1- آیا حدیث غدیر درمنابع مهم اهل سنت هم وجود دارد ؟
ابن تیمیه میگوید:مردم درصحت حدیث من کنت مولاه نزاع دارند ودرصحاح نیامده است!و ازعده ای ازعلماازجمله بخاری وابراهیم حربی نقل شده که آنرا تضعیف کرده اند.( منهاج السنه ج 7 ص-319)
پاسخ:
ردّیه اول : ترمذی درصحیح خودآنرانقل کرده و تصریح به صحتش نموده است. که خود از صحاح ستّه (یعنی یکی از شش کتاب معتبر اهل سنّت می باشد.)
ردّیه دوم: برفرض امثال بخاری که خصومت او بااهل بیت (علیهم السلام)روشن است،این حدیث را تضعیف نماید. اما آیا می تواند در برابر بالای550 نفری که این حدیث رادرطول 14 قرن نقل کرده اند و عده ای ازآنان حتی کتاب در باب اسنادغدیر نوشته اندو بسیاری از آنان به صحت حدیث گواهی داده اند،مقاومت کند ؟ ( در اثبات خصومت بخاری با اهل بیت ( علیهم السلام ) همین بس که وی در صحیحش ازامیرالمومنین (علیه السلام) که طبق آیه تطهیر، با استفاده ازنقل خود اهل سنت معصوم است و معدن علم است،تنها46روایت نقل کرده و از شهاب الدین زهری که بنا بر مبنای خوداهل سنت نمی شود از او روایت نقل کرد 1250 روایت نقل کرده است ! ( این که نمی شود بر مبنای اهل سنت از او حدیث نقل کردراآقای حسین مظلومی درکتاب ازدواج ام کلثوم، با عمر ثابت کرده است)).
ردّیه سوم : کار ابن تیمیه درتضعیف این حدیث و احادیثی که درمدح اهلبیت (علیهم السلام)خصوصا امیرالمومنین(علیه السلام) آمده بجایی رسیده که حتیالبانی هم ( که بن باز مفتی اعظم دوران اخیر وهابیت ، او را بخاری دوران لقب داده است)که ازاتباع او در مسائل اعتقادی است،این عمل او راناخرسندداشته و تصریح میکندکه اودرتضعیف احادیث بدون بررسی سندآن سرعت داشته است. درحقیقت ابن تیمیه درصددتضعیف بدون دلیل احادیث خلافت و فضایل اهل بیت (علیهم السلام) بر آمده است.
*********************************************
2- برخی می گویند:مااین حدیث راازحیث سند تمام می دانیم.
اما در این حدیث اشاره نشده که حضرت بلافاصله بعد از رسول خدا (صلی الله علیه واله) امام وخلیفه است.بنابراین به جهت جمع با سایرادله اوراخلیفه چهارم می دانیم .
پاسخ:
ردّیه اول : هیچ دلیلی بر خلافت خلفای قبل از امیرالمومنین ( علیه السلام ) نیست تا بخواهیم بین ادله جمع کنیم .
ردّیه دوم:از کلمه بعدی در احادیث صحیح السند ولایت می توان فهمید که ایشان خلیفه بلافصل هستند.پیامبر(صلی الله علیه و اله)درباره امیرالمومنین علی(علیه السلام)فرمودند: هو ولی کل مومن بعدی :اوصاحب اختیار هر مومنی بعد از من است.(مسنداحمد،ج4، ص438)که این بعدیت ظهور دراتصال دارد.
ردّیه سوم: در برخی از روایات حدیث غدیر که ابن کثیر هم از براء ابن عازب نقل کرده آمده : من کنت مولاه فانّ علیّا بعدی مولاه. ردّیه چهارم : ظهور خود حدیث غدیر خصوصا قرائن حالیه و مقالیه تثبیت کننده معنای خلافت بلافصل ایشان است.
ردّیه پنجم : مفاد حدیث غدیر این است که ایشان سرپرست همه مسلمین حتی این سه خلیفه است واین فقط با خلافت بلافصل ایشان سازگاری دارد .
*********************************************
3- آیا آیاتی از قرآن کریم ناظر به حادثه غدیر نازل شده است؟
پاسخ : بله آیات زیر شاهد این مدّعاست :
1- آیه تبلیغ:آیه تبلیغ از جمله آیاتی است که در مورد غدیر نازل شده است و قرینهای برامامت امام علی(ع)میباشد.خداوندمتعال میفرماید:(یاأیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مااُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ…واِنْ لَمْ تَفْعَل فَمابَلَغت رسالَتَهُ وَللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس) ؛[1]«ای رسول! ابلاغ نما،آنچه راکه پروردگارت برتو نازل نموده است و چنانچه ابلاغ نکنی رسالتت راابلاغ ننمودهای وخداوند تو رااز مردم،محافظت مینماید».
مفسّرین فریقین میگویند:این آیه شریفه،درهیجده ذیحجه، سال دهم هجری در حجة الوداع، در غدیر خم بر پیامبر(ص) نازل شده است. و لذا پیامبر دستور داد تا جمعیت (که حدود صد هزار یا بیشتر بودند)، در غدیر خم گرد هم آیند، سپس، علی(ع) را به مقام خلافت منصوب نمود.
الفاظ حدیث :
1- حبری، به سند صحیح از ابن عباس نقل میکند: «این آیه در شأن علی(ع) نازل شده است.رسول خدا به تبلیغ ولایت امرشد،سپس دست علی(ع)را گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست.»[2]
2- ابونعیم اصفهانی، به سند صحیح از ابی سعید خدری نقل میکند: «این آیه بر رسول خدا(ص) در شأن علی(ع) نازل شده است.»[3]
3- ابن عساکر به سند صحیح از ابی سعید خدری نقل میکند: «آیه شریفه در روز غدیر خم، بر رسول خدا(ص) در شأن علی(ع) نازل شده است.»[4]
تعدادی ازصحابه،نقل کردهاندکه آیه تبلیغ درشأن علی(ع)نازل شده است.ازقبیل
1- عبدالله بن عباس؛
2- ابوسعید خدری؛
3- زیدبن ارقم؛
4- جابر بن عبدالله بن انصاری؛
5- براء بن عازب؛
6- ابوهریره؛
7- عبدالله بن مسعود؛
8- عبدالله بن أبی أوفی.
