پنج شنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » دورنمایی از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

دورنمایی از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

images (2)

 دورنمایی از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

آنچه در این مقاله ‏آمده دورنمایى است اززندگى امام هفتم‏ حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام که در سه بخش ولادت،امامت وشهادت;تنظیم شده است.

ولادت تا امامت

پیشواى هفتم; حضرت موسى بن جعفر علیه ‏السلام در روز(یکشنبه) هفتم ماه صفر(*)سال صد و بیست و هشت هجرى در «ابواء»(منزلی میان مکّه ومدینه)دیده به جهان گشود. پدر گرامى ‏اش امام ‏صادق علیه‏ السلام و مادر ارجمندش «حمیده‏» بربریه، یکى از زنان با فضیلت‏ بود. او به حدى از اصالت ‏خانوادگى و فضایل انسانى برخوردار بودکه امام صادق‏ علیه‏السلام درباره‏ اش فرمود: « حمیده مصفاه من الادناس ، کسبیکه الذهب ، مازالت‏ الاملاک تحرسهاحتى ادیت الى کرامه من‏الله لى و الحجه من بعدى; حمیده ازپلیدى‏ ها پاک است; مانند شمش طلا، فرشتگان همواره او را نگهدارى کردندتا به من‏ رسید، به خاطر کرامتى که خدا نسبت‏ به من و حجت پس از من فرمود.»

نامى که‏ براى این کودک انتخاب گردید، موسى بود که تا آن روز در خاندان رسالت و امامت ‏سابقه نداشت و یادآور مجاهدت‏هاى موسى بن عمران (ع) بود. آن حضرت با القاب ‏کاظم; عبد صالح و باب الحوائج و … نیز یاد مى ‏شد و مشهورترین کنیه ‏اش ابوالحسن‏ و ابو ابراهیم بود. امام کاظم (ع) در دوران کودکى تحت مراقبت و تربیت پدر ومادر گرامى ‏اش، مراحل رشد و کمال را پیمود و مدت بیست‏سال از دوران زندگى خودرا در محضر پرفیض و مکتب سازنده پدر سپرى کرد. آن حضرت در این مدت از سیره و عمل عالى و ارزنده پدر بزرگوارش الهام مى ‏گرفت واز علوم و دانش او بهره مى ‏جست; به طورى که امام صادق علیه‏السلام دستور داد زنان‏مسلمان، براى فراگیرى مسایل دینى به او مراجعه کنند.

امامت تا شهادت امام

موسى کاظم علیه السلام در سال صد و چهل و هشت هجرى که پدر بزرگوارش امام صادق(ع) توسط منصور، مسموم شد و به شهادت رسید به دستور الهى به منصب پرافتخارامامت نایل آمد.

تحکیم امامت

در زمان امام صادق علیه ‏السلام عده ‏اى از یاران آن حضرت، اسماعیل، فرزند بزرگ ایشان را امام آینده خود مى ‏پنداشتند. اما آنگاه که اسماعیل در سنین ‏جوانى از دنیا رفت امام ششم از مرگ او خبر داد و حتى امام جنازه فرزندش را به‏ بزرگان قوم، نشان داد تا علت ریشه عقیده پیشوایى اسماعیل را بخشکاند. امام(ع) بعد از مرگ اسماعیل در فرصت‏هاى مناسب یارانش را به امام پس از خود، موسى ‏بن جعفر (ع) راهنمایى مى ‏کرد که به چند نمونه اشاره مى‏ کنیم:

۱ مفضل بن عمر مى ‏گوید: «کنت عند ابى عبدالله علیه‏السلام فدخل ابوابراهیم‏ موسى (ع) و هو غلام، فقال لى ابو عبدالله علیه ‏السلام: استوص به، و ضع امره عندمن تثق به من اصحابک; خدمت امام صادق (علیه‏السلام) بودم که ابو ابراهیم; موسى ‏بن جعفرکه در سن جوانى بود، وارد شد. امام فرمود: وصیت مرا درباره این بپذیر و بدانکه او امام است و موضوع امامت‏ او را با هر یک از اصحاب خود که مورد اطمینان‏اند، در میان بگذار.

