فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! (قسمت پنجم)
« نظریه ی (فرضیه ی) تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابراین به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. »
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از ورود به مقاله، باید چند نکته را خدمت دوستان و مخاطبان محترم، متذکر شویم:
۱ – با توجه به این که این سلسله مقالات، همزمان دو مخاطب « عام » و « خاص » شامل مخاطبان « آکادمیک » و « غیر آکادمیک » را مد نظر داشته است، تلاش نمودیم تا ضمن حفظ متد علمی نقد « فرضیه ی تکامل »، از زبان ساده و قابل فهم استفاده نماییم و حتی در این راستا، اشکال و تصاویر متعددی را نیز به کار گرفته ایم تا مخاطب « عام » نیز از نکات اصلی مباحث بهره مند شود.
۲ – حدود ۱۰۰ سال است که « فرضیه ی تکامل » از سوی مافیای علمی و دوستداران چشم و گوش بسته اش، به صورت بی محابا و پروپاگاندا گونه از رسانه های جمعی عام و مجامع آکادمیک، در بوق و کرنا می شود و در این راه به قدری افراط وجود دارد که جشن تولد ۲۰۰ سالگی « داروین » از سوی نشریات و موسسات معروفی همچون : Nature، Science، American Scientist و New Scientist جشن گرفته می شود(۴۵) و در حالی که دسترسی به مقالات علمی این نشریات در رشته های مختلف علمی، با دشواری ها و صرف مبالغی هنگفت میسر می گردد، مدیران این موسسات، استثنائاً!!! به دلیل تولد « داروین »، بذل و بخشش عجیبی در مورد مقالات پیرامون « فرضیه ی تکامل » به خرج داده و امکان دانلود آن ها را به صورت رایگان در اختیار مخاطبان می گذارند!!!(۴۵) البته نگارنده نیز از این موقعیت استفاده نمود تا حداقل این دست مقالات را بدون سپری کردن مشکلات مقالات دارای نکات ابهام زا علیه « فرضیه ی تکامل »، دریافت نماید!
خلاصه ی کلام این که طرفداران « فرضیه ی تکامل » و مافیای بین المللی آن که متاسفانه بیم نفوذ آن در کشورمان نیز می رود، لشکر عظیمی از امکانات، منابع مالی و اقتصادی، نیروهای انسانی و رسانه های آکادمیک و غیر آکادمیک را در اختیار گرفته اند؛ حال آن که در جبهه ی مخالف آن ها، تلاش های پراکنده ی محققان، دانشمندان و صاحب نظران مستقل مخالف « فرضیه ی تکامل » به چشم می خورد که همچون سوزن در انبار کاه، جمعیت بسیار قلیلی را تشکیل می دهند و همین عده ی قلیل نیز با محدودیت ها و دشواری ها و مشکلات متعددی به فعالیت می پردازند تا مانع قربانی شدن حقیقت علم شوند.
یادآوری این مسئله، به این دلیل بود که دوستان و بزرگواران مخاطب وبسایت، سختی و دشواری راهی که در پیش گرفته شده را لمس نمایند و با حوصله ما را همراهی نمایند. بالطبع با انتشار یک مقاله در نقد « فرضیه ی تکامل »، به واسطه ی رسانه های تحت امر مافیای تکامل و افراد فریب خورده ی مات و مبهوت شده در مقابل این شعبده ی به ظاهر علمی، انواع توهین ها و برچسب ها به سوی نویسنده ی این مقالات انتقادی روانه خواهد شد و با توجه به تعداد کم افراد حاضر در جبهه ی منتقد تکامل و مشغله ی زیاد افراد حاضر در این جبهه، پاسخ های درخور این ادعاها، با تأخیر منتشر خواهد شد. بنابراین دوستان انتظار نداشته باشند که پاسخ این هجمه ها، بلافاصله منتشر شود؛ چرا که اشتغال به پاسخ گویی به این حمله ها، وقت و توان جبهه ی منتقد تکامل را مصروف خود خواهد کرد. به دوستان عزیز و بزرگواران این قول را می دهیم که تمامی سوالات مطرح شده در ذهن این عزیزان و تمامی جزییات مربوط به ادعاهای تکامل شتاسان، قطعاً تا اتمام این سلسله مقالات، بررسی خواهند شد. البته ان شاء الله اگر عمری باقی باشد!
