شیخ حسن میلانی کیست؟!!!
مقاله اول: مقدمه و معرفی شیخ حسن میلانی
یکی از ابتلائاتی که شیعیان همیشه گرفتار آن بوده اند، اختلاف بین علماء و مردم است. همانطور که ارتباط بین علماء و مردم می تواند عامل مهمی باشد برای رشد و بهره مندی مردم از علوم قرآن و عترت، جدایی مردم از علماء و اختلاف بین آنها می تواند عاملی باشد برای عقب ماندگی و دوری آنها از حقایق دین. لذاست که ما می بینیم در آموزه های دین، آداب متعددی برای بهره مندی طالبان علوم و معارف دین از علماء بیان شده است. اینکه اعتماد مردم نسبت به عالمان دینی سلب شود، می تواند شروعی باشد برای سلب اعتماد آنها نسبت به اصل دین. و این همان چیزی است که ابلیس از همان زمان رانده شدنش از درگاه الهی، به دنبال آن بوده و هست، یعنی دور کردن مردم از راه حق. یکی از ابزارهای ابلیس و اتباع او برای دور کردن مردم از راه حق در دوران غیبت امام عصر علیه السلام، ایجاد اختلاف بین مردم و عالمان حقیقی است. چراکه انسان وقتی نسبت به شخصی بدبین شد، نسبت به گفته ها و نوشته های او نیز با عینک بدبینی نگاه می کند نه با نورعقلش، و چنانچه آن شخص حرف حقی هم زده باشد، با این عینک بد بینی نمی تواند آن حق را بیابد و آن را نیل کند. لذا ایجاد اختلاف می تواند راه کار خوبی باشد برای کسانی که قصد جاپای ابلیس گذاشتن و ایجاد فتنه دارند.
اما انسان های فهیم و آگاه که به دنبال حق هستند، در میدان تعلیم و تعلم، خود را نیازمند تذکر و تعلیم معلمان واقعی می دانند و با هر شبهه و سخن باطلی میدان را خالی نمی کنند، بلکه به فرمایش امام هادی علیه السلام به ابن سکیت با استضائه از نورعقل خویش می توانند در هر زمانی حق را از باطل تمییز داده و ذهن خود را گرفتار شبهات و سخنان باطل نکنند. و تا زمانی که صدق یا کذب مطلبی برایشان با ادله روشن ثابت نشده، سکوت اختیار می کنند و نفیا و اثباتا سخنی نمی گویند و اعتقادی را اتخاذ نمی نمایند.
یکی از حقایقی که هر انسان عاقلی به آن تصدیق می کند این است که اگرانسان بخواهد به یک مطلب دقیق علمی نظر کند و نسبت به شخص قائل آن اظهار نظر، یکی از شرایط آن این است که باید تمام آن مطلب و ادله ی بیان شده را و همچنین مبانی علمی آن شخص را ببیند، و چنانچه به هردلیلی نتواند به کل آن مطالب دسترسی پیدا کند، ولو اینکه خود شخص در کمال عقلانیت هم باشد، ممکن است دچارکج فهمی شده و نتواند به مرادات گوینده دست بیابد و نهایتا شخص گوینده را متهم به بی اطلاعی و نفهمی کند. از این رو کسانی که به دنبال فتنه و ایجاد اختلاف هستند، یکی از راه کارهایی که اتخاذ می کنند تا مردم را از راه حق بازدارند، تقطیع مطالب حق (تقطیع، یعنی بیان ناقص مطلب) و نیز اخفاء مبانی گوینده آن است. یعنی آنجا که گوینده ای با بیان سلسله مطالبی به دنبال این بوده است تا مخاطب خود را به یک حقیقتی متذکر شود، شخص بیاید با حذف قسمت هایی از مطالب او و نیز عدم توجه به مبانی وی، اصل کلام را منحرف کند تا آن مقصدی که گوینده به دنبال آن بوده است، حاصل نشود.
در همین راستا، یکی از کسانی که اخیرا با تقطیع مطالب و نوشته های علماء و عدم علم و آگاهی به مبانی علمی آنها، سد سبیل مومنین کرده است، شخصی است به نام شیخ حسن میلانی. وی و اطرافیانش نه فقط با تقطیع مطالب، بلکه با تهمت ها و دروغ ها و هوچی گری های فراوان نسبت به ساحت مقدس علماء و مراجع، سعی درمطرح کردن خود و تخریب علمای واقعی و معارف حقه ی الهی دارند. از جمله علمایی که مورد حمله این شخص قرار گرفته است، مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی رحمه الله علیه و شاگردان بزرگوار ایشان هستند. مرحوم میرزا مهدی اصفهانی شخصی است که عظمت علمی ایشان برای عموم علماء و فقهاء و برای آشنایان با معارف قرآن و عترت، قابل انکار نیست. ولی حالا افرادی کم اطلاع و سودجو برای مقاصد شوم خود دست به تخریب شخصیت والای این عالم ربانی زده اند و ایشان را به دروغ قائل به اقوال فلاسفه و عرفا، و با کمال بی شرمی قائل به وحدت وجود و موجود معرفی می کنند که البته برای کسانی که اندک اطلاعی داشته باشند بطلان این نسبتها از اوضح واضحات است.
