نمونه ای از مناظرات شیخ صدوق
(معاني الأخبار ؛ مقدمة ؛ ص26)
چون آوازه فضائل آن عالم ربّانى در همه جا پیچید، وامر رياست دینی و اجتهاد ایشان در مذهب شيعه اماميّه بگوش ملك« ركن الدولة» ، رسيد ، مشتاق صحبت ایشان گرديد و با بزرگداشت تمام تقاضای تشريف فرمائی نمود ، و چون شیخ وارد مجلس شد ، ایشان را پهلوى خود نشانده و بسيار تفقد نمود . هنگامیکه مجلس آرامش خود را بازیافت ، امیر رو بجناب شيخ نموده و گفت : اي شيخ جمعى از أهل فضل كه در اين مجلسند در كار آن جماعتی كه شيعه ايشان را طعنه می زننداختلاف دارند،بعضى مىگويند طعن آنان واجبست و بعضى دیگر مىگويند جايز نيست . رأى حق نمای شما در اين مسأله چيست ؟ شيخ گفت : ای امیر ، خدای متعال اقرار به توحید را تا زمانی که بندگانش هر معبودی را جز او نفی نکرده اند ، از آنان نمی پذیرد ، هم چنانكه كلمه طیّبه « لا إله إلّا اللّه » از این حقیقت حکایت می کند(شرک در توحید) .
و همچنين إقرار بندگان خود را به نبوّت پیامبر اکرم تا زمانیکه آنان هر مدّعی دروغین نبوّت مانند : مسيلمه كذّاب و اسود عنسى و سجاح و مانند ايشان را انکار نکرده اند از آنان قبول نمىكند (شرک در نبوّت) .
به همین گونه قول بامامت حضرت أمير المؤمنين على عليه السّلام را از کسی نمی پذیرد مگر بعد از نفى هركس كه در زمان آن حضرت بنا حق و از روی غلبه متصدّى امر خلافت شده باشد (شرک در ولایت) .
امیرآن جواب را پسنديد و شيخ را ثنا كرد وگفت : مرا از حقيقت و سرانجام آن كسانى كه بناحق متصدّى خلافت شدند خبر دهید.
شيخ گفت : حقيقت حال ايشان چنان است كه امّت بر قصّه سوره براءة اجماع کرده اند و آن قصّه نشانگر خروج خلیفه اوّل از دايره إسلام است و اینكه او از منسوبین رسول اکرم نيست و نیز دلالت دارد بر اینکه امامت عليّ بن أبي طالب عليه السّلام امری آسمانی است.
امیر پرسيد : تفصيل آن قصّه چيست؟
شيخ فرمود : مورخین از مخالف و موافق نوشته اند که چون سوره براءة نازل شد رسول خدا أبو بكر را طلبيد و به او گفت اين سوره را بگير و به مكّه برو و در موسم حجّ آن را از جانب من بأهل مكّه برسان . أبو بكر آن را گرفته روانه مكّه شد و هنوز قسمت زیادی از راه را طی نکرده بود که جبرئيل امین نازل شده و گفت يا محمّد به درستى كه خداى تعالى ترا سلام مىرساند و مىگويد : « لا يؤدّي عنك إلّا أنت أورجل منك »
يعنى : بايد كه سوره براءة را یا خود به كفّار مكّه برسانی يا مردى كه از تو باشد آن امر را عهده دار گردد . پس آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله ،أمير المؤمنين عليه السّلام را امركرد كه خود را به ابو بكر رسانده و سوره براءة را از او بگیرد و آن رسالت را بجای آورد. أميرالمومنین بموجب فرموده رسول خدا از عقب أبو بكر روان گرديده و سوره براءة را از او گرفته در موسم حجّ آن را باهل مكّه رسانيد ، و هرگاه بموجب خبر مذكور أبو بكر از پيغمبر نباشد پس تابع رسول خدا نیز نخواهد بود،زیرای خدای تعالی در قرآن می فرماید :« فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي» (یعنی : پس هر كسى از من پيروى كند، يقيناً از من است)(إبراهيم:36 ) و هرگاه تابع آن حضرت نباشد دوستدار او نيز نخواهد بود خدای متعال در قرآن کریم می فرماید : «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ »(بگو:اگر خدا را دوست داريد،پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بيامرزد( آلعمران : 31 ))
و هرگاه محبّ و دوستدار رسول خدا نباشد دشمن وی خواهد بود،در حالیکه حبّ نبى ايمان است و بغض او كفر .و نیز همين خبر می رساند كه عليّ بن أبي طالب عليه السّلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله است ، هر چند ديگر روايات نيز بر آن دلالت تامّ دارند ، از آن جمله اینكه مخالفان در تفسير قول خداى تعالى:« أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ »( هود : 17 )
((آيا پيغمبرى كه از جانب خدا دليلى روشن(مانند قرآن) دارد و گواهى صادق (مانند على عليه السّلام) در پى اوست و به علاوه كتاب تورات موسى هم كه پيشوا و رحمت حق بر خلق بود پيش از او بوده و اينان (از اهل كتاب) به آن ايمان دارند (به آمدن آن پيامبر بشارت داده،چنين پيامبرى مانند آن كس است كه اين امتيازات را ندارد)؟وهركس از طوايف بشر به او كافر شود وعده گاهش البته آتش دوزخ است،پس درآن هيچ شك مداركه اين حق و درست از سوى پروردگار توست وليكن اكثر مردم (به آن) ايمان نمىآورند.))
روايت كردهاند كه مراد« بصاحب بيّنه » حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله است و مراد « بشاهدى كه تالى او باشد » أميرالمؤمنين عليه السّلام است و نیز از رسول خدا روايت كردهاند كه فرمود: « طَاعةُ عَلِيٍّ كَطَاعَتِى وَ مَعصِيَتُهُ كَمَعصِيَتِي» ((النساء :80 مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً :هركه ازپيامبراطاعت كند، در حقيقت از خدا اطاعت كرده و هر كه روى برتابد [حسابش با ماست.] ما تو را بر آنان نگهبان [اعمالشان كه به طور اجبار از فسق و فجور حفظشان كنى] نفرستاديم)). و نیز روايت كردهاند كه جبرئيل عليه السّلام در غزوه ى أحد نظر بجانب حضرت أمير انداخت و ديد كه آن شهسوار معركه لافتى و مبارز ميدان هل اتى در پيش روى پیامبر خدا سخت مجاهده مىنمايد . گفت :
يا محمّد اين نهایت يارى و فداکاريست كه عليّ در یاری شما بجا ی مىآورد ، حضرت پيغمبر فرمود : يا جبرئيل « إنّه منّي و أنا منه » ( او از من است ومن از او هستم )پس جبرئيل گفت:« و أنا منكما »(ومن هم از شما هستم) ، پس چگونه شخصى كه خداى تعالى جهت رسانيدن آياتی از كتاب خود به بعضى از مردم او را أمين ندانست صلاحيّت آن دارد كه در رسانيدن تمام آيات كتاب خدا و امامت تمام امّت رسول خدا او را امين داند وامام خواند و چگونه در رسانيدن جميع دين الهى أمين باشد و حال آنكه خداى تعالى او را عزل نموده ، و نیز چگونه مظلوم نباشد كسى كه ولايت او امری آسمانی است و ديگرى آن رااز دست او ربوده ؟امیرگفت:آنچه فرمودید واضح و روشن است.