سه شنبه , 10 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » اثبات عصمت حضرت آدم علیه السّلام از قرآن

اثبات عصمت حضرت آدم علیه السّلام از قرآن

3

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ( آل‏عمران :33 )

به حقيقت خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد

ای پدربشریت، ای نبی خدا، روزت گرامی باد :

شبهه:

اگرپيامبران معصومند چرا خدا در قرآن مى فرمايد كه حضرت آدم (عليه السلام) نافرمانى خدا كرد و از درخت ممنوعه خورد و از بهشت بيرون رانده شد؟

پاسخ :

با تدبّر در آيات قرآن کریم يقين پيدا مى كنيم كه اين نهى از نوع « نهى مولوى » نبوده ؛ بلكه « نهی ارشادى » می باشد. و منظور از آن، ارشاد و هدايت به مصالح و مفاسدى است كه رعايت آن به نفع ايشان است؛ بدون اين كه مخالفت با آن نهی، عذاب و مجازات اُخروى را به دنبال داشته و با عصمت از گناه منافات داشته باشد.
در اين رابطه دلايل مختلفى وجود دارد كه برخى از آنها عبارتند از:

 الف. بهشتى كه آدم در آن بوده، مرحله قبل از تكليف و تشريع بوده است و لاجرم نهى در آن، جز جنبه ارشادى نمى تواند داشته باشد. آنچه در پس پرده اين حكم بوده اين است كه آن درخت، داراى ويژگى و اثر تكوينى خاصى بوده كه فعليت بخش غرايز مادّى و حيوانى انسان بوده است. از همين رو قرآن مى فرمايد چون از آن خوردند، برهنگى شان آشكار شد :
« فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى » ؛ سوره ی طه، آيه 121.
«پس هر دو ((به سبب وسوسه شيطان ))از ميوه آن ((درخت ))خوردند، در نتيجه شرمگاهشان بر آنان پديدار شد و شروع به چسباندن برگ هاى درختان بهشت بر ((شرمگاه ))خود كردند. و آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و (( از رسيدن به آنچه شيطان به او القا كرده بود)) ناكام ماند ».
ب. يكى از راه هاى كشف مولوى يا ارشادى بودن يك حكم، علّت و نتيجه اى است كه براى آن ذكر مى شود. براى مثال اگر گفته شود: «اين عمل را انجام نده ، چون آتش دوزخ را در پى دارد » ، روشن مى شود كه نهى از آن، نهى مولوى است و مخالفت با آن گناه مى باشد. اما اگر گفته شود: «اين كار را نكن، چون دچار مشكلاتى در زندگى مى شوى » معلوم مى شود كه نهى از آن، نهی ارشادی است. با در نظر داشتن اين قاعده، مى بينيم در برخى از آيات الهى خطاب به حضرت آدم و حوّا آمده است: اگر نزديك اين درخت شويد، از «ظالمان» خواهيد بود(سوره ی بقره، آيه 35). اما خداوند در اين نهى هرگز تهديد به عذاب در جهان جاويدان نكرده، بلكه تنها به مشقّت و رنج خروج از بهشتِ نخستين و قرار گرفتن در زيستگاه اين جهانى، يعنى گرفتارى هاى زندگى براى به دست آوردن خوراك، پوشاك، مسكن و… اشاره كرده و فرموده است:
«فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى… » ؛ (بنگرید به آيات 117 – 119 سوره طه) ؛
«((شيطان)) شما(آدم و حوّا) رااز بهشت خارج نسازد كه به رنج و سختى مى افتيد…».
مقايسه اين دو دسته آيات، نشان مى دهد كه :
اولاً، نهى، ارشادى است، نه مولوى.
ثانياً، مراد از «ظلم»، ظلم به خود و روا داشتن سختى ها بر خويش است، نه ظلم به معناى گناه و معصيت و خروج از دايره عبوديّت.
ج. بعد از آيه « وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى »؛(طه، آيه 121). بلافاصله قرآن مجيد مى فرمايد:
«ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى»؛طه (20)، آيه 122.؛
«سپس پروردگارش او را(به مقام نبوّت)برگزيد و براو ببخشود و((وى را))هدايت كرد».
برگزيدن شخصيتى از سوى خداوند، نشانه مقام بلند او است و اين كه اگر خطايى از او سر زده، در حدّ گناه و از بين رفتن عصمت نبوده است. چرا كه اگر نافرمانى در برابر دستور مولوى و قانونى بود، از ظلم هايى است كه با مقام پيامبرى سازگار نيست؛ چنان كه خداوند در داستان «لا يَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ» (بقره ، آيه 124) ؛
« پيمان من به بيدادگران نمى رسد ».

