جمعه , 13 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » اشهد انّ علیّاً ولیّ الله – پاسخ به شبهه شهادت ثلاثه در اذان واقامه

اشهد انّ علیّاً ولیّ الله – پاسخ به شبهه شهادت ثلاثه در اذان واقامه

بنام خدا

صلی الله علیک یا اباصالح المهدی ادرکنا

پاسخ به شبهه شهادت ثلاثه در اذان واقامه

برخی از معاندین شبهه می کنند که شهادت به ولایت امیرالمومنین در اذان واقامه بدعت وحرام است ودر گفتار خود به کلام محدث بزرگوار شیخ صدوق رحمه الله علیه در من لا یحضره الفقیه نیز استناد می نمایند لذا برآن شدیم که این ادعا را مورد نقد وبررسی قرار دهیم .

مقدمتاً معروض میداریم که تمامی عبادات وجوبی ما همراه مستحبات است که باعث زینت اعمال واجب ما      می گردند مثلا در نمازی که اوجب واجبات است، آیا همه آنچه ما بجای می آوریم واجب است ؟ پرواضح است که جواب سوال منفی است بلکه برخی از اوراد و اذکار و افعال در نماز ما واجب و برخی دیگر مستحب و برخی دیگر مستحب موکد است مثلاً نيت، قيام يعني ( ايستادن )، تكبيرة الاحرام يعني گفتن الله اكبر در اول نماز، ركوع، سجود، قرائت، ذكر، تشهد، سلام، ترتيب، موالات يعني پي در پي بودن اجزاء نماز، واجب است و بلند کردن دست ها به هنگام گفتن تكبيرة الاحرام، داشتن حضور قلب در تمامی ذکرها و افعال نماز، گفتن تکبیر قبل از رفتن به رکوع، گرفتن قنوت در رکعت دوم، گفتن « سمع الله لمن حمده » بعد از برخواستن از رکوع، گفتن « الحمد لله » و یا « بسم الله و بالله و الحمد لله و خير الاسماء لله » پیش از تشهد، گفتن « وتقبل شفاعته فى امته و ارفع درجته » بعد از تشهد و قبل از برخواستن در رکعت دوم و گفتن « بحول الله و قوته اقوم و اقعد » هنگام برخاستن از تشهد و… مستحب می باشد. حال سوال این است که آیا انجام دادن اینهمه اعمال مستحبی در نماز وگفتن اذکار مستحبی در آن که همه روزه اکثریت قریب به اتفاق مسلمین آنها را انجام می دهند بدعت و حرام است ؟ !

نظرات مختلف دانشمندان شیعی در شهادت ثالثه یعنی گفتن «  أشهد أن علیاً ولی الله »  در اذان و ا قا مه :

تقریباً تمامی محدثین و دانشمندان شیعی شهادت ثالثه را در اذان و اقامه مانند قنوت در نماز،یا ضرورت ذکر صلوات بعد از شنیدن نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از اجزاء مستحبی آن می دانند و هیچ یک از بزرگان و محدثین شیعه شهادت بر ولایت امیرمومنان علی علیه السلام را نه تنها جزو اجزای واجبی و اصلی اذان و اقامه نمی شمارند بلکه گفتن آن را با عنوان جزئیت اصلی اذان و اقامه حرام می دانند. از جمله بزرگان و محدثینی که در مقابل انحرافات عقیدتی و اضافه نمودن شهادت ثالثه بر اجزای اصلی اذان و اقامه ایستادگی کرده اند ، مرحوم شیخ صدوق است که  در کتاب من لا يحضره الفقيه‏ که از کتب اربعه شیعه و به منزله رساله عملیه مرحوم صدوق است، بهگروه مفوّضه که شهادت ثالثه را جزءاصلی اذان واقامه می دانستند، شدیدا اعتراض نموده و آنان را لعن و نفرین نموده است .قابل ذکر است که گروه مفوضه بنا به گفته جناب صدوق علیه الرحمه از گروه منحرفه معتزله بوده ومعتقد بودند که خداوند بعد از خلق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خلق دنیا را به آن حضرت یا علی علیه السلام واگذار کرده و امورات مردم را به خودشان تفویض و واگذار نموده است.

 حال برای آشنائی بیشتر وآماده شدن در مقابل کسانی که به بهانه های مختلف می خواهند اعتقادات شیعیان را تضعیف نمایند، موضوع را مورد مداقه قرار داده وآنرا از جهات مختلف بررسی می نمائیم:

1 – صاحب جواهر مى گوید:

« الا انه لا بأس بذكر ذلك لا على سبیل الجزئیة عملاً بالخبر المزبور ولا یقدح مثله فى الموالاة و الترتیب، بل هى كالصلاة على محمد عند سماع اسمه… بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوى الجزئیة بناء على صلاحیّه العموم لمشروعیة الخصوصیة. و الامر سهل.»  جواهر الكلام 9 : 87.

