جمعه , 13 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » چهل حديث اخلاقي از امام موسي کاظم عليه السلام

چهل حديث اخلاقي از امام موسي کاظم عليه السلام

download

چهل حديث اخلاقي از امام موسي کاظم عليه السلام :

1- تعقّل و معرفت

« ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِيائَهُ وَ رُسُلَهُ إِلي عِبادِهِ إِلاّ لِيَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ ».
خداوند پيامبران و فرستادگانش را به سوي بندگانش بر نينگيخته، مگر آن كه از طرف خدا تعقّل كنند. پس نيكوترينشان از نظر پذيرش، بهترينشان از نظر معرفت به خداست، و داناترينشان به كار خدا، بهترينشان از نظر عقل است، و عاقلترين آنها، بلند پايه ترينشان در دنيا و آخرت است.
2- حجّت ظاهري و باطني
« إِنَّ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حُجَّتَيْنِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاْنْبِياءُ وَ الاْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ ».
همانا براي خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پيامبران و امامان; و حجّت پنهاني عبارت است از عقول مردمان.
3- صبر و گوشه گيري از اهل دنيا
« أَلصَّبْرُ عَلَي الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالي إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيا وَ الرّاغِبينَ فيها وَ رَغِبَ فيما عِنْدَ رَبِّهِ وَ كانَ اللّهُ آنِسَهُ فِي الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِي الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ في غَيْرِ عَشيرَة ».
صبر بر تنهايي، نشانه قوّت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالي تعقّل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انيس اوست و در تنهايي يار او، و توانگري او در نداري و عزّت او در  بی تيره و تباري است.
4- عاقلان آينده نگر
« إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِي الدُّنْيا وَ رَغِبُوا فِي الاْخِرَةِ لاِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيا حَتّي يَسْتَوْفي مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَيَأْتيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْياهُ وَ آخِرَتَهُ ».
به راستي كه عاقلان، به دنيا بي رغبتند و به آخرت مشتاق; زيرا ميدانند كه دنيا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنيا او را بخواهد تا روزي خود را از آن دريافت كند، و هر كه دنيا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنيا و آخرتش را بر او تباه كند.
5-  تضرّع براي عقل
«مَنْ أَرادَ الْغِني بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِي الدّينِ فَلْيَتَضَّرَعْ إِلَي اللّهِ في مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ اسْتَغْني وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِما يَكْفيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِني أَبَدً ».
هر كس بي نيازي خواهد بدون دارايي، و آسايش دل خواهد بدون حسد، و سلامتي دين طلبد، بايد به درگاه خدا زاري كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفايتش كند قانع باشد. و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بي نياز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بي نيازي نرسد.
6- ديدار با مؤمن براي خدا
« مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَيْرِهِ، لِيَطْلُبَ بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَكَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعينَ أَلْفِ مَلَك مِنْ حينَ يَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّي يَعُودَ إِلَيْهِ يُنادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَكَ الْجَنَّةُ، تَبَوَّأْتَ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِل ».
هر كس ـ فقط براي خدا نه چيز ديگر ـ به ديدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعده هاي الهي برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد كه همه ندايش كنند: هان! پاك و خوش باش و بهشت برايت پاكيزه باد كه در آن جاي گرفتي.
7- مروّت، عقل و بهاي آدمي
« لا دينَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ إِنَّ أَعْظَمَ النّاسِ قَدْرًا الَّذي لايَرَي الدُّنْيا لِنَفْسِهِ خَطَرًا، أَما إِنَّ أَبْدانَكُمْ لَيْسَ لَها ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبيعوها بِغَيْرِها.»