۲ اسحاق بن جعفر بن محمد (ع) مى‏گوید: «روزى خدمت پدرم بودم که على بن عمربن على; پسر امام چهارم (ع) از پدرم پرسید: قربانت گردم، بعد از شما به چه کسى‏ پناه ببریم؟ فرمود: کسى که دو لباس زرد پوشیده، و دو گیسو دارد و اکنون از طرف‏این در نزد تو مى ‏آید. او هر دو لنگه در را با دو دستش باز مى ‏کند. چیزى نگذشت که دیدیم دو دست دو لنگه در را گرفته، و آنها را گشود و ظاهر گشت. او ابو ابراهیم (ع) بود که روبروى ما قرار گرفته بود».

۳ صفوان جمال‏ مى ‏گوید: منصور بن حازم به امام صادق (ع) عرض کرد: پدر و مادرم به قربانت، مرگ هر صبح و شام به سراغ جان‏ها مى ‏آید، اگر اتفاقى ‏افتاد، امام کیست؟ امام صادق (ع) در حالى که با دست ‏به شانه است ابوالحسن (ع)مى ‏زد، فرمود: اگر چنین شد، امام شما این است.

۴ على بن جعفر مى‏ گوید: پدرم امام صادق (ع) به گروهى از اصحابش فرمود: «سفارش مرا درباره فرزندم موسى بپذیرید; زیرا او از همه فرزندانم و از کسانى‏ که از من به یادگار مى‏ مانند، برتر است و جانشینم پس از من و حجت ‏خدا بربندگانش خواهد بود.»

دوران امامت

دوران امامت امام موسى بن جعفر (علیه‏ السلام)از سال صد و چهل و هشت‏ شروع شد و تا سال صد و هشتاد و سه هجرى به طول انجامید. در مدت سى و پنج‏سال امامت ‏با خلیفه‏ هاى وقت; منصور دوانیقى، مهدى، هادى وهارون ‏الرشید معاصر بود. حضرت، پس از رحلت پدر، رهبرى و ارشاد علمى و فکرى را به عهده گرفت و گروه ‏زیادى از دانشمندان، محدثان، مفسران، فقها و متکلمان را پرورش داد. شرایط سیاسى و حکومت منصور ایجاب مى ‏کرد که امام (علیه‏السلام) مبارزه خود را ازابعاد علمى آغاز کند و از طریق نشر معارف به جلوگیرى از شیوع عقاید منحرف‏ بپردازد.

در همین راستا داستان ذیل را مى ‏خوانیم: منصور دوانیقى پس از این که امام صادق(علیه‏السلام) را مسموم کرد، زمینه را براى از میان برداشتن دیگر مخالفان مناسب‏دید; از این‏رو به فرماندار مدینه، محمد بن سلیمان نوشت: «اگر جعفر بن محمدشخصى را جانشین خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن‏» فرماندار درپاسخ نوشت: جعفر بن محمد در وصیت نامه‏اش ۵ نفر را جانشین خود قرار داده است;منصور دوانیقى، محمد بن سلیمان فرماندار مدینه عبدالله بن جعفر، موسى بن‏جعفر و حمیده همسر آن حضرت. در پایان نامه فرماندار، از خلیفه کسب تکلیف کردکه کدام یک را گردن بزند. منصور که هرگز تصور نمى‏کرد با چنین وضعى روبه رو شود، به شدت خشمگین شد و گفت: اینها را نمى‏ توان کشت. البته مخفى نماند که امام صادق (علیه‏السلام) با تنظیم ‏چنین وصیت نامه سیاسى توانست ا زقتل امام موسى (ع) جلوگیرى کند و این‏گونه وصیت‏از باب تقیه بود; زیرا نزد شیعه لیاقت نداشتن چند نفرى که در وصیت نامه حضرت‏ ذکر شده‏ اند، واضح و روشن بود.