راویان حدیث از علمای عامه :
تعداد زیادی از علمای اهل سنت،آیه«تبلیغ»رادرشأن علی(ع)دانستهاند،مانند:
1- حافظ أبو جعفر طبری، (الولایه)؛
2- حافظ أبو اسحاق ثعلبی (الکشف و البیان، ص 234)؛
3- حافظ أبو نعیم اصفهانی (ما نزل من القرآن فی علی(ع)، ص 86)؛
4- واحدی نیشابوری (اسباب النزول، ص 135)؛
5- حاکم حسکانی (شواهد التنزیل، ج 1، ص 255)؛
6- حافظ ابن عساکر شافعی (تاریخ مدینه دمشق، ج 12، ص 237)؛
7- فخر الدین رازی شافعی (تفسیر کبیر، ج 12، ص 49)؛
8- شیخ الاسلام حموئی (فرائد السمطین، ج 1، ص 158)؛
9- نور الدین ابن صباغ مالکی (الفصول المهمه، ص 42)؛
10- جلال الدین سیوطی (الدر المنثور، ج 3، ص 116)؛
11- بدر الدین عینی (عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری،ج 18، ص 206)؛
12- قاضی شوکانی (فتح القدیر، ج 2، ص 60)؛
13- شهاب الدین آلوسی (روح المعانی، ج 6، ص 196)؛
14- شیخ محمد عبده (المنار، ج 6، ص 463).
قراینی که دلالت بر ولایت دارد :
درآیه «تبلیغ» دو قرینه وجود دارد که بر مسئله ولایت علی(ع) دلالت میکند.
الف) اهتمام خداوند متعال به مسئله، زیرا خداوند فرمود: «و اگر این دستور را امتثال نکنی، رسالت را ابلاغ ننمودهای».
ب) از آیه شریفه استفاده میشود:آنچه براونازل شده،مهمّ و سنگین بوده است.
سنگینی مسئله به جهت خوف ازخود نبوده،بلکه خوف آن حضرت ازجهت مردم بوده است ، لذا خداوند برای تسکین خاطر آن حضرت فرمود : « وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ».
2- آیه اکمال
آیه اکمال، از جمله آیاتی است که دلالت ضمنی بر ولایت و امامت علی(ع) دارد.خداوند میفرماید:(ألْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمْ الاِسْلامَ دیناً)؛[5]«امروز دینتان رابرشماکامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام کرده و راضی شدم بر شما که اسلام دین شما باشد».
در روایات فراوانی اشاره شده که بعداز واقعه غدیر،این آیه درشأن امام علی(ع) نازل شده است.
الفاظ حدیث :
الف) ابو نعیم اصفهانی، به سند صحیح از ابی سعید خدری، نقل میکند: «پیامبر(ص)درغدیرخم مردم رابه علی(ع)دعوت کردو دستور داد تا زیر درختی را جاروب کنند، سپس علی(ع) را دعوت کرده و دو دست او را بلند نمود، ـ به حدی که مردم زیر بغلهای رسول خدا(ص) را مشاهده نمودند ـ قبل از این که مردم متفرق شوند، این آیه بر پیامبر نازل شد: (الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…) پس رسول خدا(ص) فرمود:خدااکبر است براکمال دین و اتمام نعمت…سپس فرمود: هر که من مولایم اویم، این علی(ع) مولای اوست…»[6]
ب) خطیب بغدادی، به سند صحیح از ابی هریره نقل میکند : « هر کس روز هیجده ذیالحجة را روزه بدارد،خداوند برای اوثواب شصت ماه روزه رامینویسد و آن، روز غدیر است؛ آن زمانی که پیامبر، دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولیّ مؤمنان نیستم ، گفتند : آری ! فرمود : هر که من مولای اویم ، علی مولای اوست. در این هنگام عمر بن خطاب گفت: مبارک باد، مبارک باد، ای پسر علی بن ابی طالب!مولای من و مولای هر مسلمانی گردیدی. آنگاه این آیه نازل شد: (الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…).[7]
ج) ابن عساکر نیز، همین مضمون را به طریق صحیح، در تاریخ خود نقل نموده است.[8]
آیه «اکمال» و راویان عامه:
علمای امامیه بر نزول آیه «اکمال» بر پیامبر در غدیر، اتفاق دارند، علاوه بر آن عده زیادی از علمای اهل سنت نیز با امامیه موافقند، از قبیل:
1- ابوجعفر محمد بن جریر طبری؛
2- ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی؛
3- ابو عبدالله حاکم نیشابوری؛
4- ابوبکر ابن مردویه اصفهانی؛
5- ابو نعیم اصفهانی؛
6- ابوبکر احمد بن حسین بیهقی؛
7- ابوبکر خطیب بغدادی؛
8- ابوالحسن ابن المغازلی؛
9- ابوالقاسم حاکم حسکانی؛
10- خطیب خوارزمی؛
11- ابوالقاسم ابن عساکر دمشقی؛
12- سبط بن جوزی؛
13- شیخ الاسلام حموینی؛
14- ابن کثیر دشمقی؛
15- جلال الدین سیوطی.
دلالت آیه بر امامت و ولایت
نازل شدن آیه اکمال، بعد از خطبه غدیر، شاهد صدقی بر قول رسول خداست که فرمود: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه» زیرا، معنایی غیر از امامت و خلافت، سزاوار نیست که از آن به «اکمال دین» تعبیر شود.[9]
3- آیه «سأل سائل» :
ازجمله آیاتیکه بعدازواقعه غدیر،برپیامبرنازل شد،آیات اول سوره «معراج» است؛ آن جا که میفرماید: (بِسْمِ اللهِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ،سَأَلَ سائِل بِعَذا واقِع،لِلْکافِرین لَیْسَ لَهُ دافِع،مِنَ الله ذِی المَعارِج…)«سؤال کنندهای ازخداوندی که صاحب معارج است،ازعذابی که واقع است سؤال کرد،برای کافران دفعکنندهای نیست».
الفاظ حدیث :
الف)ابواسحاق ثعلبی،میگوید: «ازسفیان بن عیینه سؤال شد:آیه(سَألَ سائِلٌ…) درحق چه کسی نازل شده است.او درجواب گفت : از من سؤالی کردی که هیچ کس قبل از تو نپرسیده بود. پدرم حدیثی ازجعفربن محمد ازپدرانش برای من نقل کرد: هنگامی که رسول خدا(ص) به غدیر خم رسید،مردم را ندا داد و پس از اجتماع مردم دست علی (ع) را گرفت و بلند نمود ، و فرمود : « هرکس من مولای اویم پس علی مولای اوست».
این خبر در تمام بلاد، پخش شد وقتی این خبر به حارث بن نعمان رسید، نزد رسول خدا آمد از شتر خود پیاده شد، و به رسول خدا گفت: ای محمد! ما را به شهادت دادن به توحید و رسالت امر نمودی ، قبول کردیم .مارا به نمازپنجگانه ،زکات،روزه و حج امر نمودی، همه را پذیرفتیم وقبول کردیم، به این امور اکتفا نکردی ودست پسر عموی خودرا بلند کردی و او را بر ما تفضیل دادی وگفتی: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست. آیا این عمل از جانب توست یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود: قسم به کسی که به جز او خدایی نیست، این عمل از جانب خداوند بوده است!دراین هنگام حارث بن نعمان برگشت درحالی که این گونه زمزمه میکرد: «خدایا! اگر آنچه محمد میگوید حق است، از آسمان بر ما سنگی ببار و یا ما را به عذابی دردناک مبتلا گردان.» هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگی از آسمان بر زمین فرود آمد و بر فرق او رسید و از پایین او بیرون آمد، و او را به جهنّم واصل کرد.
