سه شنبه , ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » آیا دین میتواند پاسخگوی نیازهای متغیر باشد ؟

آیا دین میتواند پاسخگوی نیازهای متغیر باشد ؟

با توجه به اینکه دین، ثابت و دارای منابع محدود (کتاب و سنت) است،

چگونه میتواند نیازهای متغیر و بیشمار جوامع بشری را درطول قرون و اعصارپاسخگو باشد؟

این پرسش مبتنی بر یک سلسله پیشفرض هایی قابل تأمل است. اینک به ذکر و بررسی آنها میپردازیم.

پیشفرض ۱: دین ثابت است.

بررسی: آیا دین، مجموعه ای از معارف ثابت است یا اینکه در پارهای از معارف آن تغییر راه مییابد و متغیر است؟

البته ثبات و تغییر در دین با ثبات و تغییر در معارف دینی فرق دارد. معارف دینی از آن رو که محصول فهم بشر از دین و حقایق دینی است، گاه دچار تغییر میشود؛ مانند تحولاتی که در آرا و انظار دانشمندان دینی رخ میدهد.

ولی اینجا سخن درباره وجود تغییر در حقیقت دین است. پرسش این است که دین خدا آیا حقیقتی ثابت است یا حداقل در پاره ای از بخشها دارای تغییر و تحول است؟

پاسخ این پرسش مستلزم شناخت حقیقت دین است و بررسی اینکه چه مؤلفه ها و بخشهایی در دین وجود دارد. بررسی ادیان الاهی نشان میدهد دین یعنی مجموعه ای از معارف نظری و عملی که از سوی خداوند توسط پیامبران به بشر ارزانی شده است. [۱]

بر اساس این تعریف، دین از دو بخش تشکیل شده است:

۱- جهانبینی و عقایدی که پایه بخش دوم به شمار میروند.

۲- ایدئولوژی و ضوابطی عملی که راهنمای رفتار و منش متدینان است.

البته میتوان این بخش را به دو قسم تقسیم کرد. قسمت اول اخلاقیات و قسمت دوم احکام.

پس دین از سه قسمت تشکیل شده است:

۱- جهانبینی و عقاید

۲- اخلاق

۳- احکام

اینک لازم است تغییر و ثبات را در هر یک از این سه قسمت بررسی کنیم:

۱- جهانبینی و عقاید

آنچه به شناخت جهان و عقاید دینی برمیگردد، دارای هیچ تحول و تغییری نیست، زیرا خدای جهان آفرین که آگاهی مطلق دارد، آنچه را در باب جهان و عقاید دینی همچون توحید، نبوت و معاد خبر داده، صحت دارد.

از باب نمونه اگر دین خبر داده است که جهان خالق دارد و هدف دارد؛ بدون شک چنین است. چه در ابتدای خلقت جهان باشیم و چه در قرن بیست و یکم یا آخر جهان، این واقعیت با گذر زمان دچار تحول نمیشود.

از اینرو هستی شناسی دینی جزو قسمتهایی از دین است که دچار تحول و دگرگونی نمیشود.

۱- اخلاقیات

ارزشهای اخلاقی که قسمت دوم دین را تشکیل میدهند به دو دسته تقسیم میشود:

الف. اصول و قواعد کلی اخلاقی.

ب. فروع و جزئیات اخلاقی.

بدون شک تغییر در فروع و جزئیات اخلاقی راه مییابد. از باب نمونه در موردی ممکن است صدق و راستی ناپسند باشد؛مانند هنگامی که صدق موجب به خطر افتادن جان مؤمنی شود.

اما قواعد کلی، اصولی ثابت، مطلق و لایتغیرند؛ مانند حسن و نیکی عدالت و تقوا.

۳- احکام

احکام دین تابع مصالح و مفاسدند. پارهای از مصالح و مفاسد نیز با تغییر شرایط و موقعیتهای زمانی و مکانی تغییر میکنند. لذا احکام دین در چنین مواردی دچار تغییر و تحول میشوند.

مثلاً میدانیم بدون اجازه وارد ملک کسی نمیتوان شد، اما چنانچه ببینیم فردی در استخر آن منزل در حال غرق شدن است، چون مصلحت نجات او قویتر از مصلحت بدون اجازه وارد نشدن است، باید به یاری آن شخص شتافته و او را نجات دهیم؛ هر چند بدون اجازه وارد آن خانه شده باشیم.

