آخرين وصی نبی خاتم در سحرگاه روز جمعه پانزدهم شعبان سال 255 هجرى ( مصادف با چهارشنبه10 مرداد 248 هجری شمسی)، درخانه كوچك امام حسن عسكرى(عليه السلام)قدم به عرصه وجود نهاد ( بحار الانوار، ج 51 ، ص 3 و 4 )
او در اولين لحظات ولادت به يگانگى خدا و نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شهادت داد و در هفتمين روز در آغوش پدر بزرگوارش این آيه شريفه قرآن را قرائت نمود :
(وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ) ( سوره قصص: 5 ) (اراده كرديم كه بر مستضعفان زمين منّت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.)
او را بر حسب وصيّت پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و مطابق احاديث ساسر بشارت «محمّد» نام نهادند، تا نه فقط با سيماى زيبايش ـ كه بيش ترين شباهت را به رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) داشت ـ بلكه با نام و مرامش نيز ياد آور آن آخرين پيامبر بزرگ الهى باشد و آيينه تمام نماى جدّش بزرگوارش خاتم انبيا گردد. كنيه اش را نيز به همين مناسبت «ابوالقاسم» نهادند، بعد ها به مناسبت هايى ديگر كنيه هاى ابو جعفر، ابوعبدالله،و ابوصالح نيز به آن افزوده شد.
مهدى، قائم، منتظر، صاحب العصر، صاحب الامر، صاحب الزّمان ،بقية الله، حجت الله، منصور، خلف الصالح، موعود، از مشهورترين القابى هستند كه در كتاب هاى حديث و دعا و كتب تاريخى در مورد امام زمان (عليه السلام)تصريح شده اند.
آشنائی با پدر بزرگوار حضرت
حضرت ابو محمد امام حسن عسكرى (عليه السلام) كه در طى دو دهه عمر شريف خويش ، جز مرارت و سختى نديده و در مبارزه پيدا و پنهان عليه حكومت جابرانه عبّاسيان، همواره گرفتار حبس و مراقبت شديد آنان بوده است،در بيست و سوّمين سال عمر با بركت خود، شاهد ولادت اولين و آخرين فرزند خويش گردیده، و خطاب به اصحاب فرمود:
«ستم گران پنداشتند كه مى توانند با كشتن من، اين نسل منقطع می گردد!آنان قدرت خدا را نشناخته اند (منتخب الاثر- ص 4.)
آری با ولادت حضرت مهدى (عج الله تعالی فرجه الشریف) يكى از حسّاس ترين و پرتحرّك ترين فرازهاى امامت حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) آغاز شد ، آن بزرگوار على رغم همه فشارهاى حكومت و مراقبت هاى مأموران ، با زيركانه ترين اسلوب ها و بهره گيرى از امين ترين اصحاب خويش به شكل هاى مختلف كوشيد تا همه شيعيان ومواليان اهل بيت ( عليهم السلام ) را از ولادت قائم آل محمد ( صلى الله عليه وآله وسلم ) با خبر سازد و به مناسبت هاى گوناگون آنان را با چهره امام پس ازخويش آشنا گرداند ( معرفى ولادت و امامت دوازدهمين وصی پیامبر خاتم ،پيشواى شيعیان جهان چنان دقيق و همه گير طرح ريزى شده بود كه حتّى مخالفين هم قادر به انكار آن نشدند. در كتاب شريف منتخب الاثر، ص 322 ـ 341 نام 65 نفراز مؤلفين و دانشمندان اهل سنّت ذكر شده كه در كتاب هاى خود به آن اعتراف دارند.)
مادر حضرت مهدی(عج)
مادر حضرت، بزرگ زاده اى از نسل دو تن از بزرگ ترين شخصيت هاى اجتماعى ـ مذهبى روميان، مليكه، دختر «يشوعا» فرزند قيصر روم، كه مادرش نيز از فرزندان حضرت شمعون، وصى حضرت عيسى مسيح(عليه السلام) بود، افتخارمادرى حضرت مهدى(عليه السلام)را يافت.