لذا من باب وظیفه، و تا آن مقدار که خداوند متعال توفیق عنایت فرماید و امام عصر علیه السلام یاری نمایند، سعی داریم جهت رفع تهمت نااهلان و جاهلان از مقام شامخ بزرگان، مطالبی را در چند بخش خدمت طالبان حقیقت عرض کنیم.
بخش اول: شیخ حسن میلانی کیست؟
به نقل از وبلاگ شخصی ایشان:
“آیت الله شیخ حسن میلانی در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی در شهرستان نیشابور متولد شد. قبل از انقلاب در سال آخر دبیرستان به خاطر علاقه شدید به علوم اهل البیت علیهم السلام وارد حوزه علمیه قم شد. پس از طی دوره مقدمات، دوره سطح را از محضر آقایان آیات پایانی، اعتمادی، ستوده، مدرس افغانی، اشتهاردی، حجتی زاده، کافی اصفهانی، مروج الشریعه، سبط الشیخ و… استفاده نمود و در دوره خارج از محضر آیات عظام وحید خراسانی، بهجت، شیخ هاشم آملی و اسماعیل پور بهره برد.
استاد علاوه بر دروس فقه و اصول و کلام، اهتمام جدی و دائمی به تدریس و تدرس و مباحثه کتب عقاید و معارف و متون کتب وحی، و مطالعه و تحقیق در قرآن و روایات اهل البیت علیهم السلام تحت اشراف مستقیم حضرت آیت الله بهجت و برخی اساتید دیگر داشته است.”
مطالب یاد شده را خود ایشان به قلم شخصی خود نیز نوشته است که در وبلاگ وی موجود است.
لازم به ذکر است همانطور که همه ی آشنایان و نزدیکان این شخص می دانند، ایشان بعد از مدتی اقامت در قم و تحصیل در آنجا دیگر تحصیل را ادامه نداده و مراجعت به نیشابور می کند و مشغول به کسب و کار در یک مغازه ابزار فروشی می شود. کما اینکه در دوران اقامت در قم هم در مغازه ای در خیابان آذر مدتی مشغول به کار بوده است. پس از چندی حدود ۱۴ سال پیش مجدداً به قم بر می گردد. در این بازگشت دوم است که وی معمم می شود (که ظاهرا تعمم به وسیله خودش انجام می شود) و خود را جزو مدرسین معرفی کرده و شروع به مخالفت با بزرگان می کند.
اما آنچه که از زندگی نامه ایشان به طور مکتوب در دسترس است تنها همین چند خطی است که خود ایشان در وبلاگ شخصی خودش نوشته، که توجه به مواردی در آن لازم است:
۱- از برای حضور ایشان در درس خارج بزرگان و مراجع به طور مستمر و جدی دلیل و مدرکی در دسترس نیست. همه می دانیم که حضور مدتی چند در جلسه ی درسی یک استاد، شاگردی آن استاد به معنای بهره مندی از مبانی علمی وی نیست. چه بسیار افرادی که چند صباحی در درسهای خارج شرکت می کنند اما به عنوان شاگردان اهل فضل و بهره مند از مبانی علمی استاد خود شناخته نمی شوند. تلمذ این چنینی نیاز به حضور مستمر و جدی و تدقیق در مطالب استاد دارد. علاوه بر اینکه از ناحیه بزرگان نامبرده هم تاییدی بر حضور مستمر جناب میلانی در درسهای آقایان به دست نیامده است. و گفته ی وی در این جهت صرفا یک ادعاست و هیچگونه سندی بر آن ارائه نشده است. آری… اگر تنها یک سابقه ی شاگردی درخشان در محضر برخی از این بزرگان برای ایشان بود، ما باید لااقل ردپایی از آن را میافتیم. بلکه بالاتر از این، فرزند آیت الله وحید خراسانی (آقای حاج شیخ محسن وحید) این سابقه ی علمی وی را در محضر پدر بزرگوارشان نپذیرفته و می فرمایند ایشان جزو شاگردان پدرشان نمی باشند. گذشته از همه اینها، هیچ یک از بزرگان علماء در قم و مشهد، شیخ حسن میلانی را از جهت علمی تصدیق و معرفی نکرده اند.
۲- ایشان کسی است که داعیه ی مخالفت با فلسفه و عرفان دارد و خودش را مخالف شدید نظریه ی وحدت وجود می داند. اما نکته ی قابل تامل اینجاست که کسی که طبق ادعای خودش در مباحث اعتقادی تحت اشراف مستقیم آقای بهجت بوده، چطور می تواند دم از مخالفت با مبانی عرفان بزند و بتواند آنها را نقد کند!
لازم است در اینجا کمی با مشی اعتقادی آقای بهجت و اساتید ایشان آشنا شویم تا مشخص شود که شیخ حسن میلانی که خود را در مسائل اعتقادی وامدار ایشان می داند، چقدر می تواند از این سابقه ی علمی خود در جهت دعاوی خود بهره ببرد.
