جمعه , 13 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » سؤالات و پاسخ هاي ويژه برنامه طوفان کربلا

سؤالات و پاسخ هاي ويژه برنامه طوفان کربلا

images

سؤالات و پاسخ هاي ويژه برنامه طوفان کربلا

سوالاتی از اهل سنت

1. آيا شما اعتقاد به نوحه سرايي داريد ؟

نوحه خواني حضرت زهرا سلام الله عليها براي رسول خدا

عائشه نوحه خواني براي ابوبكر به راه مي اندازد !

2. آيا شما اعتقاد به سينه زني داريد ؟

سينه‌زني عائشه همسر پيامبر (ص) و ديگر همسران ايشان در عزاي حضرت

سينه‌زني اهل بيت سيد الشهدا عليه السلام در كربلا در كنار بدن‌هاي بي‌سر

3. آيا شما اعتقاد به ثواب عزاداري براي امام حسين عليه السلام داريد ؟

4. پاسخ شما از عزاداري‌هاي علماي اهل سنت چيست ؟

1. روضه خواني ابن جوزي (متوفاي 597) در روز عاشورا براي امام حسين عليه السلام

2. عزاداري سبط ابن الجوزي در روز عاشورا براي امام حسين عليه السلام

3. روضه خواني امام شافعي

4. روضه خواني ابن الهبارية

5. عزاداري جن براي امام حسين عليه السلام

6. عزادراي براي عبدالمؤمن (م 346 هق)

7. عزادراي براي جويني (م 478 هق)

عزاداري براي ابن جوزي (م 597 هق)

5. پاسخ شما از عزاداري صحابه براي صحابه چيست ؟

عزاداري بر ابوبكر !

عائشه نوحه خواني براي ابوبكر به راه مي اندازد !

عزاداري براي خالد بن الوليد با مجوز عمر

6. پاسخ شما از عزاداري‌هاي پيامبر (ص) چيست ؟

گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه‏

7. مشروعيت قيام امام حسين عليه السلام ضد ظالم ، با وجود روايات تحريم دركتب اهل سنت را چگونه توجيه مي‌كنيد ؟

1. بخاري و مسلم: هر كس يك وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلي مي‌ميرد:

كشتن كساني كه اختلاف بيندازند، جايز است

عمر: حتي اگر حاكم دينت را نقص كرد، صبر كن:

ابن تيميه: هر كس بر حاكمان جور خروج كند، اهل جهنم است:

سوالات از شيعيان

1. پاسخ شما از اينكه شيعيان قاتلين امام حسين هستند چيست ؟

ابن تيميه : مقصود از شيعيان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبكر و عمر و عثمان است!

امام حسين آنها را شيعه آل ابي سفيان مي‌داند

صحابه قاتل امام حسين عليه السلام

2. هدف امام حسين عليه السلام از قيام چه بود؟

ابن جوزي : امام حسين عليه السلام ديد كه دين كنارگذاشته شده است :

مواردي از دين كه كنار گذاشته شده بود :

3. چرا لعن يزيد را جايز مي‌دانيد

سيوطي

احمد بن حنبل لعن يزيد را جايز مي‌داند

ابن طيفور، ابن جوزي و ابو يعلي و تفتازاني او را لعن كرده اند

تفتازاني يزيد و طرفداران او را لعنت مي‌كند

4. مدارك عزاداري شيعيان از اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) چيست؟

وَارْحَمْ تِلْكَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِي‏ كَانَتْ‏ لَنَا

وَلَوْ كَانَ فِي الدُّنْيَا يَوْمَئِذٍ حَيّاً لَكَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

كل الجزع والبكاء مكروه سوى الجزع والبكاء على الحسين

من أنشد في الحسين بيتا فبكى وأظنه قال : أو تباكى فله الجنة .

من ذكرنا عنده ففاضت عيناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو كانت مثل زبد البحر

5. چرا امام حسين عليه السلام خاندان خود را به كربلا برد ؟!

1. اسارت خاندان مقدر الهي بود، و حضرت براي دفع اتهام فرار و رهاكردن خاندان،آنهارا باخود برد.

2.  مظلوم و غريب بودن اهل‏بيت عليهم السلام در شهر پيامبر صلي الله عليه و آله

3.  جلوگيري از برنامه ايذايي امويان عليه اهل‏بيت عليهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام عليه السلام

4. ارائه الگو به جامعه آن روز مبني بر لزوم سهيم بودن تمام اعضاي خانواده در قيام

5.بيان عملي ضرورت فداكاري در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعي به جامعه بشري

6. نقش آفريني تك تك افراد خانواده در هر مرحله سنّي

7. پيام رساني

8.  بي اثر سازي تبليغات دشمن

9.  افشاى ماهيت ستمگران حاکم

6. فلسفه عزاداري براي امام حسين عليه السلام چه بود ؟

ا. حفظ مكتب و شريعت:

ب. پيوند عميق عاطفى بين امت و الگوهاى راستين

ج.  پالايش روح و تزكيه نفس:

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

ه. وحدت هماهنگى ميان امت اسلامى:

سوالاتی از اهل سنت

1. آيا شما اعتقاد به نوحه سرايي داريد ؟

نوحه خواني حضرت زهرا سلام الله عليها براي رسول خدا

در صحيح بخاري اين روايت آمده است كه :

وقتي كه بيماري پيامبر (ص) سنگين شد ، از هوش مي‌رفت ؛ فاطمه عليها السلام گفت «واي از مصيبت‌ و اندوه پدرم» ؛ پيامبر (ص) فرمودند : پدر تو بعد از امروز مصيبتي نخواهد داشت .

و وقتي كه پيامبر (ص) از دنيا رفت فاطمه گفت : واي به خاطر پدري كه دعوت پروردگاري كه او را خواست ، اجابت كرد ؛ واي به خاطر پدري كه بهشت جايگاه او است ! واي به خاطر پدري كه جبريل را به خاطر رحلت او تسليت مي‌گوييم !

و وقتي كه از دفن شد ، فاطمه عليها السلام گفت : اي انس !‌ چگونه دلتان آمد كه خاك بر روي پيامبر (ص) بريزيد ؟

صحيح البخاري  ج 4   ص 1619 ش4193

عائشه نوحه خواني براي ابوبكر به راه مي اندازد !

ابن سعد در الطبقات اين روايت را نقل مي‌كند كه عائشه براي ابوبكر مراسم نوحه خواني بر پا كرد :

وقتي كه ابوبكر از دنيا رفت عائشه براي او نوحه خواني بر پا كرد ! خبر به عمر رسيد و آمد و ايشان را از نوحه خواني بر ابوبكر نهي كرد ! ولي دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن وليد گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌هاي نوحه‌خوان وقتي اين سخنان را شنيدند پراكنده شدند !

الطبقات الكبرى  ج 3   ص 208

اقرار علماي اهل سنت به اعتبار سند روايت :

ابن حجر عسقلاني

ابن حجر عسقلاني اين روايت را مطرح كرده و سند آن را صحيح مي‌داند

سيوطي

شبيه همين روايت را سيوطي در جامع الاحاديث نقل كرده و صحيح مي‌داند

متقي هندي :

وي نيز در كنز العمال روايت را صحيح مي‌داند :

2. آيا شما اعتقاد به سينه زني داريد ؟

سينه‌زني عائشه همسر پيامبر (ص) و ديگر همسران ايشان در عزاي حضرت

اين روايت در بسياري از كتب اهل سنت آمده است كه :

ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُبِضَ وهو في حجري ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ على وِسَادَةٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهي.

رسول خدا از دنيا رفت در حالي سرش در دامن من بود، من سر او را بر بالشي نهادم و سپس برخواستم و بر سر و سينه زدم.

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6   ص 274 ، اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر

أنساب الأشراف  ج 1   ص 243، اسم المؤلف:  أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 .

تاريخ الطبري  ج 2   ص 232 ، اسم المؤلف:  لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت.

و ده‌ها سند و مدرك ديگر

اعتراف علماي اهل سنت به اعتبار سند روايت

علماي اهل سنت اعتراف به اعتبار سند روايت كرده‌اند :

حمزه احمد الزين: روايت صحيح است

حسين سليم اسد در حاشيه مسند ابي يعلي : روايت مسند احمد در مورد سينه زني صحيح است

  

ارنؤوط : روايت به خاطر وجود ابن اسحاق حسن است

الباني: روايت حسن است

 

ابن تيميه اشكال وهابيون را وارد نمي‌داند و طبق مبناي او سند صحيح است

البته اشكال علماي وهابي به اين روايت ، كه در آن ابن اسحاق است پس سند حسن است ، بهانه‌جويي است ! زيرا خود ابن تيميه گفته است كه وقتي ابن اسحاق بگويد «حدثني» روايت او صحيح است !

سهيلي در ذيل روايت : سينه‌زني نكردن در عزاي پيامبر (ص) مذموم است !

التدم : سهيلي و ديگران گفته‌اند «التدام» به معني زدن با دست بر صورت است ؛ و لادم زني است كه به صورتش مي زند ؛ و جمع آن لدم است …. و اين كار حرام نيست ؛ زيرا حرمت تنها بر فرياد كشيدن و نوحه خواني آمده است !!! و پيامبر (ص) زناني كه به صورت خويش مي‌زنند را لعنت نكرده است ! و درست است كه مطرح نشده است ولي اين كار در زمان مصيبت مكروه است ! و ترك آن شايسته‌تر است ! اما براي پيامبر (ص) كه صبر در همه مصائب شايسته است ، جز براي پيامبر (ص) كه در مصيبت او صبر ناشايست است !