آن امام مظلوم به خاطر حق گویى و افشاگرى بر ضد خلفاى بنى عباس; مخصوصا هارون ‏الرشید همواره زندانى بود و بین چهار تا هفت‏ سال از عمر شریفش را در زندانهاى ‏مخوف به سر برد. در این راستا دو ماجراى ذیل مورد توجه تاریخ نگاران قرار گرفته است.

۱ مهدى عباسى،سومین خلیفه عباسى براى سرپوش گذاشتن بر جنایات خود،روزى‏ اعلام کرد،مى‏خواهم مظالم مردم و حقوقى را که مردم بر گردنم دارند، به‏ صاحبانشان بدهم. امام کاظم (علیه‏السلام) این مطلب را شنید و نزد مهدى عباسى رفت. مهدى ظاهرابه اداى حقوق مردم اشتغال داشت، به او فرمود:چرا حقوق ازدست‏رفته ما باز نمى ‏گردد؟ مهدى عباسى گفت: حقوق شما چیست؟امام فرمود:«فدک‏».مهدى گفت:حدود فدک را مشخص کن تا به شما بازگردانم. امام (ع) فرمود: حد اول آن کوه احد، حد دوم عریش‏  مصر، حد سوم «سیف البحر» حدود شام و سوریه و حد چهارمش «دومه الجندل‏» (بین‏شام و عراق) است. مهدى پرسید همه اینها از حدود فدک است؟ امام کاظم (ع) پاسخ داد: آرى. به یکباره آثار خشم در چهره مهدى عباسى آشکارشد، چرا که امام فهماند حکومت همه دنیاى اسلام باید در دست ائمه باشد. پس خلیفه‏ از جا برخاست و از آنجا رفت در حالى که مى ‏گفت: «این حدود بسیار است، بایدپیرامون آن بیندیشم‏».

۲ روزى دیگر هارون از امام کاظم (ع) فدک را تقاضاکرد و گفت: فدک را بگیر تا رسما آن را به تو واگذار کنم. امام کاظم (ع) هیچ‏ عکس‏ العملى نشان نداد. هارون اصرار زیادى نمود تا اینکه حدود آن چه اندازه است؟ امام فرمود: اگر آن را مشخص کنم، در اختیار من نخواهى گذاشت. هارون اظهار داشت: به حق جدت قطعا آن را در اختیار تو مى ‏گذارم. امام (ع) فرمود: حد اول آن، «عدن‏» (قسمتى از یمن). چهره هارون عوض شد امام‏ ادامه داد: حد دوم آن «سمرقند» است; رنگ چهره هارون بیشتر تغییر کرد. امام‏ اضافه کرد: حد سوم آن، «آفریقا» است. هارون از این سخن به قدرى ناراحت‏ شد که ‏رنگش سیاه گشت امام فرمود: حدچهارم آن،«سیف البحر» است. هارون گفت: «فلم یبق لنا شى‏ء»; بنابراین چیزى براى ما باقى نمى‏ ماند.امام فرمود:من گفتم که تو آن رادر اختیار من نخواهى گذاشت. هارون در همین هنگام تصمیم کشتن آن حضرت را گرفت.

شیوه مبارزاتى

امام ‏علیه ‏السلام به روشهاى مختلف در برابر حکومت عباسى موضع‏گیرى مى ‏کرد و یارانش رادر این زمینه راهنمایى مى ‏فرمود. براى نمونه به دو مورد اشاره مى ‏کنیم:

۱ امام (ع) به صفوان فرمود: همه ویژگیهاى تو جز یک مورد پسندیده است چراشترهاى خود را به هارون کرایه مى‏ دهى. عرض کرد: براى سفر حج کرایه مى ‏دهم و خودم هم به دنبال شترها نمى ‏روم. فرمود: آیا دوست ندارى، هارون حداقل تا بازگشت از مکه زنده بماند تا کرایه ‏ات ‏را بپردازد؟ گفت: چرا. حضرت فرمود: «من احب بقائهم فهو منهم و من کان منهم کان ورد النار; کسى که‏دوست دار بقاى ستمگران باشد، از آنان بشمار مى‏آید و هر کس با آنان باشد، جایش‏در آتش است.»

