شنبه , 14 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » آيين بندگى و نيايش (ترجمه ى عدة الداعى – شيخ احمد بن فهد حلى ) قسمت دوّم

آيين بندگى و نيايش (ترجمه ى عدة الداعى – شيخ احمد بن فهد حلى ) قسمت دوّم

تشويق بر دعا در آيات و روايات

آیات

– قال : قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ‏ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ‏ . (1)
يعنى: اى پيامبر! بگو اگر دعايتان نبود، پروردگار من به شما اهميتى نمى داد.
– وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِين‏.(2)
يعنى: پروردگارتان مى گويد: مرا بخوانيد تا اجابتتان كنم. مسلما آنانى كه از پرستش و عبادت من سركشى مى كنند، بزودى با خوارى به جهنم در مى آيند.
در اين آيه شريفه، خداوند متعال دعا را عبادت خوانده (يعنى اگر كسى با خدايش سخن بگويد، عبادت كرده) و سركشان از عبادت را به منزله كافر قرار داده است.
– وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً.(3)
يعنى: خداى را از روى بيم و اميد، بخوانيد.
– وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ‏ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‏.(4)
يعنى: هرگاه بندگانم درباره من از تو سوال كردند (بگو كه) من نزديك و به نداى كسى كه مرا بخواند، پاسخ مى دهم، پس اينان بايد مرا بخوانند و به من ايمان بياورند تا ارشاد گردند.
حال كه كلام به اين آيه شريفه از قران كريم رسيد، خوب است نكاتى درباره آن متذكر شويم:
اول – جمله: هرگاه بندگانم از تو درباره من سوال كردند، كنايه است به اينكه خوب است بندگان من، از من سوال كنند.
دوم – خداوند متعال در پاسخ نفرمود : بگو من نزديكم ( به مناسبت اينكه اول آيه خطاب به پيامبر است) بلكه جهت تسريع در پاسخ بندگان، كلمه بگو را حذف كرده مستقيما فرمود: من نزديكم .

سوم – بر سر جواب، حرف فاء در آورد كه دلالت بر عدم فاصله دارد.

چهارم – پروردگار سبحان خودش مستقيما پاسخ داد و اين نشانه منزلت و شرف دعا نزد ذات اقدس الله است. در همين باره امام باقر – عليه السلام – مى فرمايد :
وَ لَا تَمَلَّ مِنَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ مِنَ اللَّهِ بِمَكَانٍ ‏ًٌٍ.
يعنى: از دعا خسته مشو، چون نزد خدا ارزش دارد.
و در پاسخ بريد بن معاويه كه از آن حضرت پرسيده بود ايا دعاى بيشتر بهتر است يا قرائت قران بيشتر؟ فرمود:
14 – كَثْرَةُ الدُّعَاءِ أَفْضَلُ ثُمَّ قَرَأَ قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ‏.
يعنى: دعاى بيشتر بهتر است؛ چون خداوند فرمود: اى پيامبر – صلى الله عليه وآله – بگو اگر دعايتان نبود، پروردگار من به شما اهميتى نمى داد.
پنجم – اين آيه كريمه دلالت دارد بر اينكه ذات اقدس الهى، مكان ندارد، چون اگر مكان مى داشت به هر مناجات كننده اى نزديك نبود، (يعنى اگر به فردى در شرق عالم نزديك بود، مى بايست از فردى كه در غرب است دور بوده باشد، چون خاصيت موجودات مكان دار اين است و حال آنكه او به هر دو نزديك است، پس مكان ندارد).
ششم – پروردگار متعال در اين آيه با جمله (فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي‏) امر به دعا كردن بندگان نموده است.
هفتم – امام صادق – عليه السلام – در تفسير جمله « وَ لْيُـؤْمِنُوا بِي»‏ فرمود:
15 –وَلْيَتَحَقَّقُوا أَنِّي­قَادِرٌعَلَى إِعْطَائِهِمْ مَاسَأَلُوهُ فَأَمَرَهُمْ بِاعْتِقَادِهِمْ قُدْرَتَهُ عَلَى إِجَابَتِهِمْ. يعنى: بندگان من بدانند كه من قدرت بخشش درخواستهاى ايشان را دارم.
اين فرمان حق، دو فايده دارد:
فايده اول: به بندگان اعلام مى دارد كه او قادر است.
فايده دوم: بندگان را در رسيدن به حاجات و درخواستهايشان اميدوار مى كند؛ چون انسان اگر بداند طرف معامله اش قدرت بر تسليم و تحويل آنچه بر عهده اوست را دارد، در او ميل و رغبت ايجاد مى شود كه دست به آن معامله بزند، همچنانكه اگر بداند طرف معامله اش اين قدرت را ندارد اقدام نخواهد كرد، به همين خاطر مى بينيد كه مردم از معامله با افراد ورشكسته پرهيز مى كنند.
هشتم:باذكرجمله يرشدون گويابه بندگان بشارت مى دهدكه دعايتان اجابت شد،چون رشاد به راه هدايتى گويندكه به مطلوب ومقصود می رسد.
در اين مورد امام صادق – عليه السلام – مى فرمايد:
16 – مَنْ تَمَنَّى شَيْئاً وَ هُوَ لِلَّهِ رِضًى لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُعْطَاهُ.

