منازل الآخره
(حکایات و روایات مرگ و عالم پس از مرگ)
خاتم المحدثین حاج شیخ عباس قمى(ره)
فهرست
مقدمه مؤ لّف
فصل اول : مرگ
فصل دوم : قبر
عقبه اول وحشت قبر است :
عقبه دوم ، ضَغطَه و فشار قبر است
چیزهایى که باعث نجات از فشار قبر است :
عقبه سوم سؤ ال منکر و نکیر است در قبر
فصل سوم : منزل هولناک برزخ
فصل چهارم : قیامت
فصل پنجم : بیرون آمدن از قبر
فصل ششم : میزان
اخبارى درباره فضائل صلوات :
روایاتى درباره حسن خلق :
حکایاتى درباره حسن خلق :
فصل هفتم : حسابرسى
فصل هشتم : تحویل نامه هاى اعمال
فصل نهم : صراط یا پل عبور
خاتمه : عذاب جهنم
در ذکر قصص خائفان
در ذکر چند مثلى که موجب تنبه مؤ منان است
مقدمه مؤ لّف
الحمد لله رب العالمین و الصلاه والسلام على محمد و آله الطاهرین .
و بعد چنین گوید این فقیر بى بضاعت و متمسک به احادیث اهل بیت رسالت علیهم السلام عباس بن محمد رضا القمى – ختم الله له بالحسنى و السعاده – که عقل و نقل حکم مى کند شخصى که عزم سفرى نمود بایست زاد و توشه اى براى سفر خود مهیا کند به قدرى که در آن سفر بکار است ، آن وقت سفر کند پس بنابراین سفر آخرت که ما را در پیش است و به هیچ وجه چاره و گزیرى از آن نیست به زاد و توشه سزاوارتر است ؛ چنانکه روایت شده وقتى حضرت ابوذر غفارى رضى الله عنه به مکه معظمه مشرف شده نزد در کعبه ایستاد و به مردمى که براى حج از اطراف عالم آمده بودند و در مسجد الحرام جمع گشته بودند فرمود:
ایها الناس منم جندب بن سکن غفارى ، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من آیید و به مردمى که دور او جمع شدند فرمود: اى مردم هر گاه یکى از شما اراده کند به سفرى برود هر آینه از زاد و توشه براى خود به حدى که در آن سفر لازم دارد بردارد و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است ، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه براى آن ، پس مردى برخاست و گفت : پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر. فرمود: حج حجه لعظائم الاءمور، و صم یوما لزجره النشور و صل رکعتین فى سواد اللیل لوحشه القبور. الخبر(۱)
و حضرت امام حسن مجتبى (ع) در موقع ارتحال خود به جناده بن ابى امیه فرمود: استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اءجلک یعنى : مهیاى سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پیش از رسیدن اجل تحصیل نما بلکه چون سفرت آخرت سفرى است بعید و هولناک و منزلهاى سخت و عقبات شدیده و جاهاى دشوار دارد محتاج است به زاد و توشه بسیارى که باید آنى از آن غفلت ننمود و شب و روز در فکر آن بود. چنانکه روایت شده که حضرت امیرالمؤ منین (ع) در هر شب هنگامى که مردم به خوابگاه خود مى رفتند صداى نازنینش به حدى بلند مى شد که صداى آن حضرت را تمام اهل مسجد و کسانى که همسایه مسجد بودند مى شنیدند و مى فرمود: تجهزوا رحمکم الله فقد نودى فیکم بالرحیل ؛ یعنى آماده شوید و اسباب سفر خود را مهیا کنید، خدا شما را رحمت کند، همانا منادى مرگ نداى ((الرحیل )) در میان شما بلند کرده پس توقف خود را در دنیا و بیرون از دنیا در حالى که با خود زاد و توشه اى از اعمال صالحه دارید کم کنید به درستى که در جلو شما گردنه هاى ناهموارى است یعنى جاهاى بسیار دشوار و منزلهاى هولناک است که باید از آنها عبور کنید و چاره اى هم ندارید.
اینک ما به بعضى از آن عقبه هاى سخت و منزلهاى هولناک اشاره مى کنیم و بعضى از چیزها که براى سختى ، و هول آن محل سودمند است بطور اختصار در ضمن چند فصل ذکر مى کنیم ؛ و اگر حق تعالى مرا توفیق داد و مهلتى در اجل حاصل شد شاید انشاء الله کتابى مفصل در این باب تصنیف کنم و اگر چه در این زمان اشخاصى را نمى بینم که از روى جد و حقیقت طالب این نحو مطالب باشند و به همین ملاحظه این مختصر را نیز با حال افسردگى و کم رغبتى نوشتم و از حق تعالى تاءیید و توفیق خود را مسئلت مى نمایم ؛ انه قریب مجیب .
