شنبه , 14 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » محکمترین دستاویز ایمان(قسمت اوّل)

محکمترین دستاویز ایمان(قسمت اوّل)

images

مقدمه :

خدای سبحان هر عبادتی را عبودیت خود ندانسته و بر خلاف گفته رایج که: «راههاي رسيدن به خدا به تعداد نفَسهاي خلايق است». راههای مشخصی را توسط انبیاء واولیاء خود برای بندگی اش نشان داده و در برابر درخواست شیطان که گفته بود «خدایا مرا از سجده بر آدم معاف دار تا تو را عبادتی کنم که هیچ نبی مرسل یا مَلک مقربی تو را آن سان بندگی نکرده باشد» فرمود:

«إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ‏ حَيْثُ‏ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيدُ»[1]

من می خواهم آنگونه عبادت بشوم که خود می‌خواهم، نه آن گونه که تو می‌خواهی (زیرا عبودیت دل خواه تو بندگی نفس توست نه بندگی من).

آری، اگر شعار :«راههاي رسيدن به خدا به تعداد نفَسهاي خلايق است»، در جامعة اسلامي، جا بيفتد، و مخصوصاً اگر با زبان روايت، دربين مردم رواج يابد، و دربين علما مورد استناد قرار گرفته و پذيرفته شود، حدّاقل مي‌تواند دو هدف اساسي غلط را تأمين كند. آن دو هدف عبارتند از:

1-  حذف طريق واحدي كه خداوند، مردم را به پيمودن آن موظّف فرموده است. زيرا اگر راههاي شناخت خدا، يا راههاي جلب رضاي خدا، و يا راههاي رسيدن به خدا، به تعداد نفسهاي خلايق باشد، معنايش اين است كه همة اين راهها، در عرض يكديگر، مي‌توانند سه منظور فوق را تأمين كنند. يعني انسان را بخدا (به هر معنايي كه مورد نظر گويندگان اين سخن باشد) برسانند، ويا معرفت خداوند را براي انسان تأمين كنند. و طريق هيچ ‌يك ازاينها، منحصر و واحد نيست. بدینگونه فرستادن پیامبران و ابلاغ شریعتهای آسمانی امری بیهوده وعبث خواهد بود. زیرا در این صورت هر کسی می تواند به روش دلخواه خودش خدا را عبادت کند.

2-  رسميّت يافتن هر مسلك و مرامي كه هركس به ميل و هواي خود به بهانة رسيدن به خدا و يا جلب رضاي خدا، و يا رسيدن به معرفت خدا، بپيمايد، و به هر نتيجه‌اي برسد. كه روي ديگر اين سكّه، رسميّت داشتن تمام اديان و مسلكها نزد خداي متعال است! يعني هركس با تشخيص خود به هر طريقي، خود را (ولو به‌طور صوري) در وادي«الله» يافته، يا عارف بالله دانست، هدايت شده است. بنا براين، تمام مذاهب و مرامها و مسلكها كه يك هدف به نام «وصول الي الله» يا «وصول الي معرفه الله» يا« فناء في الله» را دنبال مي‌كنند، به هر وسيله‌اي متمسّك شوند، چنانچه بسته به تشخيص خود يا مرشدشان آن هدف حاصل شود، به كمال مطلوب خداوند واصل شده‌اند. به همين دليل، جاعلان اين سخن، يعني صوفيّه، پس از طيّ مراحلي، به خيال اينكه عبادت براي تكامل مطلوب خداست، و آنان به اين كمال رسيده‌اند، و «عارف بالله» گشته و درذات خدا فاني شده‌اند، تمام عبادتهاي خود را ترك مي‌كنند، و«وادي عرفان الهي» را ملوّث كرده و به دروغ، ملقّب به لقب «عارف» شده، و خود را «قطب» و يا «قطب الاقطاب» مي‌نامند. نه تنها تمام عبادتها را ترك مي‌كنند كه به بهانة عشق با خدا، به هر ابتذالي دست مي‌زنند. شاهد و امرد (غلام)، وجد و سماع، و هر ابتذال ديگر را «طريق وصول الي الحق» مي‌دانند.

