زیبائیهای عاشورا
بیشترین منبع این پاسخ خود کلماتی است که ما به خود امام حسین(علیه السلام) میگوئیم یعنی تقریباً بار این حرفها بیشتر
از زیارت نامهها و کلمات و روایات است.
زیبائیهای کربلا چیست؟
(ما رأیت إلا جمیلا)
من در کربلا جز زیبایی ندیدم،
ما از کربلا هر چی میبینیم تشنگی و دود و عطش است آنها سختی هایش است اما گاهی توی سختی زیبائی است یعنی یک خانمی که توی آشپزخانه زحمت میکشد سخت است اما توی همین سختی برایش لذیذ است درد زایمان سخت است اما همین سختی را آنهایی که بچه دار نمیشوند آرزو میکنند تا بچه دار شوند.
یک وزنه بردار یک وزنهای را که بلند میکند خیلی سخت است به او فشار میآید اما همین وزنه برداشتن برایش لذیذ است یعنی در عمق دردسرها. . . زیبائیها در لابلای سختی هاست شرکت در کنکور سخت است وزنه برداشتن سخت است زایمان سخت است عمل جراحی سخت است دویدن سخت است بالا رفتن از کوه سخت است منتهی لابلای سختیها زیبائی است ما میخواهیم زیبائیها را بگوئیم.
۱- اخلاص در حرکت و تلاش :
درباره امام حسین(علیـــه الســـلام) داریم که میگوید(دعوت إلی الله) دعوتت بسوی خدا بود(وفیت لله) برای خدا وفا کری(قمت لله) برای خدا قیام کردی(جاهدت فی سبیل الله) در راه خدا جهاد کردی، یعنی هر چی دیدم از برادرم خلوص دیدم برای اینکه رأی جمع کند برای اینکه مشهور شود، اگر میبینید که امام حسین(علیـــه الســـلام) موج انداخت برای خدا قیام کرد خدا کار او را موجی کرد یعنی بر موج قرار داد امام نمیخواست که موج ایجاد کند میخواست که به وظیفــﺔ شرعیاش عمل کند منتهی حرکت الهی او ایجاد موج کرد اصل موج به خودی خود ارزشی ندارد ما باید برای خدا قیام کنیم حالا برای خدا گاهی وقتها مثلاً شما توی یک جلسهای نشستهای بعد میبینی که در این جلسه دارند غیبت می کنند، بهتان می زنند،…حرفهای گناه آلودی میزنند جلسه گناه است برای اینکه فکر میکنی خدا از نشستن شما راضی نیست بلند میشوی و میروی منتهی وقتی بلند شدی و رفتی ممکن است جلسه به هم بخورد و موجی هم ایجاد بشود اما شما به قصد موج این کار را نکردی.
کسانی که در تاریخ ایجاد موج کردهاند و موج آنها هم ثابت مانده است اینها هیچکدام برای هوی و هوس ایجاد موج. . . ابراهیم ایجاد موج کرد تبر برداشت رفت توی بتخانه و بتها را کوبید آتش افتادن ابراهیم ایجاد موج بود. حضرت ابراهیم مامور میشود که بچهاش را بخواباند چاقو بگذارد تا چاقو را گذاشت خدا گفت نمیخواهم کشته بشود میخواستم دل از بچه بکنی دیدم دل کندی آفرین این حرکت ایجاد موج کرد الان همه حاجیها که گوسفند میخوابانند به یاد ابرهیم گوسفند میکشند. ما باید به فکر خدا باشیم آنوقت کار خدایی را خدا به آن برکت میدهد نباید حساب کنیم یک خانهای بسازم که هر کس میآید یک سوت بکشد این خانهای ما به قصد جلوه میسازیم این خانهها فکر میکنیم که به قصد ایجاد موج است در دل افراد فحش میدهند میگویند از کجا آورده؟ میخواهد چه کند؟ چقدر غافل است؟ کی چی، در کنار این کاخها چه فقرایی هستند، یک موتور سوار چرخ جلویش را. . . تک چرخ میزند یا میرود؟ میزند، تک چرخ میزند، خوب این توی دنیای خیال ذهنها را به خودش متوجه میکند، توی دنیای خیال هر کس او را میبیند میگوید این الان میافتد و خون ریزی مغزی میکند یک خانوادهای را فلج میکند خودش را هم بدبخت میکند یعنی عقلا به او فحش میدهند عقلا کارش را توبیخ میکنند ولی توی دنیای خودش دارد ایجاد موج میکند. اجمالاً رمز اینکه کربلا موج افتاد آن خلوص بود.
۲- تشکر از نعمتهای الهی
(اللهم إنی احمدک) خدایا من تو را حمد میکنم(علی أن اکرمتنا بالنبوه علمتنا القرآن) به ما کرامت دادی به ما قرآن یاد دادی(فهمتنا فی الدین) دین را به ما فهماندی، اینها جزو مقتل ابی مخنف است.
یک دعا داریم که میگوید(لا تجعل مصیبتنا فی دیننا) مصیبت من را در دینم قرار نده، شخصی از یک بزرگواری مشورت کرد یا استخاره کرد برود فلان سفر گفت نرو رفت و سود خوبی پیدا کرد برگشت گفت آقا شما گفتی نرو اما ما رفتیم و پولدار هم شدیم آقا گفت خوب شما توی این سفر یادت هست که فلان روز نمازت قضا شد؟ گفت بله، گفت کل سود تو به نماز قضایت نمیارزد گاهی وقتها آدم دروغ میگوید یک چیزی هم گیرش میآید اما چه از دست داد و چه گرفت؟ باید دید که چی دادیم و چی گرفتیم.
یک کسی هر جا میرسد راحت میخورد انگار مال پدرش است بعد هم میگوید خدا خلق کرده پهلوی خودش فکر میکند که خوشرویی است اما وقتی مردم به او نگاه میکنند میگویند بردار قایم کن الان میآید و میخورد یعنی. . . گاهی یک بازاری فکر میکند تاریخ را به روزی بزند که به جمعه بیفتد که بانکها تعطیل بشود یک روز هم یک روز است خوب وقتی دو تا چکاش را به جمعه انداخت میگوید مواظب باش که چک را به چه تاریخی مینویسد تاریخ را تطبیق کن ما گاهی فکر میکنیم که زرنگی است اما اعتبارمان و زرنگیمان سخاوتمان. . . بدن تکه تکه شد علم قرآن فهم دین اینها مهم است.
صداقت در گفتار و عمل
۳- هماهنگی گفتار و رفتار :
فطرت هر انسانی بدش میآید که گفتار و رفتار از هم جدا باشد(قلت صادقا قتلت صدیقا) به به، به به، حسین جان حرف که میزنی راستش را میگویی شهید شدی(صدیقا) یعنی کسی که حرفش و قلبش و مغزش و عملش ظاهرش و باطناش یکی باشد، بیان صداقت دارد. . . هماهنگی خیلی زیبا است شما کسی را که ظاهر و باطناش یکی است میگویی من اینرا خیلی دوست دارم این همین است که هست پس و پیش ندارد تاب ندارد هر انسانی از آدم صادق خوشش میآید.
استقلال در عقیده و عمل
۴- جو ناپذیری :
آمدند پهلوی پیغمبر گفتند آقا چی میخواهی؟ پول میخواهی به تو پول میدهیم میخواهی ازدواج کنی، بهترین دخترهای مکه را به تو میدهیم پُست میخواهی؟ میخواهی تو را کلید دار کعبه کنیم فرمود خورشید را یک دست من بدهید و ماه را در دست دیگر دست از هدفم برنمی دارم اینطور نیست که عقربک روح من با پول بالا و پائین برود.
قرآن میفرماید حسین جان! (لم تأخذک) نگرفت تو را(فی الله) در راه خدا(لومــه لائم؟) یعنی ملامت ملامت کنندگان در تو اثر نکرد. این جو ناپذیری خیلی مهم است نه اینکه خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو سیگار بده بکشیم برویم تریاک بیاوریم این فیلم را ببینیم بابا همه فُکلی شدند ما هم فکلی میشویم بابا مهریه پانصد سکه است ما چی کمتر از پانصد سکه داریم؟ یک کسی آمده بود میگفت والله من حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم به فامیل بدهم ولی حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم داماد را قبول دارم پسندیدهام اما همه میگویند همه فامیل چند صد سکه میگویند ما چی از او کمتر داریم همینطور موج او را میبرد اگر همه هم مهر را بالا بردند شما روی پای خودت بایست اگر همه هم دروغ گفتند شما راست بگو اگر همه حرام خور شدند شما به فکر لقمــﺔ حلال باش این جو ناپذیری یک ارزش است.
در اندونزی داشتم میرفتم وارد یک پاساژی شدم پاساژ به نظرم هفت هشت طبقه بود ده روز من آنجا بودم روز آخر گفتند اینجا یک دیدنیهایی دارد برویم ببینیم رفتیم خیابانها و پاساژها یک باغ وحش داشت گفتند اینجا دیدنی است تا وارد شدم دیدم یک خانم اندونزی جلوی ما یک مرتبه نگاه به ساعتش کرد کیفاش را باز کرد یک سجاده انداخت و مشغول نماز شد وسط پاساژ. . . من هر چه فکر کردم آقای قرائتی تو که تبلیغ نماز میکنی در ایران مردش هستی یکمرتبه متوجه شدهای نمازت دارد قضا میشود وسط پاساژ نماز بخوانی گفتم نه من وسط پاساژ نماز نمیخوانم من ممکن است بگویم آقا این پشتها چیزی نیست. . . مثل آنهایی که میخواهند تریاک بکشند قایم میشوند یعنی من شهامت اینکه وسط پاساژ نماز بخوانم را ندارم ماشاءالله این خانم اندونزیایی. این زیباست که آدم صحنههایی را ببیند که تنهایی قیام میکند همه پای فیلم مینشینند من بروم کتابخانه همه این حرف را بزنند من نمیزنم همه غیبت کردید من غیبت نمیکنم همه این غذا را خوردید من نمیخورم جو ناپذیری یک ارزش است.
۵- اعتماد و توکل به خداوند
توکل و اعتماد: از چیزهایی که در کربلا جلوه داشت این بود چون امام حسین(علیـــه الســـلام) روز عاشورا فرمود(إنی توکلت علی الله ربی و ربکم) سیل مشکلات در محاصره اقتصادی آب، در محاصره نظامی هفتاد و دو نفر در محاصره سی هزار نفر، خودش را نباخت توکل کرد.
۶- قاطعیت :
ما باید خیلی کربلا را. . . منتهی حالا هیئتهای عزاداری فقط با یک مراسمی یک طبلی و دهلی و مدحی و سینه زنی، نمیگویم اینها نباشد اینها باشد ولی ببینیم زیبائیها چیه، قاطعیت، فرمود(لا اُجیبهم إلی شیء مما یریدون) من هرگز به خواستــﺔ اینها تن در نمیدهم اینها میخواهند من تسلیم بشوم محال است که تسلیم بشوم حسین تسلیم یزید بشود؟ محال است، (حتی ألقی الله تعالی و أنا مخضب بدمی) تا این ریشم را با خونم رنگ نکنم جواب نخواهم داد یعنی وقتی اینها میخواهند که من سرم بریده بشود و خونم با ریشم قاطی بشود امکان ندارد تسلیم بشوم یعنی سر میدهم تن به ذلت نمیدهم زیر سم اسب میروم زیر بار زور نمیروم.
۷- شهامت :
درباره شهامت در فروع کافی داریم حسین جان! (اشهد انک قد بلغت ان الله) تا جایی که میگوید(و لم تخش احداً) از احدی نترسیدی. موج میآید اما من تسلیم موجها نمیشوم خودم را به غیر خدا نمیفروشم فقط اخلاص اینها گوشههایی از زیبایی کربلا است.