۲ به زیاد بن سلمه فرمود: اى زیاد; اگر از پرتگاه بلندى فروافتم و پاره پاره گردم، برایم بهتر است از این که در دستگاه جور منصبى ‏رابپذیریم; یا بر بساط یکى از آنان قدم بگذارم. امام کاظم (ع) با بر حذرداشتن یاران از پذیرفتن منصب دولتى که تقویت‏ حاکمان ظالم را در پى داشت و ضمن‏این که خط بطلانى برمشروعیت دستگاه خلافت عباسى میکشید، زمامداران غاصب را به ‏انزوا کشانده، از داشتن پایگاه مردمى نیز محروم مى‏ساخت. البته امام با اشغال مناصب مهم توسط یاران شایسته و مورد اعتماد مخالفت ‏نمى ‏کرد; زیرا کسب این موقعیت از یک سو موجب نفوذ در دستگاه حکومتى مى‏شد و ازسوى دیگر باعث مى‏شد مردم تحت‏ حمایت کارگزاران نفوذى امام قرار بگیرند. به قدرت رسیدن «على به یقطین‏» در دستگاه خلافت در همین راستا بود. وى که از شاگردان‏برجسته امام و شخصیتى مورد اعتماد بود; از طرف هارون به وزارت برگزیده شد. على ‏بن یقطین در تمام مدت وزارت، دژى استوار و پناهگاهى مطمئن براى شیعیان محسوب‏ مى‏ شد و در آن شرایط دشوار براى تامین اعتبارات لازم به منظور حفظ حیات واستقلال اقتصادى یاران امام (ع) نقش مؤثرى ایفا مى‏ کرد. جالب این که وى چندین‏بار خواست از پست‏خود استعفا دهد، که امام (ع) او را از تصمیمش برگرداند.

سیره عملى و اخلاقى

الف) عبادت

شناخت ویژه امام هفتم حضرت موسى بن جعفر (ع)از خداوند، او را به عبادتى افزون و راز و نیازى عاشقانه با پروردگار سوق‏ مى ‏داد. از این رو به محض فراغت از کارهاى اجتماعى، به عبادت و نیایش مى ‏پرداخت. هنگامى که امام به دستور هارون به زندان افتاد، عرض کرد: «پروردگارا! مدتهابود از تو مى‏ خواستم فراغت‏ براى عبادت به من عطا فرمایى، اینک خواسته‏ ام رابرآورده ساختى، تو را بر این نعمت سپاس مى ‏گویم.» در عبادت آن بزرگوار همین بس‏که در زیارتش مى ‏خوانیم: «… الذى کان یحیى اللیل بالسهر الى السحر بمواصله‏الاستغفار حلیف السجده الطویله و الدموع الغزیره و المناجات الکثیره و الضراعات‏المتصله‏» آن بزرگوارى که شب تا صبح به استغفار بیدار و شب زنده‏دار بود و درسجده طولانى با چشم اشک‏بار با خدا به مناجات و راز و نیاز و زارى به درگاه خدامشغول بود و این دعا را بسیار مى ‏خواند: «اللهم انى اسئلک الراحه عند الموت‏و العفو عند الحساب‏» خدایا! آسایش هنگام مرگ و بخشایش هنگام حساب را از تو مى‏ خواهم.

ب) گذشت و بردبارى

لقب «کاظم‏» براى حضرت گویاى همین خصلت و شهرت ایشان به ‏فرو خوردن خشم و غضب است. ابن حجر عسقلانى; دانشمند و محدث اهل سنت مى ‏نویسد: «موسى کاظم، وارث علوم پدر و داراى فضل و کمال او بود. در پرتو گذشت وبردبارى فوق ‏العاده ‏اى که در رفتار با مردم نادان از خود نشان داد، کاظم لقب‏یافت…»