( ولى اشكالى ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئیت، بلحاظ عمل كردن به روایت احتجاج و این معنى شهادت سوم ضررى به موالات و ترتیب اذان و اقامه نمى زند، بلكه همانند صلوات بر محمد(ص) است به هنگام شنیدن اسم ایشان در اذان ….. بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئیت نبود جا داشت ادعاى جزئیت آنرا مى كردیم،به دلیل صلاحیت «عموم» در تشریع «خصوص»  واین کار آسانی است .)

2ـ محدث قمی می‎گوید: علامه حلّی در منتهی آورده است که بنا به حدیث امام صادق ـ علیه السّلام ـ که می‎فرماید: هر گاه یکی از شما گفت «لا اله الا الله، محمد رسول الله» سپس بگوید «علی امیرالمومنین
ولی الله» استحباب گفتن آن به طور عموم معلوم می‎شود واذان یکی از موارد مذکور است.(شیخ عباس قمی، سفینة البحارالانوار، ج1، ص16)

3 – آیت الله حکیم در مستمسک العروه می نویسد: اگر کسی این جمله را به قصد استحباب مطلق بگوید اشکالی ندارد چون در حدیثی آمده است که: هر وقت کسی لا اله الا الله ومحمد رسول الله گفت، باید علی امیرالمؤمنین هم بگوید. بعد ادامه می دهد : در عصر حاضر، جمله اشهد ان علیا ولی الله از شعارهای تشیع گردیده است و اگر کسی به این خاطر آنرا بگوید نه تنها اشکالی ندارد ، بلکه حتی ممکن است گاهی ذکر این جمله واجب  نیز باشد.  (مستمسک العروه، ج 5، چاپ بیروت ، ص 544)

4 – آیه الله خوئی در مستند العروه: ما برای گفتن جمله اشهد ان علیا ولی الله نیازی به ورود نص نداریم. چون ولایت، از متممات رسالت، از مقومات ایمان و کمال دین است و بخصوص در این عصر هیچ گونه نیازی به امر دیگری نیست چون این جمله روشن ترین شعار شیعه و آشکارترین رمز تشیع است. بر این اساس ذکر این جمله، چه در اذان و چه در غیر اذان هیچ گونه اشکالی ندارد. البته این جمله جزو اذان نیست و اگر کسی به قصد این که جزء اذان است، آن را بگوید، کار حرامی کرده است. مستند العروه ، ج 2، ص 287

5 – محقق بزرگوار آیه الله سید علی حسینی میلانی در کتاب پرارزش الشهاده بالولایة فی الاذان ، ص 28 به بعد تحلیل بسیار جامعی را نموده و با براهین عقلی ونقلی ضرورت شهادت ثالثه در اذان و اقامه را ثابت مینمایند و در صفحه 43 آن کتاب می نویسد: شکی نیست که ولایت معصومیه که اصل ولایت بعد ولایت الهیه می باشد، اساس فرایض اسلام است و شکی هم نیست که اعلام آن هم از شعائر الله می باشد و ظاهر کتاب و سنت وجوب حفظ شعائر است… علاوه اعلان این ولایت در مظانش محبوب اکید خداوند است و از اهم مظانش اذان واقامه می باشد. چون اذان برای اعلان عمود دین است و ولایت بالاتر از نماز می باشد، علاوه برآن روایت امام صادق (ع) در احتجاج به این شهادت نیز امر می کند… پس احتیاط این است که ذکر ولایت ترک نشود و لو یک بار اما نه به قصد جزئیت.

دلائل نقلی ذکر شهادت بر ولایت  علی (ع) در اذان  و اقامه :

شیعه بر شهادت ثالثه با عنوان استحباب در اذان واقامه به دو سری از روایات متمسک می شود که در گروه اول شهادت به ولایت علی علیه السلام قرین شهادت به وحدانیت خدا وشهادت بر نبوت رسول اکرم (ص) بوده وذکر آن هم پیروی نمودن از رسول گرامی وائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین معرفی شده، وهم موجب جلب رضای الهی ونجات از آتش جهنم و داخل شدن به بهشت موعود دانسته شده است و در گروه دوم از روایات شهادت ثالثه جزء مستحبی اذان و اقامه از زمان رسول اکرم (ص ) معرفی گردیده است که ذیلا هر دو قسم آنها مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد.

