سه شنبه , 18 شهریور 1404
آخرین مطالب
خانه » بهوش باشید که امام حسین علیه السّلام را منتظرانش کشتند !!(1)

بهوش باشید که امام حسین علیه السّلام را منتظرانش کشتند !!(1)

1- ترکیب جمعیّتی کوفه در زمان حادثه کربلا چگونه بود؟

هويت كوفيان در زمان امام حسين عليه السلام‌:

درست است كه آن دسته از مردماني كه براي كشتن امام حسين عليه السلام‌ به كربلا آمده بودند از أهالي كوفه بودند، اما در آن زمان ديگر در كوفه شيعه‌اي كه در تشيع خود شهرتي داشته باشد وجود نداشت. چون زماني كه معاويه به حكومت رسيد زياد بن أبيه را بر كوفه حاكم نمود و او نيز هر شيعه‌اي را كه مي‌شناخت مورد تعقيب قرار داد و آنها را مورد كشت و كشتار و هدم و غارت قرار مي‌داد و يا دستگير كرده و به حبس و زندان مي‌فرستاد تا اين كه در شهر كوفه، ديگر شخصي كه به شيعه بودن شهرت داشته باشد وجود نداشت.
پس درحقيقت طبق آن‌چه كه در مصادر تاريخي آمده شيعيان در کوفه تنها عده کمي از جمعيت 15000 نفري کوفه را تشکيل مي‌دادند؛ که بسياري از ايشان در زمان معاويه تبعيد شده و يا به زندان افتاده و عده بسياري نيز به شهادت رسيده بودند. بسياري از ايشان نيز به خاطر مشکلات فراوان به شهرهاي ديگر هم‌چون: موصل، خراسان و قم پناهنده مي‌شدند؛ عده زيادي از ايشان نيز مانند: بني غاضره مي‌خواستند به ياري امام بشتابند که سربازان عبيد الله بن زياد مانع شدند.
ابن أبي الحديد معتزلي در اين باره مي‌گويد:
معاويه بعد از سال خشکسالي، نامه‌اي به يکي از کارگزاران خويش نوشت مبني بر اين که هر کس چيزي از فضايل ابو تراب (امير المؤمنين عليه السّلام) و خاندان او نقل کرد، در مقابل او هيچ مسئوليتي بر عهده شما نيست. (به اين معنا كه: هر اتفاقي براي اين شخص افتاد و شما هر بلايي به سر او آورديد جايز است) از اين رو سخنرانان در هر كوي و برزن و بر فراز هر منبري علي را لعن کرده و از او بيزاري مي‌جستند و به او و اهل بيت او دشنام مي‌دادند؛ و بيچاره‌ترين مردم در آن زمان، مردم کوفه بودند؛ زيرا شيعه علي عليه ‌السلام در آن شهر زياد بود؛ معاويه، زياد بن سميه را حاکم كوفه و هم‌زمان شهر بصره را نيز تحت امر او ساخت. و او به دنبال شيعيان مي‌گشت ـ او شيعيان را مي‌شناخت، زيرا در زمان خلافت علي عليه السلام از طرفداران او بود ـ پس ايشان را حتي زير هر سنگ و کلوخي هم كه بودند مي‌يافت و به قتل مي‌رساند و يا تهديد به قتل مي‌كرد؛ و دست ها و پا ها را جدا کرده و چشم ها را کور مي‌كرد؛ و ايشان را بر تنه‌هاي درخت خرما به دار مي‌کشيد؛ و يا از عراق بيرون مي‌کرد؛ تا جايي که کسي از شيعيان شناخته شده در عراق باقي نماند.
شرح نهج البلاغة، ج11، ص 44 ـ النصايح الکافية، محمد بن عقيل، ص 72.
طبراني در المعجم الكبير با سند خود از يونس بن عبيد از حسن نقل نموده است:
زياد شيعيان [حضرت] علي [عليه السلام‌] را مورد تعقيب قرار مي‌داد و در صورت دست يافتن به آنها از دم تيغ مي‌گذراند، و چون اين خبر به حسن بن علي [عليهما السلام‌] رسيد فرمود: خدايا او را به مرگي منحصر به فرد مبتلا ساز، كه قتل و مرگ كفاره او مي‌باشد.
المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص 68 ـ مجمع الزوائد، هيثمي، ج 6، ص 266.
هيثمي بعد از نقل اين خبر مي‌گويد:
اين روايت را طبراني نقل كرده و رجال آن صحيح است.
هم‌چنين ذهبي در سير أعلام النبلاء مي‌گويد:
أبو الشعثاء گفته است: زياد نسبت به كساني كه با خواسته‌هاي او مخالفت مي‌ورزيدند از حجاج بن يوسف نيز خون ريز‌تر بودند.
حسن بصري مي‌گويد:
به [امام] حسن بن علي [عليهما السلام‌] خبر دادند كه زياد شيعيان علي [امير المؤمنين عليه السّلام] را در بصره مورد تعقيب قرار داده و مي‌كشد، حضرت او را نفرين نمود و گفته شده: او مردم كوفه را جمع كرد تا اعلام برائت و بيزاري از أبي الحسن [امير المؤمنين عليه السّلام] را به آنان عرضه نمايد، كه در همين وقت سال 53 هـ. او مبتلا به بيماري طاعون شد.
سير أعلام النبلاء، ج 3، ص496.
ابن أثير در الكامل مي‌گويد:
زياد أولين كسي بود كه در سلطنت خود بيش‌ترين سخت‌گيري‌ها را به عمل آورد، و برحكومت و فرمانروايي معاويه تأكيد ورزيد، و سيف خود را از نيام بركشيد، و به مجرد ظن و گمان به كسي او را دستگير مي‌نمود، و بر اساس شبهه عقاب مي‌نمود، و مردم از او خوف و ترس شديدي داشتند؛ مگر اين كه بعضي به بعضي ديگر امن بدهند.
الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 3، ص450.
ابن حجر در لسان الميزان مي‌نويسد:
زياد شخصي آگاه بود، و سياست را خوب مي‌دانست، و از عقلي وافر برخوردار بود، و از شيعيان علي بود كه او را به ولايت امارت قدس مي‌نمود، اما زماني كه به معاويه پيوست شديدترين و سخت‌گيرين ترين مردم بر عليه خاندان و شيعيان [حضرت] علي [عليه السلام‌] شد، و او همان كسي بود كه در قتل حجر بن عدي و همراهانش نقش به سزايي داشت.
لسان الميزان، ابن حجر، ج 2، ص 495.
از مجموع مباحث گذشته مشخص گرديد كه در زمان واقعه كربلاء
ديگر شيعه‌ي شناخته شده‌اي در كوفه باقي نمانده بود كه بخواهد
در جنگ با امام حسين عليه السلام شركت كرده باشد ، پس
چگونه مي‌توان ادعا کرد كه شيعيان كوفه قاتل امام حسين
عليه السلام بوده‌اند؟ و هيچ ناظر منصفي هم نمي‌تواند بگويد:
اين شيعيان بودند كه براي امام حسين عليه السلام نامه نوشته و
او را دعوت نمودند، چرا كه معروف‌ترين نويسند‌گان نامه اشخاصي
هم‌چون:
شبث بن ربعي و حجار بن أبجر و عمرو بن حجاج و غيره بودند كه
هيچ كس نگفته اينها شيعه بودند.
تغيير هويت كوفيان از زمان خلفاي سه‌ گانه:

بسياري از روايات و کلمات تاريخي را مي بينيم که به خوبي دلالت مي‌کند که ايشان از طرفداران خلفاي قبل از امير مومنان علي عليه السلام بوده اند از آن جمله مي توان به ماجراي ذيل که آن را بسياري از مولفين کتب تاريخي روايت کرده اند اشاره کرد: که وقتي امير مومنان علي عليه السلام خلافت را در کوفه به دست گرفتند خواستند يکي از بدعت هاي عمر ـ نماز تراويح ـ را ريشه کن نمايند؛ لذا به امام حسن عليه السلام دستور دادند که به مسجد رفته و مانع مردم شوند اما تا حضرت با اين عمل مخالفت نمودند، مردم صدا به اعتراض بلند کرده که:«وا عمراه، وا عمراه» به دنبال آن حضرت امير عليه السلام فرمودند: «قل لهم صلوا» به آنان بگوييد به هرنحوي که مي خواهند نماز بخوانند .
روايت شده است که عمر در ماه رمضان شب هنگام بيرون آمد و در مسجد چراغ هايي را ديد ؛ سؤال كرد: اين چيست؟ به او گفتند: مردم براي نماز مستحبي جمع شده‌اند (و نماز را به جماعت بخوانند)؛ عمر گفت: اين كار بدعت است، اما بدعت خوبي است. پس همان‌گونه كه مشخص است خود اعتراف كرد که اين کار بدعت است و رسول خدا شهادت داده‌اند که هر بدعتي گمراهي است. و از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده است که وقتي در کوفه گرد ايشان جمع آمدند ، و از حضرت خواستند که براي ايشان امامي قرار دهد که با او نماز مستحب ماه رمضان را بخوانند ، ايشان را از اين کار منع کرده و ايشان را آگاه نمود که اين کار بر خلاف سنت رسول خداست ؛ آنها امير مومنان عليه السلام‌ را رها کرده و خودشان گرد هم جمع شدند و يکي را جلو انداختند ( تا امام جماعت شود ) ؛ پس حضرت امام حسن مجتبي را به نزد ايشان فرستادند ؛ حضرت وارد مسجد شدند در حالي‌که شلاقي به همراه داشتند؛ وقتي مردم ايشان را ديدند فرار کرده و فرياد مي زدند اي واي سنت عمر از بين رفت!!!
شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد از علماي اهل سنت، ج 12، ص 283 ـ وسائل الشيعة (الإسلامية) مرحوم حر عاملي از علماي شيعه، ج 5، ص 192، ح 2.
اين ماجرا به حدي گسترده بود که حضرت در ضمن خطبه‌اي مفصل مي‌فرمايند: من از شورش عمومي و نيز از بر هم خوردن پايه‌هاي حکومت اسلامي در کوفه ترسيدم!!! اين خود بيان‌گر آن است که بيشتر مردم کوفه از طرفداران خليفه دوم بودند و اين با شيعه بودن مردم كوفه آن‌هم سال‌ها قبل از واقعه كربلاء منافات دارد.
امير مومنان خطبه اي خوانده و در آن خدا را حمد و ثناء گفته و سپس بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم درود فرستادند؛ سپس فرمودند:…
خلفاي قبل از من کارهايي انجام دادند که در آن با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مخالفت کردند و در آن بناي مخالفت با رسول خدا را از روي عمد داشتند. پيمان او را شکسته و سنت او را تغيير دادند؛ و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمايم و آنها را به جايگاه خود بازگردانم و به آنچه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بود لشکر من از گرد من پراکنده شده و تنها باقي مي‌مانم و يا با عده کمي از شيعه‌ام که برتري من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا – صلي الله عليه وآله وسلم ـ را مي‌دانند.
… قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غير از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ايشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبي به جماعت بدعت است؛ پس عده‌اي از لشکريان که همراه من جنگيده بودند ندا دادند: اي اهل اسلام سنت عمر تغيير کرد!!! ما را از نماز مستحبي در ماه رمضان باز مي‌دارند!!!
و ترسيدم که بر من از سمت لشکرم شوريده همان‌گونه که از اين امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهي و دعوت کنندگان به سوي آتش ديدم.
الکافي، شيخ کليني، ج 8، ص 58، ح 21
همان‌طور که در اين روايت صحيح آمده است، حضرت حتي در زمان خويش شيعيان را اقليت کوفه مي دانند!!!
كوفه خالي از شيعيان:

از معروف‌ترين افرادي كه در تومار قاتلين امام حسين عليه السلام آمده اسامي اين افراد به چشم مي‌خورد:
عمر بن سعد بن أبي وقاص و شمر بن ذي الجوشن و شبث بن ربعي و حجار بن أبجر و حرملة بن كاهل و سنان و…
و در اين بين نمي‌توان حتي يك نفر معروف به شيعه أهل بيت عليهم السلام را يافت. و تمام افراد نام برده شده بالا نه به تشيع و نه به موالات و دوستي امير المؤمنين عليه السّلام شناخته شده‌اند.
کوفه پايگاه حنفيان:

وقتي در کتب اسلامي و فقهي با اين عبارت مواجه مي‌شويم که «‌هذا راي کوفي» يعني: اين از نظرات اتباع ابو حنيفه است. اين نشان مي‌دهد که چند سال بعد از شهادت امام حسين عليه السلام کوفه مرکز احناف شده است و اين خود با شيعه بودن اکثر مردم اين شهر در گذشته آن منافات دارد.
ادامه دارد……

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*