يعنى:اگر كسى از خداوند متعال چيزى بخواهد كه مورد رضاى حق هم باشد، تا از دنيا نرفته، آن را دريافت مى كند.
اين حديث از پيامبر اكرم – صلى الله عليه و آله و سلم – نيز روايت شده است.
آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايد:
17 – إِذَا دَعَوْتَ‏ فَظُنَّ حَاجَتَكَ بِالْبَابِ.

يعنى: هرگاه دعا كردى، گمانت اين باشد كه حاجتت نزد در آماده و حاضر است.
————————————————-

1- سوره فرقان، ايه 77.

2- سوره مومن، آيه 60.
3- سوره اعراف، آيه 56.
4- سوره بقره، آيه 186.

 

اسرار محروميت از اجابت دعا

حتماخواهيد گفت:ما بسيارى از مردم را مى بينيم كه دعا مى كنند ولى اجابت نمى شود و اين در ظاهر، با آيه شريفه مورد بحث (1) منافات دارد.
در پاسخ بايد گفت: اجابت نشدن دعا، حتما به خاطر كوتاهى و اخلال در شرايط دعاست و آن هم دو صورت دارد:
اول اينكه: آداب آن را مراعات نكرده است؛ چون دعا دستوراتى دارد كه ان شاء الله تعالى در ابواب بعدى خواهد آمد.

رَوَى عُثْمَانُ بْنُ عِيسَى عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ‏ قُلْتُ آيَتَيْنِ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَطْلُبُهُمَا وَ لَا أَجِدُهُمَا قَالَ­ع مَا[وَ مَا]هُمَاقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ‏ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ‏ فَنَدْعُوهُ فَلَا [وَلَا] نَرَى إِجَابَةً قَالَ­ع أَفَتَرَى اللَّهَ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا- قَالَ فَلِمَ [فَمِمَ‏] ذَلِكَ قُلْتُ لَا أَدْرِي. فَقَالَ ع وَ لَكِنِّي [لَكِنِّي‏] أُخْبِرُكَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ فِيمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ قُلْتُ وَ مَا جِهَةُ الدُّعَاءِ قَالَ ع تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْكُرُ نِعَمَهُ عِنْدَكَ ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ [تَسْتَغْفِرُ] مِنْهَا فَهَذِهِ [فَهَذَا] جِهَةُ الدُّعَاءِ. ثُمَّ قَالَ ع وَ مَا الْآيَةُ الْأُخْرَى قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ‏ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ‏ وَ إِنِّي لَأُنْفِقُ وَ لَا أَدْرِي خَلَفاً قَالَ أَ فَتَرَى اللَّهَ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَلِمَ [فَمِمَ‏] ذَلِكَ قُلْتُ لَا أَدْرِي قَالَ ع لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمُ اكْتَسَبَ الْمَالَ مِنْ حِلِّهِ‏ وَ أَنْفَقَهُ فِي حَقِّهِ [حِلِّهِ‏] لَمْ يُنْفِقْ رَجُلٌ دِرْهَماً إِلَّا أُخْلِفَ عَلَيْهِ.