الف – روایاتی که شهادت به ولایت علی علیه السلام را قرین شهادت به وحدانیت خدا و نبوت رسول اکرم صلی الله علیه وآله می داند:

1 – دستور خداوند بر شهادت ثالثه :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ سَمِعْتُ يُونُسَ بْنَ يَعْقُوبَ يَقُولُ عَنْ سِنَانِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ قَالَ أَنَا أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتٍ نَوَّهَ اللَّهُ بِأَسْمَائِنَا إِنَّهُ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَمَرَ مُنَادِياً فَنَادَى أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثَلَاثاً أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ثَلَاثاً أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً ثَلَاثاً (امالی شیخ صدوق مجلس 88 حدیث 4 و کافی جلد 1 صفحه 441 باب مولد النبی و وفاته حدیث 8)

(( امام صادق علیه السلام فرمودند : بدرستیکه ما اول خاندان هستیم كه خداوند نام ما را بلند آوازه كرده است آنگاه که خداوند آسمان‏ها و زمين را آفريد به منادى دستور داد و او سه بار ندا داد که: اشهد ان لا اله الا اللَّه، اشهد ان محمدا رسول اللَّه، اشهد ان عليا امير المؤمنين حقا ))

2- دستور پیامبر (ص) به تبعیت از خدا بر شهادت ثالثه به هنگام شهادت دادن به وحدانیت خدا و نبوت آن حضرت:

وَ رَوَى الْقَاسِمُ بْنُ مُعَاوِيَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع هَؤُلَاءِ يَرْوُونَ حَدِيثاً فِي مِعْرَاجِهِمْ أَنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ رَأَى عَلَى الْعَرْشِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَيَّرُوا كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى هَذَا؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْعَرْشَ كَتَبَ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَاءَ كَتَبَ فِي مَجْرَاهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ- وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْكُرْسِيَّ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اللَّوْحَ كَتَبَ فِيهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِسْرَافِيلَ كَتَبَ عَلَى جَبْهَتِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ جَبْرَئِيلَ كَتَبَ عَلَى جَنَاحَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّمَاوَاتِ كَتَبَ فِي أَكْنَافِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضِينَ كَتَبَ فِي أَطْبَاقِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجِبَالَ كَتَبَ فِي رُءُوسِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشَّمْسَ كَتَبَ عَلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَمَرَ كَتَبَ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ السَّوَادُ الَّذِي تَرَوْنَهُ فِي الْقَمَرِ فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ ( الاحتجاج : جلد یک ص 158 و بحار الانوار جلد –ص —)

(( قاسم بن معاویه می گوید:به حضرت صادق (ع)  عرض کردم:ایشان(سنیان) روایتی نقل می کنند که وقتی رسول خدا به آسمان برده شد، بر روی عرش نوشته ای دید که: لا اله الا الله محمد رسول الله، ابو بکر صدیق!!!
پس حضرت فرمودند : سبحان الله؛ همه چیز را تغییر دادند؛ حتی این را؟ گفتم: آری؛ پس فرمودند: خداوند وقتی عرش را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین؛ و وقتی آب را آفرید در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمومنین؛ و وقتی خداوند کرسی را آفرید بر پایه های آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین؛ و وقتی خداوند لوح را آفرید نیز چنین کرد ؛ و وقتی جبریل را آفرید؛ و وقتی زمین ها را آفرید؛ و… پس در انتها فرمودند: ووقتی خداوند ماه را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین؛ و این همان سیاهی است که در ماه می بینید؛ پس هر زمان که یکی از شما گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله، پس باید بگوید: علی ولی الله ))

بطوریکه ملاحظه می فرمائید، دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم مبنی به قرین کردن شهادت به امامت امیرالمومنین با شهادت به رسالت آن حضرت ، دستور کلی است که تمامی موارد شهادت از جمله اذان و اقامه را شامل می شود.

جالب است که مدلول حدیث مذکور در کتب اهل سنت نیز آمده است که ما به جهت مراعات اختصار به چند مورد از آنها بسنده می کنیم:

1 – عن ابی الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسری بی الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ایّدته بعلی.

( الدر المنثور سیوطی ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السیوطی ج 1 ص 7،  الشفاء قاضی عیاض ص 138، المناقب  ابن المغازلی ص 39، الریاض النضرة فی مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطین ص120.)

((از ابی حمراء از رسول خدا ( ص) روایت شده است که فرمودند: وقتی که من به آسمان برده شدم برعرش نوشته شده بود که خدایی جز خدای یگانه نیست؛ محمد فرستاده اوست؛ او را با علی پشتیبانی نمودم .))

