دورنمایی از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام
آنچه در اين مقاله آمده دورنمايى است اززندگى امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهالسلام كه در سه بخش ولادت،امامت وشهادت;تنظيم شده است.
ولادت تا امامت
پيشواى هفتم; حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در روز(يكشنبه) هفتم ماه صفر(*)سال صد و بيست و هشت هجرى در «ابواء»(منزلي ميان مكّه ومدينه)ديده به جهان گشود. پدر گرامى اش امام صادق عليه السلام و مادر ارجمندش «حميده» بربريه، يكى از زنان با فضيلت بود. او به حدى از اصالت خانوادگى و فضايل انسانى برخوردار بودكه امام صادق عليهالسلام درباره اش فرمود: « حميده مصفاه من الادناس ، كسبيكه الذهب ، مازالت الاملاك تحرسهاحتى اديت الى كرامه منالله لى و الحجه من بعدى; حميده ازپليدى ها پاك است; مانند شمش طلا، فرشتگان همواره او را نگهدارى كردندتا به من رسيد، به خاطر كرامتى كه خدا نسبت به من و حجت پس از من فرمود.»
نامى كه براى اين كودك انتخاب گرديد، موسى بود كه تا آن روز در خاندان رسالت و امامت سابقه نداشت و يادآور مجاهدتهاى موسى بن عمران (ع) بود. آن حضرت با القاب كاظم; عبد صالح و باب الحوائج و … نيز ياد مى شد و مشهورترين كنيه اش ابوالحسن و ابو ابراهيم بود. امام كاظم (ع) در دوران كودكى تحت مراقبت و تربيت پدر ومادر گرامى اش، مراحل رشد و كمال را پيمود و مدت بيستسال از دوران زندگى خودرا در محضر پرفيض و مكتب سازنده پدر سپرى كرد. آن حضرت در اين مدت از سيره و عمل عالى و ارزنده پدر بزرگوارش الهام مى گرفت واز علوم و دانش او بهره مى جست; به طورى كه امام صادق عليهالسلام دستور داد زنانمسلمان، براى فراگيرى مسايل دينى به او مراجعه كنند.
امامت تا شهادت امام
موسى كاظم عليه السلام در سال صد و چهل و هشت هجرى كه پدر بزرگوارش امام صادق(ع) توسط منصور، مسموم شد و به شهادت رسيد به دستور الهى به منصب پرافتخارامامت نايل آمد.
تحكيم امامت
در زمان امام صادق عليه السلام عده اى از ياران آن حضرت، اسماعيل، فرزند بزرگ ايشان را امام آينده خود مى پنداشتند. اما آنگاه كه اسماعيل در سنين جوانى از دنيا رفت امام ششم از مرگ او خبر داد و حتى امام جنازه فرزندش را به بزرگان قوم، نشان داد تا علت ريشه عقيده پيشوايى اسماعيل را بخشكاند. امام(ع) بعد از مرگ اسماعيل در فرصتهاى مناسب يارانش را به امام پس از خود، موسى بن جعفر (ع) راهنمايى مى كرد كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:
1 مفضل بن عمر مى گويد: «كنت عند ابى عبدالله عليهالسلام فدخل ابوابراهيم موسى (ع) و هو غلام، فقال لى ابو عبدالله عليه السلام: استوص به، و ضع امره عندمن تثق به من اصحابك; خدمت امام صادق (عليهالسلام) بودم كه ابو ابراهيم; موسى بن جعفركه در سن جوانى بود، وارد شد. امام فرمود: وصيت مرا درباره اين بپذير و بدانكه او امام است و موضوع امامت او را با هر يك از اصحاب خود كه مورد اطميناناند، در ميان بگذار.
2 اسحاق بن جعفر بن محمد (ع) مىگويد: «روزى خدمت پدرم بودم كه على بن عمربن على; پسر امام چهارم (ع) از پدرم پرسيد: قربانت گردم، بعد از شما به چه كسى پناه ببريم؟ فرمود: كسى كه دو لباس زرد پوشيده، و دو گيسو دارد و اكنون از طرفاين در نزد تو مى آيد. او هر دو لنگه در را با دو دستش باز مى كند. چيزى نگذشت كه ديديم دو دست دو لنگه در را گرفته، و آنها را گشود و ظاهر گشت. او ابو ابراهيم (ع) بود كه روبروى ما قرار گرفته بود».
