چهارشنبه , 11 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » تاریخ و جغرافیای فدک، آشنائی اجمالی با فدک

تاریخ و جغرافیای فدک، آشنائی اجمالی با فدک

موقعیت جغرافیایى فدك‏

فدك دهكده‏اى در شمال مدینه بود كه تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت.1این دهكده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگى‏2 آن واقع بود و ساكنانش همگى یهودى شمرده مى‏شدند. امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 كیلومتر ذكر مى‏كنند

=============================================================

فدک دهكده سبز و خرمى بود كه در نزديكى هاى خيبر قرار داشت.از نظر باغ ها و نخلستان ها شهری غنى و آباد محسوب مى شد.اهالی فدک كه صاحبان آن بودند،بیشتر يهودى بودند.

وقتى قلعه هاى عظيم خيبر كه تكيه گاه همه ی يهوديان بود، سقوط كرد و رهبر آنان مرحب،به دست تواناى امیر المومنین به خاک مذلت افتاد. سايرين فهميدند كه مبارزه با اسلام به قيمت نابودى آن ها تمام خواهد شد.بنابراین بدون جنگ و خونريزى تسليم شدند و كليد قلعه هاى خود را بدست پيامبر اسلام سپردند.

پیامبر اكرم(ص)نيز با نهايت بزرگوارى با آن ها رفتار كرد.دوباره زمين ها را طبق درخواست آن ها به خودشان اجاره داد. به اين شرط كه هر گاه اراده كرد، از فدک رفع يد كنند و بروند. بديهى است كه اگر آن ها آیين اسلام را مى پذيرفتند، املاک و اموال آن ها به خودشان تعلق داشت و هيچ گونه زيانى متوجه ايشان نمى شد.

مطابق دستورات اسلام ، آن چه به وسيله جنگ و لشكركشى به عنوان غنایم جنگى به دست مى آمد، همه سربازان مسلمان در آن سهيم بودند و بين آنان تقسيم مى شد. ولى در مورد فدک،جنگى در كار نبود و خداوند بدون لشگر كشى ،سرزمين هاى فدک را به پيامبرش ارزانى داشت و بدين جهت مطابق امر قرآن كريم ، املاک فدک متعلق به شخص پیامبر(ص)بود.

قرآن كريم در اين باره چنين مى گويد:

و آن چه از املاک کافران را خداوند به پيامبرش واگذار کرده،پس شما در تحصيل آن ، رنج لشگر كشى و جنگ تحمل نكرده ايد، ولى خداوند پيامبرانش را بر آن چه مشيت او تعلق گرفته ، مسلط خواهد كرد و خداوند بر همه چيز قادر و توانا است . آن چه خداوند از غنایم كفار ده نشين به رسولش واگذاشته ، مخصوص خدا و رسول و خويشاوندان رسول و يتيمان و مسكينان و از راه واماندگان است . تا اين غنيمت ها به چنگ ثروتمندان نيفتد. آنچه پيغمبر به شما دستور داده ، قبول كنيد و از آنچه نهى كرده بپرهيزيد و نسبت به خداوند با تقوا باشيد. همانا عذاب او شديد است .

بر طبق فرمان خداوند، پیامبر اكرم(ص)اراضى فدک را به دخترش فاطمه(س) بخشيد و سندى هم نوشته شد كه به امضا حضرت على(ع)و ام ايمن و يكى از غلامان پيامبر رسيد.

از آن روز تا پايان زندگانى رسول الله (ص ) فدک در تصرف فاطمه (ع ) بود امير المومنين عليه السلام در نامه اى كه به عثمان بن حنيف نوشته از آن دوران چنين ياد مى كند:

بلى كانت فى ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء فشحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرين .

آرى زير اين آسمان ، تنها فدک در دست ما بود كه گروهى (ابوبكر و عمر ياران آن ها) بر آن بخل ورزيدند (و از تصرف ما به ظلم خارج ساختند) ديگران (خود آن حضرت و اهل بيتش)بخشش نموده و از آن چشم پوشيدند و خداوند بهترين حاكم است .