دیدگاه آقای بهجت نسبت به فلسفه وعرفان نظری وعملی
فرزند ایشان در مورد دیدگاه پدر خود نسبت به فلسفه و عرفان چنین می گوید:
آیتالله بهجت به مبانی عقلی محض بسیار علاقمند بود و در بین کتب فلسفه، اشارات ابن سینا را که خیلی کوتاه و برهانی و مستدل هست، میپسندید. این پسند ایشان چنان توسعه و ادامه داشت که ریشه مبانی فقهی یا مبانی و ادله تشریعی احکام الهی را هم گرفته بود و تا آنجا دامنه علاقه ایشان به مسائل عقلی و عقلی بودن مسائل کشیده شده بود. (خبرگزاری فارس ۰۳/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
در مورد فلسفه نیز ایشان در دوران تحصیل، فلسفه را نزد اساتیدی مثل مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آقا سید حسین بادکوبهای تحصیل کرده و تمام «اشارات» و مقداری از «اسفار» را فرا گرفته بود. (خبرگزاری فارس ۰۳/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
حضرت آیتالله بهجت تا این اواخر هم به فلسفه معتقد بود و از استادشان این موضوع را به عنوان تأیید میآورد و خودشان نیز ذاتا اینطور معتقد بود که انسان باید یک مقداری فلسفه را بداند تا بتواند مبانی کتب ما را که کتب فقهی است، بخواند. انسانی که فلسفه نداند این را هم متوجه نمیشود. اسم کتاب اصول فقه ما «کفایه» بود. پدرم میفرمود: استادمان مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی کمپانی، که بسیار فقیه دقیقالنظر و کم نظیری در دوران معاصر بوده و همه ایشان را قبول دارند و کتابشان در دقت نظر، سرآمد همه کتب است، شاگرد محقق خراسانی بود که مؤلف همین کتاب «کفایه» است و فلسفه را نیز پیش همین استاد آموخته بوده، میفرموده اگر کسی «منظومه سبزواری» که در فلسفه هست را نخوانده باشد، این کتاب اصولی که اصول فقه حوزه هست را نخواهد فهمید. پدرم این صحبت را از استاد خود نقل میکرد و خودش هم بر همین عقیده بود. من در سن کودکی بودم و میدیدم پدرم بعضی از علمایی را که با فلسفه موافق نبودند، با این عنوان که اگر کسی این را نداند، آن را نیز نخواهد فهمید، از اهمیت فلسفه آگاه میکرد. یادم هست آقایی به ایشان گفت این کتاب که چیزی نیست و پدرم گفت اگر کسی آن را نداند در همین حد هم نخواهد دانست. (خبرگزاری فارس ۰۳/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
پدرم فلسفه را مقدمه معرفت میدانست اما به خواندن عرفان علمی مقید نبود. البته ایشان مخالف هم نبود. مقید نبود که حتما انسان باید عرفان علمی یا نظری را بخواند و در آن صاحب نظر شود. میفرمود داشتن یک مقدار اطلاعات درباره عرفان علمی لازم هست اما بایدی وجود ندارد. (خبرگزاری فارس ۰۶/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
اما نظر حضرت آیتالله بهجت در مورد عرفان عملی این بود که انسان برای همین موضوع آمده، وگرنه از انسان بودن بهرهای نمیتواند ببرد و شکل انسان است.(خبرگزاری فارس ۰۳/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
ایشان بعد عرفان عملی را نتیجه هستی هر انسان میدانست و میگفت انسان باید به آن هدف اصلی برسد… ایشان میفرمود هدف هستی همین است و اگر این هدف را نداشته باشیم، عمر را باختهایم. (خبرگزاری فارس ۰۳/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
فرزند ایشان پس از تجلیلِ پدرشان از آقای طباطبایی در ترویج تدریس فلسفه، می گوید:
پدرم در مورد فلاسفه دیگر که معاصرند، حرف خاصی نمیزد. بله، ذاتا به اینها ابراز تمایل میکرد ولی در گفتار مطلب خاصی نداشت. (خبرگزاری فارس ۰۶/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
شاگردی آقای بهجت نزد آقای سیدعلی قاضی و عنایت خاص آقای قاضی به ایشان
فرزند ایشان (آقای شیخ علی بهجت)در این جهت چنین گزارش می دهد:
وی از شاگردان آقای قاضی بود و نحوه آشنایی اش با آقای قاضی نیز بسیار جالب است، زیرا علامه طباطبایی خودشان میگفتند که ما بعد از ۵، ۶ سال ماندن در نجف یاد میگرفتیم به محضر آقای قاضی برسیم اما آیتالله بهجت از همان ابتدا به محضر آقای قاضی رسیدند.