امّا وجدان نیالوده به هواهای نفسانی نشانگر این است که دین مورد رضایت خداوند تنها و تنها همان راهی است که خود خداوند نشان داده و رضایتش را از زبان نبیّ مکرّم اسلام که اسوه ی حسنه اوست معرفی فرموده وآیات کریمه قرآن نیز بیانگر آن می باشد.

 اکنون بدنبال رسول حق برای رسیدن به محکمترین دست آویز ایمان راه می سپاریم.

محکمترین دستگیره ایمان/ راه نجات از هلاکت

روزی پیامبر اکرم (ص)  به اصحابشان فرمودند:

«کدامیک از دست آویزهای ایمان محکم‏ترین آنهاست؟» (تا انسان با تمسّک جستن به آن، خودش را از هلاکت و سقوط نجات بخشد.)

در جواب عرض کردند: خدا و پیامبرش بهتر می‏دانند؛

برخی از اصحاب گفتند: نماز؛

برخی دیگر گفتند: زکات؛

برخی دیگر گفتند:روزه؛

برخی دیگر گفتند:حجّ و عمره؛

برخی دیگر گفتند:جهاد؛

(هر یک از اصحاب با اینکه گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می‏دانند؛ امّا اظهار نظری کردند. و بعد از اینکه اظهار نظرها تمام شد)

پیامبر خدا (ص) فرمودند: این‏هایی که شما اسم بردید، همه دارای فضیلتی هستند و امّا محکم‏ترین دست آویز ایمان نیستند. سپس فرمودند:

«وَ لَکِنْ اَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ»،

و لیکن محکم‏ترین دست آویز ایمان دوستی(محبّت)‏ برای خدا و دشمنی برای خدا می باشد(بغض: دشمنی و عداوت)،(دوستی بر محور خدا ودشمنی بر محور خدا) حضرت در ادامه فرمودند:

«وَ تَوَالِی اَوْلِیَاءِ اللَّهِ»، و قبول و پذیرش سرپرستی اولیاء الهی

اینجا دیگر صحبت از دوستی با دوستان خدا نیست زیرا در این صورت این سخن تکرار سخن قبلی خواهد بود که البتّه امری بی هوده می باشد. پس معلوم می شود دوستی و دشمنی در راه خدا، مقدمه ای برای پذیرش ولایتِ الهیِ اولیای خدامی باشد، تا بدینوسیله نشان داده شود که قبول سرپرستی خداوند متعال در گروِ قبول ولایت اولیای خدا است .

«وَ التَّبَرِّی مِنْ اَعْدَاءِ اللَّهِ»، و برائت و دوری جستن از دشمنان خدا.

 یعنی محور قبول ولایت وسرپرستی انسان باید خدا باشد واز اینرو انسانِ مسلمان نباید نسبت به کسانی که ملاک گزینش آنها مخالفت با خدا است بی‏تفاوت باشد، بلکه باید از آنها  تبرّی بجوید[2] .

«تبرّی» : یعنی، نداشتن هیچ ‏گونه رابطه‏ای، چه درونی و چه بیرونی با دشمنان خدا.

شاهد و دلیل این برداشت از سخن رسول خدا این است که در صحيح مسلم كه از معروفترين منابع دست اول اهل سنت مي‏باشد تا آنجا كه یکی از دو مهمترين کتب صحاح ششگانه محسوب مي‏شود، از «زيد بن ارقم» نقل مي‏كند كه گفت:

«قامَ رَسُولُ اللّه (ص) يَوْماً فينا خَطيباً بِماءٍ يُدعي خُمّاً ، بَيْنَ مَكَهَ وَ الْمَدينَهِ ، فَحَمَدَاللّهَ وَاثْني عَلَيْهِ ، وَوَعَظَ وَ ذَكَرَ ، ثُمَ قالَ اَما بَعْدُ اَلا اَيُّهَا النّاسُ فَانَّما اَنَا بَشَرً ، يُوشَكُ اَنْ يَاْتِيَ رَسُولُ رَبّي فَاُجيبُ ، وَ اِنّي تارِكُ فيكُمْ ثِقْلَيْنِ اَوَلُهُما كِتابُ اللّهِ ، فيهِ الهُدي وَالنُّورُ، فُخُذُوا بِكِتابِ اللّه وَاسْتَمْسِكُوا بِه، فَحَثَّ عَلي كِتابِ اللّهِ وَرَغَّبَ فيهِ، ثُمَ قالَ وَاهْلِبَيْتي، اُذَكِّرُكُمُ اللّهَ في اَهْلِبَيْتي، اُذَكِرُّكُمُ اللّهَ في اَهْلِبَيْتي ، اُذَكِّركُمُ اللّهَ في اَهْلبَيْتی…»[3]،

«رسول خدا (ص) در ميان ما بپاخاست و خطبه خواند، در محلي كه آبي بود كه خم ناميده مي‏شد (غدير خم) و در ميان مكه و مدينه قرار داشت (در پاورقي صحيح مسلم آمده است كه غدير خم سه ميل تا جحفه فاصله دارد). پس حمد خدا را بجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد ، سپس فرمود:

«امّا بعد، اي مردم من بشري هستم و به‌زودی رسول پروردگار(عزرائیل) به سوی من خواهد آمد، و من باید دعوت حقّ را اجابت کنم. بدرستی من در میان شما دو بارسنگین به امانت می‌‌گذارم: یکی،کتاب خداکه درآن هدایت و نور است، کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّک جوئید».- پيامبر(ص) تشويق و ترغيب فراواني درباره ی قرآن كردند- سپس فرمودند: و اهل بيتم را به شما توصيه مي‏كنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه مي‏كنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه مي‏كنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد.(اشاره به اينكه مسئوليت الهي خود را در مورد اهلبيت (ع)فراموش نكنيد.)

قرار دادن اهلبيت (ع) در كنار قرآن، به عنوان دو یادگار گرانمايه ، و سه بار تأكيد كردن بر يادآوردن مسئوليت الهي در مورد آنان ، نشان مي‏دهد كه اين امر، با سرنوشت مسلمين و هدايت آنها و حفظ اصول اسلام، پيوند و ارتباط داشته و دارد، و گرنه در كنار هم قرار نمي‏گرفتند …

سفارش پیامبر خدا در باره ی پیروی از اهل بیت با صدها نوع و عبارات گوناگون بدست ما رسیده که از معروفترین و مستند ترین آنها حدیث معروف ثقلین است.

    1. در سنن ترمذی یکی دیگرازکتب ششگانه اهل سنّت آمده که پیامبرخدا فرمودند :

«إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمْ‏ مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِ‏ لَنْ‏ تَضِلُّوا بَعْدِي‏ أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»

رسول خدا (ص) فرمود: من چيزى بين شما بر جاى مى نهم كه اگر بدان چنگ زنيد، بعد از من هرگز گمراه نخواهيد شد. يكى از آن دو از ديگرى عظيم تر است : كتاب خدا رشته اى است كه از آسمان به زمين كشيده شده است. و ديگرى عترتم كه اهل بيت من اند. اين دو هرگز از هم جدا نمى گردند تا بر سر حوض (كوثر) نزد من وارد شوند. پس بنگريد بعد از من با ايشان چگونه رفتار مى كنيد.

    2. در مسند احمد است که پیامبر فرمود: «من بعد از خود، دو جانشین نزد شما به یادگار می‌گذارم: یکی، کتاب خدا و دیگری، اهل بیتم و این دو از هم جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض بر من وارد شوند».

