شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » اشهد انّ علیّاً ولیّ الله – پاسخ به شبهه شهادت ثلاثه در اذان واقامه

اشهد انّ علیّاً ولیّ الله – پاسخ به شبهه شهادت ثلاثه در اذان واقامه

بنام خدا

صلی الله علیک یا اباصالح المهدی ادرکنا

پاسخ به شبهه شهادت ثلاثه در اذان واقامه

برخی از معاندین شبهه می کنند که شهادت به ولایت امیرالمومنین در اذان واقامه بدعت وحرام است ودر گفتار خود به کلام محدث بزرگوار شیخ صدوق رحمه الله علیه در من لا یحضره الفقیه نیز استناد می نمایند لذا برآن شدیم که این ادعا را مورد نقد وبررسی قرار دهیم .

مقدمتاً معروض میداریم که تمامی عبادات وجوبی ما همراه مستحبات است که باعث زینت اعمال واجب ما      می گردند مثلا در نمازی که اوجب واجبات است، آیا همه آنچه ما بجای می آوریم واجب است ؟ پرواضح است که جواب سوال منفی است بلکه برخی از اوراد و اذکار و افعال در نماز ما واجب و برخی دیگر مستحب و برخی دیگر مستحب موکد است مثلاً نیت، قیام یعنی ( ایستادن )، تکبیره الاحرام یعنی گفتن الله اکبر در اول نماز، رکوع، سجود، قرائت، ذکر، تشهد، سلام، ترتیب، موالات یعنی پی در پی بودن اجزاء نماز، واجب است و بلند کردن دست ها به هنگام گفتن تکبیره الاحرام، داشتن حضور قلب در تمامی ذکرها و افعال نماز، گفتن تکبیر قبل از رفتن به رکوع، گرفتن قنوت در رکعت دوم، گفتن « سمع الله لمن حمده » بعد از برخواستن از رکوع، گفتن « الحمد لله » و یا « بسم الله و بالله و الحمد لله و خیر الاسماء لله » پیش از تشهد، گفتن « وتقبل شفاعته فى امته و ارفع درجته » بعد از تشهد و قبل از برخواستن در رکعت دوم و گفتن « بحول الله و قوته اقوم و اقعد » هنگام برخاستن از تشهد و… مستحب می باشد. حال سوال این است که آیا انجام دادن اینهمه اعمال مستحبی در نماز وگفتن اذکار مستحبی در آن که همه روزه اکثریت قریب به اتفاق مسلمین آنها را انجام می دهند بدعت و حرام است ؟ !

نظرات مختلف دانشمندان شیعی در شهادت ثالثه یعنی گفتن «  أشهد أن علیاً ولی الله »  در اذان و ا قا مه :

تقریباً تمامی محدثین و دانشمندان شیعی شهادت ثالثه را در اذان و اقامه مانند قنوت در نماز،یا ضرورت ذکر صلوات بعد از شنیدن نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از اجزاء مستحبی آن می دانند و هیچ یک از بزرگان و محدثین شیعه شهادت بر ولایت امیرمومنان علی علیه السلام را نه تنها جزو اجزای واجبی و اصلی اذان و اقامه نمی شمارند بلکه گفتن آن را با عنوان جزئیت اصلی اذان و اقامه حرام می دانند. از جمله بزرگان و محدثینی که در مقابل انحرافات عقیدتی و اضافه نمودن شهادت ثالثه بر اجزای اصلی اذان و اقامه ایستادگی کرده اند ، مرحوم شیخ صدوق است که  در کتاب من لا یحضره الفقیه‏ که از کتب اربعه شیعه و به منزله رساله عملیه مرحوم صدوق است، بهگروه مفوّضه که شهادت ثالثه را جزءاصلی اذان واقامه می دانستند، شدیدا اعتراض نموده و آنان را لعن و نفرین نموده است .قابل ذکر است که گروه مفوضه بنا به گفته جناب صدوق علیه الرحمه از گروه منحرفه معتزله بوده ومعتقد بودند که خداوند بعد از خلق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خلق دنیا را به آن حضرت یا علی علیه السلام واگذار کرده و امورات مردم را به خودشان تفویض و واگذار نموده است.

 حال برای آشنائی بیشتر وآماده شدن در مقابل کسانی که به بهانه های مختلف می خواهند اعتقادات شیعیان را تضعیف نمایند، موضوع را مورد مداقه قرار داده وآنرا از جهات مختلف بررسی می نمائیم:

۱ – صاحب جواهر مى گوید:

« الا انه لا بأس بذکر ذلک لا على سبیل الجزئیه عملاً بالخبر المزبور ولا یقدح مثله فى الموالاه و الترتیب، بل هى کالصلاه على محمد عند سماع اسمه… بل لو لا تسالم الأصحاب لأمکن دعوى الجزئیه بناء على صلاحیّه العموم لمشروعیه الخصوصیه. و الامر سهل.»  جواهر الکلام ۹ : ۸۷٫

( ولى اشکالى ندارد ذکر شهادت سوم نه به عنوان جزئیت، بلحاظ عمل کردن به روایت احتجاج و این معنى شهادت سوم ضررى به موالات و ترتیب اذان و اقامه نمى زند، بلکه همانند صلوات بر محمد(ص) است به هنگام شنیدن اسم ایشان در اذان ….. بلکه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئیت نبود جا داشت ادعاى جزئیت آنرا مى کردیم،به دلیل صلاحیت «عموم» در تشریع «خصوص»  واین کار آسانی است .)