3 صفوان جمال مى گويد: منصور بن حازم به امام صادق (ع) عرض كرد: پدر و مادرم به قربانت، مرگ هر صبح و شام به سراغ جانها مى آيد، اگر اتفاقى افتاد، امام كيست؟ امام صادق (ع) در حالى كه با دست به شانه است ابوالحسن (ع)مى زد، فرمود: اگر چنين شد، امام شما اين است.
4 على بن جعفر مى گويد: پدرم امام صادق (ع) به گروهى از اصحابش فرمود: «سفارش مرا درباره فرزندم موسى بپذيريد; زيرا او از همه فرزندانم و از كسانى كه از من به يادگار مى مانند، برتر است و جانشينم پس از من و حجت خدا بربندگانش خواهد بود.»
دوران امامت
دوران امامت امام موسى بن جعفر (عليه السلام)از سال صد و چهل و هشت شروع شد و تا سال صد و هشتاد و سه هجرى به طول انجاميد. در مدت سى و پنجسال امامت با خليفه هاى وقت; منصور دوانيقى، مهدى، هادى وهارون الرشيد معاصر بود. حضرت، پس از رحلت پدر، رهبرى و ارشاد علمى و فكرى را به عهده گرفت و گروه زيادى از دانشمندان، محدثان، مفسران، فقها و متكلمان را پرورش داد. شرايط سياسى و حكومت منصور ايجاب مى كرد كه امام (عليهالسلام) مبارزه خود را ازابعاد علمى آغاز كند و از طريق نشر معارف به جلوگيرى از شيوع عقايد منحرف بپردازد.
در همين راستا داستان ذيل را مى خوانيم: منصور دوانيقى پس از اين كه امام صادق(عليهالسلام) را مسموم كرد، زمينه را براى از ميان برداشتن ديگر مخالفان مناسبديد; از اينرو به فرماندار مدينه، محمد بن سليمان نوشت: «اگر جعفر بن محمدشخصى را جانشين خود قرار داده، او را احضار كن و گردنش را بزن» فرماندار درپاسخ نوشت: جعفر بن محمد در وصيت نامهاش 5 نفر را جانشين خود قرار داده است;منصور دوانيقى، محمد بن سليمان فرماندار مدينه عبدالله بن جعفر، موسى بنجعفر و حميده همسر آن حضرت. در پايان نامه فرماندار، از خليفه كسب تكليف كردكه كدام يك را گردن بزند. منصور كه هرگز تصور نمىكرد با چنين وضعى روبه رو شود، به شدت خشمگين شد و گفت: اينها را نمى توان كشت. البته مخفى نماند كه امام صادق (عليهالسلام) با تنظيم چنين وصيت نامه سياسى توانست ا زقتل امام موسى (ع) جلوگيرى كند و اينگونه وصيتاز باب تقيه بود; زيرا نزد شيعه لياقت نداشتن چند نفرى كه در وصيت نامه حضرت ذكر شده اند، واضح و روشن بود.
آن امام مظلوم به خاطر حق گويى و افشاگرى بر ضد خلفاى بنى عباس; مخصوصا هارون الرشيد همواره زندانى بود و بين چهار تا هفت سال از عمر شريفش را در زندانهاى مخوف به سر برد. در اين راستا دو ماجراى ذيل مورد توجه تاريخ نگاران قرار گرفته است.
1 مهدى عباسى،سومين خليفه عباسى براى سرپوش گذاشتن بر جنايات خود،روزى اعلام كرد،مىخواهم مظالم مردم و حقوقى را كه مردم بر گردنم دارند، به صاحبانشان بدهم. امام كاظم (عليهالسلام) اين مطلب را شنيد و نزد مهدى عباسى رفت. مهدى ظاهرابه اداى حقوق مردم اشتغال داشت، به او فرمود:چرا حقوق ازدسترفته ما باز نمى گردد؟ مهدى عباسى گفت: حقوق شما چيست؟امام فرمود:«فدك».مهدى گفت:حدود فدك را مشخص كن تا به شما بازگردانم. امام (ع) فرمود: حد اول آن كوه احد، حد دوم عريش مصر، حد سوم «سيف البحر» حدود شام و سوريه و حد چهارمش «دومه الجندل» (بينشام و عراق) است. مهدى پرسيد همه اينها از حدود فدك است؟ امام كاظم (ع) پاسخ داد: آرى. به يكباره آثار خشم در چهره مهدى عباسى آشكارشد، چرا كه امام فهماند حكومت همه دنياى اسلام بايد در دست ائمه باشد. پس خليفه از جا برخاست و از آنجا رفت در حالى كه مى گفت: «اين حدود بسيار است، بايدپيرامون آن بينديشم».
