دوشنبه , ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » سؤالات و پاسخ های ویژه برنامه طوفان کربلا

سؤالات و پاسخ های ویژه برنامه طوفان کربلا

images

سؤالات و پاسخ های ویژه برنامه طوفان کربلا

سوالاتی از اهل سنت

۱٫ آیا شما اعتقاد به نوحه سرایی دارید ؟

نوحه خوانی حضرت زهرا سلام الله علیها برای رسول خدا

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

۲٫ آیا شما اعتقاد به سینه زنی دارید ؟

سینه‌زنی عائشه همسر پیامبر (ص) و دیگر همسران ایشان در عزای حضرت

سینه‌زنی اهل بیت سید الشهدا علیه السلام در کربلا در کنار بدن‌های بی‌سر

۳٫ آیا شما اعتقاد به ثواب عزاداری برای امام حسین علیه السلام دارید ؟

۴٫ پاسخ شما از عزاداری‌های علمای اهل سنت چیست ؟

۱٫ روضه خوانی ابن جوزی (متوفای ۵۹۷) در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

۲٫ عزاداری سبط ابن الجوزی در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

۳٫ روضه خوانی امام شافعی

۴٫ روضه خوانی ابن الهباریه

۵٫ عزاداری جن برای امام حسین علیه السلام

۶٫ عزادرای برای عبدالمؤمن (م ۳۴۶ هق)

۷٫ عزادرای برای جوینی (م ۴۷۸ هق)

عزاداری برای ابن جوزی (م ۵۹۷ هق)

۵٫ پاسخ شما از عزاداری صحابه برای صحابه چیست ؟

عزاداری بر ابوبکر !

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

عزاداری برای خالد بن الولید با مجوز عمر

۶٫ پاسخ شما از عزاداری‌های پیامبر (ص) چیست ؟

گریه پیامبر در شهادت حضرت حمزه‏

۷٫ مشروعیت قیام امام حسین علیه السلام ضد ظالم ، با وجود روایات تحریم درکتب اهل سنت را چگونه توجیه می‌کنید ؟

۱٫ بخاری و مسلم: هر کس یک وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلی می‌میرد:

کشتن کسانی که اختلاف بیندازند، جایز است

عمر: حتی اگر حاکم دینت را نقص کرد، صبر کن:

ابن تیمیه: هر کس بر حاکمان جور خروج کند، اهل جهنم است:

سوالات از شیعیان

۱٫ پاسخ شما از اینکه شیعیان قاتلین امام حسین هستند چیست ؟

ابن تیمیه : مقصود از شیعیان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبکر و عمر و عثمان است!

امام حسین آنها را شیعه آل ابی سفیان می‌داند

صحابه قاتل امام حسین علیه السلام

۲٫ هدف امام حسین علیه السلام از قیام چه بود؟

ابن جوزی : امام حسین علیه السلام دید که دین کنارگذاشته شده است :

مواردی از دین که کنار گذاشته شده بود :

۳٫ چرا لعن یزید را جایز می‌دانید

سیوطی

احمد بن حنبل لعن یزید را جایز می‌داند

ابن طیفور، ابن جوزی و ابو یعلی و تفتازانی او را لعن کرده اند

تفتازانی یزید و طرفداران او را لعنت می‌کند

۴٫ مدارک عزاداری شیعیان از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چیست؟

وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَهَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا

وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین

من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنه .

من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

۵٫ چرا امام حسین علیه السلام خاندان خود را به کربلا برد ؟!

۱٫ اسارت خاندان مقدر الهی بود، و حضرت برای دفع اتهام فرار و رهاکردن خاندان،آنهارا باخود برد.

۲٫  مظلوم و غریب بودن اهل‏بیت علیهم السلام در شهر پیامبر صلی الله علیه و آله

۳٫  جلوگیری از برنامه ایذایی امویان علیه اهل‏بیت علیهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام علیه السلام

۴٫ ارائه الگو به جامعه آن روز مبنی بر لزوم سهیم بودن تمام اعضای خانواده در قیام

۵٫بیان عملی ضرورت فداکاری در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعی به جامعه بشری

۶٫ نقش آفرینی تک تک افراد خانواده در هر مرحله سنّی

۷٫ پیام رسانی

۸٫  بی اثر سازی تبلیغات دشمن

۹٫  افشاى ماهیت ستمگران حاکم

۶٫ فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چه بود ؟

ا. حفظ مکتب و شریعت:

ب. پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین

ج.  پالایش روح و تزکیه نفس:

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

ه. وحدت هماهنگى میان امت اسلامى:

سوالاتی از اهل سنت

۱٫ آیا شما اعتقاد به نوحه سرایی دارید ؟

نوحه خوانی حضرت زهرا سلام الله علیها برای رسول خدا

در صحیح بخاری این روایت آمده است که :

وقتی که بیماری پیامبر (ص) سنگین شد ، از هوش می‌رفت ؛ فاطمه علیها السلام گفت «وای از مصیبت‌ و اندوه پدرم» ؛ پیامبر (ص) فرمودند : پدر تو بعد از امروز مصیبتی نخواهد داشت .

و وقتی که پیامبر (ص) از دنیا رفت فاطمه گفت : وای به خاطر پدری که دعوت پروردگاری که او را خواست ، اجابت کرد ؛ وای به خاطر پدری که بهشت جایگاه او است ! وای به خاطر پدری که جبریل را به خاطر رحلت او تسلیت می‌گوییم !

و وقتی که از دفن شد ، فاطمه علیها السلام گفت : ای انس !‌ چگونه دلتان آمد که خاک بر روی پیامبر (ص) بریزید ؟

صحیح البخاری  ج ۴   ص ۱۶۱۹ ش۴۱۹۳

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

ابن سعد در الطبقات این روایت را نقل می‌کند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحه خوانی بر پا کرد :

وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحه خوانی بر پا کرد ! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحه خوانی بر ابوبکر نهی کرد ! ولی دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن ولید گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌های نوحه‌خوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند !

الطبقات الکبرى  ج ۳   ص ۲۰۸

اقرار علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت :

ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح می‌داند

سیوطی

شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح می‌داند

متقی هندی :

وی نیز در کنز العمال روایت را صحیح می‌داند :

۲٫ آیا شما اعتقاد به سینه زنی دارید ؟

سینه‌زنی عائشه همسر پیامبر (ص) و دیگر همسران ایشان در عزای حضرت

این روایت در بسیاری از کتب اهل سنت آمده است که :

ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قُبِضَ وهو فی حجری ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ على وِسَادَهٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهی.

رسول خدا از دنیا رفت در حالی سرش در دامن من بود، من سر او را بر بالشی نهادم و سپس برخواستم و بر سر و سینه زدم.

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج ۶   ص ۲۷۴ ، اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاه: ۲۴۱ ، دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر

أنساب الأشراف  ج ۱   ص ۲۴۳، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : ۲۷۹هـ) الوفاه: ۲۷۹ .

تاریخ الطبری  ج ۲   ص ۲۳۲ ، اسم المؤلف:  لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاه: ۳۱۰ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت.

و ده‌ها سند و مدرک دیگر

اعتراف علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت

علمای اهل سنت اعتراف به اعتبار سند روایت کرده‌اند :

حمزه احمد الزین: روایت صحیح است

حسین سلیم اسد در حاشیه مسند ابی یعلی : روایت مسند احمد در مورد سینه زنی صحیح است

  

ارنؤوط : روایت به خاطر وجود ابن اسحاق حسن است

البانی: روایت حسن است

 

ابن تیمیه اشکال وهابیون را وارد نمی‌داند و طبق مبنای او سند صحیح است

البته اشکال علمای وهابی به این روایت ، که در آن ابن اسحاق است پس سند حسن است ، بهانه‌جویی است ! زیرا خود ابن تیمیه گفته است که وقتی ابن اسحاق بگوید «حدثنی» روایت او صحیح است !

سهیلی در ذیل روایت : سینه‌زنی نکردن در عزای پیامبر (ص) مذموم است !

التدم : سهیلی و دیگران گفته‌اند «التدام» به معنی زدن با دست بر صورت است ؛ و لادم زنی است که به صورتش می زند ؛ و جمع آن لدم است …. و این کار حرام نیست ؛ زیرا حرمت تنها بر فریاد کشیدن و نوحه خوانی آمده است !!! و پیامبر (ص) زنانی که به صورت خویش می‌زنند را لعنت نکرده است ! و درست است که مطرح نشده است ولی این کار در زمان مصیبت مکروه است ! و ترک آن شایسته‌تر است ! اما برای پیامبر (ص) که صبر در همه مصائب شایسته است ، جز برای پیامبر (ص) که در مصیبت او صبر ناشایست است !

سبل الهدى والرشاد  ج ۱۲   ص ۲۶۷،

سینه‌زنی اهل بیت سید الشهدا علیه السلام در کربلا در کنار بدن‌های بی‌سر

عمر بن سعد ، آنروز و آنشب در کربلا ماند ؛ سپس به حمید بن بکیر دستور داد که به سمت کوفه به راه بیفتند ؛ و به همراه خود خواهران حسین و دختران او و پسربچه‌ها و علی بن الحسین کوچک بیمار را نیز برد ؛ زنان وقتی که به کنار پیکر حسین رسیدند به صورت خود زده و فریاد کشیدند

و زینب دختر علی می‌گفت :

ای پیامبر ؛ ملائکه آسمان بر تو درود فرستند ؛ این حسین است که در بیابان است ، با خون رنگین شده است ؛ و اعضای او تکه تکه شده‌اند !