سبل الهدى والرشاد  ج 12   ص 267،

سينه‌زني اهل بيت سيد الشهدا عليه السلام در كربلا در كنار بدن‌هاي بي‌سر

عمر بن سعد ، آنروز و آنشب در كربلا ماند ؛ سپس به حميد بن بكير دستور داد كه به سمت كوفه به راه بيفتند ؛ و به همراه خود خواهران حسين و دختران او و پسربچه‌ها و علي بن الحسين كوچك بيمار را نيز برد ؛ زنان وقتي كه به كنار پيكر حسين رسيدند به صورت خود زده و فرياد كشيدند

و زينب دختر علي مي‌گفت :

اي پيامبر ؛ ملائكه آسمان بر تو درود فرستند ؛ اين حسين است كه در بيابان است ، با خون رنگين شده است ؛ و اعضاي او تكه تكه شده‌اند !

اي محمد ، دختران تو به اسارت گرفته شده‌اند ، و خاندان تو كشته شده است و باد صبا بر پيكر آنان مي‌وزد !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 424 ، اسم

اعتبار سند روايت به نظر بلاذري

بلاذري اين عبارت را به صورت «قالوا» مطرح مي‌كند و اين جمله از بلاذري به معني اجماعي بودن اين ماجرا است ؛ دكتر نجدة خماش در مورد كلمه «قالوا» در كتاب أنساب الأشراف مي‌گويد :

مدارك بلاذري در انساب الاشراف ؛ وي بر روايات نوشته شده و همچنين روايات شفاهي تكيه مي كند و غالبا سند را مي‌آورد ؛ ولي بعضي اوقات مي‌نويسد : «قالوا» و مقصود او اين است كه در مورد قبول اين روايت ، تقريبا اجماع موجود است !

http://www.arab-ency.com/index.php?module=pnEncyclopedia&func=display_term&id=4374&m=1

3. آيا شما اعتقاد به ثواب عزاداري براي امام حسين عليه السلام داريد ؟

هرکس براي امام حسين عليه السلام ،يك قطره اشک بريزد، پاداشش بهشت خواهد بود

متن روايت

احمد بن حنبل در فضائل الصحابه مي‌نويسد:

امام حسين عليه السلام فرمود: هر کس كه چشمانش براى ما پر اشک شود و يا يك قطره اشك بريزد خداوند او را در بهشت جاى خواهد داد.

فضائل الصحابة ، ج2، ص840 ـ 841 ، ح1154،

طبري نيز اين روايت را در ذخائر العقبي از ربيع بن منذر نقل مي كند:

ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى  ج 1   ص 19، اسم المؤلف:  محب الدين أحمد بن عبد الله الطبري الوفاة: جمادى الآخرة / 694هـ ، دار النشر : دار الكتب المصرية – مصر

بررسي سند روايت :‌

1. أحمد بن إسرائيل:

اين روايت به صورت قطعي به احمد بن حنبل نسبت داده شده است ، يعني علماي اهل سنت سند روايت را تا احمد بن حنبل صحيح مي‌دانند و أحمد بن إسرائيل را ثقه مي‌دانند

كلمات علماي اهل سنت در مدح أحمد بن إسرائيل

ابن منظور افريقي

ذهبي

ابن طقطقي

المعتز بالله خليفه عباسي

صفدي

الصابي

2. أحمد بن حنبل

3. أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ

4. الرَّبِيعُ بْنُ مُنْذِرٍ

عجلي او را در ثقات آورده است

و ابن حجر نيز مي‌گويد ابن حبان او را در ثقات آورده است

5. منذر (پدر ربيع)

ابن حجر او را كسي مي‌داند كه همه اتفاق بر وثاقت او دارند

بنا بر اين سند اين روايت معتبر است .

قبول كلي روايات فضائل الصحابة احمد بن حنبل

از ابوحاتم رازي شنيدم كه مي گفت : علما وقتي روايت فضائل را از روايت احمد بن حنبل مي‌يافتند ، آن را مي پسنديدند !

المستدرك على الصحيحين  ج 3   ص 143

4. پاسخ شما از عزاداري‌هاي علماي اهل سنت چيست ؟

1. روضه خواني ابن جوزي (متوفاي 597) در روز عاشورا براي امام حسين عليه السلام

ابن جوزي در كتاب التبصرة روضه مفصلي كه در روز عاشورا براي حضرت سيد الشهدا عليه السلام نقل كرده است را به صورت كامل آورده است :

مجلس اول در ذكر عاشورا و محرم …

برادران ، شما را به خدا قسم مي‌دهم ؛ چه كسي به يوسف اشكال مي‌گيرد كه چگونه به ديدار يعقوب برود ؟!

وقتي كه عباس در روز بدر اسير شد ، پيامبر (ص) ناله او را شنيد و به همين سبب خوابش نبرد !

چگونه بود اگر ناله حسين را مي‌شنيد ؟!

وقتي كه وحشي (قاتل حمزه) اسلام آورد  پيامبر (ص) به او گفت : صورتت را از من بپوشان ! اين با آن وجود است كه مسلمان را به خاطر كارهايي كه در زمان كفر انجام داده است مورد مواخذه قرار نمي‌دهند ! حال اگر پيامبر (ص) قاتل حسين عليه السلام را مي ديد چه مي‌كرد ؟! …

آنقدر به حسين ظلم كردند كه بر هيچ كس ديگر چنين نشده بود ! و به او اجازه ندادند كه با ساير كساني كه آب‌نوشيدند آب بنوشد ! …  و خاندان او را به اسارت گرفتند و فرزندانش را كشتند ! …

اين نشان اعتقاد خراب آنها است !

آب از ميان انگشتان جدش نوشيد ولي به او اجازه ندادند يك قطره آب بنوشد ! پيامبر (ص) لب‌هاي او را مي‌بوسيد و او را روي دوش خود مي‌گرفت ! و وقتي پيامبر (ص) روي منبر بود و حسين در حال كودكي در كنار او آمد ، از منبر پايين آمد ! حال اگر در اين حال كه بر پهلو روي زمين افتاده و شمشيرها او را تكه تكه مي‌كند  و دشمنانش دور او را گرفته‌اند و اسب‌ها سينه‌اش را لگد مال كرده‌اند و او خود را با دست روي زمين كشيد و خونش بر روي زمين مانند اشكش جاري شد ،  پيامبر (ص) او را مي‌ديد حضرت فرياد ناله بر مي آورد و از اين ماجرا استغاثه مي‌كرد و براي او سنگين بود !

و بعد اين اشعار را در مورد كربلا خواند :

كربلاء زلت كرباً وبلا                         ما لقي عندك أهل المصطفى

كم على تربك لما صرعوا                            من دم سال ومن دمع جرى

يا رسول الله لو عاينتهم                              وهم ما بين قتل وسبا

من رميض يمنع الظل                       ومن عاطش يسقى أنابيب القنا

لرأت عيناك فيهم منظرا                              للحشا شجوا وللعين قذى

ليس هذا لرسول الله يا                              أمة الطغيان والمين جزا

جزروا جزر الأضاحي نسله                 ثم ساقوا أهله سوق الإما

هاتقات يا رسول الله في                   بهر السعي وعثرات الخطا

قتلوه بعد علم منهم                        أنه خامس أصحاب الكسا

كربلا هميشه مصيبت داشتي                        خاندان پيامبر (ص) از تو چه كشيدند ؟

چند نفر روي خاك تو كشته شدند ؟     چه خون‌ها و اشك ها كه بر خاك تو جاري شد ؟!

اي پيامبر ! اگر آنها را مي‌ديدي                       كه يا كشته شده و يا به اسارت گرفته شده بودند

از گرما ديده‌اي كه نمي‌گذاشتند زير سايه برود     و تشنه‌اي كه با نيزه سيراب شد

منظره اي را مي‌ديدي كه      قلبت را پاره پاره و چشمت را پر از خار مي‌كرد !

اي امت سركش ، اين پاداش پيامبر نبود !

نسل او را مانند گوسفند قرباني تكه تكه كردند و خاندانش را مانند كنيزان به اسارت بردند

فرياد مي كشيدند كه اي پيامبر          فرزندان لغزش‌ها و حرام‌زادگان

او را زماني كشتند كه دانستند او پنجمين اصحاب كسا است !

التبصرة  ج 2   ص 17 ،نشر : دار الكتاب المصري – دار الكتاب اللبناني – مصر – لبنان – 1390هـ – 1970م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د.مصطفى عبد الواحد

و همين ماجرا را علامه شيخ أحمد بن محمد بن أحمد حافي حسيني شافعي در كتاب ” التبر المذاب  ص 95 نقل كرده است .

2. عزاداري سبط ابن الجوزي در روز عاشورا براي امام حسين عليه السلام

وقد سئل في يوم عاشوراء زمن الملك الناصر صاحب حلب أن يذكر للناس شيئا من مقتل الحسين فصعد المنبر وجلس طويلا لا يتكلم ثم وضع المنديل على وجهه وبكى شديدا ثم أنشا يقول وهو يبكي

ويل لمن شفعاؤه خصماؤه                 والصور في نشر الخلائق ينفخ

لا بد أن تردا لقيامة فاطم                  وقميصها بدم الحسين ملطخ

ثم نزل عن المنبر وهو يبكي وصعد إلى الصالحية وهو كذلك رحمه الله

در روز عاشورا زمان ملك ناصر حاكم حلب از سبط بن جوزي خواستند كه براي مردم مقتل حسين (عليه السلام) را بخواند ، و از منبر بالا رفت و مدتي طولاني روي منبر نشست و پارچه روي صورت خود انداخت ، و گريه شديدي كرد و در حال گريه گفت :

واي بر كسي كه شفيعان او دشمنانش باشند      در روزي كه در صور براي بيرون آمدن مردم از قبر دميده مي شود

فاطمه در روز قيامت خواهد آمد          در حالي كه پيراهنش به خون حسين آغشته است !