مرحوم شیخ صدوق نیز شبیه این روایت را در امالی خویش آورده است که چندان مغایرتی با حدیث ذکر شده از کتب اهل سنت ندارد ایشان می نویسند:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ (رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ) قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ أَبِي عَمْرٍو عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَكْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي لَا شَرِيكَ لِي وَ مُحَمَّدٌ عَبْدِي وَ رَسُولِي أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ (انفال/62) فَكَانَ النَّصْرُ عَلِيّاً ع وَ دَخَلَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ فَدَخَلَ‏ فِي الْوَجْهَيْنِ جَمِيعاً ( أمالي الصدوق، ص: 216 )

رسول خدا (ص) فرمودند: بر عرش خدا نوشته شده است: منم خدا و نيست معبود حقى جز من تنها، ونیست شریکی بر من، و محمد بنده و رسول من است که او را به على مساعدت وكمك کردم. پس خداوند نازل کرد     « او است كه تو را به يارى خود و با مؤمنان تأييد كرد. » و مقصود از نصر در این آیه على است که در جمع  مؤمنان نیز داخل است و علی از هر دو وجه مورد اين آيه است.

2- شهادت سه گانه میثاق بعثت انبیاء بوده است:

وَ مِنْ ذَلِكَ مَا ذَكَرَهُ أَبُو نُعَيْمٍ الْمُحَدِّثُ فِي كِتَابِهِ الَّذِي اسْتَخْرَجَهُ مِنْ كِتَابِ الِاسْتِيعَابِ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا قَالَ النَّبِيُّ ص لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي جَمَعَ اللَّهُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْأَنْبِيَاءِ ع ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ سَلْ هُمْ عَلَى مَا ذَا بُعِثْتُمْ قَالُوا بُعِثْنَا عَلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِقْرَارِ بِنُبُوَّتِكَ وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏

 ((سید بن طاووس رحمه الله علیه  در کتاب الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف  جلد 1ص 110 به نقل از کتب اهل سنت می نویسد: محدث ابو نعيم در كتابى كه آن را از كتاب «استيعاب» استخراج كرده، در تفسير آيه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا» پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: در شبى كه مرا به معراج  بردند، خداوند مرا با تمامی پيامبران جمع كرد و سپس فرمود: اى محمد از پيامبران پيشين سؤال كن، بر چه میثاقی مبعوث شده اند؟ پیامبران در جواب من گفتند:  ما مبعوث شديم بر شهادت به وحدانيت خداوند و اقرار به نبوت تو و ولايت على بن ابى طالب.))

ونیز مطلب فوق در ( معرفة علوم الحدیث حاكم النیسابوری ص96. وشواهد التنزيل لقواعد التفضيل حاکم ابوالقاسم حسکانی، ج‏2، ص: 223 و ثعلبی در تفسیرش ص 335 ذیل آیه  )  آمده است

3 – مقامات علی علیه السلام از مقامات رسول خدا صلی الله علیه وآله جدا شدنی نیست :

1-3 – مرحوم شیخ صدوق در امالی خویش مجلس هفتاد چهارم نقل می کند:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ الْمَرْزُبَانِ الْفَارِسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ رَاكِبٌ وَ خَرَجَ عَلِيٌّ ع وَ هُوَ يَمْشِي فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِمَّا أَنْ تَرْكَبَ وَ إِمَّا أَنْ تَنْصَرِفَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ تَرْكَبَ إِذَا رَكِبْتُ وَ تَمْشِيَ إِذَا مَشَيْتُ وَ تَجْلِسَ إِذَا جَلَسْتُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لَا بُدَّ لَكَ مِنَ الْقِيَامِ وَ الْقُعُودِ فِيهِ وَ مَا أَكْرَمَنِيَ اللَّهُ بِكَرَامَةٍ إِلَّا وَ قَدْ أَكْرَمَكَ بِمِثْلِهَا وَ خَصَّنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ وَ جَعَلَكَ وَلِيِّي فِي ذَلِكَ تَقُومُ فِي حُدُودِهِ وَ فِي صَعْبِ أُمُورِهِ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا آمَنَ بِي مَنْ أَنْكَرَكَ وَ لَا أَقَرَّ بِي مَنْ جَحَدَكَ وَ لَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنْ كَفَرَ بِكَ وَ إِنَّ فَضْلَكَ لَمِنْ فَضْلِي وَ إِنَّ فَضْلِي لَكَ لَفَضْلُ اللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ {قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (یونس 85)}…… يَا عَلِيُّ مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِيُعْبَدَ بِكَ رَبُّكَ وَ لِيُعْرَفَ بِكَ مَعَالِمُ الدِّينِ وَ يُصْلَحَ بِكَ دَارِسُ السَّبِيلِ وَ لَقَدْ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ عَنْكَ وَ لَنْ يُهْدَى إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ لَمْ يَهْتَدِ إِلَيْكَ وَ إِلَى وَلَايَتِكَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ{وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى ( طه /82 )‏} يَعْنِي إِلَى وَلَايَتِكَ وَ لَقَدْ أَمَرَنِي رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ أَفْتَرِضَ مِنْ حَقِّكَ مَا أَفْتَرِضُهُ مِنْ حَقِّي وَ إِنَّ حَقَّكَ لَمَفْرُوضٌ عَلَى مَنْ آمَنَ وَ لَوْلَاكَ لَمْ يُعْرَفْ حِزْبُ اللَّهِ وَ بِكَ يُعْرَفُ عَدُوُّ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ يَلْقَهُ بِوَلَايَتِكَ لَمْ يَلْقَهُ بِشَيْ‏ءٍ وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ { يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (يَعْنِي فِي وَلَايَتِكَ يَا عَلِيُّ ) وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ  ( مائده /67) }وَ لَوْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أُمِرْتُ بِهِ مِنْ وَلَايَتِكَ لَحَبِطَ عَمَلِي وَ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِكَ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَعْدٌ يُنْجَزُ لِي وَ مَا أَقُولُ إِلَّا قَوْلَ رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ إِنَّ الَّذِي أَقُولُ لَمِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِيك‏ ( أمالي الصدوق، ص: 495 )