این کلام پیامبر خدا به گونه های مختلف و با عبارت«اهل بیتی»(ونه عبارت «سنّتی») در منابع معتبر و گوناگون اهل سنّت آمده و جالب اینکه مدارک حاوی عبارت «سنّتی» طبق اصول علوم روائی خود اهل سنّت ضعیف می باشند. ما دراینجا به نشانی قسمتی از معتبرترین منابع آنان با روایات مورد تایید علمای بزرگ خودشان ازنظر صحت اشاره می کنیم .

1. سنن ترمذی، ج 12، ص 258 .
2. مسند احمد بن حنبل، ج 44، ص 134..
3. المعجم الکبیر، طبرانی، ج 5، ص 89 .
4. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 109 .
5. صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص 75 .
6. صحیح مسلم، ج 2، ص 44 .
7. کنزالعمال، متقی هندی، ج 1، ص 47 .

8. تفسیر ثعلبی، ج8، ص40؛

9. تفسیر بغوی، ج4، ص125؛

10.تفسیر رازی، ج8، ص173؛

11. تفسیر ابن کثیر، ج4،ص122؛

12. الدر المنثور جلال الدین سیوطی، ج2،ص60؛

13. تفسیر آلوسی، ج4،ص18؛

14. الکامل ابن عدی، ج6، ص67؛

15. تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج42، ص216؛

16. اسد الغابه ابن اثیر، ج2، ص12؛

17. سیر اعلام النبلا، ذهبی، ج9، ص365؛

18. سبل الهدی و الرشاد صالحی شامی، ج11،ص444؛

19. مجمع الزوائد، هیثمی، ج9، ص163.

حدیث ثقلین در منابع روائی شیعه نیز به کرّات و با عبارات گوناگونی آمده است، که ما به جهت رعایت اختصار تنها به اشاره به یک منبع زیر بسنده می کنیم:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) :إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي‏ أَهْلَ‏ بَيْتِي‏ فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.[4]

قرآن کریم نیز این سخن را به گونه ای دیگر به مسلمانان دستور می دهد، آنجائی که می فرماید:

]قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى[[5]

«( ای رسول خدا ) بگو: از شما ( در برابر ابلاغ رسالتم‏ ) هيچ پاداشى جز مودّت (دوستی و محبّت شدید ) نزديكان (يعنى اهل بيتم‏) را نمى‏خواهم.»

اساس اسلام چیست؟

رسول خدا (ص) فرمودند: «أساس الاسلام حبّی و حبّ أهل بیتی»اساس اسلام، دوستی من و اهل بیت من است[6]. 

و رسول خدا (ص) فرمودند:

«لِكُلِّ‏ شَيْ‏ءٍأَسَاسٌ‏ وَ أَسَاسُ‏ الْإِسْلَامِ‏ حُبُّنَا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏»

برای هرچیزی اساسی است،وپایه ی اسلام حبّ ما اهل بیت است[7].

و خداوند متعال در قرآن کریم درباره اسلام چنین می فرماید که:

]وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَالْإِسْلَامِ دِينًافَلَن­يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي­الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[[8]

«و هر کس جز اسلام آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.»

]وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[[9]

«چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته در حالی که دعوت به اسلام می‌شود ؟! خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند!»

]أفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ  قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ[10][

«آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها درگمراهی آشکاری هستند!»

پس اسلام یگانه مکتبی است که هر کس در آن درآید مورد حمایت خداوند است، و چنانکه نبی اکرم (ص) فرموند: اساس اسلام محبت اهل بیت (ع) است. از این دو سخن می توان نتیجه گرفت که: هر چه محبت الهی نسبت به اهل بیت (ع) در دل بنده شدت یابد در نتیجه درجات و کمالات وی کاملتر خواهد شد.

و بندگانی که سهمی از محبت اهل بیت علیهم السّلام ندارند، در نهایت از اسلام و عبادت خداوند متعال سهمی نخواهند داشت.

