۱- ترکیب جمعیّتی کوفه در زمان حادثه کربلا چگونه بود؟
هویت کوفیان در زمان امام حسین علیه السلام:
درست است که آن دسته از مردمانی که برای کشتن امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بودند از أهالی کوفه بودند، اما در آن زمان دیگر در کوفه شیعهای که در تشیع خود شهرتی داشته باشد وجود نداشت. چون زمانی که معاویه به حکومت رسید زیاد بن أبیه را بر کوفه حاکم نمود و او نیز هر شیعهای را که میشناخت مورد تعقیب قرار داد و آنها را مورد کشت و کشتار و هدم و غارت قرار میداد و یا دستگیر کرده و به حبس و زندان میفرستاد تا این که در شهر کوفه، دیگر شخصی که به شیعه بودن شهرت داشته باشد وجود نداشت.
پس درحقیقت طبق آنچه که در مصادر تاریخی آمده شیعیان در کوفه تنها عده کمی از جمعیت ۱۵۰۰۰ نفری کوفه را تشکیل میدادند؛ که بسیاری از ایشان در زمان معاویه تبعید شده و یا به زندان افتاده و عده بسیاری نیز به شهادت رسیده بودند. بسیاری از ایشان نیز به خاطر مشکلات فراوان به شهرهای دیگر همچون: موصل، خراسان و قم پناهنده میشدند؛ عده زیادی از ایشان نیز مانند: بنی غاضره میخواستند به یاری امام بشتابند که سربازان عبید الله بن زیاد مانع شدند.
ابن أبی الحدید معتزلی در این باره میگوید:
معاویه بعد از سال خشکسالی، نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت مبنی بر این که هر کس چیزی از فضایل ابو تراب (امیر المؤمنین علیه السّلام) و خاندان او نقل کرد، در مقابل او هیچ مسئولیتی بر عهده شما نیست. (به این معنا که: هر اتفاقی برای این شخص افتاد و شما هر بلایی به سر او آوردید جایز است) از این رو سخنرانان در هر کوی و برزن و بر فراز هر منبری علی را لعن کرده و از او بیزاری میجستند و به او و اهل بیت او دشنام میدادند؛ و بیچارهترین مردم در آن زمان، مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی علیه السلام در آن شهر زیاد بود؛ معاویه، زیاد بن سمیه را حاکم کوفه و همزمان شهر بصره را نیز تحت امر او ساخت. و او به دنبال شیعیان میگشت ـ او شیعیان را میشناخت، زیرا در زمان خلافت علی علیه السلام از طرفداران او بود ـ پس ایشان را حتی زیر هر سنگ و کلوخی هم که بودند مییافت و به قتل میرساند و یا تهدید به قتل میکرد؛ و دست ها و پا ها را جدا کرده و چشم ها را کور میکرد؛ و ایشان را بر تنههای درخت خرما به دار میکشید؛ و یا از عراق بیرون میکرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته شده در عراق باقی نماند.
شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص ۴۴ ـ النصایح الکافیه، محمد بن عقیل، ص ۷۲٫
طبرانی در المعجم الکبیر با سند خود از یونس بن عبید از حسن نقل نموده است:
زیاد شیعیان [حضرت] علی [علیه السلام] را مورد تعقیب قرار میداد و در صورت دست یافتن به آنها از دم تیغ میگذراند، و چون این خبر به حسن بن علی [علیهما السلام] رسید فرمود: خدایا او را به مرگی منحصر به فرد مبتلا ساز، که قتل و مرگ کفاره او میباشد.
المعجم الکبیر، طبرانی، ج ۳، ص ۶۸ ـ مجمع الزوائد، هیثمی، ج ۶، ص ۲۶۶٫
هیثمی بعد از نقل این خبر میگوید:
این روایت را طبرانی نقل کرده و رجال آن صحیح است.
