آیا استمداد از غیر خدا با توحید سازگار است؟
آیا توسل به پیامبر و ائمه شرک است ؟
شبهه :
یکی از اشکالاتی که از طرف فرقه وهابیت و طرفداران وطنی آنها بر علیه شیعیان مطرح می گردد اینست که میگویند : چون شما به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه هدی علیهم السلام توسل می کنید پس مشرک هستید، زیراتوسل بغیر خدا شرک است، ونیز میگویند که شما آنها را با کلمه (یا) میخوانید مثل یا رسول الله یا علی یا زهراء و….. در حالیکه بجز گفتن “یا الله” ، استفاده از “یا” برای دیگر اسم ها درست نیست زیرا این کار استمداد از غیر خدا است.این کار یعنی دعا و دعا از مصادیق عبادت است و عبادت غیرخداوند نیز شرک می باشد. همچنین شما از کسانی کمک میخواهید که قادر نیستند نفع یا ضرری به دیگران برسانند در صورتی که نافع(سود رساننده) و ضارّ(ضرر رساننده) فقط خداوند متعال است. خداوند متعال نیز در آیاتی از قرآن کریم وعده داده است که دعای بندگان را مستجاب کند و حتی فرموده است که از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است ، پس برای چه بغیر خدا روی بیاوریم در حالیکه او همه جا هست و صدای ما را میشنود و برآورنده حاجتها فقط اوست ؟ .
پاسخ اجمالی :
اگر استمداد از غیر خدا با این اعتقاد باشد که این بزرگان و اولیاء الاهی مستقیما حاجت بر آورده می کنند و در بر آوردن حاجت نیازمند خدا نیستند این شرک و ضد توحید است و جایز نیست.
ولی اگر اعتقاد این باشد که این بزرگان حاجت ها را با اذن خدا و با قدرتی که خداوند به آنان عنایت فرموده است (بالله)، بر آورده می سازند این عقیده نه تنها شرک نیست بلکه عین توحید است و هیچ اشکالی ندارد.
پاسخ تفصیلی
مفهوم شرک
شرک این است که انسان کسی را همتای خدا در ذات، خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بداند و برای خدا در یکی از این امور شریک قائل شود پس اگر کمک و استمداد از غیر خدا به گونه ای باشد که لازمه آن شریک قرار دادن برای خدا باشد؛مثل این که برای غیر خدا در بر آوردن حاجت شأن و قدرتی مستقل ازقدرت خدا قائل شود، این کار، شرک و حرام است اما اگر در استمداد از غیر خدا قدرت مستقلی برای غیر خدا قائل نباشیم بلکه در طول قدرت خدا و با اذن خدا بدانیم این نه تنها شرک نیست بلکه شواهدی از قرآن، سنت و نیز عرف متشرعه آن را تأیید می کند.
بنابر این اگر از پیامبر اکرم(ص) و دیگر بندگان صالح خدا اموری را درخواست کنیم تا آنها به اذن خدا آن را انجام دهند این شرک نیست زیرا آنان را هم ردیف خداوند و مستقل در تأثیر قرار ندادهایم و در خواست کمک و استمداد از دیگری به معنای عبادت او نیست.
مفهوم دعا در قرآن
اشتباه در فهم معنای دعا در قرآن باعث شده است که برخی در خواست از غیر خدا و صدا کردن غیر او را شرک و چنین شخصی را کافر و مهدور الدّم بدانند.
در خود قرآن کریم هم مواردی وجود دارد که انسانهای موحد دیگران را با کلمه (یا) خوانده اند و خداوند هرگز آنها را مشرک نخوانده و از این کار هم برحذر نداشته است .
بعنوان نمونه به این آیه مبارکه توجه فرمائید :
” إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ” [یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت اى پدر، من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه را دیدم ، که [آنها] براى من سجده مى کنند ” (۱) .
یا این آیه مبارکه :
” قالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ “
[یعقوب] گفت اى پسرکم خوابت را براى برادرانتحکایت مکن ” (۲) .
