سه شنبه , ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » آیا نبش قبر اعتقادی بعد از ۱۴۰۰ سال مجاز است؟

آیا نبش قبر اعتقادی بعد از ۱۴۰۰ سال مجاز است؟

images

پاسخ به اشکالات وبلاگ عالم مقدس ملکوت در رابطه با

واقعیت غدیر و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و. . .

پاسخ به شبهات

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ به اشکالات وبلاگ عالم مقدس ملکوت در رابطه با
واقعیت غدیر و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و. . .
یکی از بینندگان ما بنام آقای حقیقت خواه این چنین عنوان کرده :
با سلام آقای اخباری وبلاگ عالم مقدس ملکوت اشکالاتی را تحت عنوان ” گذشت زمان ، غدیر ، شهادت حضرت صدیقه و…مطالبی را که ذیلا بطور خلاصه به آنها اشاره شده را عنوان کرده که بنده از جناب عالی پاسخ آنرا خواستارم با تشکر .                                       حقیقت خواه

مستشکل عنوان کرده : گذشت زمان باعث پاک شدن صورت مسئله نمیشه !
پاسخ  : البته خود مستشکل هم پذیرفتید که گذشت زمان صورت مسائل را پاک نمی کند .

اشکال : … اگر در مسئله ای اختلاف بود ( مانند غدیر ) آیا میتوانید نظر دقیق داد ؟
پاسخ : اگر منظور مستشکل این باشد چون مباحث غدیر بین فرقین اختلافی است پس  نمی تواند حقیقت داشته باشد .
باید عرض شود اگر هر مطلب اختلافی دلیل بر ساختگی بودن یا تردید در آن است .
چنین کلی گوئی خلاف واقع است که اگر چنین کلی گوئی صحیح بود همه میدانیم بین یکتا پرستان و منکران خداوند در اصل وجود خدا اختلاف است بنا بر نتیجه گیری مستشکل باید همه منکر خداوند شویم در صورتی که این امر خلاف عقل و وجدان است !
و اگر منظور مستشکل این باشد که بعد از ۱۴۰۰ سال نباید روی بحث های اختلافاتی من جمله امامت و یا غدیر و. . . بحث کرد .
حرف ما این است در اصل قضیه امامت ، ما در مقام زنده کردن اختلافات خفته گذشته نیستیم ،  و هدف ما این نیست که بگوئیم ۱۴۰۰ سال قبل شخصی یا اشخاصی به دیگران ظلم کردند !
بحث ما در این است که اگر من امروز بخواهم مسلمانی باشم بر اساس قران که میفرماید :
آل‏عمران : ۱۹   إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ
ترجمه : دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است
و اینکه می فرماید :
آل‏عمران : ۸۵   وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینَ
ترجمه : و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانکاران است‏
اگر من بخواهم مسلمان باشم و اگر بخواهم مصداق آیه  :
الذاریات : ۵۶   وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ
ترجمه  : من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)
باشم  یعنی بخواهم مصداق بنده عبادتگر خدا باشم تا خداوند مرا بپذیرد ،  این عبادت و یا کیفیت عبادت و مسئله اسلام و مسلمانی را ، یا خداوند فرموده یا نفرموده یا تذکر داده یا تذکر نداده که چه چیزی اسلام است و چگونه میتواند عبادت گر خدا بود تا مصداق آیه  وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون   باشم
پس اصل سوال ما این است : اگر من امروز بعد از ۱۴۰۰ سال بخواهم بنده عابد خداوند باشم و خدا را عبادت کنم بگونه ای که مصداق یک مسلمان باشم و خدا از من بپذیرد که غیر از اسلام را نپذیرفته ام تا در قیامت زیانکار نباشم و مصداق آیه ای باشم که فرمودند :
آل‏عمران : ۱۰۲   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
ترجمه : اى کسانى که ایمان آورده‏اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!)
آیه فوق ، بطور خلاصه می فرماید ( مواظب باشید غیر مسلمان نمیرید )
حالا مطلب این است که اگر امروز من بخواهم همین آیه را رعایت کنم لازم است بدانم اسلام را از چه کسی باید بگیرم که خاطر جمع باشم این اسلام همان اسلام مورد نظر الهی است یا نه ؟
سوال این است که آیا من برای گرفتن آن اسلام باید در خانه علی بن ابی طالب بروم یا در خانه ابو حریره یا عبدالله بن عمر ؟
اگر اسلام امیرالمومنین با اسلام ابوحریره و عبدالله بن عمر یکی است که در این صورت  نباید هیچ اختلافی بین شیعه و سنی وجود داشته باشد .
اما ظاهراً اختلافاتی بین شیعه و سنی البته در خیلی از مسائل وجود دارد و این اختلافات خود نشان میدهد اسلام امیرالمومنین با اسلام ابو حریره و عبد الله بن عمر یکی نیست !!!
خوب در آن قسمت ها که اختلافی بین اسلام امیرالمومین و دیگران وجود نداشته باشد بحثی نداریم و عمل به مشترکات میکنیم ولی آنجا که اختلاف هست آیا من باید اسلام امیرالومنین را به عنوان اسلام خدا بپذیرم یا اسلام ابوحریره و یا عبدالله بن عمر یا اسلام ابوبکر و عمر را ؟ !!!
پس بحث ما این است و الا بعد از ۱۴۰۰ سال ما ( شیعه ) در این مقام نیستیم که کسی را از روی تخت پائین بیاوریم و دیگری را بر تخت بنشانیم  تا تاج گذاری کند !
بحث این است من مسلمان ، امروز دستورات دینی خود را باید از چه کسی بگیرم ، تا مصداق یک مسلمان خدا پسند باشم و در آخرت دچار خسران نشوم !
ملاحظه میشود این بحث ، بحث گذشته واختلافی و یا بحث اختلافات زنده کردن یا بحث گذشت زمان نیست بلکه اتفاقا بحث روز است!
با این مقدمه احتمالا نویسنده وبلاگ عالم ملکوت یا نمی فهمد شیعه چه میگوید یا میفهمد ولی خود را به نادانی زده و می زند !
پس بحث ما به روز است ، چون هر مسلمانی باید بداند عمل و اعتقاداتش با دستورات الهی تطبیق میکند یا نه ؟
در این صورت است که باید بدانید دین و اعتقاداتمان را از چه کسی باید بگیریم  .
خوب هر مسلمانی میداند در این مقولات اختلاف است که اگر همه یک حرف را می زدند که دیگر اختلافی نبود .
سوال این است آیا اعتقادات و باور های دیگر مذاهب با اعتقادات و باورهای شیعه جعفری یکی است یا نه ؟
اگر یکی است که اختلاف نباید باشد ، پس چرا دیگران شیعیان را ترور فکری و جسمی کرده و می کنند و یا آنها را به خاطر اعتقاداتشان مشرک می خوانند ؟
این مطالب می رساند اعتقادات مذاهب دیگر با شیعه متفاوت است و یکی نیست !
حال که اعتقادات شیعه ( در بسیاری از اصول و فروع ) با دیگر مذاهب یکی نیست .
سوال میکنیم کدام راه و مذهب صحیح است آیا اسلام امیرالمومنین درست است یا اسلام ابوحریره و یا عبدالله عمر یا دیگران  ؟
پس ملاحظه شد این بحث ( اینکه از چه کسی باید تبعیت کنم ) بحثی مرده و بدرد نخور و نبش قبر گذشته نیست چون هر مسلمانی می یابد خود به این مطالب نیاز دارد ،  و باید تکلیف خود را بداند لذا لازم است بداند کدام راه را باید برود و باید نگران آینده ( قیامت ) خود باشد .
حال که چنین است پس بحث ما بحث روز است و یک بحث مرده فراموش شده و به اسطلاح نبش قبر گذشته نیست بحثی لازم است برای هر مسلمان متدین است .
نویسنده سپس مطالب مطرح شده در غدیر خم ، من جمله جانشینی و ولایت منصوص امیرالمومنین علیه السلام را  یک قضیه اختلافی بیان کرده  تا بحث خلافت و جانشینی منصوص آن حضرت را زیر سوال ببرد لذا می نویسد !
وجود امام علی علیه السلام از مسلمات تاریخی هست و همه اتفاق نظر دارند … ولی مثلا قضیه دلالت حدیث غدیر چه طور
وقتی میان ملل اسلامی اختلاف هست پس معلومه قضیه چندان روشن نیست و الا این همه مورخ و محدث مختلف در آن اختلاف نمیکردند ….

