شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » کربلا شعر فارسی

کربلا شعر فارسی

کــــــــربلا
زنگ اشتر ساز ماتم می زند

شــعله بر هستیِ عالم میزند

در صدای زنگ او ساز بــلا

صحبت از ماه غم وکرب و بلا

کربلا یعنی تولّا داشتن

مهـر حیدر عشق زهرا داشتن

کربلایعنی تبرّای شدید

از پلــیدی‌های دوران و یزید

کربلا یعنی اطـاعت از امام

گه به حکم او نشستن گه قیام

کربلا یعنی تحول در وجود

جـــامه زهد و حیا را تار و پود

کربلایعنی به حق واصل شدن

یار حـق و دشمن باطل شدن

کربلا یعنی بیا جانانه شو

گرد شمع عشق حق پروانه شو

کربلا یعنی کتاب عشق حق

از الف تا یای او سرمشق حق

کربلا یعنی که انسی با نماز

روی بر درگاه ربّ بی نیاز

کربلایعنی که خون،آب وضو

با خدا بی واسطه در گفت وگو

کربلا یعنی سراپا جان شدن

در منـای عاشقی قربان شدن

کربلا یعنی سر و جان باختن

پل به معـــراج شرافت ساختن

کربلا یعنی که عاشورای خون

موسم انا الــــیه راجــــعون

کربلا یعنی گل احـــمر شدن

روی دست باغبـان پرپر شدن

کربلا یعنی هم آغوش اجــل

تلخی مرگش نکـوتر از عسل

کربلا یعنی بهـــــار تشنگی

شعله ور دل از شـرار تشنگی

کربلا یعنی چو گل افروخـتن

پیش آب از تشنه کامی سوختن

کربلا یعنی که در دریای آب

تشنه اما آب راکردن جواب

کربلا یعنی فغان و زمـــزمه

خنجر و حنجـــر نگاه فاطمه

کربلا یعنی که تیغ و جسم یار

یک هزار و نهصد و پنجاه بار

کربلا یعنی قلـــم یعنی کتاب

پیـکر قرآن و زخم بی حساب

کربلا یعنی عطش یعنی شـرار

خیمــه و طفلان در حال فرار

کربلا یعنی که نیـلی روی ماه

صورت طفلان و سیلی آه! آه!

کربلا یعنی سراپا عشق و شور

گـه به نـیزه گاه در کنج تنور

کربلا یعنی که حـق در سلسله

پاســــخ اشک یتیمان هلهله

کربــلا یعنی شب و اختِ امام

در نمـاز، اما نمـــاز بی قیام

کربـــــلا یعنی که در بازارها

کعبـه ، اما کعبـــــه آزارها

کربلا یعنی که آیات حــــکیم

یک زن و هفتاد و دو داغ عظیم

زن مگو زهـــرای ثانی بود او

در حسین خویش فانـی بود او

یک شب بی نافله زینب نداشت

غیر ذکر یا حسین بر لب نداشت

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*