در این دو مورد که بعنوان نمونه نقل شد می بینید که دو پیامبر خداوند همدیگر را با کلمه (یا) مورد خطاب قرار میدهند و اگر این کار شرک بود اولا این دو پیامبر بزرگوار انجام نمیدادند و ثانیا خداوند برای آنها توضیح میداد که دیگر در آینده از این لفظ استفاده نکنند .
ممکن است بعضی از اشکال کنندگان بگویند این کلمه وقتی شرک آور است که برای کمک خواستن از دیگران باشد اما اگر نفس صدا کردن شخصی باشد شرک نخواهد بود .
باز هم از قرآن کریم جواب میدهیم که خداوند متعال میفرماید :
” قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ، قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَالْغَفُورُ الرَّحِیمُ”
[فرزندان یعقوب] گفتند : اى پدر براى گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکار بودیم ، گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزنده مهربان است” (۳) .
در این آیه مبارکه هم بوضوح دیده میشود که فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام به پدر شان توسل میکنند و از او کمک در آمرزش گناهان خود میخواهند ، حضرت یعقوب علیه السلام نیز بدون آنکه آنها را از این عمل منع کند به آنها وعده میدهد که از خداوند متعال برایشان طلب مغفرت نماید، در حالیکه اگر این قضیه شرک بود، هرگز حضرت یعقوب علیه السلام اینکار را انجام نمیداد، و خداوند آنرا تایید نمی فرمود .
خداوند متعال در قرآن کریم به ما دستور میدهد که بسوی او وسیله ای داشته باشیم چنانچه میفرماید :
“یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جَهِدُوا فى سبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ” اى کسانى که ایمان آورده اید پرهیزگارى پیشه کنید و وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید ” (۴) .
در این آیه مبارکه نیز اتخاذ وسیله بسوی خداوند مأموربه قرار گرفته است و اگر این کار شرک بود هرگز خداوند متعال چنین دستوری برای ما نمیداد و از ما نمی خواست که وسیله ای برای خود انتخاب کنیم .
اگرگفته شود که آن وسیله ای که خداوند از ما خواسته است عباداتی مثل نماز و روزه و…. میباشد که بوسیله این عبادات انسان میتواند بخدا توسل جوید نه توسل به بزرگان دین چنانکه در بعضی از روایات فریقین نیز نقل شده است ، در پاسخ می گوئیم که آنچه در روایات گفته شده است بعنوان تنها مصداقِ «وسیله نیست بلکه معرفی بعضی از وسائل است ، بتعبیر دیگر از روایاتی که در رابطه با معرفی وسیله آمده است استفاده میشود که عبادت وسیله است اما اینکه توسل به انبیاء و صلحاء و اولیاء وسیله نباشد منعی دیده نمیشود .
این افراد به بعضی از آیات قرآن استناد می کنند؛ مانند آیه شریفه :
“وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدا”.
“مساجد از آن خداست، دیگری را با خدا نخوانید”.(۵) و حال آن که واژه دعا در قرآن به معانی گوناگونی به کار رفته است:
۱- به معنی عبادت؛ مانند آیه شریفه فوق الذکر.
۲- به معنی دعوت کردن و فراخواندن به سوی چیزی؛ مانند سخن نوح (ع) که فرمود:
قَالَ رَبِّ إِنىِّ دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلًا وَ نَهَارًا*فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَاءِى إِلَّا فِرَارًا*
” پروردگارا قوم خود را شب و روز فراخواندم ولی دعوت من جز بر فرار (ازحق)برای آنان نیفزود. ” (۶)
” این دعا همان دعوت آنان به سوی ایمان است و این نوع دعا نه تنها شرک نیست بلکه عین ایمان است و انجام آن بر پیامبران واجب بوده است.