پاسخ  اولا : در فقرات قبل ثابت کردیم هر مطلب اختلافی دلیل گنگ یا دروغ یا ساختگی بودن آن قضیه می توان باشد یا نباشد چون حداقل برای شیعه این مطلب مسلم است که در حادثه غدیر بحث ولایت و امامت منصوص از طرف خداوند بوده و مسلمین با امیرالمومنین بر آن اساسا پیمان بستند حال اگر در طول تاریخ خلفاء آنرا بنفع خود دگر گون ساخته اند مشکل شیعه نیست بلکه این مهم مشکل دیگران است که باید حل کنند .
ثانیا : مسئله ولایت و خلافت امیرالمومنین علیه السلام تنها مربوط به غدیر نیست که اگر خلفاء حادثه غدیر را خدشه کردند در اصل ولایت و امامت منصوص امیرالمومنین خللی وارد شود .
بلکه غدیر به عنوان روز ولایت است نه اینکه آن روز تنها روزی بوده که پیامبر ص اقدام کرده به معرفی علی بن ابی طالب به عنوان خلیفه بعد از خود نموده باشند .
روز غدیر ، مانند روز مادر  ، یا پرستار است روز مادر یا پرستار نه به عنوان اینکه فقط در این روز باید به مادران یا پرستاران احترام گذارد بلکه این روز به آنها اختصاص داده شده .
و روز غدیر به عنوان معرف عام علی بن ابی طالب است اما پیامبر اکرم از یوم الانزار بدنبال آیه : الشعراء : ۲۱۴
وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ    ترجمه  : و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!
آن حضرت اقوام نزدیک خود را جمع نمود و در آن جمع یکی از مسائلی را هم که مطرح نمودند مسئله خلافت امیرالمومنین علیه السلام بوده .
و حدیث المنزله یکی دیگر از مصادیق آن است .
پس این معرفی در شکل های مختلف و به مناسبت های مختلف در مجموعه های کم تر و محدود تر توسط پیامبر صلی الله علیه و آله تا غدیر و بعد از غدیر تکرار شده بوده .
پس ملاحظه میگردد دلیل شیعه بر ولایت و امامت منصوص امیر المومنین علیه السلام تنها غدیر نیست .
حال فرض محال کنیم اگر اصلا غدیری وجود نداشت و پیامبر ص امیرالمومنین را در غدیر به عنوان جانشین بعد از خود معرفی نکرده بود البته که معرفی های دیگر خداوند متعال و پیامبر اکرم کاملا ولایت و امامت و خلافت آن حضرت را اثبات میکند مثلا :
قران ، حداقل در دو آیه ، سه مرجع برای مومنین معرفی کرده ،  یکجا ولی مطلقی غیر از خدا و رسول معرفی کرده و فرموده :
المائده : ۵۵   إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ
ترجمه  : سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند همانها که نماز را برپا مى‏دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏دهند.
در این آیه خداوند سه مرجع مطلق اطاعت را بعنوان ولایت معرفی کرده .
یعنی وَلی شما   خدا ، رسول ، و شخص دیگر  هستند که این گروه ، مخاطب آیه نیستند چون خداوند به مومنین می فرماید  ولی  شما این سه اند و این شخص سوم کسی است که اطاعتش عین اطاعت خدا و اطاعت رسول است و خروج از این ولایت همانا حزب الشیطان شدن است .
در آیه بعد قرآن می فرماید : المائده : ۵۶   وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ
ترجمه  : و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.
بنا بر این خداوند در اینجا یک مرجع سومی را بعنوان مطاع مطلق به عنوان ولایت معرفی کرده همچنین در آیه بعد خداوند فرموده :
النساء : ۵۹   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ …
ترجمه  : اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [را !
در این آیه مخاطب آیه همه مومنین اند غیر از پیامبر ص و اولی الامر .
در این آیه هم خداند برای مومنین سه مرجع مطلق اطاعت معرفی کرده است .
قطعا  اطیعوا الله  تحققش  در  پیروی از قرآن است پس اگر ما قرآن را اطاعت کردیم مصداق واقعی اطیعو الله است .
در این آیه مقوله  اطیعو الرسول مقوله ای جدا گانه است چون فرمود :   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ.
یعنی علاوه بر اطاعت خدا که قرآن است باید رسول را هم اطاعت مطلق بنمائیم که اطاعتش جدای از خداوند متعال است و این اطاعت در عرض اطاعت از خداست نه در طول اطاعت از خدا و الا اگر کسی اطاعت قرآن نمود باید گفت  اطاعت رسول هم شده !