سپس از منبر پايين آمده و در حال گريه به صالحيه رفت و در آنجا نيز گريست ! خدا او را رحمت كند !

البداية والنهاية  ج 13   ص 195 ، اسم المؤلف:  إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت

3. روضه خواني امام شافعي

نقل أبو القاسم الفضل بن محمد المستملي : أن القاضي أبا بكر سهل بن محمد حدثه قال : قال أبو القاسم بكران بن الطيب : بلغني أن الشافعي ( رحمه الله ) أنشد

تأوب همي والفؤاد كئيب * وأرق عيني والرقاد غريب

ومما نفى نومي وشيب لمتي * تصاريف أيام لهن خطوب

تزلزلت الدنيا لآل محمد * وكادت لهم صم الجبال تذوب

وغارت نجوم واقشعرت ذوائب * وهتك أسباب وشق جيوب

فمن مبلغ عني الحسين رسالة * وإن كرهتها أنفس وقلوب

قتيل بلا جرم كأن قميصه * صبيغ بماء الأرجوان خضيب

نصلي على المختار من آل هاشم * وتعزى بنوه إن ذا لعجيب

لئن كان ذنبي حب آل محمد * فذلك ذنب لست عنه أتوب

نعم ، شفعائي يوم حشري وموقفي * وحبهم للشافعي ذنوب

روايت شده است كه شافعي چنين سرود كه :

قلبم اندوهگين است و دلم درد مند * و چشمم اشك‌بار و در تنهايي هستم

و خواب را از من گرفته است  و مرا پير كرد* گذشتن روزهايي كه ماجراها داشتند

دنيا براي آل محمد به لرزه در آمد * و نزديك بود كه كوه‌ها براي آنها از ريشه ذوب شوند !

ستارگان مورد هجوم قرار گرفتند و دنباله دار ها لرزيدند * و حرمت خيمه‌هايي دريده شد و گريبان‌هايي چاك خورد

آيا كسي هست كه نامه من را به حسين برساند * حتي اگر گروهي از اين كار ناخشنود شوند

كسي كه بدون گناه كشته شد و انگار كه لباس او * با آب ارغوان رنگين شده بود

بر پيامبر (ص) كه برگزيده از خاندان هاشم است درود مي‌فرستيم *‌اما فرزندانش را داغدار مي‌كنند ! اين عجيب است !

اگر گناه من محبت آل محمد است * اين گناهي است كه از آن توبه نمي‌كنم !

آري آنان شفيعان من در محشر و قيامت هستند * اما محبت آنان گناه شافعي به حساب مي‌آيد !

 معارج الوصول إلى معرفة فضل آل الرسول ( ع ) – الشيخ محمد الزرندي الحنفي – ص 101 تحقيق : ماجد بن أحمد العطية

4. روضه خواني ابن الهبارية

ونقل سبط ابن الجوزي ( رح ) ان ابن الهبارية الشاعر اجتاز كربلا فجلس يبكي على الحسين وأهله :

أحسين والمبعوث جدك بالهدى قسما يكون الحق عنه مسايل

لو كنت شاهد كربلا لبذلت في تنفيس كربك جهد بذل الباذل

وسقيت حد السيف من أعدائكم         عللا وحد السمهري الذابل

لكنني أخرت عنك لتشوقي               فبلابلي بين الغري وبابل

هبني حرمت النصر من أعدائكم          فأقل من حزن ودمع سايل

ثم نام في مكانه فرأى رسول الله ( ص ) في المنام فقال له : يا فلان جزاك الله عني خيرا ، إبشر فان الله قد كتبك ممن جاهد بين يدي الحسين

سبط بن جوزي نقل كرده است كه ابن هباريه شاعر از كربلا مي گذشت و نشست و بر حسين و اهل بيتش گريست .

اي حسين ، كه جد شما براي هدايت مبعوث شده بود

قسم به خدا كه اگر در كربلا بودم جان خود را براي زدودن مصيبت‌ها از چهره تو فدا مي‌كردم

و تيزي شمشير خود را با خون دشمنان شما سيراب مي‌كردم ؛ و همچنين تيزي نيزه خود را

ولي من به زمان شما نرسيدم ؛ و بلبل غزل‌خوان من بين نجف و بابل به خاطر شما در رفت و آمد است

به من ببخش اين را كه نتوانستم شما را در مقابل دشمنانتان ياري كنم ،‌و از اندوه شما و اشك جاريتان بكاهم

سپس در جاي خويش خوابيد و پيامبر (ص) را ديد كه به او فرمود: اي فلاني خدا به تو از من پاداش نيكو دهد ؛ بر تو بشارت بايد كه جزو كساني نوشته شدي كه در مقابل حسين از او دفاع كردند

نظم درر السمطين – الشيخ محمد الزرندي الحنفي – ص 225

5. عزاداري جن براي امام حسين عليه السلام

هيثمي مي‌گويد :

وعن أم سلمة قالت سمعت الجن تنوح على الحسين بن علي رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح

وعن ميمونة قالت سمعت الجن تنوح على الحسين بن علي رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح

از ام سلمه روايت شده است كه گفت : شنيدم كه جنيان براي حسين بن علي نوحه مي‌خواندند ! اين روايت را طبراني نقل كرده است و راويان آن راوي صحيح بخاري هستند !

و از ميمونه روايت شده است كه گفت : شنيدم كه جن بر حسين بن علي نوحه مي‌خواندند ، روايت را طبراني نقل كرده است و راويان آن راويان صحيح بخاري هستند !

مجمع الزوائد  ج 9   ص 199 اسم المؤلف:  علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807 ، دار النشر : دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي – القاهرة , بيروت – 1407

6. عزادراي براي عبدالمؤمن (م 346 هق)

عبدالمؤمن بن خلف، از فقيهان مذهب ظاهرى و پيرو مكتب محمد بن داود است. نسفى قضيه تشييع جنازه و عزادارى او را نقل ‏كرده است.

قال جعفر المستغفري أخبرنا أبو جعفر محمد بن علي النسفي قال شهدت جنازة الشيخ أبي يعلى بالمصلى فغشيتنا أصوات طبول مثل ما يكون من العساكر حتى ظن جمعنا أن جيشا قد قدم فكنا نقول ليتنا صلينا على الشيح قبل أن يغشانا هذا فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاة وأنصتوا هدأ الصوت كأن لم يكن

در تشييع جنازه ابويعلي درنماز خانه بودم كه آنچنان صداي طبل آمد كه از لشگر چنين صدايي بر مي خواست ! حتي گمان كرديم كه لشگري مي‌آيد ! و با خود گفتيم اي كاش بر شيخ نماز مي‌خوانديم قبل از اينكه لشكر برسد ! اما وقتي كه مردم جمع شدند و نماز خوانده شد صدا آرام شد انگار صدايي نبوده است !

سير أعلام النبلاء  ج 15   ص 481 ، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة – بيروت – 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي

7. عزادراي براي جويني (م 478 هق)

ذهبي از درگذشت جويني و مراسم سوگواري او چنين ياد مي‌كند:

او را كنار قبر پدرش به خاك سپردند، و در عزاي او منبرش را شكستند، و  بازار ‌ها را بستند، و در رثاي او قصيده‌ها گفتند، و او كه حدود چهار صد شاگرد داشت، آن‌ها همه قلم و دوات‌ها را شكستند، و يك سال اقامه عزا نمودند، و نيز يك سال تمام مناديل‌هايشان (پارجه‌هايي شبيه به چفيه) را از سر بر داشتند، و در اين كار به حدي اسرار داشتند كه أحدي جرئت گذاردن پارچه به روي سر را نداشت. و در طول اين مدت طلبه‌هاي او در كوچه و بازار شهر مي‌چرخيدند و نوحه سرايي مي‌كردند و در صيحه و جزع افراط مي‌كردند.

 سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

عزاداري براي ابن جوزي (م 597 هق)

ذهبى درباره بازتاب مرگ او مى‏نويسد:

براي غسل او شيخ ابن سكينه در وقت سحر آمد ! و بازار ها تعطيل شد ؛ و مردم زيادي براي غسل او در هنگام سحر آمدند ! و بازار تعطيل شد و مردم زيادي آمده و فرزندش ابوالقاسم علي بر او نماز خواند ؛ چون بزرگان نتوانستند به جنازه او برسند ! سپس او را به مسجد منصور بردند و در آنجا نيز بر وي نماز خوانده شد . و جا براي مردم تنگ بود ، و همه حاضر بودند ….  و در طول ماه رمضان در كنار قبر او ماندند و با شمع قرآن مي‌خواندند !  و در روز شنبه براي او مراسم عزا گرفتيم و من براي او سخنراني كردم ! و گروه زيادي حاضر بودند و مرثيه هاي فراواني در مورد او گفتند ! و عجيب اينكه بعد از مراسم عزا در روز شنبه دايي من از رود بيرون آمد و همراه او تابوبي بود …

سير أعلام النبلاء  ج 21   ص 380،

5. پاسخ شما از عزاداري صحابه براي صحابه چيست ؟

عزاداري بر ابوبكر !

گذشت كه :

عائشه نوحه خواني براي ابوبكر به راه مي اندازد !

ابن سعد در الطبقات اين روايت را نقل مي‌كند كه عائشه براي ابوبكر مراسم نوحه خواني بر پا كرد :

وقتي كه ابوبكر از دنيا رفت عائشه براي او نوحه خواني بر پا كرد ! خبر به عمر رسيد و آمد و ايشان را از نوحه خواني بر ابوبكر نهي كرد ! ولي دست بر نداشتند !