دراین هنگام این آیه نازل شد:(سَأَلَ سائِل بِعَذابٍ واقِع،لِلْکافِرین لَیْسَ لَهُ دافِع…) .[10]
ب) ابو عبید هروی این حدیث را به همین مضمون،درتفسیرش به نام« غرائب القرآن» نقل نموده است.[11]
ج) شیخ الاسلام حمّوئی، این مضمون را در کتاب (فرائد السمطین) در باب 15 نقل کرده است.[12]
راویان حدیث ، از عامه :
مضمون این حدیث را، تعدادی از علمای اهل سنت، در کتابهای خویش نقل نمودهاند؛ از قبیل :
1- حافظ ابو عبیده هروی (غریب القرآن)؛
2- ابو اسحاق ثعلبی (الکشف و البیان، ص 234)؛
3- حاکم حسکانی (شواهد التنزیل، ج 2، ص 383)؛
4- ابوبکر یحیی قرطبی (الجامع لأحکام القرآن، ج 18، ص 278)؛
5- سبط بن الجوزی (تذکرة الخواص، ص 30)؛
6- شیخ الاسلام حمّویی (فرائد السمطین، ج 1، ص 92)؛
7- نور الدین ابن صباغ ملکی (الفصول المهمّه، ص 41)؛
8- نور الدین سمهودی شافعی (جواهر العقدین، ص 179)؛
9- زین الدین مناوی شافعی (شرح جامع الصغیر، ج 6، ص 218)؛
10- برهان الدین حلبی شافعی (السیرة الحلبیّه، ج 3، ص 274)؛
11- سید مؤمن شبلنجی (نور الابصار، ص 159)؛
12- شیخ عبدالرحمن صفوری (نزهة المجالسف ج 2، ص 387)؛
13- شیخ محمد عبده (المنار، ج 6، ص 464)؛
14- قندوزی حنفی (ینابیع المودّه، ص 274)؛
15- حافظ گنجی شافعی (کفایة الطالب).
1. مائده (5)، آیه 67.
2 . تفسیر حبری، ص 262.
3 . ابی نعیم اصفهانی، ما نزل من القرآن فی علی(ع).
4 . ابن عساکر، ترجمة الامام علی(ع)، ج 2، ص 86.
5 . مائده (5)، آیه 3.
6 . خصائص الوحی المبین، ص 61ـ62.
7 . تاریخ بغداد، ج 8، ص 290.
8 . تاریخ دمشق،ترجمه الامام علی(ع)،رقم احادیث،575،578 و585.
9 . خلاصه عبقات الانوار، ج 8، ص 275.
10 . الکشف و البیان، ص 234.
11 . غرائب القرآن.
12 . فرائد السمطین، ج 1، ص 82، ح 63.
********************************************
4- آیا بزرگانی از اهل سنّت ماجرای غدیر را تایید کرده اند؟
جماعت زیادی از علمای اهل سنت،تصریح کردهاند که حدیث، دلالت بر امامت امیرالمؤمنین دارد. اسامی بعضی از آنها را ذکر میکنیم:
1- محمد بن محمّد غزالی (سر العالمین)؛
2- حکیم سنایی (حدیقة الحقیقة)؛
3- فرید الدین عطار (مثنوی مظهر حق)؛
4- محمد بن طلحه شافعی (مطالب السؤول، ص 44ـ 45)
5- سبط بن جوزی حنفی (تذکرة الخواص، ص 166ـ167)؛
6- محمد بن یوسف گنجی شافعی (کفایت الطالب، ص 166ـ167)؛
7- سعید الدین فرغانی (شرح تائیه ابن فارض)؛
8- تقی الدین مقریزی (المواعظ و الاعتبار، ج 2، ص 220)؛
9- تفتازانی (شرح المقاصد، ج 2، ص 290)
5- یکی از شبهاتی که همیشه اهل سنت و خصوصاً وهابیت درباب حدیث غدیرمطرح می کننداین است که آیادلیل کافی برمتواتربودن حدیث غدیر اقامه شده است ؟ و آیاراویان حدیث غدیرازمیان عامه بوده و یا شیعه و نحوه روایتشان به چه صورت بوده است؟
اما پاسخ :
دهمین سال هجرت ، رسول خدا(ص) قصد زیارت خانه خدا را نمودند فرمان حضرت مبنی بر اجتماع مسلمانان،درمیان قبایل مختلف و طوائف اطراف،اعلان شد،گروه عظیمی برای انجام تکالیف الهی(ادای مناسک حج)وپیروی ازتعلیمات آنحضرت،به مدینه آمدند.این تنها حجّی بودکه پیامبر بعدازمهاجرت به مدینه، انجام میداد،که با نامهای متعدد، در تاریخ ثبت شده است، از قبیل: حجةالوداع، حجة الاسلام، حجةالبلاغ، حجةالکمال وحجةالتمام.
رسول خدا(ص)، غسل کردند. دو جامه ساده احرام، با خود برداشتند: یکی را به کمر بسته و دیگری را به دوش مبارک انداختند، و روز شنبه24یا 25 ذیقعده، به قصد حج، پیاده از مدینه خارج شدند. تمامی زنان و اهل حرم خودرا نیز، در هودجها قرار دادند.باهمه اهلبیت خود وبه اتفاق تمام مهاجران و انصار و قبایل عرب و گروه بزرگی از مردم،حرکت کردند. [1] بسیاری از مردم به علت شیوع بیماری آبله ازعزیمت وشرکت دراین سفربازماندندبااین وجود،گروه بیشماری با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکت کنندهها را، 114 هزار، 120 تا 124 هزار و بیشتر، ثبت کردهاند؛البته تعدادکسانی که درمکه بوده،وگروهی که با علی(علیه السلام)وابوموسی اشعری از یمن آمدند به این تعداد افزوده میشود.
بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامی که به غدیر خم، رسیدند ، جبرئیل امین، فرود آمد و از جانب خدای متعال ، این آیه را آورد : (یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ…) [2] « ای رسول ما! آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.» جحفه، منزلگاهی است که راههای متعدد،از آنجا منشعب میشود. ورود پیامبر و یارانش به آنجا، در روز پنجشنبه، هجده ذیالحجّة صورت گرفت.
امین وحی ، از طرف خداوند به پیامبر امر کرد تا علی ( ع ) را ولیّ و امام، معرفی کرده و وجوب پیروی و اطاعت از او را به خلق ابلاغ کند.
آنان که در دنبال قافله بودند،رسیدند،وکسانی که ازآن مکان عبورکرده بودند ، بازگشتند . پیامبرفرمود:خار وخاشاک آنجا را برطرف کنند.هوا به شدت گرم بود،مردم،قسمتی از ردای خودرابرسر وقسمتی رازیرپا افکندندو برای آسایش پیامبر، چادری تهیه کردند.
