پاسخ:
آیه ۶۲ سوره بقره میفرماید: “در حقیقت کسانى که (به اسلام) ایمان آورده و کسانى که یهودى شدهاند و ترسایان و صابئان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.”
در آغاز اسلام براى بسیارى از مسلمانان این سؤال مطرح بود که اگر فقط اسلام راه نجات است، پس تکلیف نیاکان و پدرانشان که داراى مذاهب دیگر (یهودى، مسیحى و…) بودهاند و زمان پیامبراسلام را درک نکردهاند چه میشود؟ آیا آنها اهل نجات و سعادت نیستند؟
این آیه از جهتى به پاسخ این پرسش نظر دارد و میفرماید: هر کسى که در عصر خود به پیامبر بر حق و کتاب آسمانى زمان خویش، ایمان آورده و عمل صالح کرده، اهل نجات است، بنابراین، یهودیان مؤمن و صالحالعمل قبل از ظهور مسیح اهل نجاتند؛ همانگونه که مسیحیان مؤمن و صالحالعمل قبل از ظهور پیامبراکرماهل نجاتند و…؛ یعنى ملاک سعادت و نجات، در این زمان و زمانهاى گذشته، یک چیز بوده و خواهد بود و آن، ایمان خالص و عمل صالح است، و مسلم است که ایمان خالص و عمل صالح در پرتو اطاعت از دستورهاى الهى که در هر زمان به واسطه پیامبرش به مردم ابلاغ میشود به دست میآید؛ بنابراین، لازمه ایمان به خدا در زمان حضرت موسى، ایمان به حضرت موسى و اطاعت از او، و در زمان حضرت عیسى ایمان به حضرت عیسى و دستورهاى او و لازمه ایمان به خدا در زمان حضرت محمد(ص) ایمان به ایشان و عمل به فرامین آن بزرگوار است و کسى که به ایشان ایمان نیاورد و مسلمان نشود، ایمانش به خدا ناقص است؛ در نتیجه، اهل نجات و سعادت نخواهد بود؛ علاوه بر این، اگر یهود و نصارى و مانند آنها بخواهند به کتاب خود و دستورهاى پیامبر پیشین خود عمل کنند، در این صورت هم باید به پیامبراسلام ایمان بیاورند و مسلمان شوند؛ زیرا در کتابهای آسمانى آنها بشارت به ظهور پیامبر اسلام با ذکر صفات و علایم معین آمده است؛ پس اگر ایمان نیاورند و پیامبرى او را قبول نکنند، به کتاب و دستور پیامبر خودشان هم عمل نکردهاند.(تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازى، ج ۱، ص ۲۸۲، دارالکتب الاسلامیه( .
یکى از فرقههایى که در آیه شریفه از آن نام برده شده، “صابئین” است.
در اینکه ریشه و ماده اصلى این لغت (صابئین) چیست؟ بین مفسران بحث است؛ مثلاً “شهرستانی” در “ملل و نحل” میگوید: “صابئه” از “صبأ” گرفته شده و چون این طایفه از طریق حق و آیین انبیا منحرف گشتند، لذا آنها را “صابئه” میگویند. “راغب” در کتاب “مفردات” میگوید: “آنها جمعیتى از پیروان نوحبودهاند و ذکر این عده در ردیف مؤمنان و یهود و نصارا نیز دلیل بر آن است که اینان به یکی از ادیان آسمانى ایمان داشتهاند و به خداوند متعال و قیامت نیز باور داشتهاند. صاحب “قاموس قرآن” میگوید: “دین صابئان مانند دین یهود و نصارا دین توحیدى بوده است و آنها پیغمبر و شریعتى داشته و پس از پیامبرشان به تدریج به بتپرستی و پرستش ستارگان گراییدهاند. پیامبرشان از جمله پیامبرانى است که در قرآن کریم نامى از او برده نشده، ولى بدان اشاره شده است. (غافر، ۷۸) نام این گروه سه بار و در آیات شریفه ۶۲ از سوره بقره؛ ۱۷ از سوره حج و ۶۹ از سوره مائده آمده است.