2 روزى ديگر هارون از امام كاظم (ع) فدك را تقاضاكرد و گفت: فدك را بگير تا رسما آن را به تو واگذار كنم. امام كاظم (ع) هيچ عكس العملى نشان نداد. هارون اصرار زيادى نمود تا اينكه حدود آن چه اندازه است؟ امام فرمود: اگر آن را مشخص كنم، در اختيار من نخواهى گذاشت. هارون اظهار داشت: به حق جدت قطعا آن را در اختيار تو مى گذارم. امام (ع) فرمود: حد اول آن، «عدن» (قسمتى از يمن). چهره هارون عوض شد امام ادامه داد: حد دوم آن «سمرقند» است; رنگ چهره هارون بيشتر تغيير كرد. امام اضافه كرد: حد سوم آن، «آفريقا» است. هارون از اين سخن به قدرى ناراحت شد كه رنگش سياه گشت امام فرمود: حدچهارم آن،«سيف البحر» است. هارون گفت: «فلم يبق لنا شىء»; بنابراين چيزى براى ما باقى نمى ماند.امام فرمود:من گفتم كه تو آن رادر اختيار من نخواهى گذاشت. هارون در همين هنگام تصميم كشتن آن حضرت را گرفت.
شيوه مبارزاتى
امام عليه السلام به روشهاى مختلف در برابر حكومت عباسى موضعگيرى مى كرد و يارانش رادر اين زمينه راهنمايى مى فرمود. براى نمونه به دو مورد اشاره مى كنيم:
1 امام (ع) به صفوان فرمود: همه ويژگيهاى تو جز يك مورد پسنديده است چراشترهاى خود را به هارون كرايه مى دهى. عرض كرد: براى سفر حج كرايه مى دهم و خودم هم به دنبال شترها نمى روم. فرمود: آيا دوست ندارى، هارون حداقل تا بازگشت از مكه زنده بماند تا كرايه ات را بپردازد؟ گفت: چرا. حضرت فرمود: «من احب بقائهم فهو منهم و من كان منهم كان ورد النار; كسى كهدوست دار بقاى ستمگران باشد، از آنان بشمار مىآيد و هر كس با آنان باشد، جايشدر آتش است.»
2 به زياد بن سلمه فرمود: اى زياد; اگر از پرتگاه بلندى فروافتم و پاره پاره گردم، برايم بهتر است از اين كه در دستگاه جور منصبى رابپذيريم; يا بر بساط يكى از آنان قدم بگذارم. امام كاظم (ع) با بر حذرداشتن ياران از پذيرفتن منصب دولتى كه تقويت حاكمان ظالم را در پى داشت و ضمناين كه خط بطلانى برمشروعيت دستگاه خلافت عباسى ميكشيد، زمامداران غاصب را به انزوا كشانده، از داشتن پايگاه مردمى نيز محروم مىساخت. البته امام با اشغال مناصب مهم توسط ياران شايسته و مورد اعتماد مخالفت نمى كرد; زيرا كسب اين موقعيت از يك سو موجب نفوذ در دستگاه حكومتى مىشد و ازسوى ديگر باعث مىشد مردم تحت حمايت كارگزاران نفوذى امام قرار بگيرند. به قدرت رسيدن «على به يقطين» در دستگاه خلافت در همين راستا بود. وى كه از شاگردانبرجسته امام و شخصيتى مورد اعتماد بود; از طرف هارون به وزارت برگزيده شد. على بن يقطين در تمام مدت وزارت، دژى استوار و پناهگاهى مطمئن براى شيعيان محسوب مى شد و در آن شرايط دشوار براى تامين اعتبارات لازم به منظور حفظ حيات واستقلال اقتصادى ياران امام (ع) نقش مؤثرى ايفا مى كرد. جالب اين كه وى چندينبار خواست از پستخود استعفا دهد، كه امام (ع) او را از تصميمش برگرداند.
