تحریف های ناجوانمردانه داستان «خاکسپاری حافظ»، علیه دینداری و اخلاق حافظ
توسط: مدیر سایت موضوع: ایران و اسلام, دفاع از حریم اسلام, رو در رو با تاریکی – پاسخ شبهات و دروغ ها
تحقیق از: حجت الله حاجی کاظم
چکیده: اثبات می کنیم داستان منتشر شده، نسبت به داستانی که در منبع اصلی از ادوارد براون آمده به شدت تحریف شده است؛ جهت گیری این تحریف علیه دین و اخلاق را بررسی می کنیم و در نهایت نشان می دهیم حتی داستانی که در منبع اصلی نقل شده است، با شواهد تاریخی محکم سازگار نیست و واقعیت خارجی ندارد و انگیزه ادوارد براون از نقل آن، تنها نقل باورهای بخشی از مردم نسبت به فال حافظ بوده است.
وقتی با نقلهای بسیار زیرکانه علیه دین و فرهنگ ایرانی مواجه میشویم؛ وقتی با بررسی محققانه آنها متوجه دروغهای ظریف و اثرگذارش میشویم، اطمینان پیدا میکنیم که عدهای برای این تحریفها و داستانها وقت میگذارند تا باور خود را القاء کنند.
از نظر وجدان عموم انسانها تحریف، ناجوانمردانه است و حتی کسی که میخواهد سخن درستی را برساند، حق ندارد با دروغ و تحریف به سوی هدف خویش حرکت نماید.
«داستان خاکسپاری حافظ» که متأسفانه صدها بار (این تعداد را میتوان با جستجوی معمولی در گوگل حدس زد) در فضای مجازی تکرار شده است، دروغی تاریخی است که هدف آن را بررسی کرده و اصل داستان را از منبعی که برای آن گفتهاند (تاریخ ادبیات ایران نوشته ادوارد براون) میبینیم و منابع براون را نیز بررسی مینماییم.
متن داستان تحریفشده «خاکسپاری حافظ»
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا میرود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار (اراذل و اوباش) ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ میریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ. ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمیخیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ میدهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ میدهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ میشود:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد ، تو برو خود را باش هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر میافکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام میشود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ «ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ. (منبع: تاریخ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺩﻭﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﻭﻥ، ﺟﻠﺪ ﺳﻮﻡ)
جعل کننده داستان دروغین خاکسپاری حافظ چه میخواسته بگوید؟ (نقد محتوایی)
عبارت «مانع دفن جسد شاعر در مصلای شهر میشوند … به این دلیل که حافظ شرابخوار و بیدین بوده … » میخواهد وی را شرابخوار و بیدین معرفی نماید. مفتی و مردم شهر که همعصر وی بودهاند، اعتراضی به این تهمت نمیکنند و تا آخر این داستان، کسی ادعای شرابخوار و بیدین بودن وی را رد نکرده و اتفاقاً شعری که آمده نیز در همین راستاست. جالب اینجاست که پروژه بیدین معرفی کردن امثال سعدی، زکریای رازی، خیام و … چندی است بهعنوان بخشی از پروژه ضد دین فعالیت مینماید. آنان میخواهد مفاخر ایرانی و اسلامی را اهل فجور و موافق با نظرات خویش معرفی کنند. مقالاتی از استاد دکتر آقایانی چاوشی عضو هیئتعلمی دانشگاه شریف در دفاع از دینداری برخی از این مفاخر منتشر شده است.
کسانی که فتوای مفتی شهر را اجرا میکنند، مردم کوچه و بازار هستند و نه فرهیختگان و اندیشمندان و از این رو سعی در دور نشان دادن منصب فتوا از تعقل و اندیشه دارد.
با توجه به ماجرای داستان، معنای بیت دوم این خواهد بود که هرکس در امور مرتبط با دین تنها باید به امر خودش بپردازد و حساسیتهایی که دین نسبت به احکام شرابخوار، غیرمسلمان و … است، ناشی از توجه نکردن به عیبهای خود است. البته ما معنای این بیت از شعر حافظ عزیز را که عمر در علوم رایج حوزههای اسلامی گذاشت، اینگونه میدانیم که ما را از عیبجویی دیگران منع کرده است و … که سخن صحیحی است اما دلیل بر مخالفت با احکام اجتماعی دین نیست.