البته گونه ای از مصالح و مفاسد، همواره ثابت و غیر قابل تغییر باقی میمانند. اینگونه موارد شامل احکام دینی ثابت خواهند بود؛ مانند وجوب نماز.

در نتیجه احکام به ثابت و متغیر تقسیم میشوند. احکام ثابت، ثابت اند به دلیل اینکه عوامل دخیل در پیدایش مصلحت یا مفسده آنها ثبات دارند.

احکام متغیر، متغیرند به دلیل اینکه عوامل دخیل در پیدایش مصالح یا مفاسد آنها متغیرند و تابع شرایط و اوضاع و احوال زمانی و مکانی و تمام تغییرها در پارهای از احکام دین به لحاظ همین کسر و انکسارها یعنی به لحاظ تغییر مصالح و مفاسد آنها است.

اینک به پاره ای از اقسام گوناگون تغییر در احکام دین اشاره میکنیم:

الف. نسخ

نسخ عبارت است از تغییر حکمی که در زمان خاصی به دلیل اوضاع و احوال آن زمان ثابت بوده، اما در زمانهای بعد به طور کلی ملاک آن، یعنی مصلحت یا مفسده اش تغییر یافت. در نتیجه حکم آن هم تغییر کرده است.

نظیر اینکه خوردن پیه گوسفند و گاو در شریعت حضرت موسی(ع) مفسده داشته و باید ترک میشده است و در زمان بعد چون آن مفسده وجود نداشته، حکم آن تغییر کرده و حرمت ندارد.

چنین امری در شریعت واحد نیز امکان تحقق دارد. نظیر تغییر قبله در اسلام.

در واقع نسخ، تغییر در حکم نیست. بلکه معنای نسخ این است که حکم منسوخ از ابتدا به دوره خاصی از زمان اختصاص داشته و چون آن دوره زمانی پایان پذیرفته، حکم برداشته

شده است.

ب. تبدل موضوع

گاه تغییر حکم به جهت تغییر موضوع است، مانند اینکه نوشیدن آب انگور حلال است، اما اگر آب انگور به شراب تبدیل شود، نوشیدن آن حرام است.

یا مانند نجاست سگ و طهارت آن در صورت تبدیل آن به نمک یا خاکستر. البته این مورد را باید جزو تغییر در حکم به شمار نیاورد.

ج. تزاحم

احکام دین در مرحله تشریع به عناوین کلی مانند غصب، نجات غریق تعلق میگیرند و گاهی عناوین کلی با یکدیگر در مورد یا مصداقی اصطکاک پیدا میکنند که از چنین موردی به تزاحم احکام یاد میشود.

نمونه ای از این موارد که در فقه مشهور است، مسأله غریقی است که در استخر منزل دیگران در حال غرق شدن است.

از یک سو، رفتن به آن منزل، غصب و تصرف در اموال دیگران به حساب میآید و از اینرو حرام میباشد؛ از سوی دیگر نجات غریق واجب است. برای رفع تزاحم در چنین مواردی به قانون «اهم و مهم» استناد میشود.

چون وجوب نجات غریق اهم است، حرمت ورود به منزل دیگران به دلیل تزاحم با مصلحت اقوی و اهم، جایز بلکه واجب است.

البته دقت در این مورد نیز نشانگر آن است که این نوع تغییر در احکام نیز در واقع، به

تغییر در موضوعات باز میگردد.

تا اینجا روشن شد که در کنار بخشهای ثابت دین، در بخشهای دیگری از تعالیم دینی

تغییر راه دارد، هر چند چنین تغییری به تحول و دگرگونی در موضوعات باز گردد.

*********************

[۱]. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج ۱، ص ۲۸

*********************

پیشفرض ۲: منابع دین (کتاب و سنت) محدود است و از اینرو متناسب با نیازهای بیشمار انسانها در طول زمان نیست.

در این پیشفرض دو نکته باید مورد تأمل قرار گیرد:

نکته اول: منابع دین محدود به کتاب و سنت نیست، بلکه عقل نیز جزو منابع مسلم دین اسلام به شمار میآید. از اینرو احکام قطعی عقلی در هر عصر و دورانی حجت و معتبر است.