۳- به معنی تقاضای حاجت که گاه از طریق عادی و معمولی است مانند:
“وَ لَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُواْ”
“هنگامی که از شهود، دعوت برای ادای شهادت شود، نباید امتناع کنند” (۷) این دعا در امور عادی است که به یقین اگر کسی آن را انجام دهد کافر نمی شود. و گاه از طرق غیر عادی و معجزات است که این خود بر دو قسم است:
الف. گاه با اعتقاد استقلال غیر خدا در تأثیر است.(یعنی شخص معتقد به این باشد که این گونه آثار بدون دخالت خداوند اثر می کنند) این قسم اعتقاد نوعی شرک است زیرا تنها خداوند متعال مستقل در تأثیر است و غیر او، حتی اسباب عادی نیز هر چه دارند از خدا دارند و به اذن او اثر می گذارند(یعنی هر موثری اثر هر لحظه ی خود را آن به آن از خدا می گیرد). قرآن در این باره می فرماید:
“قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَ لَا تَحْوِیلا”
“بگو کسانی را که غیر از خدا می پندارید بخوانید آنها نمی توانند مشکلی از شما را برطرف سازند و نه در آن تغییری ایجاد کنند” (۸)
هیچ فرد مؤمن آگاه و با ایمانی چنین عقیدهای را درباره هیچ یک از انبیا و بزرگان الاهی ندارد.
ب. گاه ازشخصی می خواهیم تا برای ما ازخدا چیزی بطلبد. این نوع درخواست، توحید انسان کامل است چنین فردی که بزرگی را واسطه و شفیع به درگاه خدا قرار می دهد و مسبب الاسباب و علت حقیقی و تأثیر گذار واقعی را خدا می داند ولی با توسل به اولیاء الاهی از آنها می خواهد که نزد خدا برای او تقاضای حاجتی کنند این عین توحید و یگانه پرستی است. قرآن می گوید: بنی اسرائیل نزد موسی آمدند واز او تقاضا کردند که از خداوند غذاهای متنوعی برای آنها بخواهد.
” وَ إِذْ قُلْتُمْ یَمُوسىَ لَن نَّصْبِرَ عَلىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّائهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا”
“ای موسی ما نمی توانیم به یک نوع غذا قناعت کنیم از پروردگارت بخواه که از آن چه زمین می رویاند از سبزیجات و … برای ما فراهم سازد. ” (۹)
موسی هرگز به آنها ایراد نکرد که چرا مرا با خطاب “یا موسی” فرا خواندید و چرا مستقیماً خودتان از خدا نخواستید و این شرک و کفر است. بلکه موسی تقاضای آنها را از خدا خواست و حاجت آنها بر آورده شد.
بالاتر ازهمه ی اینها قرآن کریم حتی در خواست عاجزانه ی بندگان خدا را
از اولیاء الهی نفی نکرده به این آیه توجه فرمائید :
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیْهِ قَالُواْ یَأَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَعَهٍ مُّزْجَئهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِى الْمُتَصَدِّقِینَ .
“پس هنگامى که بر یوسف وارد شدند، گفتند: عزیزا! از سختى [قحطى و خشکسالى] به ما و خانواده ما گزند و آسیب رسیده و [براى دریافت آذوقه] مال ناچیزى آوردهایم ،پس پیمانه ما را کامل بده و برما صدقه بخش زیرا خداوند صدقه دهندگان را پاداش مى دهد. ” (۱۰)
حاجت از این بالاتر؟!! نهایت درخواست است که می گویند صدقه بده و همچون درماندگان دعا می کنند.
اگرحاجت خواستن سبب شرک شود حضرت برخورد می کرد و خداوند تایید نمی فرمود.
از این هم بالاتر داریم:
عذاب را خدا نازل و فقط خدا دفع می کند :
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ .
[آیا آن شریکان انتخابى شما بهترند] یا آنکه وقتى درماندهاى او را بخواند اجابت مىکند و آسیب و گرفتاریش را دفع مىنماید، و شما را جانشینان [دیگران در روى] زمین قرار مىدهد؟ آیا با خدا معبودى دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟!] اندکى متذکّر و هوشیار مىشوند . (۱۱)
بنا براین برای کشف ضرّ و سوء (ضرر و بدی) نباید به سراغ غیر رفت چون شرک است !!!