او به دنبال ماجرايى شگفت كه باعث به هم خوردن مراسم ازدواجش با يكى از بزرگ زادگان قيصر شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را در خواب ديد و به پذيرش اسلام افتخار يافت و در جريان يكى از جنگ ها خود را در زمره اسير شدگان رومى به مركز حكومت عباسيان ( بغداد ) رسانيد و در آنجا به امر « امام هادى (عليه السلام) » توسط « بشربن سليمان » خريدارى شد و در خانه آن امام بزرگوار به همسرى امام حسن عسكرى ( عليه السلام ) در آمد.
او را به نام هاى «نرجس»، «سوسن»، «ريحانه» و «صیقل» ذكر كرده اند – (منتخب الاثر، ص 320 )
عفّت، ايمان، طهارت، نيكويى اخلاق و رفتار او به اندازه اى بود كه «حكيمه خاتون» كه خود فرزند امام و خواهر امام و عمّه امام بود در تكريم و بزرگ داشت او مى كوشيد و حضرت امام هادى(عليه السلام) همواره از او به نيكى ياد مى فرمود.
پيش از اين ها نيز اميرالمؤمنين(عليه السلام)و امام صادق(عليه السلام) و امام محمد تقى(عليه السلام)، از او با عنوان هاى خِيَرَةُ الأِماء (برگزيده از كنيزان) و سيّدة الأِماء (سرور كنيزان) ياد نموده بودند.
هیچ اثری از حمل در تمام مدّت بارداری بر مادر امام زمان(عليه السلام)پديدار نشد و فقط در آخرين شب بود كه امام حسن عسكرى(عليه السلام) از عمّه خود جناب حكيمه خاتون درخواست كردند كه:
«اى عمّه! افطار امشب را نزد ما افطار کن; زيرا خداى عزّوجلّ امشب تو را به ولادت ولىّ و حجّت خويش شادمان خواهد ساخت» ( منتخب الاثر، ص 323) مادر امام زمان(عليه السلام) در سال 258 وفات یافتند.
امامت آن حضرت
زمانى كه يازدهمين پيشواى معصوم اسلاميان به زهر جفاى معتمد، خليفه ستمگر عبّاسيان، در سّن بيست و هشت سالگى به شهادت رسيد، حضرت مهدى(عليه السلام)كودكى پنج ساله بود . ( ارشاد مفید، ص 383 )
تاريخ نمونه هايى بارز از اين قبيل رهبری رهبران خرد سال را به تكرار به خود دیده و مورد قبول و تصديق همگان نیز می باشد. آن چنان كه قرآن كريم درباره حضرت يحيى(عليه السلام)مى فرمايد:
(وَ اتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً) ( سوره مريم : 12) «ما در كودكى او را به نبوّت و حاكميّت رسانديم».
و درباره حضرت عيسى(عليه السلام)حكايت سخن گفتن او را در گهواره نقل مى فرمايد:
(قالَ اِنّى عَبْدُاللّهِ آتانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنى نَبِيّاً) ( سوره مريم: آيه 30 )
«گفت: من بنده خدا هستم و او به من كتاب عنايت كرده و مرا پيامبر قرار داده است.»
دوران غيبت صغرى
همان دلايلى كه باعث مخفى ماندن ولادت امام زمان(عليه السلام)از دشمنان و مخالفان گردید، سبب غيبت ایشان نيز گردید.
امام زمان(عليه السلام)را در روايات به حضرت موسى(عليه السلام)تشبيه كرده اند.(منتخب الاثر،ص301) كه فرعونيان به انگيزه از بين بردن او همه زنان حامله و همه شيرخوارگان آن دوران را مورد هجوم قرار دادند و همه پسران نوزاد را از دم تيغ گذراندند.
عبّاسيان براى حفظ پايه هاى حكومت غاصبانه خويش و جلوگيرى از پديد آمدن آخرين وصى پيامبر عظیم الشّان اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) كه از بين برنده همه ستمگران و جبّاران معرفى شده بود، براى هر جنايتى آمادگى داشتند.
از اینرو بدنبال شهادت امام حسن عسکری در سال 260، که حضرت مهدى(عليه السلام) از حجره بيرون آمده وعموى خود «جعفر كذّاب» را به كنار زده و بر جنازه پدر بزرگوارشان نماز خواندند (ينابع المودة، ص461) و با اين عمل امامت خويش را اعلام فرمودند. عوامل حكومت عبّاسى به فكر دسيسه افتادند و به شهادت ایشان كمر بستند.