“صابئان” به طور یقین غیر از مشرکان و مجوسند؛ امّا چنانکه گذشت بین مفسران و علماى ملل و نحل در مورد آنها آراى گوناگونى وجود دارد. علت اختلافات و گفتگو درباره این طایفه این است که: در اثر کمى جمعیت آنها و اصرار بر نهان داشتن آیین خود و منع از دعوت و تبلیغ آن و اینکه این آیین اختصاص به خودشان داشته و پیغمبرشان فقط براى نجات آنها مبعوث شده است، باعث شده جمعیت آنها رو به کاستى و انقراض گذارد.
این گروه معتقدند که کتابهاى مقدس آسمانى نخست به آدم(ع) و پس از وى به نوح(ع) و بعد از او به “سام”، و سپس به “رام” و بعد به ابراهیم خلیلو سپس به موسى و بعد از او بر یحییبنزکریا(ع) نازل شده است.( براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، آیهالله مکارم شیرازى و دیگران، ج ۱، ص ۲۸۸، دارالکتب الاسلامیه ، اعلام قرآن، دکتر محمدخزائلى، ص ۴۱۱، امیر کبیر ، قاموس قرآن، سیدعلیاکبر قرشى، ج ۴، ص ۹۸، دارالکتب الاسلامیه ، مجله اخبار دین، ش ۲، تیر ۸۲ و پژوهشى درباره صابئین، یعقوب جعفرى، مؤسسه انتشاراتى هجرت).
موضوع رستگارى و حقانیت همه ادیان و مذاهب، با عنوان “کثرت گرایى دینى یا پلورالیزم دینی” امروزه مطرح است و برخى آن را با عنوان “صراطهاى مستقیم” مطرح کردهاند.
صراطهاى مستقیم یا کثرت گراییدینى و یا پلورالیزم دینى، هر سه به یک معنا به کار میرود و دو اصطلاح اول، برگردان اصطلاح اخیر است. “پلورال” plural)) به عنوان اسم و یا صفت به کار میرود و به معناى “جمع و کثرت” است. در حقیقت واژه یاد شده حالى از “کثرت” و “تعدد” است و پسوند ” ISM” از گرایش حکایت میکند و به همین جهت در عرصههاى گوناگون، اعم از “دین”، “فلسفه”، “اخلاق”، “حقوق”، و “سیاست” به کار میرود.
این نظریه در نیمه دوم قرن بیستم، توسط دکتر میمندى نژاد در ایران مطرح شد، ولى گرمى بازار چنین اندیشهاى از دو کتاب “فلسفه دین” و “صراطهاى مستقیم” است.
“فلسفه دین” نوشته “جان هیک” مسیحى (متولد ۱۹۲۲) است. او در این کتاب، این مسأله را در پرتو تلقى جدیدى که در وحیانى بودن کتب آسمانى دارد، مطرح کرده و در اثبات آن میکوشد و پافشارى میکند.
“صراطهای مستقیم” نگارش دکتر عبدالکریم سروش است و وى نظر جان هیک را پذیرفته و آن را در قالب حکایات و تمثیلات ریخته و با همان نام منتشر کرده است. گذشته از محتوای خود کتاب، نام آن، به نوعى با قرآن که راه نجات و رستگارى را منحصر در یک راه میداند، در تضاد است؛ آن جا که میفرماید: “وَأَنَّ هَـَذَا صِرَ َطِى مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَ َلِکُمْ وَصَّـَکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ (انعام، ۱۵۳) این است راه راست من، از آن پیروى کنید، نه راههاى دیگر تا مبادا شما را از راه خدا پراکنده سازد، این چیزى است که خدا آن را به شما سفارش میکند تا پرهیز کار شوید.”(ر. ک: مدخل مسائل جدید در علم کلام، استاد جعفر سبحانى، ج ۲، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۵، مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادقـ قم).
متأسفانه برخى از طرفداران این نظریه، در سالهاى اخیر آن را در مجامع و تریبونهاى مختلفى براى عموم مردم مطرح کردند که چه بسا موجب سر درگمی مخاطبانى گردید.که آشنایى کامل با مبانى نظریه پلورالیزم و اسلام ندارند؛ و به تعبیر متفکر شهید مطهرى “عصر ما از نظر دینى و مذهبى خصوصاً براى طبقه جوان، عصر اضطراب و دودلى و بحران است.”(عدل الهى، چ ۲، مقدمه).