عمر به هشام بن وليد گفت : به نزد عائشه برو و او را با شلاق بزن ! و زن‌هاي نوحه‌خوان وقتي اين سخنان را شنيدند پراكنده شدند !

الطبقات الكبرى  ج 3   ص 208

اقرار علماي اهل سنت به اعتبار سند روايت :

ابن حجر عسقلاني

ابن حجر عسقلاني اين روايت را مطرح كرده و سند آن را صحيح مي‌داند

فتح الباري  ج 5   ص 74 ،

سيوطي

شبيه همين روايت را سيوطي در جامع الاحاديث نقل كرده و صحيح مي‌داند

جامع الأحاديث  ج 18   ص 94 ، اسم المؤلف:  الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ  ، دار النشر :

متقي هندي :

وي نيز در كنز العمال روايت را صحيح مي‌داند

كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 15 ص 732  ش 42911

عزاداري براي خالد بن الوليد با مجوز عمر

بخاري در تاريخ خويش با سند صحيح در مورد خالد نقل مي‌كند كه :

به عمر خبر رسيد كه زنان بني مغيره در خانه خالد بن وليد جمع شده اند ! عمر گفت اشكالي ندارد كه آنها از چشمان خويش براي ابو سليمان (خالد بن وليد) اشك بريزند !

التاريخ الأوسط  ج 1   ص 46 ، اسم المؤلف:  محمد بن إبراهيم بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار الوعي , مكتبة دار التراث – حلب , القاهرة – 1397 – 1977 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود إبراهيم زايد

و ابن عساكر با چندين سند ماجرا را چنين نقل مي‌كند :

عبد الله بن عكرمه مي‌گفت : تعجب مي‌كنم كه چگونه مردم مي‌گويند عمر از نوحه سرايي نهي كرده است ! خود عمر در مدينه بر خالد گريست و همراه او زنان بني مغيره هفت روز عزاداري كردند و گريبان چاك كردند و غزا دادند تا اينكه اين هفت روز گذشت و عمر آنان را نهي نكرد !

به عمر خبر رسيد كه زنان در خانه خالد جمع شده اند! گفت اشكالي ندارد كه بر خالد گريه كنند!

وقتي كه خالد از دنيا رفت ، هيچ زني از بني المغيره باقي نماند مگر اينكه موهاي سر خود را تراشيد و روي قبر خالد ريخت !

تاريخ مدينة دمشق  ج 16   ص 277

6. پاسخ شما از عزاداري‌هاي پيامبر (ص) چيست ؟

گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه‏

حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره‏هاى برجسته و قهرمان اسلام بود كه در نبرد اُحد به شهادت رسيد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در شهادت عموى خويش بسيار غمگين شد و او را سيدالشهداء ناميد و در فراقش گريست.

در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم تأثيري شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زيرا يكي از بزرگ‌ترين مدافعان مكتب توحيد و حاميان راستين خويش را از دست داده بود.

 بنابراين، عكس العمل فرستاده‏ حق و پيامبر بزرگ الهي در مقابل اين حادثه‏ دردناك سرمشقي جاودانه براي پيروان او خواهد شد.

حلبي در سيره خود مي‌نويسد:

پيامبر چون پيكر خونين حمزه را يافت گريست و چون از مثله كردن او آگاهى يافت با صداى بلند گريه سر داد.

السيره الحلبيه، ج 2، ص 247.

 اين گريه و ناله از سوي آن حضرت براي عزاي عمويش حمزه آن‌قدر شديد بوده است كه ابن مسعود مي‌‏گويد:

نديديم پيامبر بر كسي گريه كند، آن‌گونه كه با شدّت در شهادت عمويش حمزه اشك مي‏ريخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس كنار آن قرار گرفته و با صداي بلند گريه كرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمويش مي‌‏فرمود: اي عموي پيامبر خدا، اي حمزه! اي شير خدا و شير پيامبر خدا، اي حمزه! اي كسي كه كارهاي نيكو انجام مي‌‏دادي، اي حمزه! اي كسي كه سختي‌ها و مشكلات را برطرف مي‌‏كردي، اي حمزه! اي كسي كه سختي‌ها را از رسول خدا دور مي‌‏كردي.

ذخائر العقبي، ص 181.

اما اصل جريان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر حمزه از اين‌جا آغاز شد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم  در بازگشت از اُحد صداي گريه را از خانه‏هاي مردم مدينه بر شهدا شنيد:

رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از كنار خانه‌هايي از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور مي‌كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته‌گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه‌هاي بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه‌ خود را در سينه‌ها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا صلى الله عليه وسلم عزاداري كنند.

تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ  البدايه والنهايه، ج 4، ص 54 و 55.

از آن به بعد كساني كه سخن پيامبر را شنيده بودند قبل از گريه بر هر شهيدي اوّل براي حمزه عزاداري مي‌كردند:

هيچ زني از انصار بعد از شنيدن فرمايش رسول خدا كه عمويم حمزه گريه‏كن ندارد، بر مرده‏اي گريه نمي‌‏كرد، مگر اين‌كه اوّل براي حمزه عزاداري مي‌‏كرد.

مجمع الزوائد، ج 6، ص 126.

استمرار گريه براى حمزه در تمام عزاها:

ابن كثير به نقل از احمد بن حنبل مى‏گويد: تا به امروز زنان انصار پيش از گريه بر مردگان خويش، نخست بر حمزه مى‏گريند.

ابن عمر روايت نموده رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود كه بر كشته‌هاي خود گريه مي‌كنند. رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: حمزه گريه كن ندارد. رسول خدا صلّي الله عليه وآله بعد از مقداري استراحت متوجه شدند كه زن‌ها براي حمزه گريه مي‌كنند.

از آن روز تاكنون زنان ابتدا براي حمزه و سپس براي كشته‌هاي خود عزاداري مي‌كنند.

البدايه والنهايه، ابن كثير، ج 4، ص 55.

ابن كثير بعد از نقل اين خبر اين‌گونه نظر مي‌دهد:

اين روايت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.

البدايه والنهايه، ج 4، ص 55.

واقدي نيز مي‌گويد تا زمان ما اين رويه ادامه دارد كه ابتدا براي حمزه و سپس براي كشته‌هاي خود عزاداري مي‌كنند:

از آن زمان تاكنون زنان ابتدا براي حمزه گريه و عزاداري مي‌كنند.

 أسد الغابه، ج 2، ص 48.

ابن سعد نيز خود مي‌گويد :

از آن روز به بعد است كه انصار ابتدا براي حمزه وسپس براي كشته خود گريه مي‌كنند.

 الطبقات الكبرى، ج 2، ص 44.

حاكم نيشابوري متوفاي 405 نيز مي‌گويد :

اين روايت طبق نظر مسلم صحيح است ولي بخاري و مسلم آن را نياورده‌اند ؛ و اين مشهورترين حديث مدينه است ! و زنان مدينه تا امروز هيچ يك از آنان براي مرده خويش گريه نمي‌كند مگر اينكه اول براي حمزه گريه كند !

المستدرك على الصحيحين  ج 1   ص 537،

7. مشروعيت قيام امام حسين عليه السلام ضد ظالم ، با وجود روايات تحريم دركتب اهل سنت را چگونه توجيه مي‌كنيد ؟

اين مطلب را كه در كتب اهل سنت با سند صحيح (طبق مباني آنان) آمده است كه اگر شخصي بر حاكم (حتي ظالم) خروج كند به مرگ جاهليت مرده است را چگونه توجيه مي‌كنيد ؟! آيا مي‌گوييد امام حسين عليه السلام به مرگ جاهليت مرده است ؟ يا روايات صحيح بخاري و مسلم و قواعد علم رجال اهل سنت را زير سوال مي‌بريد ؟!

1. بخاري و مسلم: هر كس يك وجب از سلطان دور شود، به مرگ جاهلي مي‌ميرد:

هركس از اميرخويش بدي ببيند بايد صبر كند ، زيرا هركس از حكومت سلطان خارج شود به مرگ جاهليت مرده است

هركس از اميرخويش چيزي ناخشنود ديد بايد صبر كند ، زيرا هركس كه از جماعت به اندازه يك وجب دور شود به مرگ جاهليت مرده است !

صحيح البخاري، ج6، ص2588 ، كتاب الفتن، بابُ قَوْلِ النَّبِىِّ – صلى الله عليه وسلم – « سَتَرَوْنَ بَعْدِى أُمُورًا تُنْكِرُونَهَا » .

و شبيه همين روايات در صحيح مسلم نيز آمده است .

كشتن كساني كه اختلاف بيندازند، جايز است

پيامبر (ص) فرمود : بعد از من فتنه‌هايي خواهد بود و اگر كسي خواست كه امر امت را در حالي كه اجتماع صورت گرفته است ، به تفرقه بگرواند او را با شمشير بزنيد ، هر كس مي‌خواهد باشد !

پيامبر (ص) فرمود : اگر كسي به نزد شما آمد و شما بر يك خليفه اتفاق نظر داشتيد و او مي خواست تفرقه ايجاد كند ، او را بكشيد !

صحيح مسلم  ج 3   ص 1480، كِتَاب الْإِمَارَةِ، بَاب حُكْمِ من فَرَّقَ أَمْرَ الْمُسْلِمِينَ وهو مُجْتَمِعٌ

عمر: حتي اگر حاكم دينت را نقص كرد، صبر كن:

و از خليفه دوم نيز با سند صحيح نقل شده است كه گفت :

اي ابو اميه ، شايد من تو را بعد از امسال نبينم ؛ اما حتي اگر يك بنده حبشي بيني بريده امير بر تو شد ، از او بشنو و اطاعت كن ؛ اگر تو را زد صبر كن اگر تو را محروم ساخت صبر كن ؛ و اگر به تو دستوري داد كه دينت را نقص مي كرد ، بگو به روي چشم ! خونم را حفظ مي‌كنم و نه دينم را ! و از جماعت جدا نشو !