اذان ظهر گفته شد و پیامبر، نماز ظهر را با همراهان، ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعی ترتیب دادند.
پیامبر با صدای بلند، همگان را متوجه ساخت و خطبه را اینگونه آغاز فرمود: «حمد، مخصوص خداست، یاری از او میخواهیم، به او ایمان داریم، و توکل ما بر اوست . از بدیهای خود و اعمال نادرست به او پناه میبریم . گمراهان را جز او ، پناهی نیست . آنکس را که او راهنمایی فرموده گمراه کنندهای نخواهدبود. گواهی میدهم معبودی جز او نیست و محمّد بنده و فرستاده اوست . پس از ستایش خداوند و گواهی به یگانگی او فرمود : ای گروه مردم!خداوند مهربان و دانا مرا آگاهی داده که دوران عمرم به سر آمده است و هرچه زودتر دعوت خدا را اجابت و به سرای باقی خواهم شتافت . من و شما هر کدام بر حسب آنچه بر عهده داریم ، مسئولیم . اینک اندیشه وگفتار شما چیست؟
مردم گفتند: «ما گواهی میدهیم که تو پیام خدا را ابلاغ کردی و از پند دادن ما و کوشش درراه وظیفه،دریغ ننمودی، خدای به تو پاداش نیک عطا فرماید!» سپس فرمود : « آیا اینک شما به یگانگی خداوند و اینکه محمّد بنده و فرستاده اوست،گواهی میدهید؟واینکه بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت تردیدناپذیر است واینکه مردگان راخدا برمیانگیزد، و اینها همه راست ومورد اعتقاد شما است؟ » همگان گفتند: «آری! به این حقایق، گواهی میدهیم».
پیامبر(ص) فرمود : « خداوندا!گواه باش ».پس،با تأکید فرمود : « همانا من در انتقال به سرای دیگر و رسیدن به کنار حوض ، بر شما سبقت خواهم گرفت و شما درکنارحوض برمن واردمیشوید؛پهنای حوض من به مانند مسافت بین «صنعا» و « بصری» است،درآن به شماره ستارگان،قدحها وجامهای سیمین، وجود دارد . بیندیشید و مواظب باشید ، که من پس از خودم دوچیز گرانبها و ارجمند درمیان شما میگذارم،چگونه رفتارمیکنید؟» دراین موقع ، مردم بانگ برآوردند : یا رسول الله،آن دو چیز گرانبها چیست؟ فرمود: «آنچه بزرگتر است کتاب خداست ، که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن، در دست شماست. بنابراین آن را محکم بگیرید و از دست ندهید تا گمراه نشوید. آنچه کوچکتر است ، عترت من میباشد . همانا ،خدای دانا و مهربان ، مرا آگاه ساخت ،که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد ، تا در کنار حوض بر من وارد شوند ؛ من این امر را از خدای خود ، در خواست نمودهام ، بنابراین بر آن دو پیشی نگیرید و از پیروی آن دو باز نایستید و کوتاهی نکنید، که هلاک خواهید شد».
سپس دست علی(ع) را گرفت و او را بلند نمود،تا به حدّی که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد. مردم او را دیدند و شناختند. رسول الله، اینگونه ادامه داد:
« ای مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آنها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خدای و رسولش داناترند. » فرمود : « همانا خدا مولای من است ومن مولای مؤمنین هستم و بر آنهاازخودشان اولی وسزاوارترم .پس هرکس که من مولای اویم،علی مولای اوخواهد بود.»وبنابه گفته احمد بن حنبل (پیشوای حنبلیها)، پیامبر این جمله را چهار بار تکرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بارخدایا! دوست بدار، آنکه او را دوست دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن دارد. یاری فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار گردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستی قرار ده».
آنگاه،پیامبرفرمود:«بایدآنانکه حاضرند،این امر رابه غایبان برسانندو ابلاغ کنند».
قبل از پراکنده شدن جمعیت ، امین وحی، این آیه را بر پیامبر(ص) نازل نمود: (ألْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمع الاِسْلامَ دیناً) ؛[3] «امروز دین شما را کامل نمودم ونعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.» در این موقع پیامبر(ص) فرمود: «الله اکبر،براکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی(ع) بعد ازمن».
جمعیت حاضر،ازجمله شیخین (ابوبکر و عمر) به امیرالمؤمنین، اینگونه تهنیت گفتند: «مبارک باد! مبارک باد! بر تو ای پسر ابی طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».
ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولایت علی(ع) بر همه واجب گشت».
حسان بن ثابت گفت:«یارسول الله!اجازه فرما تا درباره علی(ع) اشعاری بسرایم» پیامبر(ص) فرمود: «بگو با میمنت وبرکت الهی.» دراین هنگام، حسّان برخاست و چنین گفت:«ای گروه بزرگان قریش!درمحضرپیامبراسلام،اشعار وگفتارخود را درباره ولایت، که مسلّم گشت بیان مینمایم.» و اینگونه اشعار خود را سرود:
ینادیهم یوم الغدیر نبیّهم بخم فاسمع بالرسول منادیا»]4[تا آخر اشعار…..
اجمالی از واقعه غدیر را ، که همه امت اسلامی ، بر وقوع آن اتفاق دارند بیان نمودیم.شایان ذکر است که در هیچ جای جهان ، واقعه و داستانی به این نام و نشان و خصوصیات،ذکر نشده است.
—————-
1. طبقات ابن سعد ، ج 3، ص 225؛ مقریزی ، المتاع ، ص 511 و ارشاد الساری ، ج 6، ص 329.
2. مائده (5)، آیه 67.
3. مائده (5)، آیه 6.
4. الغدیر، ج 1، ص 31ـ36.
*********************************************
6- آیا تاکنون از اهل سنّت کتابی درباره غدیرنوشته شده است؟
عدهای از علمای اهل سنت، کتابهایی در باب غدیر، تألیف نمودهاند، از قبیل:
ـ محمدبن جریرطبری،دردوجلدکه درآن طرق حدیث غدیرراذکرکرده است؛(1)
ـ حافظ ابن عقده، 105 حدیث را در کتابی به نام الولایه نقل کرده است؛
ـ ابوبکرجعابی،به125طریق،حدیث غدیررادرکتابی مستقل نقل کرده است؛(2)
ـ علی بن عمر دارقطنی؛(3)
ـ ذهبی، بنا به نقل خودش، طرق حدیث را در کتابی ذکر کرده است؛(4)
ـ جزری شافعی،دراثبات تواترحدیث غدیرکتابی برشته تحریردرآورده است؛(5)
———————————————————
1 . البدایة و النهایه، ج 5، ص 183، طبقات الحفّاظ، ج 2، ص 54.
2 . الغدیر، ج 1، ص 154.
3 . همان
4 . تذکرة الحفّاظ، ج 3، ص 231
5 . الغدیر
*********************************************
7- به چه دلیل لغت مولی را در عبارت«من کنت مولاه…»به معنی سرپرست و صاحب اختیار می گیرید؟درحالی که معنی مولی ، دوست می باشد .
