إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ( آلعمران :۳۳ )
به حقیقت خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید
ای پدربشریت، ای نبی خدا، روزت گرامی باد :
شبهه:
اگرپیامبران معصومند چرا خدا در قرآن مى فرماید که حضرت آدم (علیه السلام) نافرمانى خدا کرد و از درخت ممنوعه خورد و از بهشت بیرون رانده شد؟
پاسخ :
با تدبّر در آیات قرآن کریم یقین پیدا مى کنیم که این نهى از نوع « نهى مولوى » نبوده ؛ بلکه « نهی ارشادى » می باشد. و منظور از آن، ارشاد و هدایت به مصالح و مفاسدى است که رعایت آن به نفع ایشان است؛ بدون این که مخالفت با آن نهی، عذاب و مجازات اُخروى را به دنبال داشته و با عصمت از گناه منافات داشته باشد.
در این رابطه دلایل مختلفى وجود دارد که برخى از آنها عبارتند از:
الف. بهشتى که آدم در آن بوده، مرحله قبل از تکلیف و تشریع بوده است و لاجرم نهى در آن، جز جنبه ارشادى نمى تواند داشته باشد. آنچه در پس پرده این حکم بوده این است که آن درخت، داراى ویژگى و اثر تکوینى خاصى بوده که فعلیت بخش غرایز مادّى و حیوانى انسان بوده است. از همین رو قرآن مى فرماید چون از آن خوردند، برهنگى شان آشکار شد :
« فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى » ؛ سوره ی طه، آیه ۱۲۱٫
«پس هر دو ((به سبب وسوسه شیطان ))از میوه آن ((درخت ))خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد و شروع به چسباندن برگ هاى درختان بهشت بر ((شرمگاه ))خود کردند. و آدم پروردگارش را نافرمانى کرد و (( از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود)) ناکام ماند ».
ب. یکى از راه هاى کشف مولوى یا ارشادى بودن یک حکم، علّت و نتیجه اى است که براى آن ذکر مى شود. براى مثال اگر گفته شود: «این عمل را انجام نده ، چون آتش دوزخ را در پى دارد » ، روشن مى شود که نهى از آن، نهى مولوى است و مخالفت با آن گناه مى باشد. اما اگر گفته شود: «این کار را نکن، چون دچار مشکلاتى در زندگى مى شوى » معلوم مى شود که نهى از آن، نهی ارشادی است. با در نظر داشتن این قاعده، مى بینیم در برخى از آیات الهى خطاب به حضرت آدم و حوّا آمده است: اگر نزدیک این درخت شوید، از «ظالمان» خواهید بود(سوره ی بقره، آیه ۳۵). اما خداوند در این نهى هرگز تهدید به عذاب در جهان جاویدان نکرده، بلکه تنها به مشقّت و رنج خروج از بهشتِ نخستین و قرار گرفتن در زیستگاه این جهانى، یعنى گرفتارى هاى زندگى براى به دست آوردن خوراک، پوشاک، مسکن و… اشاره کرده و فرموده است:
«فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّهِ فَتَشْقى… » ؛ (بنگرید به آیات ۱۱۷ – ۱۱۹ سوره طه) ؛
«((شیطان)) شما(آدم و حوّا) رااز بهشت خارج نسازد که به رنج و سختى مى افتید…».
مقایسه این دو دسته آیات، نشان مى دهد که :
اولاً، نهى، ارشادى است، نه مولوى.
ثانیاً، مراد از «ظلم»، ظلم به خود و روا داشتن سختى ها بر خویش است، نه ظلم به معناى گناه و معصیت و خروج از دایره عبودیّت.
ج. بعد از آیه « وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى »؛(طه، آیه ۱۲۱). بلافاصله قرآن مجید مى فرماید:
«ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى»؛طه (۲۰)، آیه ۱۲۲٫؛
«سپس پروردگارش او را(به مقام نبوّت)برگزید و براو ببخشود و((وى را))هدایت کرد».
برگزیدن شخصیتى از سوى خداوند، نشانه مقام بلند او است و این که اگر خطایى از او سر زده، در حدّ گناه و از بین رفتن عصمت نبوده است. چرا که اگر نافرمانى در برابر دستور مولوى و قانونى بود، از ظلم هایى است که با مقام پیامبرى سازگار نیست؛ چنان که خداوند در داستان «لا یَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ» (بقره ، آیه ۱۲۴) ؛
« پیمان من به بیدادگران نمى رسد ».