قرآن اطاعت شخص سومی را هم دستور داده و آن اطاعت از اولی الامر است   أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ  در اینجا معلوم میشود اطاعت از این شخص سوم مقوله ای جدای از اطاعت از خدا و رسول است که این هر سه اطاعت طبق آیه قرآن اطاعتشان بر همه مومنین منهای رسول و اولی الامر واجب و لازم است    أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ  .
خوب این شخص سوم در آیه ۵۵ مائده و ۵۹ سوره نساء که خداوند دستور داده باید هر مسلمانی از او بطور مطلق اطاعت کند و اطاعتش مانند اطاعت از خدا و پیامبر ص است .
سوال ما این است آیا خدا و رسول چنین شخصی را معرفی کرده اند یا نه ؟
اگر معرفی نکرده باشند در حقیقت خدا و رسول مومنین را بکاری محال دستور دادند در حقیقت مردم را گمراه کردند
و اگر خدا و رسول این شخص را معرفی کرده اند آن شخص کیست  ؟
بنا به اعتقاد شیعه ، پیامبر خدا ص  ، امیرالمومنین و همچنین یازده فرزدند او را بعنوان سومین شخص یا گروه این دو آیه معرفی کرده  . پس بنا به اعتقاد شیعه ، پیامبر این شخص سوم این دو آیه را معرفی کرده حتی اگر در غدیر نفرموده باشند .
شما اگر حدیث المنزله را ببنید که مورد تائید شیعه و سنی و تمام فرق اسلامی است در این حدیث نقل شده که پیامبر اکرم فرمودند :  یا علىّ انت منّى بمنزله هارون من موسى الّا انّه لا نبىّ بعدى
ترجمه  : اى علىّ تو نسبت به من همچون هارونى نسبت به موسى ای ، جز آنکه پس از من پیامبرى نخواهد بود
و این حدیث را پیامبر اکرم ص در موارد مختلف و مکان های مختلف و با بیان مختلف فرمودندمثلا :
یکجا فرمودند  : فإنه منی و أنا منه، و هو منی بمنزله هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی
یکجا فرمودند : أمّا ترضى أن تکون منی بمنزله هارون من موسى إلّا أنّه لا نبوه بعدی
این اختلافات در قرائات میرساند پیامبر اکرم این مطلب را در جا های مختلف  و در طول عمر مبارکشان فرمودند
از یوم الانزار تا یوم الغدیر و …
حالا ما میخواهیم بدانیم این منزله علی  نسبت به پیامبر ص که میفرماید عین منزله هارون نسبت به موسی ع می باشد چیست ؟
قرآن میفرماید وقتی حضرت موسی  مبعوث شد … از خداوند چند چیز در خواست میکند من جمله عرضه می دارد :
طه  ۲۵ -۳۴     رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً
ترجمه  : (موسى) گفت: «پروردگارا! سینه‏ام را گشاده کن   و کارم را برایم آسان گردان!   و گره از زبانم بگشاى   تا سخنان مرا بفهمند!  و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده … برادرم هارون را!   با او پشتم را محکم کن   و او را در کارم شریک ساز   تا تو را بسیار تسبیح گوییم   و تو را بسیار یاد کنیم
و خداوند فرمود:   طه : ۳۶   قالَ قَدْ أُوتیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى‏    ترجمه  «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد!
در این فراز موسی عرضه داشت
وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی  یعنی هارون شریک من در امر رسالت باشد  ( می دانیم مشارکت در امور معنوی غیر از امور مادی است در امور مادی مثلا دو نفر در خانه ای با هم شریک میشوند اما در امور معنوی شریک شدن به معنای قسمتی از مال مال من و قسمتی دیگر مال دیگری نیست بلکه بمعنای ایجاد مماثل است مثلا زمانی که استاد دانشگاهی سر کلاس درس می دهد ، علمی را دارد که در آن زمان دانشجوی خود را در علم خود شریک میکند این به معنای این نیست که خود استاد دیگر علم ندارد بلکه دانشجو را مانند خود عالم می سازد و ایجاد مماثل میکند در اینجا استاد از علم خودش کم نمیکند تا به دانشجو بدهد بلکه دانشجو مانند استاد میشود در آن ماده علمی  ) حضرت موسی عرضه میدارد هارون را در این امر یا وظیفه ای که بر عهد من گذاشتی با من شریک کن تا وزیر من باشد وزیر کسی است که تحمل وزر و سنگینی میکند یعنی آن دو (  حضرت موسی ع و هارون )  بار امر رسالت را دو نفری با هم  بر دوش بکشیم
و خداوند در مقابل این درخواست ها  فرمود :  قالَ قَدْ أُوتیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى‏ «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد!
یعنی هارون هم وزیر تو است هم شریک در امر رسالت توست هم پشتیبان توست  هم بازوی توست
و در آیه دیگر موسی ع عرضه می دارد : القصص : ۳۴   وَ أَخی‏ هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی‏ رِدْءاً یُصَدِّقُنی‏
