دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » محکمترین دستاویز ایمان(قسمت دوّم)

محکمترین دستاویز ایمان(قسمت دوّم)

images

ازسوی دیگرآیات زیر نشان می دهند که در همه زمانها مردم امامی دارند :

۱٫ ]إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ[[۱] 

«(ای رسول خدا)تو فقط بیم‏دهنده‏اى، وبراى هر قومى هدایت‏کننده‏اى است.»

روایات متعدد شیعه و سنّی از قول رسول خدا می گویند که هادی هر امّت در آیه فوق امام آن امّت می باشد.

۲- ] یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً[[۲]

«(یاد کن‏) روزى راکه هرگروهى ازمردم را با پیشوایانشان مى‏خوانیم پس کسانى که نامه اعمالشان را بدست راستشان دهند، پس آنان نامه خود را (با شادى وخوشحالى‏) مى‏خوانند و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ستم قرار نمى‏گیرند.»

ولی آیه ی بعدی می گوید هدایت تنها از سوی خدا است:

إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى[۳] ، بى‏تردید هدایت کردن بر عهده ماست.

وهمچنین آیات دیگری می فرمایند:

این هدایت بدست امامانی است که خداوند آنهارا امام هدایت قرار داده است:

   ]وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاهِ وَ إیتاءَ الزَّکاهِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ[۴][

«و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مى‏کردند، وانجام دادن کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحى کردیم، و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.»

    ]وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّاصَبَرُوا وَکانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ[[۵]

«و برخى از آنان را که از صابران بودند و همواره به آیات مایقین داشتند، پیشوایانى  قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‏کردند.»

پایه اصلی دین :

از این تقسیم بندی عرفی ومشهور که اعتقاد به ولایت وامامت در اصول مذهب قرار گرفته، برخی به غلط این نتیجه را گرفته اند که اعتقاد به امامت و ولایت اهل بیت (ع) ضرورت اسلامی نداشته، ایمان اسلامی بدون آن امکان پذیر است! در حالی که نصوص دینی، خلاف این دیدگاه را اثبات می کند. حضرت باقر (ع) فرمودند :

«بُنِیَ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَلَى‏ خَمْسٍ‏ عَلَى الصَّلَاهِ وَالزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ فَأَخَذَالنَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَتَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَهَ…[۶]

 اسلام بر پنج پایه بنا شده است: ۱- نماز و ۲- زکات و ۳- روزه و ۴- حج و ۵- ولایت ، و برای هیچ کدام از چهار اصل قبلی به اندازه ولایت، سفارش نشده است. سپس امام فرمودند:

فَأَخَذَالنَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَهَ».

ولی مردم، چهار اصل قبلی را گرفته، ولایت را رها کرده اند…

این روایت، اولویت ولایت را بر چهار اصل عبادی اسلام، یعنی بر نماز و زکات و روزه و حج  نشان می دهد.

در روایت دیگری از امام باقر (ع) ولایت اهل بیت علیهم السلام بالاترین حقیقت دینی معرفی شده است. آنجا که می فرمایند:

«ذِرْوَهُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ‏ وَ مِفْتَاحُهُ‏ وَ بَابُ‏ الْأَشْیَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ‏ تَبَارَکَ‏ وَ تَعَالَى الطَّاعَهُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ[۷]

بالاترین ومرتفع ترین امر دین وکلید همه امور دینی ومدخل آنها، ومایه خرسندی خدای جهان، اطاعت از امام پس از معرفت او است.

بنابراین، ولایت اهل بیت(ع) فرع دین نبوده، بلکه همه دین (غیر از توحید و نبوت ) فرع ولایت محسوب می شود.

 

پس امر ولایت از همه واجبات دینی اوجب واز یکایک فرائض الهی مهم تر است.