از این رو ضرورت ارائه یک بحث شفاف و به دور از هرگونه غرض ورزى و افراط و تفریط براى نسل جوان بیش از پیش احساس میشود.
۱ـ ضرورت دین
در ابتداى بحثِ تکثر ادیان باید این نکته تنقیح گردد که انسان به وجود دین و بعثت پیامبران نیازمند است یا نه؟ در پاسخ مختصر آن باید گفت: که هدف از آفرینش انسان رسیدن به ساحل نجات و خوشبختى است و تأمین آن با شکفته شدن استعدادهاى نهفته او میسّر میشود. و از طرفى انسان، خود توان شناخت استعدادهای نهفته خود را به طور کامل ندارد و نمیتواند تمام قوانین اساسى فردى، اجتماعى به منظور تأمین سعادت خود و اجتماع وضع کند.
از این رو، حکمت و لطف الهى اقتضا میکند که انسان را در این ره بیرهنما نگذارد و با فرستادن پیامبران هادى انسان گردد.(براى توضیح بیشتر، ر. ک: شهید مطهرى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج ۷، ص ۷۷ (درسهاى اشارات، نمط نهم) ، نیز: اسلام و مقتضیات زمان، مکان، ج ۱، ص ۳۶۴).
۲ـ مواجهه با ادیان ناسازگار
بعد از احساس ضرورت انتخاب دین و بعثت انبیا، انسان وقتى قدم در عرصه انتخاب دین میگذارد، در نگاه آغازین، متوجه وجود ادیان و مکاتب متکثری میشودکه هرکدام کثیرى از مردم را به سوى خود جذب کردهاند. در همین نگاه آغازین، متوجه تعارض بنیادین میان ادیان موجود میشویم، براى نمونه، میتوان به ادیانی که به “آسمانی” معروفند، اشاره کرد. دین یهودیت و مسیحیت، هر یک به نوعى به شرک و تعدد “اله” معتقدند. آیین زرتشت با طرح دوگانه پرستی (یزدان و اهریمن) در عداد ادیان شرک آلود قرار گرفته است؛ و از سوى دیگر اسلام منادى توحید محض است و خطاب به قوم یهود و مسیح، در قرآن کریم آمده است:
“یَـََّأَهْلَ الْکِتَـَبِ تَعَالَوْا إِلَیَ کَلِمَهٍ سَوَآءِ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلآ نَعْبُدَ إِلآ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْا؛(آل عمران، ۶۴).
از وجود تناقضات در ارکان ادیان آسمانى موجود به راحتى میتوانیم وضعیت ادیان دیگر را تشخیص بدهیم.
۳ـ یک دین یا چند دین؟
در برخورد و مواجهه با ادیان مختلف این سؤال براى ذهن هر متفکرى مطرح میشود که آیا به راستى همه این ادیان مختلف و بعضاً متناقض، برحقند؟ یا این که دین حق و صراط مستقیم یکى بیش نیست؟ و بقیه ادیان از حقیقت و خواسته الهى دور شدهاند.
با تأمل در حکمت ضرورت دین که عبارت است از وجود نیازهاى فطری و ثابت انسان و از سوى دیگر یکى بودن فرستنده ادیان، به نظر میرسد پاسخ سؤال مذکور چندان مشکل نباشد؛ زیرا فرستنده دین خداوند حکیم و خیرخواه است که با برآوردن نیازهاى فطرى انسان وبه فعلیت رساندن استعدادهایش سعادت اورا تأمین میکند. در این صورت، فرستادن ادیانى که با یکدیگر از حیث ماهیت مختلفند،توجیهپذیر نیست،(مجموعه آثار، ج ۳، ص ۱۶۰ ، براى توضیح بیشتر، ر. ک: امدادهاى غیبى، مقاله “خورشید دین هرگز غروب نمیکند”).