عثمان بن سعيد مى گويد : فردى به من گفت كه من به خدمت امام صادق – عليه السلام – شرفياب شده، عرض كردم: دو آيه در قرآن كريم هست كه هنوز آن دو را درست درك نكرده ام.
فرمود : آن دو آيه كدامند؟
گفتم  : يكى آيه شريفه : « ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ‏ » است كه دعا مى كنيم  ولى اجابتى نمى بينيم.
فرمود : ايا خداوند متعال خلف وعده مى كند ؟
گفتم : خير .
فرمود: پس چرا اجابت نمى شود؟
گفتم: نمى دانم.
فرمود: اما من تو را با خبر مى كنم:
18 – مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ فِيمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ قُلْتُ وَ مَا جِهَةُ الدُّعَاءِ قَالَ ع تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْكُرُ نِعَمَهُ عِنْدَكَ ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهَا فَهَذِهِ جِهَةُ الدُّعَاءِ .                     يعنى: كسى كه او امر الهى را اطاعت نمايد و سپس از راهش دعا كند، مستجابت مى شود. گفتم: راه دعا كدام است؟
فرمود: ابتدا خداوند متعال را حمد مى كنى، بعد نعمتهايش را به ياد مى آورى، سپس آنها را شكر مى گزارى، بعد بر پيامبر و آلش – عليهم السلام – صلوات مى فرستى، آنگاه گناهان خود را ياد آورده و بدان اقرار مى كنى، پس از آن، از گناهانت استغفار مى نمائى، اين طريق دعاست.
آنگاه فرمود: آیه بعدى چيست؟
گفتم: آيه: وَما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ‏ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ‏.(2)
فرمود: آيا خداوند متعال خلف وعده مى كند؟
گفتم: خير.
فرمود: پس چرا عوض نمى دهد؟
گفتم: نمى دانم.
فرمود : لَوْأَنَّ أَحَدَكُمُ اكْتَسَبَ الْمَالَ مِنْ حِلِّهِ‏ وَ أَنْفَقَهُ فِي حَقِّهِ [حِلِّهِ‏] لَمْ يُنْفِقْ رَجُلٌ دِرْهَماً إِلَّا أُخْلِفَ عَلَيْهِ.