ای محمد ، دختران تو به اسارت گرفته شده‌اند ، و خاندان تو کشته شده است و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد !

أنساب الأشراف  ج ۱   ص ۴۲۴ ، اسم

اعتبار سند روایت به نظر بلاذری

بلاذری این عبارت را به صورت «قالوا» مطرح می‌کند و این جمله از بلاذری به معنی اجماعی بودن این ماجرا است ؛ دکتر نجده خماش در مورد کلمه «قالوا» در کتاب أنساب الأشراف می‌گوید :

مدارک بلاذری در انساب الاشراف ؛ وی بر روایات نوشته شده و همچنین روایات شفاهی تکیه می کند و غالبا سند را می‌آورد ؛ ولی بعضی اوقات می‌نویسد : «قالوا» و مقصود او این است که در مورد قبول این روایت ، تقریبا اجماع موجود است !

http://www.arab-ency.com/index.php?module=pnEncyclopedia&func=display_term&id=4374&m=1

۳٫ آیا شما اعتقاد به ثواب عزاداری برای امام حسین علیه السلام دارید ؟

هرکس برای امام حسین علیه السلام ،یک قطره اشک بریزد، پاداشش بهشت خواهد بود

متن روایت

احمد بن حنبل در فضائل الصحابه می‌نویسد:

امام حسین علیه السلام فرمود: هر کس که چشمانش براى ما پر اشک شود و یا یک قطره اشک بریزد خداوند او را در بهشت جاى خواهد داد.

فضائل الصحابه ، ج۲، ص۸۴۰ ـ ۸۴۱ ، ح۱۱۵۴،

طبری نیز این روایت را در ذخائر العقبی از ربیع بن منذر نقل می کند:

ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى  ج ۱   ص ۱۹، اسم المؤلف:  محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری الوفاه: جمادى الآخره / ۶۹۴هـ ، دار النشر : دار الکتب المصریه – مصر

بررسی سند روایت :‌

۱٫ أحمد بن إسرائیل:

این روایت به صورت قطعی به احمد بن حنبل نسبت داده شده است ، یعنی علمای اهل سنت سند روایت را تا احمد بن حنبل صحیح می‌دانند و أحمد بن إسرائیل را ثقه می‌دانند

کلمات علمای اهل سنت در مدح أحمد بن إسرائیل

ابن منظور افریقی

ذهبی

ابن طقطقی

المعتز بالله خلیفه عباسی

صفدی

الصابی

۲٫ أحمد بن حنبل

۳٫ أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ

۴٫ الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ

عجلی او را در ثقات آورده است

و ابن حجر نیز می‌گوید ابن حبان او را در ثقات آورده است

۵٫ منذر (پدر ربیع)

ابن حجر او را کسی می‌داند که همه اتفاق بر وثاقت او دارند

بنا بر این سند این روایت معتبر است .

قبول کلی روایات فضائل الصحابه احمد بن حنبل

از ابوحاتم رازی شنیدم که می گفت : علما وقتی روایت فضائل را از روایت احمد بن حنبل می‌یافتند ، آن را می پسندیدند !

المستدرک على الصحیحین  ج ۳   ص ۱۴۳

۴٫ پاسخ شما از عزاداری‌های علمای اهل سنت چیست ؟

۱٫ روضه خوانی ابن جوزی (متوفای ۵۹۷) در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

ابن جوزی در کتاب التبصره روضه مفصلی که در روز عاشورا برای حضرت سید الشهدا علیه السلام نقل کرده است را به صورت کامل آورده است :

مجلس اول در ذکر عاشورا و محرم …

برادران ، شما را به خدا قسم می‌دهم ؛ چه کسی به یوسف اشکال می‌گیرد که چگونه به دیدار یعقوب برود ؟!

وقتی که عباس در روز بدر اسیر شد ، پیامبر (ص) ناله او را شنید و به همین سبب خوابش نبرد !

چگونه بود اگر ناله حسین را می‌شنید ؟!

وقتی که وحشی (قاتل حمزه) اسلام آورد  پیامبر (ص) به او گفت : صورتت را از من بپوشان ! این با آن وجود است که مسلمان را به خاطر کارهایی که در زمان کفر انجام داده است مورد مواخذه قرار نمی‌دهند ! حال اگر پیامبر (ص) قاتل حسین علیه السلام را می دید چه می‌کرد ؟! …

آنقدر به حسین ظلم کردند که بر هیچ کس دیگر چنین نشده بود ! و به او اجازه ندادند که با سایر کسانی که آب‌نوشیدند آب بنوشد ! …  و خاندان او را به اسارت گرفتند و فرزندانش را کشتند ! …

این نشان اعتقاد خراب آنها است !

آب از میان انگشتان جدش نوشید ولی به او اجازه ندادند یک قطره آب بنوشد ! پیامبر (ص) لب‌های او را می‌بوسید و او را روی دوش خود می‌گرفت ! و وقتی پیامبر (ص) روی منبر بود و حسین در حال کودکی در کنار او آمد ، از منبر پایین آمد ! حال اگر در این حال که بر پهلو روی زمین افتاده و شمشیرها او را تکه تکه می‌کند  و دشمنانش دور او را گرفته‌اند و اسب‌ها سینه‌اش را لگد مال کرده‌اند و او خود را با دست روی زمین کشید و خونش بر روی زمین مانند اشکش جاری شد ،  پیامبر (ص) او را می‌دید حضرت فریاد ناله بر می آورد و از این ماجرا استغاثه می‌کرد و برای او سنگین بود !

و بعد این اشعار را در مورد کربلا خواند :

کربلاء زلت کرباً وبلا                         ما لقی عندک أهل المصطفى

کم على تربک لما صرعوا                            من دم سال ومن دمع جرى

یا رسول الله لو عاینتهم                              وهم ما بین قتل وسبا

من رمیض یمنع الظل                       ومن عاطش یسقى أنابیب القنا

لرأت عیناک فیهم منظرا                              للحشا شجوا وللعین قذى

لیس هذا لرسول الله یا                              أمه الطغیان والمین جزا

جزروا جزر الأضاحی نسله                 ثم ساقوا أهله سوق الإما

هاتقات یا رسول الله فی                   بهر السعی وعثرات الخطا

قتلوه بعد علم منهم                        أنه خامس أصحاب الکسا

کربلا همیشه مصیبت داشتی                        خاندان پیامبر (ص) از تو چه کشیدند ؟

چند نفر روی خاک تو کشته شدند ؟     چه خون‌ها و اشک ها که بر خاک تو جاری شد ؟!

ای پیامبر ! اگر آنها را می‌دیدی                       که یا کشته شده و یا به اسارت گرفته شده بودند

از گرما دیده‌ای که نمی‌گذاشتند زیر سایه برود     و تشنه‌ای که با نیزه سیراب شد

منظره ای را می‌دیدی که      قلبت را پاره پاره و چشمت را پر از خار می‌کرد !

ای امت سرکش ، این پاداش پیامبر نبود !

نسل او را مانند گوسفند قربانی تکه تکه کردند و خاندانش را مانند کنیزان به اسارت بردند

فریاد می کشیدند که ای پیامبر          فرزندان لغزش‌ها و حرام‌زادگان

او را زمانی کشتند که دانستند او پنجمین اصحاب کسا است !

التبصره  ج ۲   ص ۱۷ ،نشر : دار الکتاب المصری – دار الکتاب اللبنانی – مصر – لبنان – ۱۳۹۰هـ – ۱۹۷۰م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : د.مصطفى عبد الواحد

و همین ماجرا را علامه شیخ أحمد بن محمد بن أحمد حافی حسینی شافعی در کتاب ” التبر المذاب  ص ۹۵ نقل کرده است .

۲٫ عزاداری سبط ابن الجوزی در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام

وقد سئل فی یوم عاشوراء زمن الملک الناصر صاحب حلب أن یذکر للناس شیئا من مقتل الحسین فصعد المنبر وجلس طویلا لا یتکلم ثم وضع المندیل على وجهه وبکى شدیدا ثم أنشا یقول وهو یبکی

ویل لمن شفعاؤه خصماؤه                 والصور فی نشر الخلائق ینفخ

لا بد أن تردا لقیامه فاطم                  وقمیصها بدم الحسین ملطخ

ثم نزل عن المنبر وهو یبکی وصعد إلى الصالحیه وهو کذلک رحمه الله

در روز عاشورا زمان ملک ناصر حاکم حلب از سبط بن جوزی خواستند که برای مردم مقتل حسین (علیه السلام) را بخواند ، و از منبر بالا رفت و مدتی طولانی روی منبر نشست و پارچه روی صورت خود انداخت ، و گریه شدیدی کرد و در حال گریه گفت :

وای بر کسی که شفیعان او دشمنانش باشند      در روزی که در صور برای بیرون آمدن مردم از قبر دمیده می شود

فاطمه در روز قیامت خواهد آمد          در حالی که پیراهنش به خون حسین آغشته است !

سپس از منبر پایین آمده و در حال گریه به صالحیه رفت و در آنجا نیز گریست ! خدا او را رحمت کند !