قرآن و وحدت دین
با رجوع به قرآن کریم در مییابیم که خداوند نه تنها دین حضرت محمد(ص) را “اسلام” مینامد؛ دین پیامبران پیشین را نیز به همین نام توصیف میکند، مثلاً در آیهاى آیین حضرت ابراهیم(ع) را اسلام میشمرد: “مَا کَانَ إِبْرَ َهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَـَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ (آل عمران، ۶۷) و در آیه دیگر، پیامبر اسلام با اشاره به اسلام که تنها صراط مستقیم است، از راههاى دیگر منع میکند: “وَأَنَّ هَـَذَا صِرَ َطِى مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ؛(انعام، ۱۵۳).
شهید مطهرى با تذکر این نکته که دین در اصطلاح مورخان و مردم به صورت جمع و متعدد به کار میرود، موضع قرآن را چنین تقریر میکند:
“از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکى است، همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت میکردهاند. اصول مکتب انبیأ که دین نامیده میشود، یکى بوده است.”(همان، ج ۲، ص ۱۸۱).
تکامل دین و اختلاف شرایع
از مطالب گذشته روشن شد که “دین” اصول اعتقادی ثابت مطابق نیازهاى فطرى بشرى است؛ و “شریعت” تعدادى احکام فردى و اجتماعى است که بعضى از آنها برحسب ضرورت و تحول نیازهاى بشر قابل تغییر است. به دیگر سخن، ماهیت دین در همه اعصار یکى است؛ امّا با بالا رفتن استعدادها و قابلیتهاى مخاطبان، دین نیز جامعتر میشود.
خطاى تشبیه پیامبران به فلاسفه
مدعیان پلورالیزم پنداشتهاند که همان طور که در جهان نه یک فلسفه بلکه فلسفههاى مختلفى هست که نشأت گرفته از اختلاف اندیشههاست؛ به همین شکل نیز ادیانى که پیامبران مختلف میآورند، مانند مکاتب فلسفى، رنگ اختلاف به خود میگیرند.
بطلان این قیاس نیازمند توضیح بیشترى نیست زیرا منشأ اختلاف در فلسفهها به اختلاف فیلسوفان و افکار مختلف یک فیلسوف بر میگردد؛درحالى که مصدر ادیان،خداوند حکیم وعالم است که علم او ازلى و تغییرناپذیر است. پیامبران، علاوه بر برخوردارى از نبوغ، از طریق وحى به مبدأ هستى و علم ازلى نیز متصلاند.(مقدمهای بر جهانبینى اسلامى (وحى و نبوت)، ص ۱۶۵ و نیز ۱۴۶).
راز ختم نبوت
از مطالب گذشته میتوان به راز ختم نبوت به دست پیامبر اکرمپی برد زیرا انسان بعد از طى مراحل مختلف، قابلیت دریافت برنامه کلى هدایت خود را پیدا میکند و از این مرحله به بعد انسان با رشد و تکامل عقلانى خود میتواند بدون پیامبر و با اتکا به کتاب مقدس او و ائمه هدى طى طریق نماید.
دلایل انحصار صراط مستقیم به اسلام
تا اینجا ما به تحلیل دو اصل مهم “ضرورت دین” و “وحدت دین” پرداختیم. این دو بحث نقش کلیدى در روشن شدن زوایاى بحث “پلورالیزم” دارد و بعد از گذر از این دو مرحله انسان براى تعیین دین حق و برتر، از بین ادیان مختلف، نیازمند معیارهایى براى تعیین و شناخت دین حق است.
البته ملاک و معیار تشخیص دین حق از باطل را میتوان از دو نظر متفاوت یعنى درون دینى و بیرون دینى جستجو کرد امّا در این جا به ادلهاى که شهید متفکر بدان اشاراتى داشته است، بسنده میکنیم.(اقتباس از مقدمهاى بر جهانبینی اسلامى، ص ۲۰۹ تا ص ۲۳۲، (وحى و نبوت).)
۱ـ حکم عقل به انتخاب دین کامل و برتر
گفتیم که عقل بعد از احساس ضرورت و وحدت دین الهى به انتخاب دین بدون فحص از حقانیت و برترى آن نسبت به ادیان دیگر، اکتفا نمیکند بلکه دنبال معیار میگردد.