خدایا، من تقاضا میکنم از عزاداران عزیز این عزاداری سرمایهای است اینرا هیچ کشوری ندارد یک یا حسین بگو پنجاه میلیون میریزند توی خیابان نه تبصره میخواهد نه آئین نامه میخواهد نه اضافه کار میخواهد نه حق مأموریت میخواهد با وجودشان پنجاه میلیون میآیند همین پنجاه میلیون برای سالگرد جد و پدرشان حاضر نیستند سالگرد بگیرند ولی هزار و سیصدمین سالگرد امام حسین(علیـــه الســـلام) را میگیرند این خیلی سرمایه است از آن استفاده کنید مردم از پوست پرتغال مربا درست میکنند ما از این عاشورا خیلی میتوانیم سرمایه گذاری کنیم بعد همه خطوط با هم هستند یکی نمیگوید آقا تو چپی هستی یا راستی مدرک تو لیسانس است یا دکترا قصاب و نانوا و آیت الله همه با هم میگویند حسین حسین یعنی همه خطوط یکی میشوند یک سرمایه است بدون تشریفات همه میریزند توی خیابان یک سرمایه است محور همه حسین(علیـــه الســـلام) است یک سرمایه است شعارهای حسین(علیـــه الســـلام) امروز بشر را نجات میدهد(هیهات منّا الذلــــه) شعاری است که امروز جامعه را نجات میدهد اخلاص جامعه را نجات میدهد توکل جامعه را نجات میدهد قاطعیت جامعه را نجات میدهد شهامت جامعه را نجات میدهد جو ناپذیری جامعه را نجات میدهد یعنی تمام کارهای امام حسین(علیـــه الســـلام) الان نجات بخش است ما این مکتب نجات بخش را با یکسری مراسم خشک پوکِ پوچ قانع نباشیم ولذا هم منبریها به جای سخنرانی حرفهایشان را جمع و جور کنند بیشتر آیه و حدیث بخوانند هم مداحها شعرهایشان پر محتوا باشد هم جلسات عزاداری تشریفاتی نشود که هر کس پول دارد برود بالا بنشیند هر کس بچه است راهش ندهند زن و مرد با هم باشند من بسیاری از جلسات دیدهام که مردها را میبرند تو و به زنها میگویند که توی کوچه بنشینید قالی زیر پای مردها است به زنها میگویند بعداً شام بخورید تحقیر نباید باشد زن و مرد باید یک جور باشد بچه و بزرگ یک جور باشد جلسهها تا آخر شب طول نکشد بلندگوها همسایهها را اذیت نکند عزاداری مستحب است مردم آزاری حرام است اگر بلندگوی ما همسایهها را اذیت کند حرام است این دقتها باید بشود. مراعات بهداشت را بکنید نگوئید آقا من نذر کردهام یک شتر وسط راه بکشم قربانت بروم این نذر تو درست نیست شتری که توی راه میکشی خون آن ترشح پیدا میکند همه مردم یا نجس میشوند یا بچهها میترسند یا شتر رم میکند اصلاً این نذر تو شرعاً واقع نمیشود مثل اینکه آدم بگوید نذر میکنم سرم را بزنم به دیوار من قسم خوردهام که سرم را بزنم به دیوار اگر شما قسم خوردی که سرت را بزنی به دیوار که نمیتوانی سرت را به دیوار بزنی کار بد را قسم هم بخوری فایدهای ندارد نذر هم بکنید فایدهای ندارد مراعات بهداشت مراعات همسایه محتوای سخنرانی و مداحی توی مجالس امام حسین(علیـــه الســـلام) سیگار نکشیم هوا مال همه است حق همه را از بین میبریم این دقتها باید بشود تا از این گنج فضائل ما استفاده بکنیم.
کربلا نمایشگاه همـــه کمالات است از طرف امام حسین و یارانش و ذریهاش و نمایشگاه همهی بدیها از طرف یزید و یزیدیان یعنی همه خوبیها یک سمت و همه بدیها هم یک سمت آنچه در جهت امام حسین است همهاش زیبائی است آنچه در آن سمت است همهاش بدی است.
صبر امام حسین(علیه السلام) در برابر سختیها
۹- صبر :
کربلا نمایشگاه تمام زیبائیها در امام و یارانش، در زیارتش داریم که(وصبرت علی الاذی) حسین جان صبر کردی بر اذیتها کسانی که در سختیها صبر میکنند خود خدا بر آنها صلوات میفرستد. ما دو تا صلوات داریم توی قرآن داریم آدمهایی که توی سختی خوب هستند آدمهایی که توی خوبی خوب هستند. بعضیها در حوادث آدم خوبی هستند و صبر میکنند بعضیها نه، همیشه خوش و خرم هستند منتهی آدمهای خوبی هستند.
درود و صلوات خداوند بر مجاهدان
اما خدا میگوید آن خوبهایی که توی سختی خوب هستند خودم به آنها صلوات میفرستم «أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ» البقره/۱۵۷ از طرف رب صلوات میفرستد یعنی خود رب العالمین بر اینها صلوات میفرستد اما اینهایی که تاجر هستند اهل خون و شهادت و ایثار و اینها نیستند ولی خمس میدهند زکات میدهند نماز شب میخوانند روزه میخوانند ولی انقلابی آنطوری که بروند خط اول این نیستند میگوید خیلی خوب خمس و زکات او را بگیر «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ» التوبه/۱۰۳ پیغمبر تو به آنها صلوات بفرست یعنی اینها در حدی نیستند که(صلوات من ربّ) باشد اینها در حدی هستند که. . . اینها کد هایشان فرق میکند آنهایی که توی خون آتش صبر میکنند آنهایی که توی اذیتها صبورند قرآن میگوید صلوات از طرف خداست آنهایی که اذیت حالش را ندارند مرفه هستند منتهی مرفهین بی درد نیستند مرفهین با درد هستند میگوید تو بر آنها صلوات بفرست صبر یکی از زیبائیهایی بود که در کربلا بود.
حق قرآن بر مسلمانان
۱۰- همراه با قرآن:
داریم در زیارت امام حسین(تلوت الکتاب حق تلاوتــــه) حسین جان! قرآن را. . . توی قرآن آیاتی داریم که میگوید حقاش را انجام بده بعضی جاها میگوید حالا که نمیتوانی آن مقداری که میتوانی مثلاً میگوید «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» آل عمران/۱۰۲ تقوا داشته باشید حق تقوی، تا این آیه نازل شد گفتند خدایا ما که نمیتوانیم آنوقت گفت پس قیمت تعاونی حساب میکنم تا مشتری شوید یک خورده پائین آمد گفت «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» التغابن/۱۶ یعنی اگر حق تقوا را نمیتوانید لااقل مقداری که میتوانید این قیمت بازار آزاد است و این هم قیمت تعاونی است امام حسین(ما استطعتم) نیست میگوید حق تلاوته، حق تلاوت چیه؟ ۱- آرام بخوانیم ۲- با وضو بخوانیم ۳- تدبر کنیم، این شبی با قرآن را تبدیل کنیم به شبی با تفسیر قرآن، نه یعنی قرآن حذف بشود قرآن هم خوانده شود اینطور نباشد که دو ساعت قرآن خوانده بشود اصلاً تفسیر سهمی. . . یک چیزی برایتان بگویم خواهش میکنم همــﺔ قاریها توجه کنند تمام اینهایی که قرآن حفظ میکنند به لطف خدا بعد از جمهوری اسلامی خیلیها رفتند سمت قرآن و حفظ و مسابقه و تجوید دست شما درد نکند باید بگویم زبانتان درد نکند البته تنها عضوی که هیچ وقت درد نمیکند زبان است، قرآن میگوید «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاهَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى» النساء/۴۳ در وقتی که مست هستید نماز نخوانید حالا شبیه مستی وقتی است که آدم خرف است بی حال است چشم هایش پر است خواب آلود است آنها هم یک رگههایی از مستی است میگوید وقتی نشاط ندارید بگذارید برای وقتی که نماز میخوانید نماز بخوان، چرا نزدیک نماز نشویم «حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ» تا ببینید چه میگوئید ما هم که قرآن میخوانیم بعد از چند سال باید بدانیم بالاخره این آیه چیه، حالا که روشهای قرآن را یاد گرفتهایم(کوّرت) یعنی چه؟ نماز باید آگاهانه باشد قرآن هم باید آگاهانه باشد من تقاضایم این است که یکی از چیزهای امام حسین که در زیارت نامه هم داریم(تلوت الکتاب حق تلاوتـــه) برویم سراغ فهم.
دیدگاه انحرافی در مورد قرآن
یک نقطــﺔ انحرافی پیدا شده که من اینرا توی یکی از دانشگاهها دیدم من لازم است اینرا اینجا بگویم یک چیزی میگویند که ما حق تفسیر نداریم ما روح قرآن را نمیفهمیم در قرآن آیاتی است که ما نمیفهمیم ما به سراغ تفسیر نرویم این حرف ضد قرآن است چون قرآن میگوید من حرفهایی که میزنم برای اینست که بفهمید «لقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» قرآن میفرماید من با آدمهایی حرف میزنم که اهل تعقل هستند، این آیه یعنی تو عاقل هستی و قرآن مال عاقل هاست یعنی فکر کن میفهمی قرآن میفرماید «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» خوب اگر من عقلم نمیکشد پس چرا قرآن من را توبیخ میکند که چرا در قرآن تدبر نکردی چرا قرآن میگوید باید بدانی که چی میگویی آیهای که میگوید بدانید چی میگوئید تدبر کن و تعقل کن از این پیداست که ما قرآن را میفهمیم البته کسی که قرآن را میخواهد بفهمد باید با لغت آشنا باشد روایت را ببیند توقع نداشته باشد که هر چی فهمید همان است مثل اینکه از کسی بپرسند نفت چیه؟ بگوید همانکه توی بخاری است، بگو فهم من این است وگرنه نفت دست دنیای پتروشیمی بیفتد صدها فرآورده از آن در میآرود صدها آیه دست کارشناس بیفتد. . . یعنی یک قاضی حقوقدان وقتی آیات حقوقی را میفهمد چیزی میفهمد که قرائتی نمیفهمد. چون آنها از نزدیک دستی به آتش دارند هر کسی فقیه است آیات فقهی را بهتر میفهمد هر کس در علوم طبیعی کار کرده است آیاتی که مربوط به طبیعت است را بهتر میفهمد هر کس در هر رشتهای تخصصاش بیشتر است فهمش هم بیشتر است اما این معنایش این نیست که دست به قرآن نزنیم یکی از راههایی که ما قرآن را مهجور کنیم یکی از راههایی که ما قرآن را کنار بزنیم این است که اینست که بگوئیم قرآن ظنی الدلالـــه است یعنی دلالت هایش برفک دارد نمیفهمیم چه میکند عقل بشر به قرآن نمیرسد بابا به کنه نمیرسد به بخشی که میرسد بابا ما به قعر دریا دستمان نمیرسد اما از اینکه میرسد استفاده کنیم ما از دریا استفاده میکنیم گرچه دستمان به عمق دریا نرسد این نیست که چون دستم به عمق دریا نمیرسد. . . مگر ما دستمان به عمق علوم میرسد حالا غیر از قرآن، کی است که بگوید آقا من به عمق علوم دسترسی پیدا کردهام؟ ما به عمق علوم هم دستمان نمیرسد اما به آن مقداری که میتوانیم میرویم مدرسه و دانشگاه و حوزه(دستمان بر عمق آن نمیرسد این دلیل بر این نیست که ما. . . مگر نسخههایی که دکترها میدهند این کپسول را هشت ساعت بخورد این کپسول را شش ساعت بخورد این شربت را با قاشق مربا خوری بخور این غذا را بعد از. . . واقعاً نسخهای که میدهد ما به عمق دارو علم پیدا میکنیم؟ ما نمیدانیم که عمق آن چیه اما همین مقداری که دکتر میگوید به همین گفتن دکتر مقداری آگاه میشویم به همین مقدار آگاهی باید عمل کنیم وگرنه اگر بگویم ما تا اسرار را نفهمیم عمل نمیکنیم پس همه مریضها باید بمیرند چون دکتر میگوید هشت ساعت به هشت ساعت کپسول بخور به دکتر بگویم آقای دکتر چون راز این کپسول را نمیفهمم نمیخورم میگوید برو بمیر مگر میشود که به مرجع تقلید گفت آقا من به فتوای شما عمل نمیکنم مگر اینکه روح کار را بفهمم دکتر ده سال درس خوانده ما راز آنرا نمیفهمیم آنوقت چطور مرجع تقلیدی که هفتاد سال درس خوانده راز آنرا بفهمی ولی آن مقداری که میفهمیم مسئول هستیم شما اگر دیدی یک ورق قرآن است حرام است که پایت را روی آن بگذاری گرچه نفهمی معنایش چی است ولی همینکه فهمیدی قرآن است همین مقدار فهم مسئول هستی نباید پایت را روی آن بگذاری دست بی وضو روی آن نگذار ما به مقداری که مسئول هستیم باید بفهمیم.)
حسین جان حق تلاوت. . . صرف اینکه آدم قرآن حفظ کند ولی حق تلاوت چیز دیگری است حق تلاوت تجوید نیست تجوید خوب است اما حق تلاوت نیست قرائت خوب است اما حق تلاوت نیست.
تعبّد امام حسین(علیه السلام) به احکام دین
پایبندی به احکام،
۱۱- تعبد نسبت به حلال و حرام:
امام حسین. . . الله اکبر زیادی گوش بدهید یک چیزی یادم آمد زیادی گوش بدهید زیادی زیادی. . . امام حسین وقتی وارد کربلا شد پرسید این زمینها مال کی است، صاحبش را آوردند زمینها را خرید گفت حاضرم تکه تکه بشوم اما توی زمین مردم نباید باشم، یک چیز دیگر این هم الان یادم آمد، بلد بودم ولی حالا یادم آمد صبح عاشورا یا شب عاشورا بود امام حسین یارانش را جمع کرد و فرمود فردا شهید میشویم هر کدام به مردم بدهکار هستید بروید راضی نیستم که شهید شوید بروید قرض مردم را بدهید نمیشود که مال مردم توی شکمتان باشد حق مردم را ندهید بیائید.