امّا قرآن کریم گزارشی دیگر می دهد:
وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی إِسْرائیلَ.
[و چون بلا بر آنها واقع شد، گفتند: اى موسى! پروردگار خویش را بدان عهدى که با تو دارد براى ما بخوان که: اگر عذاب را از ما بردارى قطعا به تو ایمان مىآوریم و حتما بنى اسرائیل را با تو مىفرستیم.](۱۲)
توجه : این خواندن ها چه فرقی دارند؟ باید جمع بندی شوند.
جمع بندی :
پس خواندن مقرب الهی حتی برای دفع عذاب هیچ اشکالی ندارد. اما اگر برای مدعوّ قدرت استقلالی خدائی قائل شویم مشرک می شویم.
خواندن غیر خدا زمانی شرک است که خواننده، مدعو(خوانده شده)را خدا بداند.
ممکن است گفته شود : زنده میتواند ضار و نافع، باشد و توسل به زنده اشکال ندارد اماشما شیعیان به مردگان توسل میکنید و مرده نمی تواند ضار یا نافع باشد.
جواب میدهیم که : اگر توسل شرک است دیگر فرقی بین زنده و مرده نیست زیرا این گفتار شبیه آنست که اگر شما زنده را پرستش کردید شرک نیست اما اگر مرده را پرستش کردید شرک می شود ، بلکه اگر توسل شرک باشد این شرک بودن طبق عقیده اشکال کنندگان در زنده بیشتر قابل اثبات است تا مرده .
حتی در خواست خارق عادات نیز مطابق آیات قرآن کریم شرک نیست.
در خواست خارق العاده از طرف حضرت سلیمان:
قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُاأَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونی مُسْلِمینَ .
[سلیمان] گفت: اى سران و اشراف ! کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه همگى به حالت تسلیم نزد من آیند ، برایم مىآورد ؟ (۱۳)
استغاثه نیز از دیدگاه قرآن بموقع نیاز مورد تائئد می باشد :
وَ دَخَلَ الْمَدینَهَ عَلى حینِ غَفْلَهٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذامِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ
و موسى (روزى) بىخبر اهل مصر به شهر در آمد، آنجا دید که دو مرد با هم به قتال مشغولند، این یک از شیعیان وى (یعنى از بنى اسرائیل) بود و آن یک از دشمنان وی(یعنى از فرعونیان) بود، در آن حال آن شخص شیعه از موسى دادخواهى و یارى بر علیه آن دشمن خواست، موسى مشتى سخت بر آن دشمن زد، قضا را بدان ضربت او را کشته شد. موسى گفت: این کار(ظلم قبطی که می خواست شیعه موسی را به زور به اسارت بگیرد) از فریب و وسوسه شیطان بود (تا این کافر ظالم را با مؤمنى به قتال برانگیخت و عاقبت به هلاکت رسید) که دشمنى شدید شیطان و گمراه ساختن آدمیان به سختى آشکار است.(۱۴)
اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثر و سببیت و مسببیت شرک نیست. لازمه توحید این نیست که نظام سببی و مسببی جهان را انکار کنیم و هر اثری را بلا واسطه از خدا بدانیم و برای اسباب هیچ نقشی حتی به صورت طولی، قائل نباشیم؛ مثلا معتقد باشیم که آتش نقشی در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن ندارد خداست که مستقیما می سوزاند، مستقیما سیراب می سازد و مستقیما می رویاند. پس هم چنان که اعتقاد به وجود مخلوق مساوی با شرک ذاتی و اعتقاد به خدای دوم نیست بلکه مکمل و متمم اعتقاد به وجود خدای یگانه است اعتقاد به تاثیر و سببیت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نیز با توجه به این که همان طور که موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تاثیر هم ندارند، شرک نیست. پس مرز توحید و شرک این نیست که برای غیر خداوند نقشی در تأثیرات قائل بشویم یا نشویم بلکه شرک آن است اسباب دیگر را در عرض و کنار خداوند قرار دهیم و برای آنان استقلالی در تاثیر قائل شویم.