روزى رسول خدا (ص) سواره بيرون شد و على همراهش پياده ميرفت فرمود اى ابا الحسن يا سوار شو يا برگرد زيرا خدا بمن دستور داده كه تو سوار شوى هر وقت که من سوارشدم و پياده باشى چون من پياده باشم و بنشينى آن هنگام که من نشسته‏ام، مگر در اقامه حد الهى كه بايد در آن نشست و برخاست كنى، وخدا بمن كرامتى نداده مگر آنكه مانندش را بتو داده است، مرا به نبوت و رسالت مخصوص كرده و ترا در آن ولى من ساخته كه حدودش را بپا دارى و در مشكلاتش قيام كنى، سوگند به آن خدائی که محمد را براستى بر نبوت مبعوث كرده، کسی که تو را انکار کند به من ایمان نیاورده است وکسی که (ولایت) تو را انکار کند بر (نبوت) من اقرار ننموده است و نیز کسی که بر تو کافر شود به خدا ایمان نیاورده و( یاعلی ) بدرستیکه  فضل تو از فضل منست و فضل من به تو از فضل خداست و آنست معنى قول خداى عز و جل (يونس- 58) { بگو، به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند؛ كه اين، از تمام آنچه گردآورى كرده‏اند، بهتر است}……… يا على تو آفريده ‏نشدى مگر براى آنكه خدا پرستيده شود و بوسيله تو معالم دين شناخته شود و راه كهنه اصلاح گردد، هر كه از تو گمراه است گمراه است و راهى بخدا ندارد كسى كه راهى بتو و ولايتت ندارد و اينست گفتار پروردگارم عزوجل (طه- 82) براستى من پر آمرزنده‏ام كسى را كه باز گردد و ايمان آرد و كار شايسته كند و براه آيد يعنى بولايت تو، پروردگارم تبارك و تعالى بمن دستور داده كه همان حقى كه براى من مقرر شده براى تو مقرر كنم حق تو واجب است بر هر كه بمن ايمان آورده اگر نبودى حزب خدا شناخته نمي شد و بوسيله تو دشمن خدا شناخته شود و هر كه با ولايت تو خدا را ملاقات نكند چيزى ندارد و خداى عز و جل بمن نازل كرد : ای رسول آنچه را که از سوی پروردگارت  برتو نازل شده (یعنی ولایت تو یا علی ) به مردم ابلاغ کن و اگر نرسانى تبليغ رسالت نكرده ای (مائده- 67) واگر آنچه را که از ولایت تو دستور داشتم به مردم نمی رساندم ، عملم حبط مي شد و هر كه خدا را بى‏ولايت تو ملاقات كند عملش حبط است اين وعده ايست كه براى من منجز است  و من نگويم مگر قول خدایم را ، وبدرستیکه آنچه می گویم هرآینه از سوی پروردگار با عزت وجلالت است که در باره تو نازل كرده است.

2-3 – در کتب اهل تسنن آمده است که پیامبر (ص) از خدا هرچه برای خویشتن خواسته برای علی (ع) هم درخواست نموده است:

 راوی نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام  فرمودند:

ما سئلت ربّی شیئا فی صلاتی إلاّ اعطانی وما سألت لنفسی شیئا إلاّ سألت لك .

(مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الریاض النضرة ج 2 ص 213 )

(( از پروردگار خویش در نمازم چیزی نخواستم، مگر آنکه آن را به من داد؛ و برای خویش چیزی نخواستم مگر آنکه آن را برای تو نیز خواستم. ))

4 –  مراد از کلام طیب در قرآن شهادت ثالثه است :

عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ قَوْلُ الْمُؤْمِنِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَالَ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ الِاعْتِقَادُ بِالْقَلْبِ إِنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَا شَكَّ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِين‏

«بحارالانوار 66/64»

((امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ (10/فاطر) فرمودند : کلام طیب و پاکیزه گفتن مومن جملات لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ است و مراد از عمل صالح اعتقاد قلبی مبنی بر اینکه آنها از جانب خدا است و شکی در آن نیست، می باشد.

5 – شهادت سه گانه تابلوی درهای بهشت :

1 – 5 –  شیخ صدوق در کتاب الْمُقْنعُ ِفِي الْإِمَامَة از جابر بن عبد الله  انصاری نقل می کند :

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أُمِرَ بِعَرْضِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ عَلَيَّ فَرَأَيْتُهُمَا جَمِيعاً رَأَيْتُ الْجَنَّةَ وَ أَلْوَانَ نَعِيمِهَا وَ رَأَيْتُ النَّارَ وَ أَلْوَانَ عَذَابِهَا وَ عَلَى كُلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّه‏( بحار 27/11 باب 10وجلد66/ 64باب30)

پیامبرخدا (ص) فرمودند: در شب معراج امر شدم که از بهشت و جهنم بازدید نمایم پس تمام آندو را دیدم. بهشت را با نعمتهای رنگین آن وجهنم را با عذابهای گوناگونش ملاحظه نمودم، و دیدم که در دربهای هشتگانه بهشت نوشته شده است : لا الاه الاالله ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ  ، عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّه

2 – 5 – رَوَى ابْنُ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَأَيْتُ لَيْلَةَ عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ- الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ- فَاطِمَةُ أَمَةُ اللَّهِ عَلَى بَاغِضِيهِمْ لَعْنَةُ اللَّه‏

خوارزمی در كتاب مناقبش از كتاب فردوس ، از ابن عباس نقل کرده است که : پیامبر(ص) فرمودند: در آن شبی که مرا به معراج بردند،  بر در بهشت ديدم كه نوشته شده‏ بود:

لا اله الا اللَّه محمّد رسول اللَّه على حبيب اللَّه الحسن و الحسين صفوة اللَّه و فاطمه امة اللَّه‏ و بر دشمنان آنان لعنت و نفرين خدا باد

(( ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی ) جلد 2 ص 234))

6 – نقش خاتم ونگین حضرت آدم  شهادت سه گانه بود:

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّانِي ع :  كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ آدَمَ : لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّه ‏( مكارم الأخلاق، ص: 90)

((حسين بن خالد گويد به حضرت رضا (ع) گفتيم: براى ما روايت شده كه نقش انگشتر پيغمبر (ص)

(محمد رسول اللَّه‏) بود فرمودند: راست گفته‏اند، بعد فرمود ميدانى نقش انگشتر آدم (ع) چه بود؟ گفتم: نه، فرمود نقش آن : (لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه، على ولى اللَّه) بود . ( الخصال جلد 1 ص 335 )

7 – شهادت سه گانه وسیله نجات از آتش ومفتاح بهشت است وعدم شهادت برآن مایه ذلت و دوری از خداست:

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَلِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِي فَأَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِي وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِي وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي إِنْ نَادَانِي لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّي‏ دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِي فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ خَلِيفَتِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ صَغَّرَ عَظَمَتِي وَ كَفَرَ بِآيَاتِي وَ كُتُبِي إِنْ قَصَدَنِي حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِي لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِي خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّي وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد

 (الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏1، ص:  68)

(( پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله گفت: خداوند با عزّت و جلال توسّط جبرئيل به من فرمود: هر كس كه بداند و دريابد كه هيچ خدايى جز من نيست (توحيد)، و محمد، بنده و رسول من است (نبوّت)، و على، ولى و خليفه و حجّت من است، و امامان پاكيزه از فرزندان او حجّتهاى من هستند (امامت) او را به موجب رحمت خود داخل بهشت كرده و به مقتضاى عفو و بخششم از آتش دوزخ نجات خواهم داد، و همجوارى خود را برايش اختيار كنم، و كرامت و نعمتم را براى او لازم و تمام خواهم كرد، و از بندگان مخصوص و برگزيده‏ام قرار دهم، و دعايش را اجابت كرده و درخواستش را عطا مى‏كنم، و چون سكوت كند من آغاز كلام نمايم، و اگر بدى كند باز به او ترحّم مى‏كنم، و اگر از نزد من بگريزد او را بسوى خود مى‏خوانم، و چون به سوى من باز گردد او را مى‏پذيرم، و اگر درب مرا بكوبد برايش بگشايم. و هر كس به وحدانيّت من گواهى ندهد، و يا گواهى به آن دهد ولى به رسالت بنده و رسولم محمد معتقد نباشد، يا آن را قبول كند ولى خلافت على بن أبى طالب را نپذيرد، يا آن را قبول كند ولى امامت امامان پاكيزه از فرزندان على را قبول نكند، اين چنين فردى نعمت مرا انكار، و جلالم را كوچك شمرده، و به كتابها و آيات من كافر شده است. و اگر چنين فردى قصد مرا كند در پيش روى او حجاب گذارم، و چون از من درخواست كند او را محروم نمايم، و اگر مرا بخواند ندايش را نمى‏شنوم، و چون دعا كند او را اجابت نمى‏كنم، و چون به من اميد بندد نااميدش سازم، و اينها همه جزاى اعمال اوست كه از من به او ميرسد، و من كوچكترين ستمى به بندگانم روا نمى‏دارم.))