خداوند متعال نیز چونان قبل، آخرين حجّت خويش را با قدرت مطلقه خود، در پس پرده غيبت قرار داد تا او را از توطئه هاى دشمنان در امان بدارد و از كشته شدن او جلوگيرى به عمل آورد.
(يُريدونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِروُنَ)(سوره صف : آيه 8.)
«مى خواهند نور خدا را با دهان هاى شان خاموش كنند; در حالى كه خداوند نور خويش را كامل خواهد ساخت، اگر چه براى كافران ناخوشايند باشد.»
افسانه دروغین سرداب
در سامرا، در جوار بارگاه مقدس امام هادى و امام حسن عسكرى(عليه السلام)سردابى است كه به عنوان محل برگزارى نماز توسط سه امام بزرگوار ما حضرت امام هادى و امام حسن عسكرى و امام زمان(عليهم السلام) مورد احترام شیعه بوده وهست. اما متأسّفانه برخى نويسندگان وتاريخ نگاران وهابی مسلک اهل سنّت داستانى ساختگى را مبنى بر غايب شدن امام زمان (عليه السلام) در محل سرداب، در نوشته هاى خويش آورده و با متّهم ساختن شيعيان به انتظار خروج امام زمان(عليه السلام) از سرداب، آن را مسخره كرده و شيعه را مورد انتقاد قرار داده اند (برخى از اين مغرضين، همانند، سويدى، ابن حجر، ابن تيميه و عبداللّه فصيمى) هستند: به حياة الامام المهدى(عليه السلام)باقر شریف القرشى مراجعه فرمائید.
در پاسخ به اين بى احترامى ها، دانشمندان شيعه هم با تحقيق و استدلال، نحوه تلقى آنان را ابطال كرده اند. که ما در اين جا تنها به جواب مرحوم علامه امينى در کتاب گران سنگ «الغدير» اكتفا مى كنيم كه فرموده اند:
«…و تهمت سرداب، تهمتى زشت تر است،…شيعه اصلاً اعتقاد ندارد كه امام(عليه السلام) در سرداب غيبت كرده است. و نه آنها بوده اند كه او را غايب گردانيده اند و نه آن امام معصوم(عليه السلام)از سرداب ظهور خواهد كرد بلكه اعتقاد شيعه به مدد روايات بر آن است كه او از مكه معظمه و برابر كعبه ظهور خواهد كرد و هيچ كس به قصّه سرداب قائل نيست …و اگر سازندگان قصّه سرداب در اين دروغ فاحش همگى بر يك رأى مى بودند، نشانه هاى ساختگى بودن آن رسوایشان نمى ساخت، و چنين نبود كه يكى از آن ها سرداب را در حلّه و ديگرى در بغداد و آن ديگر در سامرا بداند و كسى هم از آن اظهار بى اطّلاعى كند( الغدير، جلد 3، صفحه 309 )
نوّاب خاص حضرت بقیه الله(عج)
غيبت صغرى تا سال 329 هجرى طول كشيد. و در مدت 69 سال، اگر چه حضرت مهدى(عليه السلام) از ديد كليّه دشمنان مخفى بودند، لكن تعداد چهار نفر از ياران و اصحاب خالص ایشان یکی بعد از دیگری، با ایشان در ارتباط هميشگى بودند و سؤالات و مشكلات مردم را به حضور حضرت عرضه داشته و پاسخ آن بزرگوار را به مردم مى رساندند.
اوّلین نایب : جناب عثمان بن سعيد عمروى بودند که از يازده سالگى در خدمت امام هادى(عليه السلام) به سر مى بردند و بعدها با تظاهر به روغن فروشى در اوج خفقان حكومت متوكّل و ساير حاكمان جور عبّاسى بيش ترين نقش را در انتقال معارف به شيعيان بر عهده گرفتند. او كه از وكلا و نوّاب دو امام پيشين بود، به عنوان اوّلين نايب خاصّ حضرت مهدى(عليه السلام)معرفى شد. او در سال 300 هجرى در گذشت و در بغداد
مدفون شد.(حياة الامام المهدى(عليه السلام)، باقر شریف القرشى، ص121 ـ 123; بحارالانوار، ج51، صفحه 344 )
دوّمین نایب : محمّد بن عثمان عمروى، بود که پس از فوت پدر، افتخار نيابت خاص از امام زمان(عليه السلام)را يافت. او كه چندين كتاب درفقه وحديث نگاشته است، چندين بار مورد تأييد خاص قرار گرفت و حضرت مهدى(عليه السلام) در باره اش فرموده اند :
«اِنَّهُ ثِقَتى وَ كِتابُهُ كِتابى» ( تنقيح المقال، ج3، ص149.)