البدایه والنهایه  ج ۱۳   ص ۱۹۵ ، اسم المؤلف:  إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاه: ۷۷۴ ، دار النشر : مکتبه المعارف – بیروت

۳٫ روضه خوانی امام شافعی

نقل أبو القاسم الفضل بن محمد المستملی : أن القاضی أبا بکر سهل بن محمد حدثه قال : قال أبو القاسم بکران بن الطیب : بلغنی أن الشافعی ( رحمه الله ) أنشد

تأوب همی والفؤاد کئیب * وأرق عینی والرقاد غریب

ومما نفى نومی وشیب لمتی * تصاریف أیام لهن خطوب

تزلزلت الدنیا لآل محمد * وکادت لهم صم الجبال تذوب

وغارت نجوم واقشعرت ذوائب * وهتک أسباب وشق جیوب

فمن مبلغ عنی الحسین رساله * وإن کرهتها أنفس وقلوب

قتیل بلا جرم کأن قمیصه * صبیغ بماء الأرجوان خضیب

نصلی على المختار من آل هاشم * وتعزى بنوه إن ذا لعجیب

لئن کان ذنبی حب آل محمد * فذلک ذنب لست عنه أتوب

نعم ، شفعائی یوم حشری وموقفی * وحبهم للشافعی ذنوب

روایت شده است که شافعی چنین سرود که :

قلبم اندوهگین است و دلم درد مند * و چشمم اشک‌بار و در تنهایی هستم

و خواب را از من گرفته است  و مرا پیر کرد* گذشتن روزهایی که ماجراها داشتند

دنیا برای آل محمد به لرزه در آمد * و نزدیک بود که کوه‌ها برای آنها از ریشه ذوب شوند !

ستارگان مورد هجوم قرار گرفتند و دنباله دار ها لرزیدند * و حرمت خیمه‌هایی دریده شد و گریبان‌هایی چاک خورد

آیا کسی هست که نامه من را به حسین برساند * حتی اگر گروهی از این کار ناخشنود شوند

کسی که بدون گناه کشته شد و انگار که لباس او * با آب ارغوان رنگین شده بود

بر پیامبر (ص) که برگزیده از خاندان هاشم است درود می‌فرستیم *‌اما فرزندانش را داغدار می‌کنند ! این عجیب است !

اگر گناه من محبت آل محمد است * این گناهی است که از آن توبه نمی‌کنم !

آری آنان شفیعان من در محشر و قیامت هستند * اما محبت آنان گناه شافعی به حساب می‌آید !

 معارج الوصول إلى معرفه فضل آل الرسول ( ع ) – الشیخ محمد الزرندی الحنفی – ص ۱۰۱ تحقیق : ماجد بن أحمد العطیه

۴٫ روضه خوانی ابن الهباریه

ونقل سبط ابن الجوزی ( رح ) ان ابن الهباریه الشاعر اجتاز کربلا فجلس یبکی على الحسین وأهله :

أحسین والمبعوث جدک بالهدى قسما یکون الحق عنه مسایل

لو کنت شاهد کربلا لبذلت فی تنفیس کربک جهد بذل الباذل

وسقیت حد السیف من أعدائکم         عللا وحد السمهری الذابل

لکننی أخرت عنک لتشوقی               فبلابلی بین الغری وبابل

هبنی حرمت النصر من أعدائکم          فأقل من حزن ودمع سایل

ثم نام فی مکانه فرأى رسول الله ( ص ) فی المنام فقال له : یا فلان جزاک الله عنی خیرا ، إبشر فان الله قد کتبک ممن جاهد بین یدی الحسین

سبط بن جوزی نقل کرده است که ابن هباریه شاعر از کربلا می گذشت و نشست و بر حسین و اهل بیتش گریست .

ای حسین ، که جد شما برای هدایت مبعوث شده بود

قسم به خدا که اگر در کربلا بودم جان خود را برای زدودن مصیبت‌ها از چهره تو فدا می‌کردم

و تیزی شمشیر خود را با خون دشمنان شما سیراب می‌کردم ؛ و همچنین تیزی نیزه خود را

ولی من به زمان شما نرسیدم ؛ و بلبل غزل‌خوان من بین نجف و بابل به خاطر شما در رفت و آمد است

به من ببخش این را که نتوانستم شما را در مقابل دشمنانتان یاری کنم ،‌و از اندوه شما و اشک جاریتان بکاهم

سپس در جای خویش خوابید و پیامبر (ص) را دید که به او فرمود: ای فلانی خدا به تو از من پاداش نیکو دهد ؛ بر تو بشارت باید که جزو کسانی نوشته شدی که در مقابل حسین از او دفاع کردند

نظم درر السمطین – الشیخ محمد الزرندی الحنفی – ص ۲۲۵

۵٫ عزاداری جن برای امام حسین علیه السلام

هیثمی می‌گوید :

وعن أم سلمه قالت سمعت الجن تنوح على الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح

وعن میمونه قالت سمعت الجن تنوح على الحسین بن علی رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح

از ام سلمه روایت شده است که گفت : شنیدم که جنیان برای حسین بن علی نوحه می‌خواندند ! این روایت را طبرانی نقل کرده است و راویان آن راوی صحیح بخاری هستند !

و از میمونه روایت شده است که گفت : شنیدم که جن بر حسین بن علی نوحه می‌خواندند ، روایت را طبرانی نقل کرده است و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند !

مجمع الزوائد  ج ۹   ص ۱۹۹ اسم المؤلف:  علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاه: ۸۰۷ ، دار النشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی – القاهره , بیروت – ۱۴۰۷

۶٫ عزادرای برای عبدالمؤمن (م ۳۴۶ هق)

عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مکتب محمد بن داود است. نسفى قضیه تشییع جنازه و عزادارى او را نقل ‏کرده است.

قال جعفر المستغفری أخبرنا أبو جعفر محمد بن علی النسفی قال شهدت جنازه الشیخ أبی یعلى بالمصلى فغشیتنا أصوات طبول مثل ما یکون من العساکر حتى ظن جمعنا أن جیشا قد قدم فکنا نقول لیتنا صلینا على الشیح قبل أن یغشانا هذا فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاه وأنصتوا هدأ الصوت کأن لم یکن

در تشییع جنازه ابویعلی درنماز خانه بودم که آنچنان صدای طبل آمد که از لشگر چنین صدایی بر می خواست ! حتی گمان کردیم که لشگری می‌آید ! و با خود گفتیم ای کاش بر شیخ نماز می‌خواندیم قبل از اینکه لشکر برسد ! اما وقتی که مردم جمع شدند و نماز خوانده شد صدا آرام شد انگار صدایی نبوده است !

سیر أعلام النبلاء  ج ۱۵   ص ۴۸۱ ، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاه: ۷۴۸ ، دار النشر : مؤسسه الرساله – بیروت – ۱۴۱۳ ، الطبعه : التاسعه ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

۷٫ عزادرای برای جوینی (م ۴۷۸ هق)

ذهبی از درگذشت جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد می‌کند:

او را کنار قبر پدرش به خاک سپردند، و در عزای او منبرش را شکستند، و  بازار ‌ها را بستند، و در رثای او قصیده‌ها گفتند، و او که حدود چهار صد شاگرد داشت، آن‌ها همه قلم و دوات‌ها را شکستند، و یک سال اقامه عزا نمودند، و نیز یک سال تمام منادیل‌هایشان (پارجه‌هایی شبیه به چفیه) را از سر بر داشتند، و در این کار به حدی اسرار داشتند که أحدی جرئت گذاردن پارچه به روی سر را نداشت. و در طول این مدت طلبه‌های او در کوچه و بازار شهر می‌چرخیدند و نوحه سرایی می‌کردند و در صیحه و جزع افراط می‌کردند.

 سیر أعلام النبلاء، ج ۱۸، ص۴۷۶٫

عزاداری برای ابن جوزی (م ۵۹۷ هق)

ذهبى درباره بازتاب مرگ او مى‏نویسد:

برای غسل او شیخ ابن سکینه در وقت سحر آمد ! و بازار ها تعطیل شد ؛ و مردم زیادی برای غسل او در هنگام سحر آمدند ! و بازار تعطیل شد و مردم زیادی آمده و فرزندش ابوالقاسم علی بر او نماز خواند ؛ چون بزرگان نتوانستند به جنازه او برسند ! سپس او را به مسجد منصور بردند و در آنجا نیز بر وی نماز خوانده شد . و جا برای مردم تنگ بود ، و همه حاضر بودند ….  و در طول ماه رمضان در کنار قبر او ماندند و با شمع قرآن می‌خواندند !  و در روز شنبه برای او مراسم عزا گرفتیم و من برای او سخنرانی کردم ! و گروه زیادی حاضر بودند و مرثیه های فراوانی در مورد او گفتند ! و عجیب اینکه بعد از مراسم عزا در روز شنبه دایی من از رود بیرون آمد و همراه او تابوبی بود …

سیر أعلام النبلاء  ج ۲۱   ص ۳۸۰،

۵٫ پاسخ شما از عزاداری صحابه برای صحابه چیست ؟

عزاداری بر ابوبکر !

گذشت که :

عائشه نوحه خوانی برای ابوبکر به راه می اندازد !

ابن سعد در الطبقات این روایت را نقل می‌کند که عائشه برای ابوبکر مراسم نوحه خوانی بر پا کرد :

وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عائشه برای او نوحه خوانی بر پا کرد ! خبر به عمر رسید و آمد و ایشان را از نوحه خوانی بر ابوبکر نهی کرد ! ولی دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن ولید گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌های نوحه‌خوان وقتی این سخنان را شنیدند پراکنده شدند !