سيره عملى و اخلاقى
الف) عبادت
شناخت ويژه امام هفتم حضرت موسى بن جعفر (ع)از خداوند، او را به عبادتى افزون و راز و نيازى عاشقانه با پروردگار سوق مى داد. از اين رو به محض فراغت از كارهاى اجتماعى، به عبادت و نيايش مى پرداخت. هنگامى كه امام به دستور هارون به زندان افتاد، عرض كرد: «پروردگارا! مدتهابود از تو مى خواستم فراغت براى عبادت به من عطا فرمايى، اينك خواسته ام رابرآورده ساختى، تو را بر اين نعمت سپاس مى گويم.» در عبادت آن بزرگوار همين بسكه در زيارتش مى خوانيم: «… الذى كان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلهالاستغفار حليف السجده الطويله و الدموع الغزيره و المناجات الكثيره و الضراعاتالمتصله» آن بزرگوارى كه شب تا صبح به استغفار بيدار و شب زندهدار بود و درسجده طولانى با چشم اشكبار با خدا به مناجات و راز و نياز و زارى به درگاه خدامشغول بود و اين دعا را بسيار مى خواند: «اللهم انى اسئلك الراحه عند الموتو العفو عند الحساب» خدايا! آسايش هنگام مرگ و بخشايش هنگام حساب را از تو مى خواهم.
ب) گذشت و بردبارى
لقب «كاظم» براى حضرت گوياى همين خصلت و شهرت ايشان به فرو خوردن خشم و غضب است. ابن حجر عسقلانى; دانشمند و محدث اهل سنت مى نويسد: «موسى كاظم، وارث علوم پدر و داراى فضل و كمال او بود. در پرتو گذشت وبردبارى فوق العاده اى كه در رفتار با مردم نادان از خود نشان داد، كاظم لقبيافت…»
نمونهاى از بردبارى حضرت
مردى در مدينه با دشنام و توهين امام عليهالسلام را آزار مىداد. برخى از ياران امام (ع) پيشنهاد كردند او را از ميانبردارند. اما امام (ع) آنان را از اين كار منع كرد. و از محل كار او درمزرعه اى بيرون مدينه بود، پرسيد آنگاه به چهارپايى سوار شد و خود را به مزرعهاو رساند. مرد با ديدن امام فرياد مىزد زراعت مرا پايمال نكن! اما حضرت اعتنايى نكرد و همچنان جلوتر مى آمد. وقتى روبروى مرد كشاورز رسيد، پياده شد وبا گشادهرويى پرسيد: براى اين مزرعه چقدر خرج كردهاى؟ گفت: صد دينار. فرمود: اميدوارى چقدر سود نصيب تو شود؟ گفت: دويست دينار. حضرت سيصد دينار به او داد و فرمود: زراعت هم از آن خودت; بدان آنچه را كه اميدوارى برداشت كنى، خدا به تو خواهد رسانيد. آن مرد بى درنگ از جا برخاست و سر امام كاظم (ع) را بوسيد و با نهايت پوزش ازامام خواست گناهش را ناديده بگيرد. امام (ع) تبسمى كرد و بازگشت … روز بعد آن شخص در مسجد نشسته بود كه امام وارد شد. تا نگاه مرد به امام (ع)افتاد، گفت: خدا بهتر مى داند رسالتخود را در كدام خاندان قرار دهد. دوستان باشگفتى پرسيدند كه داستان چيست؟ تا ديروز به امام دشنام مى گفتى. اودوباره امام (ع) را دعا كرد و با دوستانش به ستيزه برخاست. امام (ع) از يارانش پرسيد: كدام بهتر است; نيت شما يا رفتار من؟
ج) كار وتلاش
موسى بن جعفر (ع) زمين زراعت داشت و خود به كشاورزى مى پرداخت. حسن بن على; يكى از ياران و شاگردان آن حضرت از قول پدرش اينگونه نقل مى كند: «موسى بن جعفر (ع) را در مزرعه اش در حالى كه در اثر شدت تلاش و فعاليت، عرق تاقدمهايش رسيده بود، ملاقات كردم. پرسيدم: فدايت شوم مردان (كارگرانتان) كجاهستند كه خود اين گونه مشغول كار هستيد؟ فرمود: اى على، بزرگوارتر از من و پدرم با دست خودشان در امر زراعت كارمىكردند. عرض كردم آنان كيستند؟ فرمود: جدم رسول خدا (ص) و اميرالمؤمنين و پدران بزرگوارم سپس فرمود: كشاورزى از كارهاى پيامبران و فرستادگان الهى و نيكوكاران است.»