«او مورد اطمينان من است و نوشته او نوشته من است.»
او در آخر جمادى الاول سال 305 هجرى درگذشت.
سوّمین نایب : حسين بن روح نوبختى، محمّد بن عثمان، چندى قبل از فوت خويش، به امر امام(عليه السلام) او را به سفارت و نيابت معرفى نمود. او از بزرگان اهل علم و مشهور به فضيلت و تقوا بود.
مناظراتى كه از او نقل شده است دلالت بر قدرت روحى و كثرت دانش او دارد. او چنان با اراده و با استقامت بود كه يكى از دانشمندان معاصرش درباره اش گفت:
«اگر دشمنان، اورا ريز ريز كنند او امام زمان(عليه السلام)را به آنان نشان نخواهد داد» (مراقد المعارف ، ج1، ص25.)
او بيست و يك سال در مقام نيابت خاص باقى ماند و در سال 326 هجرى درگذشت و در «بغداد» مدفون گشت (منتخب الاثر، ص393 )
على بن محمّد سيمرى: در عظمت مقام او كافى است كه با وجود شخصيّت هاى عظيم علم و تقوا و مؤلّفين گران قدرى هم چون «محمّد بن يعقوب كلينى» صاحب «كافى»، تنها او افتخار نيابت خاص امام زمان(عليه السلام) را پيدا كرد.
شش روز قبل از وفات او امام زمان(عليه السلام) در نامه اى از مرگش خبر داده و شروع غيبت كبرى را به اطلاع مسلمانان رساندند( بحارالانوار، ج51، ص361). او در نيمه شعبان سال 329 به جوار رحمت حق انتقال يافت.
آغاز غيبت كبرى
دوران 69 ساله غيبت صغرى به عنوان مقدمه اى براى غيبت كبرى، و فصلى كوتاه براى آماده سازى مردم جهت تحمل غيبتى طولانى به شمار مى رود.
اين غيبت كه اكنون بیش از يازده قرن به طول انجامیده ، از چند جهت با غيبت صغرى اختلاف دارد:
1 ـ زمانش بسيار طولانى تر از آن است.
2 ـ كسى به عنوان نيابت خاصّه با امام زمان(عليه السلام) ارتباط ندارد.
3 ـ فقيهان جامع الشّرايط ـ كه ويژگى هاى آنان در كلام امام صادق و امام عسكرى و امام زمان(عليهم السلام) آمده است، به عنوان نايبان عام امام زمان(عليه السلام)معرفی شده اند.
4 ـ پايان يافتن آن به آماده شدن مردم و فراهم گشتن شرايط براى حكومت واحد جهانى بستگى دارد.
5 ـ مدّت آن را هيچ كس جز خداى متعال نمى داند و مقدار زمان آن در هيچ حديثى ذكر نشده و تعيين كنندگان وقت ظهور ـ كه تعيين كنندگان مدّت غيبت نيز محسوب مى شوند ـ دروغگو و افترا زننده
شمرده شده اند.( منتخب الاثر، ص400.)
(برخى حكمت هاى غيبت)
اين كه به حقيقت چرا امام زمان(عليه السلام) در پس پرده غيبت پنهان گشته، به اراده حكيمانه خداوند بستگى دارد و از اسرار پيچيده نظام هستى به شمار مى رود. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «وقتى دانستيم كه خداى عزّوجل حكيم است، تصديق مى كنيم كه افعال و اقوال او همگى حكمت است، اگر چه وجه آن براى ما آشكار نباشد». (كمال الدين، ج2، ص482)
با اين همه آن چه در برخى احاديث به عنوان حكمت هاى غيبت ذكر شده است، مى تواند با اشاره به برخى عوامل مؤثر در غيبت، موجب تذّكر و عبرت آموزى و چاره انديشى بندگان خدا باشد:
1 ـ سنّت الهى:
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
سنّت هايى كه در مورد غيبت هاى پيامبران(عليهم السلام)اتفاق افتاد همگى به طور تمام و كمال در مورد قائم ما اهل بيت، به وقوع خواهد پيوست (كمال الدين، ج2، ص345)
2 ـ حفظ جان امام و خوف از كشته شدن او، كه در حقيقت به معنى از بين رفتن پيام او و نافرجام ماندن مأموريت هاى او در حاكميّت بخشيدن به اسلام و قرآن است.