۲ـ محدث قمی می‎گوید: علامه حلّی در منتهی آورده است که بنا به حدیث امام صادق ـ علیه السّلام ـ که می‎فرماید: هر گاه یکی از شما گفت «لا اله الا الله، محمد رسول الله» سپس بگوید «علی امیرالمومنین
ولی الله» استحباب گفتن آن به طور عموم معلوم می‎شود واذان یکی از موارد مذکور است.(شیخ عباس قمی، سفینه البحارالانوار، ج۱، ص۱۶)

۳ – آیت الله حکیم در مستمسک العروه می نویسد: اگر کسی این جمله را به قصد استحباب مطلق بگوید اشکالی ندارد چون در حدیثی آمده است که: هر وقت کسی لا اله الا الله ومحمد رسول الله گفت، باید علی امیرالمؤمنین هم بگوید. بعد ادامه می دهد : در عصر حاضر، جمله اشهد ان علیا ولی الله از شعارهای تشیع گردیده است و اگر کسی به این خاطر آنرا بگوید نه تنها اشکالی ندارد ، بلکه حتی ممکن است گاهی ذکر این جمله واجب  نیز باشد.  (مستمسک العروه، ج ۵، چاپ بیروت ، ص ۵۴۴)

۴ – آیه الله خوئی در مستند العروه: ما برای گفتن جمله اشهد ان علیا ولی الله نیازی به ورود نص نداریم. چون ولایت، از متممات رسالت، از مقومات ایمان و کمال دین است و بخصوص در این عصر هیچ گونه نیازی به امر دیگری نیست چون این جمله روشن ترین شعار شیعه و آشکارترین رمز تشیع است. بر این اساس ذکر این جمله، چه در اذان و چه در غیر اذان هیچ گونه اشکالی ندارد. البته این جمله جزو اذان نیست و اگر کسی به قصد این که جزء اذان است، آن را بگوید، کار حرامی کرده است. مستند العروه ، ج ۲، ص ۲۸۷

۵ – محقق بزرگوار آیه الله سید علی حسینی میلانی در کتاب پرارزش الشهاده بالولایه فی الاذان ، ص ۲۸ به بعد تحلیل بسیار جامعی را نموده و با براهین عقلی ونقلی ضرورت شهادت ثالثه در اذان و اقامه را ثابت مینمایند و در صفحه ۴۳ آن کتاب می نویسد: شکی نیست که ولایت معصومیه که اصل ولایت بعد ولایت الهیه می باشد، اساس فرایض اسلام است و شکی هم نیست که اعلام آن هم از شعائر الله می باشد و ظاهر کتاب و سنت وجوب حفظ شعائر است… علاوه اعلان این ولایت در مظانش محبوب اکید خداوند است و از اهم مظانش اذان واقامه می باشد. چون اذان برای اعلان عمود دین است و ولایت بالاتر از نماز می باشد، علاوه برآن روایت امام صادق (ع) در احتجاج به این شهادت نیز امر می کند… پس احتیاط این است که ذکر ولایت ترک نشود و لو یک بار اما نه به قصد جزئیت.

دلائل نقلی ذکر شهادت بر ولایت  علی (ع) در اذان  و اقامه :

شیعه بر شهادت ثالثه با عنوان استحباب در اذان واقامه به دو سری از روایات متمسک می شود که در گروه اول شهادت به ولایت علی علیه السلام قرین شهادت به وحدانیت خدا وشهادت بر نبوت رسول اکرم (ص) بوده وذکر آن هم پیروی نمودن از رسول گرامی وائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین معرفی شده، وهم موجب جلب رضای الهی ونجات از آتش جهنم و داخل شدن به بهشت موعود دانسته شده است و در گروه دوم از روایات شهادت ثالثه جزء مستحبی اذان و اقامه از زمان رسول اکرم (ص ) معرفی گردیده است که ذیلا هر دو قسم آنها مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد.