پیامبر اكرم (ص ) كه چشم از جهان پوشيد، غوغاى خلافت بر پا شد و با توطئه ها و نقشه هاى قبلى ، سقيفه بنى ساعده تشكيل گرديد و عجب اين جا است كه جسد پاک پيامبر هنوز به خاک سپرده نشده بود كه ابوبكر و عمر براى ربودن خلافت ، سخت و به تكاپو و فعاليت افتادند و با اين كه پیامبر خدا(ص ) در روز غدير، با كمال صراحت على (ع ) را به جانشينى خود تعيين فرموده و از همه آن ها بيعت گرفته بود، همه را ناديده گرفته و با حيله و نيرنگ بر مقام خلافت تكيه زدند.

براى اينكه خلافت آن ها محكم و بنيان حكومت بى اساسشان نيرومند شود، دور هم نشستند و به تبادل نظر و مشورت پرداختند.در پايان جلسه تصميم گرفته شد كه فدک را از تصرف على و فاطمه(س)بيرون آورند تا براى على(ع) قدرت مبارزه با دستگاه خلافت باقى نماند. زيرا كارگرترين وسيله براى هر مبارزه ، پول است و وقتى دست على(ع)از پول خالى شد، مردم كه بندگان پول هستند،به او كمک نخواهند كرد.

فدک از فاطمه(س)گرفته شد و در اختيار كارگردانان دولت ابوبكر درآمد. فاطمه(س)براى احقاق حق و اثبات مالكيت خود، شهودش را معرفى كرد. ولى رد كردند. از طريق قوانين ارث جلو آمد. ابوبكر گفت:من از پیامبر خدا(ص) شنيدم كه فرمود:

نحن معاشر الانبياء لانورث .

يعنى :(ما پيغمبران ، پس از خود ارث باقى نمى گذاريم .)

فاضل مى نويسد:(ابن ابى الحديد كه از نامش بارها ياد شده و به حق و استحقاق در صف فحول علماى عامه قرار دارد، معتقد است كه ابوبكر خيلى زياد دل خوشى از فاطمه زهرا – صلوات الله عليها – نداشت.آسان است كه محرمانه نسبت به دختر پيامبر(ص ) كينه اى در سينه مى پرورانيد و تا پیامبر اكرم (ص ) در قيد حيات بود، مجالى نداشت كه اين كينه نهفته را ابراز بدارد. كسى كه تخم اين كينه را در سنيه ابوبكر كاشته و پرورش داده بود، هم دخترش عايشه بود.

عايشه نخستين زنى بود كه پس از رحلت حضرت خديجه (س) به عقد پیامبر اكرم(ص) در آمده بود و تقريبا بى درنگ جاى خديجه را گرفته بود.

ميان او و فاطمه زهرا(س)كه كم و بيش هم سن بودند، هميشه اختلاف بر قرار بود. اما پیامبر اكرم (ص ) كه دخترش فاطمه زهرا(س) را تا درجه بزرگترين و شريف ترين زنان جهان بالا مى برد و او را يک زن فوق زنان دينا مى شمرد، محال بود به گله گذارى هاى زنانه عايشه گوش بدهد. عايشه هم جرئت نمى كرد اسم فاطمه(س)را با دشمنى در حضور رسالت به زبان بياورد و از طرفى هم نمى توانست شكايت ها و حكايت هاى خود را ناگفته بگذارد.

به ناچار هر روز يكبار پيش پدرش مى رفت و تا مى توانست از دست حضرت زهرا(س)شكايت مى كرد.

ابوبكر هم طبعا مردى بود كه خوى زنانه داشت . اهل درد دل گفتن و درد دل شنيدن و اشک ريختن و نفرين و ناله كردن بود. ولى علاوه بر آن كه مى نشست و به درد دل دخترش گوش مى داد، علاوه بر آنكه وى را به مبارزه زهرا (س) محرمانه چپ چپ مى نگريست و پى فرصت مى گشت كه اين زهر هاى جوشان و خروشان را از سينه اش بريزد و در اين هنگام كه به پيام فاطمه زهر(س)جواب مى داد، احساس كرد روز انتقام فرارسيده و فرصت خوبى به چنگ آمده كه سينه داغدارش را به آزردن دختر پیامبر اكرم(ص) شفا بدهد. حديث مجعول :

نحن معاشر الانبياء لانورث درهما و لادينارا

حديثى است كه به اجماع علماى اسلام جز ابوبكر راوى ديگرى ندارد. علماى عامه هم اين خبر را خبر واحد مى دانند.