3 ـ آمادگى جهانى براى پذيرش حكومت اسلام و محو سلطه مستكبرين.
4 ـ آزمايش مردم : پيامبر اکرم (ص)فرمودند :
«در غيبت مهدى(عليه السلام) كسى بر اعتقاد به امامت او ثابت قدم نمى ماند مگر كسى كه خداوند قلبش را به ايمان آزموده باشد» ، (كمال الدين، ج2، ص101.)
5 ـ گناهان مردم و عدم آمادگى مردم:
« امام زمان(عليه السلام) خود را به خورشيدى تشبيه مى فرمايد كه ابرها آن را پوشيده باشند » ( احتجاج ،ص263 و بحارالانوار، ج52، ص92.)
وقتى خاصيت وجود امام زمان چون خورشيد نور افشانى و اعطاى فيض است، ابرهاى پوشاننده جز گناهان و قدر ناشناسى مردم چه مى تواند باشد؟
یاد آوری پاره ای از ويژگى هاى دوران غيبت
در برخى از احاديث معصومين (عليهم السلام) تعدادی از دلایل و ویژگیهای دوران غیبت مورد بحث قرار گرفته، لكن هرگز نمى توان از مجموعه اين احاديث به تصويرى روشن و قطعى از چگونگى غيبت آن بزرگوار دست يافت. از اين رو آن چه در پى مى آيد تنها بيانگر برخى از اين ويژگى ها است:
1 ـ همانند خورشيد است، آن زمان كه ابرها آن را پوشانيده باشند.
«كَما يَنْتَفِعوُنَ بِالشَّمْسِ اِذا سَتَرها سَحاب»( ينابيع المودة، ص477.)
2 ـ مردم او را مى بينند ولى نمى شناسند.
«يَجْعَلُ اللهَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْخَلْقِ حِجاباً يَرَوْنَهُ وَ لا يَعْرِفوُنَهُ» ( كمال الدين، ج2، ص351 )
3 ـ هر سال در مراسم حج شركت مى كند و در عرفات مى ايستد و به دعاى مؤمنين آمين مى گويد.
«وَ اِنَّهُ لَيَحْضَرُ الْمَوسِمَ فى كُلِّ سَنَة وَ يَقِفُ بِعَرَفَةَ فَيُؤَّمَنُ عَلى دُعاءِ الْمُؤْمِنْ»( منتخب الاثر، ص277.)
4 ـ اگر چه شخص او از ديدگان مردم غايب مى گردد لكن ياد او از دل هايشان نمى رود.
«اِنْ غابَ عَنِ النّاسِ شَخْصُهُ فى حالِ هُدْنَة لَمْ يَغِبْ عَنْهُمْ مَثْبُوتُ عِلْمَهِ» ( همان، ص272.)
5 ـ بسيارى از شيفتگان و دل دادگان، توفيق ديدار و شناخت او را يافته اند ( در كتبى مانند: بحارالانوار، نجم الثّاقب، جنّة المأوى، دارالسّلام و عبقرىّ الحسان، صدها حكايت از ديدار كنندگان حضرت مهدى(عليه السلام) نقل شده است. که داستان شیعه شدن آقا سیّد محمد بحر العلوم یمنی بدست آیه الله عظمای اصفهانی که خود سبب استبصار و شیعه شدن بیش از چهار هزار نفر از مردم یمن گردید، خود داستان تشرّف شیرینی دارد )
6 ـ مكان مشخّصى ندارد و بيش تر در صحراها و اطراف شهرهاى نامشخص زندگى ميكند.
7 ـ او به دور از مساكن ستم گران و به طور ناشناخته همچون ساير انسان ها، در مسكنى خاص به سر مى بَرَد و همانند مردم به غذا و پوشاك و استراحت نيازمند است و همسر و فرزند نيز دارد.