الطبقات الکبرى  ج ۳   ص ۲۰۸

اقرار علمای اهل سنت به اعتبار سند روایت :

ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی این روایت را مطرح کرده و سند آن را صحیح می‌داند

فتح الباری  ج ۵   ص ۷۴ ،

سیوطی

شبیه همین روایت را سیوطی در جامع الاحادیث نقل کرده و صحیح می‌داند

جامع الأحادیث  ج ۱۸   ص ۹۴ ، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی  الوفاه: ۱۹/جمادى الاولى / ۹۱۱هـ  ، دار النشر :

متقی هندی :

وی نیز در کنز العمال روایت را صحیح می‌داند

کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج ۱۵ ص ۷۳۲  ش ۴۲۹۱۱

عزاداری برای خالد بن الولید با مجوز عمر

بخاری در تاریخ خویش با سند صحیح در مورد خالد نقل می‌کند که :

به عمر خبر رسید که زنان بنی مغیره در خانه خالد بن ولید جمع شده اند ! عمر گفت اشکالی ندارد که آنها از چشمان خویش برای ابو سلیمان (خالد بن ولید) اشک بریزند !

التاریخ الأوسط  ج ۱   ص ۴۶ ، اسم المؤلف:  محمد بن إبراهیم بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاه: ۲۵۶ ، دار النشر : دار الوعی , مکتبه دار التراث – حلب , القاهره – ۱۳۹۷ – ۱۹۷۷ ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : محمود إبراهیم زاید

و ابن عساکر با چندین سند ماجرا را چنین نقل می‌کند :

عبد الله بن عکرمه می‌گفت : تعجب می‌کنم که چگونه مردم می‌گویند عمر از نوحه سرایی نهی کرده است ! خود عمر در مدینه بر خالد گریست و همراه او زنان بنی مغیره هفت روز عزاداری کردند و گریبان چاک کردند و غزا دادند تا اینکه این هفت روز گذشت و عمر آنان را نهی نکرد !

به عمر خبر رسید که زنان در خانه خالد جمع شده اند! گفت اشکالی ندارد که بر خالد گریه کنند!

وقتی که خالد از دنیا رفت ، هیچ زنی از بنی المغیره باقی نماند مگر اینکه موهای سر خود را تراشید و روی قبر خالد ریخت !

تاریخ مدینه دمشق  ج ۱۶   ص ۲۷۷

۶٫ پاسخ شما از عزاداری‌های پیامبر (ص) چیست ؟

گریه پیامبر در شهادت حضرت حمزه‏

حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره‏هاى برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد اُحد به شهادت رسید. رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم در شهادت عموى خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست.

در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموی رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم تأثیری شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زیرا یکی از بزرگ‌ترین مدافعان مکتب توحید و حامیان راستین خویش را از دست داده بود.

 بنابراین، عکس العمل فرستاده‏ حق و پیامبر بزرگ الهی در مقابل این حادثه‏ دردناک سرمشقی جاودانه برای پیروان او خواهد شد.

حلبی در سیره خود می‌نویسد:

پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهى یافت با صداى بلند گریه سر داد.

السیره الحلبیه، ج ۲، ص ۲۴۷٫

 این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آن‌قدر شدید بوده است که ابن مسعود می‌‏گوید:

ندیدیم پیامبر بر کسی گریه کند، آن‌گونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک می‏ریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمویش می‌‏فرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام می‌‏دادی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها و مشکلات را برطرف می‌‏کردی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها را از رسول خدا دور می‌‏کردی.

ذخائر العقبی، ص ۱۸۱٫

اما اصل جریان گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم بر حمزه از این‌جا آغاز شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم  در بازگشت از اُحد صدای گریه را از خانه‏های مردم مدینه بر شهدا شنید:

رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از کنار خانه‌هایی از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور می‌کردند که صدای بکاء و نوحه بر کشته‌گان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسید بن حضیر به خانه‌های بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر کردند تا غم و اندوه‌ خود را در سینه‌ها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا صلى الله علیه وسلم عزاداری کنند.

تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۰ ـ السیره النبویه لابن هشام، ج ۳، ص ۶۱۳ ـ الثقات، ج ۱، ص ۲۳۴ ـ  البدایه والنهایه، ج ۴، ص ۵۴ و ۵۵٫

از آن به بعد کسانی که سخن پیامبر را شنیده بودند قبل از گریه بر هر شهیدی اوّل برای حمزه عزاداری می‌کردند:

هیچ زنی از انصار بعد از شنیدن فرمایش رسول خدا که عمویم حمزه گریه‏کن ندارد، بر مرده‏ای گریه نمی‌‏کرد، مگر این‌که اوّل برای حمزه عزاداری می‌‏کرد.

مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۲۶٫

استمرار گریه براى حمزه در تمام عزاها:

ابن کثیر به نقل از احمد بن حنبل مى‏گوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه مى‏گریند.

ابن عمر روایت نموده رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود که بر کشته‌های خود گریه می‌کنند. رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: حمزه گریه کن ندارد. رسول خدا صلّی الله علیه وآله بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زن‌ها برای حمزه گریه می‌کنند.

از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند.

البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۵٫

ابن کثیر بعد از نقل این خبر این‌گونه نظر می‌دهد:

این روایت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.

البدایه والنهایه، ج ۴، ص ۵۵٫

واقدی نیز می‌گوید تا زمان ما این رویه ادامه دارد که ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند:

از آن زمان تاکنون زنان ابتدا برای حمزه گریه و عزاداری می‌کنند.

 أسد الغابه، ج ۲، ص ۴۸٫

ابن سعد نیز خود می‌گوید :

از آن روز به بعد است که انصار ابتدا برای حمزه وسپس برای کشته خود گریه می‌کنند.

 الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۴۴٫

حاکم نیشابوری متوفای ۴۰۵ نیز می‌گوید :

این روایت طبق نظر مسلم صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نیاورده‌اند ؛ و این مشهورترین حدیث مدینه است ! و زنان مدینه تا امروز هیچ یک از آنان برای مرده خویش گریه نمی‌کند مگر اینکه اول برای حمزه گریه کند !

المستدرک على الصحیحین  ج ۱   ص ۵۳۷،

۷٫ مشروعیت قیام امام حسین علیه السلام ضد ظالم ، با وجود روایات تحریم درکتب اهل سنت را چگونه توجیه می‌کنید ؟

این مطلب را که در کتب اهل سنت با سند صحیح (طبق مبانی آنان) آمده است که اگر شخصی بر حاکم (حتی ظالم) خروج کند به مرگ جاهلیت مرده است را چگونه توجیه می‌کنید ؟! آیا می‌گویید امام حسین علیه السلام به مرگ جاهلیت مرده است ؟ یا روایات صحیح بخاری و مسلم و قواعد علم رجال اهل سنت را زیر سوال می‌برید ؟!

۱٫ بخاری و مسلم: هر کس یک وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلی می‌میرد:

هرکس از امیرخویش بدی ببیند باید صبر کند ، زیرا هرکس از حکومت سلطان خارج شود به مرگ جاهلیت مرده است

هرکس از امیرخویش چیزی ناخشنود دید باید صبر کند ، زیرا هرکس که از جماعت به اندازه یک وجب دور شود به مرگ جاهلیت مرده است !

صحیح البخاری، ج۶، ص۲۵۸۸ ، کتاب الفتن، بابُ قَوْلِ النَّبِىِّ – صلى الله علیه وسلم – « سَتَرَوْنَ بَعْدِى أُمُورًا تُنْکِرُونَهَا » .

و شبیه همین روایات در صحیح مسلم نیز آمده است .

کشتن کسانی که اختلاف بیندازند، جایز است

پیامبر (ص) فرمود : بعد از من فتنه‌هایی خواهد بود و اگر کسی خواست که امر امت را در حالی که اجتماع صورت گرفته است ، به تفرقه بگرواند او را با شمشیر بزنید ، هر کس می‌خواهد باشد !

پیامبر (ص) فرمود : اگر کسی به نزد شما آمد و شما بر یک خلیفه اتفاق نظر داشتید و او می خواست تفرقه ایجاد کند ، او را بکشید !

صحیح مسلم  ج ۳   ص ۱۴۸۰، کِتَاب الْإِمَارَهِ، بَاب حُکْمِ من فَرَّقَ أَمْرَ الْمُسْلِمِینَ وهو مُجْتَمِعٌ

عمر: حتی اگر حاکم دینت را نقص کرد، صبر کن:

و از خلیفه دوم نیز با سند صحیح نقل شده است که گفت :

ای ابو امیه ، شاید من تو را بعد از امسال نبینم ؛ اما حتی اگر یک بنده حبشی بینی بریده امیر بر تو شد ، از او بشنو و اطاعت کن ؛ اگر تو را زد صبر کن اگر تو را محروم ساخت صبر کن ؛ و اگر به تو دستوری داد که دینت را نقص می کرد ، بگو به روی چشم ! خونم را حفظ می‌کنم و نه دینم را ! و از جماعت جدا نشو !

مصنف ابن أبی شیبه  ج ۶   ص ۵۴۴٫

الأموال لابن زنجویه، ج۱، ص۳۴ .

ابن تیمیه: هر کس بر حاکمان جور خروج کند، اهل جهنم است:

ابن تیمیه نیز می‌گوید :

اهل علم و دین و فضل مخالفت با هیچ حاکمی را به هیچ وجه جایز نمی‌دانند ، همانطور که از عادت اهل سنت در قدیم و جدید این دیده شده است !