حضرت باقر (ع) در مقام بیان پایه های دین، پس از معرفی نماز و زکات و روزه و حج و ولایت به عنوان ارکان دین، در پاسخ سوال زراره که پرسید: کدامیک از این ارکان پنجگانه افضل است، فرمودند:

«الْوَلَایَهُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَ‏ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِن.»[۸]

ولایت از دیگر مبانی برتر است. زیرا که کلید آنها ولایت است، پیشوای الهی مردم را به روش انجام آنها راهنمایی می نماید.

نکته قابل توجه :

 اینجا است که ازپنج رکن (نماز، زکات، روزه، حج و ولایت) یاد شده، در چهار اصل آنها عذر موجه افراد در ناچاریها پذیرفته است و شارع مقدس در مورد آنها تخفیف قائل گردیده است :

مثل اینکه در سفر، نماز شکسته شده، زکات تا زمانی که مال به حد نصاب نرسد واجب نبوده، روزه بر بیمار و مسافر و پیر واجب نیست، حج به شرط استطاعت واجب می باشد.

ولی ولایت با هیچ عذری از دوش افراد برداشته نشده، در همه شرائط و حالات، افراد به معرفت و اطاعت امام، موظف بوده وبدان

آزموده می گردند. حضرت باقر (ع) فرمودند:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِأَنْ یَقُولَ یَا رَبِ‏ لَمْ‏ أَعْلَمْ‏ أَنَّ وُلْدَ فَاطِمَهَ هُمُ‏ الْوُلَاهُ …»[۹]

خداوند روز قیامت، عذر کسی را که بگوید: من از اینکه فرزندان حضرت فاطمه پیشوای همه مردم بوده اند خبر نداشتم، نمی پذیرد

پس زیبنده است که ما نسبت به این اصل که مهمترین رکن دینی (پس از توحید و نبوت)  قلمداد شده است،توجه واهتمام بیشتری ورزیم.

شرط ایمان

خداوند متعال در قرآن، برخی از مسلمانان را شایسته مقام ایمان ندانسته، نام مسلمان را مناسب آنان معرفی نموده می فرماید :

]قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ[۱۰][

اعراب مدعی ایمان شدند، ای پیامبر، به آنان بگو که (لیاقت) ایمان ندارید، ولی بگویید که ما اسلام آوردیم. پس بین مسلمان و مومن تفاوت است. این تفاوت در کجا است؟ مومن چه اعتقادی دارد که مسلمان ندارد؟

حد اقل ایمان

فردی از امیرالمومنین درباره حد اقل ایمان وکفر وگمراهی پرسید، امام در پاسخ فرمودند: حد اقل ایمان آن است که خدای بزرگ، خود را به انسان بشناساند، پس انسان به اطاعت خدا اقرار کند، سپس خدا، پیغمبرش را به او بشناساند وانسان به نبوت ودریافت تعالیم دین اقرار کند. (آن گاه خدا) حجت خود بر خلق وگواه بر خلق را به انسان معرفی نماید وانسان به فرمانبرداری او اقرار نماید…

وحد اقل گمراهی آن است که انسان حجت خدا در زمین و گواه خدا بر خلق را که خداوند به اطاعت او امر نموده و ولایت او را واجب کرده است نشناسد.

تفاوت ایمان و اسلام، غیر از اعتقاد قلبی وعمل به مبانی دینی، در اعتقاد به اصل مهم ولایت اهل بیت علیهم السلام نهفته است.

مومن کسی است که به جانشینان پیامبر اکرم (ص)، از امیر المومنین گرفته تا حضرت مهدی (ع)، به همگی آنان معتقد بوده آنانرا جانشینان پیامبر و حجج الهی بداند. کسی که این اعتقاد را ندارد، شایسته لقب مومن نیست.

