۵- چه کسی دستور قتل امام حسین علیه السّلام را داد؟
ب ـ صدور فرمان از سوی یزید برای کشتن امام حسین علیه السلام
در تبیین قاتل بودن یزید نسبت به امام حسین علیه السّلام لازم نیست که او خود به صورت مستقیم و مباشر قاتل آن حضرت بوده باشد؛ بلکه زمانی که تمام حکام و فرماندهان زیر دست او در انجام دستورات و فرامین حکومتی تابع محض او به حساب آیند و شکست و پیروزی آنها به یزید نسبت داده شود دیگر هیچ جایی برای توجیه بیگناهی یزید در این اقدام وجود ندارد. به تعبیر دیگر: یزید بن معاویه قاتل امام حسین علیه السلام است اما با شمشیر ابن زیاد، و شمر و عمر بن سعد.
۵- چه کسی دستور قتل امام حسین علیه السّلام را داد؟
ب ـ صدور فرمان از سوی یزید برای کشتن امام حسین علیه السلام
در تبیین قاتل بودن یزید نسبت به امام حسین علیه السّلام لازم نیست که او خود به صورت مستقیم و مباشر قاتل آن حضرت بوده باشد؛ بلکه زمانی که تمام حکام و فرماندهان زیر دست او در انجام دستورات و فرامین حکومتی تابع محض او به حساب آیند و شکست و پیروزی آنها به یزید نسبت داده شود دیگر هیچ جایی برای توجیه بیگناهی یزید در این اقدام وجود ندارد. به تعبیر دیگر: یزید بن معاویه قاتل امام حسین علیه السلام است اما با شمشیر ابن زیاد، و شمر و عمر بن سعد.
در این زمینه میتوان به این دسته از روایات تاریخ اشاره نمود:
ذهبی مینویسد:
حسین به سوی کوفه، عزیمت نمود. از این رو یزید به والی و حاکم عراق عبید الله بن زیاد نوشت: حسین به سوی کوفه عازم است، و او از میان شهرها سرزمین تو را انتخاب کرده که همزمان با ایام و دوران حکومت توست، او تو از میان عمال و گارگزاران برای این کار برگزیده شدهای پس لازم یا خود را آزاد سازی یا به بردگی و غلامی درآیی و از اینرو بود که ابن زیاد حسین را کشت و سر او را برای یزید فرستاد.
و نیز سیوطی مینویسد:
یزید به عبید الله بن زیاد والی و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگیدن با حسین را صادر کرد.
تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۳، چاپ دار الفکر سال ۱۳۹۴ هـ. بیروت.
ابن زیاد به مسافر بن شریح یشکری میگوید:
این که من حسین را به قتل رساندم به این خاطر بود که مرا بین کشته شدن خودم و کشتن حسین مخیر نموده بود و من بین این دو کشتن حسین را انتخاب کردم.
الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۳۲۴٫
ابن زیاد در نامهای به امام حسین علیه السلام مینویسد:
به من خبر رسیده است که تو در سرزمین کربلاء فرود آمدهای، و یزید به من نوشته است: که بر بستر نرم نیارامم و از شکم سیر نکنم تا این که یا تو را به دیار دیگر نزد خدای لطیف خبیر فرستم ویا این که تحت فرمان خود و حکومت یزید درآورم، والسلام.
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۳۸۳ ـ مقتل العوالم، ص ۲۴۳ ـ الفتوح، ابن أعثم، ج ۳ و ج ۵، ص ۸۵٫
یعقوبی میگوید: یزید در نامهای به ابن زیاد نوشت:
به من خبر رسیده است که اهل کوفه به حسین نامه نوشتهاند تا به سوی آنها حرکت کند، و او از مکه به سوی آنها راه افتاده است، و او از میان شهرها سرزمین تو را انتخاب کرده که همزمان با ایام و دوران حکومت توست، اگر او را به قتل رساندی که هیچ و الا باید همچون پدرت به بردگی و غلامی درآیی پس بترس از آن که فرصت از دست برود.
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۲، چاپ صادر. کتاب الفتوح.
در جای دیگر اینگونه آمده است:
یزید، عمرو بن سعید بن عاص را بر لشکری از حاجیان گمارد تا بر مراسم حج سرپرستی کند، و به توصیه نمود تا هر کجا [امام] حسین [علیه السلام] را یافت او مورد هجوم قرار دهد.
المنتخب، طریحی، ج ۳، ص ۳۰۴، اللیله العاشره.