مصنف ابن أبي شيبة  ج 6   ص 544.

الأموال لابن زنجويه، ج1، ص34 .

ابن تيميه: هر كس بر حاكمان جور خروج كند، اهل جهنم است:

ابن تيميه نيز مي‌گويد :

اهل علم و دين و فضل مخالفت با هيچ حاكمي را به هيچ وجه جايز نمي‌دانند ، همانطور كه از عادت اهل سنت در قديم و جديد اين ديده شده است !

كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه  ج 35   ص 12

سوالات از شيعيان

1. پاسخ شما از اينكه شيعيان قاتلين امام حسين هستند چيست ؟

ابن تيميه : مقصود از شيعيان در زمان صدر اسلام همان طرفداران ابوبكر و عمر و عثمان است!

ابن تيميه جمله‌اي دارد كه به خوبي نشان مي‌دهد كه مقصود از شيعيان در زمان خلافت حضرت علي عليه السلام و دوران نزديك به آن ، همان كساني است كه حضرت را به عنوان خليفه چهارم (و نه امام از جانب خدا) مي‌شناختند :

گروهي از شيعيان اوليه متهم شده‌اند كه علي را از عثمان برتر مي‌دانستند ؛ اما هيچ‌يك از شيعيان اوليه علي را بر ابوبكر و عمر برتر نمي‌دانستند ! بلكه عموم شيعيان اوليه ، علي را دوست داشتند و ابوبكر و عمر را از او برتر مي‌دانستند ! ولي در بين آنها گروهي بودند كه علي را بر عثمان ترجيح مي‌دادند ! و مردم در زمام فتنه دو گروه شدند ! گروهي شيعه عثمان و گروهي شيعه علي ؛ و هركسي كه در كنار علي به جنگ پرداخته است ، او را از عثمان برتر نمي‌دانست ! بلكه بسياري از آنان عثمان را بر علي برتري مي دادند همانطور كه اين نظر ساير اهل سنت است !

منهاج السنة النبوية  ج 4   ص 132

پس اين ادعا كه گروهي از قاتلين امام حسين عليه السلام در لشگر حضرت علي عليه السلام بوده‌اند يا از مردم كوفه بوده‌اند پس شيعه‌اند ، صحيح نيست و در واقع به اقرار ابن تيميه آنها ابوبكر و عمر را از حضرت علي عليه السلام برتر مي‌دانستند و بسياري از آنان عثمان را نيز بر حضرت برتري مي‌دادند !

آيا اين اعتقاد شيعيان است ؟! يا …

امام حسين آنها را شيعه آل ابي سفيان مي‌داند

« ويلكم يا شيعة آل أبي سفيان ، إن لم يكن لكم دين ، وكنتم لا تخافون يوم المعاد ، فكونوا احراراً في دنياكم هذه ، وارجعوا إلى احسابكم ، إن كنتم عرباً كما تزعمون »

واي بر شما اي طرفداران خاندان ابو سفيان ؛ اگر دين نداريد و از روز قيامت نمي ترسيد در دنياي خودتان آزاده باشيد ؛ و به اصل خود بازگرديد اگر عرب هستيد – همانطور که گمان مي کنيد –

أعيان الشيعة للسيد الأمين 1 / 609

صحابه قاتل امام حسين عليه السلام

گروهي از صحابه در بين قاتلين حضرت سيد الشهدا عليه السلام به چشم مي‌خورند ! آيا آنها نيز شيعه بودند ؟

عبدالرحمن بن أبي سبرة الجعفي

وي در كتاب الاستيعاب به عنوان صحابي معرفي شده است :

اسم او عزير بود و پيامبر (ص) او را عبد الرحمن ناميد

الاستيعاب  ج 2   ص 834 ، اسم المؤلف:  يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل – بيروت – 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي

مشاركت او در كشتن امام حسين عليه السلام

ابن اثير در تاريخ خويش مي‌نويسد :

عمر بن سعد بر گروه اهل مدينه ، عبد الله بن زهير را فرمانده كرد ؛ و فرمانده ربيعه و كنده قيس بن اشعث بن قيس بود ؛ و فرمانده مذحج و اسد ، عبد الرحمن بن ابي سبرة جعفي … و همه اينها در كشتن حسين عليه السلام مشاركت داشتند ؛ جز حر بن يزيد كه به سوي حسين باز گشت !

الكامل في التاريخ  ج 3   ص 417

عزرة بن قيس الأحمسي

ابن سعد او را در الاصابه به عنوان صحابي معرفي مي‌كند :

الإصابة في تمييز الصحابة  ج 5   ص 125

نامه نوشتن او براي امام حسين عليه السلام

وي از كساني است كه به سيد الشهدا عليه السلام نامه نوشت و حضرت را به كوفه دعوت كرد :      بزرگان كوفه از جمله شبث بن ربعي و محمد بن عمير بن عطارد و حجار بن ابجر و يزيد بن حارث و عزره بن قيس براي حسين نامه نوشتند كه اگر مي‌خواهي به سمت ما بيا كه ما لشگر آماده تو هستيم !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 411

صحبت او با زهير در مورد عثماني بودن

اما همين شخص در كربلا با حبيب بن مظاهر و زهير بن قين صحبت كرده و تلاش مي‌كند كه آنها را از دفاع حرم حسيني باز بدارد !

حبيب بن مظاهر به آنان گفت : چه بد قومي شما هستيد كه ذريه پيامبرتان و خاندان او و عابدان شهرتان را مي‌كشيد ! عزرة بن قيس به او گفت : تو مي‌خواهي خودت را مدح كني ( و عابد بداني)!

و عزرة به زهير بن قين گفت : تو در نزد ما عثماني بودي ؛ تو را چه شده است ؟! گفت : قسم به خدا من نه به حسين نامه نوشتم و نه كسي را به نزد او فرستادم ! ولي در راه با او همراه شدم ؛ وقتي كه او را ديدم ، ياد پيامبر (ص) افتادم ، و دانستم كه او به سمت نيرنگ و پيمان‌شكني و دنيا طلبي شما روان شده است ! خواستم كه او را ياري كنم و در حزب او باشم ؛ تا او را در مقابل حقي كه از خاندان پيامبر (ص) تضييع كرديد از او دفاع كنم !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 411 ،

فرمانده سواره نظام سپاه عبيد الله بن زياد

او فرمانده سواره نظام لشگر عمر بن سعد بود :

عمر بن سعد بر ميمنه ، عمرو بن حجاج را گمارد و بر ميسره ، شمر بن ذي الجوشن را ، و بر سواره نظام ، عزرة بن قيس احمسي را !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 419 ، اسم المؤلف:  أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر :

حمل سر شهدا به سمت ابن زياد

و او بود كه سرهاي بريده را به نزد ابن زياد برد !

سر كشته‌گان از بدن جدا شده و به نزد ابن زياد رفت ! هفتاد و دو سر به همراه شمر بن ذي الجوشن و قيس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزرة بن قيس بود كه با سرها به نزد ابن زياد رفتند !

أنساب الأشراف  ج 1   ص 424 ،

2. هدف امام حسين عليه السلام از قيام چه بود؟

ابن جوزي : امام حسين عليه السلام ديد كه دين كنارگذاشته شده است :

ابن جوزي عالم سني مي‌گويد :

حسين تنها به اين علت به نزد اين گروه رفت ، زيرا ديد كه دين كنار گذاشته شده است ! پس در راه بالا بردن پايه‌هايي كه جد او آنها را بنا نهاده بود تلاش كرد ؛ اما وقتي كه به نزد او آمدند او را محاصره كردند ! گفت : بگذاريد بازگردم ! اما قبول نكردند ! و گفتند بايد تابع حكم ابن زياد شوي ! اما او مرگ را بر ذلت ترجيح داد ! و انسان‌هاي عزيز اين‌چنين هستند !

التبصرة  ج 2   ص 14 اسم المؤلف:  أبي الفرج عبد الرحمن بن الجوزي الوفاة: 597هـ ، دار النشر : دار الكتاب المصري – دار الكتاب اللبناني – مصر – لبنان – 1390هـ – 1970م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د.مصطفى عبد الواحد

مواردي از دين كه كنار گذاشته شده بود :

تمام سنت‌هاي رسول خدا (ص) تغيير يافت، حتي نماز:

بخاري در صحيح خود مي‌نويسد:

زهري مي‌گويد : بر انس بن مالك وارد شدم ؛ در حالي‌كه گريه مي‌كرد ! به او گفتم : چرا گريه مي‌كني ؟ گفت : چيزي از آنچه درك كردم را نمي‌بينم جز نماز راكه آن را نيز تضييع كردند !

صحيح البخاري، ج 1، ص 134، ح 530 ، كتاب مواقيت الصلاة، ب 7 ، باب تَضْيِيعِ الصَّلاَةِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحيح البخاري، ج 1   ص 198، ح507، كِتَاب مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ ، بَاب تَضْيِيعِ الصَّلَاةِ عن وَقْتِهَا ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.

به نزد ابودرداء رفتم در حالي كه غضب ناك بود ؛ گفتم براي چه خشمگيني ؟ گفت : قسم به خدا از امت پيامبر (ص) چيزي را جز اينكه نماز را به جماعت مي‌خوانند نمي‌بينم !

صحيح البخاري، ج 1، ص 159، ح650 ، كتاب الأذان، ب 31 ، باب فَضْلِ صَلاَةِ الْفَجْرِ فِي جَمَاعَة.

صحيح البخاري،  ج 1   ص 232، ح622، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.