الف – روایاتی که شهادت به ولایت علی علیه السلام را قرین شهادت به وحدانیت خدا و نبوت رسول اکرم صلی الله علیه وآله می داند:

۱ – دستور خداوند بر شهادت ثالثه :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ سَمِعْتُ یُونُسَ بْنَ یَعْقُوبَ یَقُولُ عَنْ سِنَانِ بْنِ طَرِیفٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ قَالَ أَنَا أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتٍ نَوَّهَ اللَّهُ بِأَسْمَائِنَا إِنَّهُ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَى أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثَلَاثاً أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ثَلَاثاً أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً ثَلَاثاً (امالی شیخ صدوق مجلس ۸۸ حدیث ۴ و کافی جلد ۱ صفحه ۴۴۱ باب مولد النبی و وفاته حدیث ۸)

(( امام صادق علیه السلام فرمودند : بدرستیکه ما اول خاندان هستیم که خداوند نام ما را بلند آوازه کرده است آنگاه که خداوند آسمان‏ها و زمین را آفرید به منادى دستور داد و او سه بار ندا داد که: اشهد ان لا اله الا اللَّه، اشهد ان محمدا رسول اللَّه، اشهد ان علیا امیر المؤمنین حقا ))

۲- دستور پیامبر (ص) به تبعیت از خدا بر شهادت ثالثه به هنگام شهادت دادن به وحدانیت خدا و نبوت آن حضرت:

وَ رَوَى الْقَاسِمُ بْنُ مُعَاوِیَهَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع هَؤُلَاءِ یَرْوُونَ حَدِیثاً فِی مِعْرَاجِهِمْ أَنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ رَأَى عَلَى الْعَرْشِ مَکْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَیَّرُوا کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى هَذَا؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْعَرْشَ کَتَبَ عَلَیْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَاءَ کَتَبَ فِی مَجْرَاهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ- وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْکُرْسِیَّ کَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اللَّوْحَ کَتَبَ فِیهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِسْرَافِیلَ کَتَبَ عَلَى جَبْهَتِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ کَتَبَ عَلَى جَنَاحَیْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّمَاوَاتِ کَتَبَ فِی أَکْنَافِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضِینَ کَتَبَ فِی أَطْبَاقِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجِبَالَ کَتَبَ فِی رُءُوسِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشَّمْسَ کَتَبَ عَلَیْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَمَرَ کَتَبَ عَلَیْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ السَّوَادُ الَّذِی تَرَوْنَهُ فِی الْقَمَرِ فَإِذَا قَالَ أَحَدُکُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْیَقُلْ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ ( الاحتجاج : جلد یک ص ۱۵۸ و بحار الانوار جلد –ص —)

(( قاسم بن معاویه می گوید:به حضرت صادق (ع)  عرض کردم:ایشان(سنیان) روایتی نقل می کنند که وقتی رسول خدا به آسمان برده شد، بر روی عرش نوشته ای دید که: لا اله الا الله محمد رسول الله، ابو بکر صدیق!!!
پس حضرت فرمودند : سبحان الله؛ همه چیز را تغییر دادند؛ حتی این را؟ گفتم: آری؛ پس فرمودند: خداوند وقتی عرش را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین؛ و وقتی آب را آفرید در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمومنین؛ و وقتی خداوند کرسی را آفرید بر پایه های آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین؛ و وقتی خداوند لوح را آفرید نیز چنین کرد ؛ و وقتی جبریل را آفرید؛ و وقتی زمین ها را آفرید؛ و… پس در انتها فرمودند: ووقتی خداوند ماه را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین؛ و این همان سیاهی است که در ماه می بینید؛ پس هر زمان که یکی از شما گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله، پس باید بگوید: علی ولی الله ))

بطوریکه ملاحظه می فرمائید، دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم مبنی به قرین کردن شهادت به امامت امیرالمومنین با شهادت به رسالت آن حضرت ، دستور کلی است که تمامی موارد شهادت از جمله اذان و اقامه را شامل می شود.

جالب است که مدلول حدیث مذکور در کتب اهل سنت نیز آمده است که ما به جهت مراعات اختصار به چند مورد از آنها بسنده می کنیم:

۱ – عن ابی الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسری بی الى السماء إذا على العرش مکتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ایّدته بعلی.

( الدر المنثور سیوطی ج ۴ ص ۱۵۳، الخصائص الکبرى السیوطی ج ۱ ص ۷،  الشفاء قاضی عیاض ص ۱۳۸، المناقب  ابن المغازلی ص ۳۹، الریاض النضره فی مناقب العشره المبشّره ج ۲ ص ۲۲۷، درر السمطین ص۱۲۰٫)

((از ابی حمراء از رسول خدا ( ص) روایت شده است که فرمودند: وقتی که من به آسمان برده شدم برعرش نوشته شده بود که خدایی جز خدای یگانه نیست؛ محمد فرستاده اوست؛ او را با علی پشتیبانی نمودم .))