به عبارت دیگر، اعتقاد به قدرت و تاثیر ما فوق طبیعی برای یک موجود مانند فرشته یا پیامبر و امام نیز مانند اعتقاد به تاثیر اسباب عادی شرک نیست و داشتن نقش ما فوق حد عوامل معمولیی، مستلزم اعتقاد به قدرتی در مقابل خدا نیست و موجودی که به تمام هویتش وابسته به اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارد تاثیر ما فوق طبیعی او پیش از آن که به خودش مستند باشد مستند به حق است و او جز مجرایی برای مرور فیض حق به اشیا نیست همانگونه که واسطه فیض وحی و علم بودنِ جبرئیل و واسطه رزق بودنِ میکائیل و واسطه احیاء بودنِ اسرافیل و واسطه قبض ارواح بودنِ ملک الموت شرک نیست.
برای روشن تر شدن بحث به دو نمونه از آیات قرآن اشاره می کنیم:
- قرآن از زبان حضرت عیسی می فرماید:
” أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ “
“به اذن خدا کور مادر زاد و مبتلایان به برص را بهبودی می بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده می کنم”.(۱۵)
- فرزندان حضرت یعقوب بعد از این که پشیمان شدند، خدمت پدر رسیدند “قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ. قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبىِّ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ”
” گفتند پدر! ازخدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم گفت : بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.” (۱۶)
می بینیم که فرزندان یعقوب از عبارت “یا أَبانَا” استفاده کردند و آن حضرت آنها را از این کار نهی نکرد و نفرمود خودتان از خداوند بخواهید پس معلوم می شود این کار هیج گونه منافاتی با توحید ندارد.
از سوی دیگر :
اول : توسل یعنی تمسک به وسیله برای رسیدن به هدف و اگر توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اهلبیت علیهم السلام شرک باشد پس توسل بهر وسیله ای شرک است زیرااین قانون استثنا پذیر نیست، پس کسیکه به اتومبیلی متوسل می شود تا او را بمقصدی برساند او به اتومبیل توسل کرده است و باید مشرک باشد ، هم چنین اگر کسی مریض میشود و به دکتر مراجعه میکند ، او به دکتر متوسل شده است و باید مشرک باشد ، یا کسی که به هنگام در ماندگی از دیگران کمک یا وامی در خواست می کند مشرک می باشد در حالیکه این مسئله را ما وجداناٌ شرک نمی یابیم .
دوّم : معنی نزدیک بودن خداوند بما ، نزدیک بودن ما بخداوند نیست زیرا این قرب مثل قربهای جسمانی نیست که اگر من به شما نزدیک باشم شما هم به من نزدیک هستید، بلکه این قرب ، از نوع دیگری است و در این نوع نزدیک بودن گاهی قرب و نزدیکی یک طرفه است چنانکه خداوند متعال به همه عالم و آدم از کافر و مسلمان ، مشرک و موحد ، فاسق و مؤمن نزدیک است در حالیکه کافر و مشرک و فاسق بخداوند قرب و نزدیکی ندارند .
سوّم : انسان در بعضی از مواقع عمر خود کارهای ناشایستی انجام میدهد که آبرویی برای خود نزد خداوند باقی نمیگذارد و در این موارد نیاز بواسطه ای آبرومند در نزد خداوند متعال دارد که خداوند بسبب قرب و مقام واسطه از این شخص بگذرد و دعایش را مستجاب کند .
چهارم : درست است که ضار و نافع بصورت مستقل خداوند متعال است، اما خداوند دنیا را دار اسباب و علل قرار داده است و حتی بعضی از اشیاء جامد و بدون روح را ضار یا نافع خلق کرده است مثلا زهر کشنده است اما این کشندگی را چه کسی به آن داده است(و می دهد)؟ ، یا خوراکیها نافع اند اما این نفع رسانی را چه کسی به آنها داده است(و می دهد)؟ ، یقینا در جواب باید گفته شود خداوند متعال، (در یک لحظه اگر خداوند خاصیت اشیاء را به آنها ندهد اشیاء دارای خاصیّت نخواهند بود) پس اگر خداوند میتواند گیاهان و نباتات را ضار و نافع قرار بدهد آیا نمی تواند قدرت نفع رسانی را به بندگان صالح خود عطا کند ؟!!، چنانکه این مطلب از در خواست پسران حضرت یعقوب علیه السلام از پدر شان و وعده حضرت یعقوب کاملا مشخص و روشن است .