ترجمه  : و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند
البته می دانیم حضرت هارون خود پیامبر بوده و پیامبر اکرم ص هم این مطلب را استثناء میکند لذا فرمودند :  الّا انّه لا نبىّ بعدى   پس بنا به فرمایش پیامبر اکرم ص تمام مقامات حضرت هارون ع را به استثناء نبوت را امیرالمومنین ع دارا بوده از جمله آن حضرت وزیر پیامبر بوده از جمله شریک در امر ابلاغ رسالت پیامبر بودند و خود حضرت درقسمتی از خطبه قاطعه در نهج البلاغه فرمودند :
وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَهِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّهَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ ص فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ ٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَى خَیْر
ترجمه  : روشنایى وحى و پیامبرى را مى‏دیدم و بوى نبوّت را مى‏شنودم.  من هنگامى که وحى بر او (ص) فرود آمد، آواى شیطان را شنیدم.
گفتم: اى فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: «این شیطان است که از آن که او را نپرستند نومید و نگران است. همانا تو مى‏شنوى آنچه را من مى‏شنوم، و مى‏بینى آنچه را من مى‏بینم، جز این که تو پیامبر نیستى و وزیرى و بر راه خیر مى‏روى- و مؤمنان را امیرى-
سوال :  براستی اگر قرار بود امیرالمومنین در نهج البلاغه بخواهند بفرمایند من وزیر پیامبرم چگونه باید می فرمودند یا دیگران باورشان شود ؟ !
بنا بر این امیرالمومنین طبق حدیث المنزله شریک در امر ابلاغ رسالت پیامبر ص است.
مهم این است که پیامبر هر آنچه میگوید از خداوند میگوید قرآن میفرماید :
نجم ۳ – ۵  وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوى
ترجمه  : و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید!  آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست!
آن کس که قدرت عظیمى دارد [جبرئیل امین‏] او را تعلیم داده است
دقت کنید هر آنچه پیامبر میگوید نه آنکه هر آنچه قرائت میکند (که قرآن باشد ) هر آنچه میگوید مبتنی بر وحی است میخواهد در قرآن باشد یا نباشد و اصلا مقوله : وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ  در کنار  أَطیعُوا اللَّهَ  یعنی حرف های دیگر پیامبر که در قرآن نیست آن ها هم مطاع است آنها هم وحی است لذا خداوند فرموده :
النساء : ۸۰   مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ
ترجمه  : هر که پیغمبر را اطاعت کند محققا خدا را اطاعت کرده‏
توضیح  : یعنی اطاعت از خدا هیچ راهی جزء اطاعت از رسول ندارد .
”    بنا بر این امیرالمومنین مصداق منزله ، مصداق اولی الامر  ، مصداق انما ولیکم الله بوده و هر آنچه که میگوید مبتنی بر وحی است   ”
طبق آیات و روایاتی که خواندیم و شرح دادیم و همچنین روایات زیادی در شان امیرالمومنین ، من جمله علی مع الحق و الحق مع  علی ،  حدیث ۷۳ فرقه و حدیث ثقلین که مورد قبول عموم مسلمین است که فرمودند :
إنی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و اهل بیتی و انهما لم یفترقا حتى یردا علیّ الحوض
مضمون حدیث  : از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است که فرمود: طولى نمى‏کشد که دعوت حق را اجابت مى‏کنم و در میان شما دو اثر گرانبار (یا گرانبها) به یادگار مى‏گذارم: کتاب خدا و عترتم. کتاب خدا، ریسمان استوارى است که از آسمان به زمین کشیده شده است و عترت من، اهل بیت من هستند. و خداى لطیف و مهربان به من اطلاع داده است که این دو اثر، هرگز از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا کنار حوض کوثر به ملاقات من برسند. پس بنگرید که چگونه با آنان رفتار مى‏کنید.
تا اینجا گفتیم خداوند سه مرجع قرار داده بود  کتاب  ، رسول  ،   اولی الامر ( حال اولی الامر هر کس میخواهد باشد )
در حدیث فوق پیامبر ص فرمودند ، من پیامبر خدا دارم از میان شما می روم ولی دو ثقل دیگر را برای شما گذاردم ، کتاب اللّه  و  اهل بیتی  پس معلوم میشود پیامبر ص تفسیرش از : إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ . . .  هُمْ راکِعُونَ‏ و همچنین  أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم  اهل بیت شان هستند نه دیگران !