با توجه به فضای داستان، میخواهند بیت آخر را اینگونه تفسیر کنند که چه حقیقتاً شرابخوار باشی، چه اهل مسجد و چه اهل دیگر ادیان، هیچ تفاوتی در حضور تو در خانه عشق ندارد. درحالیکه به نظر ما مقصود حافظ از میکده و می و کنشت و … مقاصد عرفانی است که در جای خود بررسی شده است.
میخواسته منطق دینداری را در جامعه مغلوب نهایی معرفی کند. منطقی که به ادعای آنان با فال حافظ هم شکستخورده بود. «ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ حیرتزده میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر میافکنند»
بررسی سند داستان و اثبات تحریف بودن داستان خاکسپاری حافظ
ماجرا از این قرار است که ادوارد براون از قول کتابی به نام «رساله لطیفه غیبیه» که در آن برخی نمونههای فال حافظ ذکر شده است، داستانی مشابه را نقل میکند که البته محتوایی بسیار بسیار متفاوت با داستان منتشر شده در فضای وب دارد. داستان مربوطه را از کتاب وی واژه به واژه نقل، نقد و با داستان منتشر شده مقایسه میکنیم. برای تحقیق خوانندگان، کتاب را بارگذاری و پیوست کردهایم که از اینجا قابل دانلود است.
قبل از ذکر مطلب ادوارد براون، باید گفت وی در همین کتاب می گوید:
«تنها اثری از معاصرین خود حافظ که مشتمل بر ذکر نام اوست و ما را بدان آگاهی حاصل گردیده، همانا مقدمه ای است که یکی از دوستان وی که جامع اشعار او بوده موسوم به محمد گندام نوشته.»(ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، کتاب دوم، فصل چهارم، صفحه ۳۶۰ کتاب، صفحه ۳۹۴ فایل پیوست)
تایید اهمیت مقدمه محمد گلندام از سوی ادوارد براون
براون منابع درباره حافظ را ضعیف بر می شمرد. (همان، صفحه ۳۶۴) سپس در بخشی که میخواهد در مورد اعتماد فارس زبانها به فال حافظ سخن بگوید، از کتاب رساله لطیفه غیبیه مطالبی میآورد. کتابی که در بخش اسناد، آن را قوی ندانسته است. با این حال داستانهایی از فال حافظ از آن کتاب نقل میکند. در میان این داستانها، به داستان فال حافظ در هنگام خاکسپاری او اشاره میکند که هیچ سندی برای آن بر نمیشمرد (حتی همین کتاب رساله لطائف غیبیه را). البته در نهایت داستان ادوارد براون با داستان منتشر شده در اینترنت کاملاً متفاوت است در حالی که منبع داستان را کتاب ادوارد براون معرفی کرده اند.
داستان به نقل از ادوارد براون چنین است: (ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، کتاب دوم، فصل چهارم، صفحه ۴۱۸ کتاب، صفحه ۴۵۳ فایل پیوست)
«هم از زمان حافظ حکایتی منقول است که در لطائف غیبیه ذکر نشده است و آن این است که چون شاعر وفات یافت، بعضی از تخطئه کنندگان وی مانع از آن شدند که او را در قبرستان دفن کنند. چون در این باب بر آن شدند که از دیوان او فالی برگرفته و هرچه از آن فال حاصل شد، حاکم قضیه باشد؛ دیوان را به تفأل گشودند این بیت مناسب برآمد:
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ که گرچه غرق گناه است، میرود به بهشت.»
تصویر متن اصلی داستان کتاب ادوارد براون
تحریفات داستان جعلی «خاکسپاری حافظ» نسبت به داستان براون:
نسبت بی دینی و شرابخواری دادن به حافظ که متأسفانه موجب شده حتی برخی این داستان را با برچسب «شرابخواری-حافظ» در اینترنت منتشر کنند.