(قبلاً در این مورد مقاله های مستقلی در این سایت قرار داده شده وثابت گردیده که اولیای خدا باید حتی از یک گناه هم مبرا باشند. زیرا هر پیامبری نیز به صراحت آیات قرآن امام امت خویش بوده و باید مورد مطابعت امت خود قرار گیرد- نساء۶۴)
د. قرآن نزول شریعت و هدایت را – که در بردارنده احکام مولوى و تکلیفى است – متأخّر از هبوط حضرت آدم معرفى کرده است:
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّى هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُداىَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» (بقره ،آیات ۳۸ و ۳۹ )
« گفتیم همگى از آنجا ((بر زمین)) فرود آیید، پس آن گاه که هدایتى از من به سوى شما آید، کسانى که از هدایت من پیروى کنند، خوف و اندوهى بر ایشان نباشد و آنان که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کردند ؛ آن گروه اصحاب آتش اند و درآن جاویدان خواهند بود ».
بنابراین زمانى که حضرت آدم(علیه السلام)در بهشت بود، هدایت تشریعى و دستورات واجب از ناحیه الهى صادر نشده و این گونه امور مربوط به حیات زمینى انسان است.
ه. این آیه نشان مى دهد که با خوردن شجره منهیه غرایز مادّى و شهوانى در آنها پدید آمد:
«فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما…»(طه ، آیه ۱۲۱)
«پس هر دو ((به سبب وسوسه شیطان ))از میوه آن ((درخت)) خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد…».
این آیه در کنار آیه دیگرى که به حضرت آدم هشدار داده بود نشان مى دهد که خلقت حضرت آدم تناسبی با آن وضعیت آن نداشته و شرایط زیستى دیگرى، متناسب با وضعیت پدید آمده براى آنان، لازم مى باشد:
«فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّهِ فَتَشْقى» (طه ، آیه ۱۱۷)
« ((هان شیطان)) شما (آدم و حوّا) را از بهشت خارج نسازد که به رنج و سختى مى افتید ».
از این رو خروج از بهشت به دلیل غضب پروردگار و کیفر عمل او نبوده است. زیرا بر اساس آیات قرآن خداوند توبه آدم را پذیرفت و او را بخشید. بلکه خروج از بهشت نتیجه طبیعى و تکوینى عمل آدم و حوّا بوده است.
توبه : عبارت است از رجوع و بازگشت عبد به مولا و پشیمانى از گناهى که مرتکب شده است. و اگر خداوند، توبه شخصى را بپذیرد، گویا هیچ گناهى از او سر نزده است و از این رو، با او همچون افراد مطیع و منقاد رفتار مى شود. بنابراین، اگر نهى از نزدیکى به آن درخت، نهی مولوى بود و توبه حضرت آدم، توبه از یک گناه شرعى محسوب مى شد، مى بایست پس از پذیرش توبه، او به همان حالت اول (قبل از انجام گناه) بر مى گشت و در نتیجه به همان مکان سابقش بر گردانده مى شد؛ حال آنکه چنین نشد. پس نهى از آن درخت، نهیِ ارشادى بوده است.
و. بهشتِ نخستین آدم (علیه السلام) ، بهشتى موقت بوده و با بهشت جاوید آخرت تفاوت هاى اساسى دارد. از طرف دیگر خداوند از قبل اعلام کرده بود که انسان را براى زیست در زمین آفریده است :
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّى أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»(بقره، آیه ۳۰)
و زمانیکه پروردگارت به ملائکه فرمود: بدرستی که جانشینى در زمین قرار خواهم داد. گفتند: آیا کسى را در آن قرار مى دهى که فساد مى کند و خون مى ریزد؟! در حالى که ما تو را همراه با سپاس و ستایشت تسبیح مى گوییم و تقدیس مى کنیم. ((پروردگار ))فرمود: من ((واقعیات و اسرارى از قرار گرفتن این جانشین در زمین)) مى دانم که شما نمى دانید».
از این مسئله روشن مى شود که اساساً قرار گرفتن انسان در زمین امرى حتمى بوده است، اما خطاى حضرت آدم باعث شد که این مسئله زودتر و به گونه اى خاص اتفاق افتد. (مثل اینکه طفلی در رحم مادر قرار است نه ماه زندگی کند و به فوریتی لازم او را با عمل جرّاحی زودتر از موعد از شکم مادر خارج کنند. )
نیز این مسئله باعث شد که دشمنى بزرگ به انسان معرّفى شود و هشدارى جدّى و همیشگى فراروى آدمى و در معرض توجّه او قرار گیرد. خداوند می فرماید :
إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا (فاطر : آیه ۶ )
همانا شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن دارید.
بنابراین حضرت آدم مرتکب گناه تکلیفى نشد؛ ولى در عین حال، زودتر به مشکلات و سختى هاى دنیا گرفتار شد.
منبع : http://www.aliakbar-al.blogfa.com/post-80.aspx ، با کمی تلخیص و ویرایش