می فرمایند از آن سه من دارم می روم و آن دو هستند :   ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا ابدا   . تا زمانی که شما به این دو با هم تمسک کنید گمراه نخواهید شد و این دو هم از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بمن برسند .
بنا بر این دلیل ما بر امامت امیرالمومنین علی بن ابی طالب تنها غدیر نیست که بگویند از غدیر به گونه های مختلف برداشت شده یا نشده !!!  ( گر چه جواب قاطع  در آن هم داریم ) پس این نیست که تا شما غدیر را اختلافی کردید دست شیعه بسته شود .
اما مستشکل برای اینکه بین قرآن و عترت جدائی بیفکند خواسته از حدیث زیر استفاده کند توجه کنید !
وی ادعا کرده  :
از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت است : اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقران ! هر گاه فتنه ها _ اختلافات _ همچون شب تاریکی بر شما روی اورد پس بر شما باد که به قران پناهنده شوید _ او را حکم قرار دهید _ بحار الانوار جلد ۸۹ فصل کتاب القران باب الاول
توضیح : زمانی که حق و باطل آن چنان بهم آمیخت که نتوانستید حق را از باطل تشخیص دهید به قرآن مراجعه کن
خوب ما به آیه ولایت و آیه اولی الامر مراجعه کردیم و فهمیدیم باید رسول خدا ص مرجع سوم را معرفی کرده باشند که در احادیثی چون ثقلین و… پیامبر خدا مرجع سوم آن دو آیه را عترت خود دانسته و معرفی کرده پس ما با هدایت قرآن و رسول به این نتیجه مهم رسیدیم
مستشکل ادعا کرده  :  و در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین روایت است : کل شی‏ءٍ مردود الی الکتاب و السنه و کل حدیث لایوافق کتاب اللّه فهو زخرف هر چیزی باید به قرآن و سنّت ارجاع داده شود و هر حدیثی که موافق کتاب خدا نباشد باطل است. وسائل‏الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۱۰
پاسخ  : مستشکل خود با آوردن حدیث فوق سنت پیامبر را پذیرفته و احادیثی چون ثقلین که مورد قبول و تائید امت است را پذیرفته و این ادعای ما را تقویت میکند . مستشکل با آوردن احادیثی چون
ایها الناس ما جاءکم عنی یوافق کتاب اللّه فانا قلته و ما جاءکم یخالف کتاب الله فلم اقله … ترجمه  : … ای مردم، هر آنچه از من به شما رسید که موافق کتاب خدا بود، پس من آن را گفته‏ام و آنچه مخالف کتاب خدا بود، پس من آن را نگفته‏ام …..
با این استدالال که  : خب پس اکنون که سال ها از عصر ائمه علیهم السلام گذشته نمیتوان براحتی هر حدیثی را پذیرفت و عقیده خود را بنا کرد …. یکی از دلالیل صحت حدیث عرضه ان با کلام الله هست پس اگر موافق بود قبول میشود و اگر نبود ما حق نداریم ان را قبول کنیم و لو اینکه از نظرات دیگر سالم باشد …
در صدد بر آمده تا رویات را زیر سوال ببرد تا مسئله ولایت را زیر سوال برده باشد
پاسخ  :
اولا :  تطبیق حدیث با قرآن  به این معنی نیست که هر آنچه پیامبر فرمودند باید عین آن مطالب در قرآن باشد ،
بلکه اگر حدیثی مخالف قرآن مطلبی گفته باشد ، باید رد شود !
که اگر قرار بود هر آنچه پیامبر فرموده باشد در قرآن باشد در این صورت باید بطور کامل کیفیت نماز و زکات و….هم در قرآن باشد در صورتی که چنین نیست و لذا پیامبر فرمودند :  صلّوا کما رأیتمونی أصلّی  .
قبلا عرض شد هر آنچه پیامبر فرمودند مبتنی بر وحی است  ”  وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى  ”
پس دستور روزه و نماز و یا زکات و …هم مبتنی بر وحی است لذا قرآن فرموده :
الأحزاب : ۲۱   لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ
ترجمه : مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود،
بر این اساس هر کاری که پیامبر انجام دهد حجیت دارد .
یعنی زیر نظر وحی است و همچنین اسوه بودن رسول الله مطلق است چه درگفتار و یا رفتار و یا کردار پیامبر اکرم ص  و گفتیم همه اعمال و گفتار و رفتار پیامبر هم مبنتی بر وحی است و اسوه است و چون امیرالمومنین علیه السلام شریک پیامبر در امر ابلاغ رسالت آن حضرت است گفتار کردار و رفتارشان مبتنی بر وحی بوده و اسوه ما می باشند .
ملاحظه می فرمائید ما در اثبات ولایت و یا امامت منصوص آن حضرت اصلا نیازی به غدیر نداریم بلکه غدیر روز تجلی ولایت و امامت آن حضرت است نه روز اثبات ولایت و امامت آن حضرت !