فرق اسلام وایمان

 فردی از امام صادق (ع) درباره فرق اسلام و ایمان پرسید. امام فرمودند:

«الْإِسْلَامُ‏: هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی‏ عَلَیْهِ‏ النَّاسُ‏، شَهَادَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ إِقَامُ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاهِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ :

الْإِیمَانُ: مَعْرِفَهُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَاوَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ،کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا.»[۱۱]

اسلام همان اعتقاد آشکاری است که مردم برآن هستند. یعنی گواهی به توحید خداوند متعال ونبوت پیامبر اکرم وبر پاداشتن نماز وپرداخت زکات وانجام حج وروزه ماه رمضان، این اسلام است.ولی؛

ایمان عبارت است از اعتقاد به امامت اهل بیت علیهم السلام همراه بامبانی قبل(توحید ونبوت و…)،پس اگرفرد، به اسلام اقرار نمود و ولایت اهل بیت را نشناخت ، مسلمان گمراه است ( مومن نخواهد بود ).

در روایتی دیگر، حضرت باقر یا امام صادق (ع) ایمان را این گونه توصیف فرموده اند:

«لَا یَکُونُ‏ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى‏ یَعْرِفَ‏ اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّهَ کُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ یَرُدَّ إِلَیْهِ وَ یُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ کَیْفَ یَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ یَجْهَلُ الْأَوَّلَ.»[۱۲]

هیچ بنده ای مومن نخواهد بود مگر اینکه خدا و پیامبرش و همه امامان را بشناسد به معرفت امام زمانش نائل آید و مسائل را به او ارجاع دهد و تسلیم فرمان امام زمانش باشد، سپس فرمودند چگونه شخصی امام آخرین را می تواند بشناسد در حالی که به امام اولش جاهل باشد؟!

امام کاظم (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند :

«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِنَ الْفَائِزِینَ فَلْیَتَوَلَّ  ابْنَهُ الْحَسَنَ الْعَسْکَرِیَّ وَ مَنْ‏ أَحَبَ‏ أَنْ‏ یَلْقَى‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ قَدْ کَمُلَ‏ إِیمَانُهُ‏ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَلْیَتَوَلَّ ابْنَهُ الْمُنْتَظَرَ مُحَمَّداً صَاحِبَ الزَّمَانِ الْمَهْدِىَّ فَهَؤُلَاءِ مَصَابِیحُ الدُّجَى، وَ أَئِمَّهُ الْهُدَى، وَ أَعْلَامُ التُّقَى فَمَنْ‏ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَلَّاهُمْ کُنْتُ ضَامِناً لَهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّهَ»[۱۳].

کسی که می خواهد در حالی خدا را ملاقات کند که ایمان او کامل و اسلام او نیکو باشد پس به ولایت حجه بن الحسن که همه در انتظار اویند معتقد شود.

اصل مسئله مهدویت بقدری در میان مسلمین معروف و مورد قبول است که مفتی اعظم اخیر عربستان علیرغم عدم قبول ائمه اثنی عشر، با توجه به روایات معتبر، منکر مهدی را کافر می داند:

به متن این پرسش و پاسخ توجّه فرمائید:

متن سؤال :

شخصی، مسیح دجال و مهدی و نزول عیسی(ع) و یأجوج و مأجوج را انکار می کند و به هیچ کدام اعتقادی ندارد و و ادعایِ عدمِ صحتِ آنچه که در احادیث در مورد آنان آمده را می کند، در حالیکه او بر علم حدیث و علوم دیگر هیچ احاطه ای ندارد و در این امر علماء با گفتگو کردند، اما اذعان دارد که تمام احادیث مذکور در این باب به منزله ی کذب و افترا بر رسول الله(ص) است که در اسلام تدخل یافته اند. در حالیکه او اهل نماز و روزه و مقید به فرائض می باشد؛ پس حکم در مورد او چیست؟

پاسخ مفتی اعظم بن باز:

چنین شخصی – پناه می برم بخدا- کافر می باشد؛ زیرا که امر ثابتی که از سوی رسول الله(ص) صادر شده را انکار کرده، پس اگر اهل علم برای او بیان و آشکار کردند اما او همواره بر تکذیب و انکار آنها اصرار می ورزد. پس در چنین حالتی کافر می باشد؛ زیرا که هر کس رسول الله (ص) را تکذیب کند، کافر است، و هر کس بر خدا دروغ بندد کافر است، و اخبار متواتر رسول الله(ص) در مورد نزول مسیح بن مریم و نزول مسیح از آسمان در آخر الزمان وخروج یأجوج و مأجوج و دجال در آخر الزمان و خروج مهدی آمده و این چهار امر از ثوابت می باشند. خروج مهدی در آخر الزمان که زمین را پر ازعدل و داد می کند بعد از اینکه پر از ظلم و ستم گردد، و نزول عیسی بن مریم و خروج دجال درآخرالزمان و خروج یأجوج و مأجوج، تمام این امور در احادیث صحیح و متواتر از رسول الله (ص) ثابت شده اند. پس انکارشان کفر و گمراهی است- عافیت و سلامت را از خداوند مسئلت می داریم.

در مورد سؤال اول، آنچه که به این سه شخصیت دجال و مسیح بن مریم و یأجوج و مأجوج مربوط می شود بدلیل تواتر اخبار از رسول الله(ص) هیچ شکی در مورد آنها وجود ندارد، و اما در مورد مهدی، اخبار متواتری وارد شده است و یک خبر نیست بلکه تواتر این روایات از رسول الله(ص) می باشند، اما برای برخی مردم در مورد آن اشکال و جای شک وجود دارند، و ممکن است گفته شود کسی که فقط مهدی را منکر شود کافر است، اما کسی که دجال یا مسیح بن مریم یا یأجوج و مأجوج را انکار کند در کفر و وقوف او شکی نیست، بلکه توقف فقط در انکار مهدی است، پس ممکن است این در توقف، کفر و ارتداد از اسلام گفته شود، زیرا که شخصی بر آن اشکال وارد نمود. و ظاهر و نزدیک به آن کفر و لیکن بعضی از علماء در مورد آن وقفه ای(تردید) دارند، و اما در مورد یأجوج و مأجوج و دجال و عیسی ابن مریم هر کس که منکر یکی از این سه مورد شود کافر می باشد- عافیت و سلامت را از خداوند مسئلت می داریم- خداوند به وجود شما برکت دهد.             پایان گفته های بن باز

***************
متن عربی از سایت رسمی بن باز

إنکار علامات الساعه کفر

یوجد لدینا رجل ینکر المسیح الدجال، والمهدی، ونزول عیسى -علیه السلام-، ویأجوج ومأجوج، ولا یعتقد فی شیء منها، ویدعی عدم صحه ما ورد فی ذلک من أحادیث،مع العلم بأنه لا یفقه شیئاً فی علم الحدیث ولا فی غیره، وقد نوقش فی هذه الأمور من قبل علماء، ولکنه یزعم أن کل الأحادیث الوارده فی هذه الأمور مکذوبه على النبی – صلى الله علیه وسلم -، و دخیلهً على الإسلام، وهو یصلی ویصوم ویأتی بالفرائض، فما حکمه؟