چون اهل سنت نتوانسته اند در سند حدیث غدیر تشکیک کنند در کلمه مولا اشکال کرده اند که درجمله من کنت مولاه موجوداست.کلمه مولا دارای معانی مختلف ازجمله سرپرست وصاحب اختیار،دوست،همسایه ،عبدو…می باشد. لذاگفته اند:منظورپیامبر(صلی الله علیه وآله)این است که هرکس من دوست اویم علی(علیه السلام) نیز دوست اوست.
پاسخ:
ردّیه اول:درآیه تبلیغ حکم شدیدی برای عدم رساندن این مطلب قرارداده شده که خداوند می فرماید:اگرنرسانی وظیفه رسالت خودرا انجام نداده ای و دوستی چندان مساله مهمی نیست که اینچنین تهدیدی برای آن قرار داده شود و شایسته این مقام تنها مساله خلافت است و در ادامه آیه می آید که خدا تو را از ( آزار ) مردم حفظ می کند . مگر دوستی خطر ایجاد می کند ؟ این مساله خلافت است که خیلی ها به آن طمع داشتند و بخاطر آن ممکن بود به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) آسیب برسانند . در ضمن طبق احادیث پیامبر(صلی الله علیه واله ) ، مردم قبل از غدیرخم بدوستی پیامبر ( صلی الله علیه و اله ) با امیرالمومنین (علیه السلام) آگاه بودند ، بنابراین غدیر خم موردی نداشت . و در آیه اکمال که درموردروز غدیر نازل شده میفرماید:دین شما را برایتانکاملکردم و کافران امروز نا امید شدند . آیا با دوستی امیر المومنین ( علیه السلام ) کفّار از ، از بین بردن دین مایوس شدند ، یا این مساله امامت وخلافت بودکه امتداد نبوت است؟
ردّیه دوم:پیغمبر(صلی الله علیه واله)قبل از گفتن من کنت مولاه فرمودند: من اولی بکم من انفسکم ؟ یعنی چه کسی نسبت به شما ازخود شما سزاوارتر است و امر او را بر امر خودتان مقدم می کنید ؟ مردم گفتند : خدا و پیامبرش (صلی الله علیه و آله).بعدفرمودند:من کنت مولاه،یعنی هر کس من نسبت به او از خودش سزاوار ترم ، ازین پس ، علی ( علیه السلام ) نسبت به او از خودش سزاوارتر است و صاحب اختیار اوست . آیه 6 سوره احزاب بر این مطلب دلالت می کند : النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم .
ردّیه سوم:روز غدیرگرمای شدیدی داشت بطوری که مردم ردای خود را زیر پا و بالای سرخودنگاه میداشتندو روا نیست بگوییم مردم دراین گرمای شدید حدود سه روز برای بیعت معطل شدند برای مساله نه چندان بزرگی مانند دوستی .
ردّیه چهارم: افراد حاضر در روز غدیر از این کلمه خلافت الهی را فهمیده اند و مانند عمر ابن خطاب تبریک گفتند یا مانند حسّان ابن ثابت شعر در مدح مولا گفتندکه درشعرگفت : حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) امام و هادی برای ماست.
ردّیه پنجم: تبادر ازحاقّ لفظ:
لفظ ولیّ و مولا اگر چه در لغت دارای معانی متعددی است ولی هنگامیکه بدون قرینه بیاید ،عرب از آن معنای صاحب اختیار،اولی به تصرف و سرپرست می فهمد که همان معنای امامت است و تبادر علامت حقیقت است.البته ادله دیگری هم می ماند ، ولی به همین مقدار کفایت می کنیم .
*********************************************
8- آیا علی (ع) خود به حدیث غدیر استناد کرده است؟
امام علی (ع) بعد از وفات پیامبر اکرم(ص) در هر موقعیتی که مناسب میدید،
حقانیت خودرا به اثبات میرساند ازآن جمله،تذکربه حدیث غدیرو ولایت است. اینک به مواردی اشاره میکنیم:
الف ـ روز شورا
خطیب خوارزمی حنفی و حمّوئی شافعی به سند خود از ابیالطفیل عامر بن واثله نقل کردهاند که گفت:روز شورا کنار درب اتاقی بودم که علی(ع) و پنج نفر دیگر در آن بودند. شنیدم که حضرت به آنها میفرمود: “هر آینه بر شما به چیزی احتجاج خواهم کرد که عرب و عجم نمیتواند آن را تغییر دهد”.آنگاه فرمود: “شما را به خدا سوگند ای جماعت! آیا در میان شما کسی است که قبل از من خدا را به توحید بخواند؟ همگی گفتند: خیر… شمارا به خدا سوگندآیا درمیان شما کسی هست که رسول خدا در حق او فرموده باشد : “من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، لیبلّغ الشاهد الغائب، غیری؟” گفتند: به خدا هرگز.1
این مضمون را جماعت بسیاری از اهل سنت در کتابهای خود آوردهاند.2
ب ـ ایام خلافت عثمان
حموئی شافعی به سند خود از تابعی بزرگ، سلیم بن قیس هلالی نقل میکند که فرمود: در عصر خلافت عثمان، علی(ع) و جماعتی که با یکدیگر مذاکره علم و فقه مینمودند را در مسجد رسول خدا (ص) مشاهده کردم آنان فضیلت و سوابق و هجرت قریش و آنچه رسول خدا(ص) در فضیلت آنها بیان کرده است رامتذکر شدند…درمیان آن جمعیت بیش ازدویست نفرازجمله علیابنابیطالب (ع)،سعدبن ابی وقاص،عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر، مقداد، هاشم بن عتبه، ابن عمر، حسن(ع)، حسین(ع)،ابن عباس،محمدبن ابیبکر،وعبدالله بن جعفر و از انصار،ابی بن کعب،زیدبن ثابت،ابوایوب انصاری،ابوالهیثم بن تیهان، محمدبن سلمه، قیس بن سعد، جابر بن عبدالله، انس بن مالک و… بودند. علیابنابیطالب(ع)واهل بیتش ساکت نشسته، سخن نمیگفتند.جماعت حاضر رو به حضرت کرده، عرض کردند: ای اباالحسن! چه شده که سخن نمیگویی؟
حضرت فرمود: هیچ قبیلهای نبود جز آنکه فضیلت خود را بیان کرد و حق خود را ذکر نمود ولی من از شما جماعت قریش و انصار سئوال میکنم خداوند به توسط چه کسی این فضیلت را به شما عطا فرمود؟ آیا توسط شما و عشایر و اهل بیوتتان یاتوسط غیر شما؟ عرض کردند: خداوند اینها را توسط محمد(ص) و عشیره او به ما عطا کرده و منّت گذاشته است نه به واسطه خود ما و عشایر و اهل بیوت ما. آنگاه حضرت(ع) شروع به ذکرمناقب وفضائل خود کرده،یکی پس از دیگری آنها را بر میشمارد تا اینکه میفرماید:شمارا بخدا سوگندآیا میدانید که آیههای”یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ”3؛ “إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ”4؛ “… وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلا رَسُولِهِ وَلا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً…”5 کجانازل شد؟مردم گفتند:ای رسول خدا!!آیا این آیه مخصوص برخی ازمؤمنین است یا شامل جمیع آنان خواهد شد؟ خداوند عزّوجلّ پیامبر خود را امر نمود تا والیان امرشان را معرفی کند، و نیز همانگونه که برای آنان نماز و زکات و حج را تفسیر نمود، ولایت را نیز تفسیر نماید و مرا نیز در غدیر خم به خلافت منصوب کند. آنگاه در خطبهای فرمود: ای مردم! خداوند مرا مأمور به رسالتی کرده که دلم به آن تنگ آمده است ومیترسم که با ابلاغ آن مردم،مرا تکذیب کنند، ولی مرا تهدید کرده که آن را ابلاغ کنم وگرنه مرا عذاب خواهد کرد. آن گاه امر نمود تا ندای نماز جماعت سر داده شود. سپس در خطبهای فرمود: ای مردم! آیا میدانید که خداوند عز و جل مولای من و من مولای مؤمنین و اولی به آنها از خودشان هستم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمود: بلند شو ای علی. پس من بلند شدم. حضرت فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است بار خدایا! هر کس که ولایت او را پذیرفت او را دوست داشته و او راتحت ولایت و سلطه خود قرار ده و هر کس که از روی عناد و سرکشی از ولایت او سرباز زد او را دشمن بدار….6
ج ـ در اجتماع کوفه
بعد از آنکه به امام علی(ع) خبر رسید که مردم او را در ادعای حقانیت خود بر خلافت متهم میسازند در رحبه کوفه میان جماعتی ازمردم حاضرشدو بر ضدّ کسانی که با او به نزاع برخاسته بودند، به حدیث غدیر استشهاد نمود.