از باب نمونه به محقق حلی و غزالی میتوان اشاره کرد. محقق در کتاب المعتبر عقل[۱] را جزو منابع و مستند احکام نزد شیعیان به شمار می آورد. غزالی نیز در المستصفی عقل را جزو منابع دین به شمار می آورد[۲] .

نکته دوم : این که نیازهای اساسی و ثابت انسان بیشمار نیست، بلکه قابل احصا است . در صورتی که شناساننده آنها کسی باشدکه هم توانایی وآگاهی شناخت درست آنها را داشته باشد و هم از چگونگی پاسخ به آن نیازها و رفع آنها آگاه باشد، میتواند آن نیازها را در مجموعه ای مشخص، اعلام و راه پاسخشان را نیز ارائه دهد.

خدای متعال از آن رو که آگاهی مطلق دارد،میتواند این نیازها و راه حل آنها را ارائه نماید.

در باب نیازهای متغیر انسان نیز خداوند در اسلام مکانیزم هایی را تعبیه نموده است.

چنین نیازهایی هر چند بیشمار است، اما انسان به کمک آن مکانیزم ها، میتواند پاسخ نیازهای متعددش را کشف کند. در ادامه به این مکانیزم ها اشاره خواهد شد.

اینک پس ازتبیین پیش فرضهای پرسش و نقدآنها میتوانیم به پاسخ پرسش مذکوربپردازیم:

با توجه به آنچه گذشت، اسلام همانگونه که دارای ابعاد ثابت است؛ دارای ابعاد متغیری نیز میباشد که آن را جهت پاسخگویی به نیازهای متغیر زمان،کارآمد میکند و بدین ترتیب آن را دینی جامع و جاودانه میسازد.

بررسی دقیق اسلام نشانگر آن است که اسلام با وجود برخورداری از ابعاد متغیر، دارای مکانیزمها و ویژگیهایی به شرح ذیل است که بر توانایی اش برای پاسخگویی به نیازهای انسان میافزاید:

الف. قوانین اسلام هماهنگ با فطرت

ابتدا لازم است که به انواع نیازهای آدمی و ارتباط آنها با یکدیگر اشارهای شود تا جایگاه قوانین اسلام در پاسخگویی به آنها روشنتر گردد.

گذشته از متون دینی، واقعیتهای تاریخی و نیز تحقیقات روانشناسی درباره نیازهای انسان نشان میدهد:

اولاً نیازهای انسان دو دسته اند:

۱- نیازهای اولی و اساسی که ثابتند و از لوازم ساختمان وجودی انسان است.

۲- نیازهای متغیر و ثانوی که به عنوان وسیله و ابزار برای تحقق نیازهای اساسی رخ میدهند. این نیازها به همراه تحولات و پیشرفتهای دانش انسانها و تغییر در سلوک و منش آدمیان، متحول و متغیر میشوند.

ثانیاً نیازهای متغیر و جزیی انسان با نیازهای بنیادی و ثابت او ارتباط دارند، زیرا به عنوان وسیله تحقق آنها به شمار میروند.

ثالثاً تمامی نیازها ـ چه ثابت و چه متغیر ـ با همدیگر مرتبط اند ؛ زیرا آدمی دارای حیاتی یکپارچه و هدف و کمالی واحد است که این نیازها راه رسیدن به آن محسوب میشوند و فعلیت یافتن استعدادهای انسان، مایه کامل شدن آدمی است.

این سه مطلب مهم در باب نیازهای آدمی دارای شواهد تجربی نیز میباشد. از باب نمونه میتوان به دیدگاه یکی از روانشناسان معاصر به نام آبراهام. اچ. مزلو اشاره کرد.

۱- انواع نیازها

مزلو درباره وجود پاره ای از نیازهای اساسی و ثابت در کنار نیازهای متغیر میگوید:

با مطالعه خواسته های معمولی روزانه خودمان میفهمیم اینها معمولاً وسایل رسیدن به هدف به شمار میروند و خود ذاتاً هدف نیستند.

او میگوید با ادامه تحلیل به اهداف و نیازهای معینی بر میخوریم که نمیتوانیم از آنها فراتر

برویم؛ زیرا به نظر میآید خود، هدف هستند.[۳]

وی سپس میگوید: اکنون از دیدگاه مردم شناسی شواهد کافی در دست است که نشان میدهد تمایلات نهایی یا اساسی همه انسانها به اندازه اختلافات تمایلات آگاهانه روزمره آنها با هم متفاوت نیست.[۴]

لذا در کنار نیازهای متغیر، یک سلسله نیازهای ثابت نیز وجود دارد.