 از این روست که رسول الله(ص) فرمودند:

«لَا يُؤْمِنُ‏ عَبْدٌ حَتَّى‏ أَكُونَ‏ أَحَبَ‏ إِلَيْهِ‏ مِنْ‏ نَفْسِهِ‏ وَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِه‏.»[11]

هیچ بنده ای ایمان نیاورده، مگر اینکه من بنزدش بیشتر ازخودش ، و اهل بیتم از اهلش محبوب تر باشد، و عترتم را از عترتش بیشتر دوست بدارد، و ذات من از ذات او در نزد او محبوب تر باشد. 

و در روایتی از امام صادق A آمده است که فرمودند:

«كَذَبَ‏ مَنِ‏ ادَّعَى‏ مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ‏ يَتَبَرَّأْ مِنْ‏ عَدُوِّنَا»[12]

دروغ می‌گوید کسی که ادعای محبت و دوستی ما را دارد، اما از دشمن ما بیزاری نمی‌جوید.

و اینجاست که سرّ کلام رسول الله (ص) آشکار میشود که فرمودند:

«يَاعَلِيُ‏ لَوْ أَنَّ‏ أُمَّتِي‏ صَامُوا حَتَّى‏ يَكُونُوا كَالْحَنَايَا وَ صَلُّوا حَتَّى يَكُونُوا كَالْأَوْتَارِ ثُمَّ أَبْغَضُوكَ لَأَكَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ فِي النَّارِ.»[13]

ای علی اگر امت من آنقدر روزه بگیرند تا آنجا که کمرشان همانند قوس و کمان خمیده شوند،و آن قدر نماز بخوانند تا چون زه کمان لاغر گردند، اما با تو دشمنی نمایند، خداوند آن ها را به رو (باصورت) در آتش می افکند.

و بسند متواتر از نبي اکرم(ص) نقل شده که فرمودند:

«مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ.»

 مثل خاندان من در ميان شما همانند كشتي نوح است، هركس كه وارد كشتي شد نجات پيدا كرد، و كسي كه از سوار شدن سرباز زد نابود شد.

اهل بيت (ع)مكمل و متمم رسالت و اهداف عالى اسلام مى باشند و بدون آنان،در ميان امت مسلمين، خلائی پديدار مى گردد، كه جبران آن نه تنها مشكل، بلكه محال است و لذا در هر برهه اى وجود امام معصوم يك ضرورت دينى و اجتماعى است، خواه آن امام در ظاهر باشد و يا در پس پرده ى غيبت، همانند آفتاب در پشت ابر. در اين ميان به آحاد مسلمين فرض است با عشق و علاقه درونى از اين الگوهاى الهى پيروى نموده و كمال خويش را دو چندان كنند، زيرا بدون عشق و علاقه قلبى، تبعيت و پيروى ممكن نبوده و مفهوم واقعى نخواهد داشت. و دراين فرض، (محبت درونى) پيوند و همبستگى ناگسستنى در ميان امام و ماموم و ملت و رهبر معصوم فراهم گرديده و هيچ حادثه و خطرى نمى تواند آن آيين و پيروانش را تهديد كند و به اين نكته رسول خدا اشاره نموده و مى فرمايند:

«يا على! ان الاسلام عريان لباسه التقوى… و اساس الاسلام حبى و حب اهل بيتى.»[14]

يا على! همانا اسلام عريان و بدون لباس است و تقوى و پرهيزكارى لباس آن را تشكيل مى دهد… و اساس اسلام با محبت من و اهل بيتم متصور است.