خود آیت الله بهجت از نحوه آشناییشان با مرحوم قاضی و اولین باری که نام ایشان را شنیده بودند این گونه می گویند که من در کربلا بودم که یک آقایی شبهای پنجشنبه برای زیارت از نجف به کربلا میآمد و در مدرسه ما وضو میگرفت من تعارفش میکردم که به حجره ما بیاید و او نیز دعوت مرا میپذیرفت از طریق این فرد که برادر علامه طباطبایی بود نام آقای قاضی را شنیدم. در دوران نوجوانی در حوزه نجف، پس از حلّ مشکلی علمی مرحوم قاضی به وی گفت: «أشهد أنّک فاضل» و از آن پس او را «فاضل گیلانی» خطاب میکرد. (خبرگزاری مهر ۱۷/۰۴/۹۳ ، برنامه تلویزیونی ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما، مصاحبه با علی بهجت)
پدرم میفرمود من وقتی وارد ایران شدم، اصلا بنایم بر این نبود که از استادم چیزی نقل کنم. نمیدانم چه کسی مرا به این حرفها معرفی کرد. بله اوایل که من آمده بودم دائما آقای خمینی میآمد و از استاد ما میپرسید. از اخلاق و خصوصیات و نظریات و حرفها و مطالب آقای قاضی سؤال میکرد. اوایل کنجکاو شدم که چرا آقای خمینی اینقدر اصرار دارد از استادم بگویم. بعدها دیدم خود ایشان هم مقداری در این وادی هست، برایش گاهی مطالبی میگفتم. گمان میکنم که ایشان لو داده باشد. (خبرگزاری فارس ۰۶/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
افرادی مثل پدرم میخواستند مخفی کنند که مثلاً من این دوره را دیدهام. چرا که جامعه پذیرا نبوده و آمادگی این حرکت را نداشته است. لذا ایشان مایل نبود از آقای قاضی صحبت کند. ایشان صحبت هم میکرد فقط میفرمود بله استاد ما، میفرمود پیشینیان ما در این مراحل تا چه مقداری حرکت کرده بودند و من در این مراحل چه مقدار از آنها گذراندم و جلوتر رفتم. چیزهایی را یافتم که آنها نیافته بودند. پدرم در همین حد از آقای قاضی صحبت میکرد و از بعد فلسفی یا عرفانی چیزی نمیگفت. (خبرگزاری فارس ۰۶/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
وی در رابطه با مرحوم قاضی میگفت درسهای ایشان قابل نوشتن نبود من یک جلسه درس استاد را قیمت کردم دیدم به اندازه قیمت یک کوچه ای بود به نام صدتومانی یعنی کلاس ایشان این قدر ارزش داشت که هر جلسهاش از آن کوچه صد تومانی هم باارزشتر بود. (خبرگزاری مهر ۱۷/۰۴/۹۳ ، برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما، مصاحبه با علی بهجت)
آقای مصباح یزدی نیز در بیان ارتباط آقای بهجت با سیدعلی قاضی چنین می گوید:
ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی مستقیماً در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سالها شاگردی ایشان را کرده بودند…
نقل کرامات از آقای قاضی توسط مرحوم بهجت
پسرایشان از قول پدرشان دراین خصوص چنین نقل می کند:
من در تمام مدت سؤالی از مرحوم قاضی نکردم ولی در تمام این مدت هم سوالی نبود که در ذهن من باشد الا این که استاد جواب مرا میداد.” پدر بعد از این که این موضوع را بیان کردند لبخندی زدند و گفتند:” ۲، ۳ بار حتی استاد نام مرا بردند و گفتند در پاسخ به سؤال ایشان. به طوری که یک بار کنار دستی من به من نگاه کرد و گفت تو که سؤالی نپرسیدهای چرا استاد می گویند در پاسخ به سؤال تو؟” (خبرگزاری مهر ۱۷/۰۴/۹۳ ، برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما، مصاحبه با علی بهجت)
به عمرم در محضر استاد سؤال نکردم، اما سؤالی در دلم نماند که از استاد جواب نشنوم. (خبرگزاری فارس ۰۶/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
پدرم میفرمود بعضیها در محضر استاد سؤال میکردند ولی به عمرم در محضر استاد سؤال نکردم، اما این را هم بگویم که سؤالی در دلم نماند که جواب نشنوم و استاد جواب ندهد. سؤال درون من بود و استاد جواب میداد. بعد پدرم لبخندی زد و فرمود حتی چند بار شد که استاد ـ آقای قاضی ـ اظهار کرد: و اما سؤال فلانی… و اسم بنده را آورد. من سؤالی نپرسیده بودم ولی ایشان خود احاطه داشت و پاسخ میگفت. یکبار هم در کلاس، علامه طباطبایی کنار من نشسته بود و به من گفت تو که حرفی نزدی، استاد جواب سؤال تو را میدهد و من چیزی به او نگفتم.( خبرگزاری فارس ۰۶/۰۳/۹۲، مصاحبه با علی بهجت)
در مورد حالات معنوی ایشان (سیدعلی قاضی) میفرمودند: یک بار از ایشان مسئلهای سئوال شد که یک پسر هندو عاشق یک دختر شیعه شده و قول داده است شیعه شود! آیا عقد این دو جایز است؟ آقای قاضی فرموده بودند: اگر در فلان مجله انگلیسیزبانِ هندوستان اعتراف میکند، اشکال ندارد! جالب اینجاست که حتی روزنامههای نجف هم نزد آقای قاضی نبود چه رسد به نشریات هندوستان. اینکه چگونه نام آن مجله رسمی هندوستان را میدانستند، اسباب حیرت است! (شیخ علی بهجت در گفتگو با مشرق ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴)
توصیه آقای بهجت به بهره گیری از کتب عرفا به خصوص کتب غزالی!
