پنج شنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » بصیرت یا بی بصیرتی ؟!!! آیا شمر از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السّلام بود؟

بصیرت یا بی بصیرتی ؟!!! آیا شمر از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السّلام بود؟

بصیــــــــــــــــــــرت

حواست هست؟

 

به “زبیر “میگفتن سیف الاسلام، من اهل البیت

فقط زبیر بود تو تشییع جنازه حضرت زهرا”س” حضور داشت

وباشمشیرش میدونی چه گره هایی توراه اسلام بازکرد؟

اما در نهایت مقابل ولایت مولا علی ایستاد

 

به” ابن ملجم “میگفتن شیعه امیرالمومنین،خودش به امیرالمومنین گفت حب وعشق شما در خون ورگ من هست…

ولی در محراب امام علی ع رو به شهادت رساند

 

“شمر”جانباز صفین بود در اثر جراحات نزدیک بود به درجه رفیع شهادت برسد

میدونی وقتی برای کشتن اولاد پیامبر و خود امام حسین وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟از بس نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود.

 

میدونستی “عمرسعد”روز عاشورا نماز صبح که تموم کرد “قربت الی الله”گفت

وبعد اولین تیررو به سوی خیمه “سیدالشهدا” نشونه زد؟و سبب ساز یک حادثه بزرگ به نام عاشورا گردید…

 

میدونستی اکثر اونایی که اومدن کربلا مسلمون بودن واهل نماز وروزه؟

همشونم “قربت الی الله”گفتن و اومدن برای کشتن” سیدالشهدا”…

 

“شمربن ذی الجوشن” نماز شب اش ترک نمیشد ولی اومد برای کشتن ابا عبدالله…

درحالی که “زهیر بن قین” عثمانی مسلک بود واومدبرای یاری ابا عبدالله!

 

بصیرت نداشته باشی… میشید مصداق”” خسر الدنیا والآخره””

 

مواظب خودمون باشیم

نکنه ما هم از مسیر دور بشیم

 

و روز ظهور تو جبهه دشمن باشیم

 

از دعاهاى امام حسین علیه‏ السلام این بود :

خدایا! شوق به آخرت عطایم کن تا از بی رغبتیم به دنیا صدق آن را بشناسم.

خدایا! چشم بصیرت در امر آخرت روزیم فرما تا با شوق دنبال خوبیها رفته و از گناهان گریزان شوم.

[موسوعه کلمات الامام الحسین علیه‏ السلام ص ۸۰۹]

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

 

اولا آدرس صحت ندارد

 

ثانیاً موارد زیر قابل توجه است :

 

۱- این روایت از امیرالمومنین(ع) درخصوص زبیر نقل شده است  که اهلیت (جزء اهل بیت بودن) زبیر تا زمانی بود که فرزندش بزرگ شد و او را از اهل‌بیت جدا کرد. «ما زال الزبیر منّا اهل البیت حتّی نشأ ابنه المشئوم عبدالله» زبیر پیوسته از ما اهل بیت بود تا وقتی که پسر شومش عبدالله بزرگ شد. (نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۳).

همه می‌دانیم که سیف‌الاسلام زبیر جزو صحابی بزرگ پیامبر(ص) و از کسانی بود که بعد از ماجرای سقیفه، جزو متحصنین در خانه حضرت زهرا سلام‌الله علیها بود که با شمشیر کشیده از خانه حضرت زهرا(س) بیرون آمد تا از حق امیرالمومنین دفاع کند. اما همین جناب زبیر، در جنگ جمل، رو در روی امیرالمومنین می‌ایستد.

 

اما ” ابن ملجم ” هیچگاه از دوستان و شیعیان امیرالمومنین نبوده و داستان جعلی او را از بحارالانوار نقل کرده اند و صاحب بحارالانوار خود بعد از نقل خبر دروغ بودن آنرا قید می فرماید. این خبرساز هم از دروغگویان و داستانسرایان معروف تاریخ بوده است و برای اطلاع بیشتر می توانید به لینک زیر مراجعه فرمائید :

 

http://www.alvadossadegh.com/fa/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87/83005-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%84%D8%AC%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F.html

“شمر” : شمر یک فرصت طلب نان به نرخ روز خور بود. در جنگ صفین در لشکر امیرالمومنین حضور داشت و در شمار شیعیان لشکریان امام، شجاعت‏ از خود نشان داد. او در این جنگ به دلیل درگیری با «ادهم بن محرز باهلی»، به سختی مجروح شد، به گونه‏ای که شمشیر، استخوان پیشانی وی را شکافت. شمر نیز به عنوان انتقام، نیزه‏ای به او زد و او را از اسب به زیر افکند. با این حال ادهم با کمک شامیان از مرگ رهایی یافت. امّا او بعدا به خوارج پیوست.