یکى از این ملاکها ارزیابى و سنجش ادیان موجود از نظر جامعیت و مطابقت با نیازهاى فطرى انسان است که در اینجا به مقایسه دو دین بزرگ جهان که مدعى حقانیت نیز هستند، یعنى اسلام و مسیحیت، میپردازیم:
۱ـ جهانبینی اسلام بر اصل توحید استوار است و جهانبینى مسیحیت بر تثلیث (متى ۲۸:۱۹ ـ یوحنا ۵:۲۰ ـ اول قرنتیان ۸:۶)
۲ـ وحى منُزَل بودن قرآن کریم، دست نویس و جبرى بودن انجیل.
۳ـ اشتمال قرآن بر تعدادى مضامین عالى و انواع اعجاز؛ و اشتمال کتاب مقدس بر آموزههاى ناسازگار با عقل مانند تجسم خدا و گناه فطرى و مسأله فدیه (یوحنا ۱۶:۷، یوحنا ۱۴:۲۶، رومیان ۳:۲۰ و ۲۴، رومیان ۵:۱۲ و کتاب هوشع نبى ۹:۵ ـ ۱۰)
۴ـ داعیه جهانی بودن اسلام و نسخ ادیان پیشین، اعلام موقتى بودن تورات و انجیل و بشارت به ظهور پیامبر پسین.
(یوحنا ۱۶:۷، کتاب هوشع نبى ۹:۵ ـ ۱۰)
۵ـ عدالت و ظلم ستیزى اسلام؛ توصیه به ستمپذیرى از اشخاص و حکومت در انجیل (متى ۵:۳۸، متى ۲۲:۲۱، لوقا ۲۰:۲۵، متى ۲۲:۱۸، مرقس ۱۲:۱۵)
۶ـ و بالأخره وجود قوانین و احکام اجتماعى، اقتصادى، حقوقى، جزایى در اسلام، منطبق با نیازهاى فطرى بشرى مثل اصل شورا، قداست شغل، حرمت رشوه، ربا و احتکار، توصیه به دفاع از حقوق خصوصى و اجتماعى و جهاد در مقابل متجاوزان، احکام حدود و دیات به منظور اصلاح جامعه و پیشگیرى از وقوع جرایم.
۲ـ خود سوز بودن پلورالیزم
به نظر میرسد نظریه پلورالیزم و پذیرش حقانیت ادیان، وقتی پایش به قلمرو دین اسلام برسد یعنى مطابق مبناى خود بخواهد حقانیت اسلام را نیز بپذیرد، دست به انتحار زده است. توضیح این که پذیرفتن حقانیت دین یهود یا مسیح هیچ منافاتى با پذیرش حقانیت ادیان دیگر ندارد بلکه چه بسا مطابق اصول یهود و مسیح نیز باشد چرا که در آنها وعده و بشارت ظهور دین بر حق پسین داده شده است و شخص معتقد به پلورالیزم میتواند بعد از پذیرش حقانیت یهود و مسیح سراغ ادیان دیگر برود؛ امّا وقتى آیین اسلام را نیز یکى از ادیان بر حق معرفى میکند معناى آن این است که اسلام و اصول مسلم آن نیز برخاسته از حقیقت است. در اینجاست که با یکى از اصول مسلم اسلام یعنى اصل “نسخ” ـ که بر انقضأ حقانیت ادیان پیشین دلالت میکند ـ مواجه میشود. در این صورت، اگر آن را نیز بپذیرد، لازمهاش دست کشیدن از ادعاى تعدد ادیان است پس:
“لازمه ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانى تسلیم شریعت همان پیامبرى باشیم که دوره اوست، و قهراً لازم است در دوره ختمیه آخرین دستورهایى که از جانب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم و این لازمه اسلام یعنى تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالتهاى فرستادگان اوست.”(عدل الهى، ص ۲۶۸).
۳ـ حکم عقل به پیروى از پیام آخر
بعد از پذیرفتن حقانیت ادیان در عرض هم، عقل دلیلى دیگر برای انتخاب اسلام مییابد و آن این که عقل حکم میکند که مکلّف، پیام و تکلیف آخر مولى را براى خود مبناى عمل و حجت قرار دهد. از این رو میباید اسلام را برگزید.
“لازمه تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهاى اوست و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزى است که آخرین رسول او آورده است.”(عدل الهى، ص ۲۷۱).