در بعضی دیگر از تواریخ آمده که یزید به ولید بن عتبه نوشت:
حسین و عبد الله بن عمر و عبد الرحمان بن أبو بکر و عبد الله بن زبیر را برای بیعت گرفتن از آنها به سختی با ایشان برخورد کن، و اگر هر کس از این امر سرباز زد گردنش را بزن و سر او را برایم بفرست.
مقتل الحسین خوارزمی، ج ۱، ص ۱۷۸ و ۱۸۰ ـ مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۸۸ چاپ مکتبه مصطفوی ـ قم ـ إیران ـ الفتوح، ابن أعثم، ج ۵، ص ۱۰٫
و بر اساس گزارش یعقوبی:
به محض رسیدن نامه من حسین بن علی و عبد الله بن زبیر را احضار کن، و از آنها بیعت بگیر، و اگر از این کار امتناع ورزیدند آنها را گردن بزن، و سرهایشان را برای من بفرست، و از تمام مردم بیعت بگیر و اگر شخصی از این کار امتناع ورزید حکم را درباره او و حسین بن علی و عبد الله بن زبیر اجرا کن. والسلام.
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۱٫
یزید به عامل خود در مدینه نوشت:
در جواب نامه عجله کن، و در آن برای من بیان کن چه کسانی تحت فرمان و چه کسانی خارج از فرامین من هستند، و به همراه جواب نامه من سر حسین بن علی با نیز بفرست.
ألامالی، شیخ صدوق، ص ۱۳۴ و ۱۳۵ چاپ سال ۱۳۸۹ نجف أشرف عراق ـ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۲٫
درعبارتی دیگر آمده که ولید بن عتبه به یزید اطلاع داد که بین او و امام حسین علیه السلام و ابن زبیر چه گذشته از این رو یزید غضبناک شد و به او نوشت:
زمانی که نامه من به دست تو رسید بار دیگر از مردم مدینه بیعت بگیر و این را به عنوان تأکید بر بیعت قبل قرار بده، و عبد الله بن زبیر را رها کن، که فرصت برای بیعت گرفتن از او زیاد است، و او مادامی که زنده است نمیتواند از چنگ ما فرار کتد، و لازم است که همراه با جواب نامه من سر بریده حسین بن علی را نیز بفرستی، که اگر این گونه کردی فرماندهی سپاهیان از توست و جایزه و هدیهای ارزشمند نیز نزد من داری.
الفتوح، ابن أعثم، ج ۳، جزء ۵، ص ۱۸٫
ابن عساکر میگوید:
به یزید خبر رسید که [امام] حسین [علیه السلام] خارج شده است، از این رو او به عبید الله بن زیاد که عامل و کارگزار او در عراق بود نامه نوشت، و او را امر نمود تا با حسین به محاربه بپردازد، و اگر بر او پیروز شد او را به سوی او بفرستد.
تاریخ دمشق، ج ۱۴، ص ۲۱۳ ـ و در حاشیه بغیه الطالب، ج ۶، رقم ۲۶۱۴٫
و دهها و صدها متن و سند دیگر که بعضی از آنها در این قسمت و نیز ابتدای تحقیق ذکر شد؛ که هر کدام به خودی خود میتواند بهترین شاهد و تأیید برای اثبات قاتل بودن یزید باشد.
حال ما سؤال میکنیم امر به محاربه و قتال و جنگیدن و کشتن و سر از تن جدا کردن امام حسین علیه السّلام آیا از کسی غیر از یزید صادر شده است؟!
و از طرفی دیگر، اگر بر فرض، این ادعا که یزید امر به کشتن امام حسین علیه السّلام نکرده صحیح میبود، لازم بود همانگونه که در متون بالا امر نمودن به قتل آن حضرت را ذکر کردهاند خلاف آن را نیز ذکر میکردند و یا بعد از این اتفاق ـ على الأقل ـ توبیخ و عقاب و تنبیه نمودن عوامل و کارگزاران در این واقعه همچون: ابن زیاد و عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن و غیره ـ لعنهم الله ـ را که مشارکت در این امر داشتند را صادر مینمود.
و اگر یزید قاتل نبود و یا از این عمل رضایت نداشت لااقل لازم بود از عمل سفیانیه أهل دمشق که از اسرای کاروان کربلاء با دف و ساز و طنبور و خوشحالی و پایکوبی استقبال کردند جلوگیری به عمل آورده و آنها را از این کار منع نماید!
با سلام
استاد گرامی از زحمات شما بسیار سپاسگذارم
بسیار جامع بود