و در روايت ديگر مي‌نويسد:

از انس روايت شده است كه هيچ‌چيزي از آنچه در زمان پيامبر (ص) بود را نمي‌يابم ! به او گفتند : نماز چه ؟ پاسخ داد : آيا در نماز نيز آنچه تضييع كرديد رخ نداد ؟

صحيح البخاري، ج 1، ص 134، ح 529 ، كتاب مواقيت الصلاة، ب 7 ، باب تَضْيِيعِ الصَّلاَةِ عَنْ وَقْتِهَا .

صحيح البخاري،  ج 1   ص 197، ح506، بَاب تَضْيِيعِ الصَّلَاةِ عن وَقْتِهَا ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.

و ابن حجر عسقلاني مي‌نويسد:

از معاويه بن قرة روايت شده است كه من و گروهي به نزد انس بن مالك رفتيم ؛ او گفت : امراي شما هيچ چيزي از دين پيامبر (ص) و اصحاب او ندارند ! جز اينكه گمان مي‌كنند نماز مي‌خوانند و در ماه رمضان روزه مي‌گيرند !

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،  ج 4   ص 39، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت.

نماز اميرمؤمنان (ع)، يادآور نماز رسول خدا (ص):

بخاري در صحيح خود مي‌نويسد:

عمران بن حصين گفت : با علي در بصره نماز خواندم ، و گفت : نماز اين شخص ما را به ياد نمازي انداخت كه با پيامبر (ص) مي خوانديم !

صحيح البخاري  ج 1   ص 271، ح751،  بَاب إِتْمَامِ التَّكْبِيرِ في الرُّكُوعِ

3. چرا لعن يزيد را جايز مي‌دانيد

علماي سني كه يزيد را لعنت كرده‌اند

سيوطي

جلال الدين سيوطي مي‌نويسد:

يزيد به عبيد الله بن زياد والي و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگيدن با حسين را صادر كرد…. خدا قاتل او را و ابن زياد را و يزيد را لعنت كند !

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)،  تاريخ الخلفاء، ج 1   ص 207، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة – مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ – 1952م.

احمد بن حنبل لعن يزيد را جايز مي‌داند

شبراوي شافعي مي‌نويسد :

 امام ابن جوزي گفته است كسي از من در مورد يزيد پرسيد : گفتم همان‌كارهايي كه كرده است براي او كفايت مي‌كند ! گفت : آيا جايز است او را لعنت كرد ؟ پاسخ دادم : علماي اهل تقوا از جمله احمد بن حنبل لعن او را جايز دانسته اند ؛ او در مورد يزيد چيزي گفته است كه از لعن نيز بدتر است !و سپس با سند خويش تا صالح فرزند احمد بن حنبل مي نويسد :

به پدرم گفتم : گروهي ما را متهم به دوست داشتن يزيد مي‌كنند ! گفت : آيا كسي كه به خدا ايمان دارد مي‌تواند يزيد را دوست بدارد ؟! گفتم : چرا او را لعنت نمي‌كني ؟ گفت اي فرزند آيا ديده‌اي من چيزي را لعنت كنم ؟ اما چرا كسي كه خدا او را در قرآن لعنت كرده است لعنت نشود ؟!

گفتم خدا در كجاي قرآن يزيد را لعنت كرده است ؟

گفت : در آن آيه كه گفته است «آيا نزديك است كه اگر قدرت‌مند شديد در زمين فساد كنيد ؟ آنها كساني هستند كه خدا آنها را لعنت كرده است و چشم‌هاشان را نابينا ساخته است !»و آيا فسادي بالاتر از كشتن حسين رضي الله عنه است ؟!

ابن تيميه نيز مي‌نويسد :

صالح بن احمد بن حنبل مي‌گويد : به پدرم گفتم : كه گروهي مي‌گويند ما يزيد را دوست داريم ! گفت اي فرزند آيا كسي كه به خدا و روز آخر ايمان دارد يزيد را دوست مي‌دارد ؟!

گفتم پس چرا او را لعنت نمي‌كني ؟ گفت : آيا پدرت را ديده اي كه كسي را لعنت كند؟ (من كسي را لعنت نمي‌كنم و گرنه يزيد را نيز لعنت مي‌كردم !)

مجموع الفتاوى  ج 3   ص 412 ، اسم المؤلف:  أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي

ابن طيفور

عمر سعد زنان و باقي‌مانده خاندان اهل بيت را به نزد ابن زياد لعنه الله فرستاد و او نيز آنان را به نزد يزيد لعنه الله فرستاد !

بلاغات النساء  ج 1   ص 187 ، اسم المؤلف:  أبو الفضل أحمد بن أبي طاهر ابن طيفور (المتوفى:280هـ) الوفاة: 280، دار النشر :

ابن جوزي و ابو يعلي و تفتازاني او را لعن كرده اند

وقد جزم بكفره وصرح بلعنه وصرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزي وسبقه القاضي أبو يعلى وقال العلامة التفتازاني : لا نتوقف في شأنه بل في إيمانه لعنة الله تعالى وعلى أنصاره وأعوانه

يقين به كفر او پيدا كرده و تصريح به لعن او كرده‌اند گروهي از علما از جمله حافظ السنة ابن جوزي و قبل از او ابويعلي ، و تفتازاني نيز گفته است ، ما در مورد او نيز در بحث ايمان او شكي نداريم ؛ لعنت خدا بر او و ياران و اعوانش !

روح المعاني  ج 26   ص 72 ، اسم المؤلف:  العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت

تفتازاني يزيد و طرفداران او را لعنت مي‌كند

 4. مدارك عزاداري شيعيان از اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) چيست؟

وَارْحَمْ تِلْكَ‏ الصَّرْخَةَ الَّتِي‏ كَانَتْ‏ لَنَا

شيخ صدوق در کتاب شريف ثواب الأعمال روايتي را نقل مي‌کند که سند آن صحيح أعلايي است و ثابت مي‌کند که گريه کردن و حتي فرياد زدن در مصيبت اهل البيت پاداش عظيمي دارد:

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص94 ـ95، ناشر : منشورات الرضى ـ قم ،الطبعة الثانية ، 1368هـ ش.

«معاوية بن وهب گويد: بر امام صادق وارد و آن حضرت مشغول نماز بود؛ منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند، شنيدم كه در نمازش با پروردگار راز و نياز مي‌کرد و مى‏گفت:

اى خدائي که ما را احترام ويژه عطا کردي، به ما وعده شفاعت دادى، پيام رسالت را بر عهده ما نهادى، ما را وارثان پيامبران قرار دادى، پيامبرى امّت‏هاى پيشين را با ما به پايان بردى، ما را براى جانشينى و وصايت پيامبر انتخاب کردي، دانش پيشينيان و دانش و آيندگان را به ما ارزانى فرمودى، دل‏هاى مردمان را شيفته ما ساختى؛ من و برادرانم و زائران امام حسين را ببخش، همان‌ها كه به خاطر اشتياق در نيكى به ما و اميد به پاداش‏هايى كه در دوستى و پيوند با ما نزد توست و براى شادمان نمودن پيامبر تو محمّد و پذيرفتن فرمان ما و خشمگين ساختن دشمنان ما دارايى خويش را انفاق نموده و به سوى ما رهسپار شده‏اند و از اين انفاقگرى و راهسپارى، خشنودى تو را مى‏جويند.

خداوندا! به راستى دشمنان ما بر درآمدن آنان از وطن خرده‏ مى‏گيرند و اين خرده‏گيرى آنان را از راهسپارى به سوى ما باز نداشته است. پس بر رخسارهايى كه آفتاب رنگش را ديگرگون ساخته رحم آور و بر اين گونه‏ها كه بر روى مزار امام حسين نهاده شده رحم آور و چشم‏ها را كه به خاطر محبت به ما اشك از آن جارى شده رحمت کن و اين دل‏هاي را كه براى ما بى‏قرارى مى‏كنند و شعله مى‏كشند رحمت کن. خدايا اين ناله‏هاي را كه براى ما سر مى‏دهند رحمت کن. خداوندا! اين جان‏ها و پيكرها را به تو سپردم تا در روز تشنگى از حوض كوثر سيرابشان نمايى

راوي گويد: امام پيوسته در سجده اين دعا را زمزمه مى‏فرمود…».

بررسي سند روايت:

علي بن الحسين بن بابويه:

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج12، ص397ـ 398، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.

«نجاشي مي‌گويد: او بزرگ و پيش كسوت مردم قم و فقيه آن‌ها در عصر خود بود و مورد اعتماد آنان به شمار مي‌رفت. شيخ طوسي مي‌گويد: وي فقيه، گرانقدر و مورد اعتماد بود».

سعد بن عبد الله الأشعري:

معجم رجال الحديث، ج9، ص78، رقم: 5058.

«نجاشي مي‌گويد: بزرگ، فقيه و چهره سر شناس  شيعه بود. نجاشي مي‌گويد: گرانقدر و مورد اعتماد بود».

يعقوب بن يزيد:

معجم رجال الحديث، ج21، ص 156، رقم: 13778.

«نجاشي در باره وي مي‌گويد:  مورد اعتماد و بسيار راستگو بود. شيخ مي‌گويد: روايات زيادي از وي نقل شده و مورد اعتماد است».

محمد بن أبي عمير:

معجم رجال الحديث، ج15، ص291 ـ 292، رقم: 10043.

«نجاشي مي‌گويد: وي بسيار گرانقدر است و نزد ما و حتي مخالفانش از جايگاه بلند مرتبه-اي برخوردار است. شيخ طوسي مي‌گويد: او در ميان شيعه و سني مورد اعتمادترين، عابد ترين، با تقواترين و زاهدترين مردم است».

معاوية بن وهب البجلي :

معجم رجال الحديث ، ج19 ، ص244 ، رقم: 12495.