۴ـ ادله نقلی
در این باره چند آیه گذشت و در این جا به آیات دیگر اشاره میکنیم:
“وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الاْسْلَـَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الاْخِرَهِ مِنَ الْخَـَسِرِین؛(آل عمران، ۸۵) هر کس غیر از اسلام دین بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود”.
آیه دیگر که خطاب به اهل کتاب است که اگرآنان اسلام آورند در هدایت و صراط مستقیم هستند. “فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا؛(آل عمران، ۲۰).
خداوند “اسلام” را دین حقیقى در نزد خود توصیف میکند: “إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الاْسْلَـَمُ؛(آل عمران، ۱۹).(عدل الهى، ص ۲۷۰ و ۳۱۰؛ مقدمهاى بر جهانبینى اسلامى، ص ۱۶۵).
“وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَ إِبْرَ َهِیمَ وَ جَعَلْنَا فِى ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتَـَبَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَـَسِقُونَ # ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَیََّءَاثَـَرِهِم بِرُسُلِنَا؛ (حدید، ۲۶ـ۲۷) یعنى ما قبلاً نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل او دو “پیامبری” و “کتاب” قرار دادهایم، بعضى از اینها هدایت شده و بیشترشان فاسق بودند، سپس ما پیغمبران خود را یک یک پشت سر یکدیگر قرار دادیم”. از این آیه میتوان چنین نتیجهگیرى کرد:
“کلمه قفّینا مصدرش تقفیه و از ماده قفا است، قفا پشت گردن را میگویند. وقتى که افرادی ردیف و پشت گردن دیگرى بایستند، مثل یک صف نظامى، چهره هر یک از آنها به پشت گردن دیگرى است… جمله “ثمّ قفیّنا علیَ ءاثرَهم” متضمن این نکته است که هر پیغمبر بعدى از همان راه رفته است که پیغمبران قبلى رفتهاند؛ یعنى کسی خیال نکند پیغمبران راههاى مختلف دارند؛ راه یکى بوده، از نوح تا خاتم الانبیأ راه یکى است… “آثار” جمع “اثر” است و اثر یعنى جاى پا، پیغمبران هر کدام آمدند پا جاى پاى دیگران گذاشتند… راه انبیا یک راه بیشتر نیست.”
نقد ادله پلورالیستیکی
۱ـ تمسک به آیات الهی
بعضى روشنفکران اسلامى براى توجیه نظریه پلورالیسم خواستند به اصطلاح براى مدعاى خود دلیل قرآنى بیاورند و یا آیاتى را که خط بطلان بر پلورالیسم میکشد توجیه نمایند(ر. ک: مهدى بازرگان، دین و تمدن، ص ۵۲ و نیز عبدالکریم سروش، مجله کیان، شماره ۳۶، مقاله “صراط هاى مستقیم”، ص ۹ ، و نیز: بهأالدین خرمشاهى، قرآن پژوهى، مقاله همسنخى بین اسلام و اهل کتاب، اخیراً بر این مقاله نقدى نوشته شده است ، ر. ک: “پلورالیزم و قرآن”، مجله بیّنات، ش ۱۶٫ ) که در اینجا به یک آیه اشاره میشود:
الف: “إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِینَ هَادُواْ وَ الصَّابُِونَ وَ النَّصَارَى مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یحَْزَنُونَ؛ (مائده، ۶۹) یعنى آنان که ایمان آوردهاند (مسلمانها) و یهودیان و صابئین و نصرانیها، همه کسانى که ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشند و کار شایسته به جا آورند، بیترس و واهمه خواهند بود و غمگین نیز نمیگردند”.
وجه استدلال: “در این آیه براى رستگارى و ایمنى از عذاب خدا سه شرط ذکر شده است:
ایمان به خدا، ایمان به رستاخیز و عمل نیک، قید دیگرى (مثل اسلام) نشده است.”(عدل الهى، ص ۲۷۹).