(قبلاً در این مورد مقاله های مستقلی در این سایت قرار داده شده وثابت گردیده که اولیای خدا باید حتی از یک گناه هم مبرا باشند. زیرا هر پیامبری نیز به صراحت آیات قرآن امام امت خویش بوده و باید مورد مطابعت امت خود قرار گیرد- نساء64)

د. قرآن نزول شريعت و هدايت را – كه در بردارنده احكام مولوى و تكليفى است – متأخّر از هبوط حضرت آدم معرفى كرده است:
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّى هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُداىَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» (بقره ،آيات 38 و 39 )
« گفتيم همگى از آنجا ((بر زمين)) فرود آييد، پس آن گاه كه هدايتى از من به سوى شما آيد، كسانى كه از هدايت من پيروى كنند، خوف و اندوهى بر ايشان نباشد و آنان كه كفر ورزيده و آيات ما را تكذيب كردند ؛ آن گروه اصحاب آتش اند و درآن جاويدان خواهند بود ».
بنابراين زمانى كه حضرت آدم(عليه السلام)در بهشت بود، هدايت تشريعى و دستورات واجب از ناحيه الهى صادر نشده و اين گونه امور مربوط به حيات زمينى انسان است.
ه. اين آيه نشان مى دهد كه با خوردن شجره منهيه غرايز مادّى و شهوانى در آنها پديد آمد:
«فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما…»(طه ، آيه 121)
«پس هر دو ((به سبب وسوسه شيطان ))از ميوه آن ((درخت)) خوردند، در نتيجه شرمگاهشان بر آنان پديدار شد…».
اين آيه در كنار آيه ديگرى كه به حضرت آدم هشدار داده بود نشان مى دهد كه خلقت حضرت آدم تناسبی با آن وضعيت آن نداشته و شرايط زيستى ديگرى، متناسب با وضعيت پديد آمده براى آنان، لازم مى باشد:
«فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى» (طه ، آيه 117)
« ((هان شيطان)) شما (آدم و حوّا) را از بهشت خارج نسازد كه به رنج و سختى مى افتيد ».
از اين رو خروج از بهشت به دليل غضب پروردگار و كيفر عمل او نبوده است. زيرا بر اساس آيات قرآن خداوند توبه آدم را پذيرفت و او را بخشيد. بلکه خروج از بهشت نتيجه طبيعى و تكوينى عمل آدم و حوّا بوده است.
توبه : عبارت است از رجوع و بازگشت عبد به مولا و پشيمانى از گناهى كه مرتكب شده است. و اگر خداوند، توبه شخصى را بپذيرد، گويا هيچ گناهى از او سر نزده است و از اين رو، با او همچون افراد مطيع و منقاد رفتار مى شود. بنابراين، اگر نهى از نزديكى به آن درخت، نهی مولوى بود و توبه حضرت آدم، توبه از يك گناه شرعى محسوب مى شد، مى بايست پس از پذيرش توبه، او به همان حالت اول (قبل از انجام گناه) بر مى گشت و در نتيجه به همان مكان سابقش بر گردانده مى شد؛ حال آنكه چنين نشد. پس نهى از آن درخت، نهیِ ارشادى بوده است.
و. بهشتِ نخستين آدم (عليه السلام) ، بهشتى موقت بوده و با بهشت جاويد آخرت تفاوت هاى اساسى دارد. از طرف ديگر خداوند از قبل اعلام كرده بود كه انسان را براى زيست در زمين آفريده است :
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّى أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»(بقره، آيه 30)
و زمانیکه پروردگارت به ملائکه فرمود: بدرستی که جانشينى در زمين قرار خواهم داد. گفتند: آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد مى كند و خون مى ريزد؟! در حالى كه ما تو را همراه با سپاس و ستايشت تسبيح مى گوييم و تقديس مى كنيم. ((پروردگار ))فرمود: من ((واقعيات و اسرارى از قرار گرفتن اين جانشين در زمين)) مى دانم كه شما نمى دانيد».
از اين مسئله روشن مى شود كه اساساً قرار گرفتن انسان در زمين امرى حتمى بوده است، اما خطاى حضرت آدم باعث شد كه اين مسئله زودتر و به گونه اى خاص اتفاق افتد. (مثل اینکه طفلی در رحم مادر قرار است نه ماه زندگی کند و به فوریتی لازم او را با عمل جرّاحی زودتر از موعد از شکم مادر خارج کنند. )

نيز اين مسئله باعث شد كه دشمنى بزرگ به انسان معرّفى شود و هشدارى جدّى و هميشگى فراروى آدمى و در معرض توجّه او قرار گيرد. خداوند می فرماید :

إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا (فاطر : آیه 6 )

همانا شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن دارید.

بنابراين حضرت آدم مرتكب گناه تكليفى نشد؛ ولى در عين حال، زودتر به مشكلات و سختى هاى دنيا گرفتار شد.

منبع : http://www.aliakbar-al.blogfa.com/post-80.aspx   ، با کمی تلخیص و ویرایش

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*