پنج شنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » عشق بازی کار هر شیاد نیست

عشق بازی کار هر شیاد نیست

مراثی

دید مجنون را یکی صحـــــرا نورد

درمیـان بادیــــــــه بنشسته فـرد

صفحه ای از ریگ وانگشتان قــــلم

می نویسد نام لیــــــــلی دم بدم

گفت کای مجنون شیدا چیست این؟

می نویسی نامه بهــــر کیست این

هر چه خواهی در سوادش رنج برد

تیغ صـرصـرخواهدش حالی سترد

کِی ، به لوح ریگ ، باقی ماند نش

تا کس دیگر ، پس از تو خواند نش

گفت مشق نام لیلی می کنم

خاطـر خود را تسلی میکنم

می نویسم ، نامش اول ، وز قفـا

می نگارم نامه عشق و وفـا

نیست جز نامی از او در دست من

زان بلندی ، یافت قدر پست من

ناچشیده جرعه ای از جام او

عشق بازی می کنم با نام او

عشق بازی کار هر شیاد نیست

وین شکار دام هر صیاد نیست

عاشقی را قابلیت لازم است

طالب حق را حقیقت لازم است

عشق از معشوق اول سر زند

تا به عاشق جلوه دیگـر کند

تا به حدی که برد هستی از او

سر زند صد شورش و مستی از او

شاهد این مدعی خواهی اگـر

بر حسین و حالت او کن نظر

روز عاشورا در آن میدان عشق

کرد رو را جانب سلطان عشق

بارالها این سرم این پیکـرم

این علمدار رشید این اکبـرم

این سکینه این رقیه این رباب

این عروس دست و پا خون در خضاب

این من و این ساربان این شمر دون

این تن عریان میان خاک وخون

این من و این ذکر یارب یاربم

این من و این ناله های زینبم

پس خطاب آمد زحق : کی شاه عشق

ای حسین ای یکه تاز راه عشق

گر تو بر من عاشقی ای محتشم

پرده برکش من به تو عاشق ترم

غم مخور چون من خریدار توام

مشتری بر جنس بازار توام

هر چه بودت داده ای در راه ما

مرحبا صد مرحبـا خود هم بیا

خود بیا که می کشم من ناز تو

عرش و فرشـم جمله پا انداز تو

لیک خود تنها نیا در بزم یار

خود بیا و اصغرت را هـم بیار

خوش بود در بزم یاران بلبلی

خـاصه در منقار او برگ گلی

خود تو بلبل گل علی اصغرت

زودتر بشتاب سوی داورت

من به آن قنداق پر خون مایلم
زود روشن کن تو بزم محفلم

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*