در پاسخ به استدلال به آیه فوق باید گفت که بین حق بودن یک دین و در صراط مستقیم گام برداشتن پیروان آن دین با رفع عقاب (حزن و خوف) نباید خلط کرد. آن چه از آیه فوق مستفاد میشود رفع عقاب در روز قیامت از اهل کتاب و حداکثر اعطاى ثواب و پاداش به مؤمنان اهل کتاب است که در دنیا به خاطر روشن نشدن نور اسلام بر دین خود باقى ماندند؛ با این شرط که در اعتقادات خود مثل اکثر مسیحیان و یهودیان امروزه دچار شرک نشدند و از نظر اخلاقى نیز اعمال صالح انجام دادند. شهید مطهرى میگوید:
“باید بگوییم که عدالت و نیکوکارى حتى از مردمان کافر به خدا و قیامت هم مقبول است. بنابراین کسانى که منکر خدا و قیامتند ولى خدمات بزرگ فرهنگى، بهداشتى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى به بشریت تقدیم میدارند، داراى اجر بزرگى خواهند بود.”(همان).
۲ـ عذاب اکثریت مردم
یکى از دستاویزهاى مهم طرفداران پلورالیزم ادعاى لزوم عذاب اکثریت مردم در جهنم بنابر انحصار حق به یک دین است؛ چرا که لازمه حقانیت یک دین و باطل بودن دیگر ادیان، قول به ضلالت و گمراهى اکثریت مردم است امّا اگر پلورالیزم را بپذیریم و پیروان جمیع ادیان را از ره یافتگان و سالکان راه نجات تلقى کنیم؛ تصویرى از خوشبینى و سعادت مطلق به اکثریت مردم را ترسیم کردهایم که مطابق با حکمت و هدایت و خیرخواهى خداوند است.
اشکال فوق را بیشتر جان هیک فیلسوف معاصر طرح و تقویت نموده است.(ر. ک: جان هیک، خدا و عالم ایمان، فصل نهم، به نقل از مجله نشر دانش، دکتر نصراللّه پورجوادى، انقلاب کپرنیکى در کلام، ص ۵، شماره فروردین و اردیبهشت سال ۷۱٫) بعضى معاصران نیز آن را در مقالات خود دنبال کردند.(عبدالکریم سروش، مجله کیان، مقاله “صراطهاى مستقیم” شماره ۳۶٫) البته اصل این اشکال چهار دهه پیش در جزوهاى چنین تقریر شد: “اگر پیروان هر یک از مذاهب این طور فکر کنند که فقط خودشان رستگارند، چنین طرز تفکرى با روح عدالت خداوند منطبق نخواهد بود.”(محمد نظرى، پیشنهاد تأسیس کانون یکتاپرستى، چاپ ۱۳۴۱ ش، ص ۵۹).
متفکر برجسته معاصر در کتاب گرانسنگ خود، عدل الهى، به تفصیل و مستدل رفع شبهه کرده است. شبهه مذکور از دو جهت قابل طرح است یکى مربوط به اعمال نیک کفار در دنیا و همچنین سرنوشت نهایى آنها در آخرت؛ دوم مربوط به اهل کتاب که متأله (خداپرست) امّا منکر نبوت پیامبر اسلام هستند.
اعمال نیک کفار
چه بسا کفارى که اعمال زیبا مانند اختراعات عام المنفعه انجام میدهند. آیا به صرف این که کافرند، اعمالشان فاقد ارزش و اثرى در قیامت است؟ استاد با طرح شرایط اصل حسن فعلى با حسن فاعلى، معتقد است که اگر عملى از فاعل صادر شود که کننده آن نیّت خیر و حسنى نداشته است، چنین عملى فاقد ارزش خواهد بود و فاعل آن نیز سزاوار ستایش نیست؛ امّا اگر نیّت فاعل خیر و صلاح و خدمت به خدا و یا حداقل به مردم باشد، عملش داراى ارزش خواهد بود و نمیتوان به صرف این که فاعل آن کافر است، عمل او را نستود. چه آن عمل کوچک باشد و چه عمل بزرگ مانند اختراعات دانشمندان کافر.
امّا این که چگونه اعمال نیکوى کفار در قیامت به درد آنها خواهد خورد؟
“اعمال خیر افرادى که به خدا و قیامت ایمان ندارند و احیاناً براى خدا شریک قائلاند، موجب تخفیف و احیاناً رفع عذاب آنها خواهد بود.”(عدل الهى، ص ۳۰۵).