مرحوم شیخ صدوق نیز شبیه این روایت را در امالی خویش آورده است که چندان مغایرتی با حدیث ذکر شده از کتب اهل سنت ندارد ایشان می نویسند:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ (رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ) قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَهَ الْأَهْوَازِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَکَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ أَبِی عَمْرٍو عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَکْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی لَا شَرِیکَ لِی وَ مُحَمَّدٌ عَبْدِی وَ رَسُولِی أَیَّدْتُهُ بِعَلِیٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ (انفال/۶۲) فَکَانَ النَّصْرُ عَلِیّاً ع وَ دَخَلَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ فَدَخَلَ‏ فِی الْوَجْهَیْنِ جَمِیعاً ( أمالی الصدوق، ص: ۲۱۶ )

رسول خدا (ص) فرمودند: بر عرش خدا نوشته شده است: منم خدا و نیست معبود حقى جز من تنها، ونیست شریکی بر من، و محمد بنده و رسول من است که او را به على مساعدت وکمک کردم. پس خداوند نازل کرد     « او است که تو را به یارى خود و با مؤمنان تأیید کرد. » و مقصود از نصر در این آیه على است که در جمع  مؤمنان نیز داخل است و علی از هر دو وجه مورد این آیه است.

۲- شهادت سه گانه میثاق بعثت انبیاء بوده است:

وَ مِنْ ذَلِکَ مَا ذَکَرَهُ أَبُو نُعَیْمٍ الْمُحَدِّثُ فِی کِتَابِهِ الَّذِی اسْتَخْرَجَهُ مِنْ کِتَابِ الِاسْتِیعَابِ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا قَالَ النَّبِیُّ ص لَیْلَهَ أُسْرِیَ بِی جَمَعَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْأَنْبِیَاءِ ع ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ سَلْ هُمْ عَلَى مَا ذَا بُعِثْتُمْ قَالُوا بُعِثْنَا عَلَى شَهَادَهِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِقْرَارِ بِنُبُوَّتِکَ وَ الْوَلَایَهِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏

 ((سید بن طاووس رحمه الله علیه  در کتاب الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف  جلد ۱ص ۱۱۰ به نقل از کتب اهل سنت می نویسد: محدث ابو نعیم در کتابى که آن را از کتاب «استیعاب» استخراج کرده، در تفسیر آیه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا» پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: در شبى که مرا به معراج  بردند، خداوند مرا با تمامی پیامبران جمع کرد و سپس فرمود: اى محمد از پیامبران پیشین سؤال کن، بر چه میثاقی مبعوث شده اند؟ پیامبران در جواب من گفتند:  ما مبعوث شدیم بر شهادت به وحدانیت خداوند و اقرار به نبوت تو و ولایت على بن ابى طالب.))

ونیز مطلب فوق در ( معرفه علوم الحدیث حاکم النیسابوری ص۹۶٫ وشواهد التنزیل لقواعد التفضیل حاکم ابوالقاسم حسکانی، ج‏۲، ص: ۲۲۳ و ثعلبی در تفسیرش ص ۳۳۵ ذیل آیه  )  آمده است

۳ – مقامات علی علیه السلام از مقامات رسول خدا صلی الله علیه وآله جدا شدنی نیست :

۱-۳ – مرحوم شیخ صدوق در امالی خویش مجلس هفتاد چهارم نقل می کند:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ الْمَرْزُبَانِ الْفَارِسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَیْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ وَ هُوَ رَاکِبٌ وَ خَرَجَ عَلِیٌّ ع وَ هُوَ یَمْشِی فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِمَّا أَنْ تَرْکَبَ وَ إِمَّا أَنْ تَنْصَرِفَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ تَرْکَبَ إِذَا رَکِبْتُ وَ تَمْشِیَ إِذَا مَشَیْتُ وَ تَجْلِسَ إِذَا جَلَسْتُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لَا بُدَّ لَکَ مِنَ الْقِیَامِ وَ الْقُعُودِ فِیهِ وَ مَا أَکْرَمَنِیَ اللَّهُ بِکَرَامَهٍ إِلَّا وَ قَدْ أَکْرَمَکَ بِمِثْلِهَا وَ خَصَّنِی بِالنُّبُوَّهِ وَ الرِّسَالَهِ وَ جَعَلَکَ وَلِیِّی فِی ذَلِکَ تَقُومُ فِی حُدُودِهِ وَ فِی صَعْبِ أُمُورِهِ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا آمَنَ بِی مَنْ أَنْکَرَکَ وَ لَا أَقَرَّ بِی مَنْ جَحَدَکَ وَ لَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنْ کَفَرَ بِکَ وَ إِنَّ فَضْلَکَ لَمِنْ فَضْلِی وَ إِنَّ فَضْلِی لَکَ لَفَضْلُ اللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ {قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (یونس ۸۵)}…… یَا عَلِیُّ مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِیُعْبَدَ بِکَ رَبُّکَ وَ لِیُعْرَفَ بِکَ مَعَالِمُ الدِّینِ وَ یُصْلَحَ بِکَ دَارِسُ السَّبِیلِ وَ لَقَدْ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ عَنْکَ وَ لَنْ یُهْدَى إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ لَمْ یَهْتَدِ إِلَیْکَ وَ إِلَى وَلَایَتِکَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ{وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى ( طه /۸۲ )‏} یَعْنِی إِلَى وَلَایَتِکَ وَ لَقَدْ أَمَرَنِی رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ أَفْتَرِضَ مِنْ حَقِّکَ مَا أَفْتَرِضُهُ مِنْ حَقِّی وَ إِنَّ حَقَّکَ لَمَفْرُوضٌ عَلَى مَنْ آمَنَ وَ لَوْلَاکَ لَمْ یُعْرَفْ حِزْبُ اللَّهِ وَ بِکَ یُعْرَفُ عَدُوُّ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَلْقَهُ بِوَلَایَتِکَ لَمْ یَلْقَهُ بِشَیْ‏ءٍ وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیَّ { یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (یَعْنِی فِی وَلَایَتِکَ یَا عَلِیُّ ) وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ  ( مائده /۶۷) }وَ لَوْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أُمِرْتُ بِهِ مِنْ وَلَایَتِکَ لَحَبِطَ عَمَلِی وَ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِکَ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَعْدٌ یُنْجَزُ لِی وَ مَا أَقُولُ إِلَّا قَوْلَ رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ إِنَّ الَّذِی أَقُولُ لَمِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِیک‏ ( أمالی الصدوق، ص: ۴۹۵ )

