عدم جواز به کار بردن کلمه عشق برای خداوند
اگر واژه عشق رادرلغت نامه بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که چرا قرآن کلمه عشق را بکار نبرده بلکه تنهالغت محبت را به کار برده است ومغالطه ای که کلمه عشق را مترادف محبت قرارمی دهنداز مغالطه های بزرگ فلاسفه وعرفا می باشدوارتباط آن باوحدت وجود و یکی بودن خالق ومخلوق درهمین است ورمز اصلی استفاده از این کلمه همین است که چون مبنای فلاسفه وعرفا درعرفان بشری فنای در ذات است با کلمه محبت نمی شود این مبنارا مطرح کرد بلکه باید کلمه ای باشدتا دوچیز در هم فنا شوند.
عشق از عشقه مشتقّ است و آن گیاهى است که آن را به فارسى پیچک گوییم، بر درخت می پیچد چنان که از بیخ تا شاخه هاى آن را فرا می گیرد….
عشق، سنخیّت میان عاشق و معشوق را می رساند در حالیکه در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین هیچگونه شباهت و سنخیتی میان خالق و مخلوق نبوده و غیریّت یا تباین کامل میان خالق و مخلوق وجود دارد.
حدیث اوّل :
۱) عشق انسان را کور و کر می کند و عقل را زایل میگرداند
وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَهٍ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَهٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا حَیْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا وَ حَیْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا لَا یَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا یَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ[۱]
امام على «ع»: کسى که عاشق چیزى شود، چشم خود را کور و قلب خود را بیمار کرده است. عاشق با چشمى نادرست می بیند و با گوشى ناشنوا می شنود، شهوات عقل او را از کار می اندازد، و دنیا قلب او را می کشد، و نفس او خواستار بی چون و چراى آن می شود. عاشق دنیا بنده دنیا مىشود، و بنده کسانى که چیزى از دنیا در دست دارند، دنیا به هر طرف رود او نیز به همان طرف می رود، و به هر جا رو کند به آنجا رو می کند، هیچ بازدارندهاى خدایى او را از بدى باز نتواند داشت، و از هیچ اندرزگویى اندرز نتواند گرفت.
[۱] – نهج البلاغه»/ ۳۳۰، عبده ۱/ ۲۲۹
حدیث دوّم :
۲) عاشقان کسانی هستند که از یاد خدا غافل گشته اند:
عن المفضل بن عمر قال : سالت ابا عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام عن العشق ، فقال : قلوبٌ خلت من ذکر الله فاذاقها اللهُ حبّ غیره./علل الشرایع باب صد و هجده/
از مفضل بن عمر نقل است که گفت از حضرت ابا عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام از عشق پرسیدم ؟ حضرت فرمودند : هر قلبی که از ذکر خدا خالی باشد پس حق تعالی محبت غیر خودش را به آن می چشاند !!
برچسبها: عدم جواز به کار بردن کلمه عشق برای خداوند, عشق و عقل در تضاد با هم, عشق و محبت دو چیز جدا از هم, عشق و خداوند
منبع: وبلاگ آقای دکتر حسین فریدونی
سلام علیکم
در مورد اینکه فرموده اید وحدت وجود همان یکی بودن خالق و مخلوق است و به صورت غیر مستقیم این مطلب را به عرفا و فلاسفه نسبت داده اید،تا آنجایی که بنده کلمات عرفا را بررسی کرده ام ،ایشان چنینی عقیده ای ندارند.(آلبته منظور عرفا و فلاسفه ای هستند که به راستی عارف و فیلسوفند) همینطور در معنای فنای فی الله،در کتاب در محضر علامه طباطبایی گزارشی را نقل میکند که مشابه همین سوال را از ایشان کرده اند و ایشان جوابی غیر از این داده اند و معنایی را که شما در این مطلب برای فنا به عرفا نسبت داد ه اید،کاملا رد کرده اند.همین طور علامه طهرانی در کتاب روح مجرد از موحد عظیم و عارف کبیر سید هاشم حداد مطالبی را در مورد فنا و تجرد و … مطرح میکند که کاملا برخلاف این چیزی است که شما به عرفا نسبت میدهید.موارد مشابه دیگری هم وجود دارد که به دلیل طولانی شدن کلام عرض نمیکنم.حال یا شما امثال این آقایان را فیلسوف یا عارف نمیدانید یا میخواهید حرفی را که آنها نزده اند به زور به آنها بچسبانید!
در مورد دو حدیثی که در زیر نوشته اید هم بایستی عرض کنم که در همان نگاه اول مشخص است که منظور از این عشق در این احادیث نورانی،عشق مجازی است و نه عشق حقیقی و در نتیجه از این احادیث نمیتوانید برای اثبات مدعای خود استفاده کنید.
در مورد مطلبی که در مورد ریشه کلمه عشق مطرح کرده اید بایستی عرض کنم که معنای ریشه کلام بیانگر همه معنای ان کلمه نمیباشد و این امری مسلم است و در بعضی موارد حتی معنای کلمه با معنای ریشه آن تفاوت دارد.مثلا کلمه “طریق” در معنای راه به کار میرود در حالی که از ریشه “طرق” است.”طرق” یعنی سر و صدایی که به هنگام راه رفتن روی زمین ایجاد مبشود و به همین مناسبت در معنای راه به کار رفته است.پس از این مورد هم شما به مقصود خود نائل نخواهید شد.
اینکه به صورت غیر مستقیم بیان فرمودید که عشق در روایات به معنای منفی فقط به کار رفته است،ادعای باطلی است.زیرا شاید در حدود ۳ مورد در روایات کلمه عشق به معنای مثبتش به کار رفته است.به عنوان مثال حدیثی از امیر المومنین علیه السلام در مورد شهدای کربلا وجود دارد که به هنگام بازگشت یا رفتن به جنگ صفین فرموده اند که در قسمتی از ان با دست اشاره به جایی میکنند و میفرمایند:” ههنا مضاجع العشاق” و شهدای کربلا را با لفظ عاشقان یاد میکنند.به نظر حقیر چون هرکسی لیاقت عاشق خدا شدن را پیدا نمیکند و این افراد نادر هستند،مثل همان شهدای کربلا، کلمه عشق هم در روایات بسیار کم آمده است.البته این مساله را هم باید در نظر گرفت که همه روایات به دست ما نرسیده است.
البته مطالب دیگری هم دارم که به دلیل طولانی شدن کلام به وقت دیگری موکول میکنم.الغرض اینکه به نظر بنده شما بین اهل تصوف و عرفای بالله خلط کرده اید.بهتر است کمی بیشتر در این باره تحقیق فرمایید.با تشکر.