شیخ علی بهجت می گوید:
پدرم دانستن کتب عرفای بزرگ را نیز توصیه میکرد. (خبرگزاری فارس ۰۶/۰۳/۹۲، شیخ علی بهجت در مصاحبه)
کتابهای غزالی، مخصوصاً احیاءالعلوم و کتاب احیاءالاحیای فیض را توصیه میکردند.(شیخ علی بهجت در گفتگو با مشرق، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴)
تجلیل آقای بهجت از تلاش آقای طباطبایی به خاطر وارد کردن فلسفه در حوزه
شیخ علی بهجت در این جهت چنین اظهار می کند:
خیلی به ایشان (آقای طباطبایی) فشار آوردند که فلسفه تدریس نکن و این کفریات چیست که میگویی؟ حوزه علمیه جای این کفریات نیست و اینجا شرف دارد و … . حضرت آیتالله بهجت بسیار با عظمت از مقاومت علامه طباطبایی تعریف میکرد. پدرم با لحن بسیار محکمی میفرمود در این جهاد، خدا میداند ایشان (علامه طباطبایی) چه سختیهایی را تحمل کرد. چه مراتبی را در این فشارها تحمل کرد و استقامت کرد. خدا میداند. در اوج فشارها، با عظمت مثل کوه استوار ماند و این نهضت علمی را در حوزه نگه داشت.
حال سوال این است: کسی که حضور او در حوزه ی علوم دینی بهمراه کسب و کار بوده و حضور مستمر و پررنگی نبوده است، و طبق ادعای خودش مطالعه و تحقیق وی در قرآن و روایات تحت اشراف مستقیم آقای بهجت بوده، شخصیتی که طبق بیان فرزندش نه تنها با فلسفه و عرفان مخالف نبوده، بلکه طبق مشی اساتیدش نظر مثبت به این مکاتیب بشری داشته، چنین شخصی چطور می تواند دم از مخالفت با فلسفه و عرفان بزند و بزرگانی همچون مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی را متهم به اقوال بشری نماید؟! کسی که امروز می آید و دم از مخالفت با وحدت وجود می زند خودش روزی تحت اشراف مستقیم فاضل گیلانی (آقای بهجت)، و او نیز شاگر سیدعلی قاضی بوده است! کسانی که مشی علمی آنها برای اهل علم به خوبی روشن است.
اینکه شخصی به مثل شیخ حسن میلانی می آید چند نفر را دور خود جمع می کند و از یک طرف پرچم ضدیت با فلسفه و عرفان بر می دارد و از طرف دیگر با تقطیع مطالب و اخفاء مبانی، و با جمع آوری استفتائات مغرضانه و جهت دار، و با دروغ و افتراء، سعی می کند شخصیت بزرگانی به مثل مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و شاگردان وی را در انظار عمومی و در جوامع علمی تخریب کند، می تواند نشان از چند مطلب باشد:
۱-عدم آگاهی کامل وی از مبانی عرفان و فلسفه،
۲-نفهمیدن مبانی علمی و استدلالات مرحوم میرزای اصفهانی و شاگردان ایشان که برگرفته از تفقه در آیات و روایات معصومین علیهم السلام می باشد،
۳-حسادت علمی وتخریب شخصیت علماء و بزرگان به منظور مطرح کردن خود.
آری… این چنین اعمال ناشایستی جز تقویت عرفان و فلسفه ولو در لباس مخالفت با فلسفه و عرفان، و جز ایجاد فتنه و اختلاف و گمراهی طالبان حق از صراط مستقیم نتیجه و ثمر دیگری نخواهد داشت.
عصمنا الله جمیعا من مضلات الفتن بحق محمد و آله الطاهرین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
ادامه دارد
منبع : http://tanabboh.blogfa.com//
من طلبهای فلسفیمشرب هستم و با صداقت میگویم: حاضرم با افتخار دست برخی از بزرگان مکتب تفکیک و پیروان میرزا مهدی را ببوسم که اینقدر با انصاف و ادب با اهل حکمت روبرو میشوند و در نقد عنان تقوا را از کف نمیدهند.
منِ فلسفیمشرب افتخار میکنم که شاگرد چنین استاد تفکیکی باشم، و با آنها به بحث علمی بنشینم. اما از این میلانی بیمروت که مدام ترهات به هم میبافد چنان نفرتی دارم که هربار خواستهام جواب لاطائلاتاش را بنویسم، باز با خود میگویم او لیاقت بحث علمی ندارد…
چطور لیاقت ندارد اگر کافر هم اشکالی کرد نباید جوابش را داد چون لیاقت ندارد ؟!!
حس میکنم جوابی نداشتید والا حتما مینوشتید!
سلام . خواهشمند است تلفنی برای ارتباط در اختیار بنده قرار دهید.
با سلام و عرض ادب و احترام:
شماره ی اینجانب : ۰۹۱۴۳۱۳۱۷۴۶
خدمتگذار محبین اهل بیت؛ جمال احمدی اصل
یکی از خطرات امنیتی مهمی که مردم کشور ما را تهدید می کند خطر تکفیری هاست این شیخ حسن میلانی یک شخصی هست که در لباس روحانیت شیعه همان افکار تکفیری ها و وهابی ها را تبلیغ می کند این شخص و شاگردانش مثل عباسی و عمید رضا اکبری و علی عادل زاده ، معتقدند امام خمینی و امام خامنه ای و بسیاری از مراجع و علما و عرفای ما مثل آیت الله جوادی آملی کافر و مرتد هستند و دارند فکر خود را در حوزه ها جا می اندازند ، اگر امروز مسئولین فکری به حال این روحانی نماها نکنند فردا ایران دچار وضعی شبیه افغانستان و سوریه خواهد داشت . از شما خواهش می کنم افشاگری کنید تا دیر نشده و مشکل برای مردم ایجاد نکردن
سلام. استفاده کردیم. خداوند شر اشرار را به خودشان برگرداند.