همچنین ذهبی در سیر أعلام النبلاء میگوید:
أبو الشعثاء گفته است: زیاد نسبت به کسانی که با خواستههای او مخالفت میورزیدند از حجاج بن یوسف نیز خون ریزتر بودند.
حسن بصری میگوید:
به [امام] حسن بن علی [علیهما السلام] خبر دادند که زیاد شیعیان علی [امیر المؤمنین علیه السّلام] را در بصره مورد تعقیب قرار داده و میکشد، حضرت او را نفرین نمود و گفته شده: او مردم کوفه را جمع کرد تا اعلام برائت و بیزاری از أبی الحسن [امیر المؤمنین علیه السّلام] را به آنان عرضه نماید، که در همین وقت سال ۵۳ هـ. او مبتلا به بیماری طاعون شد.
سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص۴۹۶٫
ابن أثیر در الکامل میگوید:
زیاد أولین کسی بود که در سلطنت خود بیشترین سختگیریها را به عمل آورد، و برحکومت و فرمانروایی معاویه تأکید ورزید، و سیف خود را از نیام برکشید، و به مجرد ظن و گمان به کسی او را دستگیر مینمود، و بر اساس شبهه عقاب مینمود، و مردم از او خوف و ترس شدیدی داشتند؛ مگر این که بعضی به بعضی دیگر امن بدهند.
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۳، ص۴۵۰٫
ابن حجر در لسان المیزان مینویسد:
زیاد شخصی آگاه بود، و سیاست را خوب میدانست، و از عقلی وافر برخوردار بود، و از شیعیان علی بود که او را به ولایت امارت قدس مینمود، اما زمانی که به معاویه پیوست شدیدترین و سختگیرین ترین مردم بر علیه خاندان و شیعیان [حضرت] علی [علیه السلام] شد، و او همان کسی بود که در قتل حجر بن عدی و همراهانش نقش به سزایی داشت.
لسان المیزان، ابن حجر، ج ۲، ص ۴۹۵٫
از مجموع مباحث گذشته مشخص گردید که در زمان واقعه کربلاء
دیگر شیعهی شناخته شدهای در کوفه باقی نمانده بود که بخواهد
در جنگ با امام حسین علیه السلام شرکت کرده باشد ، پس
چگونه میتوان ادعا کرد که شیعیان کوفه قاتل امام حسین
علیه السلام بودهاند؟ و هیچ ناظر منصفی هم نمیتواند بگوید:
این شیعیان بودند که برای امام حسین علیه السلام نامه نوشته و
او را دعوت نمودند، چرا که معروفترین نویسندگان نامه اشخاصی
همچون:
شبث بن ربعی و حجار بن أبجر و عمرو بن حجاج و غیره بودند که
هیچ کس نگفته اینها شیعه بودند.
تغییر هویت کوفیان از زمان خلفای سه گانه:
بسیاری از روایات و کلمات تاریخی را می بینیم که به خوبی دلالت میکند که ایشان از طرفداران خلفای قبل از امیر مومنان علی علیه السلام بوده اند از آن جمله می توان به ماجرای ذیل که آن را بسیاری از مولفین کتب تاریخی روایت کرده اند اشاره کرد: که وقتی امیر مومنان علی علیه السلام خلافت را در کوفه به دست گرفتند خواستند یکی از بدعت های عمر ـ نماز تراویح ـ را ریشه کن نمایند؛ لذا به امام حسن علیه السلام دستور دادند که به مسجد رفته و مانع مردم شوند اما تا حضرت با این عمل مخالفت نمودند، مردم صدا به اعتراض بلند کرده که:«وا عمراه، وا عمراه» به دنبال آن حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «قل لهم صلوا» به آنان بگویید به هرنحوی که می خواهند نماز بخوانند .