د) سخاوت و كرم
جود و سخاوت، از بارزترين صفات پيشواى هفتم (ع) بود. امام امكانات مالى خود را كه از راه زراعت و كشاورزى بدست آورده بود، در اختيار نيازمندان مى گذاشت. اين جمله كه «تعجب از كسى است كه كيسه بخشش موسى به جعفر (ع) به او رسيده باشدولى باز اظهار تنگدستى كند.» در مدينه به صورت ضربالمثل درآمده بود. آن بزرگوار، مواد غذايى و ديگر نيازمندىهاى ضرورى را به خانه مستمندان مدينهمىبرد بىآنكه حتى خود مستمندان بدانند اين نعمتها از كجا رسيده است.
زندگینامه امام کاظم(ع)
ولادت، کنیه و القاب
هفتمین امام شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم ماه صفر سال 128 هجری قمری در ابواء متولد گردید.
پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر گرامیش حمیده است.
میلادش برای امام صادق علیه السلام چنان شادیبخش بود که آن حضرت بههمین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود.
نام مبارکش موسی و القاب و کنیه هایش متعدد است؛ مشهورترین لقبش کاظم و صابر و معروفترین کنیهاش ابوالحسن است. نقش نگین انگشتریاش جمله حسبی الله بوده است.
امامت
او که براساس تقدیر الهی قرار بود پس از پدر بزرگوارش امامت امت را به عهده بگیرد،
تحت تربیت فوقالعاده امام صادق مراحل رشد و کمال را پشت سر گذاشت و مرحله نوجوانی و جوانی را طی نمود، به گونه ای که تا آخر عمر، جلال و جمال الهی در صورت و سیرتش مشهود بود.
از حوادث مهم دوران جوانی آن امام، مرگ نابهنگام برادر بزرگترش، اسماعیل، بود که از الطاف خفیّه الهیّه محسوب میشد و زمینهساز تثبیت امامت وی شد. تلاش امام جعفر صادق علیه السلام نیز در این راستا و به منظور جلوگیری از انحراف جریان امامت بود. هر چند بعدها نیز گروهی پیدا شدند و پس از امام صادق علیه السلام معتقد به امامت اسماعیل گشتند و مرگ او را انکار نمودند.
سرانجام پس از شهادت جانگداز امام صادق، موسی بن جعفر علیه السلام در سن بیست سالگی مسؤولیت بزرگ امامت و هدایت امّت را در یکی از بحرانیترین دورانها به دوش گرفت.
دوران امامت
از مشکلات روزهای نخستین امامت موسی بن جعفر علیه السلام، ادّعای امامت دروغین برادر بزرگتر حضرت، عبدالله افطح ،بود که گروهی را به دنبال خود کشید و فرقه “فطحیه” به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانهی امام، عبدالله با شکست روبرو گردید.
دوران سی و پنج ساله امامت موسی بن جعفر مصادف بود با اوج قدرت حکومت بنی عباس و همزمان با چهار تن از حاکمان عیّاش و خونآشام عباسی بهنامهای منصور دوانیقی ، مهدی عباسی ، هادی عباسی و هارون الرشید که حضرت نیز به فراخور شرایط زمانیِ حساسِ هر یک، وظیفه سنگین امامت و هدایت امّت را به بهترین شکل ممکن به دوش کشید، و اگر چه با حوادث سهمگین و خونینی همچون واقعه فخ و شهادت مظلومانه گروهی از آل علی علیه السلام روبرو گردید، ولی لحظهای از وظیفه خطیر خود کوتاهی ننمود و تلاش مستمر خویش را عمدتا در محورهای زیر متمرکز ساخت:
اول – تبلیغ دین خداوند و گسترش فرهنگ اسلام، تبیین و تشریح معارف و احکام الهی در قالب احادیث بلند و کوتاه و پاسخ به سوالات شفاهی و کتبی و. . .
دوم- پرورش انسانهای مستعد و تربیت شاگردان والامقام و شاخص در میدان علم و عمل و حفظ و حراست آنان.
سوم- مبارزه بیامان با حاکمان جور و ستم و غاصبان خلافت و شکستن صولت شیطانی آنان در میدانهای مختلف و تشریح مبانی حق.