مثل هذا الرجل یکون کافراً -أعوذ بالله-؛ لأنه أنکر شیئاً ثابتاً عن رسول الله -علیه الصلاه والسلام- فإذا کان بین له أهل العلم ووضحوا له ومع هذا أصر على تکذیبها وإنکارها فیکون کافراً لأن من کذب الرسول – صلى الله علیه وسلم – یکون کافراً ومن کذب الله فهو کافر وقد صحت وتواترت علیه الأخبار رسول الله فی نزول المسیح ابن مریم فی نزول المسیح من السماء فی آخر الزمان وفی خروج یأجوج ومأجوج وخروج الدجال فی آخر الزمان وخروج المهدی وهذه الأربعه ثابته خروج المهدی فی آخرالزمان یملأ الأرض قسطاً بعدما ملئت جوراً ونزول عیسى ابن مریم وخروج الدجال فی آخر الزمان وخروج یأجوج ومأجوج کل هذا ثابت فی الأحادیث الصحیحه المتواتره عن رسول الله -علیه الصلاه والسلام- فإنکارها کفر وضلال نسأل الله العافیه والسلامه. السؤال الأول ما یتعلق بالدجال والمسیح ابن مریم ویأجوج ومأجوج هؤلاء الثلاثه لیس فیهم شک ولا ریب تواترت فیهم الأخبار -علیه الصلاه والسلام-. وأما المهدی فقد تواترت فیه الأخبار أیضاً وحکاها غیر واحد أنها تواترت عن النبی – صلى الله علیه وسلم – لکن لبعض الناس فیها إشکال وتوقف، فقد یقال بالتوقف فی کفر من أنکر المهدی وحده فقط، وأما من أنکر الدجال أو المسیح ابن مریم أو یأجوج ومأجوج فلا شک فی کفره ولا توقف، وإنما التوقف فیمن أنکر المهدی فقط، فهذا قد یقال فی التوقف کفره وردته عن الإسلام؛ لأن قد جاء من أشکل علیه ذلک. والأظهر فی هذا والأقرب فی هذا کفرو، لکن لبعض العلماء توقف فی ذلک، وأما ما یتعلق بیأجوج ومأجوج والدجال وعیسى ابن مریم فمن أنکر هذه الثلاث أو واحد منهم فقد کفر -نسأل الله العافیه-. بارک الله فیکم.

http://www.binbaz.org.sa/mat/18100

اکنون به دو روایت معتبر در خصوص امام مهدی از منابع اهل سنّت توجّه فرمائید:

۱-  عن جابربن عبداللّه قال قال رسول اللّه(ص):«من انکرخروج المهدی فقد کفربما انزل علی محمد…»

کسی که خروج و قیام مهدی منتظر را انکار نماید یا آن را تکذیب کند و دروغ انگارد، بدانچه خدا بر پیامبر نازل فرموده کافر شده.
۲-  «… و من کذّب المهدی فقد کفر»

و هر کسی مهدی را تکذیب کند (یعنی آن را دروغ بداند) به تحقیق کافرشده است؛مصادر نقل آنها به قرار زیر است:

۱- «فوائد الاخبار» ابوبکر احمد بن محمد اسکافی یا اسکاف (۲۶۰) به نقل مصادر مورد اشاره ذیل

۲-  «جمع الاحادیث الوارده فی المهدی» حافظ ابوبکر بن خیثمه ــ احمد بن زهیر بن حرب نسائی (۲۷۹) به نقل سید محمد صدیق قنوجی بخاری در «الاذاعه…» ص ۱۳۷

۳-  «معانی الاخبار» ابوبکر محمد بن ابراهیم کلاباذی بخاری(۳۸۰) نیز بنقل مصادر ذیل

۴-  «روض الانف و شرح السیره» ابوالقاسم عبدالرحمن سهیلی (۵۸۱) ج ۲ ص ۴۳۱ از مالک بن انس از محمد بن منکدر از جابر

۵-  «عقد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر» یوسف بن یحیی مقدسی شافعی (۶۸۵) ص ۱۵۷ به نقل از «فوائد الاخبار» از اسکافی و «شرح السیره» ابوالقاسم سهیلی

۶-  «فرائدالسمطین» شیخ ابراهیم بن محمد حموینی (۷۳۰) ج ۲ ص ۳۳۴ شماره ۵۸۵ به نقل از ابوبکر محمد بن ابراهیم کلاباذی ــ مؤلف «معانی الاخبار»