روایت شده است که عمر در ماه رمضان شب هنگام بیرون آمد و در مسجد چراغ هایی را دید ؛ سؤال کرد: این چیست؟ به او گفتند: مردم برای نماز مستحبی جمع شدهاند (و نماز را به جماعت بخوانند)؛ عمر گفت: این کار بدعت است، اما بدعت خوبی است. پس همانگونه که مشخص است خود اعتراف کرد که این کار بدعت است و رسول خدا شهادت دادهاند که هر بدعتی گمراهی است. و از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده است که وقتی در کوفه گرد ایشان جمع آمدند ، و از حضرت خواستند که برای ایشان امامی قرار دهد که با او نماز مستحب ماه رمضان را بخوانند ، ایشان را از این کار منع کرده و ایشان را آگاه نمود که این کار بر خلاف سنت رسول خداست ؛ آنها امیر مومنان علیه السلام را رها کرده و خودشان گرد هم جمع شدند و یکی را جلو انداختند ( تا امام جماعت شود ) ؛ پس حضرت امام حسن مجتبی را به نزد ایشان فرستادند ؛ حضرت وارد مسجد شدند در حالیکه شلاقی به همراه داشتند؛ وقتی مردم ایشان را دیدند فرار کرده و فریاد می زدند ای وای سنت عمر از بین رفت!!!
شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید از علمای اهل سنت، ج ۱۲، ص ۲۸۳ ـ وسائل الشیعه (الإسلامیه) مرحوم حر عاملی از علمای شیعه، ج ۵، ص ۱۹۲، ح ۲٫
این ماجرا به حدی گسترده بود که حضرت در ضمن خطبهای مفصل میفرمایند: من از شورش عمومی و نیز از بر هم خوردن پایههای حکومت اسلامی در کوفه ترسیدم!!! این خود بیانگر آن است که بیشتر مردم کوفه از طرفداران خلیفه دوم بودند و این با شیعه بودن مردم کوفه آنهم سالها قبل از واقعه کربلاء منافات دارد.
امیر مومنان خطبه ای خوانده و در آن خدا را حمد و ثناء گفته و سپس بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درود فرستادند؛ سپس فرمودند:…
خلفای قبل از من کارهایی انجام دادند که در آن با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند و در آن بنای مخالفت با رسول خدا را از روی عمد داشتند. پیمان او را شکسته و سنت او را تغییر دادند؛ و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود بازگردانم و به آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود لشکر من از گرد من پراکنده شده و تنها باقی میمانم و یا با عده کمی از شیعهام که برتری من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا – صلی الله علیه وآله وسلم ـ را میدانند.
… قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت بدعت است؛ پس عدهای از لشکریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند: ای اهل اسلام سنت عمر تغییر کرد!!! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز میدارند!!!
و ترسیدم که بر من از سمت لشکرم شوریده همانگونه که از این امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهی و دعوت کنندگان به سوی آتش دیدم.
الکافی، شیخ کلینی، ج ۸، ص ۵۸، ح ۲۱
همانطور که در این روایت صحیح آمده است، حضرت حتی در زمان خویش شیعیان را اقلیت کوفه می دانند!!!
کوفه خالی از شیعیان:
از معروفترین افرادی که در تومار قاتلین امام حسین علیه السلام آمده اسامی این افراد به چشم میخورد:
عمر بن سعد بن أبی وقاص و شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی و حجار بن أبجر و حرمله بن کاهل و سنان و…
و در این بین نمیتوان حتی یک نفر معروف به شیعه أهل بیت علیهم السلام را یافت. و تمام افراد نام برده شده بالا نه به تشیع و نه به موالات و دوستی امیر المؤمنین علیه السّلام شناخته شدهاند.
کوفه پایگاه حنفیان:
وقتی در کتب اسلامی و فقهی با این عبارت مواجه میشویم که «هذا رای کوفی» یعنی: این از نظرات اتباع ابو حنیفه است. این نشان میدهد که چند سال بعد از شهادت امام حسین علیه السلام کوفه مرکز احناف شده است و این خود با شیعه بودن اکثر مردم این شهر در گذشته آن منافات دارد.
ادامه دارد……