كسي كه جوانمردي ندارد، دين ندارد; و هر كه عقل ندارد، جوانمردي ندارد. به راستي كه باارزشترين مردم كسي است كه دنيا را براي خود مقامي نداند، بدانيد كه بهاي تن شما مردم، جز بهشت نيست، آن را جز بدان مفروشيد.
8- حفظ آبروي مردم
« مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ ».
هر كه خود را از آبروريزي مردم نگهدارد، خدا در روز قيامت از لغزشش ميگذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت خشمش را از او باز دارد.
9- عوامل نزديكي و دوري به خدا
« أَفْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَي اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ ».
بهترين چيزي كه به وسيله آن بنده به خداوند تقرّب ميجويد، بعد از شناختن او، نماز و نيكي به پدر و مادر و ترك حسد و خودبيني و به خود باليدن است.
10- عاقل دروغ نميگويد
« إِنَّ الْعاقِلَ لا يَكْذِبُ وَ إِنْ كانَ فيهِ هَواهُ ».
همانا كه عاقل دروغ نميگويد، گرچه طبق ميل و خواسته او باشد.
11- حكمت كم گويي و سكوت
« قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُكْمٌ عَظيمٌ، فَعَلَيْكُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ ».
كم گويي ، حكمت بزرگي است، بر شما باد به خموشي كه شيوه اي نيكو و سبك بار و سبب تخفيف گناه است.
12-  هرزه گويي بي حيا
«إِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلي كُلِّ فاحِش قَليلِ الْحَياءِ لا يُبالي ما قالَ وَ لا ماقيلَ لَهُ» همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوِی كم حيائی كه باكي ندارد چه ميگويد و يا به او چه می گويند حرام گردانيده است.
13-  متكبّر، داخل بهشت نميشود
« إِيّاكَ وَ الْكِبْرَ، فَإِنَّهُ لا يَدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ كانَ في قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّة مِنْ كِبْر ».
از كبر و خودخواهي بپرهيز، كه هر كسي در دلش به اندازه دانه اي كبر باشد، داخل بهشت نميشود.
14- تقسيم كار در شبانه روز
« إِجْتَهِدُوا في أَنْ يَكُونَ زَمانُكُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَيُخَلِّصُونَ لَكُمْ فِي الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكُمْ في غَيْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَي الثَّلاثِ ساعات ».
بكوشيد كه اوقات شبانه روزي شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتي براي مناجات با خدا، 2 ـ قسمتي براي تهيّه معاش، 3 ـ قسمتي براي معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد كه عيبهاي شما را به شما ميفهمانند و در دل به شما اخلاص ميورزند، 4 ـ و قسمتي را هم در آن خلوت ميكنيد براي درك لذّتهاي حلال [و تفريحات سالم] و به وسيله انجام اين قسمت است كه بر انجامِ وظايف آن سه قسمت ديگر توانا ميشويد.
15-  همنشيني با ديندار و عاقل خيرخواه
« مُجالَسَةُ أَهْلِ الدّينِ شَرَفُ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، وَ مُشاوَرَةُ الْعاقِلِ النّاصِحِ يُمْنٌ وَ بَرَكَةٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفيقٌ مِنَ اللّهِ، فَإِذا أَشارَ عَلَيْكَ الْعاقِلُ النّاصِحُ فَإِيّاكَ وَ الْخِلافَ فَإِنَّ في ذلِكَ الْعَطَبَ ».
همنشيني اهل دين، شرف دنيا و آخرت است، و مشورت با خردمندِ خيرخواه، يُمن و بركت و رشد و توفيق از جانب خداست، چون خردمند خيرخواه به تو نظري داد، مبادا مخالفت كني كه مخالفتش هلاكت بار است.
16-  پرهيز از اُنس زياد با مردم
« إِيّاكَ وَ مُخالَطَةَ النّاسِ وَ الاْنْسَ بِهِمْ إِلاّ أَنْ تَجِدَ مِنْهُمْ عاقِلاً وَ مَأْمُونًا فَآنِسْ بِهِ وَ اهْرُبْ مِنْ سايِرِهِمْ كَهَرْبِكَ مِنَ السِّباعِ الضّارِيَةِ ».
بپرهيز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر اين كه خردمند و امانتداري در ميان آنها بيابي كه [در اين صورت] با او انس گير و از ديگران بگريز، به مانند گريز تو از درنده هاي شكاري.
17-  نتيجه حبِّ دنيا
« مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيا ذَهَبَ خَوْفُ الاْخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ وَ ما أُوتِي عَبْدٌ عِلْمًا فَازْدادَ لِلدُّنيا حُبًّا إِلاَّ ازْدادَ مِنَ اللّهِ بُعْدًا وَ ازْدادَ اللّهُ عَلَيْهِ غَضَبً ».
هر كه دنيا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اي دانشي