روزى رسول خدا (ص) سواره بیرون شد و على همراهش پیاده میرفت فرمود اى ابا الحسن یا سوار شو یا برگرد زیرا خدا بمن دستور داده که تو سوار شوى هر وقت که من سوارشدم و پیاده باشى چون من پیاده باشم و بنشینى آن هنگام که من نشسته‏ام، مگر در اقامه حد الهى که باید در آن نشست و برخاست کنى، وخدا بمن کرامتى نداده مگر آنکه مانندش را بتو داده است، مرا به نبوت و رسالت مخصوص کرده و ترا در آن ولى من ساخته که حدودش را بپا دارى و در مشکلاتش قیام کنى، سوگند به آن خدائی که محمد را براستى بر نبوت مبعوث کرده، کسی که تو را انکار کند به من ایمان نیاورده است وکسی که (ولایت) تو را انکار کند بر (نبوت) من اقرار ننموده است و نیز کسی که بر تو کافر شود به خدا ایمان نیاورده و( یاعلی ) بدرستیکه  فضل تو از فضل منست و فضل من به تو از فضل خداست و آنست معنى قول خداى عز و جل (یونس- ۵۸) { بگو، به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند؛ که این، از تمام آنچه گردآورى کرده‏اند، بهتر است}……… یا على تو آفریده ‏نشدى مگر براى آنکه خدا پرستیده شود و بوسیله تو معالم دین شناخته شود و راه کهنه اصلاح گردد، هر که از تو گمراه است گمراه است و راهى بخدا ندارد کسى که راهى بتو و ولایتت ندارد و اینست گفتار پروردگارم عزوجل (طه- ۸۲) براستى من پر آمرزنده‏ام کسى را که باز گردد و ایمان آرد و کار شایسته کند و براه آید یعنى بولایت تو، پروردگارم تبارک و تعالى بمن دستور داده که همان حقى که براى من مقرر شده براى تو مقرر کنم حق تو واجب است بر هر که بمن ایمان آورده اگر نبودى حزب خدا شناخته نمی شد و بوسیله تو دشمن خدا شناخته شود و هر که با ولایت تو خدا را ملاقات نکند چیزى ندارد و خداى عز و جل بمن نازل کرد : ای رسول آنچه را که از سوی پروردگارت  برتو نازل شده (یعنی ولایت تو یا علی ) به مردم ابلاغ کن و اگر نرسانى تبلیغ رسالت نکرده ای (مائده- ۶۷) واگر آنچه را که از ولایت تو دستور داشتم به مردم نمی رساندم ، عملم حبط می شد و هر که خدا را بى‏ولایت تو ملاقات کند عملش حبط است این وعده ایست که براى من منجز است  و من نگویم مگر قول خدایم را ، وبدرستیکه آنچه می گویم هرآینه از سوی پروردگار با عزت وجلالت است که در باره تو نازل کرده است.

۲-۳ – در کتب اهل تسنن آمده است که پیامبر (ص) از خدا هرچه برای خویشتن خواسته برای علی (ع) هم درخواست نموده است:

 راوی نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام  فرمودند:

ما سئلت ربّی شیئا فی صلاتی إلاّ اعطانی وما سألت لنفسی شیئا إلاّ سألت لک .