8 – ضرورت نام علی (ع) در کنار نام پیامبر (ص):

عن رسول الله (ص) قال: یا علی انی طلبت من الله ان یذكرك فی كل مورد یذكرنی فأجابنی واستجاب لی .

((از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جایی که من را ذکر می کند تو را نیز ذکر نماید ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .))

علاوه بر آنچه که ما در این جزوه مختصر آوردیم روایات بسیاری است که نه تنها گفتن شهادت ثالثه را در کنار شهادت به وحدانیت خدا و رسولش لازم وجایز می داند بلکه انجام آنرا در هر موقعیت و جایگاهی موجب رضای خدا و مایه سعادت بشری معرفی کرده است طالبین تحقیق بیشتر به ابواب 10و67 کتاب ارزشمند بحارالانوار و دیگر کتب حدیثی مراجعه فرمایند.

ب – روایاتی از اهل سنت ، بر گفتن شهادت ثالثه در اذان واقامه ، در زمان حیات رسول الله (ص) :

حضرت آیت الله العظمی سیستانی در منهاج الصالحین ج 1 ص 191 در مورد اینکه آیا در کتب اهل سنت دلیلی بر شهادت به ولایت علی علیه السلام در اذان و اقامه هست یا نه می فرمایند: مراغی مصری از علمای اهل سنت در کتاب خویش السلافة فی امر الخلافة دو روایت از جناب صحابی عظیم الشان ابوذر غفاری و نیز صحابی گران مرتبه سلمان فارسی نقل می کند که عبارت است از:

1 – دخل رجل على رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ، فقال : یا رسول الله ! إنی سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك، فقال صلى الله علیه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد یشهد فی أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولایة لعلی (علیه السلام)  ، قال (صلی الله علیه وآله وسلم ): سمعت خیرا. ( السلافة فی أمر الخلافة، ص 32. )

(( شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و عرض کرد : ای رسول خدا، چیزی را شنیدم كه تا كنون نشنیده بودم، رسول خدا (ص)  فرمودند: آن چه چیزی است؟ او پاسخ داد که سلمان در اذان خویش بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی علیه السلام می دهد؛ پس حضرت فرمودند: سخن خیری را شنیده ای.

2 –  ان رجلا دخل على رسول الله (صلى الله علیه واله وسلم) وقال : یا رسول الله إنّ أبا ذر یذكر فی الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولایة لعلى علیه السلام .قال رسول اللّه‏(صلی الله علیه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسیتم قولی فی غدیر خم : من كنت مولاه فعلی مولاه ) ؟ . ( السلافة فی أمر الخلافة، ص 32. )

((شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفت: ای رسول خدا؛ ابو ذر در اذان، بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولایت علی می دهد؛ رسول خدا فرمودند: همین است؛ آیا کلام من را در روز غدیر خم فراموش کردید که « هرکس که من مولای اویم پس علی مولای اوست »؟

پاسخ به یک سوال:

با اینهمه سفارش چرا در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله نام مبارک علی (ع) در اذان واقامه گفته نمی شد؟