8 ـ در مجالس مردم شركت مى كند و بر فرش هاى آنان قدم مى گذارد و در كوچه و بازارهاى شان راه مى رود.
9 ـ گاهى حكمت الهى اقتضا مى كند كه امام زمان(عليه السلام) در مكانى حاضر باشد، ولى ديده نشود. امام رضا(عليه السلام) فرمود:
«لا يُرى جِسْمُهُ» ( بحار الانوار، ج 51، ص 33.)
و امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«يَغيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ» ( همان، ص 32.)
و گاهى حكمت بر آن است كه ديده شود لكن شناخته نشود.
محمد بن عثمان عمروى(رحمه الله) گويد:
«يَرَىَ النّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لا يَعْرِفوُنَهُ» ( بحار الانوار، ج 51، ص 350.)
ويژگيهای فردی و امتيازات اخلاقى حضرت
امام زمان ( عليه السلام ) از آن رو كه وارث همه پيامبران عظيم الشّأن و اولياى گران قدر الهى است، مجموعه اى كامل از صفات كمال و جمال را دارا است. او تجلّى بخش اخلاق عظيم پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و خصوصيات شگفت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و مكارم و فضايل والاى فاطمه زهرا(عليها السلام) و فرزندان معصوم او است. اشاره به برخى از اين ويژگى ها مى توانند مقدمه اى آگاهى بخش براى تبعيّت از او و همسويى با او باشد.
در قسمتی از صلوات خاصّه حضرت می خوانیم:
أللّهمَّ صلِّ وَسَلِّم، وَ زِد وَ بارِک : بارخدایا! رحمتهای پیاپی فرست و درودهای خجستة خویش را ارزانی دار
عَلی صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة، بر امام بزرگواری که صاحب دعوت محمّدی است
وَ الصَّولَةِ الحَیدریَّة، و صولت حیدری
و العِصمَةِ الفاطِمیَّة، و عصمت فاطمی
و الحِلمِ الحَسَنِیَّة، و حلم حسنی
و الشّجاعَةِ الحُسَینِیَّة، و شجاعت حسینی
و العِبادَةِ السَّجّادِیَّة، و عبادت سجّادی
و المآثِرِ الباقِریَّة، و مفاخر باقری
و الآثار الجَعفَرِیَّة، و آثار جعفری
و العُلومِ الکاظِمیَّة، و علوم کاظمی
و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّة، و حجج رضوی
و الجُودِ التَّقَوِیَّة، و جود تقوی
و النَّقاوَةِ النَقَوِیَّة، و نقاوت نقوی1
و الهَیبَةِ العَسکَریَّة، و هیبت عسکری
و الغَیبَةِ الإلهیَّة، و غیبت الهی است.
آری امام ما دارای ویژگیهائی از این گونه است :
1 ـ دانش گسترده :
اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره او فرمودند:
«هو اكثركم علماً»«او دانشمندترين شمااست» ( غيبت نعمانى، منتخب الاثر، ص309)
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«دانايى به كتاب خداى عزّوجل و سنّت پيامبر او در قلب مهدى ما مى رويد همچنانكه گياهان به بهترين شكل از زمين مى رويند. پس هر كس او را ديد بگويد: سلام بر شما اى اهل بيت رحمت و
نبوّت و اى گنجينه علم و جاى گاه رسالت» ( كمال الدين، منتخب الاثر، ص309)
2 ـ زهد و بى اعتنايى به دنيا:
امام رضا(عليه السلام) درباره او فرمود:«وَ ما لِباسُ الْقائِمَ اِلاَّ الْغَليظُ، وَ ما طَعامُهُ اِلاَّ الْجَشَبُ»
«لباس قائم(عليه السلام) ما چيزى نيست جز پوشاكى خشن و غذاى او چيزى نيست جز طعامى خشك » ( غيبت نعمايى، منتخب الاثر، ص307)
3 ـ عدالت گسترى در بين مردم:
امام باقر(عليه السلام) درباره حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:
«يَعْدِلُ فى خَلْقِ الرَّحْمنِ، اَلْبِرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ»
«او در بين مردم به عدالت رفتار مى كند چه نيكوكار باشند و چه بدكار» ( منتخب الاثر، ص310)
4 ـ عمل به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم):
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«او از من است، اسمش همانند اسم من است. خداوند مرا و آيين مرا به وسيله او حفظ مى كند. و او به سنت و روش من عمل مى كند» ( همان و غيبت نعمايى)
5 ـ جود و بخشش:
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«مردى به نزد او مى آيد و مى گويد: اى مهدى چيزى به من ببخش، عطايى بفرما. پس حضرت مهدى(عليه السلام)آن مقدار از مال را كه او بتواند حمل كند در دامنش مى ريزد» ( كنزالعمال، جلد 6،
ص39; و ينابع الموده، ص431)
6 ـ دعا و عبادت:
نمازهاى خاص و دعاهاى فراوانى كه از ناحيه مقدّسه امام زمان(عليه السلام)رسيده است، همگى دلالت بر مداومت آن بزرگوار بر دعاها و عباداتى دارند كه به يقين بالاترين نشانه بندگى و قوى ترين عامل در تقرّب به سوى خدا به شمار مى آيند.