کتب ورسائل وفتاوى ابن تیمیه فی الفقه  ج ۳۵   ص ۱۲

سوالات از شیعیان

۱٫ پاسخ شما از اینکه شیعیان قاتلین امام حسین هستند چیست ؟

ابن تیمیه : مقصود از شیعیان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبکر و عمر و عثمان است!

ابن تیمیه جمله‌ای دارد که به خوبی نشان می‌دهد که مقصود از شیعیان در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام و دوران نزدیک به آن ، همان کسانی است که حضرت را به عنوان خلیفه چهارم (و نه امام از جانب خدا) می‌شناختند :

گروهی از شیعیان اولیه متهم شده‌اند که علی را از عثمان برتر می‌دانستند ؛ اما هیچ‌یک از شیعیان اولیه علی را بر ابوبکر و عمر برتر نمی‌دانستند ! بلکه عموم شیعیان اولیه ، علی را دوست داشتند و ابوبکر و عمر را از او برتر می‌دانستند ! ولی در بین آنها گروهی بودند که علی را بر عثمان ترجیح می‌دادند ! و مردم در زمام فتنه دو گروه شدند ! گروهی شیعه عثمان و گروهی شیعه علی ؛ و هرکسی که در کنار علی به جنگ پرداخته است ، او را از عثمان برتر نمی‌دانست ! بلکه بسیاری از آنان عثمان را بر علی برتری می دادند همانطور که این نظر سایر اهل سنت است !

منهاج السنه النبویه  ج ۴   ص ۱۳۲

پس این ادعا که گروهی از قاتلین امام حسین علیه السلام در لشگر حضرت علی علیه السلام بوده‌اند یا از مردم کوفه بوده‌اند پس شیعه‌اند ، صحیح نیست و در واقع به اقرار ابن تیمیه آنها ابوبکر و عمر را از حضرت علی علیه السلام برتر می‌دانستند و بسیاری از آنان عثمان را نیز بر حضرت برتری می‌دادند !

آیا این اعتقاد شیعیان است ؟! یا …

امام حسین آنها را شیعه آل ابی سفیان می‌داند

« ویلکم یا شیعه آل أبی سفیان ، إن لم یکن لکم دین ، وکنتم لا تخافون یوم المعاد ، فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه ، وارجعوا إلى احسابکم ، إن کنتم عرباً کما تزعمون »

وای بر شما ای طرفداران خاندان ابو سفیان ؛ اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید در دنیای خودتان آزاده باشید ؛ و به اصل خود بازگردید اگر عرب هستید – همانطور که گمان می کنید –

أعیان الشیعه للسید الأمین ۱ / ۶۰۹

صحابه قاتل امام حسین علیه السلام

گروهی از صحابه در بین قاتلین حضرت سید الشهدا علیه السلام به چشم می‌خورند ! آیا آنها نیز شیعه بودند ؟

عبدالرحمن بن أبی سبره الجعفی

وی در کتاب الاستیعاب به عنوان صحابی معرفی شده است :

اسم او عزیر بود و پیامبر (ص) او را عبد الرحمن نامید

الاستیعاب  ج ۲   ص ۸۳۴ ، اسم المؤلف:  یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاه: ۴۶۳ ، دار النشر : دار الجیل – بیروت – ۱۴۱۲ ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی

مشارکت او در کشتن امام حسین علیه السلام

ابن اثیر در تاریخ خویش می‌نویسد :

عمر بن سعد بر گروه اهل مدینه ، عبد الله بن زهیر را فرمانده کرد ؛ و فرمانده ربیعه و کنده قیس بن اشعث بن قیس بود ؛ و فرمانده مذحج و اسد ، عبد الرحمن بن ابی سبره جعفی … و همه اینها در کشتن حسین علیه السلام مشارکت داشتند ؛ جز حر بن یزید که به سوی حسین باز گشت !

الکامل فی التاریخ  ج ۳   ص ۴۱۷

عزره بن قیس الأحمسی

ابن سعد او را در الاصابه به عنوان صحابی معرفی می‌کند :

الإصابه فی تمییز الصحابه  ج ۵   ص ۱۲۵

نامه نوشتن او برای امام حسین علیه السلام

وی از کسانی است که به سید الشهدا علیه السلام نامه نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کرد :      بزرگان کوفه از جمله شبث بن ربعی و محمد بن عمیر بن عطارد و حجار بن ابجر و یزید بن حارث و عزره بن قیس برای حسین نامه نوشتند که اگر می‌خواهی به سمت ما بیا که ما لشگر آماده تو هستیم !

أنساب الأشراف  ج ۱   ص ۴۱۱

صحبت او با زهیر در مورد عثمانی بودن

اما همین شخص در کربلا با حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین صحبت کرده و تلاش می‌کند که آنها را از دفاع حرم حسینی باز بدارد !

حبیب بن مظاهر به آنان گفت : چه بد قومی شما هستید که ذریه پیامبرتان و خاندان او و عابدان شهرتان را می‌کشید ! عزره بن قیس به او گفت : تو می‌خواهی خودت را مدح کنی ( و عابد بدانی)!

و عزره به زهیر بن قین گفت : تو در نزد ما عثمانی بودی ؛ تو را چه شده است ؟! گفت : قسم به خدا من نه به حسین نامه نوشتم و نه کسی را به نزد او فرستادم ! ولی در راه با او همراه شدم ؛ وقتی که او را دیدم ، یاد پیامبر (ص) افتادم ، و دانستم که او به سمت نیرنگ و پیمان‌شکنی و دنیا طلبی شما روان شده است ! خواستم که او را یاری کنم و در حزب او باشم ؛ تا او را در مقابل حقی که از خاندان پیامبر (ص) تضییع کردید از او دفاع کنم !

أنساب الأشراف  ج ۱   ص ۴۱۱ ،

فرمانده سواره نظام سپاه عبید الله بن زیاد

او فرمانده سواره نظام لشگر عمر بن سعد بود :

عمر بن سعد بر میمنه ، عمرو بن حجاج را گمارد و بر میسره ، شمر بن ذی الجوشن را ، و بر سواره نظام ، عزره بن قیس احمسی را !

أنساب الأشراف  ج ۱   ص ۴۱۹ ، اسم المؤلف:  أحمد بن یحیى بن جابر البلاذری (المتوفى : ۲۷۹هـ) الوفاه: ۲۷۹ ، دار النشر :

حمل سر شهدا به سمت ابن زیاد

و او بود که سرهای بریده را به نزد ابن زیاد برد !

سر کشته‌گان از بدن جدا شده و به نزد ابن زیاد رفت ! هفتاد و دو سر به همراه شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزره بن قیس بود که با سرها به نزد ابن زیاد رفتند !

أنساب الأشراف  ج ۱   ص ۴۲۴ ،

۲٫ هدف امام حسین علیه السلام از قیام چه بود؟

ابن جوزی : امام حسین علیه السلام دید که دین کنارگذاشته شده است :

ابن جوزی عالم سنی می‌گوید :

حسین تنها به این علت به نزد این گروه رفت ، زیرا دید که دین کنار گذاشته شده است ! پس در راه بالا بردن پایه‌هایی که جد او آنها را بنا نهاده بود تلاش کرد ؛ اما وقتی که به نزد او آمدند او را محاصره کردند ! گفت : بگذارید بازگردم ! اما قبول نکردند ! و گفتند باید تابع حکم ابن زیاد شوی ! اما او مرگ را بر ذلت ترجیح داد ! و انسان‌های عزیز این‌چنین هستند !

التبصره  ج ۲   ص ۱۴ اسم المؤلف:  أبی الفرج عبد الرحمن بن الجوزی الوفاه: ۵۹۷هـ ، دار النشر : دار الکتاب المصری – دار الکتاب اللبنانی – مصر – لبنان – ۱۳۹۰هـ – ۱۹۷۰م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : د.مصطفى عبد الواحد

مواردی از دین که کنار گذاشته شده بود :

تمام سنت‌های رسول خدا (ص) تغییر یافت، حتی نماز:

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:

زهری می‌گوید : بر انس بن مالک وارد شدم ؛ در حالی‌که گریه می‌کرد ! به او گفتم : چرا گریه می‌کنی ؟ گفت : چیزی از آنچه درک کردم را نمی‌بینم جز نماز راکه آن را نیز تضییع کردند !

صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۳۴، ح ۵۳۰ ، کتاب مواقیت الصلاه، ب ۷ ، باب تَضْیِیعِ الصَّلاَهِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحیح البخاری، ج ۱   ص ۱۹۸، ح۵۰۷، کِتَاب مَوَاقِیتِ الصَّلَاهِ ، بَاب تَضْیِیعِ الصَّلَاهِ عن وَقْتِهَا ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫

به نزد ابودرداء رفتم در حالی که غضب ناک بود ؛ گفتم برای چه خشمگینی ؟ گفت : قسم به خدا از امت پیامبر (ص) چیزی را جز اینکه نماز را به جماعت می‌خوانند نمی‌بینم !

صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۵۹، ح۶۵۰ ، کتاب الأذان، ب ۳۱ ، باب فَضْلِ صَلاَهِ الْفَجْرِ فِی جَمَاعَه.