آفات مراسم عزاداری در محرّم:
ما میخواهیم برویم روضه ماشین را هر جا شد پارک میکنیم بابا راه بندان کردی شما وقتی عزاداریت ارزش دارد آن کسی که پشت فرمان است ممکن است دل درد دارد ممکن است زن زائو است ممکن است هواپیما و فرودگاه میخواهد برود ممکن است بچهاش را میخواهد بگذارد مدرسه ممکن است خبرش دادهاند که اتاقت سوخته آخر یک کسی ممکن است توی ماشین مشکل داشته باشد تو وسط خیابان را گرفتهای همینطور یواش یواش داری میروی آقا جان از کنار خیابان برو عزاداری کن عزاداریتان را با گناه قاطی نکنید چون آن کسی که پشت فرمان است هم دلش شور است هم عصبانی است و هم بخاطر امام حسین حیا میکند فحش بدهد توی رودربایستی این هم اذیت است فکر نکنید اذیت فقط شلاق است آدمی هم که کسی را در محصور قرار بدهد اذیت است بگذارید من قرآن بخوانم الله اکبر چقدر دین ما قشنگ است واقعاً قشنگ است میرفتند خانه پیغمبر ناهار دیگر بیرون نمیرفتند مینشستند گپ میزدند پیغمبر هی دلش شور میزد بابا شما آمدهاید ناهار بلند شوید بروید نمیرفتند آیه نازل شد «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ» الأحزاب/۵۳ ناهارتان را که خوردید بلند شوید بروید ننشینید حدیث بشنوید چانهتان گرم شده بابا الان سه بعدظهر است شما باید یک بعداز ظهر خانه ما باشید الان چه میکنی بعد میگوید «إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ» این پیغمبر را اذیت میکنید پس اذیت فقط شلاق نیست گاهی هم فشارهای روحی اذیت است گرفتید چه میگویم؟ قرآن به فشار روحی هم کلمه اذیت بکار برده پس اذیت دو تا است اذیت جسمی آدم یک نیشگون بگیرد اذیت روحی. . . توی روضه وارد میشود بچه را بلند میکند یک نفر دیگر را مینشاند سر جایش چرا بچه را بلند کردی؟ حالا گیرم این آقا استاد دانشگاه گیرم رئیس جمهور اگر یک آیت الله یا رئیس جمهور یا تاجری وارد شد شما باید بچه را از سر جایش بلند کنی؟ هر کس بچه را بلند کند سر جایش بنشیند جایش دزدی است نماز هم بخواند نمازش باطل است نمیشود کسی را بلند کرد ما راحت میگوئیم خانمها بروید بالا آقا جان! مردها بروند بالا اگر باید رحمی بشود باید به زنها رحم کرد ما همه جلساتمان مردها پائین هستند زنها بالا. . . ما یک اذیتهای این رقمی میکنیم ما باید بگوئیم خدایا عبادتهایمان را ببخش گناهایمان را پیش کشمان. یک کسی بازار که میرفت وقتی میخواست مغازه باز کند میگفت خدایا تو شر مردم را از سرمان کم کن با شریک کنار میآئیم یعنی واقعش این است که گاهی عبادتهای ما مملو از. . . تعبد یعنی در عزاداری. . .
دلیل تعبد را هم بخوانم، (قد حللت حلال الله و حرمت حرام الله) حسین جان! حلال خدا را حلال کردی حرام خدا را حرام کردی غذای هیئت مال همه است احدی حق ندارد بخاطر اینکه آشپز است یا بخاطر اینکه رئیس هیئت است یک خورده چربتر به او بدهند بنده آقای قرائتی مشهور. . . آقای قرائتی است؟ بدهید، یک دیگ پلو بدهید بگذاریم پشت ماشیناش، من با یک آدم غیر مشهور فرقی نمیکنم اصلاً حرام است غذای هیئت مال هیئت است شما حق ندارید بیش از یک پرس بدهید به کسی دیگر بله اگر روضه شخصی بود آنرا باید حلالیت طلبید ولی عمومی را مشکل داریم.
ما همینطور توی عزاداریها انگار ملک پدرمان است این آشپز است این خودی است. . . حتی بانی حق ندارد اضافه بگیرد شما اگر دو تا گوسفند دادی برای هیئت میتوانی بگوئی آقا من در هیئت دو تا گوسفند دادم پس یک خورده غذا بدهید به ایشان شما چکارهای؟ تا گوسفند را نخریدی مالک هستی وقتی سر گوسفند را بریدی و تحویل هیئت دادی تو با دیگران فرق نمیکنی بانی مسجد وقتی مسجد را وقف کرد دیگر با بیگانهها یکی میشود مگر اینکه بگوید حق تولیت دارم.
۱۲- قوت قلب:
این قوت قلب هم یک چیزی است از زیبائیها است، البته قوت قلب با همان شهامت قابل ادغام هست حالا اینجا تفکیک شده است. امام حسین به ابوالفضل(علیهما السلام) فرمود(یا اخی والله لو لم یکن فی الدنیا مرجعٌ) به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاهی نداشته باشم(و لا مأوی) اگر هیچ پناهگاه و مأوایی نداشته باشم به خدا قسم تنهای تنها بمانم با یزید بیعت نمیکنم.
پایداری و خستگی ناپذیری پیامبران در راه خدا
۱۳- خستگی ناپذیر:
درباره خستگی ناپذیر داریم که میفرماید حسین جان(اشهد انک) گواهی میدهم که تو چنین و چنان هستی تا میرسد(و قمت بحقه) به حق خدا قیام کردی(غیرواهن و لا موهن) قیام کردی یعنی نه شل شدی و نه دیگران را شل کردی یعنی یک ذره عقب نشینی نکردی قرآن تعریف میکند «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا» آل عمران/۱۴۶ انبیائی بودند که یارانی داشتند میجنگیدند و ضعیف نمیشدند کلمات همین است میترسم پس و پیش بگویم میگویند وهن است یعنی شل شده است(ما ضعفوا) ضعف است(ما استکانوا) یعنی اینها نه شل شدند نه ضعیف شدند نه خسته شدند.
برخورد بزرگوارانه امام حسین(علیه السلام) با دشمن
۱۴- سعـــﺔ صدر:
یعنی روح بزرگ، چه روحی، به حر فرمود(یتوب الله علیک و یغفر الله علیک) حر که آمد توبه کند گفت توبهات قبول است من به تو دعا میکنم. امام حسین قبل از حر رسید به کربلا یعنی نزدیک کربلا فرمود همه مشکها و ظرفها را آب کنید همه را آب کردند بعد حر با هزار نفر رسید گفت حر با هزار نفر آمده است که ما را بکشد فعلاً تشنهشان است آب به آنها بدهید به لشگر حر آب داد یکی از اینها گفت آقا اینها آمدهاند ما را بکشند فرمود بابا تشنهشان است به آنها آب بدهید بعد یکی یک مشکی گرفته بود توی دهان یکی از افراد لشگر یزید این آب را درست نمیتوانست درست بخورد آب اینطرف و آنطرف دهانش میریخت امام فرمود چرا به او بد آب میدهی بگذار آب به دلش بچسپد مشک را به من بده امام حسین مشک را گرفت به این آقایی که آمده بود او را بکشد گفت این رقمی آب بده مشک را زیر گرفت حر میگوید که آتش گرفتم دیدم امام حسین از قبل آب ذخیره کرده حالا هم که این آقا بد آب دهان لشگر من میگذارد خود امام مشک را میگیرد در مشک را تنگ میکند که این آقایی که آب میخورد به دلش بچسپد خیلی اینها مهم است اینها را توی کتابهای روانشناسی و جامعه شناسی نه توی حوزه است نه توی دانشگاه این چیز دیگری است شبیه اینرا راجع به امام رضا(علیه السلام) هم داریم آن شبی که به امام زهر دادند فرمود که به برده هایم بگوئید که با هم غذا بخوریم بردهها هم نشستند و غذا خوردند خوب نمیدانستند که آقا چرا این جوری شده خیلی به طور طبیعی نشستند و غذا خوردند به طور طبیعی یکی یکی هم رفتند همینطور خیلی شل رفتند تا آخرین نفر که رفت بیرون امام فرمود در را ببند افتاد روی زمین غلتید و غلتید گفتند چه شد؟ امام فرمود سوختم، گفتند کی؟ فرمود خیلی وقت است که دارم میسوزم منتهی گفتم اگر بگویم سوختم این بردهها غذا به دلشان نمیچسپد من برای اینکه غذا به دل اینها بچسپد سوختم ولی اظهار نکردم مسئله مهمی است.
۱۵- پاسداری از دین :
داریم(و عن الشریع محامیا) زیبائیهای کربلا، پاسداری از دین، من آمدهام کربلا که حمایت کنم. . . همان شعری که ابوالفضل فرمود به خدا قسم دست راستم را قطع کنند دست از دینم بر نمیدارم(إنی احامی ابداً عن دینی) به خدا قسم از حسین دست بر نمیدارم به خدا قسم از دین دست بر نمیدارم بالاخره حوادثی پیش میآید یکوقت انسان ضربه هم میبیند ولی نباید از مکتباش دست بردارد
زینب کبری که به نمایندگان یزید سخناش این بود(ما رأیت إلا جمیلا) من چیزی نمیبینم جز زیبائی هر چه میبینم زیبائی میبینم این یعنی چه؟ زیبائیهایی که در لشگر امام حسین(علیه السلام) بود در مقابل زشتیها و ننگها و جنایتهایی که در لشگر یزید بود جنایتهای یزید را میدانید به بچه آب نمیدهند دوازده هزار نامه میفرستند که بیا، در تاریخ مهمانی، مهمانی که دوازده هزار نامه دعوت داشته باشد جز امام حسین(علیه السلام) نیست در تاریخ مهمانی، مهمانی که بین دو تا نهر آب تشنه شهید بشود نیست در تاریخ مهمانی کسی مهمان و بچه شیر خوارش را روی دستش بکشد روبروی چشم بابا در تاریخ مهمانی سابقه ندارد اصلاً چیزهای کربلا با هیچ چیز قابل قیاس نیست.
۱۶- جوانمردی و غیرت در کربلا
جوانمردی و غیرت، این جمله معروف است که شک کردند امام حسین(علیه السلام) هنوز زنده است یا شهید شد گفتند حمله کنید به خیمه ایشان دریای غیرت است اگرحتی یک نفس. . .یک سوال ایدئولوژی، آخرین سخن امام چه بود؟ دفاع از ناموس، نهی از منکر، دفاع از مظلوم، بعد میگوید(إن لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم) این خیلی مهم است یعنی اگر میخواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی لازم نیست که بگویی تو که مسلمان نیستی ایرانی که هستی خدا را دوست نداری خودت را که دوست داری وطن را که دوست داری یعنی برای جلوگیری از فساد لازم نیست که از قلاب ایمان استفاده کنید از هر قلابی میتوانید استفاده کنید مثلاً کسی فحش میدهد بگویی فحش حرام است میگوید برو بابا آقا شیخ حرام حرام در آوردهای، بگوئیم آقا تو دانشمند هستی تو تحصیلکرده هستی این حرف قشنگ آدم تحصیلکرده نیست اگر میدانی که کلمــﺔ تحصیل را مطرح کنی فحش نمیدهد اینجا نگو تو مگر مومن نیستی اینجا شرعاً حرام است از مدرک بگو، بگو تو که فوق لیسانس هستی فوق لیسانس که نباید این حرف را بزند امام حسین(علیه السلام) به ما یاد داد جلوی فساد را بگیرید حتی اگر از اهرم دین استفاده نشد از هر چی شد استفاده کن. جامعــﺔ ما باید جامـــعـﺔ سالم باشد هر چی شد از راه دین و هر چی هم شد از راه علم هر چی شد از راه عقل و هر چی شد از راه عاطفه.
۱۶- برخوردهای عاطفی و انسانی قرآن با مردم
قرآن گاهی وقتها برای اینکه پول مردم را در بیاورد یعنی به مردم بگوید که کمک کن گاهی میگوید بابا جهنم پول نمیدهی «فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ» التوبه/۳۵ فلز داغ را داغ میکنند میگذارند به پیشانیات و میگویند «هَذَا مَا کَنَزْتُمْ» التوبه/۳۵ این همان پولهایی بود که قایم کرده بودی گاهی افراد را از جهنم میترساند.
گاهی افراد را تشویق میکند میگوید اگر پول بدهی مثل دانهای است که میکاری هفت تاخوشه میدهد و هر خوشه صد تا دانه میشود هفتصد گاهی میگوید بابا گیرم قیامت را قبول نداری تشویق هم نمیخواهد تو آدم که هستی «یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَهٍ» البلد/۱۵ یتیم فامیل تو است «مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَهٍ» البلد/۱۶ بابا روی خاک نشسته است تو دو تا قالی روی هم انداختهای او روی خاک نشسته است تو چند تا چمدان لباس زیادی داری او دارد میلرزد بحث ایمان نیست یعنی خداوند برای اینکه به فقرا کمک کنیم حتی از مسائل روانی استفاده میکند میگوید از اینهایی که زکات میگیری «وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» التوبه/۱۰۳ وقتی پیغمبر به آنها دعا میکند دعای پیغمبر برای کسی که پول داده و زکات داده است آرام بخش است اگر با تشکر تلفنی این شارژ میشود او را شارژ کن خلاصه باید کار خیر بشود.