نمونه‏اى از بردبارى حضرت

مردى در مدینه با دشنام و توهین امام ‏علیه‏السلام را آزار مى‏داد. برخى از یاران امام (ع) پیشنهاد کردند او را از میان‏بردارند. اما امام (ع) آنان را از این کار منع کرد. و از محل کار او درمزرعه‏ اى بیرون مدینه بود، پرسید آنگاه به چهارپایى سوار شد و خود را به مزرعه‏او رساند. مرد با دیدن امام فریاد مى‏زد زراعت مرا پایمال نکن! اما حضرت‏ اعتنایى نکرد و همچنان جلوتر مى‏ آمد. وقتى روبروى مرد کشاورز رسید، پیاده شد وبا گشاده‏رویى پرسید: براى این مزرعه چقدر خرج کرده‏اى؟ گفت: صد دینار. فرمود: امیدوارى چقدر سود نصیب تو شود؟ گفت: دویست دینار. حضرت سیصد دینار به او داد و فرمود: زراعت هم از آن خودت; بدان آنچه را که ‏امیدوارى برداشت کنى، خدا به تو خواهد رسانید. آن مرد بى درنگ از جا برخاست و سر امام کاظم (ع) را بوسید و با نهایت پوزش ازامام خواست گناهش را نادیده بگیرد. امام (ع) تبسمى کرد و بازگشت … روز بعد آن شخص در مسجد نشسته بود که امام وارد شد. تا نگاه مرد به امام (ع)افتاد، گفت: خدا بهتر مى ‏داند رسالت‏خود را در کدام خاندان قرار دهد. دوستان باشگفتى پرسیدند که داستان چیست؟ تا دیروز به امام دشنام مى ‏گفتى. اودوباره امام (ع) را دعا کرد و با دوستانش به ستیزه برخاست. امام (ع) از یارانش پرسید: کدام بهتر است; نیت‏ شما یا رفتار من؟

ج) کار وتلاش

موسى بن جعفر (ع) زمین زراعت داشت و خود به کشاورزى مى ‏پرداخت. حسن بن على; یکى از یاران و شاگردان آن حضرت از قول پدرش اینگونه نقل مى ‏کند: «موسى بن جعفر (ع) را در مزرعه‏ اش در حالى که در اثر شدت تلاش و فعالیت، عرق تاقدمهایش رسیده بود، ملاقات کردم. پرسیدم: فدایت‏ شوم مردان (کارگرانتان) کجاهستند که خود این گونه مشغول کار هستید؟ فرمود: اى على، بزرگوارتر از من و پدرم با دست‏ خودشان در امر زراعت کارمى‏کردند. عرض کردم آنان کیستند؟ فرمود: جدم رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین و پدران بزرگوارم سپس فرمود: کشاورزى ‏از کارهاى پیامبران و فرستادگان الهى و نیکوکاران است.»

د) سخاوت و کرم

جود و سخاوت، از بارزترین صفات پیشواى هفتم (ع) بود. امام امکانات مالى خود را که‏ از راه زراعت و کشاورزى بدست آورده بود، در اختیار نیازمندان مى‏ گذاشت. این‏ جمله که «تعجب از کسى است که کیسه بخشش موسى به جعفر (ع) به او رسیده باشدولى باز اظهار تنگ‏دستى کند.» در مدینه به صورت ضرب‏المثل درآمده بود. آن بزرگوار، مواد غذایى و دیگر نیازمندى‏هاى ضرورى را به خانه مستمندان مدینه‏مى‏برد بى‏آنکه حتى خود مستمندان بدانند این نعمتها از کجا رسیده است.

 

زندگینامه امام کاظم(ع)
ولادت، کنیه و القاب
هفتمین امام شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری قمری در ابواء متولد گردید.
پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر گرامیش حمیده است.
میلادش برای امام صادق علیه السلام چنان شادی‌بخش بود که آن حضرت به‌همین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود.
نام مبارکش موسی و القاب و کنیه هایش متعدد است؛ مشهورترین لقبش کاظم و صابر و معروف‌ترین کنیه‌اش ابوالحسن است. نقش نگین انگشتری‌اش جمله حسبی الله بوده است.