صحیح البخاری،  ج ۱   ص ۲۳۲، ح۶۲۲، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫

و در روایت دیگر می‌نویسد:

از انس روایت شده است که هیچ‌چیزی از آنچه در زمان پیامبر (ص) بود را نمی‌یابم ! به او گفتند : نماز چه ؟ پاسخ داد : آیا در نماز نیز آنچه تضییع کردید رخ نداد ؟

صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۳۴، ح ۵۲۹ ، کتاب مواقیت الصلاه، ب ۷ ، باب تَضْیِیعِ الصَّلاَهِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحیح البخاری،  ج ۱   ص ۱۹۷، ح۵۰۶، بَاب تَضْیِیعِ الصَّلَاهِ عن وَقْتِهَا ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫

و ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:

از معاویه بن قره روایت شده است که من و گروهی به نزد انس بن مالک رفتیم ؛ او گفت : امرای شما هیچ چیزی از دین پیامبر (ص) و اصحاب او ندارند ! جز اینکه گمان می‌کنند نماز می‌خوانند و در ماه رمضان روزه می‌گیرند !

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،  ج ۴   ص ۳۹، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.

نماز امیرمؤمنان (ع)، یادآور نماز رسول خدا (ص):

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:

عمران بن حصین گفت : با علی در بصره نماز خواندم ، و گفت : نماز این شخص ما را به یاد نمازی انداخت که با پیامبر (ص) می خواندیم !

صحیح البخاری  ج ۱   ص ۲۷۱، ح۷۵۱،  بَاب إِتْمَامِ التَّکْبِیرِ فی الرُّکُوعِ

۳٫ چرا لعن یزید را جایز می‌دانید

علمای سنی که یزید را لعنت کرده‌اند

سیوطی

جلال الدین سیوطی می‌نویسد:

یزید به عبید الله بن زیاد والی و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگیدن با حسین را صادر کرد…. خدا قاتل او را و ابن زیاد را و یزید را لعنت کند !

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى۹۱۱هـ)،  تاریخ الخلفاء، ج ۱   ص ۲۰۷، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعه السعاده – مصر، الطبعه: الأولى، ۱۳۷۱هـ – ۱۹۵۲م.

احمد بن حنبل لعن یزید را جایز می‌داند

شبراوی شافعی می‌نویسد :

 امام ابن جوزی گفته است کسی از من در مورد یزید پرسید : گفتم همان‌کارهایی که کرده است برای او کفایت می‌کند ! گفت : آیا جایز است او را لعنت کرد ؟ پاسخ دادم : علمای اهل تقوا از جمله احمد بن حنبل لعن او را جایز دانسته اند ؛ او در مورد یزید چیزی گفته است که از لعن نیز بدتر است !و سپس با سند خویش تا صالح فرزند احمد بن حنبل می نویسد :

به پدرم گفتم : گروهی ما را متهم به دوست داشتن یزید می‌کنند ! گفت : آیا کسی که به خدا ایمان دارد می‌تواند یزید را دوست بدارد ؟! گفتم : چرا او را لعنت نمی‌کنی ؟ گفت ای فرزند آیا دیده‌ای من چیزی را لعنت کنم ؟ اما چرا کسی که خدا او را در قرآن لعنت کرده است لعنت نشود ؟!

گفتم خدا در کجای قرآن یزید را لعنت کرده است ؟

گفت : در آن آیه که گفته است «آیا نزدیک است که اگر قدرت‌مند شدید در زمین فساد کنید ؟ آنها کسانی هستند که خدا آنها را لعنت کرده است و چشم‌هاشان را نابینا ساخته است !»و آیا فسادی بالاتر از کشتن حسین رضی الله عنه است ؟!

ابن تیمیه نیز می‌نویسد :

صالح بن احمد بن حنبل می‌گوید : به پدرم گفتم : که گروهی می‌گویند ما یزید را دوست داریم ! گفت ای فرزند آیا کسی که به خدا و روز آخر ایمان دارد یزید را دوست می‌دارد ؟!

گفتم پس چرا او را لعنت نمی‌کنی ؟ گفت : آیا پدرت را دیده ای که کسی را لعنت کند؟ (من کسی را لعنت نمی‌کنم و گرنه یزید را نیز لعنت می‌کردم !)

مجموع الفتاوى  ج ۳   ص ۴۱۲ ، اسم المؤلف:  أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس الوفاه: ۷۲۸ ، دار النشر : مکتبه ابن تیمیه ، الطبعه : الثانیه ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی

ابن طیفور

عمر سعد زنان و باقی‌مانده خاندان اهل بیت را به نزد ابن زیاد لعنه الله فرستاد و او نیز آنان را به نزد یزید لعنه الله فرستاد !

بلاغات النساء  ج ۱   ص ۱۸۷ ، اسم المؤلف:  أبو الفضل أحمد بن أبی طاهر ابن طیفور (المتوفى:۲۸۰هـ) الوفاه: ۲۸۰، دار النشر :

ابن جوزی و ابو یعلی و تفتازانی او را لعن کرده اند

وقد جزم بکفره وصرح بلعنه وصرح بلعنه جماعه من العلماء منهم الحافظ ناصر السنه ابن الجوزی وسبقه القاضی أبو یعلى وقال العلامه التفتازانی : لا نتوقف فی شأنه بل فی إیمانه لعنه الله تعالى وعلى أنصاره وأعوانه

یقین به کفر او پیدا کرده و تصریح به لعن او کرده‌اند گروهی از علما از جمله حافظ السنه ابن جوزی و قبل از او ابویعلی ، و تفتازانی نیز گفته است ، ما در مورد او نیز در بحث ایمان او شکی نداریم ؛ لعنت خدا بر او و یاران و اعوانش !

روح المعانی  ج ۲۶   ص ۷۲ ، اسم المؤلف:  العلامه أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاه: ۱۲۷۰هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت

تفتازانی یزید و طرفداران او را لعنت می‌کند

 ۴٫ مدارک عزاداری شیعیان از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چیست؟

وَارْحَمْ تِلْکَ‏ الصَّرْخَهَ الَّتِی‏ کَانَتْ‏ لَنَا

شیخ صدوق در کتاب شریف ثواب الأعمال روایتی را نقل می‌کند که سند آن صحیح أعلایی است و ثابت می‌کند که گریه کردن و حتی فریاد زدن در مصیبت اهل البیت پاداش عظیمی دارد:

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى۳۸۱هـ)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۹۴ ـ۹۵، ناشر : منشورات الرضى ـ قم ،الطبعه الثانیه ، ۱۳۶۸هـ ش.

«معاویه بن وهب گوید: بر امام صادق وارد و آن حضرت مشغول نماز بود؛ منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند، شنیدم که در نمازش با پروردگار راز و نیاز می‌کرد و مى‏گفت:

اى خدائی که ما را احترام ویژه عطا کردی، به ما وعده شفاعت دادى، پیام رسالت را بر عهده ما نهادى، ما را وارثان پیامبران قرار دادى، پیامبرى امّت‏هاى پیشین را با ما به پایان بردى، ما را براى جانشینى و وصایت پیامبر انتخاب کردی، دانش پیشینیان و دانش و آیندگان را به ما ارزانى فرمودى، دل‏هاى مردمان را شیفته ما ساختى؛ من و برادرانم و زائران امام حسین را ببخش، همان‌ها که به خاطر اشتیاق در نیکى به ما و امید به پاداش‏هایى که در دوستى و پیوند با ما نزد توست و براى شادمان نمودن پیامبر تو محمّد و پذیرفتن فرمان ما و خشمگین ساختن دشمنان ما دارایى خویش را انفاق نموده و به سوى ما رهسپار شده‏اند و از این انفاقگرى و راهسپارى، خشنودى تو را مى‏جویند.

خداوندا! به راستى دشمنان ما بر درآمدن آنان از وطن خرده‏ مى‏گیرند و این خرده‏گیرى آنان را از راهسپارى به سوى ما باز نداشته است. پس بر رخسارهایى که آفتاب رنگش را دیگرگون ساخته رحم آور و بر این گونه‏ها که بر روى مزار امام حسین نهاده شده رحم آور و چشم‏ها را که به خاطر محبت به ما اشک از آن جارى شده رحمت کن و این دل‏های را که براى ما بى‏قرارى مى‏کنند و شعله مى‏کشند رحمت کن. خدایا این ناله‏های را که براى ما سر مى‏دهند رحمت کن. خداوندا! این جان‏ها و پیکرها را به تو سپردم تا در روز تشنگى از حوض کوثر سیرابشان نمایى

راوی گوید: امام پیوسته در سجده این دعا را زمزمه مى‏فرمود…».

بررسی سند روایت:

علی بن الحسین بن بابویه:

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج۱۲، ص۳۹۷ـ ۳۹۸، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م.

«نجاشی می‌گوید: او بزرگ و پیش کسوت مردم قم و فقیه آن‌ها در عصر خود بود و مورد اعتماد آنان به شمار می‌رفت. شیخ طوسی می‌گوید: وی فقیه، گرانقدر و مورد اعتماد بود».

سعد بن عبد الله الأشعری:

معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۷۸، رقم: ۵۰۵۸٫

«نجاشی می‌گوید: بزرگ، فقیه و چهره سر شناس  شیعه بود. نجاشی می‌گوید: گرانقدر و مورد اعتماد بود».

یعقوب بن یزید:

معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص ۱۵۶، رقم: ۱۳۷۷۸٫

«نجاشی در باره وی می‌گوید:  مورد اعتماد و بسیار راستگو بود. شیخ می‌گوید: روایات زیادی از وی نقل شده و مورد اعتماد است».