از طریق دین شد چه بهتر اگر نشد از طریق علم. . . یکوقت میگوئیم سیگار حرام است مثل اینکه بعضی از مراجع هم فرمودهاند کسی که سیگاری نیست با دود خودش را سیگاری میکند به بقیه ظلم میکنی به خودت ظلم میکنی هوا را آلوده میکنی که چی؟ یکوقت میگویی آقا ما کاری به حلال و حرامی آن نداریم، این آهنگ حلال است؟ ما کاری به حلالی و حرامی آن نداریم من مخام را در اختیار این خواننده نمیگذارم چون مخ من حیف است اگر با مخام فکر کنم بهتر از این خواننده میتوانم مسائل را درک کنم من یک دانشجو هستم من یک دبیرستانی هستم من بهتر میتوانم فکر کنم چرا مخام را در اختیار این خواننده قرار دهم مگر همه حلالها را باید ما انجام بدهیم پس ببینید گاهی میگوئیم آهنگ حرام است گاهی میگوئیم تو حیف هستی گاهی میگوئیم بده خدا به تو میدهد گاهی میگوئیم بابا بده فامیل تو است روی خاک نشسته است از همه امکانات برای رشد خوبیها ما باید استفاده کنیم. امام حسین(علیه السلام) فرمود شما حر باشید یعنی مرد باشد. . . .
۱۸- قیام امام حسین(علیه السلام) برای اصلاحات
مسئله اصلاح گری، ببینیم اصلاح گر، کیست؟ بعضیها گفتند ما خواهان اصلاحات هستیم امام حسین(علیه السلام) فرمود من اصلاح طلب هستم، طرفدار اصلاحات، فرمود(خرجت) من از مدینه آمدم کربلا برای چی؟ (لطلب الاصلاح) من میخواستم اصلاح کنم برای طلب اصلاح، چی را میخواستی اصلاح کنی؟ (فی امت جدی) اصلاحات. . . رهبر خط اصلاحات باید امام حسین. . . امام حسین چه کرد اگر خط ما به خط امام حسین(علیه السلام) میخورد ما هم طرفدار اصلاحات هستیم اما اگر کلمــﺔ اصلاحات را گفتیم اما کار دیگری کردیم این خودش یک نفاق است که آدم بگوید بیا تو را ببوسم بعد گاز بگیرد بگوید بیا مهمانی بعد به او سم بدهد لفظ، لفظ حسینی باشد عمل عمل. . . هنوز یک کلمه پیدا نکردهام که یک حرف نو داشته باشد هر که هر حرف زیبائی دارد ما بهتر آنرا در قرآن داریم مثلاً سخن از سازندگی میشود سازندگی کار خوبی است اما قهرمان سازندگی ذوالقرنین است سدی ساخت که چند قرن میخ توی آن فرو نرفت.
۱۹- استفاده از ابزار مشروع و قانونی
شخصی حرف هرزهای به امام حسین(علیه السلام) زد، خدایا عذاب او را زیاد کن، یک جسارت کرد یکی از یاران امام سوخت نزدیک حضرت رفت و گفت آقا بزنم توی دهانش تیر اندازی کنم حضرت فرمود بنشین و تیر اندازی نکن(لا ترمی فإنی اکره عن ابدئه بالقتال) بحار ج۵ص۵ من نمیخواهم که به من بگویند اولین تیر انداز حسینیها هستند بگذارید اگر آنها تیر اندازی کردند ما جنبـــﺔ دفاعی داشته باشیم نه جنبــــه تهاجمی.
۲۰- بی رغبتی و زهد در دنیا:
سادگی و زهد، در زیارت نامه میخوانیم(کنت زاهداً فی الدنیا) حسین جان! در دنیا زاهد بودی(و همتک عن زینتها مصروفه) همت تو از زینت دنیا منصرف شد البته آدم یک ذره یک ذره اینطور میشود مثلاً من فکر میکنم که اگر با پیکان بروم این توهین به من است فکر میکنیم فکر میکنیم همهاش خیال است.
۲۱- کسب آگاهی و اطلاعات سیاسی
یکی از زیبائیهای کربلا جنگ یک جنگی بود که. . . کسب اطلاعات، آگاهی به امور سیاسی و اطلاعاتی، این هم یکی از زیبائیهای کربلا بود چون امام حسین(علیه السلام) به محمد حنفیه برادرش گفت تو کربلا نیا و مدینه باش(علیک أن تقیم بالمدینه) لازم است تو در مدینه بمانی(فتکون لی عیناً علیهم و لا تخفی عنک شی من امور) تو چشم من باش وهیچی از امور مدینه از من مخفی. . . یعنی لحظه به لحظه کارهایم را. . . ما در اسلام سه رقم اطلاعاتی داریم اطلاعاتی داریم اطلاعات عمومی و مردمی اطلاعات با ابلاغ اطلاعات ویژه، اطلاعات عمومی، در نهج البلاغه داریم که حضرت امیر(علیه السلام) به استاندارش میگوید(بلغنی) یعنی به من گزارش دادهاند که تو همچین کاری کردهای، (بلغنی) یعنی اطلاعات مردمی، یعنی همه مردم اطلاعاتی باشند اگر یک خانمی دید که شوهرش هروئین رد و بدل میکند این را اطلاع بدهد به مواد مخدر نگوید این شوهر من است نانش قطع میشود بابا تو میروی نان خودت را قطع کنی جوانهای مردم نابود میشوند همه ما باید نسبت به مسائل عمومی اطلاعات بدهیم به اهل آن. (وابعث العیون) یعنی یک چشمهایی را انتخاب کن که بروند گزارش تهیه کنند یک اطلاعات ویژه داریم نهج البلاغه داریم(عینی بالمغرب) یعنی چشمی که در مغرب دارم یعنی یک بازرس ویژه، عیون جمع عین است یعنی هم بازرس حقوق بگیر داریم هم بازرس ویژه داریم هم بازرس مردمی. یعنی معنای حزب اللهی این نیست که آدم دستش را هم بگذارد و از هیچی خبر نداشته باشد باید انسان هم ریز مسائل را بداند و هم. . . (آخر ببینید مسافرهای زمینی تپهها واینها را میبینند مسافرهای هوایی توی هواپیما قلهها را میبینند دیگر از این جادههای فرعی غافل هستند آن کسی که میخواهد عمیق باشد باید هم راههای فرعی و ریز را بلد باشد هم قلههای. . . یعنی باید هم توجه به مسائل داخلی و خارجی داشته باشد. لذا داریم اگر مجرمی در یک کشوری جنایت کرد فرض کنید یک مسلمانی در اتریش جنایت کرد میفرماید که در اتریش به او شلاق نزنید برای اینکه مردم نگاه میکنند میگویند این مسلمان یک کاری کرده چون آبروی کشور اسلامی میریزد اینرا ببرید توی کشور اسلامی بزنید دستش را قطع بکنید اما بگذارید آبرویمان پیش بیگانهها نرود دست دزد را باید قطع کرد حتی میگوید «وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ» النور/۲ در مواردی هم باید که روبروی مردم شلاق زد ولی خودیها بفهمند بهتر از این است که بیگانهها بفهمند .
۲۲- شیوه برخورد ما با مشکلات :
تکمیل رسالت است، رسالت ما این است که بیائیم عیبها را برطرف کنیم توجیه حماقت است تضعیف جنایت است تکمیل رسالت است رسالت ما این است که بیائیم با امر به معروف خوبیها را تکمیل کنیم با نهی از منکر جلوی بدیها را بگیریم تذکر بدهیم به افراد که آقا این کار را بکنید این کار را نکنید.
۲۳- بهره گیری از همه امکانات
یکی از زیبائیهای که امام داشت ضمن اینکه رفت کربلا و میدانست که شهید میشود باید از این خون حداکثر استفاده را بکند، استفاده حد اکمل، بهترین بهره گیری، بعضیها هستند امکانات دارند اما خوب بهره گیری نمیکنند امام حسین(علیه السلام) قبل از اینکه بیاید مکه و کربلا وقتی یزید به حکومت رسید به فرماندار مدینه گفت از امام حسین(علیه السلام) بیعت بگیر امام فهمید که. . . در مسجد نشسته بود گفتند آقا دارالعماره شما را احضار کرده است باید بیائید امام فهمید که معاویه مرده و یزید به حکومت رسیده است به فرماندارش گفته بیعت بگیر بعد گفته بود فرماندار اگر امام بیعت نمیدهد توی خانه او را ترور کن بکش امام فرمود(فدعا بجماعه) یک جماعتی را دعوت کرد از یارانش(من اهل بیته و موالیه) از دوستان و فامیل هایش دعوت کرد(و کان ثلاثین رجلا) اینها سی نفر بودند گفت شما سی نفر(و امرهم بحمل السلاح) فرمود شما اسلحه بردارید من میروم دارالعماره(فاجلسوا الباب) شما پشت دیوار بنشینید و کمین بگیرید(فان سمعتم صوتی قد علی) اگر صوت من را شنیدید، اگر دیدید که نعره کشیدم(فادخلوا علی لتمنع علی) از دیوار بپرید تو که جلوی کشتن من را. . . امام حسین(علیه السلام) حرفی ندارد که کشته بشود اما نمیخواهد توی اتاقی کشته بشود که هیچ خبری. . . گفت بگذار بروم مکه دو سه ماه مکه ماند تا حاجیها آمدند سخنرانی کرد صد و بیست و پنج روز در مکه سخنرانی کرد اصلاً نگفته رفت مردم دیدند که امام نیست چی شده؟ دیروز دالعماره امام را احضار کرده از دیشب تا حالا نیست.
حاجیها که آمدند باز ایشان رفت تا باز موج بیندازد وقتی هم رفت از وسط جمعیت رفت روز هم رفت سوار هم شد رفت کاروان هم راه انداخت اینها همهاش فرمول دارد اگر امام تنهایی میرفت کسی نمیفهمید میگفتند آقا کجا داری میروی ما از دنیا آمدهایم مکه شب عید قربان همه حاجیها دارند میآیند تو چرا میروی؟ مخصوصاً روز رفت تا ببینند از وسط جمعیت رفت تا بپرسند کاروان راه انداخت تا بفهمند دارد هجرت میکند وإلا اگر خودش تنهایی سوار اسب میشد کسی نمیفهمید بعد هم تا میگفتند آقا کجا میروی میایستاد و سخنرانی میکرد میگفت نمیدانید که چه خبر است؟ یزید به حکومت رسیده میخواهند از من بیعت بگیرند من پناهنده شدهام به مکه میخواهم در مکه به خانه من بریزند حریم مکه شکسته میشود من از مکه میروم کربلا سلام من را به فامیل هایت برسان بعد از حج بگو حکومت یزید قانونی نیست و حسین(علیه السلام) رفت کربلا یعنی این کپسول خالیها که آمده بوند مکه این حاجیها، تمام این کپسول خالیها در مکه پر از گاز شدند همه اطلاعات را گرفتند هر حاجی وقتی برگشت بعنوان یک خبر تازه. . . خبر تازه این بود که شب عید قربان که همه حاجیها جمع شدند امام حسین(علیه السلام) رفت بعنوان خبر تازه موج انداخت بناست که. . . ما گاهی وقتها برای مقابله با فساد از هر امکاناتی باید استفاده کنیم بهترین استفاده را هم بکنیم.
(آقا یک سوال، بنده الان تنهایی حریف شما میشوم یا نه؟ نه، چون من یک نفر هستم شما یک جمعیت هستید اما من میتوانم عمامهام را بردارم با سر برهنه بروم توی خیابان بگویند آقای قرائتی عمامهات کو؟ والله مردم فلان منطقه بردند میگویندای خدا لعنتشان کند یعنی من میتوانم با برداشتن عمامه تمام در و دیوار را علیه شما بشورانم این خیلی مهم است) امام حسین(علیه السلام) وقتی میخواست برود با خودش خبرنگار برد هم خبرنگار زن برد زینب کبری(علیها السلام) هم خبرنگار مرد برد امام سجاد(علیه السلام) چهل پنجاه تا ضبط صوت برد کوچولوها همه ضبط صوت بودند آمدند با چشم هایشان فیلم برداری کردند با گوش هایشان نوار گرفتند هر بچه کوچولویی میآمد میگفتند آقا زاده تو هم کربلا بودی؟ آنچه را دیده بود و شنیده بود نقل میکرد و مردم زار زار گریه میکردند امام حسین(علیه السلام) علی اصغر را با خودش برد علی اصغر کوچولو است ولی یک امضای کوچولو به یک ورق بزرگ ارزش میدهد علی اصغر به کربلا ارزش سندی داد اگر علی اصغر نبود میگفتند بابا دو گروه میخواستند حکومت کنند جنگ شد یکی یکی را کشت الان میگویند علی اصغر چه گناهی کرده بود؟ این سند خیلی مهم است بهترین استفاده را امام حسین(علیه السلام) برد بهترین بهره گیری را کرد.