اضافه کردن فتوای مفتی و اراذل و اوباش دانستن پیروان فتوا دهندگان و اندیشمند و فرهیخته خواندن معترضان به فتوا دهنده.
تغییر قبرستان شهر به مصلای شهر برای کاهش تردید مخاطب
افزودن نقشی برای یک کودک برای تلطیف فضای داستان به نفع خود
حذف بیت نقلشده در داستان براون و جایگزین کردن سه بیت دیگر برای ایجاد منظور خود
مغلوب معرفی کردن منطق دینداران در مقابل شرابخواران بیدین (تهمتی که به حافظ میزنند): «ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ حیرتزده میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر میافکنند»
دلایل قابل استناد نبودن تاریخی خود داستان کوتاه ادوارد براون:
باوجود آنکه داستان منتشر شده در اینترنت و شبکه های اجتماعی تفاوت های فاحشی با داستان براون دارد، اما به نظر می رسد خود داستان نقل شده توسط ادوارد براون نیز با مقصود بیان حقیقتی تاریخی نبوده و صرفاً براون می خواسته تمایل ایرانیان به فال حافظ را در خرده فرهنگ های اقوام ایرانی به نمایش گذارد. دلایل ما چنین است:
ادوارد براون این داستان را بهعنوان نقلی در مورد فرهنگ شفاهی مردم نسبت به فال حافظ آورده و هیچ منبع تاریخی برای آن نداشته وگرنه به خاطر تقیدش به منابع، ذکر میکرده است. (این داستان از فیصل عبدالحسن محقق معاصر نیز نقل شده که منبع وی هم ظاهراً همین ادوارد براون است.) به نظر میرسد انسان محققی همچون براون، نمی توانسته داستانی بی منبع نقل کند. تنها توجیه ما برای او این است که وی داستان را صرفاً به جهت نشان دادن رواج فال حافظ در میان ایرانیان چنین داستانی را نقل کرده است.
داستان براون اگر قرار باشد یک گزارش تاریخی تصور شود، با برخی شواهد تاریخی ناسازگار است. برای مثال، خود ادوارد براون در همین کتاب از قول گلندام (که براون وی را تنها معاصر حافظ که درباره او نوشته می داند)، نقل می کند که حافظ در زمان خود اشعارش را جمع آوری نکرد و وی (گلندام) بعد از وی با مشقت و یکی یکی به جمع آوری اشعار وی پرداخت. حال چگونه ممکن است مردم هنگام مرگ او دیوانش را آورده و به او فال بزنند؟! حافظ پژوهان در مقدمه دیوان حافظ موجود در عصر حاضر، گفتار گلندام را به جهت اهمیتش می آورند. (برای مثال، دیوان حافظ نسخه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی) سعید نیاز کرمانی در کتاب «حافظ شناسی» می گوید: «محمد گلندام براى جمع آورى اشعار حافظ وعده میدهد که در ازاى هرغزل یافته شده یک سکه طلا بدهد» (حافظ شناسی، ج۴،صفحه۱۷۴) ضمنا تصویر کتاب ادوارد براون در مورد تدوین نشدن اشعار حافظ تا زمان وفاتش در ذیل آمده است:
گلندام می گوید حافظ در زمان خود اشعارش را جمع آوری نکرد.
تخطئه کننده حافظ چگونه میتوانسته وی را از دفن شدن در قبرستان منع کند؟ تنها کسی که مسلمان نباشد در قبرستان مسلمانان دفن نمیشود در حالی که از نظر عموم حافظ پژوهان (و از جمله خود ادوارد براون) حافظ انسانی متقی، معلم قرآن، مدرس تفسیر (کشاف) و … بوده است و بندگی خدا می کرده. (صفحه ۳۶۲ و ۳۶۳ همان کتاب)
یکی از اشکالات منطقی داستان نیز این است: در داستان آمده که می خواستند از دفن او در قبرستان ممانعت کنند. این تنها در حالتی است که وی را کافر دانسته باشند. چگونه ممکن است مردم مسلمان کسی را کافر بدانند و برای حل اختلاف به بیت شعری استناد کرده و درنهایت بهجای تکیه بر دین و شواهد عینی، بر آن فال تکیه کنند؟
یکی دیگر از اشکالات منطقی داستان چنین است: چگونه ممکن است فال حافظ به محض وفات بدون هیچ سابقه ای در زمان حیاتش رواج داشته باشد به نحوی که مردم شهر نسبت به ملاک قرار دادن آن به توافق برسند؟ (حتماً می گویند وقتی حافظ زنده بوده برایش فاتحه میخواندند و به دیوانی که نداشته فال میزدند!!؟)
بیاییم هر نقلی را منتشر نکرده و لااقل گاهی اسناد آن را بررسی نماییم. حافظ شیرازی عارف و فقیه نامدار جهان اسلام به همین راحتی در اذهان عمومی به نفع کفر و شراب خواری و شاهد بازی و … مصادره می گردد اگر ما اهل تحقیق نباشیم.