۳ – با توجه به نابرابری عددی جبهه ی منتقد « فرضیه ی تکامل » با جبهه ی حامیان آن، قطعاً دوستان عزیز و بزرگواری هستند که تمایل دارند تا به نشر این سلسله مقالات کمک نمایند و ان شاء الله ما را در مسیر پیش رو، یاری فرمایند. ضمن تشکر از این عزیزان و بزرگواران، استدعا می نماییم که تمامی مطالب نقل شده از این سلسله مقالات، با ذکر منبع باشد.
۴ – به دلیل بروز مشکلات زیاد ناشی از عدم درج منبع مقالات لینک داده شده یا کپی شده از وبسایت « وعده ی صادق » و ناتوانی بسیاری از افراد کپی کننده ی این مطالب از پاسخگویی به سوالات و شبهات طرف مقابل، وبسایت « وعده ی صادق »، پیگیری این نوع کپی کاری بدون درج منبع را از طریق مجاری قانونی، حق خود می داند.
۵ – خدمت دوستان محترم، این نکته را متذکر می شویم که بیش از ۹۰ درصد مطالب پیش روی شما، از مقالات معتبر علمی چاپ شده از سال ۲۰۰۰ میلادی تا کنون اقتباس شده است و به همین دلیل، منابع مورد استفاده، اکثراً بسیار جدید و معتبر هستند. البته به دلیل این که مخاطب « عام » نیز از این مطالب بهره می گیرد، تلاش شده است تا حتی الامکان به منابع آنلاین و سهل الوصول لینک داده شود که البته مطالب مندرج در لینک های نامبرده نیز خودشان به مقالات اصلی و معتبر آکادمیک لینک داده اند. به هر حال در برخی قسمت ها، لینک های در دسترس موجود نبود که به همین علت، ناچاراً به صورت مستقیم، به مقالات آکادمیک رفرانس داده شده است که بالطبع در برخی موارد، برای دسترسی به متن کامل آن ها نیاز مبرم به استفاده از پسورد دانشگاه های معتبر یا حضور در کتابخانه های دیجیتال کتابخانه های دانشگاه های معتبر داخلی وجود دارد. به همین دلیل از مخاطبان « عام » این سلسله مقالات، به دلیل احتمال عدم دسترسی کامل به برخی منابع، پوزش می طلبیم.
۶ – دوستان گرامی توجه داشته باشند که این سلسله مقالات، به صورت موضوعی طراحی شده است. یعنی در یک مقاله، صرفاً به « زمان سنجی رادیومتریک » پرداخته شده، و در یک الی دو مقاله صرفاً به « توالی های فسیلی » پرداخته می شود و در قسمت های بعدی نیز به ترتیب به « درخت فیلوژنتیک »، « شباهت ها و تفاوت های ژنومیک و پروتئومیک »، « اندام های هومولوگ و وستیجیال » و … پرداخته خواهد شد. بنابراین از دوستان همراه و منتقدان محترم درخواست می گردد که از اظهار نظر پیش از موعد و خارج از دستور کار هر سلسله مقاله خودداری فرمایند و بگذارند تا موضوع مورد اشاره ی آن ها در مقاله ی متناظر آن، مطرح گردد و چه بسا در مقالات آتی این سلسله مقالات، خود به خود به ابهامات و سوالات این عزیزان، پاسخ داده شود! با توجه به وقت کم و مسئولیت شغلی و درگیری های آکادمیک اینجانب و محدودیت های زمانی که در مورد وبسایت با آن مواجه هستیم، به دوستان متذکر می شویم که از پاسخگویی به مطالب غیر مرتبط با دستور کار هر مقاله، خودداری خواهیم نمود تا ان شاء الله وقت مربوطه، صرف آماده شدن قسمت های بعدی این سلسله مقالات و پاسخگویی کامل تر به سوالات اساسی دوستان گردد. با توجه به این مسئله، منتقدان محترم تصور ننمایند که اگر پاسخی به انتقادات آن ها داده نمی شود، به دلیل ندانستن پاسخ سوالات، ابهامات و ایرادات آن ها است! بلکه ما ان شاء الله پاسخ آن ها را به صورت علمی و مستدل در مقاله ی متناظر خواهیم داد.