اما مستشکل که حدیث : کل شی‏ءٍ مردود الی الکتاب و السنه را علی الظاهر پذیرفته در واقع باید بپذیرفته باشد که بر اساس قران و سنت قطعی انبیاء انتخاب وصی پیامبران با خداوند است نه مردم که در اینصورت باید خداوند توسط پیامبر وصی و جانشین پس از پیامبرش را معرفی کرده باشد و این با اعتقادات شیعه هم خوانی دارد نه دیگر مذاهب اسلامی .

مستشکل ادعا کرده : در علم رجال اختلاف است
اولا : ما با کمک از قرآن و احادیث مورد اتفاق مسلمین نشان دادیم امیرالمومنین تنها گزینش خدا و پیامبر است و در این خصوص نیازی به علم رجال نداریم که درش اختلاف باشد یا نباشد .
ثانیا : بنا به قول شیعه پیامبر ص مصداق آیه ولایت و اولی الامر را امیرالمومنین می داند اگر شما این را قبول نداریدشما بفرمائید چه کسی مصداق دو آیه فوق می باشد !!!

مستشکل وارد بحث توسل شده و به آن اشکال کرده

پاسخ : فعلا ما وارد مقوله توسل وارد نمیشویم بطور خلاصه عرض میشود برای توسل دلیل قرآنی وجود دارد که فرموده :
المائده : ۳۵   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ
ترجمه  : اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید!
و هم چنین در سنت و روش پیامبر آمده که سنی و شیعه آنرا نقل کردند که اگر اصحاب پیامبر اکرم ص در زمان خلفاء مشکلی داشتند بر سر قبر پیامبر می رفتند و حاجتشان را می خواستند و مشکلشان بر طرف میشد و این خلاف عقل نیست که انسان برای خدا ابزار و وسیله ببرد آنهم برای کسانی که خداوند متعال برایشان سهمی قرار داده و حقی برایشان در وساطت بین خود و دیگران قائل شده .که این در بحث شفاعت هم هست شفاعت چیزی است که خداوند متعال آنرا مقرر کرده و افرادی را بعنوان شفیع پذیرفته و فرموده اگر این افراد شفاعت کنند من قبول میکنم :  ِ البقره : ۲۵۵ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ    و یا فرموده : الأنبیاء : ۲۸  وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏   پس معلوم میشود شفاعت وجودی قرآنی دارد و شیعه آنرا از خود نساخته منتهی شفاعت برای افرادی بخصوص است نه همه بطور عام .
البته آقایان شفاعت را مخصوص قیامت می دانند ما میگوئیم بر اساس فرماش معصومین شفاعت هم در دنیا و هم در آخرت است البته اگر شفاعت غلط باشد دیگر در دنیا و هم در قیامت باید هر دو ی آن غلط باشد

بنا به صریح قرآن پیامبر ص باید ( چه در حیات یا بعد از ممات ) از اعمال امتش با خبر باشد