لطفا در صورت نقل، منبع را ذکر کنید.
برای شبکه های پیام رسان
تحریفهای ناجوانمردانه داستان «خاکسپاری حافظ»
داستانی که صدها بار در اینترنت و شبکههای پیام رسان به نام «خاکسپاری حافظ» به نقل از ادوارد براون منتشر شده(خودتان جستجو کنید)، تحریف زندگی حافظ شیرین سخن است. داستان «خاکسپاری حافظ» ضمن معرفی حافظ به عنوان شرابخوار، دینداری دینداران را ملامت میکند و نتیجه فال حافظ را، یکسان دانستن مسجد و کنشت و نیز شکست دینداران جامعه آن روز میداند. گفته اند علما می گویند چون حافظ شرابخوار(؟) است، در فلان جا دفن نشود … فال حافظ گرفتند فهمیدند حافظ شرابخوار، آدم خوبی است و مسجد و کنشت یکسان است.
تحلیل تاریخی:
در متن منتشر شده در فضای مجازی، تعبیراتی بر داستان اصلی ادوارد براون افزودهاند و به کتاب او منبع دادهاند. سعی کردهاند با این تغییرات، دینداری حافظ را زیر سؤال برده، علما را مخالفان حافظ معرفی و دینداران را قشرسطحی و اوباش جامعه آن روز نشان دهند. ضمناً شعری که در فال حافظ در کتاب براون آمده را تغییر داده و از یک بیت به سه بیت افزایش دادهاند.
اما نکته مهمتر این است که ادوارد براون تاکید کرده که در مورد حافظ اطلاعات تاریخی بسیار کمی داریم و تقریباً تنها مستند ما، نوشتههای گلندام است. براون، مشابه داستان خاکسپاری حافظ را تنها برای بیان این موضوع که در میان ایرانیان فال حافظ رواج دارد و داستانهایی هم در مورد اهمیت این فال رایج است، آورده و فقط خواسته بگوید چقدر در نظر برخی ایرانیان فال حافظ اهمیت دارد. همین. حتی هیچ منبعی هم برای این داستان ذکر نمیکند؛ در حالی حتی برای بقیه داستان ها منبع ذکر کرده است.
این داستان تناقض محتوایی هم دارد:
دیوان حافظ به تصریح حافظ شناسان از جمله براون، سالها بعد جمعآوری شده و کتابی نبوده که از آن فال گرفته شود
و ضمناً استناد به فال حافظ بلافاصله بعد مرگ او بدون هیچ سابقه قبلی، بی معنی است.
از مستندات تاریخی بر میآید که حافظ، برای حفظ چهارده روایت قرآن وقت صرف کرده؛ دروس دینی همچون تفسیر میگفته و در لباس عالمی اهل دل و پرهیزکار بوده است.
متأسفانه این داستان نیز در ادامه پروژه کافر دانستن مفاخر ایران زمین همچون رازی و خیام و … است که با دروغ، قصد مخفی شدن پشت دانشمندان ایران را داشته است. داستان یادشده حتی ذکر منبع کرده اما غیر منصفانه، همان منبع را نیز تحریف نموده است.
در کپی کردن مطالب در شبکه های اجتماعی، کمی بیشتر دقت کنیم. مفاخرمان، سرمایههای ما هستند.
منبع : http://mighatemehr.ir/fa/?p=2144