(حالا چون. . . یک چیزی هم از ارتش و قوای مسلح بگویم در قوای مسلح میگویند قوایی ارزش دارد آن لشگری ارزش دارد که آخرین فشنگ را بکار ببرد اگر یک سربازی هنوز فشنگ دارد و شکست خورد میگویند بی عرضه تو باید آخرین فشنگ را سربازی را میگویند آفرین که تا آخرین نفس دفاع کند باز اگر هنوز نفس دارد و شکست خورد میگویند تا آخرین نفس دفاع نکردی ارتشی ارزش دارد که سپاهی ارزش دارد که آخرین نفر باشد یعنی آخرین فشنگ آخرین نفر و آخرین نفس امام حسین(علیه السلام) سه تا آخرین را داشت آخرین نفر علی اصغر آخرین نفس در گودی قتلگاه فرمود به زن و بچهام کاری نداشته باشید و اما آخرین فشنگ، یکی از یزیدیها سر یکی از یاران امام حسین(علیه السلام) را برید برای اینکه دل مادرش را بسوزاند کلـــﺔ این شهید را انداخت جلوی مادرش حالا یک مادر بچــﺔ شهیدش را سرش را اندختند توی دامنش چه حالی پیدا میکند؟ مادر هم نگاهی کرد و گفت چیزی که در راه خدا دادیم پس نمیگیریم سنگ که ندارم از کلــﺔ تو بجای سنگ استفاده میکنم کلــﺔ بچهاش را گرفت زد به آن سرباز یعنی حتی از سر بچهاش. . .)
کربلا خیلی زیبائی دارد خوب حرفها که تمام نشد این جمله را هم بگویم استادی ارزش دارد که از جرقهها جریان درست کند امام حسین(علیه السلام) نفرمود من بیعت نمیکنم، میگفتیم خیلی خوب آن حسین(علیه السلام) است و پسر زهرا(علیها السلام) البته نباید بیعت کند اما فرمود(مثلی لا یبایع مثله) هر کس مثل من است رنگ من را دارد فکر من را دارد خون من توی بدنش است اعتقاد من را دارد هر کس مثل من است نباید با مثل یزید بیعت کند این جرقه بود یعنی امام حسین(علیه السلام) خودش یک جرقه و یک حادثــﺔ فرد به فرد بود اما از حادثـــﺔ فرد به فرد یک قانون درست کرد گفت فکر نکنید که من هستم و او در طول تاریخ هر کسی فکر حسینی داشته باشد نباید بیعت کند با کسی که فکر یزیدی دارد فرمود مثل من با مثل یزید خیلی قشنگ است که آدم بتواند از جرقهها جریان درست کند یعنی از یک حادثــه. . . (قرآن هم همینطور است شان نزول که میگویند یعنی حادثهای پیش آمده است امام علی(علیه السلام) میخواست برود دید دو نفر دارند به هم فخر میفروشند یکی میگوید زنده باد من که کلید دار کعبه هستم دیگری میگوید زنده باد من مسئول آبرسانی هستم حضرت فرمود کلید داری و مسئول آب خیلی مهم نیست من بیشتر از شما هم توی جبهه بودهام هم ایمانم قبل از شما بوده به اینها برخورد که جوانی بنام علی آمده سراغ دو تا پیرمرد میگوید من از شما بهترم رفتند نزد پیغمبر حضرت فرمود (أجعلتم سقایــه الحاج و اماره المسجد الحرام کمن آمن بالله) یعنی شما کلید داری کعبه و آبرسانی را کنار ایمان میگذارید مقام ایمان از همه چیز. . . این جرقه بود تبدیل به یک جریان شد یعنی هیچ مسئلهای را کنار ایمان نگذارید دو تا خواستگار میآید برای دخترت یکی خانه و ماشین و تلفن دارد اما نماز نمیخواند گاهی هم میخواند نسبت به دیناش شل است یک کسی خانه و ماشین و تلفن ندارد اما دین او سالم است هیچ چیز را پهلوی دین نگذارید در انتخاب شوهر در انتخاب عروس در انتخاب شغل، یک شغل درآمد دارد اما توی آن دین فروشی است یک شغل درآمد آن کم است اما ایمان شما ثابت است این…) یا مثلاً میگوئیم ابوالفضل آب را آورد تا رفت بخورد یاد تشنگی بچهها افتاد آب را نخورد این یعنی چه؟ یعنی شما هم تا یک امکاناتی داری یاد محرومین بیفت یک خورده از امکاناتت کم کن حالا نمیگوئیم آب را نخور او ابولفضل بود که آب را نخورد باقی مردم را میگوید(الاّ من اغترف غرفه بیده) حالا یک مشت یا دو مشت خوردید طوری نیست اما به فکر فقرا باشید.
خدایا ما را هم مثل امام حسین(علیه السلام) یعنی از فکرش از ایمانش از مناجاتش از اخلاصاش هر چه که به امام حسین (علیه السلام) دادی. . . سی تا تیر به او زدند نمازش را خواند نه تنها نماز بلکه با مستحبات خواند آخر نماز اول وقت و نماز جماعت مستحب است اذان مستحب است نماز را با مستحبات خواند خیلی آدم خیلی خجالت میکشد سی تا تیر. . . نماز امام دو رکعت بود شکسته بود چون دوم آمد دهم شهید شد بخاطر هشت روز نمازش شکسته است نماز شکسته را من شمردم دو تا حمد دارد دو هفت تا چهارده تا دو تا هم قل هو الله دو پنج تا ده تا و چهارده تا بیست و پنج تا دو تا رکوع بیست و شش تا چهار تا سجده سی تا تشهد سی و پنج تا یعنی با سی و پنج چهل تا کلمه سی تا تیر یعنی تقریباً هر یک کلمه یک تیر خیلی مهم است که آدم اینقدر از نماز حمایت کند ما سر یک چیزی نماز را عقب میاندازیم نماز را نمیخوانیم.
دهها و صدها زیبائی در کربلاست که این زیبائیها میتواند تابلو باشد. این پرچمها و علامتهایی که میبرند توی خیابانها ایام سوگواری، ای کاش بجای پر طاووس و پر مرغابی و آهن به جای این جمادات و حیواناتی که بی خاصیت است لاأقل کلمات امام حسین را مینوشتند که به دنیا بگویند آقا علت اینکه ما عزاداری میکنیم این است که امام حسین یک همچین فکر و عملی داشت و همچین حرفی داشت یعنی اگر حرفهای امام حسین حتی اگر روی پایــه ستونی هم نوشته بشود ستون را توی خیابان حمل کند توجیه دارد که این چی است تو حمل میکنی میگوئیم امام حسین ما همچین حرفی زد.
کربلا نمایشگاه تمام کمالات از طرف اهل بیت، از طرف امام(علیه السلام)
۲۴- اقدام برای اصلاح تا آخرین نفس :
امر به معروف تا آخرین نفس، ما امر به معروف میکنیم ولی یکبار که گفتیم گوش نداد میگوئیم ول کن بابا به من چه، مثلاً یکبار میگوئیم داداش سیگار نکش دیگر بعد رهایش میکنیم بلند شو نمازت را بخوان نمیخواند میگوئیم ول کن خسته شدیم ما با یکی دو بار خسته میشویم ببینید، پدر تا کی بچهاش را میبرد دکتر؟ آنقدر میبرد تا بچه خوب شود هیچ پدر و مادری نمیگوید من یک قرص به او دادم خوب نشد بگذار بمیرد شما اگر یک جایی گیر کنی یک بار داد نمیزنی اینقدر داد میزنی تا یک راه نجاتی پیدا کنی قندی را که میخواهند بشکنند اگر یکبار قندشکن را زدند قند نشکست نمیگویند قند را توی کوچه بیندازیم اگر میوه درختی را دیدی که نرسیده شاخهاش را نمیشکنی آنقدر صبر میکنیم تا برسد آنقدر قند را میزنیم تا قند بشکند آنقدر تبر میزنیم تا چوب بشکند آنقدر به دکتر مراجعه میکنیم تا مریض خوب بشود اگر بیماری داری و نسخهای دست طرف بود دو تا داروخانه بسته بود برنمی گردی بگویی من رفتم هفت هشت تا داروخانه بسته بود شما بهتر است که دیگر بمیری حتی از شهرستانها هم باشد تاکسی تلفنی کرایه میکنی خودت را به آب و آتش میزنی از شهر دیگر از بیمارستان دیگر پزشکی دیگر. . . اینطور نیست که بگویی آقا من گفتم گوش نداد تا آخرین نفس. . . کربلا همه چیزهایش آخرین بود آخرین نفس .
حرفی که میزنم روایتی است که در بحار است در زیارت امام حسین داریم(و تنکر المنکر) تو جلوی منکر را گرفتی(بقلبک و لسانک علی حسب طاقتک و امکانک) الان امکانات زیاد است ولی مطالعه نیست کتابخانه زیاد است ولی آیا مثلاً طلبههای امروز ما. . . حالا اول از خودم بگویم که نگویند قرائتی به ما حرف میزند مثلاً الان طلبههای امروز ما بیشتر باسواد هستند یا طلبههای قدیم؟ علمای امروز باسواد هستند یا علمای قدیم؟ الان همه علمای امروز سر سفره کتابهای قدیمها مینشینند؟ یعنی با چراغ پی سوز صدو ده جلد کتاب بحار مجلسی نوشت که بنده پای پرژکتور حال مطالعهی ده جلد آنرا ندارم با الاغ صلــه رحم میکردند که حالا همه فامیل ماشین دارند با هم قهر هستند همه توی جیبشان تلفن همراه است وسیلهی ارتباط هست اما خودشان ارتباطی با هم ندارند وسیلهاش هست خودش. . . مهر بزرگ است نماز نمیخواند، مسجد بزرگ است نماز خوان نیست، کتابخانه هست مطالعه نیست، امکانات حرف اول را نمیزند حرف اول را جوهر آدم میزند. جوهر مثل چاهی است که خودش آب داشته باشد اگر چاه خودش آب داشته باشد منطقه را آب میدهد اما اگر چاه خشک باشد هی با لوله آب توی آن بریزند فایدهای ندارد خود طرف باید جوهر داشته باشد آدم اگر سخاوت داشته باشد روی موکت افطاری میدهد سخاوت نداشته باشد همهی اتاق هایش قالی ابریشم است سال میآید و میرود یک گرسنه روی آن سیر نمیشود جوهر سخاوت غیر از اتاق پذیرایی است.
۲۵- توجه به مشکلات و سختیهای گذشتگان
توجه به تاریخ، این یک ارزش است امام سجاد(علیه السلام) میفرماید توی راه که میرفتیم کربلا(خرجنا مع الحسین) با حسین از مکه خواستیم بیائیم کربلا(فما نزل منزلاً) هر منزلی که پیاده میشدیم برای استراحت(و لا ارتحل منه) و هر منزلی که میخواستند از منطقهای کوچ کنند چه آنوقتی که مینشستند و چه آنوقتی که میرفتند(ألا ذکر یحیی بن زکریا و قتله) در هر نشست و حرکتی یاد حضرت زکریا میافتاد چون مردم سر حضرت یحیی را بریدند بخاطر اینکه زن فاحشهای علاقمند شده بود این کشته بشود مثلاً میگفت بعضی از مردم به قدری نا اهل هستند که برای رضای یک زن فاحشه سر پیغمبر را میبرند آنوقت اینرا هی میگفت اینکه امام حسین در هر نشست و برخاستی میگفت میخواهد بگوید توجه به تاریخ یعنیای کسانی که با من هستید ممکن است برای رضای یزید بن معاویه سر من را هم ببرند یعنی تاریخ تکرار میشود.
قرآن به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) میگوید «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنْ الرُّسُلِ» الأحقاف/۳۵ صبر کن، مشکل است؟ تمام انبیای قبل از تو هم حوصله کردند طوری نیست.
آنوقت قرآن خیلی از این حرفها زده است) میگوید «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ» مریم/۱۶ نگذار تاریخ مریم کهنه بشود «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ» مریم/۴۱ پیغمبر تاریخ ابراهیم را بگو تا الگوی مردها باشد تاریخ مریم را بگو تا الگوی زنها باشد چه سختیهایی کشیدند.