۲- ارتباط نیازهای ثابت و متغیر

مزلو درباب مرتبط بودن نیازهای ثابت و متغیر میگوید:

بخش قابل ملاحظه ای از پدیده ها که خاص و منفرد به نظر میرسند، در کل ساختار، جایگاه معنی داری پیدا میکنند.

وی خواسته های معمولی روزانه را ابزارهای تأمین کننده نیازهای اساسی بر میشمارد و میگوید:

اهداف به خودی خود بسیار کلی تر از راه هایی هستند که برای دستیابی به آن اهداف مورد استفاده قرار میگیرند.[۵]

او علت تنوع نیازهای روزانه و اهداف غیر نهایی را این گونه بر میشمارد:

این راهها در فرهنگی خاص و از نظر جغرافیایی در محدوده همان فرهنگ تعیین میشوند.

۳- ارتباط تمامی نیازها با یکدیگر

مزلو درباره مرتبط بودن تمامی نیازها با یکدیگر و یکپارچه بودن آنها در جهت کمال آدمی میگوید:

سایق ها(نیازها)چنان درهم تنیده اندکه جدا کردن آنها از یکدیگر تقریباً ناممکن است.[۶]

وی معتقد است فرد، کلی یکپارچه و سازمان یافته است که تمامی نیازهای او با یکدیگر مرتبط اند. از اینرو میگوید:

به اعتقاد من بخش قابل ملاحظهای از پدیده ها که خاص و منفرد به نظر میرسند، در واقع چنین نیستند. اغلب ممکن است بتوان با تحلیلهای عمیقتر نشان داد که آنها در کل ساختار، جایگاه معنیداری پیدا میکنند.[۷]

با توجه به مطالبی که ذکر شد، روشن میشود محور تمامی نیازهای انسان را نیازهای ثابت او تشکیل میدهد که آنها نیز با یکدیگر مرتبط اند.

حال اگر دینی بر مبنای نیازهای اساسی انسان که ثابت و مستمرند شکل بگیرد، میتوان ادعا نمود که چنین دینی میتواند به بخش اعظمی از نیازهای انسان پاسخ دهد.

علامه طباطبایی با توجه به آیه ۳۰ سوره روم که دین را امری فطری میداند:

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون.

«پس تو مستقیم روى به جانب آیین پاک اسلام آور در حالى که از همه کیشها روى به خدا آرى، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروى کن که هیچ تغییرى در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند»

میفرماید: سنت تشریع مبتنی بر سنت تکوین است. (مطابقت قوانین با خلقت)

او همچنین میگوید:

عمل بر طبق دین، عمل بر طبق قوانینی است که نظام خلقت برایش مقرر کرده و تسلیم در برابر دین، تسلیم در برابر خط مشی ای است که خلقت پیش پایش نهاده است.[۸]

بدین ترتیب تطابق اسلام با فطرت یکی از رمزهای جاودانگی و جامعیت اسلام خواهد بود.

ب. اسلام تنظیم کننده حیات انسان

پرداختن قوانین به ظواهر و درگیر شدن با شکل و ظاهر زندگی باعث خواهد شد چنین قوانینی با دگرگونی در این ظواهر و اشکال دچار تغییر گردند.

از اینرو تعالیم اسلام متوجه صورت و ظاهر زندگی نیست، بلکه به تحقق اهداف خود یعنی به فعلیت رساندن استعدادهای آدمی و در نتیجه کمال او پرداخته است.

شهید مطهری در این باره مینویسد:

اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعلیمات اسلامی متوجه روح و معنی و راهی است که بشر را به آن هدفها و معانی میرساند.

اسلام هدفها و معانی و ارائه طریقه رسیدن به آن اهداف و معانی را در قلمرو خود گرفته و بشررادر غیر این امرآزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادمی یا توسعه تمدن و فرهنگ پرهیز کرده است. [۹]

این رمز جاودانگی و جامعیت اسلام است.

ج. قضایای حقیقیه مبنای قوانین اسلامی

هر چند جزئیات ممکن است بیشمار باشد، اما قضایای حقیقیه میتوانند جزئیات بسیاری را در بر گیرند. از اینرو قوانین معدودی میتواند پاسخگوی مصادیق بیشماری باشد.