(مجمع الزوائد ج ۹ ص ۱۱۰، کنز العمّال ج ۱۳ ص ۱۱۳، الریاض النضره ج ۲ ص ۲۱۳ )

(( از پروردگار خویش در نمازم چیزی نخواستم، مگر آنکه آن را به من داد؛ و برای خویش چیزی نخواستم مگر آنکه آن را برای تو نیز خواستم. ))

۴ –  مراد از کلام طیب در قرآن شهادت ثالثه است :

عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ قَوْلُ الْمُؤْمِنِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ وَ خَلِیفَهُ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَالَ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ الِاعْتِقَادُ بِالْقَلْبِ إِنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَا شَکَّ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِین‏

«بحارالانوار ۶۶/۶۴»

((امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ (۱۰/فاطر) فرمودند : کلام طیب و پاکیزه گفتن مومن جملات لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ وَ خَلِیفَهُ رَسُولِ اللَّهِ است و مراد از عمل صالح اعتقاد قلبی مبنی بر اینکه آنها از جانب خدا است و شکی در آن نیست، می باشد.

۵ – شهادت سه گانه تابلوی درهای بهشت :

۱ – ۵ –  شیخ صدوق در کتاب الْمُقْنعُ ِفِی الْإِمَامَه از جابر بن عبد الله  انصاری نقل می کند :

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیْلَهَ أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ أُمِرَ بِعَرْضِ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ عَلَیَّ فَرَأَیْتُهُمَا جَمِیعاً رَأَیْتُ الْجَنَّهَ وَ أَلْوَانَ نَعِیمِهَا وَ رَأَیْتُ النَّارَ وَ أَلْوَانَ عَذَابِهَا وَ عَلَى کُلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ الثَّمَانِیَهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّه‏( بحار ۲۷/۱۱ باب ۱۰وجلد۶۶/ ۶۴باب۳۰)

پیامبرخدا (ص) فرمودند: در شب معراج امر شدم که از بهشت و جهنم بازدید نمایم پس تمام آندو را دیدم. بهشت را با نعمتهای رنگین آن وجهنم را با عذابهای گوناگونش ملاحظه نمودم، و دیدم که در دربهای هشتگانه بهشت نوشته شده است : لا الاه الاالله ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ  ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّه

۲ – ۵ – رَوَى ابْنُ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَأَیْتُ لَیْلَهَ عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ عَلَى بَابِ الْجَنَّهِ مَکْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ- الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ صَفْوَهُ اللَّهِ- فَاطِمَهُ أَمَهُ اللَّهِ عَلَى بَاغِضِیهِمْ لَعْنَهُ اللَّه‏

خوارزمی در کتاب مناقبش از کتاب فردوس ، از ابن عباس نقل کرده است که : پیامبر(ص) فرمودند: در آن شبی که مرا به معراج بردند،  بر در بهشت دیدم که نوشته شده‏ بود:

لا اله الا اللَّه محمّد رسول اللَّه على حبیب اللَّه الحسن و الحسین صفوه اللَّه و فاطمه امه اللَّه‏ و بر دشمنان آنان لعنت و نفرین خدا باد

(( ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی ) جلد ۲ ص ۲۳۴))

۶ – نقش خاتم ونگین حضرت آدم  شهادت سه گانه بود:

عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی ع :  کَانَ نَقْشُ خَاتَمِ آدَمَ : لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّه ‏( مکارم الأخلاق، ص: ۹۰)

((حسین بن خالد گوید به حضرت رضا (ع) گفتیم: براى ما روایت شده که نقش انگشتر پیغمبر (ص)

(محمد رسول اللَّه‏) بود فرمودند: راست گفته‏اند، بعد فرمود میدانى نقش انگشتر آدم (ع) چه بود؟ گفتم: نه، فرمود نقش آن : (لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه، على ولى اللَّه) بود . ( الخصال جلد ۱ ص ۳۳۵ )

۷ – شهادت سه گانه وسیله نجات از آتش ومفتاح بهشت است وعدم شهادت برآن مایه ذلت و دوری از خداست:

وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع وَلِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّهَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّیْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی فَأَوْجَبْتُ لَهُ کَرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّیْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ إِنْ سَکَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی‏ دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَیَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ یَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِیفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ کَفَرَ بِآیَاتِی وَ کُتُبِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَیَّبْتُهُ وَ ذَلِکَ جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِید

 (الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏۱، ص:  ۶۸)

(( پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله گفت: خداوند با عزّت و جلال توسّط جبرئیل به من فرمود: هر کس که بداند و دریابد که هیچ خدایى جز من نیست (توحید)، و محمد، بنده و رسول من است (نبوّت)، و على، ولى و خلیفه و حجّت من است، و امامان پاکیزه از فرزندان او حجّتهاى من هستند (امامت) او را به موجب رحمت خود داخل بهشت کرده و به مقتضاى عفو و بخششم از آتش دوزخ نجات خواهم داد، و همجوارى خود را برایش اختیار کنم، و کرامت و نعمتم را براى او لازم و تمام خواهم کرد، و از بندگان مخصوص و برگزیده‏ام قرار دهم، و دعایش را اجابت کرده و درخواستش را عطا مى‏کنم، و چون سکوت کند من آغاز کلام نمایم، و اگر بدى کند باز به او ترحّم مى‏کنم، و اگر از نزد من بگریزد او را بسوى خود مى‏خوانم، و چون به سوى من باز گردد او را مى‏پذیرم، و اگر درب مرا بکوبد برایش بگشایم. و هر کس به وحدانیّت من گواهى ندهد، و یا گواهى به آن دهد ولى به رسالت بنده و رسولم محمد معتقد نباشد، یا آن را قبول کند ولى خلافت على بن أبى طالب را نپذیرد، یا آن را قبول کند ولى امامت امامان پاکیزه از فرزندان على را قبول نکند، این چنین فردى نعمت مرا انکار، و جلالم را کوچک شمرده، و به کتابها و آیات من کافر شده است. و اگر چنین فردى قصد مرا کند در پیش روى او حجاب گذارم، و چون از من درخواست کند او را محروم نمایم، و اگر مرا بخواند ندایش را نمى‏شنوم، و چون دعا کند او را اجابت نمى‏کنم، و چون به من امید بندد ناامیدش سازم، و اینها همه جزاى اعمال اوست که از من به او میرسد، و من کوچکترین ستمى به بندگانم روا نمى‏دارم.))

۸ – ضرورت نام علی (ع) در کنار نام پیامبر (ص):

عن رسول الله (ص) قال: یا علی انی طلبت من الله ان یذکرک فی کل مورد یذکرنی فأجابنی واستجاب لی .

((از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جایی که من را ذکر می کند تو را نیز ذکر نماید ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .))

علاوه بر آنچه که ما در این جزوه مختصر آوردیم روایات بسیاری است که نه تنها گفتن شهادت ثالثه را در کنار شهادت به وحدانیت خدا و رسولش لازم وجایز می داند بلکه انجام آنرا در هر موقعیت و جایگاهی موجب رضای خدا و مایه سعادت بشری معرفی کرده است طالبین تحقیق بیشتر به ابواب ۱۰و۶۷ کتاب ارزشمند بحارالانوار و دیگر کتب حدیثی مراجعه فرمایند.

ب – روایاتی از اهل سنت ، بر گفتن شهادت ثالثه در اذان واقامه ، در زمان حیات رسول الله (ص) :

حضرت آیت الله العظمی سیستانی در منهاج الصالحین ج ۱ ص ۱۹۱ در مورد اینکه آیا در کتب اهل سنت دلیلی بر شهادت به ولایت علی علیه السلام در اذان و اقامه هست یا نه می فرمایند: مراغی مصری از علمای اهل سنت در کتاب خویش السلافه فی امر الخلافه دو روایت از جناب صحابی عظیم الشان ابوذر غفاری و نیز صحابی گران مرتبه سلمان فارسی نقل می کند که عبارت است از:

۱ – دخل رجل على رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ، فقال : یا رسول الله ! إنی سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلک، فقال صلى الله علیه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد یشهد فی أذانه بعد الشهاده بالرساله ، الشهاده بالولایه لعلی (علیه السلام)  ، قال (صلی الله علیه وآله وسلم ): سمعت خیرا. ( السلافه فی أمر الخلافه، ص ۳۲٫ )

(( شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و عرض کرد : ای رسول خدا، چیزی را شنیدم که تا کنون نشنیده بودم، رسول خدا (ص)  فرمودند: آن چه چیزی است؟ او پاسخ داد که سلمان در اذان خویش بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی علیه السلام می دهد؛ پس حضرت فرمودند: سخن خیری را شنیده ای.

۲ –  ان رجلا دخل على رسول الله (صلى الله علیه واله وسلم) وقال : یا رسول الله إنّ أبا ذر یذکر فی الأذان بعد الشهاده بالرساله الشهاده بالولایه لعلى علیه السلام .قال رسول اللّه‏(صلی الله علیه وآله وسلم ) کذلک ، أو نسیتم قولی فی غدیر خم : من کنت مولاه فعلی مولاه ) ؟ . ( السلافه فی أمر الخلافه، ص ۳۲٫ )

((شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفت: ای رسول خدا؛ ابو ذر در اذان، بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولایت علی می دهد؛ رسول خدا فرمودند: همین است؛ آیا کلام من را در روز غدیر خم فراموش کردید که « هرکس که من مولای اویم پس علی مولای اوست »؟

پاسخ به یک سوال:

با اینهمه سفارش چرا در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله نام مبارک علی (ع) در اذان واقامه گفته نمی شد؟