۷ – سوالی که ممکن است در ذهن مخاطبان محترم وبسایت ایجاد شود، این نکته است که علی رغم انتقادات جدی ما به بسیاری از نشریات علمی و مافیای اداره کننده ی آن ها، چگونه است که خود ما به برخی از این مقالات استناد می کنیم؟
پاسخ مبسوط و مفصل به این سوال بسیار وقت گیر بوده و ان شاء الله در جای خود و در قسمت های آخر این سلسله مقالات، به آن ها پرداخته خواهد شد. اما پاسخ کوتاه ما به این سوال احتمالی به شرح زیر است:
بسیاری از مقالاتی که ما به آن ها استناد کرده ایم، گرچه از دل همین مجلات مشهور بیرون آمده اند، اما برخورد این مجلات و سایر رسانه های عمومی با آن ها همانند مقالات معمولی بوده و مطالب مورد اشاره توسط آن ها در قالب مقاله باقی می ماند و معمولاً انتشار عمومی نمی یابد، حال آن که کوچکترین مقاله ای که مطلبی جدید در راستای تأیید ادعاهای « فرضیه ی تکامل » مطرح می شود، به سرعت در تمامی نشریات علمی، نشریات عمومی، سایت های خبری، اخبار تلویزیونی و حتی اخبار تلویزیون کشور خود ما نیز پخش می شود!!! جالب این که حتی مقالات بعدی که در رد اطلاعات منتشر شده ی قبلی انتشار می یابد، با سیاست بایکوت و سکوت مواجه می گردد.
البته نشریات معروف علمی، برای حفظ ظاهر خود، هر از چند گاهی به مقالاتی که در دل خود حاوی نکات چالش برانگیزی پیرامون « فرضیه ی تکامل » هستند، اجازه ی چاپ می دهند که در ظاهر، بی طرفی خود را نشان دهند و وجهه ی خود را مخدوش ننمایند! اما در مرحله ی بعد، تنها مقالاتی موفق به انتشار در سطوح وسیع و حتی در سطح رسانه ها می شوند که حاوی مطالبی در تأیید « فرضیه ی تکامل » باشند!
۸ – سوال دیگری که ممکن است از سوی مخاطبان محترم وبسایت مطرح شود، این است که آیا نویسنده های مقالاتی که ما به آن ها استناد نموده و از شواهد کشف شده توسط آن ها، در نقد « فرضیه ی تکامل » بهره می بریم، خودشان نیز به مشکل دار بودن فرضیه ی تکامل معتقدند؟
پاسخ به این سوال نیز مفصل بوده و ان شاء الله در جای خود و در قسمت های آخر این سلسله مقالات، به آن ها پرداخته خواهد شد. اما پاسخ کوتاه ما به این سوال احتمالی به شرح زیر است:
برخی از محققین و مولفان مقالات مذکور، شخصاً در مقالات خود، به تبعات نامناسب کشفیاتشان برای مفروضات قبلی « فرضیه ی تکامل »، معترفند؛ برخی دیگر از محققان، در مورد نقض مفروضات « فرضیه ی تکامل » به وسیله ی یافته هایشان، چندان معترف نیستند، اما ذکر می کنند که یافته ی آن ها سوال یا ابهام جدی برای فلان بخش از « فرضیه ی تکامل » ایجاد می کند. گروه دیگر محققان، یافته های مقالات خود را که با « فرضیه ی تکامل » تقابل دارد، تنها به عنوان استثنائاتی در این فرضیه می پندارند! چرا که تصور می کنند، در بقیه ی حیطه ها، تکامل اثبات شده و دقیق می باشد!