خیلی ممنونم بابت انتشار این مقاله بسیار مفید و کاربردی موفق باشید
سلام.مطالب سایت عالیه.ممنون از شما
سلام
ازحسن نظر شما کمال تشکر را دارم
به امید موفقیتهای روز افزون
سال نو مبارک
با سلام و عرض تبریک سال نو
از حسن نظرتون سپاسگزارم
انصاف به خرج نداده اید .
وقتی ما ادبیات می خواندیم اقای میلانی استاد بود و کتب حوزوی را تدریس می کرد.
وقتی به نیشابور امد کلاس هایی برای عده ای از دوستان برگزار کرد که توحید تدریس می کرد
ما درس خارج اقای فلسفی می رفتیم و گاهی که به نیشابور می رفتیم با ایشان در اتاقی که داشت در کارگاه ابزار سازی و در ان اتاق مشغول تالیف بود بارها دیدار داشیم . محل کار کارگرها بود ایشان گر چه بر گارگرهای خود و برادرانش هم نظارت داشت اما مشغول مطالعه و تالیف بود و چون معمم نبود برخی گمان می کردند که عوام است !! بعد که صحبت می کردند معلوم می شد که اینها شاگرد اقای میلانی هم محسوب نمی شوند
به جرات می گویم اکثر کسانی که برای منبر به نیشابور می امدند ( تقریبا همه به جز دو یا سه نفر ) شاگرد ایشان محسوب می شدند در مباحث اعتقادی.
ما با اینکه شاگرد اقای مروارید بودیم در ممطالب توحیدی از ایشان بسیار استفاده می کردیم .
حال تایپ بیشتر را ندارم اما انصاف نداده اید .
با سلام و عرض تبریک سال نو
از اینکه بر خلاف آقای میلانی بسیار مودب و بزرگوار هستید برایم بسیار ارزشمند هستید
نظر انسانهای مودب ارزشمند است
سپاسگذارم و از خداوند برای شما توفیق بیشتر مسئلت دارم
اما در مورد جناب میلانی :
شاید جنابعالی تجربه ی مخالفت با ایشان را ندارید و با مرحوم میرزا آشنائی درستی ندارید
استدعا می کنم به این لینک سری بزنید:
https://telegram.me/joinchat/Dko2bz65mSID4OY55NgXCw
موفق باشید
تشکر از مطالب ارسالی استفاده کردم از مطالب خوبتون
متشکر از محتوای خوبی که در وبسایتتون قرار دادید
سلام.مطالب سایت عالیه.ممنون از سایت مفید شما.موفق باشید
اطلاعات مفیدی به اشتراک گذاشتین مطالب بسیار جامع و کاربردی است
سلام
ببخشید از اساتیدی یا طلابی که فرصت کردند که مطالب بالا رو بخوانند یا نظر بدهند
همان طوری که دنیا پیچیدگی خودش را دارد شیاطین هم به مرور به ابزارهای دست پیدا می کنند
اگر اشاره ای کنیم به حدیث نورانی که فرمود مردی از قم قیام می کند و… و یا حدیثی که می فرماید خواستگاه فتنه و دجال در کرمان و… به دوستان عرض می کنم بیایید بیشتر و در کنار هم در فضای مجازی بهتر به تاریخ بنگریم ساخته فرقه های که برای سرگرمی ما و بازیچه دست یهود و فراماسونرهای نفوذی ساخته می شود. این ها همه اش از این حکایت می کند که هر چه ابزار فیزیکی جنگ با ما قوی تر می شود و عرصه رباتیک و بیولوژیک و… هست در جنگ فکری هم یهود بیکار ننشسته و با ساخته هزاران فرقه که بیشترش شبیه هم هستند برای گرفتن انرژی ما دست به کار شده است
صوفیه،فرقه شیرازی ها،شیخیه کرمان ، بهائیت ، اسماعلیه یا باطنگراها و…
همه این ها داستان های هستند برای یک ارزو و ان اینکه خلافت و حکومت شیعه نباشد و گرنه هیچ کدام این فرقه ها علیه استعمار نخواهند بود و نه ساز و کاری برای ان دارند و همچنین کاری هم به یکدیگر ندارند
اما قضاوت درباره افراد نیاز به روانشناسی دقیق تری دارد نه بدون شناخت به مسافران انگلیسی و فرانسه ای می توان نگاه کرد بنی صدر ، شریعتی ، هانری کربن و…. و نه به مهمان های نا خوانده داخلی چون برخی در گوشه و کنار
داستان مشخص هست فساد اخلاقی فرقه ها، بی دردی و پول پرستی و مرید پروری آنها و….