شیعه بنا به آیاتی من جمله آیه زیر اعتقاد دارد برای پیامبر و اوصیاء او مرگ و حیات تفاوتی ندارد و آنها باید در هر حال باید نسبت به امت شان آگاه باشند توجه کنید قرآن می فرماید :
النساء : ۴۱   فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهیداً
ترجمه  : حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى‏آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟
قرآن میفرماد کیفیت شهادت بگونه ای است که کسانیکه کفران کردند یا عصیان پیامبر ص نمودند آرزو میکنند به زمین فرو روند تا این شهادت ها علیه آنها نباشد اما قرآن می فرماید :
النساء : ۴۲   یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً
ترجمه  : در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو مى‏کنند که اى کاش (خاک بودند، و) خاک آنها با زمینهاى اطراف یکسان مى‏شد (و بکلى محو و فراموش مى‏شدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنى را نمى‏توانند از خدا پنهان کنند
از این نوع آیات مشخص میشود پیامبر و ائمه ع با ید بر امتشان شهادت دهند و برای چنین شهادتی دو مرحله را باید تحمل کنند .
اولا : مرحله تحمل شهادت و ثانیا مرحله اداء شهادت است
که اگر پیامبر ص از احوال امت بیخبر باشد در واقع در قیامت چه چیزی را باید شهادت دهد ؟ !!!
ثالثا : پیامبر اکرم باید بر همه امتش از روز اول بعثت تا روز قیامت شهادت دهد ؟ چون پیامبر ص مبعث بر همه انسانها از اول بعثت تا روز قیامت است و همه مردم این دوره بطور کل امت آن حضرت بشمار می روند حتی اگر او را قبول نداشته باشند که طبق قرآن باید پیامبر ص بر همه آنها شهادت دهد .
ملاحظه میکنید قرآن میفرماید پیامبر باید شاهد بر اعمال امتش باشد و این ساخته ذهن شیعه نیست !
در این خصوص روایات زیادی از شیعه و سنی وجود دارد که پیامبر فرمودند من از میان شما می روم ولی اعمال شما بر من عرضه میشود  من جمله فرمودند :
… وفاتی خیر لکم تعرض علی أعمالکم ، فما رأیت من حمدت الله علیه ، و ما رأیت من شر استغفرت الله لکم .
ترجمه  : … و وفاتم خیر است بر شما ، چرا که اعمالتان بر من عرضه می شود ، هر عمل خیری که مشاهده کنم ،  خدا را سپاس می گویم و هر آن چه از بد اعمالتان ببینم برایتان طلب مغفرت خواهم کرد.
آدرس : کشف الخفاء ۱/۴۴۲   و   مجمع الزوائد ۹/۲۴  و کنزالعمال رقم ۳۱۹۰۳ ، ۳۱۹۰۴ ، ۳۵۴۷۰   و المطالب العالیه رقم ۳۸۵۳  و  مجمع الزوائد نیز رجال این حدیث را صحیح خوانده است
بنا بر این حدیث روشن می گردد که سایر احوال امت نیز اعم از خیر و شر به پیامبر عرضه می شود . این هم ترجمان آیاتی از قرآن است که پیامبر را شاهد بر امت معرفی کرده است .
بنا بر این پیامبر ص شاهد بر اعمال همه امتش می باشد تا قیامت تا بتواند شهادت دهد و الا این آیات معنا ندارد
پس توسل  ، شفاعت ، شهادت بر امت دلیل قرآنی دارد و روایات ذیل این مطالب به گونه ای است که شیعه و سنی آنها را قبول دارند و نمی توانند رد کنند .
اما مستشکل یعنی نویسنده :
عالم مقدس ملکوت  علت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را بخاطر افسردگی دانسته و ادعا کرده کسی با خوردن چند چَک و غلاف شمشیر نمی میرد .
پاسخ  : البته ما نمی گوئیم ، لطفا شما بیائید ، ادعا خودتان را با همسر و یا خواهر و یا مادر حامله تان در صورتی که فرزندی شش ماهه در شکم داشته باشند آن هم  به شرطی که گروهی بر در خانه شان آتش بر پا کرده باشند تا وارد خانه شوند و با لگد به در بکوبند تا در بشکند و ضربه ای که در را می شکند به شکم آنها اصابت کند و…تا مشخص شود چه میشوند! پس ما فعلا وارد چگونگی شهادت آن حضرت نمیشویم اما میتوانیم بگوئیم قهر و غضب آن حضرت با دیگران چه عواقبی دارد توجه کنید :
طبق عقیده مسلمین از شیعه و سنی حضرت فاطمه سیده زنان بهشت است .
فاطمه سیده نساء اهل الجنه
آدرس  : صحیح بخارى جزء پنجم، باب مناقب المهاجرین و فضلهم، صفحه ۲۰- و نیز رجوع کنید به کتاب شریف احقاق الحق جلد ۱۰، صفحه ۶۹- ۹۹٫
توضیح : به نقل از پیامبر ص : یعنی هر آنچه زن خوب باشد از زمان خلقت حضرت آدم تا قیام قیامت همه زنان خوب  که به بهشت می روند حضرت زهرا سلام الله علیها سید و بزرگ همه زنان خوب و پرهیز گار است .