چهارم- تربیت یاران مدیر و مدبّر و خودساخته و نفوذ دادن آنان در مراکز حساس حکومتی، تا مرز وزارت و استانداری، به منظور خنثیسازی نقشههای مخرب و دینسوز دشمنان، کمک به مظلومان و محرومان و دفاع از حریم شیعیان .
پنجم- ساماندهی شیعیان با شیوههای مختلف تربیتی، عملی، مناظرههای سیاسی و. . .
امام علیهالسلام در این مسیر، نهایت تلاش خویش را مبذول داشت و در مواقع لازم از اهرمهای فوقالعادهای همچون استفاده از معجزه، دعای مستجاب و بهکارگیری علم امامت امام کاظم علیه السلام بهره برد.
درایت امام
روش امام آنچنان دقیق و حساس بود که تلاش چشمگیر و جاسوسیهای مداوم حاکمان عباسی برای بهدست آوردن سرنخی از اقدامات امام علیه السلام بینتیجه بود، و امام همچنان در همه زمینهها موفق و کارآمد به پیش میرفت و در اوج اقتدار معنوی و اجتماعی قرار داشت، به گونهای که نگاه کل جهان اسلام متوجّه ایشان بود.
سرانجام هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد و طی صحنهسازی در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله به جوسازی علیه امام پرداخت و او را دریک جلالت ظاهری ولی در پردهای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام نمود و در بعضی موارد شخصاً وارد شد که هر بار ناموفّق بود.
ترور شخصیت امام
از این رو هارون در یک حرکت جدید، اقدام به ترور شخصیت امام کرد که آن هم ناکام ماند و وی از صحنهسازی و اقرار و اعترافگیری هم طرفی نیست. رفتار حضرت در زندان در زمینههای مختلف عبادی، تربیتی،ارتباط بادیگران،و تأثیرگذاری بر دوست و دشمن و . . . چنان عمیق و موثر بود که هارون نهایتاً دستور داد سندی بن شاهک ، امام علیه السلام را در بیست و پنجم رجب سال 183 هجری قمری در پنجاه و پنج سالگی با خرمای زهرآلوده به شهادت برساند.
شهادت امام
سعی فراوان دستگاه حکومتی هارون برای مخفی نگهداشتن شهادت امام علیه السلام و تلاش گسترده آنان برای عادی جلوهدادن مرگ حضرت، نشانهی پایگاه رفیع اجتماعی امام و وحشت عباسیان از اوست.
پیکر مطهرش پس از تحمّل سالها زندان بهطور معجزهآسایی توسط فرزندش علی بن موسی الرضا علیه االسلام غسل داده شد و در مقابر قریش در مدینه السلام ـ در حاشیه بغداد ـ مدفون گردید. مزار شریفش مورد توجه عموم قرار گرفت و سالها بعد نوه بزرگوارش حضرت امام جواد علیه السلام در کنارش دفن شد و شیعیان دلباختهی آنها شهر کاظمین را در کنار تربت پاکشان تأسیس نمودند.
از امام موسی بن جعفر دریای بیکرانی از معارف اسلام در توحید و نبوت و امامت و معاد، و احکام و آداب تربیتی ـ اخلاقی در قالب هزاران حدیث کوتاه و بلند، و شاگردان عالم عامل، و سیره عملی ارزشمند در میدانهای مختلف، و نسلی پاک و بابرکت به یادگار مانده است
نویسنده : حبيبالله رجايى زاده هرندى
منبع : مجله کوثر شماره 15
(*) =
شهادت امام حسن(علیهالسلام) هفتم صفر یا 28 صفر؟!
طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسائل تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویم های رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (علیهما السلام) ثبت نشده است.
وارث : روز هفتم ماه صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم (علیه السلام) نامگذاری شده است. اما این روز در میان کلیه شیعیان جهان به خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است و علمای شیعه بیش از 5 قرن است که به این موضوع ملتزم بوده اند.سابقه این موضوع در شهر قم از زمان حضرت آیت الله حائری شیرازی است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می دانند.
در کلیه دفاتر مراجع در قم از جمله دفتر آیت الله مکارم شیرازی، دفتر آیت الله وحید خراسانی و دفتر آیت الله نوری همدانی، مجلس عزاداری برپا می شود و جلسات درس آیات عظام وحید خراسانی و نوری همدانی در این روز تعطیل است.