همه حاکی از ان هست که داستان این پازل استعماری خواسته یا نخواسته شیاطین جن و انسانی داستانی هست از
قدیم اشنا ولی غریب برای بد تحلیل کردن از دوران ها تقیه و….
آنجا که یهودیت مدرسه فریب و جعل حدیث و تربیت خلفا را برایمان کشیدن و هم پیامبران خدا تا انجا که مقابل فیلسوفان چون ملاصدرا و فیض کاشانی مدل های باطلی چون شیخ احمد احسائی را تولید کردن که نتیجه اش شد در در گیری ظاهری فرقه های بهائیت و شیخیه و نتیجتا حیفا و صهیونیسم ….
خلاصه شیطان شیطان هست گفتند بروید سمت قم و مردی که از قم قیام می کند و همین هم گفتند دجال های زمان در کرمان و…. خواهند بود
همین این اشاره ها نتیجه اش این هست که باید کجا برویم و با چه افق فکری
نشد مطالب بیشتری بیان بشود ان شاء الله از طریق ایمیل از دوستان کمک می گیرم
ممنون از مطالب بسیار خوبتون دوست عزیز
سپاسگزارم از وبسایت عالیتون .. طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی
سپاسگزارم از وبسایت عالیتون .. طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی
مطالبی که در سایت به اشتراک میزارید بسیار جامع و مفید می باشد
محتوای سایت کاملا کاربردی و مفید است امیدوارم در کارتون موفق باشید..
از اینکه مطالب سایت شمارو مطالعه کردم بسیار لذت بردم .. همیشه پرانرژی به کارتون ادامه دهید.
بسیار عالی هستین
من از خوندن مطلب فوق بسیار لذت بردم بیشتر از این مطالب در وبسایتتون قراردهید.
مقالات و مطالب مفیدی به اشتراک میزارید همیشه وبسایت شمارا دنبال میکنم
خیلی عالی بود. مرسی به خاطر مطالب مفیدی که میزارید
موضوعات بسیار کاربردی و ریشه ای رو در سایتتون مطرح میکنید
سلام.مطالب سایت عالیه.ممنون از سایت مفید شما.موفق باشید
خوندن این مقاله خالی از لطف نیست به بقیه هم پیشنهاد میکنم این مقاله رو دنبال کنن
محتوای سایت کاملا کاربردی و مفید است
به بقیه هم پیشنهاد میکنم این سایت رو دنبال کنن
طراحی سایت خوبی دارید موفق و پیروز باشید
ممنون عالی چون مطلب مفیدی بود به توصیه اورده شده عمل کرده وهرچند مکاتبه ای با نویسنده ندارم اما از ایشان تشکر میکنم
سایت خیلی خوبی دارید لینکتونو برای چندتا از دوستام فرستادم بدردشون میخوره ممنون
سایت خوبی دارید، موفق باشید
محتوا و مطالبی که به اشتراک میزارید بسیار آموزنده ست
سلام عرض ارادت
من از وجود این سایت بینهایت متشکرم
واقعا عالی هستین شما.ممنون که مطالب مفید میزارید.
خوندن این مقاله خالی از لطف نیست به بقیه هم پیشنهاد میکنم این مقاله رو دنبال کنن
موضوعات بسیار کاربردی و ریشه ای رو در سایتتون مطرح میکنید
ممنون.مطالب شما واقعا عالی و به روز هستند.خسته نباشید
سپاس از وبسایت خیلی خوب و مفیدتون
ممنون از اشتراک گذاری مطالب مفید
عالی و جامع بود
من بقصد افزودن اطلاعاتم هم مطالعه میکنم عالی بود موفق باشید
ممنون از مطالب بسیار خوبتون زنده باشید
محتوای سایتتون عالیه خسته نباشید
سایت شما برای من خیلی مفید بود
لذت میبریم از مطالب شما
از اینکه مطالب سایت شمارو مطالعه کردم بسیار لذت بردم
باز هم مطالب وبسایت شمارو پیگیری و استفاده خواهم کرد
سایت خیلی خوبی دارید
خیلی خوبه با این افراد مارو آشنا میکنید ..
مطلب عالی بود درمورد شیخ حسن میلانی
خوندن این مقاله خالی از لطف نیست
مقالات بیشتری در این زمینه قرار بدید تا مطالعه کنیم متشکرم
تا حالا راجع به آقای میلانی چیزی نمیدونستم .. مرسی از توضیحات خوبتون
یادش بخیر اسم معلم ریاضی ما میلانی بود
..محتوا و مطالبی که به اشتراک میزارید بسیار آموزنده ست .. همیشه موفق و سربلند باشید
از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی
سپاسگزارم
سلام
مطالب سایت عالیه.ممنون از شما.به امید توفیق روزافزون
از افراد مشهوری بودند آقای میلانی ؟
با سلام
ایشان را با آیه الله سید علی میلانی و نیز مرحوم آیت الله سید هادی میلانی اشتباه نگیرید
شیخ حسن میلانی سر و صدا زیاد دارد اما علم کم.