از طرف دیگر ما همه مسلمانیم و معتقدیم که انسان دارای روح و بدن است و این انسان بعد از مرگ روحش از بدن جدا شده اما در عالم برزخ در قالب مثالی بزندگی برزخی خود تا روز قیامت ادامه خواهد داد ، و اگر از انبیاء و اولیاء باشد خداوند متعال روح او را آزاد میگذارد و توسط ملائکه پیغام دیگران را به او میرساند .
آیا وقتی ما در نماز میگوئیم السلام علیک ایهاالنبی و رحمه الله و برکاته پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میشنود یا خیر؟ اگر گفته شود که نمی شنود،
جواب میدهیم : که پس باید سلام بصیغه خطاب (سلام بر تو ای رسول خدا…) نباشد ، و اگر گفته شود که توسط ملائکه به آنحضرت خبر داده میشود ،
جواب میدهیم : که این خود یعنی که آنحضرت میتواند مطالب را بشنود و از آن با خبر شود پس اگر توسل هم کردیم توسط ملائکه به آنحضرت خبر داده میشود .
شبهه :
میگویند : مشرکین مکه هم ، چنانکه قرآن کریم از آنها نقل میکند میگفتند : ” وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى “
“و کسانى که به جاى او(خداوند) دوستانى براى خود گرفته اند [به این بهانه که] ما آنها را جز براى اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند نمى پرستیم” (۱۷) .
در پاسخ می گوئیم :
۱- در این آیه مبارکه کلمه نعبد آمده است که بمعنی عبادت و پرستش است و عبادت غیر خدا حتی اگر برای توسل و تقرب بخداوند باشد نیز شرک و باطل است
۲- حتی اگر مشرکین آنجا کلمه عبادت را هم بکار نمیگرفتند باز عمل آنها باطل و غلط بود زیرا که بوسیله بت و باطل امکان تقرب بخداوند نیست
۳- توسل عبادت و پرستش نیست
۴- پیامبر و خاندان آنحضرت صلی الله علیه و آله وسلم بت نیستند بلکه بندگان مقرب خداوند میباشند .
میگویند : خداوند متعال در وصف حال مشرکین قریش میفرماید : ” وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا ” و به جاى خدا چیزهایى را می پرستند که نه به آنان زیان میرساند و نه به آنان سود میدهد و میگویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند ” (۱۸) .
میگوئیم : در آیه مبارکه نیز خداوند متعال کلمه یعبد را که بمعنی پرستش است ،بکار گرفته است که مسلما شرک است، بتها هم آنچنانکه آنها فکر میکردند نبودند (زیرا مقربان و شفیعان را هم خود خداوند باید معرفی کند و نمی شود کسی از پیش خود برای خدا مقرب تراشی کند) ، و نمی توانستند شفعای آنها باشند چون تقربی در پیشگاه خداوند نداشتند
ولی در توسل پرستش نیست و توسل شده نیز در پیشگاه خداوند تقرب دارد و توسل کننده نیز میداند که همه کاره خداوند است و خداوند نیز به توسل شده نظر لطف و عنایت دارد و خواسته او، بی جواب نمی ماند .
در ضمن خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به مشرکین میفرماید : ” إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ” در حقیقت شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید هیزم دوزخید شما در آن وارد خواهید شد” (۱۹) .
باید اشکال کنندگان طبق استدلالی که میکنند و توسل را عبادت «من دون الله» میدانند ، معتقد شوند که پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم و ائمه و انبیاء و علیهم السلام و صلحاء همه هیزم جهنم هستند، چون شیعیان و اهل سنت توسل به این بزرگواران را جایز میدانند و توسل هم میکنند.