تکلیف دو گروه اول مشخص است و بالطبع ذهن پرسش گر آن ها می تواند تا حدودی به یافتن حقیقت کمک کند، اما در مورد گروه سوم باید نکته ای را متذکر شویم:
« فرضیه ی تکامل » یک فرضیه ی چند وجهی است که در حیطه ی علوم مختلفی اظهار نظر می نماید که از جمله ی آن ها می توان به زمین شناسی، شیمی آلی، شیمی معدنی، زیست شناسی (شاخه های مختلف)، آناتومی، آنتروپومتری، ژنتیک، پروتئومیکس، اکولوژی، و حتی روانشناسی و جامعه شناسی اشاره کرد. به دلیل حلقه ی قدرتمند مافیای تکامل که در علوم مختلف مرتبط با آن ریشه دوانده است، همواره این تصور وجود دارد که تکامل در همه ی این عرصه ها، موفق به اثبات صحت خود شده است! بدین ترتیب هر گاه محققین در شاخه ای از علم، مطلبی غیر منطبق با « فرضیه ی تکامل » می یابند، به تصور این که یافته ی آن ها تنها یک استثناء است و تکامل در بقیه ی شاخه ها، موفق بوده است، موضعی علیه موجودیت « فرضیه ی تکامل » نمی گیرند! البته به مرور زمان، مخاطبان محترم خواهند دید که برخلاف آن چه که ادعا می شود، نه تنها « تکامل » واجد شرایط اطلاق عبارت « نظریه » نمی باشد و در بهترین حالت، تنها یک « فرضیه » است، بلکه در تمامی شاخه های مرتبط با خود، دچار اشکالات، ابهامات و آسیب های جدی است و ما ان شاء الله به مهمترین این ابهامات در حیطه های مختلف، اشاره خواهیم کرد.
در مورد استثناء ها نیز باید بگوییم که وجود ۱ یا ۲ یا ۳ یا حتی ۱۰ استثناء هم در رابطه با یک ادعای علمی، قابل پذیرش است، اما هنگامی که این ادعاها به هزاران مورد می رسد، دیگر استثناء نیستند، بلکه اصل ادعای علمی مورد نظر، رد می شود! تصاویر زیر، به درک بهتر این مطلب کمک می کند:
« دایره ی زرد »، معرف « فرضیه ی تکامل » و لکه های « قرمز » معرف « شواهد نقض کننده ی تکامل » هستند. هنگامی که « شواهد نقض کننده ی تکامل » کم باشند (حدود ۱۰ عدد در تصویر سمت راست)، کماکان « فرضیه ی تکامل » (دایره ی زرد رنگ) غالب است، اما هنگامی که « شواهد نقض کننده ی تکامل » زیاد باشند (هزاران عدد در تصویر سمت چپ)، دیگر غلبه با شواهد نقض کننده است و « فرضیه ی تکامل » (دایره ی زرد رنگ) وجود نخواهد داشت و به چشم نخواهد آمد.