آیت الله سید علی میلانی از خواص شاگردان آیه الله وحید خراسانی هستند با تالیفات و موسسات ارزشمندی در قم
آیت الله سید هادی میلانی هم جد آیت الله سید علی میلانی و از مراجع بزرگوار و زعیم حوزه ی خراسان بودند
از اینکه اطلاعات مفیدی در اختیار ما قرار می دهید ممنونم
متشکرم ازاینکه مقالات با کیفیت تولید می کنید
برایتان موفقیت روز افزون از پروردگار یکتا آرزومندم!
سپاس از وبسایت کاربردی و مفیدتون
خیلی عالیه که با سایت شما آشنا شدم از مطالب و مقالات خوبتونو مطالعه کردم
متشکر از مطالبی که درج کردین خیلی عالی بود مرسی از اینهمه اطلاعات مفید
تشکر بابت مطالب بسیارمفیدی که به اشتراک گذاشتین
تشکر بابت مطالب مفیدی که درج کردین بسیار کاربردی بود به امید توفیق روز افزون برای شما
سایت خوبی برای جذب مخاطب راه اندازی کردید
مطالبتون به جا و عالی بود
سپاس از وبسایت کاربردی و مفیدتون
سپاس از محتوای عالی و بروزی که در وبسایت خوبتون قرار دادید
یک بار در جلسه ای درباره نقد المیزان در موسسه فهیم قم؛ توسط آقای میلانی حضور داشتم. دو نکته درباره آن جلسه و سخنان وی. یک) مراعات نکردن ادب ، انصاف و اخلاق علمی در نقد دو) نقد عامیانه و بدون مستندات کافی.
محتوای مطلب تون ، تقریبا ربطی به تیتر تون نداشت! اکثر مطلب در رابطه با آقای بهجت رحمه الله بود، قرار نیست شاگرد یک شخص ، دقیقا همه افکار استاد را داشته باشد، بسیار بدیهی است.
اصولا وقتی نقد می کنید ، باید افکار آن شخص و اشتباهات اش را بیان کنید، در این متن من که چنین چیزی را ندیدم، خوب بود که اسم این مطلب رو آیت الله بهجت کیست ، بگذارید تا حسن میلانی کیست؟!
نقد درست بسیار خوبه و ضروری، اما مثلا نوشتید که در مغازه کار می کردند، و طوری که انگار به عنوان طعن بر ایشان هم گفتید، اما این که نقد نیست، کار کردن که عیبی نداره….
بنابراین عوض اینکه بگوییم شخصی بی سواد است، لازم است که بی سوادی و جهل ایشون رو در مطالب اش بیان کنید، نقد شعاری، ارزشی نداره.
فرقی هم نمی کند چه کسی ، همه افراد غیر معصومین علیهم السلام را می توان نقد کرد ، چه شیخ حسن میلانی و چه آیه الله اصفهانی. اگه نقدی و ایرادی به آیه الله میلانی گرفته شده، بسیار راحت می توانید ـ یعنی اگر لازم می بینید از ایشون دفاع کنید و اگر می توانید ـ اشتباه بودن این نقد رو بگید ، نه این که صرفا جبهه بگیرید. و کسانی که عاقل باشند خودشون تشخیص می دهند که در این میان افکار چه کسی درسته، و اعتقادشون تصحیح می شه. در غیر این صورت، نقدی که بر ایشون گرفته شده، بی جواب می مونه و این چنین برداشت میشه که این نقد وارد بوده….
سلام.مطالب سایت عالیه.ممنون از شما.به امید توفیق روزافزون.
ممنون از سایت مفید شما.موفق باشید
باتشکر از سایت خوب شما
متشکرم از سایت خوبتون به کارتون ادامه بدین
ممنون از مطالب خوبی که منتشر میکنید
درمورد دین بیش تر مطلب بزارید
اطلاعات مفیدی به اشتراک گذاشتین مطالب بسیار جامع و کاربردی است
سپاس از اشتراک گذاری این مطالب و نوشته های آموزنده
ممنو از مطلب عالی که قرار دادید
سلام ، بنده طلبه نیستم ولی از مهملات اهل فلسفه خسته شده بودم تا اینکه با اقای میلانی در اینترنت آشنا شدم و ایشان مطالب اهل بیت را تا حدودی انطور که باید نقل میکنند و بسیار بهتر از اهل فلسفه و … مطالب توحیدی را توضیح میدهد ، بخصوص در کلیپ های شرح توحید شیخ صدوق که بنده از آن لذت بسیار برده ام .
با سلام
صداقت در کلامتان وادارم کرد تا به عرض شما برسانم از ساحت مقدس امام عصر عاجزانه بخواهیم تا ما را به راه ائمه ی هدی هدایت فرماید
برادر عزیز قدم اول را در بیزاری از فلسفه و انشاءالله عرفان مصطلح درست برداشته اید ، حالا از ولی زمان بخواهید تا در گرداب لاف زنان بی اخلاق نیفتید
امیدوارم دستتان را بگیرندو به در خانه ی صدیقه ی کبری ببرند
خط ایشان با خط مراجعی چون آیت الله وحید خراسانی و آیت الله سیستانی همخوانی ندارد
جنابعالی را به لینک زیر ارجاع می هم
https://telegram.me/joinchat/Dko2bz65mSID4OY55NgXCw
موفق باشید
سپاس از مطالب و مقالات خوبتون
مطالبتون به جا و عالی بود