اين حديث با مختصر تفاوتى در منابع مكتب تشيع نيز آمده است:

«يَا عَلِيُّ الْإِسْلَامُ‏ عُرْيَانٌ،‏ وَ لِبَاسُهُ‏ الْحَيَاءُ، وَ زِينَتُهُ الْوَفَاءُ، وَ مُرُوَّتُهُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ، وَعِمَادُهُ الْوَرَعُ، وَلِكُلِّ شَيْ‏ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ

 حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْت.‏»[15]

يا على! اسلام عريان و لباسش شرم و حيا است و زينتش وفادارى و جوانمردي اش عمل صالح و ستونش ورع و دورى از گناه و براى هر چيزى اساس و بنيانى است و محبت ما اهل بيت اساس اسلام است.

از اين سخنان درر بار رسول خدا (ص) استفاده مى كنيم، كه محبت اهل بيت (ع) زيربناى اسلام و آيين الهى است و بدون محبت آنان به حقيقت اسلام نمى توان رسيد، زيرا،درخت ريشه دار اهل بيت از همان شجره ى پرقدرت رسالت كه از منبع فيض الهى نشات گرفته است، سرچشمه مى گيرد و جدايى آنها حتى در يك واحدكوتاه زمانى هم ممكن نيست، چنانچه رسول گرامى اسلام مى فرمايند:

«…خُلِقْتُ‏ أَنَا وَ عَلِيٌ‏ مِنْ‏ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ أَنَا أَصْلُهَا وَ عَلِيٌّ فَرْعُهَا [وَ فَاطِمَةُ لِقَاحُهَا] وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثِمَارُهَا وَ أَشْيَاعُنَا أَوْرَاقُهَا فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا نَجَا وَ مَنْ زَاغَ عَنْهَا هَوَى….»[16]

 من و على از يك درخت خلق شده ايم، من اصل و ريشه ى درخت و على شاخه ى تنومند آن مى باشد و دخترم فاطمه عليهاالسّلام عامل بارورى آن و فرزندانم حسن و حسين ميوه هاى آنند. پيروان و

شيعيان ما برگهاى آن درختند. هركس به آن درخت درآويزد نجات يافته

و هر كس از آن دورى گزيند هلاك مى گردد.

اين حديث، به صراحت، ولايت را از رسالت تفكيك ناپذير دانسته و على g  را جان و روح پيامبر (ص) مى داند.

]قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى[[17]

«(ای رسول خدا) بگو: از شما(در برابر ابلاغ رسالتم‏) هيچ پاداشى جز مودّت (دوستی و محبّت شدید) نزديكان (يعنى اهلبيتم) را نمى‏خواهم.»

در اينجا لازم است به نكته اى اساسى در فريضه محبت اهل بيت اشاره شود و آن اينكه عشق و علاقه به خاندان معصوم رسالت مصالح زيادى در پى دارد، كه بيشتر آنها متوجه سالكان اين راه است. پروردگار عالم مى فرمايد:

]قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم [18][

«بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواسته ام به نفع خود شماست.»

يعنى: اگر از شما خواسته شده در برابر زحمات رسالت پيامبر، به خاندان معصوم اوعلاقه شديدى داشته باشيد، همگى به سود شما و برای شماست.

محبت اهل بيت (ع) :

محبّت اهل بیت (ع) آثار ارزشمندى در دنيا و آخرت براى پيروان آنان وسالكان اين مكتب دارد.كسى كه دوستدار اهل بيت است، پايگاه بسيار قوى و قدرتمند در دنيا دارد و در هنگام مرگ، ملائكه خدا به سراغ او می آيند و وى را از سكرات مرگ نجات داده و به بهشت جاويدان و درجات اخروى و همنشينى با خود آل محمد (ع) بشارت مى دهند. و پس از مرگ نيز در عالم برزخ و ميزان و محشر و صراط و محاسبه ى اعمال به فريادش می رسند، و قبرش را مزار خود قرار داده و مانند كعبه طوافش می كنند، و دهها ثمرات شيرين و پربار ديگر از آثار اين محبت كه شايد براى افراد عادى و كم اطلاع موجب تعجب و احيانا باورنكردنى باشد. اينك ما دلائل اين ادعاها كه بيشتر آنها از منابع خود اهل سنت استفاده مى گردد، خدمتتان تقديم مى داريم:

 1.عن­النبى(ص) : أَثْبَتُكُمْ‏ عَلَى‏ الصِّرَاطِ أَشَدُّكُمْ‏ حُبّاً لِأَهْلِ‏ بَيْتِي.»[19]

رسول خدا فرمودند: استوارترين شما در «صراط» كسى است كه بيش از ديگران به اهل بيتم علاقه مند باشد.