فصل اول : مرگ
اول منزل این سفر، مرگ است
این منزل پیچ و خمهاى دشوار دارد، اینک ما به دو نمونه از آن اشاره مى کنیم :
مرحله اول مرگ ، شدت جان کندن است ؛ و جاءت سکره الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید(۲) این مرحله اى است بسیار دشوار که شدائد و سختیها از هر طرف به محتضر رو مى کند؛ از طرفى شدت مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از اندام ، از طرف دیگر گریستن اهل و عیال و وداع آنها با او و غم یتیمى و بى کس شدن بچه هاى خود، از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوخته ها و چیزهاى نفیس خود که عمر عزیز خود را صرف به دست آوردن آنها کرده و چه بسا که بسیارى از آنها مال مردم بود که با ظلم و غصب ، آنها را مالک شده و چقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده ، حال ملتفت خرابیهاى کار خود شده که کار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده ؛ فکان کما قال اءمیر المومنین (ع) یتذکر اءموالا جمعها اغمض فى مطالبها و اخذها من مصر حاتها و مشتبهاتها قد لزمته تبعات جمعها و اءشرف على فراقها تبقى لمن وراءه ینعمون بها فیکون المهناء لغیره و العب ء على ظهر(۳) و از طرفى ترس ورود به جائى که غیر از این دنیا است و چشمش چیزهایى را مى بیند که پیش از این نمى دید فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید(۴) حضرت رسول و اهل بیت او و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را حاضر مى بیند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارشى نمایند، و از طرف دیگر، شیطان و یارانش براى آنکه او را به شک اندازند جمع شده اند و مى خواهند کارى کنند که بى ایمان از دنیا برود، و از طرفى وحشت از آمدن ملک الموت دارد که آیا به چه هیئت خواهد بود، و به چه نحو جان او را خواهد گرفت الى غیر ذلک . قال اءمیرالمؤ منین (ع): فاجتمعت علیه سکرات الموت فغیر موصوف ما نزل به .
شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت امیرالمؤ منین (ع) را درد چشمى عارض شد حضرت رسول صلى الله علیه و آله به عیادت آن حضرت تشریف برد او را دید که صیحه و فریاد مى کشد، فرمود که آیا این صیحه جزع و بیتابى است یا از شدت درد است ؟ امیرالمؤ منین (ع) عرض کرد یا رسول الله من هنوز دردى نکشیده ام که سخت تر از این درد باشد. فرمود یا على چون ملک الموت براى گرفتن روح کافر نازل شود سیخى از آتش را با خود بیاورد و با آن سیخ روح او را بیرون کشد پس صیحه کشد! حضرت امیرالمؤ منین چون این را شنید برخاست و نشست و گفت : یا رسول الله دوباره حدیث را بر من بخوان سپس گفت آیا از امت شما کسى به این نحو قبض روح مى شود؟ فرمود بلى حاکمى که جور کند و کسى که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد و کسى که شهادت دروغ دهد.
و اما چیزهائى که سبب آسانى سکرات موت است از جمله :
شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود هر که بخواهد که حق تعالى بر او سکرات مرگ را آسان کند باید صله ارحام و خویشان خود کند، و به پدر و مادر خود نیکى و احسان نماید، پس هر گاه چنین کند خداوند دشواریهاى مرگ را، بر او آسان کند و در حیات خود فقر به او نرسد.
و روایت شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزد جوانى بهنگام وفات او حاضر شد پس به او فرمود: بگو: لا اله الا الله ، آنگاه زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگوید، و هر چه حضرت تکرار کرد باز نتوانست بگوید؛ پس حضرت به آن زنى که کنار جوان بود گفت : آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد: بلى من مادر او مى باشم فرمود: آیا تو بر او خشمناکى ؟ گفت : بلى و الان شش سال است که با او سخن نگفته ام حضرت فرمود که از او راضى شو. آن زن گفت رضى الله عنه برضاک یا رسول الله (۵) و چون این کلمه را که مُشعِر بر رضایت او بود از پسرش گفت ، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود بگو: لا اله الا الله گفت : لا اله الا الله حضرت فرمود چه مى بینى ؟ عرض کرد: مرد سیاه قبیح المنظر با جامه هاى چرکین و بدبو که نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته . حضرت فرمود: بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منى الیسیر واعف عنى الکثیر انک انت الغفور الرحیم (۶) آن جوان این کلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه کن چه مى بینى ؟ گفت : مردى سفید رنگ ، نیکو صورت ، خوشبو با جامه هاى خوب را مى بینم که به نزدم آمده و آن سیاه پشت کرده و مى خواهد برود؛ حضرت فرمود: این کلمات را تکرار کن ، تکرار کرد، حضرت فرمود: چه مى بینى ؟ عرض کرد: دیگر آن سیاه را نمى بینم و آن شخص نورانى نزد من است ، پس در آن حال آن جوان وفات کرد.