محمد بن أبی عمیر:

معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۹۱ ـ ۲۹۲، رقم: ۱۰۰۴۳٫

«نجاشی می‌گوید: وی بسیار گرانقدر است و نزد ما و حتی مخالفانش از جایگاه بلند مرتبه-ای برخوردار است. شیخ طوسی می‌گوید: او در میان شیعه و سنی مورد اعتمادترین، عابد ترین، با تقواترین و زاهدترین مردم است».

معاویه بن وهب البجلی :

معجم رجال الحدیث ، ج۱۹ ، ص۲۴۴ ، رقم: ۱۲۴۹۵٫

«نجاشی گفته: معاویه بن وهب، از نژاد عربی خالص ، مورد اعتماد و نیک کردار بود».

وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

شیخ محمد بن المشهدی در کتاب شریف المزار کبیر روایتی را با سند صحیح این چنین نقل کرده است:

المشهدی الحائری، الشیخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی (متوفاى۶۱۰هـ)، المزار الکبیر، ص۴۷۳ ـ۴۸۰، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی، الطبعه : الأولى ، رمضان المبارک ۱۴۱۹هـ.

«عبد الله بن سنان گوید: من در روز عاشورا خدمت امام جعفر صادق رسیدم و دیدم که رنگش تغییر نموده و اشکهایش همانند دانه‌های مروارید از چشمان مقدسش فرو می‌ریزد، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا ! براى چه گریانى؟ خدا چشمان تو را گریان نکند!

 فرمود: مگر تو غافلى، آیا نمی‌دانى که حسین بن على   در چنین روزى به شهادت رسیده است؟… در چنین ساعتی بود که جنگ و جدال از آل رسول دست برداشت و ابتلاء آنان خاتمه یافت. با این که سى جنازه از مردان اهل بیت روى زمین افتاده بود و این مصیبت براى پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله خیلى‏ ناگوار بود. اگر آن روز رسول خدا در دنیا زنده مى‏بود شخصا در عزاى آنان مى‏نشست.

راوى می‌گوید: امام جعفر صادق به اندازه‌ای گریه کرد که محاسن شریفش به وسیله اشگهایش تر شد».

البته همین روایت در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی نیز نقل شده است

الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، مصباح المتهجد ، ص۷۸۲، ناشر: مؤسسه فقه الشیعه ـ بیروت ، الطبعه الأولى ،۱۴۱۱ هـ ـ ۱۹۹۱م.

 اما از آن‌جایی که این شیخ بزگوار سلسله سند خود را ذکر نکرده، ما آن را از کتاب المزار الکبیر نقل کردیم که تمام سلسله سند را نیز آورده است .

بررسی سند روایت

نویسنده کتاب در مقدمه آن می‌نویسد:

اما بعد ، فانی قد جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات للمشاهد المشرفات … مما اتصلت به من ثقات الرواه إلى السادات .

المزار – محمد بن جعفر المشهدی – ص ۲۷

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ:

الشیخ الامام عماد الدین محمد بن ابى القاسم بن محمد بن على الطبری الاملی الکجى .

فقیه ، ثقه ، قرأ على الشیخ ابى على بن الشیخ ابى جعفر الطوسى رحمهم الله ، وله تصانیف منها کتاب ” الفرج فی الاوقات ” و ” المخرج بالبینات ” ” شرح مسائل الذریعه ” قرأ علیه الشیخ الامام قطب الدین أبو الحسین الراوندی و روى لنا عنه .

فهرست منتجب الدین – منتجب الدین بن بابویه – ص ۱۰۷٫

الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ المفید الطوسی:

الشیخ الجلیل أبو على الحسن بن الشیخ الجلیل الموفق ابى جعفر محمد بن الحسن الطوسى . فقیه ، ثقه ، عین ، قرء على والده جمیع تصانیفه ، اخبرنا الوالد عنه رحمهم الله.

فهرست منتجب الدین – منتجب الدین بن بابویه – ص۴۶٫

علی بن ابراهیم بن هاشم:

او از اساتید شیخ کلینی است، نجاشی در باره او می‌گوید: «علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد».

رجال النجاشی، ص۲۶۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۲۱۲، رقم: ۷۸۳۰٫

ابراهیم بن هاشم:

آیت الله العظمی خوئی ایشان را توثیق کرده و می‌نویسد:

معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱، رقم: ۳۳۲٫

«به اعتقاد من: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل وجود دارد:

۱٫ علی بن ابراهیم فرزند وی در تفسیر خود روایات زیادی از پدر نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود عهد کرده هر چه در این کتاب می¬آورده، از طریق افراد مورد اعتماد باشد. شرح این موضوع در کتاب «المدخل» مقدمه سوم گذشت.

۲٫ سید بن طاووس ادعا می¬کند که بین عالمان درباره وثاقت او اجماع و اتفاق نظر است؛ وی هنگام ذکر روایتی که  در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد می¬گوید: تمام راویان این حدیث به اتفاق علماء مورد اعتماد هستند.

۳٫ او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم منتشر کرد. قمی‌ها نیز به روایات او اعتماد کرده‌اند درحالی که میان قمی‌ها کسانی بودند که در باره روایت سخت‌گیر بودند، اگر در مطمئن بودن وی اندکی شک وجود داشت، تمام قمی‌ها در پذیرش روایت از او اتفاق نظر نداشتند».

محمد بن أبی عمیر:

وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار می‌رود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آن‌ها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند.

نجاشی در باره او می‌گوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالمی گرانقدر و والا مقام است:

رجال النجاشی، ص۳۲٫

و شیخ طوسی می‌گوید: وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است:

الفهرست، ص۲۱۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۹۱ ـ ۲۹۲، رقم: ۱۰۰۴۳٫

عبد الله بن سنان

نجاشی در باره او می‌گوید: وی اهل کوفه و از علمای مورد اطمینان ما شیعیان و بسیار گرامی است و هیچ عیبی از آن نمی‌توان جست… بسیاری از علمای ما از وی روایاتی نقل کرده‌اند؛ زیرا نزد بزرگان شیعه، مردی بزرگ و مورد اطمینان به شمار می‌ود:

رجال النجاشی، ص۲۱۴٫

شیخ طوسی می‌گوید: عبد الله بن سنان مردی مورد اعتماد است.

الفهرست، ص۱۶۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۲۴، رقم: ۶۹۱۹٫

و در ادامه این دو روایات،روایات دیگری که با سندصحیح آمده است بدون بررسی سندی بیان می کنیم:

کل الجزع والبکاء مکروه سوى الجزع والبکاء على الحسین

امام صادق علیه السلام فرمودند : هرگونه بی‌تابی (یا گریه با صدای بلند) و گریه مکروه است مگر برای حسین علیه السلام

وسائل الشیعه (آل البیت) – الحر العاملی – ج ۳ ص ۲۸۲

من أنشد فی الحسین بیتا فبکى وأظنه قال : أو تباکى فله الجنه .

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود : هرکسی که در راه حسین بیت شعری بگوید ، و ده نفر را بگریاند جای همه آنها بهشت است ! و اگر بیت شعری بگوید و ۹ نفر را بگریاند جایگاه همه آنها بهشت است ، و آنقدر گفت تا اینکه فرمود :و اگر کسی در مورد حسین بیت شعری را بگوید و خود بگرید ، – و به گمانم فرمود یا خود را به گریه بزند- جایگاه او بهشت است !

وسائل الشیعه (آل البیت) – الحر العاملی – ج ۱۴ ص ۵۹۶

من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر

امام صادق علیه السلام فرمود : اگر یاد ما در نزد شخصی شد و از چشمان او به اندازه بال مگسی اشک بیرون آمد خدا تمام گناهان او را می بخشد حتی اگر به اندازه کف دریاها باشد !

وسائل الشیعه (آل البیت) – الحر العاملی – ج ۱۴ ص ۵۰۰

۵٫ چرا امام حسین علیه السلام خاندان خود را به کربلا برد ؟!

۱٫ اسارت خاندان مقدر الهی بود ، و حضرت برای دفع اتهام فرار و رها کردن خاندان ، آنها را با خود برد 

بسیاری از مشاهیر زمان همچون «محمد حنفیّه»، «عبدالله بن عباس» و … با بردن اهل بیت همراه امام حسین علیه السلام مخالفت می کردند و به ظاهر، حق با آنها می نمود؛ ولی امام علیه السلام بر این مسئله اصرار داشت که حتماً باید اهل و عیال خود را همراه ببرد، از اینرو در این زمینه فرمود:

من راهی جز خروج با اهل و فرزندانم را در پیش رو نمی‏بینم.

در جای دیگر فرمود:

جد من به خوابم آمد و مرا در آغوش گرفت و بین دو چشم مرا بوسید و فرمود : ای حسین ، ای نور چشمم ، به سوی عراق برو که خداوند عز وجل خواسته است که که تو را آغشته به خون ببیند !

محمد بن حنیفه گریست و گفت : ای برادر اگر چنین است پس معنی به همراه بردن این زنان چیست ؟‌

فرمود : جد من به من فرمود : خداوند عز وجل خواسته است که آنان را اسیر و هتک حرمت شده در حالی که اسیر ذلیلان شده اند ببیند و به همین جهت تا من زنده‌ام از من جدا نخواهند شد !