2. «عن على A: ان النبى(ص) و آله اخذ بيدالحسن و الحسين رضى اللَّه عنهما فقال: من احب هذين و اباهما و امّهما كان معى فى درجتى يوم القيامه.»[20]

على (ع) مى فرمايند : رسول خدا دست حسن و حسين عليهم السلام را به دستشان گرفته و فرمودند: هركس اين دو فرزندم را با پدر و مادر آنان دوست بدارد، در روز رستاخيز در درجه من، با من محشور مى گردد.

3. «قال رسول اللَّه (ص): يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُ‏ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ‏ فِي مِائَةٍ مِنَ الْمَوَاطِنِ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْحَشْرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَة…»[21]

رسول خدا فرمودند: اى سلمان! هركس دخترم فاطمه عليها السلام را دوست بدارد، او در بهشت با من خواهد بود و چنانچه كسى او را به خشم آورد، جايگاهش آتش است.

يا سلمان! محبت فاطمه عليهاالسلام در صد جا اثر سودمند خواهد داشت، از آن جمله: در حال مرگ و عالم قبر و ميزان و محشر و صراط و در پاى حساب اعمال….

4- عن النبى (ص) :

«أَلَا مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى‏ حُبِ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً ،أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ وَ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ ،أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ يُزَفُّ إِلَى الْجَنَّةِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا،أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فُتِحَ لَهُ فِي قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَى الْجَنَّةِ، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَةِ،أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ ،أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ،أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ كَافِراً،أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة،»[22]

پيامبر خدا (ص) فرموند:

آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد صلى اللَّه عليه و آله از دنيا برود شهيد از دنيا رفته و گناهانش بخشوده است و چنين شخصى با توبه و ايمان كامل دنيا را وداع گفته است.

آگاه باشيد كه هر كس با محبت آل محمد از دنيا رود، فرشته ى مرگ او را به بهشت بشارت داده و سپس دو مامور سوال در «برزخ»،(نکیر و منکر) باز هم به او بشارت دهند.

آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد از دنيا برود، او را با احترام به سوى بهشت مى برند. آنچنانكه عروس به خانه ى داماد.
آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد دنيا را ترك كند، قبر او مزار فرشتگان رحمت قرار مى گيرد.

آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد از دنيا رود، بر سنت و جماعت اسلام از دنيا رفته.

آنگاه در دنباله ى حديث سه جمله منفى و عذاب آمده كه:
آگاه باشيد هر كس با عداوت آل محمد از دنيا برود، روز قيامت در حالى وارد عرصه محشر شود كه در پيشانى او نوشته شده: اين مايوس از رحمت خدا.

آگاه باشيد هر كس با بغض آل محمد از دنيا برود، كافر از دنيا رفته.
آگاه باشيد هر كس با كينه ى آل محمد از دنيا برود، بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد.

اين احاديث چهارگانه كه همه ى آنها از مدارك معتبر اهل سنت انتخاب گرديد، نمونه ى صدها حديث صحيح و مورد قبول عالم اسلام است كه مى رساند دوستداران و پيروان مكتب ولايت و اهل بيت (ع)، چه مقام والايى دارند و چه موقعيت عظيمى را در پيشگاه خدا خواهند داشت كه كنار پيامبر (ص) در بهشت جاويدان بنشينند و از هرگونه اضطراب و سكرات مرگ در امان بمانند و ملائكه را خدمتگزار خود كنند و به مقام شهدا نائل آيند، و در عرصه ى محشر در پناه خدا قرار گرفته و….