اگر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) براى آمادگى يافتن جهت دريافت مسئوليت بزرگ رسالت، مأمور به اقامه نماز شب به صورت واجب مى شود، به اين معنا است كه كثرت بندگى و شدت اهتمام به نماز ودعا وعبادت ،لازمه پذيرش مسئوليت هاى بزرگ است و از همين رو، قبول مسئوليت حاكميت بخشيدن به توحيد و عدالت در سراسر دنيا توسط امام زمان(عليه السلام)جز در سايه عبادت هاى هميشگى و دعاهاى پيوسته آن بزرگوار ميسّر نيست.
7 ـ شجاعت و صلابت:
رويارويى با همه مشركان و مستكبران و به زانو درآوردن همه قدرت هاى طاغوتى دنيا، دلاورى بى نظير و استوارى بى بديل مى طلبد. كسى كه همچون امام حسين(عليه السلام) مرد ميدان رزم باشد و همانند امام على(عليه السلام)زرهش پشت نداشته باشد و همچون رسول الله در گرماگرم پيكارها رزمش مايه دل گرمى رزم
آوران و حضور قاطعانه اش پشتوانه كفر ستيزان باشد.
8 ـ صبر و شكيبايى:
استقامت و صبر هر انسان را بايد با بررسى ميزان بلاها و مقدار مشكلات وارده بر او، برآورد كرد. صبورترين و
بردبارترين انسان هاى تاريخ چند سال در برابر سختى ها دوام آورده وچه اندازه بلاها وغمها را تحمل كرده اند؟
به يقين محنت ها و بلاها و مصيبت هاى امام زمان(عليه السلام) در طول اين همه قرن، هرگز قابل مقايسه با هيچ انسان ديگرى نيست; زيرا نه تنها كثرت بلاها و طول زمان ابتلائات است كه صبر و استقامتى والا مى طلبد; بلكه نوع مسئوليت انسان هم درتعيين ميزان استقامت و شكيبايى، تأثيرگذار است و حضرت مهدى(عليه السلام) امام زمان و حجت عالميان و ولى همه مؤمنان و پدر و سرپرست همه شيعيان است.
از ميلاد امام زمان(عليه السلام) (255 هـ.) تاكنون، 1179سال مى گذرد. اين عمر طولانى ممكن است دهها، صدها بلكه هزارها سال ديگر ادامه يابد. با اين همه هرگز جاى شگفتى نيست، زيرا:
يكم: خداى بزرگى كه انسان را از هيچ آفريده و ايجاد و بقاى هر چيزى تنها به اراده او بستگى دارد.
(اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونَ) ( يس: آيه 82 )
شأن او اين است كه چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مىگويد: باش، پس بىدرنگ موجود مىشود.
«توانايى دارد كه حيات يكى از آفريده هاى خويش را بنا به حكمت هايى، چندين هزار سال طولانى
گرداند.»
در قرآن كريم درباره حضرت يونس آمده است كه اگر توبه نمى كرد خداوند او را تا روز قيام در شكم نهنگ زنده نگه مى داشت ( صافات : 144)
دوم: از نظر منطقى در ارتقاى تدريجى عمر يك موجود نمى توان حد خاصى را معين كرد و بالاتر از آن را ناممكن شمرد. پس اگر عمر يك انسان مثلاً ممكن است صد، صد و پنجاه و دويست باشد بالاتر از اين هم ممكن است و اين سلسله تدريجى اگر به چند هزار سال هم برسد باز هم نمى توان گفت ناممكن است.