۲۶- استفاده از تمثیل در سخن امام حسین(ع) :
مرحوم مطهری زمان شاه در یکی از استانها سخنرانی میکرد موضوع بحثاش این بود که اگر کسی سی سالگی چهل سالگی پنجاه سالگی گناه کرد چرا قرآن میگوید «خَالِدِینَ فِیهَا» البقره/۱۶۲ تا ابد توی جهنم میسوزد، خوب اگر خدا عادل است ما ده سال که گناه کردهایم ده سال بسوزیم چرا ده سال گناه کردهایم میفرماید جاودانه. . . ایشان یک بحث علمی داشت که خلاصهاش این بود که جزا اگر قراردادی باشد میشود چانه زد مثلاً میگویند آقا هر کس از چراغ قرمز رد شد فرض کنید که ده هزار تومان بیائیم بگویئم آقا ده هزار تومان چیه و چیه چانه بزنیم ده هزار تومان را پنج هزار تومان کنیم چون قراردادی است چیزهای قراردادی را میشود چانه زد و پائین آورد اما چیزهایی که طبیعی است شما دو لیتر هم گریه کنی فایدهای ندارد مثلاً شما خمیر شور دادهای به نانوا نانوا زده به تنور نان شور به تو میدهد حالا دو لیتر گریه کن اگر به اندازه اقیانوسها هم گریه کنی این خمیر شوری که دادهای جز نان شور نیست زاویه قائمه است حالا همه اساتید ریاضی بنشینند پای زاویــه قائمه گریه کنند زمین حرکت میکند حالا گالیله را آوردند گفتند غلط میکنی که زمین حرکت میکند بگو زمین حرکت نمیکند گفت حرکت نمیکند ولی تو حرکت خودت را بکن چیزهای طبیعی با التماس و چانه تغییر نمیکند خلاصه ایشان بحث کرد که جزا گاهی قراردادی است میشود بحث کرد گاهی طبیعی است و قابل چانه زدن نیست دندان شما سفید است حالا مادرت دو لیتر گریه کند که من میخواهم دندان بچهام قهوهای باشد فایدهای ندارد آب جوش داغ است، بالاخره فرمایشات ایشان که تمام شد من دیدم که بعضی هنوز یک چیزی توی مخشان هست همه درست نفهمیدند با اینکه ایشان خیلی زحمت کشید من گفتم حضرت استاد اجازه میفرمائید من بیایم بغل شما یک ضرب المثل بزنم؟ مرحوم مطهری فرمود بیا بالا رفتیم بالای آن بلندی رفتم گفتم هر کس حرف استاد را فهمید الحمدلله رب العالمین هر کس حرف استاد را نفهمید چرا ما چند سال گناه میکنیم اما تا ابد میسوزیم؟ جواب، شما یک دقیقه با چاقو میزنی توی چشمات تا ابد کور هستی گناه شما یک ثانیه کوری دائمی است. تمثیل خیلی خوب است.
عرض کنم به حضور شما که صبح با یک کسی صحبت میکردیم که. . . میگفت شما چرا روی خاک سجده میکنید، اشکالی دارد شیعه نماز خودش را بخواند سنی هم نماز خودش را بخواند کار به هم نداشته باشند وحدت شیعه و سنی یعنی وحدت در هدف دیگر حالا هر یک لباسی میخواهد بپوشد آزادش بگذارید اختیارش با خودش است دیدم این چانه میزند گفتم حالا که چانه میزنی من یک مثال میزنم ببین شما اگر مریض شوی یک قرصات را یک دکتر بگوید بخور یک قرصی را دو تا دکتر میگوید بخورد شما اگر مریض باشی از کدام قرصها میخوری؟ با هم بگوئید، میگوئیم آن قرصی که دو تا دکتر. . . ما اگر به خاک سجده کنیم دو تا دکتر میگویند نمازت درست است هم دکترهای شیعه هم دکترهای سنی اما اگر روی قالی نماز بخوانیم یک دکتر میگوید نماز تو درست است یک دکتر میگوید نمازت درست نیست حالا من روی سنگ سجده میکنم دلیل خیلی. . . اصحاب پیغمبر هم همینطور، بنابراین استفاده از مثل خیلی خوب است میگوید خدا عادل است میگوئیم بله، میگوید اگر خدا عادل است این زهر مار چه خاصیتی دارد؟ زهر مار سالی یک نفر را میکشد میگوئیم زهر مار در جای خودش خوب است قرآن یک آیه دارد میگوید خداوند در هستی نمره نوزده و نیم خلق نکرده است «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» السجده/۷ آنچه خدا آفریده نمرهاش بیست است بنابراین نمیتوانیم بگوئیم زنها ناقص هستند قرآن میگوید زنها هم جزو کل شی هستند مرد هم بیست است بچه هم بیست است همه چیزی نمرهاش بیست بگویی، بگوید آقا زهر مار چه بیستیای دارد میگویم زهر مار در جای خودش نمرهاش بیست است مثل آب دهان که در دهان نمرهاش بیست است بعد اگر پرت شد تف میشود و بد میشود اگر تف بد بود معنایش این نیست که آب دهان هم بد باشد هر چیزی را باید در جای خودش نمره بدهد زهر مار در بدن مار نمرهاش بیست است بله جا بجا. . . ابرو روی چشم نمرهاش بیست است چرا؟ برای اینکه خورشید میخواهد بتابد روی چشم این ابرو جلوی فشار نور را میگیرد که نور به چشم بعد اگر ابرو بیاید اینجا ممکن است نمرهاش صفر باشد.
امام حسین در مسیر راه چند تا مثل زد استفاده از تمثیل، اول فرمود(خط الموت علی ولدآدم مخط القلاده علی جید الفتات) مرگ برای بشر مثل گردنبند توی گردن عروس است این خیلی است. . . گردنبند نه توی سینــه هر زنی توی سینــه عروس، (محط القلاده) قلاده یعنی گردنبند(علی جید الفتاه) گردنبند توی سینهی دختر، امام حسین چه دیدی دارد که مرگ را اینقدر زیبا میبیند یا میفرماید دنیا چیزی نیست مثال دنیا مثال ظرف آبی است که میشورند دمر میکنند یک مقدار آب توی کاسه میماند فرمود دنیا پهلوی آخرت مثل یک مقدار آبی است که ته ظرف میماند یا مثلاً میفرماید شما من را بکشید اما بدانید که بعد از من شما دیگر روز خوشی نمیبینید مگر به مقداری که(یرکب الفرس) یعنی به اندازه سوار شدن به اسب یعنی لحظات کمی را به شما خوش خواهد گذشت بعد جنایتکارانی بر شما. . . کسانی بر شما حکومت خواهند کرد که دمار از روزگار شما در خواهند آورد مثل میزند به سوار شدن اسب مثل میزند به آبی که ته ظرف مانده است مثل میزند گردنبند یک روز فرمود چیزی به قیامت نیست مرگ یک پل است سعی کنید از این پل رد شوید قصه حل است تشبیهات و تمثیلاتی که امام دارد.
۲۷- شهادت امام حسین(ع) برای هدایت، نه شفاعت :
شهادت برای هدایت: الان میگویند امام حسین شهید شد تا گناهان ما بخشیده بشود خوب این عقیده شبیه عقیده مسیحیها است که میگویند عیسی را به دار آویختند که گناهای مسیحیها بخشیده شود او فدای ما شد ما همه غرق گناهیم یک حسین داریم شما نماز نمیخوانی نخوان روزه هم میخوری بخور، فحش هم میدهی بده، ربا هم میخوری بخور، فقط روز عاشورا بیا عزاداری کن این شهادت برای این است که خداوند همه گناهان ما را ببخشد؟ اینطور نیست شهادت برای هدایت است از کجا میگویی؟ در زیارت اربعین امام حسین داریم(وبذل مهجته ) خونش را بخشید برای چی(لیستنقذ عبادک من الضلاله) تا عباد را از گمراهی بیرون بیاورد(والجهاله) مردم را از جهل بیرون بیاورد(والعمی) مردم را از کوری بیرون بیاورد (والشک و الارتیاب) مردم را از شک و ریب بیرون بیاورد(ألی باب الهدی) امام حسین شهید شد تا مردم چشمشان باز بشود، رئیس حکومت اسلامی کی باید باشد؟ بیت المال باید دست کی باشد؟ گاهی وقتها انسان یک عملی را انجام میدهد که مردم را متوجه کند امام حسین شهید نشد برای فقط ثوابش، شهید بشود برای شفاعتش، البته ثواب دارد شفاعت هم میکند همه درست اما هدف امام حسین هدایت بود.
۲۸- پیام کربلا: نترسیدن از دشمن
نترسیدن بدون هیچ امکاناتی، یک چیزی برایتان بگویم ابوالفضل دست راستش جدا شد بعد هم دست چپش، میدانید وقتی دو تا دستش افتاد چی گفت؟ الله اکبر، حالا بوش یا آمریکا ایران را تهدید کنند ایرانیها پای روضهای نشستهاند که ابوالفضل فرمود، چی فرمود؟ وقتی دو تا دستش قطع شد، فرمود(یا نفس)ای نفس ابوالفضل(لا تخش من الکفار) از کفار نترس، اگر هیچی نداشته باشیم، آب نداشته باشیم مشک هم پاره بشود دو تا دست هم نداشته باشیم تازه ابوالفضل از کربلا پیغام داد گفت آنوقتی هم که دو تا دستت قطع شد یعنی هیچ هیچ هیچ، هیچ امکانات دفاعیای نداری باز هم بگو(لا تخش من الکفار) از کفار نترس اصلاً علت اینکه آمریکاییها و صهیونیستها بودجهای گذاشتهاند برای یک مشت اساتید دانشگاه که این شیعه چی است؟ چون ما تمام دنیا را آرام کردیم این شیعه توی استخوان است منصور دوانقی میگفت ما همه جا را گرفتیم این امام صادق(علیه السلام)توی گلویمان است نه میآید بیرون نه میشود آنرا قورت داد الان استخوان توی گلوی جنایتکارها الان لبنان دارد میشود بچههای فلسطین هستند ایران هستند این چیه؟ این روضه مهم است جوانهای. . . میخواهم بگویم روضه مال قدیمیها نیست روشنفکرهای ما تحصیلکردگان ما باید ایام عزاداری بنشینند و بگویند عجب! ابوالفضل هیچی نداشت باز هم گفت نترس آنوقت تو همه چیزی داری باز هم میترسی(یا نفس لا تخش من الکفار) اینها را. . .
روی علمها اینها را بنویسند من غصه میخورم هم از مسجدها غصه میخورم هم از هیئتها، مسجدها میروی کاشی کاری نوشته هیچ جنی نمیتواند یک متر آنرا بخواند روان بنویس آقا خط کوفی است به من چه که خط کوفی است سیخی است میخی است من پول از مردم بگیریم احیاء خط کوفی آنوقت جوانهایمان نفهمند که این چیه؟ اسرار نماز را قشنگ بنویس یک جوان هم که آمد دو دقیقه دیگر که آقا میآید برای نماز این دو دقیقه اسرار نماز را بفهمد اگر بناست پرچمی بلند بشود بگوئیم که چی است رمز اینکه ایران میگوید از آمریکا نمیترسیم چون ابوالفضل دارد و ابوالفضل هم این پیام را داده است پیام ابوالفضل را دنیا هم بداند دنیا هم در مقابل آمریکا شاخ و شانه میکشد منتهی نمیخواهند که ما بفهمیم عکس آوردهاند توی خیابان پنجاه متر خوب این چی توی آن هست هیکل، پیامش چیه؟ نمیدانم چیه، عکس که پیام ندارد تفکر پیام دارد شما یک عمامه بزرگ سر من بگذرا عمامه بزرگ که پیام ندارد ببین من چی میگویم عکس ابوالفضل را قاب میکنند چهل متر در هشتاد متر فرض کنید، این یعنی چه؟ ببینید پیام ابوالفضل چیه؟ فرمود هیچی ندارم اما از دشمن نمیترسم این مکتب است یک بچه دبیرستانی یک دانشجو همه این را یاد بگیرند بیمه میشوند اصلاً اینرا حفظ کنند(یا نفس لا تخش من الکفار) دو تا کلمه حفظ کنیم. (فما الموت الا قنطره) مرگ پل است حفظ کنیم.
خدایا، عجب مکتبی داریم، اینکه میگویند مکتب اسلام غنی است این است حالا این یک جمله است قرآن هر حرفش یک نکته دارد حالا این همه شعرش یک نکته دارد من دارم تفسیر مینویسم گاهی میرسیم به اینکه یک واو یک پیام دارد یک الف پیام دارد نون آن یک پیام دیگر دارد همهاش پیام است مثلا میبینیم که خدا یکجا یکبار قسم خورده است بعضی جاها خدا دو تا قسم خورده است بعضی جاها خدا سه تا قسم خورده است بعضی جاها چهار تا قسم خورده است بعضی جاها پنج تا قسم خورده است بعضی جاها یازده تا قسم خورده است آنوقت هر کدام از اینها یک کد دارد آنوقت آنجاهایی که یازده تا قسم خورده است گفته «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» الشمس/۹ یازده تا قسم میخورد میگوید رستگار کسی است که تزکیه باشد نگو فلانی فلانی خوشبخت است خانه و ماشین و تلفن دارد متکبر است به کسی سلام نمیکند فلانی یک کیلو طلا دارد بله ولی دو سال است که با دختر عمهاش قهر است دختر بی طلایی که با دختر. . . دختر با دختر پسر با پسر، یعنی صلهی رحم برای ما ارزش است نه طلا وگرنه شما سه کیلو طلا داشته باش توی دلت هم کینه باشد «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» این قصهی انسان سازی و خودسازی و تربیت به قدری است که خدا به آن یازده تا قسم خورده است به هر چیزی یا یک دانه قسم خورده است یا دو تا یا سه تا یا چهار تا یا پنج تا تنها سورهای که یازده تا قسم خورده است برای اینست که بگوید اصل تربیت است تعلیم و تزکیه افرادی هستند که مدرکشان بالاست ولی آدم نیستند تحصیلکرده است مغرور است متکبر است حسود است، اینها حساب دارد.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز معرفت ما را عشق ما نسبت به خودت و اولیائت و راهت بیشتر و ما را عاشق راهت قرار بده.