 

امامت
او که براساس تقدیر الهی قرار بود پس از پدر بزرگوارش امامت امت را به عهده بگیرد،
تحت تربیت فوق‌العاده امام صادق مراحل رشد و کمال را پشت سر گذاشت و مرحله نوجوانی و جوانی را طی نمود، به گونه ای که تا آخر عمر، جلال و جمال الهی در صورت و سیرتش مشهود بود.
از حوادث مهم دوران جوانی آن امام، مرگ نابهنگام برادر بزرگترش، اسماعیل، بود که از الطاف خفیّه الهیّه محسوب می‌شد و زمینه‌ساز تثبیت امامت وی شد. تلاش امام جعفر صادق علیه السلام نیز در این راستا و به منظور جلوگیری از انحراف جریان امامت بود. هر چند بعدها نیز گروهی پیدا شدند و پس از امام صادق علیه السلام معتقد به امامت اسماعیل گشتند و مرگ او را انکار نمودند.
سرانجام پس از شهادت جانگداز امام صادق، موسی بن جعفر علیه السلام در سن بیست سالگی مسؤولیت بزرگ امامت و هدایت امّت را در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌ها به دوش گرفت.

 

دوران امامت
از مشکلات روزهای نخستین امامت موسی بن جعفر علیه السلام، ادّعای امامت دروغین برادر بزرگ‌تر حضرت، عبدالله افطح ،بود که گروهی را به دنبال خود کشید و فرقه “فطحیه” به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانه‌ی امام، عبدالله با شکست روبرو گردید.
دوران سی و پنج ساله امامت موسی بن جعفر مصادف بود با اوج قدرت حکومت بنی عباس و هم‌زمان با چهار تن از حاکمان عیّاش و خون‌آشام عباسی به‌نامهای منصور دوانیقی ، مهدی عباسی ، هادی عباسی و هارون الرشید که حضرت نیز به فراخور شرایط زمانیِ حساسِ هر یک، وظیفه سنگین امامت و هدایت امّت را به بهترین شکل ممکن به دوش کشید، و اگر چه با حوادث سهمگین و خونینی همچون واقعه فخ و شهادت مظلومانه گروهی از آل علی علیه السلام روبرو گردید، ولی لحظه‌ای از وظیفه خطیر خود کوتاهی ننمود و تلاش مستمر خویش را عمدتا در محورهای زیر متمرکز ساخت:

اول – تبلیغ دین خداوند و گسترش فرهنگ اسلام، تبیین و تشریح معارف و احکام الهی در قالب احادیث بلند و کوتاه و پاسخ به سوالات شفاهی و کتبی و. . .
دوم- پرورش انسان‌های مستعد و تربیت شاگردان والامقام و شاخص در میدان علم و عمل و حفظ و حراست آنان.
سوم- مبارزه بی‌امان با حاکمان جور و ستم و غاصبان خلافت و شکستن صولت شیطانی آنان در میدان‌های مختلف و تشریح مبانی حق.
چهارم- تربیت یاران مدیر و مدبّر و خودساخته و نفوذ دادن آنان در مراکز حساس حکومتی، تا مرز وزارت و استانداری، به منظور خنثی‌سازی نقشه‌های مخرب و دین‌سوز دشمنان، کمک به مظلومان و محرومان و دفاع از حریم شیعیان .
پنجم- سامان‌دهی شیعیان با شیوه‌های مختلف تربیتی، عملی، مناظره‌های سیاسی و. . .
امام علیه‌السلام در این مسیر، نهایت تلاش خویش را مبذول داشت و در مواقع لازم از اهرم‌های فوق‌العاده‌ای همچون استفاده از معجزه، دعای مستجاب و به‌کارگیری علم امامت امام کاظم علیه السلام بهره برد.