۹ – دکتر « سید حسین نصر » استاد ایرانی الاصل کرسی اسلام شناسی دانشگاه های «جرج واشنگتن» و « تمپل »، در اظهار نظری جالب، چنین عنوان کرده است:(۴۶)
»The theory of evolution is the peg of the tent of modernism. If it were to fall down, the whole tent would fall on top of the head of modernism. And therefore it is kept as an ideology and not as a scientific theory which has been proven. «
« نظریه ی (فرضیه ی) تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابراین به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. »
همچنین در بخش دیگری از مقاله ی خود، چنین آورده است:(۴۶)
»There are different kinds of scientific theories. For example, you have string theory in physics and cosmology and you have quantum mechanics. Now if someone were to oppose them, no one would expel them from their university; no one would have his or her promotion denied because of his or her saying “I do not accept this theory.” Evolution, on the contrary, is a totally different matter, because it is an ideology, it is not ordinary science; so if you are a professor of biology in a university, especially in the Anglo-Saxon world, less so in Italy, France, and Germany, and if you oppose the theory of evolution on purely scientific grounds, you are rejected and even ejected from your position, your colleagues think you are insane, you do not get promotions, and so on. «
« انواع مختلفی از نظریه های علمی وجود دارد. مثلاً مکانیک کوانتوم یا تئوری زنجیره در فیزیک و کیهان شناسی. اکنون اگر کسانی با این نظریه ها مخالفت ورزند، هیچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمی کند و هیچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله « من این نظریه را نمی پذیرم »، مانع ارتقای شغلی آنها نمی شود. تئوری تکامل – برعکس همه نظریه ها – موضوعی کاملاً متفاوت است زیرا این تئوری یک ایدئولوژی است و نه علم متعارف. بدین ترتیب اگر شما استاد زیست شناسی در یک دانشگاه به خصوص در دنیای آنگلوساکسون و کمتر در ایتالیا، آلمان و فرانسه باشید و اگر طبق زمینه های کاملاً علمی با نظریه ی تکامل مخالفت می ورزید، فردی مطرود خواهید بود و حتی موفقیت کاری خویش را نیز از دست خواهید داد، همکارانتان شما را ابله می پندارند، ارتقای شغلی نمی یابید و …. »
اعتراف به برخورد ویژه ی غرب با « فرضیه ی تکامل » از سوی فردی که خود در مغرب زمین، زندگی کرده و در دانشگاه های آن تدریس می نماید، خود شاهد بسیار مهمی برای صحت سخنان « منتقدان تکامل » است. به عبارت دیگر، جوامع غربی و ماسونی، به « فرضیه ی تکامل »، نه به عنوان یک فرضیه ی علمی، بلکه به عنوان « ناموس » و « ایدئولوژی » خود نگاه می کنند و با توجه به این که موجودیت خود را در گرو آن می بینند، به انحاء مختلف سعی در دفاع و حفاظت از آن دارند! حتی اگر شواهد مهمی علیه آن کشف شود! ای کاش دوستان ساده دل ما، به این واقعیت توجه می نمودند و به حمایت بی چون و چرا از این « فرضیه » ی پر ایراد نمی پرداختند!!!
البته تمامی مواضع به اصطلاح اسلام شناسان ساکن غرب و به خصوص افراد دارای سوابق مشکوک، مورد تأیید ما نیست، اما سخنان اعتراف گونه ی آنان در لا به لای مقالات، آن هم در شرایطی که مشابه چنین مطالبی، از سوی منابع و افراد متعددی نیز شنیده می شود، سر نخ های مهمی از تحرکات مافیای تکامل به دست می دهد.