    و بالعكس دشمنان اهل بيت در آتش جهنم گرفتار قهر خدا مى شوند و انواع عذابها را پذيرا گردند و آن چنان خوار و ذليل مى گردند كه در صف كفار قرار مى گيرند، زيرا : كسى كه با بغض اهل بيت از دنيا برود، كافر از دنيا رفته (مات كافرا).

فراموش نکنیم که در حدیث ثقلین رسول خدا جدائی ناپذیری قرآن و اهل بیت (ع) را تا ورود در کنار حوض کوثر نوید دادند و این سخن بازهم به این معناست که همواره از اهل بیت نبی مکرم اسلام شخص معینی تا قیام قیامت در کنار قرآن و دارنده ی علم قرآن همراه خواهد بود. راستی در زمان ما او کیست؟

خلاصه مطالب تا اینجا این شد که:

1- محکم ترین دست آویز ایمان که باعث جلو گیری از هلاکت انسان می گردد، دوستی ودشمنی در راه خداست

2- دوستی ودشمنی در راه خدا، خود مقدمه ی پذیرش ولایت تعیین شده از سوی خداست .

3- خداوند در قرآن کریم دوستی و محبّت شدید نسبت به اهل بیت را واجب قرارداده و آنها را از هرگونه زشتی و آلودگی بدور داشته است،

4- این عصمت و پاکیزگی از گناهان و نیز جدانشدن آنان از قرآن به عنوان یکی از دو یادگار گرانبهای پیامبر عظیم الشّان اسلام، خود یکی از بهترین دلایل واجب بودن پیروی اهلبیت عصمت و طهارت می باشد.

ازسوی دیگرآیات زیر نشان می دهند که در همه زمانها مردم امامی دارند :



  [1]  تفسير القمي، ج‏1، ص42

 [2]   (معاني الأخبار؛النص؛ص398)

 [3]   صحيح مسلم 4/1873

[4]  كمال الدين و تمام النعمة؛ ج‏1؛ ص234

 الشورى: 23[5]

[6]  كنز العمال، ج 12، ص 105، ح 34206. همچنین در المنثور، ج 6، ص 7.

[7]  المحاسن، ج 1، ص 247 ح 461.

[8]  آل عمران/85

 صفّ/17[9]

[10]  زمر/22

[11]   المعجم الكبیر، ج7، ص 86، ح6416؛ امالی صدوق، ص 274، ح9

[12]  بحار الأنوار (ط – بيروت) ؛ ج‏27 ؛ ص58

[13]  تاریخ دمشق ابن عساکر بخش امام امیرالمومنین ج۱ص۱۴۵ شماره ۱۷۹ به نقل از جابر بن عبدالله – مناقب ابن مغازلی ص۲۹۷ شماره ۳۴۰ – فرائد السمطین ج۱ص۵۱ شماره ۱۶ – کفایة الطالب ص۱۷۹و در چاپ دیگر ص۳۱۸.

[14]  كنزالعمال، ج 12، ص 105 ش 34206.

[15] وسائل الشيعه، ج 11، ص 141، بحارالانوار، ج 27، ص 91. با كمى تفاوت، مكارم الاخلاف ص 439.

[16]  مجمع البيان، ج 9، ص 28 – 29

[17]  الشوری/23

[18] سبا : 47

[19]  جامع الصغير سيوطى، ج 1، ص 30، ش 159.

[20]  فرائدالسّمطين، ج 2، ص 67، ش 391.

[21]  فرائد سمطين، ج 2، ص 67، ش 391

[22]  كشاف،ج 34،ص82 ذيل آيه23 شورى- فرايد،ج2،ص255،ش251- سفينه،ج1،ص201- نمونه ج7 20ص413.

ادامه دارد…..

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*