 

درایت امام
روش امام آنچنان دقیق و حساس بود که تلاش چشمگیر و جاسوسی‌های مداوم حاکمان عباسی برای به‌دست آوردن سرنخی از اقدامات امام علیه السلام بی‌نتیجه بود، و امام همچنان در همه زمینه‌ها موفق و کارآمد به پیش می‌رفت و در اوج اقتدار معنوی و اجتماعی قرار داشت، به گونه‌ای که نگاه کل جهان اسلام متوجّه ایشان بود.
سرانجام هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد و طی صحنه‌سازی در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله به جوسازی علیه امام پرداخت و او را دریک جلالت ظاهری ولی در پرده‌ای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام نمود و در بعضی موارد شخصاً وارد شد که هر بار ناموفّق بود.

 

ترور شخصیت امام
از این رو هارون در یک حرکت جدید، اقدام به ترور شخصیت امام کرد که آن هم ناکام ‌ماند و وی از صحنه‌سازی و اقرار و اعتراف‌گیری هم طرفی نیست. رفتار حضرت در زندان در زمینه‌های مختلف عبادی، تربیتی،ارتباط بادیگران،و تأثیرگذاری بر دوست و دشمن و . . . چنان عمیق و موثر بود که هارون نهایتاً دستور داد سندی بن شاهک ، امام علیه السلام را در بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ هجری قمری در پنجاه و پنج سالگی با خرمای زهرآلوده به شهادت برساند.

 

شهادت امام
سعی فراوان دستگاه حکومتی هارون برای مخفی نگه‌داشتن شهادت امام علیه السلام و تلاش گسترده آنان برای عادی جلوه‌دادن مرگ حضرت، نشانه‌ی پایگاه رفیع اجتماعی امام و وحشت عباسیان از اوست.
پیکر مطهرش پس از تحمّل سال‌ها زندان به‌طور معجزه‌آسایی توسط فرزندش علی بن موسی الرضا علیه االسلام غسل داده شد و در مقابر قریش در مدینه السلام ـ در حاشیه بغداد ـ مدفون گردید. مزار شریفش مورد توجه عموم قرار گرفت و سالها بعد نوه بزرگوارش حضرت امام جواد علیه السلام در کنارش دفن شد و شیعیان دلباخته‌ی آنها شهر کاظمین را در کنار تربت پاکشان تأسیس نمودند.
از امام موسی بن جعفر دریای بیکرانی از معارف اسلام در توحید و نبوت و امامت و معاد، و احکام و آداب تربیتی ـ اخلاقی در قالب هزاران حدیث کوتاه و بلند، و شاگردان عالم عامل، و سیره عملی ارزشمند در میدان‌های مختلف، و نسلی پاک و بابرکت به یادگار مانده است

نویسنده : حبیب‏الله رجایى ‏زاده هرندى

منبع : مجله کوثر شماره ۱۵

(*) =

شهادت امام حسن(علیه‌السلام) هفتم صفر یا ۲۸ صفر؟!

طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسائل تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویم های رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (علیهما السلام) ثبت نشده است.

وارث : روز هفتم ماه صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم (علیه السلام) نامگذاری شده است. اما این روز در میان کلیه شیعیان جهان به خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است و علمای شیعه بیش از ۵ قرن است که به این موضوع ملتزم بوده اند.سابقه این موضوع در شهر قم از زمان حضرت آیت الله حائری شیرازی است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می دانند.

در کلیه دفاتر مراجع در قم از جمله دفتر آیت الله مکارم شیرازی، دفتر آیت الله وحید خراسانی و دفتر آیت الله نوری همدانی، مجلس عزاداری برپا می شود و جلسات درس آیات عظام وحید خراسانی و نوری همدانی در این روز تعطیل است.

در این میان نکته قابل تامل این است که طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسائل تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویم‌های رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (علیهما السلام) ثبت نشده است.

