چهارشنبه , ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » نمونه ای از مناظرات شیخ صدوق ، در مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی

نمونه ای از مناظرات شیخ صدوق ، در مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی

نمونه ای از مناظرات شیخ صدوق

(معانی الأخبار ؛ مقدمه ؛ ص۲۶)

چون آوازه فضائل آن عالم ربّانى در همه جا پیچید، وامر ریاست دینی و اجتهاد ایشان در مذهب شیعه امامیّه بگوش ملک« رکن الدوله» ، رسید ، مشتاق صحبت ایشان گردید و با بزرگداشت تمام تقاضای تشریف فرمائی نمود ، و چون شیخ وارد مجلس شد ، ایشان را پهلوى خود نشانده و بسیار تفقد نمود . هنگامیکه مجلس آرامش خود را بازیافت ، امیر رو بجناب شیخ نموده و گفت : ای شیخ جمعى از أهل فضل که در این مجلسند در کار آن جماعتی که شیعه ایشان را طعنه می زننداختلاف دارند،بعضى مى‏گویند طعن آنان واجبست و بعضى دیگر مى‏گویند جایز نیست . رأى حق نمای شما در این مسأله چیست ؟ شیخ گفت : ای امیر ، خدای متعال اقرار به توحید را تا زمانی که بندگانش هر معبودی را جز او نفی نکرده اند ، از آنان نمی پذیرد ، هم چنانکه کلمه طیّبه « لا إله إلّا اللّه » از این حقیقت حکایت می کند(شرک در توحید) .

و همچنین إقرار بندگان خود را به نبوّت پیامبر اکرم تا زمانیکه آنان هر مدّعی دروغین نبوّت مانند : مسیلمه کذّاب و اسود عنسى و سجاح و مانند ایشان را انکار نکرده اند از آنان قبول نمى‏کند (شرک در نبوّت) .

به همین گونه قول بامامت حضرت أمیر المؤمنین على علیه السّلام را از کسی نمی پذیرد مگر بعد از نفى هرکس که در زمان آن حضرت بنا حق و از روی غلبه متصدّى امر خلافت شده باشد (شرک در ولایت) .

امیرآن جواب را پسندید و شیخ را ثنا کرد و‏گفت : مرا از حقیقت و سرانجام آن کسانى که بناحق متصدّى خلافت شدند خبر دهید.

شیخ گفت : حقیقت حال ایشان چنان است که امّت بر قصّه سوره براءه اجماع کرده اند و آن قصّه نشانگر خروج خلیفه اوّل از دایره إسلام است و اینکه او از منسوبین رسول اکرم نیست و نیز دلالت دارد بر اینکه امامت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام امری آسمانی است.

امیر پرسید : تفصیل آن قصّه چیست؟

شیخ فرمود : مورخین از مخالف و موافق نوشته اند که چون سوره براءه نازل شد رسول خدا أبو بکر را طلبید و به او گفت این سوره را بگیر و به مکّه برو و در موسم حجّ آن را از جانب من بأهل مکّه برسان . أبو بکر آن را گرفته روانه مکّه شد و هنوز قسمت زیادی از راه را طی نکرده بود که جبرئیل امین نازل شده و گفت یا محمّد به ‏درستى که خداى تعالى ترا سلام مى‏رساند و مى‏گوید : « لا یؤدّی عنک إلّا أنت أورجل منک »

یعنى : باید که سوره براءه را یا خود به کفّار مکّه برسانی یا مردى که از تو باشد آن امر را عهده دار گردد . پس آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله ،أمیر المؤمنین علیه السّلام را امرکرد که خود را به ابو بکر رسانده و سوره براءه را از او بگیرد و آن رسالت را بجای آورد. أمیرالمومنین بموجب فرموده رسول خدا از عقب أبو بکر روان گردیده و سوره براءه را از او گرفته در موسم حجّ آن را باهل مکّه رسانید ، و هرگاه بموجب خبر مذکور أبو بکر از پیغمبر نباشد پس تابع رسول خدا نیز نخواهد بود،زیرای خدای تعالی در قرآن می فرماید :« فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» (یعنی : پس هر کسى از من پیروى کند، یقیناً از من است)(إبراهیم:۳۶ ) و هرگاه تابع آن حضرت نباشد دوست‏دار او نیز نخواهد بود خدای متعال در قرآن کریم می فرماید : «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ »(بگو:اگر خدا را دوست دارید،پس مرا پیروى کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بیامرزد( آل‏عمران : ۳۱ ))

و هرگاه محبّ و دوستدار رسول خدا نباشد دشمن وی خواهد بود،در حالیکه حبّ نبى ایمان است و بغض او کفر .و نیز همین خبر می رساند که علیّ بن أبی طالب علیه السّلام از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله است ، هر چند دیگر روایات نیز بر آن دلالت تامّ دارند ، از آن جمله اینکه مخالفان در تفسیر قول خداى تعالى:« أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ »( هود : ۱۷ )

((آیا پیغمبرى که از جانب خدا دلیلى روشن(مانند قرآن) دارد و گواهى صادق (مانند على علیه السّلام) در پى اوست و به علاوه کتاب تورات موسى هم که پیشوا و رحمت حق بر خلق بود پیش از او بوده و اینان (از اهل کتاب) به آن ایمان دارند (به آمدن آن پیامبر بشارت داده،چنین پیامبرى مانند آن کس است که این امتیازات را ندارد)؟وهرکس از طوایف بشر به او کافر شود وعده ‏گاهش البته آتش دوزخ است،پس درآن هیچ شک مدارکه این حق و درست از سوى پروردگار توست ولیکن اکثر مردم (به آن) ایمان نمى‏آورند.))

روایت کرده‏اند که مراد« بصاحب بیّنه » حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله است و مراد « بشاهدى که تالى او باشد » أمیرالمؤمنین علیه السّلام است و نیز از رسول خدا روایت کرده‏اند که فرمود: « طَاعهُ عَلِیٍّ کَطَاعَتِى وَ مَعصِیَتُهُ کَمَعصِیَتِی» ((النساء :۸۰ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً :هرکه ازپیامبراطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده و هر که روى برتابد [حسابش با ماست.] ما تو را بر آنان نگهبان [اعمالشان که به طور اجبار از فسق و فجور حفظشان کنى‏] نفرستادیم)). و نیز روایت کرده‏اند که جبرئیل علیه السّلام در غزوه ى أحد نظر بجانب حضرت أمیر انداخت و دید که آن شهسوار معرکه لافتى و مبارز میدان هل اتى در پیش روى پیامبر خدا سخت مجاهده مى‏نماید . گفت :

یا محمّد این نهایت یارى و فداکاریست که علیّ در یاری شما بجا ی مى‏آورد ، حضرت پیغمبر فرمود : یا جبرئیل « إنّه‏ منّی و أنا منه » ( او از من است ومن از او هستم )پس جبرئیل گفت:« و أنا منکما »(ومن هم از شما هستم) ، پس چگونه شخصى که خداى تعالى جهت رسانیدن آیاتی از کتاب خود به بعضى از مردم او را أمین ندانست صلاحیّت آن دارد که در رسانیدن تمام آیات کتاب خدا و امامت تمام امّت رسول خدا او را امین داند وامام خواند و چگونه در رسانیدن جمیع دین الهى أمین باشد و حال آنکه خداى تعالى او را عزل نموده ، و نیز چگونه مظلوم نباشد کسى که ولایت او امری آسمانی است و دیگرى آن رااز دست او ربوده ؟امیرگفت:آنچه فرمودید واضح و روشن است.

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*