مؤ لف مى گوید: خوب در این حدیث تاءمل کن ببین اثر عاق پدر و مادر چه اندازه است که این جوان با آنکه از صحابه است و شخصى مانند پیغمبر به عیادت او آمده و به بالین او نشسته و خود آن جناب کلمه شهادت به او تلقین فرموده ولى نتوانست آن کلمه را تلفظ کند مگر وقتى که مادرش از او راضى شد آن وقت زبانش باز شد و کلمه شهادت گفت .
و دیگر از حضرت صادق (ع) مروى است که هر کس جامه زمستانى یا تابستانى را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامه هاى بهشتى مى پوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان مى کند و قبرش را گشاد مى سازد.
و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که هر که برادر خود را حلوائى بخوراند حق تعالى تلخى مرگ را از او برطرف مى کند.
و از چیزهائى که براى محتضر سودمند است خواندن سوره یس، والصافات وکلمات فرج (۷) است.
و شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر که یک روز از آخر ماه رجب روزه بگیرد، حق تعالى او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر ایمن گرداند و بدان که از براى روزه گرفتن بیست و چهار روز از رجب ثواب زیادى رسیده ؛ از جمله آنکه ، ملک الموت به صورت جوانى با لباس خوب با قدحى از شراب بهشت ، وقت قبض روح او حاضر مى شود، و آن شراب را به او بدهد تا سکرات مرگ بر او آسان شود.
و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله مرویست که هر کس در شب هفتم رجب چهار رکعت نماز بخواند در هر رکعت حمد را یک مرتبه و توحید را سه مرتبه و سوره فلق و ناس را و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبیحات اربعه بخواند حق تعالى او را در سایه عرش جاى مى دهد و به او ثواب روزه دار ماه رمضان عطا مى کند و برایش ملائکه استغفار مى کند تا از این نماز فارغ شود و جان دادن و فشار قبر را بر او آسان گرداند و از دنیا بیرون نرود مگر اینکه جاى خود را در بهشت ببیند و حق تعالى او را از فزع اکبر ایمن گرداند.
و شیخ کفعمى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده است کس هر که هر روزه ده مرتبه این دعا را بخواند حق تعالى چهار هزار گناه کبیره او را بیامرزد و او را از سکرات مرگ و فشار قبر و هول قیامت نجات دهد و از شر شیطان و لشکرهاى او محفوظش بدارد و دینش ادا شود، و غم و همش زایل گردد این دعا این است :
اعددت لکل هول لا اله الا الله ، و لکل هم و غم ما شاء الله ، و لکل نعمه الحمد لله ، و لکل رخاء الشکر لله، و لکل اعجوبه سبحان الله، و لکل ذنب استغفر الله، و لکل مصیبه انا لله و انا الیه راجعون، و لکل ضیق حسبى الله و لکل قضاء و قدر توکلت على الله، و لکل عدو اعتصمت بالله ، و لکل طاعه و معصیه لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم .
و بدان نیز که از براى این ذکر شریف ، هفتاد مرتبه فضل عظیم است از جمله آنکه وقت مردن او را مژده و بشارت دهند و آن ذکر این است : یا اسمع السامعین و یا ابصر الناظرین و یا اسرع الحاسبین و یا احکم الحاکمین .
شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: از قرائت اذا زلزلت الاءرض زلزالها ملول نشوید زیرا که هر که این سوره را در نوافل خود بخواند حق تعالى زلزله بر او وارد نسازد و او را به زلزله و صاعقه و به آفتى از آفات دنیا نمیراند، و در وقت مردن او ملکى کریم از نزد حق تعالى بر او نازل شود و بالاى سر او بنشیند و بگوید: اى ملک الموت ، نسبت به ولى خدا مدارا کن زیرا که او مرا بسیار یاد مى کرد.