سوّم: علم ثابت كرده است كه اگر مواد لازم اندامهاى بدن به مقدار متناسب به آنها برسد و همواره از مريضى ها و نارسايى هاى هر يك از آنها پيشگيرى شود، عمر موجودات زنده بطور شگفت انگيزى قابل ازدياد است. به اين ترتيب هيچ بُعدى ندارد كه امام زمان(عليه السلام) با توجه به آگاهى هاى خداداده و دانش بى انتهاى خود دهها برابر عمر طبيعى ساير انسانها عمر داشته باشد.
انتظارموعود
در احاديث شريفه انتظار كشيدن براى مهدى موعود(عليه السلام) همپايه جهاد در راه خدا، بلكه جهاد و شهادت در پيشگاه رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است.( بحارالانوار، جلد 52، صفحه 126)
انتظار هرگز به معنى يكجا نشستن و بى تفاوت ماندن و چشم به آينده دوختن نيست. بلكه به پاخاستن و به انحرافات و كژى ها اعتراض نمودن و براى آينده اى روشن و اسلامى، زمينه سازى كردن است.
صفات منتظران
* شناخت امام و اعتقاد به امامت:
تا امام زمان(عليه السلام)شناخته نشود و امامت او مورد اعتقاد قرار نگرفته باشد چگونه مى تواند انتظار شكل بگيرد؟! و چنين شناخت و اعتقادى اساسى ترين ويژگى منتظران به شمار مى آيد از آن رو كه خود از اركان مهم انتظار و مقدمه آن محسوب مى شود. چنانكه در كلام امام سجّاد آمده است:
«أنَّ أهْلَ زَمانِ غَيْبَتِه، اَلْقائِلوُنَ بِاِمامَتِهِ، اَلْمُنْتَظِروُنَ لِظُهُورِهِ، اَفْضَلُ اَهْلِ كُلِّ زَمانْ»
(بحارالانوار، ج52، ص122، ح4)، كه اولاً نشانگر اهميت بسيار زياد انتظار در عصر غيبت، و ثانياً بيانگر سختى هاى راه انتظار و لزوم مقاومت و سخت كوشى در اين مسير است.
«همانا مردم زمان غيبت حضرت مهدى(عليه السلام) كه به امامت او قائل باشند و در انتظار ظهورش به سر برند برتر از مردم هر زمان ديگرند.»
*پرهيزكارى و خوش اخلاقى:
معيار كرامت و برترى در اسلام چيزى جز پرهيزكارى نيست.
«اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقيكُمْ» ( سوره حجرات (49)، آيه 13)
چنان كه معيار ارزش ايمان، چيزى جز درجات نيكويى اخلاق نيست.
«اَفْضَلُكُم ايماناً، اَحْسَنُكُم اَخلاقاً»
بنابراين، قابل تصور نيست كه فضيلت و كرامت انتظار، براى كسانى، خارج از محدوده تقوا و خوش اخلاقى حاصل آيد.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«مَنْ سَرَّ اَنْ يَكوُنَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلَ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنَ الاْخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظَرِ» (بحارالانوار، ج52، ص140، ح50 )
«هر كس دوست بدارد از اصحاب و ياوران قائم(عليه السلام)باشد، بايد انتظار بكشد و بر اساس پرهيزكارى و نيكويى اخلاق رفتار نمايد; درحالى كه چشم انتظار ظهور است.»
* فرمان پذيرى:
كسى كه چشم انتظار امام معصوم خويش است، با اعتقاد به رهبرى همه جانبه او، اطاعتش را واجب مى شمارد و با فرمانبرى از او در دوره غيبت، خود را براى اطاعت بى چون و چرا از او در هنگام ظهور آماده مى سازد.
امام صادق(عليه السلام)فرمود:
«طُوبى لِشَيَعْةِ قائِمَنا الْمُنْتَظِرينَ لِظُهورِهِ فى غَيْبَتِهِ، وَ الْمُطيعينَ لَهُ فى ظُهُورِه»( بحارالانوار، ج52، ص150، ح76)
«خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش در انتظار او به سر مى برند و در دوران ظهورش مطيع او هستند.»