این احتجاج به حدّی شایع وعلنی بودکه عده بسیاری از تابعین آن را نقل کرده وعلمانیزبا سندهای مختلف و متظافرآنرا درکتابهای خود آوردهاند.که از جمله آنهاست ابوسلیمان مؤذن،ابن ابیالحدید به سندخود از ابی سلیمان مؤذن نقل کرده که علی(ع)بامردم چنین احتجاج کرد:”هرکس از رسول خدا (ص) شنیده است که فرمود: “من کنت مولاه فعلی مولاه”شهادت دهد؟ قومی به آن شهادت دادندولی زیدبن ارقم ازآن امساک نموده و شهادت نداد در حالی که میدانست. حضرت به او نفرین کردکه خداوند اوراکورگرداند و لذاکور شد.ولی بعد از کوری حدیث غدیر را روایت مینمود.7 و8
برخی از گواهان حافظ هیثمی به سند صحیح نقل کرده که تعداد نفراتی که در روز رحبه درآن منطقه حاضر بوده و احتجاج علی(ع) به حدیث غدیر را شنیدند و به آن شهادت و گواهی دادهاند سی نفر بودهاند.9
از آنجا که تاریخ این احتجاج سال 35 هجری بوده و از وقت صدورحدیث غدیر 25 سال میگذشته است،طبیعی به نظرمیرسدکه بسیاری از صحابه که حدیث را شنیده بودند شهید شده و از دار دنیا رحلت کرده باشند و برخی دیگرنیز در کشورها و شهرهای مختلف پراکنده شدهاند و تنها این سی نفرکسانی بودند که در کوفه آن هم در منطقه رحبه در آن وقت حاضر بوده و به حدیث غدیر برای امیرالمؤمنین شهادت و گواهی دادند .
د ـ احتجاج در جنگ جمل
یکی دیگر از مواردی که حضرت علی(ع) به حدیث غدیر احتجاج نمود، در روز جنگ جمل بر طلحه بود.
حافظ حاکم نیشابوری به سند خود از نذیر ضبّی کوفی تابعی نقل میکند که گفت:ما در روز جمل با علی(ع) بودیم،حضرت(ع)کسی رانزد طلحه بن عبیدالله فرستاد تا به ملاقات او بیاید. طلحه خدمت حضرت رسید. حضرت فرمود: تو را به خداسوگند!آیااز رسولخدا(ص) نشنیدی که میفرمود:”مَنْ کُنْتُ مَولاه فَعلی مَولاه، اَللهم وال مَن والاه و عادِ مَن عاداه”؟ گفت:آری.حضرت فرمود: پس برای چه بامن جنگ میکنی؟گفت: یادم نمیآید. این راگفت وازحضرت جداشد.10
هـ ـحدیث سواران در کوفه :
احمد بن حنبل به سند خود از ریاح بن حارث نقل کرده که گفت: جمعی در منطقه رحبه بر علی(ع) وارد شدند و عرض کردند: السلام علیک یا مولانا. حضرت فرمود: “چگونه من مولای شمایم در حالی که شما عرب هستید؟” عرض کردند: ما از رسول خدا(ص) شنیدیم که در روز غدیر خم میفرمود: “من کنت مولاه فعلی مولاه”11
و ـ احتجاج در روز صفین
سلیم بن قیس هلالی،تابعی بزرگ درکتاب خودنقل میکندکه امیرالمؤمنین(ع) در صفین در میان لشکر خود بر منبر رفت و مردم را دور خودجمع کرد و برای آنانکه از نواحی مختلف بوده و از آن جمله مهاجرین و انصار بودندسخن گفت: او پس از حمد و ثنای الهی فرمود: “ای جماعت مردم! همانا مناقب من بیش از آن است که احصا شود…”
در این حدیث نیز حضرت، فضائل خود را به طور تفصیل بیان کرده که از آن جمله تذکر به حدیث غدیر است.12
پینوشتها:
1- مناقب خوارزمی، ص313،ح314؛ فرائدالسمطین،ج1، ص319، ح251.
2- الدرالنظیم، ج 1، ص 116؛ الصواعق المحرقه، ص 126، به نقل از دار قطنی؛ الامالی، طوسی، ص 332، ح 667؛ میزان الاعتدال، ج 1 ، 441، رقم 1643؛ لسان المیزان، ج 2 ، 198، رقم 2212؛ الاستیعاب، قسم سوم/1098، رقم 1855؛ التاریخ الکبیر، ج 2، ص 382؛ تاریخ دمشق، رقم 1140 و 1141 و 1142؛ امالی، ضبی، مجلس 61؛ کفایه الاطالب، ص 386؛ المناقب، ح 155؛ جمع الجوامع، ج 2، ص 165 و 166؛ مسند فاطمه(س)، ص 21؛ کنزالعمال، ج 5 ، ص 717 ـ 726، ح 14241 و 14243.
3- نساء/ 59.
4- مائده/ 55.
5- توبه/ 16.
6- فرائد السمطین، ج 1، ص 312، ح 350.
7- شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 74، خطبه 56.
8- اسدالغابه،ج3،ص469،رقم3341؛مناقب علیابنابیطالب(ع)، ابن المغازلی، ص20،ح 27؛ مسند احمد، ج 1، ص 135، ح 642؛ خصائص امیرالمؤمنین(ع)، نسائی، ص 101، ح 87 و ص 102، ح 88؛ سنن نسائی، ج 5، ص 131، ح 8472؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 105؛ جامع الاحادیث، سیوطی، ج 16، ص 263، ح 7899؛ کنزالعمال، ج 13، ص 158، ح 36487 و…؛ 9- مجمع الزوائد، ج 9، ص 104.
10- المستدرک علی الصحیحین، ص 419، ح 5594؛ المناقب، خوارزمی، ص 182، ح 221؛ تاریخ دمشق، ج 8، ص 568؛ تذکره الخواص، ص 72؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 107؛ کنزالعمال، ج 11، ص 332، ح 31662 و…
11- مسند احمد، ج 6، ص 583، ح 23051 و 23052؛ اسد الغابه، ج 1، ص 441، رقم 1038؛ الریاض النضره، ج 3، ص 113؛ البدایه و النهایه، ج 5، ص 231 و ج 7، ص 384 و 385؛المعجم الکبیر،ج4،ص173،ح4053؛مختصرتاریخ دمشق،ج17،ص354و… 12- کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 757، ح 25.
*********************************************
9- دهلوی می گوید : چه ضرورتی دارد که ما لفظ « مولی » را در
حدیث غدیر بر اولی به تصرّف وسرپرستی بگیریم؟ در حالیکه در قرآن در غیر این معنا آمده است؟ خداوند در آیه 68 سوره آل عمران می فرماید : « انّ اولی النّاس بابراهیم للذین اتّبعوه والذّین آمنوا » وپر واضح است که اتباع حضرت ابراهیم (ع) اولی به تصرف نسبت به او نبوده اند.
ردّیه اول : اگر ولایت در این آیه در این معناآمده در برخی آیات دیگر به معنای سرپرستی و اولی به تصرف آمده مانند :((مأواکم النّارهی مولاکم)) حدید- 15 : جایگاهتان آتش است که سرپرست شماست !
ردّیه دوم: حمل کلمه مولی در حدیث غدیر به اولی به تصرف به جهت قراینی
است که درحدیث وجود دارد . از جمله : جمله قبل ازمن کنت مولاه یعنی الست اولی بکم من انفسکم ؟ آیامن نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم ؟
ردّیه سوم: در این آیه قرینه ای وجود دارد که مانع از حمل آیه بر اولویت است و آن این است که هیچ کس بر پیامبر خدا ابراهیم (علی نبیناوآله وعلیه السلام) مقدم نمیشود .
به خلاف حدیث غدیر که در این حدیث مانعی مانند : نعوذ با الله ، اولویت امیرالمومنین (علیه السلام) بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) وجود ندارد . بلکه می فهماند که خلافت از آن کیست.
******************************
10- آیا پیامبر اکرم(ص) غیر ازغدیر در موارد دیگری هم امیرالمومنین را به عنوان جانشینشان معرفی کرده اند؟
پاسخ : اولين بار که علي ع جانشين رسول خدا شد كي بود؟
و اما جانشين بودن امام علي ع براي رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم اولين بار در حديث دار امده است كه پس از نزول ايه « وانذر عشيرتك الاقربين » فاميل هايشان را در منزل جمع كردند و فرمودند كه من يوازرني علي هذالامر علي ان يكون اخي و وصيي و خليفتتي فيكم؟
چه كسي با من در اين امر موازره مي كند تا بعد از من برادر و وصي جانشين من در بين شما باشد؟
علي (ع) : انا يا نبي الله اكون وزيرك و عليه فاخذ برقبتي من يا رسول الله ….
ثم قال: ان هذا اخي و وصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و اطيعوا فرمود صلي الله عليه و اله و سلم :
همانا اين برادرم و وصي ام و جانشينم در بين شماست پس از او بشنويد و اطاعت كنيد .
البته بعدها هم با اين عبارات :
فانّ علياً وليكم بعدي و ، وانت ولي كل مومن بعدي تاكيد شده .
بحوث مع السلفيه .. به نقل ازتاريخ طبري ج 2 ص 63 هم چنين طبقات ابن سعد ج 1- القسم 1 ص 124 – كنزالعمال ج 6- ص 397 – الاصابه ج 1 القسم 4 ص 217
سيوطي در دررالمنثور در ذيل رب اشرح لي صدري – فخر رازي در باره آيه انما وليكم الله – ترمذي در صحيح خود ج 2 ص 297 را در باره امام علي (ع ) و ولي بودن ان ببينيد.
متاسفانه ابن كثير حنبلي پس از نقل اين حديث به جاي جمله : ان هذا اخي و وصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و اطيعوا جمله : اخي و كذا و كذا آورده و مخفي كاري نموده است و ابن هشام در كتابش آن را نياورده با آن كه طبري از او نقل كرده و محمد حسنين هيكل مصري در چاپ اول كتابش آورده و در چاپ دوم آن را حذف كرده است.
– رسول خدا در حجة الوداع در خطبه معروف خود در مسجد خیف
وقبل از ماجرای غدیر علناً از جانشینی امیر المومنین علی (ع) سخن بمیان آوردند.طالبین میتوانند در ماجرای آن حج مطالعه فرمایند.