در حالیکه از نظر وهابیت این توسل «عبادتِ مِن دون الله» است، پس آنهائی که توسل میکنند و آنهائی که مورد توسل قرار میگیرند همه باید هیزم جهنم باشند ، در حالیکه امکان اعتقاد به یک چنین امری نیست چون هرکه خودش را مسلمان میداند نمی تواند معتقد شود که پیامبر و اهلبیت علیهم السلام و سایر انبیاء و صلحاء هیزم جهنم باشند ،
پس : معلوم میشود مراد از «من دون الله» بتها، و مراد از «عبادت» هم پرستش آنها است و فرقی نمیکند که عبادت بتها بمنظور تقرب بخدا باشد یا نباشد زیرا عبادت غیر خدا بهر منظوری که باشد شرک است ، اما همانطوریکه عرض کردیم توسل عبادت نیست و چون عبادت نیست پس شرک نیست .
پنجم : در روایاتی که در کتب قدیم آنها آمده است توسل صحابه و تابعین و علماء ثابت است و معلوم میشود که از نظر آنان توسل امری مطلوب و جایز میباشد .
ابن جعد با سند نقل میکند که ” عصب پای عبد الله ابن عمر بشدت گرفت و عبد الرحمن بن سعد که در محضر او بود گفت ترا چه شده است ؛ جواب داد : عصب پایم از این جا گرفته است ؛ گفت کسی را بخوان که بیشتر از همه دوستش داری و او فورا گفت ( یا محمد ) و مشکلش رفع شد “. (۲۰)
در کتاب الموسوعه الفقهیه از قسطلانی نقل شده که گفت : ” از مالک روایت شده که دومین خلیفه عباسی ابو جعفر منصور از او سؤال کرد:
آیا در موقع دعا رویم را بسوی قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم کنم یا اینکه رو بقبله بایستم و پشتم به طرف قبر باشد ؛ مالک در جواب گفت : چرا رویت را برگردانی بلکه در حال ایستاده، رویت بطرف قبر باشد، زیرا که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وسیله تو و وسیله پدرت آدم است تا بروز قیامت بلکه آنحضرت را شفیع خودت قرار بده .
این قصه را ابوالحسن علی بن فهر در کتاب فضائل مالک با سند نقل کرده است و گفته است اشکالی در صحت این داستان نیست وهمچنین قاضی عیاض در شفاء از عده ای از شیوخ بطریق خودش نقل نموده است .
هم چنین از نووی در باب زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده : ” بعد زائر برگردد مقابل صورت آنحضرت و به او توسل جوید و آن بزرگوار را نزد پروردگارش شفیع قرار دهد “. (۲۱)
قزوینی با سند نقل میکند که در زمان خلافت خلیفه دوم در مدینه قحطی آمد و مردی از اعراب رفت نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و خطاب به آنحضرت عرض کرد یا رسول الله برای امتت از خدا طلب باران کن، پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید که به او دستور میدهد برو نزد خلیفه و سلام برسان و بگو که باران آمدنی است “. (۲۲)
ذهبی باسنادش از بعضی علمای سمرقند نقل میکند که در یکی از سالها باران نبارید و قحطی آمد ، مردم بارها از خدا باران طلب کردند و نماز استسقاء خواندند باز نیامد تا اینکه مرد صالحی نزد قاضی سمرقند آمده و گفت من پیشنهاد میکنم که تو با مردم بسوی قبر محمد بن اسماعیل بخاری(صاحب صحیح بخاری) بروی و در آنجا همه باهم از خدا طلب باران کنیم ، پس قاضی و همه مردم رفتند و صاحب قبر را نزد خدا شفیع قرار دادند وگریه کردند ، خداوند متعال دعای آنها را مستجاب نموده باران عظیمی فرستاد که مدت هفت روز طول کشید ” (۲۳)
ابن تیمیه میگوید : ” وَقَدْ رَوَى التِّرْمِذِیُّ حَدِیثًا صَحِیحًا عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ عَلَّمَ رَجُلًا أَنْ یَدْعُوَ فَیَقُولَ : اللَّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُک وَأَتَوَسَّلُ إلَیْک بِنَبِیِّک مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَهِ یَا مُحَمَّدُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إنِّی أَتَوَسَّلُ بِک إلَى رَبِّی فِی حَاجَتِی لِیَقْضِیَهَا لِی اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِیَّ وَرَوَى النسائی نَحْوَ هَذَا الدُّعَاءِ ” ترمذی حدیث صحیحی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده است که آنحضرت مردی را تعلیم داد که اینگونه دعا کند ، خدایا از تو میخواهم به پیامبرت محمد که نبی رحمت است ، یا محمد یا رسول الله من توسل میکنم بتو بسوی پروردگارم در حاجتی که دارم تا خداوند حاجتم را بر آورده کند ، خدایا شفاعت پیامبرت را در رابطه با من قبول کن ، و نسائی هم این حدیث را نقل کرده است ” (۲۴) .
پس نتیجه میگیریم که توسل جایز بلکه لازم است و هیچ گونه شائبه شرکی در آن وجود ندارد.
پاورقی ها :
(۱) . یوسف ۴ .
(۲) . یوسف ۵ .
(۳) . یوسف ۹۷ – ۹۸ .
(۴) . مائده ۳۵ .
(۵). جن، ۱۸٫
(۶). نوح، ۵ و ۶٫
(۷) . بقره، ۲۸۲ .
(۸) . اسراء، ۵۶٫
(۹) . بقره، ۶۱ .
(۱۰) . یوسف، ۸۸ .
(۱۱) . نمل، ۶۲ .
(۱۲) . اعراف، ۱۳۴ .
(۱۳) . نمل، ۳۸ .
(۱۴) . القصص، ۱۵ .
(۱۵) . آل عمران، ۴۹٫
(۱۶) . یوسف، ۹۷ و ۹۸٫
(۱۷) . زمر، ۳ .
(۱۸) . یونس، ۱۸ .
(۱۹) . انبیاء، ۹۸ .
(۲۰) . مسند ابی جعد، ص ۳۶۹ .
(۲۱) . الموسوعه الفقهیه، ج ۱۴، ص ۱۵۷ .
(۲۲) . الارشاد فی معرفه علماء الحدیث، ص ۶۳ .
(۲۳) . سیر اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۴۶۹ .
(۲۴) . مجموع الفتاوی ج ۱، ص ۹۵ .
در جایی که حضرت یعقوب پیامبر ,ع , بر پیراهن خالی یوسف ع توسل بجوید و شفا یابد مگر می شود هر دو ان پیامبران خطا رفته باشند و خدا عمل خطای آنها را به پیامبر ما بیان نماید و نیز در روز مباهله پیامبر ما به خواست خدا اهل بیتش را وسیله قبولی خواسته اش از خدا قرار دهد دیگر جای بحث در این باره باقی نمی ماند مگر بر معاندانی که خود را از خدا و از پیامبر هم عالمتر بدانند پس ما که به ضریح خالی و پیراهن خالی توسل نمی کنیم بدن مطهر پیامبر ما یا اولیا در آن ضریح هستند و آنها شهید و شاهد اعمال ما بوده و جواب سلام ما را هم می دهند —ولا تحسبن الذین قتلوا….. –
توسل عبادت نیست ولی خریت که هست. در جائیکه خداوند ازتو می خواهد که فقط از او استعانت بجوئی و تو به هزار بهانه واسطه تراشی می کنی. الحق که بی سلیقه ای.
سلام
سخن انسان نماینده ی شخصیت اوست
ما به تبعیت از ائمه هدی جواب شما را با منطق و ادب می دهیم
تا وقتی سخن عاقلانه هست نیازی به بی ادبی نیست
توهین ابزار بی منطقهاست
دستور خدا را در مورد آیه ی کریمه قرآن که به اتخاذ وسیله امر می فرماید چه می گوئید؟
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ «۳۵»
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از خدا پروا کنید و (براى تقرب) به سوى او وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.