«شیخ یاسین» درکتاب ارزشمند «صلح الحسن(ع)» چنین نگاشته است: سرکردگان خوارج در کوفه عبارت بودند: از عبدالله بن وهب الراسبی، شیث بن ربعی، عبدالله بن الکواء، الاشعث بن قیس و شمر بن ذی‏الجوشن (صلح الحسن، صص ۶۰ و ۷۰)

«شیخ مفید» در کتاب شریف «الاختصاص» آورده است: «معاویه، نامه‏ای برای امیرالمؤمنین علی(ع) فرستاد. حضرت نیز پاسخ آن نامه را نوشت و به دست «طرماح بن عدی طایی» به دمشق فرستاد. وی پس از آن که به شام رسید، پرسید: فرماندهان معاویه کجایند؟ به او پاسخ دادند: کدام‏شان را می‏خواهی؟ گفت: ابوالاعور اسلمی و عمرو عاص و شمر بن ذی‏الجوشن و هدی بن محمد بن اشعث کندی را می‏خواهم. (الاختصاص، ص ۱۳۹؛ بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۲۸۶٫ )

در این خبر، شمر با صراحت در شمار دست اندرکاران لشکر معاویه قرار گرفته است و این خود، گواهی روشن بر روحیه‏ی فرصت‏طلبی اوست. پس از این دوران، شمر با روی آوردن به امویان، به طور آشکار در صف مخالفان خاندان عصمت و طهارت(ع) قرار گرفت.

امّا «عمر سعد» جنایتکاری است که دقیقاً میداند چه میکند :

مرحوم طریحى در منتخب مى‏نویسد :

بریر بن خضیر همدانى که مردى عابد، زاهد و صالح بود محضر مبارک امام (علیه السلام) مشرف شد با کمال دلسوزى عرضه داشت.

یابن رسول الله أتأذن لى ان ادخل الى خیمه هذا الفاسق فاعظه لعله یرجع عن غیه.

آقا جان آیا اجازه به من مى‏فرمائید به خیمه این مرد بد سرشت فاسق (عمر بن سعد) رفته و او را موعظه کنم شاید شرم کند و از این گمراهى برگردد؟

حضرت فرمودند: هر چه مى‏دانى بکن و هر چه مى‏خواهى به او بگو.

بریر توکل به خدا کرده رو به خیمه پسر سعد آورد همه جا آمد تا به سراپرده آن بى خبر از خدا رسید وارد خیمه شد بدون اینکه از دربان اذن خواهد، قدم به خرگاه آن شوم عاقبت نهاد و اصلا سلام نکرد.

عمر سعد پلید در غضب شد گفت:

یا اخا همدان ما الذى منعک من السلام على، ألست مسلما اعرف الله و رسوله اى برادر همدانى چرا وارد شدى بر من سلام نکردى، آیا مسلمان نیستم، آیا خدا و رسولش را نمى‏شناسم؟

بریر فرمود: اگر مسلمان بودى، خدا و رسول را مى‏شناختى کمر قتل پسر پیغمبر را نمى‏بستى و نمى‏خواستى بعد از کشتن اولاد رسول عترت طاهرین او را اسیر کنى با این حالت نام اسلام به خود مى‏گذارى و بعد، فهذا ماء الفرات یلوح بصفائه و یتلأ لأتشرب منه الکلاب و الخنازیر اى پسر سعد بعد از این ظلمها، این آب فرات با این تلألأ و صفا سگها و خوکهاى بیابان از آن مى‏خورند اما نور دل فاطمه اطهر و سر و سینه پیغمبر و اهل و عیال و اطفال آن سرور از تاب عطش مشرف به موت هستند و مع ذلک تو قطره‏اى از آن به ایشان نمى‏دهى و با این حال دم از مسلمانى مى‏زنى!!!

فاطرق عمر سعد رأسه الى الارض ساعه پسر سعد ساعتى سرش را به زیر انداخت چشم بزمین دوخت سپس سر بر آورد و گفت:

اى بریر به خدائى که روزى ده و حوش و طیور است یقین دارم کسى که کمر قتل آل محمد علیهم السلام را بر میان بندد و دل بر این سراى غرور نهد و جاى ایشان را به زور بگیرد بر مولاى خود جفا کرده و مخلد در نار است ولیکن انصاف بده تو صلاح مى‏دانى که من ولایت ملک رى را از دست بدهم و چنین مملکت خرم و شادابى را به دست غیر بسپارم و او حسین بن على را بکشد، به خداوند بى مانند سوگند که نفس من این کار را اختیار نکند که در کنج خانه بنشینم و دیگرى در رى حکومت کند.

همینکه این سخن از آن نامرد دون صفت و پست فطرت سر زد، جناب بریر بر خود لرزید و از جا برخاست به خدمت سلطان اقلیم وجود آمد و واقعه را بیان کرد و عرض نمود:

قربانت، پسر سعد به قتل شما تن در داده و از ملک رى نخواهد گذشت.

حضرت فرمود: لا یأکل من برها الا قلیلا از گندم رى کم خواهد خورد که نامه عمرش طى خواهد گشت در فراش سرش را مثل گوسفند خواهند برید.

منبع :    HTTP://NAJAFABADNEWS.IR/BOOK/BOOK/IMAM_HOSSEIN/MAQTAL-OL-HOSAAIN_ZEHNI-TEHRAANI_17.HTML

 

هشدار :

مراقب باشیم و دائماً از خدا بصیرت بخواهیم. نکند بنام روشنفکری و از روی عدم بصیرت گول دشمنان را بخوریم و اینبار از پشت بام بیفتیم و خدای نا کرده وکیل مدافع ابن ملجمها و شمرها و عمر سعدها باشیم. بدانیم جهل بزرگترین آفت بشریت است و تنها راه رستگاری آگاهیست.

 

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*