****************************
11- آیا در منابع غیر روائی هم اشاره ای به القابی که شیعه برای امیر المومنین قائلند شده یا نه؟
دلالت به وضع لغوی
ابن بطریق میگوید: «کسی که کتابهای لغت را بررسی کند، در مییابد که برای لفظ «مولی» معانی زیادی ذکر نمودهاند؛ از قبیل: مالک، عبد، آزادکننده، آزاد شده،صاحب، قریب، همسایه، هم قسم، دوست، تابع و معانی دیگر.لکن حق آن است که «ولی» یک معنا بیشتر ندارد و آن اولی و سزاوارتر به کاری است، که این معنا به حسب استعمال، در هر موردی فرق میکند.پس مشترک معنوی است.ودراصول گفتهاندکه اشتراک معنوی اولی ازاشتراک لفظی است…» ) عمده ابن بطریق،ص 114ـ115(
نکته جالب اینجاست که درصدر اسلام کلمه « الوصی» چنان شناخته شده و معروف و با نام امیرالمومنین ( ع ) عجین بوده که کتب لغت آن زما نها برای توضیح معنای وصی از روایات وصایت امیرالمومنین نسبت به رسول خدا بهره می برده اندچنانکه لغتنامه معروف « لسان العرب،ج15،ص:394» ذیل شرح واژه«وصي» می نویسد :
« يقال: …….و قيل لعلي، عليه السلام، وصِيٌ لاتصال نَسَبِه و سَبَبه و سَمْته بنسب سيدنا رسول الله، صلى الله عليه و سلم، و سَبَبه و سَمْته؛ قلت: كرَّم الله وجه أَمير المؤمنين عليّ و سلَّم عليه،هذه صفاته عند السلف الصالح،رضي الله عنهم،و يقول فيه غيرهم : لو لا دُعابةٌ فيه ؛ و قول كثير :
تُخَبِّــــــرُ مَنْ لاقَيْتَ أَنك عائذٌ، | بلِ العائذُ المَحْبُوسُ في سِجْنِ عارِمِ |
وصِيُالنبيِّ المصطَفى و ابنُ عَمِّهِ، | و فَكَّــــــاكُ أَغْلالٍ و قاضي مَغارِمِ |
إِنما أَراد ابنَ وَصِيِّ النبي و ابنَ ابنِ عمه ، و هو الحسن بن علي أَو الحسين بن- علي ، رضي الله عنهم، فأَقام الوَصِيَّ مُقامَهما، أَ لا ترى أَن عليّاً،رضي الله عنه،لم
يكن في سِجْن عارم و لا سُجِنَ قط ؟ قال ابن سيدة : أَنبأَنا بذلك أَبو العلاءِ عن أَبي علي الفارسي و الأَشهر أَنه محمد بن الحنفية،رضي الله عنه، حبَسه عبدُ الله بن الزبير في سجن عارم،و القصيدة في شعر كثير مشهورة،و الممدوح بها محمد بن الحنفية، قال: و مثله قول الآخر:
صَبَّحْنَ من كاظِمة الحِصْنَ الخَرِبْ، | يَحْمِلْنَ عَبَّاسَ بنَ عبدِ المُطَّلِبْ |
إِنما أَراد: يحملن ابن عباس، و يروى:… الخُصَّ الخَرِبْ
. و قوله عز و جل: يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ؛ معناه يَفْرِضُ عليكم لأ »
ومجمع البحرین ذیل واژة ( وصا ) ( ج1، ص:440 ) می نویسد : |
و” الْوَصِيَّةُ” فعيلة من وَصَى يَصِي: إذا أوصل الشيء بغيره، لأن الْمُوصِي يوصل تصرفه بعد الموت بما قبله، و في الشرع هي تمليك العين أو المنفعة بعد الوفاة أو جعلها في جهة مباحة. و أَوْصَيْتُ له بشيء و أَوْصَيْتُ إليه: إذا جعلته وَصِيَّكَ، و الاسم”الْوِصَايَةُ”بالكسر و الفتح،وهي استنابة الْمُوصِي غيره بعد موته في التصريف فيماكان له التصرف فيه من إخراج حق و استيفائه أو ولاية على طفل أو مجنون يملك الولاية عليه . و أَوْصِيَاءُ الأنبياء – كما جاءت به الرواية – هو شيث بن آدم وَصِيُ آدم، و سام بن نوح وَصِيُ نوح، و يوحنا بن حنان ابن عم هود وَصِيُ هود، و إسحاق بن إبراهيم وَصِيُ إبراهيم و يوشع بن نون وَصِيُ موسى ، و شمعون بن حمون الصفا عم مريم وَصِيُ عيسى ، و علي وَصِيُ محمد ص.
وَ فِي حَدِيثِ شَيْبَةِ الْجِنِّ الَّذِي يُسَمَّى بالهام بْنِ لَاقِيسَ بْنِ إِبْلِيسَ وَ قَدْ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ وَجَدْتُمْ وَصِيَ مُحَمَّدٍ ص؟ فَقَالَ: إِلْيَا، ثُمَّ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَهُ اسْمٌ غَيْرُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ هُوَ حَيْدَرَةُ، فَلِمَ تَسْأَلُنِي عَنْ ذَلِكَ؟ قَالَ: إِنَّا وَجَدْنَا فِي كِتَابِ الْأَنْبِيَاءِ أَنَّهُ فِي الْإِنْجِيلِ هَيْدَرَةُ ، قَالَ : هُوَ حَيْدَرَةُ .
**************************************
12- آیا کسانی از بزرگان اهل سنّت هم معنای مولی را در حدیث غدیر دالّ بر خلافت وامامت امیرالمومنین دانسته اند؟
شبهه : دهلوی همچنین می گوید : قرینه ای در ذیل حدیث وجود دارد که دلالت دارد مراد پیامبر (صلی الله علیه وآله) ازکلمه مولی ((محبت)) است که آن این دعا است : اللهم وال من والاه و عاد من عاداه : بارالها ! دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد.
پاسخ:
ردّیه اول : جمله من کنت مولاه به دلیل صدر حدیث ،حمل برمعنای سرپرستی شد . بنا بر این معنای دعا اینگونه می شود : بار خدایا ! هرکس که ولایت او را پذیرفت دوست بدارو هر کس که از ولایت او سرباز کرد اورا دشمن دار !
ردّیه دوم:این معنا هرگزبااهتمام شدیدپیامبر(صلی الله علیه وآله)درذکرحدیث سازگاری ندارد . زیرا چگونه قابل توجیه است که بگوییم : پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) مردم را درآن صحرای سوزان برای اعلان مطلبی جزئی وآن اینکه امیر المومنین علی ( علیه السلام ) دوستدار آن هاست نگاه دارد؟
ردّیه سوم: در برخی روایات جمله وال من والاه همراه با جمله احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه(دوست بدار هر که اورا دوست دارد…)آمده که نشانگر این است که اللهم وال من والاه معنای محبت نمی دهد.زیرا درغیراین صورت تکرار لازم می آید . مانند روایت ابن کثیر( البدایه و النهایه ج7 ص 347) : من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه…..
متقی هندی نیزاین روایت رابااحبّ من احبّه نقل کرده وازهیثمی نقل میکندکه
گفته:رجال سنداین حدیث همگی ازافرادثقه هستند.(کنز العمّال ج13 ص158) ردّیه چهارم : برخی از بزرگان اهل سنت مانند محبّ الدین طبری شافعی این توجیه را بعیدشمرده اند . ( الرّیاض النّضره ج13ص158 )
ردّیه پنجم:جمله اللهم وال من والاه دعایی است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) بعد از فارغ شدن ازخطبه فرموده است و لذا نمی تواند قرینه برحمل کلمه مولی به معنای محبت باشد . بلکه بهترین قرینه جمله قبل از آن یعنی الست اولی بکم من انفسکم می باشدتالفظ مولی حمل برامامت وسرپرستی شود.
ردّیه ششم : در برخی روایات کلمه بعدی آمده است. مانند روایت ابن کثیرکه از براء ابن عازب نقل کرده : من کنت مولاه فانّ علیا بعدی مولاه…اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کلمه«مولی» اراده محبت کرده بود وجهی برای ذکر کلمه بعدی وجود نداشت . زیرامعنانداردپیامبر(صلی الله علیه وآله)بگوید: علی(علیه السلام) بعدازمن محبّ و دوستدار شماست نه قبل از من .