ندهند كه به دنيا علاقه مندتر شود، مگر آن كه از خدا دورتر و مورد خشم او

قرار گيرد.
18-  پرهيز از طمع و تكيه بر توكّل
« إِيّاكَ وَ الطَّمَعَ، وَ عَلَيْكَ بِالْيَأْسِ مِمّا في أَيْدِي النّاسِ، وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الَْمخْلُوقينَ، فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحٌ لِلذُّلِّ، وَ اخْتِلاسُ الْعَقْلِ وَاخْتِلاقُ الْمُرُوّاتِ، وَ تَدْنيسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهابُ بِالْعِلْمِ. وَ عَلَيْكَ بِالاِْعْتِصامِ بِرَبِّكَ وَ التَّوَكُّلِ عَلَيْهِ.
از طمع بپرهيز، و بر تو باد به نااميدي از آنچه در دست مردم است، طمع را از مخلوقين بِبُر كه طمع، كليدِ خواري است، طمع، عقل را ميربايد و مردانگي را نابودكند و آبرو را ميآلايد و دانش را از بين ميبرد. بر تو باد كه به پروردگارت پناه بري و بر او توكّل كني.
19-  نتايج امانتداري و راستگويي
« أَداءُ الأَمانَةِ وَ الصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَ الْخِيانَةُ وَ الْكِذْبُ يَجْلِبانِ الْفَقْرَ وَ النِّفاقَ ».
امانتداري و راستگويي، سبب جلب رزق و روزياند، و خيانت و دروغگويي، سبب جلب فقر و دورويي.
20-  سقوطِ برتري جوي
« إِذا أَرادَ اللّهُ بِالذَّرَّةِ شَرًّا أَنْبَتَ لَها جَناحَيْنِ، فَطارَتْ فَأَكَلَهَا الطَّيْرُ ».
هر گاه خداوند بدي مورچه را بخواهد، به او دو بال ميدهد كه پرواز كند تا پرنده ها او را بخورند.
21-  حقگويي و باطل ستيزي
« إِتَّقِ اللّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كانَ فيهِ هَلاكُكَ فَإِنَّ فيهِ نَجاتُكَ إِتَّقِ اللّهَ وَدَعِ الْباطِلَ وَ إِنْ كانَ فيهِ نَجاتُكَ، فَإِنَّ فيهِ هَلاكُكَ ».
از خدا بترس و حقّ را بگو، اگرچه نابودي تو در آن باشد. زيرا كه در واقع، نجات تو در آن است.از خدا بترس و باطل را واگذار، اگرچه نجات تو در آن باشد، زيرا كه در واقع، نابودي تو در آن است.
22-  تناسب بلا و ايمان
« أَلْمُؤْمِنُ مِثْلُ كَفَّتَي الْميزانِ كُلَّما زيدَ في إِيمانِهِ زيدَ في بَلائِهِ ».
مؤمن همانند دو كفّه ترازوست، هر گاه به ايمانش افزوده گردد، به بلايش افزوده گردد.
23-  كفّاره خدمت به حاكمان
« كَفّارَةُ عَمَلِ السُّلْطانِ أَلاِْحْسانُ إِلَي الاِْخْوانِ ».
كفّاره كارمندي سلطان، احسان به برادران ديني است.
24-  نافله و تقرّب
« صَلاةُ النَّوافِلِ قُرْبانٌ اِلَي اللّهِ لِكُلِّ مُؤْمِن…  ».
نماز نافله راه نزديك شدن هر مؤمني به خداوند است… .
25-  اصلاح و گذشت
« يُنادي مُناد يَوْمَ القِيمَةِ: أَلا مَنْ كانَ لَهُ عَلَي اللّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ، فَلا يَقُومُ إِلاّ مَنْ عَفَي وَ أَصْلَحَ، فَأَجْرُهُ عَلَي اللّهِ ».
ندا كننده اي در روز قيامت ندا ميكند:آگاه باشيد، هر كه را بر خدا مزدي است برخيزد، و برنميخيزد، مگر كسي كه گذشت كرده و اصلاح بين مردم نموده باشد، پس پاداشش با خدا خواهد بود.
26-  بهترين صدقه
« عَوْنُكَ لِلضَّعيفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ ».
كمك كردنت به ناتوان از بهترين صدقه است.
27-  سختي ناحقّ
« يَعْرِفُ شِدَّةَ الْجَوْرِ مَنْ حُكِمَ بِهِ عَلَيْهِ ».
سختي ناحقّ را آن كس شناسد كه بدان محكوم گردد.
28-  گناهان تازه، بلاهاي تازه
« كُلَّما أَحْدَثَ الناسُ مِنَ الذُّنُوبِ مالَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاء ما لَمْ يَكُونُوا يَعُدُّونَ ».
هر گاه مردم گناهان تازه كنند كه نميكردند، خداوند بلاهايي تازه به آنها دهد كه به حساب نميآوردند.
29-  كليد بصيرت
« تَفَقَّهُوا في دينِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصيرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَي الْمَنازِلِ الرَّفيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَليلَةِ فِي الدّينِ وَ الدُّنْيا، وَ فَضْلُ الْفَقيهِ عَلَي الْعابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَي الْكَواكِبِ، وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ في دينِهِ لَمْ يَرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَل ».