۲۹- نمایشگاه تمام کمالات در کربلا :
اخیراً توی شهرهای بزرگ نمایشگاه میزنند نمایشگاه فرش، نمایشگاه چرم، نمایشگاه کفش، کتاب، صنایع، هر کس محصولات خودش را میآورد کربلا نمایشگاه چهرهها بود اوج بدها یعنی بدترین بدیها و خوب ترین. . . یعنی قلههای بلند و درههای عمیق یکی این بود که . . .
قیام امام حسین برای اصلاح نظام جامعه
۳۰- اتهام زدایی
مسلمان باید جوری حرکت کند که مورد اتهام و تهمت قرار نگیرد فردا نگویند امام حسین(علیه السلام) خواست برود حکومت را دست بگیرد بلند شد و رفت ولی حکومت دست او نیامد دیگر گریه ندارد مثل فوتبالیستی که میخواهد برود گل بزند گل نمیزند این دیگر عزاداری نمیخواهد رفت نعوذ بالله پُز بدهد، کاندیدا شد رأی نیاورد حالا اگر کاندیدایی رأی نیاورد باید برای او سینه بزنیم؟ مسئلهی گل زدن و مسئلهی نماینده شدن نیست، امام حسین(علیه السلام) فرمود توجه کنید این سفر سفرِ استثنایی است(إنی لم اخرج) بدرستی که من خارج نشدم از وطنم(اشراً) یعنی طغیان، دو بار هم توی قرآن آمده است «سَیَعْلَمُونَ غَدًا مَنْ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ» القمر/۲۶ یعنی من بخاطر طغیان و سرکشی خارج نشدم(ولا بطرا) من برای عیاشی قیام نکردم(ولا مفسدا) من برای فساد نیامدهام بیرون(ولا ظالما) من برای ظلم. . . اینها را امام حسین(علیه السلام) توی راه گفته است بعنوان سخنرانی؟ نه، این میخواهد که خط بدهد که قطار روی ریل حرکت کند این ریل است که فردا تاریخ را تحلیل نکنند. حتی علی اصغر را هم که برد میدانست که علی اصغر شهید میشود، امام میدانست که علی اصغر را میزنند گفت اگر علی اصغر نباشد میگویند بابا دو تا بزرگ با هم دعوا کردند میگویند بزرگ هستند علی اصغر چه گناهی کرده بود؟ باید معلوم بشود که اینها حکومت نیست مسئله این است که من باید نشان بدهم که بنی امیه و رژیم یزید و ابوسفیان چی هستند، میخواهم نشان بدهم که اینها کی هستند و چی هستند.
۳۱- قصد قربت کارها را عبادت میکند
صلـــه رحم، برویم بابا و ننه را ببینیم برویم فامیل را ببینیم فلانی دلش از ما گرفته برویم این عید با او آشتی کنیم، فلانی نیاز به کمک دارد برویم به او کمک کنیم اگر نیتها خیر باشد هر چرخ لاستیکی که میچرخد ارزش دارد. یکوقت آدم میآید توی اداره میگوید چرا آمدهای؟ بابا جوان بودیم دیپلم گرفتیم یک جایی میخواستیم استخدام بشویم آمدیم اینجا استخدام شدیم برای خرجی زن و بچه، یکوقت هم میگوئیم بابا مملکت امنیت میخواهد یا نه؟ بله امنیت میخواهد، بنده میخواستم عمرم را فدای امنیت جامعه بکنم اگر به قصد امنیت بیائی همان حقوق را میگیری اما کفشات را هم که واکس میزنی در حال عبادت هستی میخوابی، حمام میروی، مسواک میکنی، یعنی وقتی هدف مقدس شد همه کارها میشود مقدس مثل اینکه شما میخواهی افطاری بدهی به آدم روزه دار سبزی هم که پاک میکنی توی صف نانوایی که میایستی، چون هدف تو افطاری دادن است تمام کارهایت رنگ عبادت پیدا میکند ما میتوانیم سفرهای عیدمان، سفرهای تابستانمان، همه عبادت باشد نیت مقدس داشته باشیم یکوقت شما پول توی صندوق صدقات میاندازی میگویی برای سلامتی جان آقا امام زمان(علیه السلام) و برای سلامتی همه مسلمانها من هم یکی از آن مسلمانها، اگر برای این شد میشود عبادت اگر برای سلامتی خودت شد آنوقت ارزش آن به ارزش اول نمیرسد. شما صورتت را که میشوری برای خنکی باشد شخصی است اگر برای وضو باشد عبادت است هر وقت با وضو باشی با نور هستی چون وضو نور است اصلاً آدمی که با وضو است نور است ضمن اینکه وضو میگیری خنک هم میشوی شیرجه میروی، چرا الکی شیرجه میروی؟ قصد غسل جمعه کن، حالا که جمعه هست تو هم شیرجه میروی خوب نیت کن صدقه میدهی برای عموم باشد.
ما میتوانیم برای تمام حرکت هایمان، خدا یک آیه دارد خوب است که این آیه را حفظ کنیم قرآن میفرماید «وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُمْ» البقره/۲۲۳ یعنی برای آیندهتان یک چیزی ذخیره کنید، چطور حقوق کارمندان را بر میدارند برای بازنشستگی و اخیراً هم برای تأمین اجتماعی، یعنی کار الان برای آینده شما تمام کارهایتان میتوانید که ذخیره کنید تا برای آینده باشد از کار ساده تو نشستهای یک کسی قلم ندارد بسم الله، از خانه بیرون میآیی یک سنگ جلوی راه است ممکن است که این سنگ مزاحم باشد خم شویم و سنگ را کنار بگذاریم، داریم از جایی میرویم پیرمرد و پیرزنی هست که مشکل دارند. . . میشود. . . امام حسین(علیه السلام) فرمود من برای طغیان نمیروم البته حکومت هم حق اهل بیت است خود امام حسین(علیه السلام) فرمود حکومت باید دست اهلش باشد اگر حکومت دست امام حسین(علیه السلام) نباشد دست کی باشد ولی فردا ممکن است تحلیل گرها جور دیگری تحلیل کنند.
حیات و مرگ واقعی در دیدگاه امام حسین
۳۳- معرفی دیدگاه، یا بگوئیم تغییر افکار
اگر بگویند زندگی چیست، بگوئیم زندگی خوراک پوشاک و مسکن، زندگی چیست؟ خانه، ماشین، تلفن، زندگی چیست؟ مدرک، حقوق، پُست، میگوید نه، (موت فی عزٍ) آدم بمیرد که عزیز باشد(خیر من حیات فی ذل) مرگی که آدم عزیز باشد بهتر است از حیاتی که آدم ذلیل باشد. بیخود نیست که پسر امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرمود مرگ از عسل شیرینتر است یعنی چه؟ میخواهد بگوید ما زنده باشیم رئیس حکومتمان یزید باشد بمیریم بهتر است.
مردم فکرشان این است که…خوشبخت کیست؟ میگوئیم فلانی آدم عزیزی است، چه خانهای داری! بابا خانهاش سوپردولوکس است اما به همه بانکها وام بدهکار است، لباسهایش شیک است روزی ده بار مردم میآیند در خانهاش و به او فحش میدهند، خیلی از ماشینها و خانهها لوکس است مدرکها بالاست، بله مدرک بالا است ولی توی امتحانات تقلب کرد، پولدار شد اما کلاهبردای کرد بنابراین آدم روی گونی بنشیند که حلال باشد بهتر از این است که روی قالی بنشیند که حرام باشد.
(اگر عروس ها این را بلد باشند آمار طلاق کم میشود، آمار طلاق بالا رفته است چون عروس یا داماد قانع نیستند داماد قانع نیست به جهازیه که بابات اینرا به تو داد حالا بعضی دامادها که اصلش بی شعور هستند یک داماد بی شعور برایتان بگویم! خیلی بی شعور است، واقعاً خیلی بی شعور است،. . . بابا حالا ساعت اول ماشین لباسشویی نداشته باشید چی میشود؟ حالا فعلاً تخت خواب نداشته باشید . . . چرا اینقدر بدبخت. . . همه را به فلا کت میاندازد یعنی بخاطر یک خمره سر یک گاو را میبرند بخاطر یک چار قد قادسیه را آتش میزنند آمار طلاق بالا میرود دست خودمان است روی میخ نشستهایم میگوئیم آخ خوب بلند شو آنطرف بنشین یکسری بدبختیها بخاطر این است که من قانع نیستم اگر مرد آدم باشد نیش نزد زن قانع باشد ما همدیگر را میخواهیم که با هم زندگی کنیم حالا فرش زیر پایمان موکت بود موکت، قالی بود قالی، دست باف بود دست باف، هر چه خدا رساند ما انسان هستیم قالی پشم است انسان نباید برای پشم دعوا کند ما آدمهایی داریم که انسانیتشان فدای پشم میشود خانه آجر است تو آدم هستی ما بسیار داریم آدمهایی که زندگیشان را بخاطر آجرها تلخ میکنند فکرها خلاف است همه هم تحصیلکرده هستند ماشاءالله هر چه دلت بخواهد لیسانس و دیپلم اما آنچه نیست قناعت است).
تغییر افکار، به امید روزی که علامتهای ما اینها روی آن نوشته باشد مرگ با عزت بهتر است از حیات با ذلت، پهلوانهایی که پرچم دست میگیرند اینرا بنویسند مردم میدانید چرا برای امام حسین(علیه السلام) گریه میکنید؟ امام حسین(علیه السلام) فکر ما را عوض کرد فکر ما این بود دلار و ماشین شخصی امام حسین(علیه السلام) آمد فکر ما را عوض کرد و فرمود که عزت در چیست ذلت در چیست .
افشای جنایات بنی امیه در سخنان امام حسین (ع)
۳۴- افشاگری
البته هم بجا داریم هم نابجا، نابجا یعنی من گناهی از شما دارم آبروی شما را میریزیم این غیبت و گناه است حرام است ممکن است شما هر کدام عیبی داشته باشید من عیبها دارم حالا باید همدیگر را لو بدهیم؟ حرام است سخن چینی حرام است حالا من پشت سر شما یک فحشی بدهم شما باید بروی به او بگوئی؟ افشاگری، آبروی مومن را نباید کسی بریزد غیبت حرام است حتی قرآن میفرماید که مثل گوشت مرده است چون گوشت زنده را بکنی جای آن پر میشود اما گوشت مرده دیگر جای آن پر نمیشود غیبت آبروی طرف را میریزی آبروی طرف دیگر جایش پر نمیشود ما یک حدیث داریم که اگر کسی غیبت کند همه عبادتهایش هوا میرود، یک نفر پرسید آقا ما این همه عبادت کردهایم بخاطر یک دقیقه غیبت برود روی هوا؟ گفتیم بله، بخاطر اینکه آن آقایی که آبرویش را ریختی سالها جان کنده تا آبرو درست کرده بود تو با یک کلمه آبروی چندین ساله او را هوا کردی همینطور که با یک کلمه آبروی چندین ساله او را هوا کردی خدا با همین کلمه عبادت چندین ساله تو را هوا میکند این عدالت است.