«نجاشي گفته: معاويه بن وهب، از نژاد عربي خالص ، مورد اعتماد و نيک کردار بود».

وَلَوْ كَانَ فِي الدُّنْيَا يَوْمَئِذٍ حَيّاً لَكَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّى بِهِمْ

شيخ محمد بن المشهدي در کتاب شريف المزار کبير روايتي را با سند صحيح اين چنين نقل کرده است:

المشهدي الحائري، الشيخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علي (متوفاى610هـ)، المزار الکبير، ص473 ـ480، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارك 1419هـ.

«عبد الله بن سنان گويد: من در روز عاشورا خدمت امام جعفر صادق رسيدم و ديدم كه رنگش تغيير نموده و اشكهايش همانند دانه‌هاي مرواريد از چشمان مقدسش فرو مي‌ريزد، عرض کردم: اي فرزند رسول خدا ! براى چه گريانى؟ خدا چشمان تو را گريان نكند!

 فرمود: مگر تو غافلى، آيا نمي‌دانى كه حسين بن على   در چنين روزى به شهادت رسيده است؟… در چنين ساعتي بود كه جنگ و جدال از آل رسول دست برداشت و ابتلاء آنان خاتمه يافت. با اين كه سى جنازه از مردان اهل بيت روى زمين افتاده بود و اين مصيبت براى پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله خيلى‏ ناگوار بود. اگر آن روز رسول خدا در دنيا زنده مى‏بود شخصا در عزاى آنان مى‏نشست.

راوى مي‌گويد: امام جعفر صادق به اندازه‌اي گريه كرد كه محاسن شريفش به وسيله اشگهايش تر شد».

البته همين روايت در کتاب مصباح المتهجد شيخ طوسي نيز نقل شده است

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، مصباح المتهجد ، ص782، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ـ بيروت ، الطبعة الأولى ،1411 هـ ـ 1991م.

 اما از آن‌جايي که اين شيخ بزگوار سلسله سند خود را ذکر نکرده، ما آن را از کتاب المزار الکبير نقل کرديم که تمام سلسله سند را نيز آورده است .

بررسي سند روايت

نويسنده کتاب در مقدمه آن مي‌نويسد:

اما بعد ، فاني قد جمعت في كتابي هذا من فنون الزيارات للمشاهد المشرفات … مما اتصلت به من ثقات الرواة إلى السادات .

المزار – محمد بن جعفر المشهدي – ص 27

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ الطَّبَرِيُّ:

الشيخ الامام عماد الدين محمد بن ابى القاسم بن محمد بن على الطبري الاملي الكجى .

فقيه ، ثقة ، قرأ على الشيخ ابى على بن الشيخ ابى جعفر الطوسى رحمهم الله ، وله تصانيف منها كتاب ” الفرج في الاوقات ” و ” المخرج بالبينات ” ” شرح مسائل الذريعة ” قرأ عليه الشيخ الامام قطب الدين أبو الحسين الراوندي و روى لنا عنه .

فهرست منتجب الدين – منتجب الدين بن بابويه – ص 107.

الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ المفيد الطوسي:

الشيخ الجليل أبو على الحسن بن الشيخ الجليل الموفق ابى جعفر محمد بن الحسن الطوسى . فقيه ، ثقة ، عين ، قرء على والده جميع تصانيفه ، اخبرنا الوالد عنه رحمهم الله.

فهرست منتجب الدين – منتجب الدين بن بابويه – ص46.

علي بن ابراهيم بن هاشم:

او از اساتيد شيخ کليني است، نجاشي در باره او مي‌گويد: «علي بن ابراهيم قمي، در نقل حديث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحيحي دارد».

رجال النجاشي، ص260؛ معجم رجال الحديث، ج12، ص212، رقم: 7830.

ابراهيم بن هاشم:

آيت الله العظمي خوئي ايشان را توثيق کرده و مي‌نويسد:

معجم رجال الحديث، ج1، ص291، رقم: 332.

«به اعتقاد من: شايسته نيست که در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديد شود، براي اثبات اين مدعا چند دليل وجود دارد:

1. علي بن ابراهيم فرزند وي در تفسير خود روايات زيادي از پدر نقل کرده است؛ در حالي که در اول کتاب خود عهد کرده هر چه در اين کتاب مي¬آورده، از طريق افراد مورد اعتماد باشد. شرح اين موضوع در کتاب «المدخل» مقدمه سوم گذشت.

2. سيد بن طاووس ادعا مي¬کند که بين عالمان درباره وثاقت او اجماع و اتفاق نظر است؛ وي هنگام ذکر روايتي که  در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد مي¬گويد: تمام راويان اين حديث به اتفاق علماء مورد اعتماد هستند.

3. او نخستين کسي است که حديث مردم کوفه را در قم منتشر کرد. قمي‌ها نيز به روايات او اعتماد کرده‌اند درحالي که ميان قمي‌ها کساني بودند که در باره روايت سخت‌گير بودند، اگر در مطمئن بودن وي اندکي شک وجود داشت، تمام قمي‌ها در پذيرش روايت از او اتفاق نظر نداشتند».

محمد بن أبي عمير:

وي از برترين راويان شيعه و از اصحاب اجماع به شمار مي‌رود؛ يعني از افرادي است که هر روايتي که با سند صحيح به آن‌ها برسد، شيعيان اتفاق بر قبول آن دارند.

نجاشي در باره او مي‌گويد: وي از نظر ما و حتي مخالفان، عالمي گرانقدر و والا مقام است:

رجال النجاشي، ص32.

و شيخ طوسي مي‌گويد: وي مطمئن ترين، زاهدترين، با تقواترين و عابدترين شخص نزد شيعه و سني است:

الفهرست، ص218؛ معجم رجال الحديث، ج15، ص291 ـ 292، رقم: 10043.

عبد الله بن سنان

نجاشي در باره او مي‌گويد: وي اهل کوفه و از علماي مورد اطمينان ما شيعيان و بسيار گرامي است و هيچ عيبي از آن نمي‌توان جست… بسياري از علماي ما از وي رواياتي نقل کرده‌اند؛ زيرا نزد بزرگان شيعه، مردي بزرگ و مورد اطمينان به شمار مي‌ود:

رجال النجاشي، ص214.

شيخ طوسي مي‌گويد: عبد الله بن سنان مردي مورد اعتماد است.

الفهرست، ص165؛ معجم رجال الحديث، ج11، ص224، رقم: 6919.

و در ادامه اين دو روايات،روايات ديگري كه با سندصحيح آمده است بدون بررسي سندي بيان مي كنيم:

كل الجزع والبكاء مكروه سوى الجزع والبكاء على الحسين

امام صادق عليه السلام فرمودند : هرگونه بي‌تابي (يا گريه با صداي بلند) و گريه مكروه است مگر براي حسين عليه السلام

وسائل الشيعة (آل البيت) – الحر العاملي – ج 3 ص 282

من أنشد في الحسين بيتا فبكى وأظنه قال : أو تباكى فله الجنة .

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود : هركسي كه در راه حسين بيت شعري بگويد ، و ده نفر را بگرياند جاي همه آنها بهشت است ! و اگر بيت شعري بگويد و 9 نفر را بگرياند جايگاه همه آنها بهشت است ، و آنقدر گفت تا اينكه فرمود :و اگر كسي در مورد حسين بيت شعري را بگويد و خود بگريد ، – و به گمانم فرمود يا خود را به گريه بزند- جايگاه او بهشت است !

وسائل الشيعة (آل البيت) – الحر العاملي – ج 14 ص 596

من ذكرنا عنده ففاضت عيناه ولو مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه ولو كانت مثل زبد البحر

امام صادق عليه السلام فرمود : اگر ياد ما در نزد شخصي شد و از چشمان او به اندازه بال مگسي اشك بيرون آمد خدا تمام گناهان او را مي بخشد حتي اگر به اندازه كف درياها باشد !

وسائل الشيعة (آل البيت) – الحر العاملي – ج 14 ص 500

5. چرا امام حسين عليه السلام خاندان خود را به كربلا برد ؟!

1. اسارت خاندان مقدر الهي بود ، و حضرت براي دفع اتهام فرار و رها كردن خاندان ، آنها را با خود برد 

بسياري از مشاهير زمان همچون «محمد حنفيّه»، «عبدالله بن عباس» و … با بردن اهل بيت همراه امام حسين عليه السلام مخالفت مي كردند و به ظاهر، حق با آنها مي نمود؛ ولي امام عليه السلام بر اين مسئله اصرار داشت كه حتماً بايد اهل و عيال خود را همراه ببرد، از اينرو در اين زمينه فرمود:

من راهي جز خروج با اهل و فرزندانم را در پيش رو نمي‏بينم.

در جاي ديگر فرمود:

جد من به خوابم آمد و مرا در آغوش گرفت و بين دو چشم مرا بوسيد و فرمود : اي حسين ، اي نور چشمم ، به سوي عراق برو كه خداوند عز وجل خواسته است كه كه تو را آغشته به خون ببيند !

محمد بن حنيفه گريست و گفت : اي برادر اگر چنين است پس معني به همراه بردن اين زنان چيست ؟‌

فرمود : جد من به من فرمود : خداوند عز وجل خواسته است كه آنان را اسير و هتك حرمت شده در حالي كه اسير ذليلان شده اند ببيند و به همين جهت تا من زنده‌ام از من جدا نخواهند شد !