ینابیع الموده لذوی القربى – القندوزی  ج ۳  ص ۶۰ ناشر : دار الأسوه للطباعه والنشر

از این روایت چنین برداشت می‌شود که بحث اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام امری حتمی و قطعی و مقدر الهی بوده است و اگر حضرت آنان را به همراه نمی‌برد ، در مدینه یا در مکه به اسارت حکام یزید در می‌آمدند ، و آن زمان ننگ رها کردن زن و فرزند و فرار کردن را به حضرت می‌زدند ، اما با این‌کار راه این طعن بر حضرت بسته شد‌!

۲٫  مظلوم و غریب بودن اهل‏بیت علیهم السلام در شهر پیامبر صلی الله علیه و آله

روایتی که گذشت به خوبی نشان می دهد که اهل بیت آنقدر مظلوم بودند که حتی در مدینه و در شهر پیامبر (ص) نیز مورد تعرض قرار می‌گرفتند !

۳٫  جلوگیری از برنامه ایذایی امویان علیه اهل‏بیت علیهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام علیه السلام

اگر در مدینه خاندان حضرت به اسارت گرفته می‌شدند ، از آنان به عنوان ابزاری برای فشار به حضرت استفاده می شد .

۴٫ ارائه الگو به جامعه آن روز مبنی بر لزوم سهیم بودن تمام اعضای خانواده در قیام

این روش یعنی روش مقابله با ظالم در حالی‌که نیروها برابری نمی‌کند ، به عنوان راهکاری برای همه عصور به جهانیان آموخته شد .

۵٫بیان عملی ضرورت فداکاری در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعی به جامعه بشری

این‌کار نشانگر اهمیت بحث حفظ دین است که حتی اگر تمامی افرادخانواده نیز در این زمینه دچار مشکل شوند باز نباید از حفظ دین و تلاش برای احیای آن دست کشید .

۶٫ نقش آفرینی تک تک افراد خانواده در هر مرحله سنّی

حضور و مشارکت خاندان حضرت در این قیام ، نشانگر این است که هر فردی در هر سنی می تواند در حفظ دین موثر باشد و از خود گذشتگی کند !

۷٫ پیام رسانی

انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر خون و شهادت بود و رهبرى و پرچم دارى بر عهده ایشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچم دارى امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آغاز گردید. آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانیدند و طبل رسوایى حکومت پلید اموى را به صدا درآوردند. و به همین دلیل بود که افراد زیادی در شام ، بعد از شنیدن سخنان امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها ، پی به ماهیت ضد دینی یزید بردند و همین موجبات تزلزل حکومت بنی‌امیه را فراهم کرد .

۸٫  بی اثر سازی تبلیغات دشمن

با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه دارى که حکومت اموى از زمان معاویه، علیه اهل بیت(ع) – به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود – بى شک اگر بازماندگان امام حسین(ع) به افشاگرى و بیدارسازى نمى پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت هاى وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مى دادند.

اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران اسارت – که کینه توزى سفیهانه یزید چنین فرصتى را براى آنان پیش آورده بود – اجازه چنین تحریف و جنایتى را به دشمنان نداد.

۹٫  افشاى ماهیت ستمگران حاکم

برخی درباره شهادت حضرت علی اصغر (ع) شبهه افکنی می کنند که چرا امام حسین (ع) او را جلو برد که در نتیجه او را شهید کردند؟ این افراد باید توجه داشته باشند که بُعد دیگر علت حضور خاندان امام، نشان دادن چهره سفّاک، بى رحم و غیرانسانى یزید و حکومت وى بود .

در حادثه کربلا، نه مظلوم نمایى؛ بلکه حقیقت مظلومیت با فداکارى اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالى ترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونه اى که امروز نیز صداى آنان، در وجدان بشریت به گوش مى رسد.

خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم؛ ولى با قساوت بارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لب هاى تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خیمه هاى آنان به آتش کشیده شد و … حالا دیگر بر همه روشن شد که یزید چه جنایتکاری است.

۶٫ فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چه بود ؟

عزادارى بر حضرت فلسفه هاى سازنده و تربیتى متعددى دارد، از جمله:

ا. حفظ مکتب و شریعت:

زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى، که الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى است.

یعنى احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمى مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوت ها و تربیت کننده و پرورش دهنده روح حماسه و ایثار است.

به عبارت دیگر در شکل یک پیوند روحى راه آنان به جامعه الهام گشته و پیوستگى پایدارى بین پیروان مکتب و رهبران آن برقرار مى سازد و دیگر گذشت قرون و اعصار نمى تواند بین آنان جدایى افکند.

همین مسأله موجب نفوذ ناپذیرى امت از تأثیرات و انحرافات دشمنان مى گردد و مکتب را هم چنان سالم نگه مى دارد و یا تحریفات و اعوجاجات را به حداقل مى رساند.

ب. پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین

عزادارى نوعى پیوند محکم عاطفى با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبیر استاد مطهرى: «گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست».

یعنى این تحول روحانى که در جلسات عزادارى ایجاد مى شود، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم ساخته. و در واقع زمینه را براى حفظ آرمان هاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مى سازد; چنان که امام راحل مى فرمود: ما هر چه داریم از محرم و عاشورا داریم. انقلاب اسلامى ایران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پیروزمند ارتباط مستقیمى با مجالس سوگوارى و عزادارى دارد. و در طول تاریخ نیز شیعیان با همین مجالس عزادارى، توانسته اند هویت جمعى خود را حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ایستادگى کنند.

ج.  پالایش روح و تزکیه نفس:

گریه بر امام حسین(علیه السلام) و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول درونى گشته و به دنبال آن عامل رشد روحانى انسان مى گردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزدیکى آدمى را به خدا فراهم مى سازد.

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

در مجالس عزادارى با توجه به شعار حماسه آفرین امام حسین (علیه السلام)در روز عاشورا که فرمود:

فإنّی لا أرى الموت إلا سعاده ولا الحیاه مع الظالمین إلا برماً.

تحف العقول ص ۲۴۵، شرح الأخبار للقاضی النعمان المغربی ج ۳ ص ۱۵۰، مناقب ابن شهر آشوب ج ۳ ص ۲۲۴، بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۱۹۲٫

مردم از طرفى با انعقاد پیمان ناگسستنى با مظلومى که مرگ در راه عقیده را سعادت و سازش با ستمگر را مایه ننگ مى داند وفادارى خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بى امان با هرگونه مظاهر استبداد اعلام مى کنند.

و همین وفادارى ها است که ملت ها را در برابر طمع استعمار گران بیمه مى کند و راه نفوذ استثمارى را براى همیشه مسدود مى سازد.

و از طرف دیگر نفرت خود را با سیاست اسلام زدایى دودمان ننگین بنى امیه که با نسبت دروغ به پیامبر گرامى احادیثى را در راستاى سرکوبى نهضتها و قیام مردم در برابر حکومت ستمگران، جعل و در میان مردم منتشر ساخته اند، ابراز مى دارند.

و حدیثى را که از قول خلیفه دوم که گفته است :

«فأطع الإمام وإن کان عبداً حبشیّاً ، إن ضربک فاصبر ، وإن أمرک بأمر فاصبر ، وإن حرَمَک فاصبر ، وإن ظلمک فاصبر ، وإن أمرک بأمر ینقص دینک فقل: سمع وطاعه ، دمی دون دینی.

سنن البیهقی: ۸/۱۵۹، المصنف لابن أبی شیبه: ۷/۷۳۷، کنز العمال: ۵/۷۷۸، الدر المنثور: ۲/۱۷۷٫

در برابر رهبر جامعه  اگر چه اجنبى هم باشد، فرمانبردار باش، اگر در حق شما ستم روا داشت صبر کنید، اگر دستور ناروا صادر کرد، تحمل نمایید، و اگر شما را از حق مسلم خود محروم ساخت بردبارى کنید، و اگر فرمان ضد دینى داد بدون چون و چرا اجرا نمایید، و دین خود را فداى جان خویش گردانید.

چقدر فرق است میان پیشواى  یک ملتى که مى گوید:

فأطع الإمام… إن ضربک فاصبر ، وإن أمرک بأمر فاصبر ، وإن حرَمَک فاصبر ، وإن ظلمک فاصبر ، وإن أمرک بأمر ینقص دینک فقل : سمع وطاعه ، دمی دون دینی.

و میان رهبر جامعه اى که فریاد مى کند:

 من رأى سلطانا جائرا… یعمل فی عباد الله بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر بقول ولا فعل ، کان حقیقاً على الله أن یدخله مدخله.

و لذا امروز مى بینیم که دشمنان اسلام بویژه امریکا با تمام توان و امکانات به مبارزه با این فرهنگ شورش و قیام در برابر استبداد در آمده ولى سیاستهاى اسلام کشورهاى دیگر را که روحیه سازش با استبداد را از رهبران خویش به ارث برده اند، تأیید مى کند.

ه. وحدت هماهنگى میان امت اسلامى:

یکى از برکات پربار عزادارى و گریه براى حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام)، وحدت و هماهنگى میان اقشار مختلف اسلامى است که در سایه گردهم آیى مردم در ایام سوگوارى حضرت در مساجد و تکایا و در سینه زنى هاى خیابان ها است.

و این گردهم آیى ها، ناله ها و سینه زنى هاى هماهنگ، قلبهاى مردم را با یکدیگر نزدیک نموده و کدورت ها را مرتفع ساخته و باعث یکپارچگى ملت اسلامى مى شود و از جمعیت پراکنده قدرت بزرگ مى سازد و ملت اسلامى را در برابر نفوذ دشمنان بیمه مى کند.

منبع : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=25904

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*