برای پاسخ به این سوال مقدمتاً ضرورت دارد که وضع اعتقادی و اجتماعی مسلمانان صدر اسلام را مورد دقت و مطالعه قرار دهیم. با کمال تاسف باید بپذیریم که همزمان با رفع محدودیت های اقوام کفر در مکه و آسایش نسبی پیامبر اسلام (ص) که با هجرت آن حضرت به مدینه به وجود آمد، نفوذ منافقین هدایت شده از سوی کافران و یهودیان در جامعه نوپای اسلامی که اکثر مسلمان شدگان به تبعیت از رئیس قوم خویش اسلام می آوردند، شدت یافت  بگونه ای که پیامبر عظیم الشان اسلام را در مضیقه ای جدی قرار دادند. تازه مسلمانانی که از اسلام خبر نداشتند منبع خوبی برای اقدامات منافقین دست نشانده دشمنان پیامبربود. پس از فتح مکه وضعیت اجتماعی مسلمانان پیچیده تر گردید در این فتح بزرگ با اعلان عفو عمومی از سوی رسول خدا افراد کثیری که تا دیروز روی در روی مسلمانان جنگیده و شمشیر بر رخ آنان می کشیدند و نیز آنان که تا دیروز اموال مهاجرین و منسوبین رسول الله را به غارت می بردند، مسلمان شده و داخل در جامعه اسلامی گردیدند. از یک سو اسلام آوردن ظاهری سران کفر و از سوی دیگر مسلمان شدن گروهیِ قبایل و همچنین اسلام آوردن برخی از یهودیان و مسیحیان ، منافقین را تقویت و کار را بر مسلمانان واقعی همچون سلمان و ابوذر و مقداد سخت و پیامبر را بگونه ای در محاصره نفاق قراردادکه هرگونه اقدام پیامبر اسلام در رابطه با تعیین علی علیه السلام به عنوان وصی خویش مورد خشم منافقینی قرار می گرفت که چشم طمع بر ریاست جامعه اسلامی بعد از رسول اکرم را داشتند. در سالهای آخر عمر پیامبر مظلوم، منافقینی که تا دیروز با جعل احادیث و نشرآن با نام قول پیامبر و اقدامات مخفیانه و مرموز سعی در تخریب امت اسلامی را داشتند، کم کم بطور رسمی وارد عمل شده با تشکیل مجالس سری بر علیه شخص پیامبر (ص) توطئه چینی می کردند که آیات قرآنی بهترین شاهد این اقدامات بی شرمانه است. در چنین محیطی هر اقدام رسول خدا که به نحوی مربوط به سرپرستی امت اسلامی پس از رسول اکرم می شد مورد انتقاد شدید سرکردگان منافقین و مسلمانان عوام و اغفال شده قرار می گرفت چرا که رهبران نفاق که ظاهراً مسلمان شده و باطناً گرایش به کفرو الحاد و شرک داشتند به وضوح می دانستند که اگر موقعیت حضرت علی (ع) تثبیت گردد و جامعه اسلامی او را به جانشینی پیامبر (ص) بپذیرد تمام نقشه های آنان برای برگرداندن الحاد و شرک به جامعه اسلامی بر باد خواهد رفت لذا در مقابل هر اقدام کوچک پیامبر (ص) در این مورد آنچنان ایستادگی می کردند که رسول خدا را خوف از هم پاشیدن جامعه نوپای اسلامی و برگشت مسلمانان به ارتداد وکفر والحاد، فرا می گرفت که بهترین شاهد اوضاع ، آیه 67 سوره مائده  است که خداوند فرمود :

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ ( ای فرستاده خدا آنچه را که (در مورد جانشینی علی (ع) ) از خدا نازل شده است بر مردم ابلاغ کن که اگر آنرا به مردم نرسانی درآنصورت رسالت خدا را به جای نیاورده ای وخداوند تورا از گزند این مردم (منافق) نگه می دارد و بدرستیکه خداوند این قوم کافر را هدایت نمی کند. ) حال پس از این مقدمه در پاسخ سوال مطروحه می گوئیم اولاً بطوریکه در روایات مذکوره روشن است در زمان رسول گرامی اسلام نیز توسط مسمانان واقعی همچون سلمان و ابوذر گاه گاهی شهادت بر ولایت امیر المومنین (ع) داده می شد و ثانیاً در جامعه ای که برای سفارش واجب پیامبر (ص) تضمین خداوندی برای حفظ جان رسول خدا وصیانت از برگشت عوام الناس به کفر و الحاد لازم بود، یقیناً باید رسول خدا در احکام مستحبی همانند دستور بر گفتن شهادت ثالثه که امری مستحبی بوده تقیه می فرمودند تا دین خدا پا برجا مانده و مسلمانان واقعی که همانا شیعیان مولانا امیرالمومنین بودند به قدرت برسند و بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم، با ندای أَشْهَدُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه از هزاران مأذنه ، قلب مظلوم رسول خدا و فرزند برومند زهرای اطهر (س) را که عمری است با چشمان گریان در انتظار دستور الهی بر ظهور از غیبت وگرفتن انتقام خون مادرمان فاطمه شهیده (س) از سران کفر و نفاق است، شاد نمایند.

فَاشْهَدْ یا مُولایَ اِنّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَّةَ المَعصُومِین َمِنْ وُلْدِهِ حُجَجُ اللَّهِ – اَللَّهُمَ عَجِّل لِوَلِیِّکَ اَلفَرَج             م- موسوی

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*