آرى ابوبكر يعنى پدر عايشه ، يعنى مردى كه خلافت را از دست اهل بيت ربوده بود، يعنى مردى كه به خاطر دخترش نسبت به دختر شوهر وى با ديده عداوت و بغض نگاه مى كرد، روايت كرده كه پیامبر اكرم (ص ) فرمود:ما پيامبران درهم و دينارى به ميراث نمى گذاريم .

علاوه بر آن كه اين حديث (خبر واحد) است و حجيتش بسيار ضعيف است ، با كلام الله معارضه مى كند.

در قرآن كريم آيات ارث بى هيچ گونه استثنا نزول يافته و در آن جا پروردگار متعال به رسولش (ص ) مى فرمايد:

يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين (سوره نساء: 11)

و مى فرمايد:

و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله (سوره انفال : 75)

و مى فرمايد:

ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين . (سوره بقره ، آيه 180)

و علاوه بر عموم اين آيات كه بى استثنا در مورد ارث ، حكومت و قضاوت دارد و به عموم مسلمانان درباره ميراث ، آموزش و راهنمایى مى كند، در همين قرآن مجيد از ميراث گذارى انبيا ياد مى شود. در آن جا كه از قول زكريا در سوره مريم ، آيه 6، سخن مى گويد:

رب هب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب و اجعله رب رضيا

خدايا به من فرزند، يعنى وارث ببخش تا از من و از آل يعقوب ميراث ببرد.

باز هم در سوره نمل ، آيه 16، درباره داوود و سليمان مى گويد:ش

و ورث سليمان داوود و قال يا ايها الناس علمنا منطق الطير و اوتينا من كل شى ء.

بنابر اين آيات روشن،پيامبران الهى همچون زكريا و داود از خود ميراث گذاشته بودند و يحيى و سليمان كه دو پيامبر خدا بودند از پدران خود ميراث بردند.

در عين حال ، فاطمه(س)تمام كوشش خود را به كار برد. در مسجد مدينه نطق مفصلى ايراد كرد و حقايق را بى پرده ، از پشت پرده گفت . اما متاسفانه عوام فريبى هاى رئيس دولت و دنيا پرستى مردم ، مانع از آن شد كه زهرا(س)بتواند حق خود را بگيرد و فدک را از دست غاصبين خارج كند.

بدين جهت با دلى افسرده و خاطرى آزرده در خانه نشست و قسم ياد كرد كه ديگر با ابوبكر سخن نگويد و بر او نفرين كرد.

بخارى كه از علما بزرگ عامه است ، در صحييح خود، از عايشه گوید كه:پس از آن روز فاطمه(س)خشمگين شد و از ابوبكر به حال خشم دورى گزيد و همچنان نسبت به ابوبكر غضبناک بود تا از دنيا رفت .

فدک به همان ترتيب در دست ابوبكر و خلفاى بعد از او باقى ماند و بنى اميه نيز آن را ميان خود دست به دست مى گرداندند تا نوبت خلافت به عمر بن عبدالعزيز رسيد. وى آن را به اولاد فاطمه(س)برگرداند.

پس از مرگ عمر بن عبدالعزيز، خلفاى اموى ، ديگر باره فدک را از دست فرزندان فاطمه(س)خارج ساختند. تا در دوران خلفا بنى عباس ، ابوالعباس سفاح آن را برگرداند. منصور عباسى پس گرفت . پسرش مهدى برگرداند. دو پسرش موسى وهارون پس گرفتند. مأمون برگرداند. متوكل عباسى پس گرفت و سود آن را به عبدالله بن عمر بازيار، واگذار كرد.

منبع : http://dastanghoran.blogfa.com/cat-13.aspx

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*