ينابيع المودة لذوي القربى – القندوزي  ج 3  ص 60 ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر

از اين روايت چنين برداشت مي‌شود كه بحث اسارت خاندان اهل بيت عليهم السلام امري حتمي و قطعي و مقدر الهي بوده است و اگر حضرت آنان را به همراه نمي‌برد ، در مدينه يا در مكه به اسارت حكام يزيد در مي‌آمدند ، و آن زمان ننگ رها كردن زن و فرزند و فرار كردن را به حضرت مي‌زدند ، اما با اين‌كار راه اين طعن بر حضرت بسته شد‌!

2.  مظلوم و غريب بودن اهل‏بيت عليهم السلام در شهر پيامبر صلي الله عليه و آله

روايتي كه گذشت به خوبي نشان مي دهد كه اهل بيت آنقدر مظلوم بودند كه حتي در مدينه و در شهر پيامبر (ص) نيز مورد تعرض قرار مي‌گرفتند !

3.  جلوگيري از برنامه ايذايي امويان عليه اهل‏بيت عليهم السلام با هدف تحت فشار گذاشتن امام عليه السلام

اگر در مدينه خاندان حضرت به اسارت گرفته مي‌شدند ، از آنان به عنوان ابزاري براي فشار به حضرت استفاده مي شد .

4. ارائه الگو به جامعه آن روز مبني بر لزوم سهيم بودن تمام اعضاي خانواده در قيام

اين روش يعني روش مقابله با ظالم در حالي‌كه نيروها برابري نمي‌كند ، به عنوان راهكاري براي همه عصور به جهانيان آموخته شد .

5.بيان عملي ضرورت فداكاري در حوزه مقاومت و حفظ مسائل شرعي به جامعه بشري

اين‌كار نشانگر اهميت بحث حفظ دين است كه حتي اگر تمامي افرادخانواده نيز در اين زمينه دچار مشكل شوند باز نبايد از حفظ دين و تلاش براي احياي آن دست كشيد .

6. نقش آفريني تك تك افراد خانواده در هر مرحله سنّي

حضور و مشاركت خاندان حضرت در اين قيام ، نشانگر اين است كه هر فردي در هر سني مي تواند در حفظ دين موثر باشد و از خود گذشتگي كند !

7. پيام رساني

انقلاب امام حسين(ع) تا عصر عاشورا مظهر خون و شهادت بود و رهبرى و پرچم دارى بر عهده ايشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچم دارى امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) آغاز گرديد. آنان با سخنان آتشين خود، پيام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سيدالشهدا و يارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانيدند و طبل رسوايى حکومت پليد اموى را به صدا درآوردند. و به همين دليل بود كه افراد زيادي در شام ، بعد از شنيدن سخنان امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب كبري سلام الله عليها ، پي به ماهيت ضد ديني يزيد بردند و همين موجبات تزلزل حكومت بني‌اميه را فراهم كرد .

8.  بي اثر سازي تبليغات دشمن

با توجه به تبليغات بسيار گسترده و دامنه دارى که حکومت اموى از زمان معاويه، عليه اهل بيت(ع) – به ويژه در منطقه شام به راه انداخته بود – بى شک اگر بازماندگان امام حسين(ع) به افشاگرى و بيدارسازى نمى پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت هاى وقت، نهضت بزرگ و جاويدان آن حضرت را در طول تاريخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مى دادند.

اما تبليغات گسترده بازماندگان حضرت سيدالشهدا(ع) در دوران اسارت – که کينه توزى سفيهانه يزيد چنين فرصتى را براى آنان پيش آورده بود – اجازه چنين تحريف و جنايتى را به دشمنان نداد.

9.  افشاى ماهيت ستمگران حاکم

برخي درباره شهادت حضرت علي اصغر (ع) شبهه افکني مي کنند که چرا امام حسين (ع) او را جلو برد که در نتيجه او را شهيد کردند؟ اين افراد بايد توجه داشته باشند که بُعد ديگر علت حضور خاندان امام، نشان دادن چهره سفّاک، بى رحم و غيرانسانى يزيد و حکومت وى بود .

در حادثه کربلا، نه مظلوم نمايى؛ بلکه حقيقت مظلوميت با فداکارى اهل بيت آميخته شد و آنان پيام سالار شهيدان و اصحاب را با عالى ترين صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونه اى که امروز نيز صداى آنان، در وجدان بشريت به گوش مى رسد.

خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم؛ ولى با قساوت بارترين شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لب هاى تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پيکر خونين و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خيمه هاى آنان به آتش کشيده شد و … حالا ديگر بر همه روشن شد که يزيد چه جنايتکاري است.

6. فلسفه عزاداري براي امام حسين عليه السلام چه بود ؟

عزادارى بر حضرت فلسفه هاى سازنده و تربيتى متعددى دارد، از جمله:

ا. حفظ مكتب و شريعت:

زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسينى، كه الهام بخش روح انقلابى و ستم ستيزى است.

يعنى احيا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمى مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوت ها و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است.

به عبارت ديگر در شكل يك پيوند روحى راه آنان به جامعه الهام گشته و پيوستگى پايدارى بين پيروان مكتب و رهبران آن برقرار مى سازد و ديگر گذشت قرون و اعصار نمى تواند بين آنان جدايى افكند.

همين مسأله موجب نفوذ ناپذيرى امت از تأثيرات و انحرافات دشمنان مى گردد و مكتب را هم چنان سالم نگه مى دارد و يا تحريفات و اعوجاجات را به حداقل مى رساند.

ب. پيوند عميق عاطفى بين امت و الگوهاى راستين

عزادارى نوعى پيوند محكم عاطفى با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبير استاد مطهرى: «گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست».

يعنى اين تحول روحانى كه در جلسات عزادارى ايجاد مى شود، زمينه را براى تحولات اجتماعى فراهم ساخته. و در واقع زمينه را براى حفظ آرمان هاى آن حضرت و پياده كردن آن فراهم مى سازد; چنان كه امام راحل مى فرمود: ما هر چه داريم از محرم و عاشورا داريم. انقلاب اسلامى ايران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پيروزمند ارتباط مستقيمى با مجالس سوگوارى و عزادارى دارد. و در طول تاريخ نيز شيعيان با همين مجالس عزادارى، توانسته اند هويت جمعى خود را حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ايستادگى كنند.

ج.  پالايش روح و تزكيه نفس:

گريه بر امام حسين(عليه السلام) و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول درونى گشته و به دنبال آن عامل رشد روحانى انسان مى گردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزديكى آدمى را به خدا فراهم مى سازد.

د. اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم:

در مجالس عزادارى با توجه به شعار حماسه آفرين امام حسين (عليه السلام)در روز عاشورا كه فرمود:

فإنّي لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برماً.

تحف العقول ص 245، شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي ج 3 ص 150، مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 224، بحار الأنوار ج 44 ص 192.

مردم از طرفى با انعقاد پيمان ناگسستنى با مظلومى كه مرگ در راه عقيده را سعادت و سازش با ستمگر را مايه ننگ مى داند وفادارى خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بى امان با هرگونه مظاهر استبداد اعلام مى كنند.

و همين وفادارى ها است كه ملت ها را در برابر طمع استعمار گران بيمه مى كند و راه نفوذ استثمارى را براى هميشه مسدود مى سازد.

و از طرف ديگر نفرت خود را با سياست اسلام زدايى دودمان ننگين بنى اميه كه با نسبت دروغ به پيامبر گرامى احاديثى را در راستاى سركوبى نهضتها و قيام مردم در برابر حكومت ستمگران، جعل و در ميان مردم منتشر ساخته اند، ابراز مى دارند.

و حديثى را كه از قول خليفه دوم كه گفته است :

«فأطع الإمام وإن كان عبداً حبشيّاً ، إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل: سمع وطاعة ، دمي دون ديني.

سنن البيهقي: 8/159، المصنف لابن أبي شيبة: 7/737، كنز العمال: 5/778، الدر المنثور: 2/177.

در برابر رهبر جامعه  اگر چه اجنبى هم باشد، فرمانبردار باش، اگر در حق شما ستم روا داشت صبر كنيد، اگر دستور ناروا صادر كرد، تحمل نماييد، و اگر شما را از حق مسلم خود محروم ساخت بردبارى كنيد، و اگر فرمان ضد دينى داد بدون چون و چرا اجرا نماييد، و دين خود را فداى جان خويش گردانيد.

چقدر فرق است ميان پيشواى  يك ملتى كه مى گويد:

فأطع الإمام… إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل : سمع وطاعة ، دمي دون ديني.

و ميان رهبر جامعه اى كه فرياد مى كند:

 من رأى سلطانا جائرا… يعمل في عباد الله بالاثم والعدوان ثمّ لم يغيّر بقول ولا فعل ، كان حقيقاً على الله أن يدخله مدخله.

و لذا امروز مى بينيم كه دشمنان اسلام بويژه امريكا با تمام توان و امكانات به مبارزه با اين فرهنگ شورش و قيام در برابر استبداد در آمده ولى سياستهاى اسلام كشورهاى ديگر را كه روحيه سازش با استبداد را از رهبران خويش به ارث برده اند، تأييد مى كند.

ه. وحدت هماهنگى ميان امت اسلامى:

يكى از بركات پربار عزادارى و گريه براى حضرت سيّد الشهداء (عليه السلام)، وحدت و هماهنگى ميان اقشار مختلف اسلامى است كه در سايه گردهم آيى مردم در ايام سوگوارى حضرت در مساجد و تكايا و در سينه زنى هاى خيابان ها است.

و اين گردهم آيى ها، ناله ها و سينه زنى هاى هماهنگ، قلبهاى مردم را با يكديگر نزديك نموده و كدورت ها را مرتفع ساخته و باعث يكپارچگى ملت اسلامى مى شود و از جمعيت پراكنده قدرت بزرگ مى سازد و ملت اسلامى را در برابر نفوذ دشمنان بيمه مى كند.

منبع : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=25904

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*