“هرگاه عملى به منظور احسان و خدمت به خلق و به خاطر انسانیت انجام گیرد، در ردیف عملى که انگیزهاش فقط براى خود است، نیست. البته خداوند چنین کسانى را بیاجر نمیگذارد.”(همان، ص ۳۰۵).
سرنوشت کفار در قیامت
اشکال مهم مدعیان تعدد ادیان، متوجه عذاب کفار در قیامت بود. در پاسخ به این اشکال، میتوان گفت اکثریت مردم روى زمین که به دین اسلام نگرویدهاند، به خاطر جهل و عدم اتمام حجّت است؛ یعنى نور اسلام بر آنها اصلاً نتابیده است؛ نه این که تابیده و آنها از آن روى برگرداندهاند. لذا عقابى متوجه آنها نیست.
شهید مطهرى در تأیید این گفتار با استناد به آیه شریفه “وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّیَ نَبْعَثَ رَسُولاً ؛(اسرأ، ۱۵) مینویسد: “محال است که خداى حکیم کسى را که حجت بر او تمام نشده است، عذاب کند.”(همان، ص ۲۸۹).
اهل کتاب
امّا اعمال صالح و نیکوى اهل کتاب که معتقد به خداوندند مورد قبول درگاه الهى میتواند باشد به شرط این که آفت تحریف و شرک در اندیشه آنان راه نیافته باشد، و در این صورت میتوانند به بهشت نیز داخل گردند. “افرادى که به خدا و آخرت ایمان دارند و اعمالى با انگیزه تقرب به خدا انجام میدهند و در کار خود خلوص نیت دارند، عمل آنها مقبول درگاه الهى است و استحقاق پاداش و بهشت مییابند اعم از آن که مسلمان باشند یا غیر مسلمان.”(همان، ص ۳۴۶).
البته پیش از شهید مطهرى حکما و عرفاى بزرگى مانند بوعلى سینا و صدر المتألهین قایل به نجات اکثریت مردم و نیل آنان به سعادت در قیامت بودند.(ر. ک: بوعلى سینا، اشارات با شرح خواجه طوسى و حاشیه فخر رازى، کتابخانه آیت اللّه مرعشى قم، ج ۲، ص ۸۳، نمط هفتم ، صدرالمتألهین، الحکمه المتعالیه، ج ۹، ص ۳۵۱، انتشارات مصطفوى قم).
به دیگر سخن ما نباید مردم را در دو دایره “مسلمان” و “کافر” جمع کنیم؛ بلکه باید دایره سومى نیز ترسیم کنیم که انسانهایی با عنوان “قاصران” “جاهلان” و “مرجوّ عنداللّه” در آن قرار میگیرند که اعضأ آن به مراتب بیشتر از اعضاى دو دایره پیشین است.(ر. ک: مقاله “کافر مسلمان و مسلمان کافر”، فصلنامه کتاب نقد، شماره ۴ ، نیز ر. ک: عدل الهى، ص ۳۲۰ به بعد.)
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق این است سرّ عشق که حیران کند عقول
خلقان همه به فطرت توحید زادهاند این شرک عارضى بود و عارضی یزول
گوید خرد که سر حقیقت نهفته دار با عشق پرده در، چه کند عقل بوالفضول؟
(سروده آقا محمد رضا قمشهاى، نقل از عدل الهى، ص ۳۳۰).
حاصل این که مدعیان پلورالیزم که عذاب اکثریت مردم را دستاویز مدّعاى خود قرار داده بودند، خلع سلاح شدند؛ چرا که براى رهایى از اشکال فوق، لازم نیست که ما ملتزم به صراط مستقیم و حقانیت ادیان بگردیم بلکه کافى است به آیات الهى و احادیث معصومین خودمان عنایت داشته باشیم که چگونه این سرچشمههای زلال معرفت دینى اشکال مذکور را چهارده قرن پیش حل نمودند.
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقى خواند، معانى دانست
(ر. ک: مجله وارش ، سال دوم ، شماره اول ، مقاله آقاى جعفر محقّق( .
منبع : http://quran.al-shia.org/fa/id/26/15/42.htm