۱۰ – هدف اصلی این سلسله مقالات، برگرداندن « فرضیه تکامل » به جایگاه حقیقی خود می باشد؛ یعنی با توجه به وجود شواهد علمی متعدد در مقابل این « فرضیه » و عدم وجود شرایط « نظریه » شدن در آن، هدف ما این است که مخاطبان محترم از این به بعد، به « تکامل » به عنوان یک « فرضیه » ی پراشکال بنگرند، نه یک « نظریه » ی اثبات شده! ضمناً به هیچ عنوان نظر ما درباره ی خلقت، با مسیحیان معتقد به « خلقت گرایی زمین جوان : Young Earth Creationism »(۴۷) شباهت ندارند! ان شاء الله ما در آخرین مقاله از این سلسله مقالات، به بیان دیدگاه خود در این خصوص خواهیم پرداخت که این دیدگاه نیز تنها یک « فرضیه » خواهد بود! چرا که اصولاً با توجه به پیچیدگی های مبحث خلقت و عدم وجود شواهد کافی در دسترس، اصولاً امکان ارایه ی یک نظر صریح و دقیق درباره ی خلقت جهان و انسان وجود ندارد! ان شاء الله با ظهور مفسر بزرگ قرآن کریم، حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، این رمز نیز بازگشایی خواهد شد.
۱۱ – همه ی دوستان احتمالاً داستان « لباس پادشاه » اثر « هانس کریستین آندرسن » را شنیده اند.(۸۰) خلاصه ی داستان بدین ترتیب است: « دو مرد شیاد به پادشاه قول می دهند که لباسی فاخر و زربفت برایش بدوزند، ولی سرانجام جامه ای نامرئی به تن پادشاه می کنند و می گویند این لباس را تنها کسانی می بینند که حلال زاده باشند! وقتی پادشاه لباس را به تن می کند، اطرافیانش با اینکه لباسی بر تن پادشاه نمی ببینند، اما برای آن که کسی آن ها را حرامزاده نخواند، از لباسهای پادشاه تعریف می کنند!پادشاه برای نمایش لباس فاخرش به میانه شهر می رود و مردم نیز به قاعده ی اطرافیان پادشاه و به همان دلیل، از لباس تعریف و تمجید می کنند و هلهله می کشند! کودکی که بر شاخه ی درختی نشسته است، فریاد می زند که پادشاه لباسی به تن ندارد و عریان است! مردم نیز پس از آنکه مطمئن می شوند پادشاه واقعاً لخت است و حکماً آن ها حرامزاده نیستند، شادمانه به عریانی پادشاه می خندند! »(۸۰). متاسفانه وضعیت « فرضیه ی تکامل » نیز داستانی شبیه لباس پادشاه دارد! علی رغم این که روز به روز بر شواهد نقض کننده ی « فرضیه ی تکامل » افزوده می شود و ابهامات و سوالات بیشتری در مقابل آن مطرح می شود، متاسفانه هنوز جرأت کافی در بین بسیاری از دانشمندان برای بیان آزادانه ی انتقاداتشان از این « فرضیه » ی پر اشکال وجود ندارد! چرا که نگران واکنش ها، سخت گیری ها و آزارهای مافیای قدرتمند حامی « تکامل » در سراسر جهان می باشند! به لطف باری تعالی، ما مفتخر خواهیم بود که بتوانیم حداقل همچون « کودک » داستان « لباس پادشاه »، عریانی و پوچی « فرضیه ی تکامل » را فریاد بزنیم؛ حتی اگر دیگران ما را « کودک » بخوانند!
۱۲ – به لطف باری تعالی، روز به روز به تعداد شواهدی که « فرضیه ی تکامل » را به چالش می کشند، اضافه می گردد و این مسئله به خصوص در کشفیات پس از سال ۲۰۰۶ میلادی، ملاحظه می گردد. این امر، نوید روزهای بهتر برای منتقدان « فرضیه ی تکامل » و روزهای سخت تری را برای طرفداران « فرضیه ی تکامل » می دهد! با افزایش تعداد کشفیات جدید در حوزه های مختلف، روز به روز بر عقب نشینی تکامل شناسان، افزوده شده و پوچی و بی محتوایی این فرضیه ی پر اشکال، بیش از پیش مشخص خواهد شد. پس دست در دست هم، این عقب نشینی و اضمحلال را به نظاره می نشینیم. ان شاء الله.
منبع : http://www.alvadossadegh.com/
نویسنده : خادم الامام (عج)