يعنى: اگر كسى مالى را از راه حلال به دست بياورد و در موردى كه سزاوار است، انفاق كند، حتما عوضش را خواهد ديد، حتى اگر يك در هم ببخشد.
دوم اينكه : چيزى را طلب كرده كه به صلاح او نيست يا مفسده اى براى خودش با ديگران در بردارد؛ چون محال است كسى چيزى از خدا بخواهد و مطابق حكمت هم باشد، ولى ذات اقدس الهى آن را اجابت نكند. بنابر اين، شايسته است كه دعا كننده به هنگام دعا اين شرط را (3) بر زبان بياورد و اگر اين كار را نكرد، لا اقل مقصود قلبى اش اين باشد كه خدايا اين حاجت را اگر خير و مصلحت باشد، عطا كن، بنابر اين، اگر در واقع چنين باشد، حتما پروردگار متعال آن را اجابت مى كند و اگر مصلحت در تاخير باشد، آن را به تاخير مى اندازد؛ چون خودش مى فرمايد:
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ- لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ‏.(4)
يعنى: اگر همان مقدار كه مردم در طلب خير عجله به خرج مى دهند، خداوند سبحان نيز در شر، عجله نشان مى داد، مرگ آنان فرا مى رسيد.
در دعاى ائمه – عليهم السلام – مى خوانيم:
19 – يَا مَنْ لَا يُغَيِّرُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ.
يعنى: اى كسى كه وسيله ها (مانند دعا) موجب تغيير حكمتش ‍ نمى شوند.
بنابر اين، چون علم غيب بر بندگان پوشيده است، چه بسا شخصى از روى غلبه قواى شهوانى بر عقلش، چيزى را از خدا طلب كند يا خيالاتش باعث شود كه كار فاسدى را نيك ببيند و آن را درخواست كرده و حتى اصرار و پافشارى نيز بكند.(5)
در اين صورت، اگر خداوند منان، پاسخ مثبت به او بدهد و خواهشش را بر آورده سازد، موجب هلاكت او خواهد شد.
اين مسئله بسيار واضح و روشن است و نيازى به توضيح ندارد كه يك وقت چيزى را طلب مى كنيم، اما پس از مدتى از شر آن به خدا پناه مى بريم. و در مقابل، از چيزى فرار مى كنيم، اماپس ازگذشت مدتى، به دنبالش مى گرديم. سخن على – عليه السلام – نيز همين معنا را مى رساند آنجا كه مى فرمايد:
20 – رُبَّ أَمْرٍ حَرَصَ الْإِنْسَانُ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ يَكُنْ أَدْرَكَهُ.
يعنى: چه بسا انسان نسبت به چيزى حريص است و آن را مى طلبد و چون به آن دسترسى پيدا كرد، دوست مى دارد كه اى كاش! اصلا بدان نمى رسيد.
جان كلام در آيه شريفه بقره نهفته است كه ما را از ديگر سخنها بى نياز مى سازد، مى فرمايد:
– وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏.(6)
يعنى: چه بسا از چيزى بدتان مى آيد، در حالى كه آن چيز برايتان خير است. و چه بسا چيزى را خوش داريد وحال آنكه برايتان شر مى باشد، خدامى داند ولى شما نمى دانيد.
اصل تشريع دعا و ثواب دادن بر آن از باب رحمت خدايى است كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته، بنابر اين، نبايد چنين دعايى را اجابت نمايد؛ چون غرض بنده از دعا، اين است كه خيرى به او برسد و حالش ‍ اصلاح گردد، نه اينكه روزگارش بدتر شود.
بنابر اين، اگر چيزى از طلب مى كند، منظورش اين نيست كه هر چه هست (چه خوب و چه بد) مى خواهم، بلكه مقصودش اين است كه اگر براى من نفع دارد، مى خواهم، پس اين شرط در خاطره او استوار است،اگرچه به زبان نياورده باشد حتى اگر در ذهنش هم اين شرط خطور نكرده باشد(اگركسى از او سوال كند كه اين مطلب براى تو فلان مفاسد و مضرات را در پى خواهد داشت، آيا باز هم آن را مى خواهى؟ مسلما جوابش منفى خواهد بود).
مانند كسى كه بخواهد با زبان بيگانه، چيزى را به كسى بفهماند، اگر در ايراد سخن، كلمه يا كلماتى را اشتباها به كار ببرد، در اينجا برداشت شنونده بايد آن چيزى باشد كه گوينده قصد كرده نه آن چيزى كه به زبان آورده است.
————————————————-
1- و اذا سالك … (سوره بقره، ايه 186).
2- سوره سبا، آيه 39.
3- منظور، مطابقت مطلوب با حكمت و مصلحت است، مثلا بگويد: خدايا! اگر صلاح است، چنين و چنان كن.
4- سوره يونس، آيه 11.
5- كما اينكه بسيارى از بندگان، در درخواست حوائج مادى و دنيايى، اين چنين اند. ثقه الا سللام كلينى (ره) از امام باقر -عليه السلام- در حديث معرفت -قرب نوافل، روايت مى كند كه- در شب اسراء، خداوند متعال به پيامبر(صلى الله عليه وآله و سلم)  فرمود: …إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَمَنْ يَسْأَلُنِي الشَّيْ‏ءَ مِنَ­الْعِبَادَةِ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ مَخَافَةَ الْإِعْجَابِ بِنَفْسِهِ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَمَنْ لَا يُصْلِحُهُ‏ إِلَّاالْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ‏ إِلَى الْغِنَى لَهَلَك‏ ،       ( كافى، كتاب الايمان و الكفر، باب من اذى المسلمين، حديث 8).
يعنى: … برخى از بندگان مومن من كسانى هستند كه جز غنا چيز ديگر به صلاحشان نيست و اگر آنان را از اين حالت برگردانم، هلاك مى شوند، در مقابل، بعضى از بندگان من كسانى اند كه فقط فقر به صلاح آنان است و اگر فقر را از آنان بگيرم، هلاك مى شوند (و بى ايمان مى گردند) ….

 

ادامه دارد…..

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*