دوشنبه , 1 بهمن 1403
آخرین مطالب
خانه » اصول عقاید » امامت » ماجراي اسارت شهربانو، دختر يزدگرد سوم، پادشاه ايراني و ازدواج او با امام حسين(ع)

ماجراي اسارت شهربانو، دختر يزدگرد سوم، پادشاه ايراني و ازدواج او با امام حسين(ع)

عنوان : ماجراي اسارت شهربانو، دختر يزدگرد سوم، پادشاه ايراني و ازدواج او با امام حسين(ع)

خلاصه : وقتي در جنگ نهاوند لشكر ايران شكست مي‌خورد، دختر يزدگرد سوم اسير مي‌شود و در مدينه به انتخاب خودش به همسري امام حسين(ع) در آمده و مفتخر به مادري حضرت سجاد(ع) مي‌شود.

حكايت : يزدگرد سوم (يزدگرد بن شهريار بن پرويز بن هرمز بن انوشيروان) آخرين پادشاه ساساني پدر جناب شهربانو است كه بعضي وي را با نام «شاه‌زنان» ياد كرده‌اند.

دوران سلطنت يزدگرد سوم مصادف با دوره هرج و مرج در ايران بود. او در اين عصر كه زمان خلافت عمر بن خطاب بود با حملات پي در پي سپاه اسلام روبه‌رو شد. سرانجام سپاه ايران در جنگ نهاوند از سپاه اسلام شكست خورد و يزدگرد به خراسان گريخت و در آنجا به آسياباني در مرو پناه برد. آسيابان به طمع لباس فاخر او، او را كشت. بدين ترتيب سلسله ساساني پس از 416 سال در سال 20 هجري منقرض شد.(1)

در اين بحران كه ايران به دست سپاه اسلام افتاد، دختر يزدگرد سوم «شهربانو» را اسير كرده با اسيران ديگر وارد مدينه كردند، مردم دسته‌دسته براي تماشاي دختر پادشاه عجم مي‌آمدند. در اين هنگام عمر وارد مسجد شد. پرسيد: دختر پادشاه عجم كدام است؟ شهربانو را نشان دادند. عمر دست دراز كرد تا نقاب از روي او بردارد، او نگذاشت و به فارسي گفت: «روي خسرو سياه باد، اگر نامه پيامبر(ص) را پاره نمي‌كرد امروز مرا اسير نمي‌كردند تا مردم گروه گروه به تماشاي من بيايند».

عمر خيلي ناراحت شد به حدي كه دستور قتل او را داد و گفت: اين زن عجمي مرا دشنام داد. حضرت علي(ع) فرمود: اي عمر! تو از زبان او آگاهي نداري او جد خود خسرو را نفرين كرد به تو حرفي نزد و فحشي نداد.

در اين موقع عمر دستور داد منادي، مردم را مطّلع كند تا مردم جمع شوند و او را خريداري كنند و گفت: «هر كس او را زيادتر خريد، مال اوست.» (به اصطلاح او را به مزايده گذاشتند)

حضرت علي(ع) فرمود: فروختن دختران پادشاهان جايز نيست بايد آنان را به حال خود گذاشت، هر كه را انتخاب كنند مخيّر هستند، آن‌گاه به شهربانو فرمود: آيا مي‌‌خواهي تو را شوهر بدهم؟ شهربانو جواب نداد، حضرت فرمود: «سكوت شهربانو دليل بر رضايت اوست».

سپس به او فرمود: «در ميان اين جمعيت هر كه را مي‌پسندي تو را براي او عقد مي‌كنم.» شهربانو برخاست و در ميان همه مردم، از پشت سر امام حسين(ع) را نشان داد و گفت: اگر اختيار با من است من اين شخص را بر احدي ترجيح نمي‌دهم. حضرت علي(ع) به حذيفه فرمود تا شهربانو را به خانه امام حسين(ع) ببرد، به اين ترتيب او همسر حضرت سيدالشهدا(ع) شد.(2)

به شهربانو گفتند: سبب چه بود كه آن روز در مسجد ميان آن همه جمعيت، حسين را اختيار كردي؟ با اينكه او را نمي‌شناختي؟

گفت: «من حكايتي دارم، آن روز كه لشكر اسلام، مدائن را محاصره كرد، شبي در خواب ديدم پيامبر اسلام(ص) به ايوان كسري آمد، و دست همين بزرگوار (امام حسين(ع)) را گرفته و به من فرمود: اي دختر پادشاه عجم! من تو را نامزد حسين(ع) كردم. چون پيامبر بيرون رفت، حضرت فاطمه(س) وارد شد و مرا در آغوش گرفت و فرمود: تو نامزد پسر من هستي، تو عروس من مي‌باشي، مسلمانان بر شما غالب مي‌شوند، و اسير آنان مي‌گردي؛ نگران مباش كه در مدينه به وصال شوهرت مي‌رسي، ازاين‌رو وقتي كه در مسجد به من گفتند: مخيّر هستي هر كه را مي‌خواهي انتخاب كني، اين آقا (حسين(ع)) را چون مي‌شناختم انتخاب كردم.

حضرت شهربانو، در زمان خلافت امام علي(ع) از امام حسين(ع) داراي فرزندي شد كه امام بعد از پدر بود يعني امام سجاد(ع) از او به دنيا آمد.(3)

به اتفاق مورخين، جناب شهربانو هنگامي كه امام زين العابدين(ع) از او متولد شد در همان روزهاي اول از دنيا رفت.

پاورقي

1. دائرة المعارف فرهنگ و هنر، ص 773؛ منتهي الامال، ج 2، ص 2.

2. درباره اينكه اين زمان، زمان خلافت عمر يا عثمان يا ابوبكر بود اختلاف است، گرچه قراين تأييد مي‌كنند كه در زمان خلافت عمر بوده است. (رياحين الشريعه، ج 3، ص13)

3. منتهي الامال، ج 2، ص 3؛ جامع النورين، ص 226.

منبع : ( پندهاي جاويدان ، نويسنده : محمد محمدي اشتهاردي ، ناشر : نبوي ، محل چاپ : تهران ، سال چاپ : تابستان 1386 ، نوبت چاپ : سوم، صفحه 350 ـ 352)

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*