در توضیح این مسأله باید گفت قضایا در یک تقسیم بندی به دو دسته قضایای خارجیه و قضایای حقیقیه تقسیم میشوند

۱- قضایای خارجیه قضیه هایی هستند که در عین حال که کلی هستند، مجموعهای از افراد محدود را در بر میگیرند؛ یعنی موضوع این قضایا مجموع افراد خاص است.

وقتی میگوییم همه مردم ایران امروز، مسلمانان هستند؛ موضوع، افراد موجود در عصر حاضر است و حکم نیز فقط شامل مردم امروز ایران میباشد، نه مردم گذشته و یا آینده.

۲- قضایای حقیقیه قضیه هایی هستند که موضوعشان یک عنوان کلی است، نه افراد به خصوص.

از اینرو شامل گذشته، حال و آینده میشوند. مانند وقتی که میگوییم مثلث شکلی سه ضلعی است که مجموع زوایای داخلی آن ۱۸۰ درجه میباشد.

قوانین اسلام از آن رو که به شکل قضایای حقیقیه وضع شده، یعنی طبیعت اشیا در نظر گرفته شده است، دارای استمرار و کلیت است.

وقتی مثلاً گفته میشود خمر حرام است یا غصب حرام است، یعنی این ماده و عمل حرام است، در هر زمان و مکانی باشد.

از اینرو حقیقی بودن قضایا و قوانین اسلامی، رمز دیگر گستردگی پاسخگویی اسلام به نیازهای انسانها میباشد.

[۱]. ابوالقاسم علیدوست، فقه و عقل، ص ۱۹٫

[۲]. همان.

[۳]. آبراهام. اچ. مزلو، انگیزش و شخصیت، ص ۵۳٫

[۴]. همان، ص ۵۵

[۵]. همان، ص ۵۳٫

[۶]. همان، ص ۵۱٫

[۷]. همان، ص ۶۴٫

[۸]. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۱۸۲٫

[۹]. مجموعه آثار، ج ۳، ص ۱۹۰٫

********************

د. احکام ثانویه در کنار احکام اولیه

یک نوع از تغییرات آن است که در شرایط خاص، اجرای احکام اولیه امکانپذیر نیست یا اجرای آن دارای مفاسدی است که با هدف دین ناسازگار است.

مانند وقتی که اجرای یک حکم اولی دارای حرج و سختی غیر قابل تحمل باشد و بدین جهت با اصل سهله بودن دین در تنافی باشد؛ مانند وقتی که به آب برای وضو دسترسی نباشد و وقت نماز نیز تنگ باشد؛ در چنین موردی تیمم به جای وضو کفایت میکند.[۱]

شارع با در نظر گرفتن چنین مواردی، یک سلسله احکام را تشریع کرده است که به عنوان احکام ثانویه به شمار میروند. به عبارت دیگر احکام اسلامی در یک دسته بندی به دو دسته احکام اولیه و احکام ثانویه تقسیم میشوند.

احکام اولیه عبارتند از احکامی که برای موضوعاتی وضع شده اند مانند نماز، روزه، خمس، زکات و… احکام ثانویه احکامی هستند که ناظر به احکام اولیه هستند و عملکردشان کنترل احکام اولیه است.[۲]

این قواعد کنترل کننده، قاعده حرج، قاعده ضرر و یک سلسله قواعد دیگر است که قوانین اولیه را کنترل میکند و لذا در موارد مختلف، قوانین را تغییر میدهند.

در یک زمان ممکن است دستوری مانند وجوب وضو برای نماز به حکم قانون ضرر در وقت مریضی و زیان داشتن آب، برداشته شود یا به حکم حرج مانند دشواری روزه برای بچه تازه بالغی که تحمل روزه را ندارد معلّق گردد.

بدین ترتیب تعبیر احکام ثانویه در کنار احکام اولیه در اسلام یکی دیگر از رمزهای

جاودانگی و جامعیت اسلام و پاسخگویی به نیازها و شرایط تازه و متغیر است.