در این میان نکته قابل تامل این است که طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسائل تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویمهای رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (علیهما السلام) ثبت نشده است.
با توجه به این نکات جمعی از ارادتمندان به ساحت قدسی اهل بیت (علیهم السلام) در پرسش مشترکی از مراجع عظام تقلید وظیفه شیعیان در این روز را جویا شدهاند که ما در این نوشتار برآن شدیم تا آن نظرات را برای شما عزیزان متذکر شویم:
متن استفتاء:
با توجه به اهمیت برگزاری شعائر اهلبیت علیهم السلام و مظلومیت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و سیره ی مستمره ی علمای حوزه های علمیه ی قم و نجف اشرف و سایر مشاهد مشرفه که روز هفتم ماه صفر را به عنوان شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام اقامه ی عزا می کردند و از جمله مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری مۆسس حوزه علمیه ی قم که بر تعطیلی دروس حوزه ی علمیه و اقامه ی عزا بر آن وجود شریف اصرار داشتند و به دستور ایشان بازار قم تعطیل می گردید و از زمان حیات آن بزرگوار تا کنون نیز بر این منوال باقی است؛ نظر حضرتعالی نسبت به روز هفتم صفر ـ که بنا بر اقوالی از جمله شهید اول در کتاب دروس، مرحوم کفعمی در مصباح، شیخ بهایی و مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و برخی دیگر از اعاظم فقها تصریح بر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در این روز نموده اند؛ـ چیست؟ در صورت صحت اقوال فوق الذکر در این روز و بنا بر قولی که ولادت امام موسی کاظم علیه السلام نیز هست، وظیفه و تکلیف ما شیعیان و خصوصا صدا و سیما در بر پایی عزاداری و یا جشن و سرور چه می باشد؟
طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسائل تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویم های رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (علیهما السلام) ثبت نشده است
آیة الله وحید خراسانی(دام ظله):
به آنچه فقیه محقق ، موسس حوزه علمیه (قدس سره) فرموده اند ، باید عمل شود.
آیة الله سیستانی(دام ظله):
بزرگداشت شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و ترتیب مجالسی برای آن حضرت و ذکر مصائب و یادآوری مناقب آن امام از مصادیق تعظیم شعائر است . و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب
آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظله):
برپائی مجلس میلاد ائمه علیهم السلام بسیار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضی اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد و از طرفی تمام ماه محرم و صفر ماههای حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت زده حضرت سیدالشهداء علیه السلام است سزاوار است در این دوماه مجلس روضه وعزا برپا نموده و از مجالس جشن وسرور جدا اجتناب نمود. ان شاءالله مجمع مقدس شما عزیزان مورد توجه و عنایت خاصه حضرت بقیةالله ارواحنا فداه قرار بگیرد و همه از منتظران امر فرج آن حضرت بوده باشید.
آیة الله میرزا جواد تبریزی(ره):
محرم و صفر ماه های حزن بر سیدالشهداء و خاندان اهل بیت علیهم السلام می باشد و باید به مجالس عزاداری روضه خوانی بگذرد. والله العالم
آیة الله فاضل لنکرانی(ره):
در این که باید یک روز اختصاص به حضرت امام مجتبی علیه السلام داشته باشد تردیدی نیست و با توجه به اینکه روز 28صفر روز رحلت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر علیه السلام تحت الشعاع قرار می گیرد، لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که (( مشهور )) هم همین است.
آیة الله بهجت(ره):
مناسب است در جمع بین دو قول (مشهور) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر امام مجتبی (علیه الاف التحیة والثناء ) و تولد امام موسی کاظم علیه السلام ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار داده شود به این صورت که مصائب امام دوم (علیه السلام) و مناقب امام هفتم (علیه السلام) را متذکر و یادآور باشند و همین احتیاط حاصل میشود . والسلام
آیة الله شبیری زنجانی(مد ظله):
عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط (علیه السلام) و تعطیل بازار که سنت شیعیان بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با ذکر مناقب امام هفتم (علیه السلام) منافات ندارد .
آیة الله مکارم شیرازی(دام ظله):
البته نظر مشهور طبق آنچه مرحوم کلینی (ره) در کافی آورده این است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود.
منبع: تبیان
برچسب ها: شهادت امام حسن مجتبی ، تاریخ شهادت امام حسن مجتبی ، هفتم صفر ، وارث ، vareth