با توجه به این نکات جمعی از ارادتمندان به ساحت قدسی اهل بیت ‌(علیهم السلام) در پرسش مشترکی از مراجع عظام تقلید وظیفه شیعیان در این روز را جویا شده‌اند که ما در این نوشتار برآن شدیم تا آن نظرات را برای شما عزیزان متذکر شویم:

متن استفتاء:

با توجه به اهمیت برگزاری شعائر اهلبیت علیهم السلام و مظلومیت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و سیره ی مستمره ی علمای حوزه های علمیه ی قم و نجف اشرف و سایر مشاهد مشرفه که روز هفتم ماه صفر را به عنوان شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام اقامه ی عزا می کردند و از جمله مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری مۆسس حوزه علمیه ی قم که بر تعطیلی دروس حوزه ی علمیه و اقامه ی عزا بر آن وجود شریف اصرار داشتند و به دستور ایشان بازار قم تعطیل می گردید و از زمان حیات آن بزرگوار تا کنون نیز بر این منوال باقی است؛ نظر حضرتعالی نسبت به روز هفتم صفر ـ که بنا بر اقوالی از جمله شهید اول در کتاب دروس، مرحوم کفعمی در مصباح، شیخ بهایی و مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و برخی دیگر از اعاظم فقها تصریح بر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در این روز نموده اند؛ـ چیست؟ در صورت صحت اقوال فوق الذکر در این روز و بنا بر قولی که ولادت امام موسی کاظم علیه السلام نیز هست، وظیفه و تکلیف ما شیعیان و خصوصا صدا و سیما در بر پایی عزاداری و یا جشن و سرور چه می باشد؟

طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسائل تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویم های رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (علیهما السلام) ثبت نشده است

آیه الله وحید خراسانی(دام ظله):

به آنچه فقیه محقق ، موسس حوزه علمیه (قدس سره) فرموده اند ، باید عمل شود.

آیه الله سیستانی(دام ظله):

بزرگداشت شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و ترتیب مجالسی برای آن حضرت و ذکر مصائب و یادآوری مناقب آن امام از مصادیق تعظیم شعائر است . و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب

آیه الله صافی گلپایگانی(دام ظله):

برپائی مجلس میلاد ائمه علیهم السلام بسیار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضی اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد و از طرفی تمام ماه محرم و صفر ماههای حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت زده حضرت سیدالشهداء علیه السلام است سزاوار است در این دوماه مجلس روضه وعزا برپا نموده و از مجالس جشن وسرور جدا اجتناب نمود. ان شاءالله مجمع مقدس شما عزیزان مورد توجه و عنایت خاصه حضرت بقیهالله ارواحنا فداه قرار بگیرد و همه از منتظران امر فرج آن حضرت بوده باشید.

آیه الله میرزا جواد تبریزی(ره):

محرم و صفر ماه های حزن بر سیدالشهداء و خاندان اهل بیت علیهم السلام می باشد و باید به مجالس عزاداری روضه خوانی بگذرد. والله العالم

آیه الله فاضل لنکرانی(ره):

در این که باید یک روز اختصاص به حضرت امام مجتبی علیه السلام داشته باشد تردیدی نیست و با توجه به اینکه روز ۲۸صفر روز رحلت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر علیه السلام تحت الشعاع قرار می گیرد، لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که (( مشهور )) هم همین است.

آیه الله بهجت(ره):

مناسب است در جمع بین دو قول (مشهور) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر امام مجتبی (علیه الاف التحیه والثناء ) و تولد امام موسی کاظم علیه السلام ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار داده شود به این صورت که مصائب امام دوم (علیه السلام) و مناقب امام هفتم (علیه السلام) را متذکر و یادآور باشند و همین احتیاط حاصل میشود . والسلام

آیه الله شبیری زنجانی(مد ظله):

عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط (علیه السلام) و تعطیل بازار که سنت شیعیان بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با ذکر مناقب امام هفتم (علیه السلام) منافات ندارد .

آیه الله مکارم شیرازی(دام ظله):

البته نظر مشهور طبق آنچه مرحوم کلینی (ره) در کافی آورده این است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود.

منبع: تبیان

برچسب ها: شهادت امام حسن مجتبی ، تاریخ شهادت امام حسن مجتبی ، هفتم صفر ، وارث ، vareth

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*