هـ . اجتهاد، موتور محرّکه اسلام

یکی از معجزات اسلام، خاصیت اجتهاد است. البته معنای اجتهاد آن نیست که یک نفر بنشیند و حرفی را بدون دلیل و ملاک بر زبان جاری کند، بلکه اعتبار عقل در اسلام و وجود احکام ثانویه در کنار احکام اولیه و مبتنی بودن احکام اسلامی بر مصالح و مفاسد واقعی ، و نیز توجه اسلام به کمال و سعادت انسان و عدم توجه به ظواهر زندگی و لوازم توجه به شرایط زندگی در هر عصر از نظر اسلام باعث گردیده است تا منصب اجتهاد برای پویایی احکام اسلام ضروری گردد.

مرحوم مطهری در این باره مینویسد:

اسلام یک نوع رمز و یک دستگاه متحرکی در داخل خودش قرار داده که خودش از ناحیه خودش تغییر میکند،نه از ناحیه کسی دیگرکه مثلاً علما بیایندتغییر بدهند.علما فقط میتوانند آن تغییرات را کشف کنند، نه اینکه تغییر بدهند.[۳]

ایشان همچنین میفرماید:

قوانین اسلامی به اصطلاح امروز در عین اینکه آسمانی است، زمینی است، یعنی بر اساس مصالح و مفاسد موجود در زندگی بشر است.[۴]

او در ادامه میگوید:

مبتنی بودن احکام اسلامی بر یک سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینی (یعنی مربوط به انسان که در دسترس کشف عقل و علم بشر است) از یک طرف، سیستم قانونگذاری اسلام که به نحو قضایای حقیقیه است (یعنی حکم را روی عناوین کلیه برده است نه روی افراد) از طرف دیگر این دو [و اعتبار عقل در اسلام] امکان زیادی به مجتهد میدهد که به حکم خود اسلام در شرایط مختلف زمانی و مکانی، فتواهای مختلف بدهد و در واقع کشف کند که چیزی در یک زمان حلال است، در یک زمان حرام، در یک زمان واجب است، در یک زمان دیگر مستحب، یک زمان چنین است یک زمان چنان.[۵]

بدین ترتیب اجتهاد یکی از رمزهای مهم جاودانگی جامعیت و پاسخگویی اسلام به نیازهای متنوع و متغیر بشر است…

مرحوم علامه طباطبایی مفسر قرآن کریم درباره نقش اجتهاد میگوید:

این اصل است که در اسلام به احتیاجات قابل تغییر و تبدیل مردم در هر عصر و زمان و در هر منطقه و مکانی پاسخ میدهد و بدون اینکه مقررات ثابته اسلام دستخوش نسخ و ابطال شود، نیازمندیهای جامعه انسانی را نیز رفع مینماید.

ایشان در توضیح این اصل میفرماید:

همانطور که یک فرد از جامعه اسلامی بر اثر حقوقی که از راه قانون دینی به دست آورده میتواند در محیط زندگی ویژه خود هر گونه تصرفاتی (البته در سایه تقوا و با رعایت قانون) کند، میتواند از مال خود تا حدی که مصلحت میبیند و دلش میخواهد، در وضع زندگی خود هر گونه توسعه داده و از بهترین خوراک و پوشاک و خانه و اثاث استفاده نماید یا از بخشی از آنها صرفنظر کند و نیز میتواند از حقوق حقه خود در برابر هر تجاوز و ادعایی دفاع کرده و موجودیت زندگی خود را نگه دارد یا بر اساس مصلحت وقت از دفاع خودداری کرده و از بعضی از حقوق خود چشم بپوشد و نیز میتواند در راه کسب مقصود خود فعالیت کرده و حتی روز و شب کار کند یا طبق صوابدید خود روزی دست از کار کشیده و به مهم دیگری بپردازد…

این ویژگی اسلام موجب میشود تا اسلام بتواند همراه با اقتضائات زمان و تغییرات زندگی، پاسخگو باشد.

نتیجه آنکه اسلام در کنار قوانین و احکام ثابتش دارای یک سلسله ویژگیها و مکانیزمهایی میباشد که مایه پاسخگویی نیازهای متغیر انسان متناسب با مقتضیات زمان میگردد.

 

[۱]. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج ۲، ص ۸۹٫

[۲]. همان، ص ۹۲٫

[۳]. همان، ص ۱۴٫

[۴]. همان، ص ۲۷٫

[۵]. همان، ص ۳۱٫

منبع : http://www.porsan.ir

 

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*