برای پاسخ به این سوال مقدمتاً ضرورت دارد که وضع اعتقادی و اجتماعی مسلمانان صدر اسلام را مورد دقت و مطالعه قرار دهیم. با کمال تاسف باید بپذیریم که همزمان با رفع محدودیت های اقوام کفر در مکه و آسایش نسبی پیامبر اسلام (ص) که با هجرت آن حضرت به مدینه به وجود آمد، نفوذ منافقین هدایت شده از سوی کافران و یهودیان در جامعه نوپای اسلامی که اکثر مسلمان شدگان به تبعیت از رئیس قوم خویش اسلام می آوردند، شدت یافت  بگونه ای که پیامبر عظیم الشان اسلام را در مضیقه ای جدی قرار دادند. تازه مسلمانانی که از اسلام خبر نداشتند منبع خوبی برای اقدامات منافقین دست نشانده دشمنان پیامبربود. پس از فتح مکه وضعیت اجتماعی مسلمانان پیچیده تر گردید در این فتح بزرگ با اعلان عفو عمومی از سوی رسول خدا افراد کثیری که تا دیروز روی در روی مسلمانان جنگیده و شمشیر بر رخ آنان می کشیدند و نیز آنان که تا دیروز اموال مهاجرین و منسوبین رسول الله را به غارت می بردند، مسلمان شده و داخل در جامعه اسلامی گردیدند. از یک سو اسلام آوردن ظاهری سران کفر و از سوی دیگر مسلمان شدن گروهیِ قبایل و همچنین اسلام آوردن برخی از یهودیان و مسیحیان ، منافقین را تقویت و کار را بر مسلمانان واقعی همچون سلمان و ابوذر و مقداد سخت و پیامبر را بگونه ای در محاصره نفاق قراردادکه هرگونه اقدام پیامبر اسلام در رابطه با تعیین علی علیه السلام به عنوان وصی خویش مورد خشم منافقینی قرار می گرفت که چشم طمع بر ریاست جامعه اسلامی بعد از رسول اکرم را داشتند. در سالهای آخر عمر پیامبر مظلوم، منافقینی که تا دیروز با جعل احادیث و نشرآن با نام قول پیامبر و اقدامات مخفیانه و مرموز سعی در تخریب امت اسلامی را داشتند، کم کم بطور رسمی وارد عمل شده با تشکیل مجالس سری بر علیه شخص پیامبر (ص) توطئه چینی می کردند که آیات قرآنی بهترین شاهد این اقدامات بی شرمانه است. در چنین محیطی هر اقدام رسول خدا که به نحوی مربوط به سرپرستی امت اسلامی پس از رسول اکرم می شد مورد انتقاد شدید سرکردگان منافقین و مسلمانان عوام و اغفال شده قرار می گرفت چرا که رهبران نفاق که ظاهراً مسلمان شده و باطناً گرایش به کفرو الحاد و شرک داشتند به وضوح می دانستند که اگر موقعیت حضرت علی (ع) تثبیت گردد و جامعه اسلامی او را به جانشینی پیامبر (ص) بپذیرد تمام نقشه های آنان برای برگرداندن الحاد و شرک به جامعه اسلامی بر باد خواهد رفت لذا در مقابل هر اقدام کوچک پیامبر (ص) در این مورد آنچنان ایستادگی می کردند که رسول خدا را خوف از هم پاشیدن جامعه نوپای اسلامی و برگشت مسلمانان به ارتداد وکفر والحاد، فرا می گرفت که بهترین شاهد اوضاع ، آیه ۶۷ سوره مائده  است که خداوند فرمود :

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ ( ای فرستاده خدا آنچه را که (در مورد جانشینی علی (ع) ) از خدا نازل شده است بر مردم ابلاغ کن که اگر آنرا به مردم نرسانی درآنصورت رسالت خدا را به جای نیاورده ای وخداوند تورا از گزند این مردم (منافق) نگه می دارد و بدرستیکه خداوند این قوم کافر را هدایت نمی کند. ) حال پس از این مقدمه در پاسخ سوال مطروحه می گوئیم اولاً بطوریکه در روایات مذکوره روشن است در زمان رسول گرامی اسلام نیز توسط مسمانان واقعی همچون سلمان و ابوذر گاه گاهی شهادت بر ولایت امیر المومنین (ع) داده می شد و ثانیاً در جامعه ای که برای سفارش واجب پیامبر (ص) تضمین خداوندی برای حفظ جان رسول خدا وصیانت از برگشت عوام الناس به کفر و الحاد لازم بود، یقیناً باید رسول خدا در احکام مستحبی همانند دستور بر گفتن شهادت ثالثه که امری مستحبی بوده تقیه می فرمودند تا دین خدا پا برجا مانده و مسلمانان واقعی که همانا شیعیان مولانا امیرالمومنین بودند به قدرت برسند و بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم، با ندای أَشْهَدُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه از هزاران مأذنه ، قلب مظلوم رسول خدا و فرزند برومند زهرای اطهر (س) را که عمری است با چشمان گریان در انتظار دستور الهی بر ظهور از غیبت وگرفتن انتقام خون مادرمان فاطمه شهیده (س) از سران کفر و نفاق است، شاد نمایند.

فَاشْهَدْ یا مُولایَ اِنّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَّهَ المَعصُومِین َمِنْ وُلْدِهِ حُجَجُ اللَّهِ – اَللَّهُمَ عَجِّل لِوَلِیِّکَ اَلفَرَج             م- موسوی

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*