در اینجا این سوال پیش می آید آیا ممکن است چنین شخصیتی معصوم یا معصومه نباشد ؟
و همچنین به نقل از کتب اهل سنت پیامبر فرمودند : النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ إِنَّمَا فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَاآذَاهَا
ترجمه  : پیامبر ص فرمود آزار فاطمه آزار من است  آدرس سنن ترمزی ج ۱۲ص۳۷۰
و همچنین قرآن می فرماید :
الأحزاب : ۵۷   إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً
ترجمه  : آنها که خدا و پیامبرش را آزار مى‏دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خوارکننده‏اى آماده کرده است‏
نتیجه :فاطمه زهرا سیده زنان بهشت است و پیامبر اکرم فرمود هر کس فاطمه را آزار دهد مرا آزرده و قران فرموده هر کس خدا و رسول را آزار دهد مورد لعن خدا و رسول در دنیا و آخرت قرار میگیرد
حالا خود آقایان میگویند :
حضرت زهرا بر ابابکر و … غضب نمود و تا شش ماه ، تا زمانی که زنده بود با آنها صحبت نکرد تا از دنیا رفت
أن فاطمه غضبت على أبی بکر فهجرته حتى توفیت
فاطمه بر ابو بکر غضب کرده پس از او کناره می گرفت ( کنایه از قهر) تا اینکه از دنیا رفت
صحیح البخاری فی کتاب الخمس ، باب فرض الخمس : ۴ / ۵۰۴ ، ح ۶۵ ۱۲
سوال : آیا کسانی که آن حضرت را آزار داده که حضرت زهرا فرموده آنها بر سر جنازه من نیایند همین آقایانی نیستند که حضرت زهرا سلام الله علیها با آنها قهر و غصب کرده ؟
ملاحظه میشود این افراد حضرت زهرا را آزاده اند طبق حدیث پیامبر آنها پیامبر را آزار دادند و طبق قرآن خدا را آزار دادند و طبق قرآن این افراد هم در دنیا و هم در آخرت ملعون اند .
و از طرفی باید توجه داشته باشیم :
با توجه به حدیث : مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً مگر حضرت زهرا نمی دانسته خلفاء به قول خودشان امام زمان آن حضرت اند و نباید بر آنها غضب و قهر کند  در صورتی که خود حضرت فاطمه سیده زنان جنه است یعنی هر بد و خوبی را که خدا راضی باشد انجام میدهد پس معلوم میشود خلفاء ، امام زمان حضرت زهرا نبودند که آن مخده که سیده زنان بهشت است بر آنها غضب نموده که غضب آن حضرت غضب رسول خدا و غضب رسول خدا غضب خداوند باشد و جایگاه آنان را قرآن مشخص کرده .
در اینجا ما از مستشکل میخواهیم با دقت به این مطالب بیندیشد تا دچار خذلان نشود .
مستشکل عنوان کرده :
در وصیتی که حضرت زهرا به علی علیه السلام میکند میگوید مرا شبانه دفن کن تا انان که مرا ازار دادند بر بالین من حاضر نشوند ! اگر علت رحلت ان حضرت خلفا بودند ان حضرت به جای این جمله میگفت حاضر نشوند انان که مرا کشتند !! نه فقط ازار دادند ….
پاسخ : ما در قسمت فوق نشان دادیم جایگاه کسانی که سیده زنان بهشت بنا بر مدارک اهل سنت عضب و قهر نموده کجاست و تصور نمی رود بازی با کلمات تاثیر در جایگاه کسی داشته باشد
مستشکل عنوان کرده  : به هر حال خداوند به احوال گذشتگان اگاه تر است و بهتر است ما به امور خود بپردازیم و به فکر اخرت خود باشیم و نظر قطعی ندهیم که بی تقوایی محسوب میشود
پاسخ  : البته اگر خداوند همه بندگانش را محمل رها کرده بود و هیچ آگاهی و راهی برای شناخت حق از باطل قرار نداده بود شاید ادعای مستشکل درست می بود ولی زمانی که مستشکل جواب واضح قرآنی خود را دیده و فهمیده دیگر نمی تواند تنها بفکر آخرت خود باشد
مستشکل در انتها از آیه : تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ بقره ۱۳۴
استفاده کرده که کار گذشتگان بخودشان ربط دارد و شما به کار آنها مواخذه نمیشوید
پاسخ : ما نشان دادیم برای گرفتن دینی که خدا از آن باید راضی باشد نیاز داریم گذشته خود را خوب بشناسیم  تا بدانیم دینمان را از چه کسی میگیریم  ( از امیر المومنین یا ابوحریره و یا عبدالله بن عمر  ) و الا ممکن است در انتخاب اشتباه کنیم و دچار خذلان شویم پس بر خلاف ادعای مستشکل مسلمین نمی تواننند نسبت به گذشته بی تفاوت باشند .
نتیجه :
کل ادعای مستشکل خلاف قرآن و عقل و وجدان و حاکی از تعصبات مذهبی است .

امیدوارم مفید فایده بوده باشد علی اخباری ۹۳٫۲٫۱۲

برچسب‌ها: عایشهاهل سنتاهل سنت جنوبامیرالمومنیننقد کتب حدیث

منبع: http://aliakhbaree.blogfa.com/post/33

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*