در دين خدا دنبال فهم عميق باشيد، زيرا كه فهم عميقِ دين، كليد بصيرت و بينايي و كمال عبادت و سبب تحصيل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دين و دنياست.
و برتري فقيه بر عابد، مانند برتري آفتاب است بر كواكب، و كسي كه در دينش فهم عميق نجويد، خداوند هيچ عملي را از او نپسندد.
30-  دنيا، بهترين وسيله
« إِجْعَلُوا لاَِنْفُسِكُمْ حَظًّا مِنَ الدُّنْيا بِإِعْطائِها ما تَشْتَهي مِنَ الْحَلالِ وَ ما لا يَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ ما لا سَرَفَ فيهِ، وَ اسْتَعينُوا بِذلِكَ عَلي أُمُورِ الدّينِ، فَإِنَّهُ رُوِي « لَيْسَ مِنّا مَنْ تَرَكَ دُنْياهُ لِدينِهِ أَوْ تَرَكَ دينَهُ لِدُنْياهُ ».
براي خود بهره اي از دنيا برگيريد و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردي ايجاد نكند و اسراف نباشد منظور داريد، و به اين وسيله براي انجام امور دين ياري جوييد. زيرا كه روايت شده است: « از ما نيست كسي كه دنيايش را براي دينش ترك گويد يا دينش را براي دنيايش رها سازد.»
31-  انتظار فَرَج
« أَفْضَلُ الْعِبادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ ».
بهترين عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فَرَج و گشايش است.
32-  مِهرورزي با مردم
« أَلتَّوَدُّدُ إِلَي النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ ».
مِهرورزي و دوستي با مردم، نصف عقل است.
33-  پرهيز از خشم
« مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ عَذابَ يَوْمِ الْقِيمَةِ ».
هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قيامت را از او باز ميدارد.
34-  قويترين مردم
« مَنْ أَرادَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَي النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ ».
هر كه ميخواهد كه قويترين مردم باشد بر خدا توكّل نمايد.
35-  ترقّي، نه درجا زدن
« مَنِ اسْتِوي يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ، وَ مَنْ كانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الزِّيادَةَ في نَفْسِهِ فَهُوَ في نُقْصان، وَ مَنْ كانَ إِلَي النُّقْصانِ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَياةِ ».
كسي كه دو روزش مساوي باشد، مغبون است، و كسي كه دومين روزش، بدتر از روز اوّلش باشد ملعون است، و كسي كه در خودش افزايش نبيند در نقصان است، و كسي كه در نقصان است مرگ براي او بهتر از زندگي است.
36-  خير رساني به ديگران
«إِنَّ مِنْ أَوْجَبِ حَقِّ أَخيكَ أَنْ لا تَكْتُمَهُ شَيْئًا يَنْفَعُهُ لاِمْرِ دُنْياهُ وَ لاِمْرِ آخِرَتِهِ» همانا واجبترين حقّ برادرت بر تو آن است كه چيزي را كه سبب نفع دنيا و آخرت اوست، از او پنهان و پوشيده نداري.
37-  پرهيز از شوخي
« إِيّاكَ وَ الْمِزاحَ فَإِنَّهُ يَذْهَبُ بِنُورِ إِيْمانِكَ ».
از شوخي(بيمورد) بپرهيز، زيرا كه شوخي، نور ايمان تو را ميبرد.
38-  پند پديده ها
« ما مِنْ شَيء تَراهُ عَيْناكَ إِلاّ وَ فيهِ مَوْعِظَةٌ ».
چيزي نيست كه چشمانت آن را بنگرد، مگر آن كه در آن پند و اندرزي است.
39-  رنج ناديده، نيكي را نميفهمد
« مَنْ لَمْ يَجِدْ لِلاْساءَةِ مَضَضًا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ لِلاْحْسانِ مَوْقِعٌ ».
كسي كه مزه رنج و سختي را نچشيده، نيكي و احسان در نزد او جايگاهي ندارد.
40-  محاسبه اعمال
« لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ في كُلِّ يَوْم فَإِنْ عَمِلَ حَسَنـًا اسْتَزادَ اللّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئًا اسْتَغْفَرَ اللّهَ مِنْهُ وَ تابَ إِلَيْهِ ».
از ما نيست كسي كه هر روز حساب خود را نكند، پس اگر كار نيكي كرده است از خدا زيادي آن را بخواهد، و اگر در آن كار بدي كرده، ازخدا آمرزش طلب نموده و به سوي او توبه نمايد.

منبع : سايت آيه الله سيدان

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*