عقبه دوم عدیله عند الموت است
یعنى عدول کردن از حق به باطل در وقت مردن و آن چنانست که شیطان نزد محتضر حاضر شود و او را وسوسه کند و به شک اندازد تا او را از ایمان بیرون برد و از این جهت است که در دعاها استعاذه از آن شده و جناب فخر المحققین ،رحمه الله فرموده که هر کس بخواهد ازآن سالم بمانداستحضارکندادله ایمان واصول خمسه رابا ادله قطعیه و صفاى خاطر و بسپرد آنرا به حق تعالى که در وقت حضور موت به او رد فرماید به این طریق و بعد از ذکر عقاید حقه بگوید:
اللهم یا ارحم الراحمین انى قد اءودعتک یقینى هذا و ثبات دینى و اءنت خیر مستودع و قد اءمرتنا بحفظ الودایع فرده على وقت حضور موتى . پس بر حسب فرمایش آن بزرگوار خواندن دعاى عدیله معروف و استحضار معنى آن در خاطر براى سلامت جستن از خطر عدیله عندالموت نافع است .
و شیخ طوسى رحمه الله از محمد بن سلیمان دیلمى روایت کرده است که به خدمت حضرت صادق صلى الله علیه و آله عرض کردم که شیعیان تو مى گویند: که ایمان بر دو قسم است : یکى مستقر و ثابت و دیگر آنکه به امانت سپرده شده است و زایل مى گردد، پس مرا دعائى بیاموز که هر گاه آنرا بخوانم ایمانم کامل گردد و زایل نشود. فرمود که بعد از هر نماز بگو: رضیت بالله ربا و بمحمد صلى الله علیه و آله نبیا و بالاسلام دینا و بالقرآن کتابا و بالکعبه قبله و بعلى ولیا و اماما و بالحسن و الحسین و على بن الحسین و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد والحسن بن على و الحجه بن الحسن صلوات الله علیهم اءئمه ، الله انى رضیت بهم اءئمه فارضنى لهم انک على کل شى ء قدیر.
و از چیزهائى که براى این عقبه سودمند است مواظبت به اوقات نمازهاى واجب است .
و در حدیثى است که در مشرق و مغرب عالم اهل بیتى نیست مگر آنکه ملک الموت در هر شبانه روز در اوقات نماز پنج مرتبه به ایشان نظر مى کند پس هر گاه کسى را که مى خواهد قبض روح کند از کسانى باشد که مواظب اوقات نماز است پس ملک الموت به او شهادتین را تلقین کند و شیطان را از او دور سازد.
و روایت شده که حضرت صادق (ع) براى شخصى نوشت که اگر بخواهى کارت بخوبى پایان پذیرد و بخوبى جانت گرفته شود پس حق خدا را بزرگ شمار و نعمتهاى او را در راه گناه مصرف مکن و از حلم خدا مغرور مشو و هر کس که مرا یاد کند و اظهار دوستى ما کند چه راست گوید یا دروغ گرامى بدار زیرا اگر دروغ گوید ضررش به خود او مى رسد.
حقیر گوید: که براى عاقبت بخیر شدن و از شقاوت به سعادت رسیدن خواندن دعاى یازدهم صحیفه کامله : یا من ذکره شرف للذاکرین تا آخر، و خواندن دعاى تمجید که در کافى و غیره نقل شده سودمند است و حقیر در کتاب باقیات الصالحات ساعات آن را نقل کرده ام ، و همینطور خواندن نمازى که در یکشنبه ذى القعده وارد شده ، و مداومت به این ذکر شریف خوب است : ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب (۸) و تسبیح حضرت زهراء را ادامه دهد و انگشتر عقیق در دست کند به ویژه اگر بر آن نقش محمد نبى الله و على ولى الله باشد و خواندن سوره قد افلح المؤ منون در هر جمعه ، و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب : بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم ، و آنکه در شب بیست و دوم رجب هشت رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل یا ایها الکافرون هفت مرتبه بخواند و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه استغفار کند.
و سید بن طاووس از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که هر که در شب ششم شعبان چهار رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و پنجاه مرتبه توحید بخواند روح او را با سعادت بگیرد و قبرش را وسیع گرداند و از قبر خود بیرون شود در حالیکه صورتش مثل ماه باشد. و مى گوید اشهد اءن لا اله الا الله و اءشهد اءن محمدا عبده و رسوله .