(از همه گذشته گناه کیلویی نیست گاهی شما یک سوزن به یک گوشـه توپ میزنی کل بازی فوتبال لغو است حالا بخاطر یک سوزن؟ بله بخاطر یک سوزن، اینجا که کیلویی نیست بگوئیم آقا یازده نفر هستند فوتبال؟ یازده نفر از اینطرف و یازده نفر از آنطرف؟ بیست و دو نفر جوان را علاف کردهای بخاطر یک سوزن؟ آقا این کیلویی نیست که بگویی بیست و دو تا جوان هستند هر جوانی هم هشتاد کیلو است مثلاً دو تن جوان آنوقت بخاطر یک سوزن یک گرمی. . . بعضی چیزها کیلویی نیست گرمی هم نیست من یک خال سیاه روی عمامهام باشد پشت تلویزیون نمیآیم اصلاً یک پشه دماغ من را بگزد پشت تلویزیون نمیآیم آقا درسهائی از قرآن بخاطر یک پشه؟ بله بخاطر یک پشه، افشاگری نابجا غیبت است توی جلسات دید و بازدید خوش و بش میکنیم سعی کنیم که غیبت نکنیم. خدا رحمت کند حضرت امام را، به رفقایش میگفت به دو شرط میآیم تفریح آخر امام هم اهل تفریح بود پنجشنبهها با علما و دانشمندان قم هم سنهای خودش میرفتند باغهای قم صفا میکردند میگفت به دو شرط ۱- نماز اول وقت، چه اشکالی دارد این همه میآید و میرود این مسجدها الحمدلله از چیزهایی که در جمهوری اسلامی درست شد البته من نقشی نداشتم دست من نیست پای من حساب نشود ولی هفتصد تا مسجد توی جادهها ساخته شد مال ستاد نماز نیست مال بنده هم نیست خودشان ساختند وزارت راه ساخت وزارت نفت ساخت افراد خیر ساختند وزارت دفاع ساخت شرکتها ساختند مومنین ساختند همه دولت و ملت با هم ساختند ولی الان هفتصد تا مسجد است شما که توی جاده هستی پیاده شو نماز هم بخوان)
اما افشاگری، امام حسین(علیه السلام) افشاگری میکرد در نامهای به مردم کوفه نوشتای مردم کوفه شما کسانی هستید که پدرم را کشتید شما کسانی هستید که برادرم را کشتید شما کسانی هستید که پسر عمویم مسلم بن عقیل را کشتید در نامهای به معاویه نوشت(أو لست قاتل حجربن عدی، أو لست قاتل. . . أو لست قاتل کی. . . قرآن هم یک آیه دارد میگوید مجرمین را لو بدهید «وَلِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ» الأنعام/۵۵ یعنی آدمهای مجرم را بگو که آقا این یک همچین دسته گلی را آب داده این همچین دسته گلی را آب داده اگر کسی میخواهد پست بگیرید. . . یکوقت کسی میخواهد رئیس جمهور شود، وکیل شود، وزیر شود، اگر میخواهد مسئولیت به عهده بگیرد و شما میدانی که نااهل است آنجا لازم است که افشاگری کنی اما اگر نمیخواهد مسئول شود همینطور کسی دارد میرود چرا غیبت او را میکنی اگر قرائتی دارد میرود شما حق نداری غیبت کنی اما اگر بنده میخواهم پشت ماشین بنشینم میگوئیم آقا بیائید سوار اتوبوس شوید و شما میدانی که رانندگی بلد نیستم بگو آقا سوار نشوید(این مست است سوار نشوید این ناشی است سوار نشوید این بلد نیست سوار نشوید این خواب نکرده الان پشت فرمان خوابش میگیرد سوار نشوید این تریاک نکشیده الان بنگ است یک جاهایی باید آدم افشاگری کند همینطور که افشاگری گاهی حرام است گاهی هم. . . یک کسی عمامه سیاه گذاشته است میگوید من سید هستم باید گفت آقا این سید نیست عمامهاش دروغی است این دروغ میگوید سید نیست پزشک نیست میگویند آقای دکتر آقا این پزشک نیست الان نسخهاش تو را میکشد اگر کسی ادعایی بکند که اهلش نباشد یعنی بگوید من آیت الله هستم آیت الله نیست بگوید من سید هستم سید نباشد بگوید من دکتر هستم دکتر. . . دانشجوهای عزیز از سال دومی که شما دانشجو هستی به تو میگویند مهندس از سال اول میگویند نگوئید دکتر دیر که نمیشود حالا عجله داری؟ درختهایی که زود سبز میشود درختهایی که زود گل میدهد زود هم سرما میخورد حالا چرا. . . اگر قسمت شما باشد خدا میرساند اگر قسمت نباشد. . . عجله نکن. روزی امام حسین(علیه السلام) جوان بود آمد توی مسجد دید خلیفــه دوم منبر رفته است یک خورده نگاه کرد و فرمود(أنزل) یعنی بیا پائین(من منبر أبی) اینجایی که تو نشستهای جای پیغمبر است بیا پائین خلیفــه دوم هم گفت راست میگویی این منبر منبر پیغمبر است از جاهایی که خلیفه دوم اقرار کرد گفت راست میگویی حق با امام حسین(علیه السلام) است شهامت داشت).
سفارش به نوشتن و ثبت سخن بزرگان
سفارش به یادداشت و نوشتن این هم خیلی قشنگ است :
۳۵- سفارش به نوشتن
امام حسین(علیه السلام) فرمود(اسمعوا واکتبوا) گوش بدهید و بنویسید(ارجعوا) برگردید به شهرهایتان حرفهای من را به دیگران. . . این نوشتن خیلی مهم است(ما اگر خاطراتی که میخندیم را بنویسیم هر کسی یک کتاب طنز دارد اگر خاطراتی که تعجب کردهایم را بنویسیم آخر عمرمان میشود یک کتاب شگفت انگیز، هر یک از شما میتوانید چند تا کتاب بنویسید، هر کسی یک خاطرهای دارد بنویسد، طنزها، کجا خندهات گرفته هر جا خندهات گرفته میبینی که یک کتاب خنده نوشتهای کجا دلت سوخته بنویس، چه شعر قشنگی شنیدهای، چه حدیث نابی شنیدهای، ما همینطور. . . هفتاد سال همینطور مینشینیم بعد هم میگوئیم الله الصمد یعنی چه؟ میگوئیم نمیدانیم یعنی چه، میگوئیم آمین یعنی چه؟ میگوید نمیدانم، دلمان خوش است دیپلم هستیم یا لیسانس هستیم).
بعد هم یادداشتها را در اختیار بگذاریم، وزارت علوم یک قانونی دارد و من آنرا قبول ندارم و آن قانون این است که اگر کسی تحقیقی کرد و رسالهای برای لیسانس و فوق لیسانس و دکترا نوشت فقط یک نسخه دست خود نویسنده است این دانشجویی که تحقیق کرده یک نسخه هم باید توی بایگانی وزارت دانشگاه باشد ما که نفهمیدیم، از یکی از دانشگاههای مهم تهران. . . بله، گفتیم آقا رسالههایی که دانشجوها دادهاند میشود به ما بدهید یک دفتری به ما دادند دیدیم بالای هزار تا رساله است بعضی چیزهای مثل نفت است مثل انرژی اتمی است آنها را ما که عقلمان نمیرسد اما بعضی چیزها بود که به درد من هم میخورد مثلاً چرا طلاق زیاد میشود، موانع ازدواج چیه، یک تحقیقاتی روی این زمینه کردهاند من چهل پنجاه مسائل اجتماعی بود که اینها به درد من هم میخورد گفتیم اینها را به ما بدهید گفتند آقا ما مجاز نیستیم، گفتیم چرا؟ گفت قانون است که تحقیقات دانشجو را به کسی دیگر ندهید گفتیم خوب این با گنج چه فرقی میکند تاجر پولش را. . . یعنی احتکار پول یا احتکار گندم یا احتکار علم خوب این هم احتکار علم است گفتند میترسیم کسی دیگر تقلب کند گفتیم الان دنیای کامپیوتر هست هر کسی رسالهای نوشته میتواند برود ببیند که این رساله جای دیگری هست یا نه، یعنی راه. . . یک چیزی عرضه کنیم هم چیزی زیاد کنیم هم چیزی یاد بدهیم.
۳۶- اعتراف گرفتن
امام حسین(علیه السلام) نه بار فرمود(انشدکم بالله) یعنی شما تو را به خدا، شما تو را به خدا مادرم زهرا(علیها السلام) نیست، شما را به خدا پدرم علی بن ابی طالب(علیه السلام) نیست، نه بار در سخنرانی در روز عاشورا فرمود شما را به خدا اعتراف گرفت فردا نگوئید غافل بودیم خام بودیم خواب بودیم .
انجام وظیفه مهم است، نه شکست یا پیروزی
۳۷- انجام وظیفه :
(قتلناام ظفرنا) اینرا امام حسین(علیه السلام) فرمود که کشته بشویم یا پیروز بشویم ما باید وظیفهمان را انجام بدهیم آقا باران نمیآید حضرت آیت الله شما امام جمعه هستی عالم بزرگوار هستی بلند شو نماز باران بخوان، ببین آقا اگر ما نماز باران بخوانیم باران نیاید آبرومان میرود این حرفها چیه؟ مثل اینکه به فوتبالیستها بگویی برو گل بزن بگوید نه من نمیآیم میترسم برویم اتریش گل نزنیم برو بازی کن گل زدی یا نزدی، فوتبالیست باید برود بازیاش را بکند زد زد خورد خورد، ما وقتی باران نمیآید باید نماز باران بخوانیم تازه اگر نیامد یکبار دیگر میخوانیم دو بار میخوانیم ما وظیفهمان این است که وقتی باران نمیآید نماز باران بخوانیم خدا کار خودش را میکند .
امام حسین(علیه السلام) فرمود وظیفه ما این است که در مقابل مثل یزید قیام کنیم(قتلنا) کشته شدیم الحمدلله رب العالمین(ظفرنا) پیروز شدیم. . . یعنی نگو آقا ما برویم آنجا چقدر به ما میدهند؟ چی گیر ما میآید؟ آقا برویم روضه، برنج است یا عدسی؟ اِه! ، برویم درس بخوانیم، مدرکش چیه؟ بابا درس درس است ولو مدرک ندهند به ایشان سلام کن سلام علیکم ببخشید ایشان کی بود؟ هر کس میخواهد باشد این یک انسان بود من هم یک انسان هستم دو تا گردو که نیستیم، دو تا گردو از بغل هم رد میشود، ما دو تا آدم هستیم خوب سلام کن حتماً باید یک کسی باشد آن هم کسی که شما او را بشناسید، سلام ما حتماً باید کسی باشد که سلام کنیم ولذا اگر جوانی بگوید سلام علیکم رفیقش میگوید ببخشید کی بود مثل اینکه مثلاً. . . توی پارک هم میرویم تفریح است نمازمان را هم میخوانیم من نباید بخاطر اینکه یک عده فامیل نشستهاند خدا را فراموش کنم.
امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا توی بحبوبـه جنگ نماز خواند. توی روستاها جمع شوید شما که توی شهر وضعتان خوب است و حالا رفتهاید توی روستا دور هم جمع شوید کمبود روستا را که یا جاده است یا درمانگاه است یا مدرسه است هر چه ندارد. . . چهار نفر که توی ایام عید میروند توی روستا خوب است که دور هم جمع شوند و بگویند که مشکل این روستا چیه، چند تا دانشجو دارد دانشجوها چند تا مشکل دارند چند تا طلبه دارد آیا طلبه هایش مشکل دارند چند تا مریض دارد، برکت داشته باشیم، چقدر میتوانیم از این دید و بازدیدها و صلــه رحمها خیر تولید کنیم(من خوشم آمد از یک حرکتی که اخیراً انجام دادهاند خیلی خوشم آمد دو سه تا پولدار پول روی هم گذاشتند گفتند روستا به روستا کسانی که بالای شصت سال دارند و هنوز زیارت امام رضا(علیه السلام) نرفتهاند اینها را ببریم کسی که شصت سال دارد و مشهد نرفته است این پیداست که زندگیاش مشکل دارد اینها را ببریم همینطور روستا روستا اینها را میبرند مشهد این چقدر کار قشنگی است، آقا توی این روستا چند نفر بالا شصت سال مشهد نرفتهاند چهل و پنج نفر هستند خیلی خوب یاالله یک اتوبوس بگیریم بشکرانه اینکه سال هشتاد و چهار خدا انشاءالله سال را مبارک کند تمام این روستاییها کسانی که بالای شصت سال دارند و نتوانستهاند پابوس امام رضا(علیه السلام) بروند ما اینها را یک زیارت. . . از این کارها میشود کرد حالا من نمیخواهم اسمش را ببرم شاید راضی نباشد یکی از مراجع تقلید که الان هم هست خیلی مقلد دارد. . . طلبهای بود پای درس، یک تاجر تبریزی دید عجب طلبــه تیز هوشی است گفت بیا، تو زندگیات چیه؟ گفت من زندگیام معمولی است، گفت من خرج تو را میدهم برو درس بخوان تو دیگر نه منبر برو و نه فکر کتاب هیچی، تو مخات میکشد که مرجع تقلید بشوی خرجی ایشان را داد و ایشان مرجع شد گاهی یک دانشجو اگر خرجیاش را بدهی بوعلی سینا میشود بعد نشسته تخمه میشکند مدل ماشیناش را عوض میکند هی ور میرود با زندگیاش و هیچ برای قیامت ذخیره نمیکند).
خدایا کمبودهای ما را مادی و معنوی هر کمبودی که هست با قدرت غیبی در سایه حضرت مهدی کمبودهایمان را جبران بفرما.
کسانی که سالهای قبل بودند و الان نیستند همه را ببخش و بیامرز.
همه مریض هایمان شفا پیدا کنند.
ازدواج را برای کسانی که همسر ندارند آسان کن.
اشتغال را مشکلاش را حل کن.
اعتیاد را مشکلاش را حل کن.
اسکان را مشکلاش را حل کن.
اعتقاد را روز به روز قویتر بفرما.
سفرهایمان را بی خطر کن.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
منبع : تلخیص آزاد از گفتارهای استاد قرائتی