۷-  «لسان المیزان» ابن حجر عسقلانی (۸۵۲) ج ۵ ص ۱۴۷ چاپ مصر و ص ۱۳۰ چاپ حیدر آباد به نقل از «معانی الاخبار» کلاباذی
۸-  «العرف الوردی فی اخبار المهدی»جلال الدین سیوطی(۹۱۱) ص۱۶۱ بنقل از«فوائدالخبار»اسکافی

۹-  «القول المختصر فی علامات المهدی المتنظر»ابن حجر شافعی مکی (۹۷۴) ص ۵۶ عکس نسخه خطی مکتبه ظاهریه شام در کتابخانه آیت اللّه مرعشی قم بنقل از فوائد الاخبار اسکافی و شرح السیره ابوالقاسم سهیلی

۱۰-  نیز در «الفتاوی الحدیثیه»ابن حجر مکّی ص ۳۷ و برحسب چاپ مندرج در الامام المهدی ص ۳۳۲

۱۱- «البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان»متقی هندی (۹۷۵) پایان باب سیزدهم کتاب، بنقل از یحیی بن محمد حنیفی ضمن فتوای او (در ردّ مهدی دروغین جونپوری) صادر در سنه ۹۵۲ هـ .

۱۲-  «لوائح الانوار الالهیه…» شیخ محمد بن احمد سفارینی حنبلی (۱۱۸۸) ج ۲ بخش ویژه حضرت مهدی تحت عنوان «فائده الخامسه» بنقل از حافظ اسکافی (مؤلف فوائد الاخبار) از جابربن عبداللّه با تعبیر به مرضی و پسندیده بودن سند آن.

۱۳-  «ینابیع الموده» سلیمان بن ابراهیم قندوزی (۱۲۹۴)، آغاز باب ۷۸ بنقل از جابر بن عبداللّه انصاری

۱۴-  «الاذاعه لما کان و مایکون بین یدی الساعه»سید محمد صدیق قنو جی بخاری (۱۳۰۷) ص ۱۳۷ بنقل از «جمع الاحادیث الوارده فی المهدی» ابن خیثمه و «فوائد الاخبار» اسکافی

۱۵-  «المهدی المنتظر»ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صدیق مغربی ادریسی (۱۳۰۸) ص۹۴، به نقل از «فوائد الاخبار ابوبکر اسکافی»

***************

به همین جهت، در زیارت امام زمان (ع) خطاب به آن حضرت می گوییم:

«السلام علیک یاباب الله الذی لا یؤتی إلاَّ منه،السلام علیک یاسبیل الله الذی من سلک غیره أهلک»

سلام بر تو ای دروازه (دین) خدا که جز از طریق آن نمی توان (به سوی خدا) آمد، سلام بر تو ای راه خدا که هر کس غیر آن را رود، هلاک می گردد.

 پس اعتقاد به ولایت ائمه اطهار (ع) و در زمان حاضر،ایمان به امامت و ولایت حضرت مهدی (عج) لازمه ایمان هر مومنی است که بدون آن، کسی به جرگه ایمان وارد نمی گردد .



[۱]  الرعد / ۷

[۲]  الإسراء/۷۱

[۳]  اللیل /۱۲

[۴]  الأنبیاء/ ۷۳

[۵]  السجده/۲

[۶]  الکافی(ط- الإسلامیه) ج‏۲؛ص۱۸

[۷]  الکافی(ط- الإسلامیه) ؛ ج‏۱؛ص۱۸۵

[۸]  الکافی (ط –  الإسلامیه) ج‏۲ ص۱۸

[۹]  معانی الأخبار؛النص؛ص۱۰۷

[۱۰]  الحجرات/۱۴

[۱۱]  الفصول المهمه فی أصول الأئمه (تکمله الوسائل) ج‏۱؛ص۴۲۹

[۱۲]  الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏۱ ؛ ص۱۸۰

[۱۳]  مقتضب الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر؛ المقدمه ؛ ص۱۱

ادامه دارد……

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*