مؤ لف گوید: که این نماز بعینه نماز حضرت اءمیرالمؤ منین (ع) است که فضیلت بسیار دارد و من در این مقام شایسته و مناسب دیدم دو حکایت ذکر کنم :
((حکایت اول :))
نقل است که فضیل بن عیاض که یکى از رجال طریقت است شاگردى داشت که اءعلم شاگردان او محسوب مى شده ، وقتى ناخوش شد، هنگام احتضار، فضیل به بالین او آمد و نزدش نشست و شروع به خواندن یس کرد، آن شاگرد محتضر گفت : اى استاد این سوره را مخوان پس فضیل ساکت شد و به او گفت : بگو لا اله الا الله گفت : نمى گویم چون از آن بیزارم پس با این حال مرد. فضیل از مشاهده این حال بسى درهم شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد؛ پس در خواب دید که او را به سوى جهنم مى کشند. فضیل از او پرسید که تو اءعلم شاگردان من بودى چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مردى ؟ گفت : براى سه چیز که در من بود اول نمامى و سخن چینى دوم حسد سوم آنکه من بیمارى داشتم که به طبیبى مراجعه کرده بودم ، او به من گفته بود که در هر سال یک قدح شراب بخور که اگر نخورى این بیمارى در تو باقى خواهد ماند. پس من به دستور آن طبیب شراب مى خوردم . به خاطر این سه چیز پایان کار من بد شد و به آن حال مردم .
مؤ لف گوید: که در ذیل این حکایت مناسب دیدم این خبر را ذکر کنم :
شیخ کلینى از ابوبصیر روایت کرده که گفت : ام خالد معبدیه بر حضرت صادق (ع) وارد شد و من در خدمت آن حضرت بودم ، عرض کرد فدایت گردم مرا درد شکم مى گیرد به طبیبان عراق مراجعه کردم آنها مرا سفارش به خوردن آبجو کردند ولى من از خوردن آن خوددارى کردم چون مى دانستم از آن کراهت دارید، پس دوست داشتم که از خود شما سوال کنم ، آن حضرت فرمود چه عاملى تو را از خوردن آن باز داشت ؟ گفتم من تا روز قیامت مطیع شما هستم . حضرت رو به ابى بصیر کرد و فرمود: اى ابا محمد آیا گوش نمى دهى به حرف این زن و مسائل او؟ سپس به آن زن فرمود تو را در خوردن حتى یک قطره از آن اذن نمى دهم ، همانا هنگام جان دادن از خوردن آن پشیمان خواهى شد. پس فرمود: آیا فهمیدى چه گفتم ؟
((حکایت دوم :))
شیخ بهائى (ره ) در کشکول ذکر نموده که مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسید، در حال احتضار به او شهادتین تلقین کردند، او در عوض ، این شعر را خواند:
یا رب قائله و قد تعبت اءین الطریق الى حماممنجاب
و سبب خواندن او این شعر را عوض کلمه شهادت آن بود، که روزى زن عفیفه خوش صورتى از منزل خود در آمد که به حمام معروف منجاب برود پس راه حمام را پیدا نکرد و از راه رفتن خسته شد، مردى را بر در منزلى دید از او پرسید که حمام منجاب کجا است ؟ او اشاره کرد به منزل خود و گفت حمام این است آن زن به خیال حمام داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست که با او زنا کند. آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چاره ندارد جز آنکه به تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند. لاجرم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبوست که مى خواستم به حمام بروم ، خوبست که یک مقدار عطر و بوى خوش براى من بگیرى که من خود را براى تو خوشبو کنم و قدرى هم غذا بگیرى که با هم بخوریم ، و زود بیا که من مشتاق تو هستم . آن مرد چون کثرت رغبت آن زن را به خود دید مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بیرون رفت . چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد. چون مرد برگشت زن را ندید و به جز حسرت چیزى عایدش نشد؛ الحال که آن مرد در حال احتضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض کلمه شهادت مى خواند.
اى برادر در این حکایت تاءمل کن و ببین چگونه اراده یک گناه این مرد را به هنگام مرگ ، از شهادتین منع کرد در حالى که کارى جز قصد زنا به آن زن نداشت .
و بدان که شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرموده : هر کس یک قیراط از زکوه را ندهد پس وقت مردن مى خواهد یا به مذهب یهود بمیرد یا نصارى . فقیر گوید: قیراط بیست و یک دینار است ، و قریب به همین مضمون در حق کسى که مستطیع باشد و حج نرود تا وفات کند وارد شده است .
((لطیفه :))
از عارفى نقل شده که نزد محتضرى حاضر شد. حاضرین از او خواستند که محتضر را تلقین کند. او این رباعى را تلقین او کرد:
گر من گنه جمله جهان کردستم لطف تو امید است که گیرد دستم
گوئى که به وقت عجز دستت گیرم عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم