شنبه , 14 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » ازدواج فرزندان آدم

ازدواج فرزندان آدم

ازدواج فرزندان آدم :

با سلام

خداى تعالى پس از خلقت آدم ، حوّا را نيز آفريد تا ضمن اين كه آدم را از تنهايى مى رهاند، وسيله اى طبيعى براى ازدياد نسل او در زمين فراهم سازد.
آن دو به فرمان خداى سبحان با هم ازدواج كرده و داراى فرزند شدند.
در تواريخ واحاديث ، تعدادفرزندانى كه آدم از حوّا پيدا كرد مختلف نقل شده است .برخى آن ها را چهل فرزند در پاره اى از روايات صد نفر و برخى بيش از صدها فرزند ذكر كرده اند كه از آن جمله در پسران نام هاى : هابيل ، قابيل (1) و شيث (ياهبة اللّه ) و در دختران نامهاى : عناق ، اقليما، لوزا و… ذكر شده است . (2)

اختلافديگرى كه در اين جا به چشم مى خورد، درباره كيفيت ازدواج فرزندان آدم و چگونگىازدياد نسل او در زمين است.

بيشتر تاريخنويسان و راويان اهل سنت گفته اند: حوّا در دو نوبت چهار فرزند زاييد. نخست قابيل و خواهرش اقليما و سپس هابيل و خواهرش لوزا به دنيا آمدند – يا بالعكس –  و پس از آن كه به حد رشد و بلوغ رسيدند، خداوند سبحان امر فرمود (ياخود آدم به اين فكرافتاد) كه هر يك از دختران را به عقد برادر ديگرى درآورد؛ يعنى اقليما را به عقدهابل درآورد و لوزا را به ازدواج قابيل .

به دنبال اين مطلبگفته اند:چون دخترى كه سهم هابيل شده بود زيباتر از همسر قابيل بود،قابيل به اين تقسيم و ازدواج راضى نشد و زبان به اعتراض گشود. سرانجام قرار شد هركدام جداگانه قربانى اى به درگاه خدا ببرند و قربانى هر كدام كه قبول شد، آن دخترزيبا سهم او شود.(3)

ولى روايات شيعه عمومااينمطلب را نادرست خوانده و گفته اند:
خداوند براىهمسرى هابيل حوريه اى فرستاد و براى قابيل همسرى از جنيان انتخاب كردونسل آدم از ان دو پديد آمد، علاوه بر اين در چند حديث همسر شيث را نيز حوريه اى ازحوريه هاى بهشت ذكر كرده اند.(4)

در برخى از روايات نيزآمده كه همسر هابيل يا شيث از همان زيادى گل آدم و حوّا خلق شد،و موضوع اختلاف قابيل و هابيل را – كه منجر به قتل هابيل گرديد- موضوع وصيت و جانشينىآدم دانسته اند كه بعدا خواهد آمد.

و اجمالآن چه از ائمه بزرگوارِ ما در اين باره رسيده اين است كه ازدواج برادر و خواهر درهمه اديان حرام بوده و آدم ابوالبشر نيز چنين كارى نكرد و همان خدايى كه خود آدم وحوّا را از گِل آفريد، اين قدرت را داشت كه افراد ديگرى را نيز براى همسرى پسرانآدم خلق كند يا از عالم ديگرى بفرستد.
از جمله حديث هاى كاملى كه در اين باره داريم ، حديثى است كه عياشى در تفسير خود از سليمان بن خالد روايت كرده كه گويد:

به امام صادق (ع ) عرض كردم: قربانت گردم مردم مى گويند كه حضرت آدم دختر خود را به پسرش‍تزويج كرد؟

حضرت صادق (ع ) فرمود:مردم چنين مى گويند، امّا اى سليمان ! آيا ندانسته اى كه پيغمبرفرمود: اگر من مى دانستم آدم دختر خود را به پسرش تزويج كرده بود، من هم (دخترم ) زينب را به پسرم (قاسم ) مى دادم و از آيين آدم پيروى مى كردم.

سليمان گويد: گفتم قربانت گردم ! مردم مى گويند سبب اين كه قابيل هابيل را كشت ، آن بود كه به خواهرش رشك برد.

امام فرمود:اى سليمان چگونه اين حرف را مى زنى . آيا شرم ندارى كه چنين سخنى را درباره پيغمبر خداآدم مى گويى ؟

عرض كردم :پس علت قتل هابيل به دست قابيل چه بود؟

حضرت فرمود:درباره وصيّت بود.

آن گاه ادامه داده فرمود:اى سليمان ! خداىتبارك و تعالى به آدم وحى فرمود كه وصيّت و اسم اعظم را به هابيل بسپارد با اين كهقابيل از او بزرگ تر بود.

قابيل كه از موضوع مطّلع شد، غضبناك گشت و گفت : من سزاوارتر به وصيت بودم و از اينرو آدم بر طبق فرمان الهى به آن دو دستور داد تا قربانى كنند، و چون به درگاه خداوند قربانى بردند، قربانى هابيل قبول شد، ولى از قابيل پذيرفته نگشت .
همين ماجرا سبب شد كه قابيل بر وى رشك برد و او را به قتلبرساند.

عرض كردم :قربانت گردم !

نسلفرزندان آدم از كجا پيدا شد؟

آيا به جز حوّا زنى و به جز آدم مردى بود؟

حضرت فرمود:اى سليمان ! خداى تبارك و تعالى از حوّا قابيل را به آدم داد و پس ازوى هابيل به دنيا آمد. هنگامى كه قابيل به حدّ بلوغ و رشد رسيد،زنى از جنّيان براى او فرستادو به حضرت آدم وحى كرد تا او را به ازدواج قابيل در آورد.
آدم نيز اين كار را كرد و قابيل هم راضى وقانع بودتا اين كه نوبت ازدواج هابيل شد و خدا براى او حوريه اى فرستاد و به آدم وحى فرمود كه او را به ازدواج هابيل در آورد.

حضرت آدم اين كار را كرد و هنگامىكه قابيل برادرش هابيل را كشت ، آن حوريه حامله بود و پس از گذشتن دوران حمل ، پسرىزاييد و آدم نامش را هبة اللّه و به حضرت آدم وحى شد كه وصيت و اسم اعظم را به اوبسپارد.

حوّا نيز فرزندديگرى زاييد و حضرت آدم نامش را شيث گذارد.وقتى او به حدّ رشد وبلوغ رسيد، خداوند حوريّه ديگرى فرستاد و به آدم وحى كرد او را همسرى شيثدرآورد.

آدم نيز اين كار را كرد و شيث از آن حوريهدخترى پيدا كرد و نامش را حورة گذارد.

وقتى آن دختر بزرگ شد، او را به ازدواج هبة اللّه در آورد و نسل آدم از آن دو به وجودآمد. در اين وقت هبة اللّه از دنيا رفت و خداوند به آدم وحى كرد كه وصيت و اسم اعظم را به شيث بسپارد و حضرت آدم نيز اين كار را كرد(5)

1-      درتورات (تحریف شده ی کنونی)و برخى كتاب هاى ديگر (( قاين)) يا ((قائين)) به جاى ((قابيل)) نقل شده است.

2-      تاريخ طبرى ،ص 98؛ ابن كثير قصص الانبياء، ج 1، ص 92؛ بحارالانوار، ج 11، ص 225 به بعد.

3-      ابن كثير، قصص الانبياء، ج 1، ص 85 و 86؛كامل ابن اثير، ج 1، ص 41-43.

4-       علل الشرائع ، ص 17و 18؛ بحارالانوار، ج 11، ص 223 به بعد.

5-       تفسيرعياشى ، ج 1، ص 312.

ما اصولی را اینجا مطرح می کنیم که نتیجه اش اعراض از بعضی ظواهر روایت است یعنی باید ظاهر روایت را به نحو دیگری فهمید .
۱-  پیامبر اکرم ص ازدواج فرزندان آدم ع را رد فرمودند چه اینکه این ازدواج منافر فطرت انسان است و خدا به امر منافر فطرت امر نمی کند .
۲- ازدواج با فرشتگاه ممتنع است چون فرشتگان موجوداتی هستند که  جنبه جسمانی نظیر انسان ندارند لذا ما همان کلمه حوری را می پذیریم و آن را حمل بر زن زیبای غیر عادی می کنیم .
۳-  از دواج با اجنه نیز با فطرت الهی انسان سازگار نیست چه اینکه انسان و جن دو موجود متفاوتند و از لحاظ خلقت اختلاف دارند . دیگر اینکه در ازدواج نتیجه و مولود تابع جنس اخس است و این معنایش غلبه بعد جنی فرزند قابیل بر خواص انسی آن است که حتی در جسم او این غلبه محسوس خواهد بود . لذا در فرزندان آدم ع این خصلت استمرار یافته و باقی می ماند واین با حکمت الهی سازگار نیست لذا می توان زن قابیل را باز زنی مخلوق و غیر عادی اما متناسب با ویژگیهای خودش دانست که فرمود : الخبیثات للخبیثین
۴- همه می انیم که انبیاء الهی به اذن الله قدرت خلق داشته اند (*)و در همین روایت شریف هم بحث خلقت مطرح است و چون هیچ امر الهی بدون سبب نمی شود می توان این خلقت را به خود حضرت آدم ع نسبت داد فلذا می توان پذیرفت که همسران فرزندان حضرت آدم ع همه مخلوق اراده الهی حضرت آدم ع باشند اما بواسطه استبعاد مخاطبان ائمه ع ایشان از بیان واقع امر پرهیز می کرده و با بیانی قابل فهم مطلب را القا می فرموده اند . ضمن اینکه در این روایت هیچ سخنی از همسران دختران حضرت آدم ع به میان نیامده درحالیکه نیاز به همسر در زن و مرد یکسان است .
این دلیل یعنی مخلوق اراده آدم ع بودن همسران فرزندان ایشان مصداق وجود مقتضی و فقدان مانع است و آنرا بهترین راه حل می توان به حساب آورد .
موفق در پناه حق

منبع : http://www.askdin.com/thread9982.html

(*)المائدة : 110 إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي‏ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏ وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني‏ إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ
[ياد كنيد] هنگامى كه خدا فرمود: اى عيسى بن مريم! نعمتم را بر خود و بر مادرت ياد كن، آن گاه كه تو را به وسيله روح القدس توانايى بخشيدم، كه با مردم در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى‏] سخن گفتى، و آن گاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم، و هنگامى كه به اذن من از گِل، مجسمه‏اى به شكل پرنده مى‏ساختى، پس در آن مى‏دميدى و به فرمان من پرنده‏اى زنده مى‏شد، و كور مادر زاد و شخص پيس را به اذن من شفا مى‏دادى، و زمانى كه مردگان را به اجازه من [زنده از گور] بيرون مى‏آوردى، و آن گاه كه [شرّ و آسيب‏] بنى‏اسرائيل را هنگامى كه براى آنان دلايل روشن آوردى از تو بازداشتم، پس كسانى از آنان كافر شدند، گفتند: اين [دلايل و معجزات‏] جز افسونى آشكار نيست. (110)

خبرنامه آرمان مهدویت

یک نظر

  1. با عرض سلام و خسته نباشید
    چرا خداوند قبل از آنکه نسناس یا مخلوقاتی نظیر این را بیافریند انسان را خلق نکرد؟ بحث تجربه یا آزمون خطا وتکرار بود یا…………
    حضرت آدم از همان اول خلقت قادر به تکلم بوده است؟

    [پاسخ:]
    با سلام و تشکر فراوان از حضور صمیمانه جنابعالی، احتراماً بعرض می رسانم من تا این لحظه دلیلی را برای خلقت دیگر موجودات قبل از انسان ندیده ام، ولی مطالب اساسی زیر را باطلاعتان می رسانم :
    1- خداوند والاتر از آن است که نیاز به تجربه داشته باشد .
    2- طبق روایات خداوند کلّ عالم هستی را بدون نقشه و یا نمونه قبلی آفریده ونیازمند آنها نبوده است.
    3- در عین حال که هیچ فعل خداوند بی حکمت نیست اما تا خود خدا توسط انبیاء ما را مطّلع نکند ما نمی توانیم از حکمت آنها مطلع شویم.
    4- شاءن خداوند علیّ اعلا والاتر از نیاز به دلیل است و این مائیم که نیازمند دلیلیم ،البته مجدداً یادآوری می کنم که هیچ فعل خداوند حکیم خالی از حکمت نیست.
    5- آدم علیه السّلام به تعلیم الهی از همان ابتداء قادر به تکلّم بوده است . التماس دعا موفق باشید . اگر نیاز بود بازهم در خدمتیم.

پاسخ دادن به سلام جواب را باطل کن

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*