World’s Biggest Pilgrimage Now Underway, And Why You’ve Never Heard of it!
It’s not the Muslim Hajj, or the Hindu Kumbh Mela.. Known as Arbaeen, it is the world’s most populous gathering and you’ve probably never heard of it! Not only does the congregation exceed the number of visitors to Mecca (by a factor of five, in fact), it is more significant than Kumbh Mela, since the latter is only held every third year. In short, Arbaeen dwarfs every other rally on the planet, reaching twenty million last year. That is a staggering %60 of Iraq’s entire population, and it is growing year after year.
این واقعه حج مسلمانان و یا کومبه میلای (یک فستیوال هندی) نیست. واقعه ای است که به نام اربعین شناخته میشود. این واقعه بزرگترین گردهمایی جهان است و با این وجود،احتمالاً شما تا کنون چیزی در مورد آن نشنیدهاید. نه تنها شرکت کنندگان در این مراسم بیش از تعداد شرکت کنندگان در مراسم حج مکه است (با نسبت ۵ برابر) حتی از کومبه میلای که هر سه سال یک بار برگزار میشود هم گسترده تر است. خلاصه اینکه، اربعین هر تجمع دیگری را در نظر کوچک میکند و در سال گذشته جمعیت آن به مرز ۲۰ میلیون شرکت کننده رسید. این رقم حدود ۶۰% کل جمعیت عراق است(و همه ساله نیز بیشتر و بیشتر رشد میکند).
Above all, Arbaeen is unique because it takes place against the backdrop of chaotic and dangerous geopolitical scenes. Daesh (aka ‘Islamic State’) sees the Shia as theirmortal enemy, so nothing infuriates the terror group more than the sight of Shia pilgrims gathering for their greatest show of faith.
ورای همه ی اینها، اربعین رخدادی منحصر به فرد است، چرا که علیرغم همه ی هرج و مرج ها و شرایط خطرناک عراق اتفاق میافتد. داعش به شیعیان به چشم دشمن قسم خورده نگاه میکند، و به همین دلیل هیچ چیز بدتر از دیدن تجمع عظیم زائران شیعه، برای نشان دادن ایمانشان،گروههای تروریستی را خشمگین نمیکند.
There’s another peculiar feature of Arbaeen. While it is a distinctively Shia spiritual exercise, Sunnis, even Christians, Yazidis, Zoroastrians, and Sabians partake in both the pilgrimage as well as serving of devotees. This is remarkable given the exclusive nature of religious rituals, and it could only mean one thing: people regardless of color or creed see
Hussein as a universal, borderless, and meta-religious symbol of freedom and compassion.
حضور مسیحیان و زرتشتیان در پیاده روی اربعین
اربعین یک ویژگی عجیب دیگر نیز دارد. در حالی که این واقعه صرفاً در ارتباط با امور معنوی شیعیان است،سنیها، حتی مسیحیها،ایزدیها ، زرتشتیها و صائبین در هردو فعالیت زیارت و خدمت به سایر زائرین و نیازمندان شرکت میکنند. این یک ویژگی منحصر به فرد است که به یک رخداد مذهبی داده شده است و تنها میتواند یک معنی داشته باشد: مردم فارغ از رنگ پوست و عقیدهشان، حسین را به عنوان یک نماد جهانی و بدون مرز آزادی و شفقت میشناسند.
Why you have never heard of it probably has to do with the fact that the press is concerned more with negative, gory, and sensationalized tabloids, than with positive,inspiring narratives, particularly when it comes to Islam. If a few hundred anti-immigration protestors take to the streets in London and they will make headlines..
علت اینکه شماهرگز در مورد این اتفاق چیزی نشنیدهاید احتمالاً به این حقیقت مربوط است که مطبوعات بیشترنگران جنبههای منفی وجنایت آمیز وشایعات مهیج هستند تا جنبههای مثبت والهام بخش. بخصوص زمانی که پای اسلام به میان میآید.
The same level of airtime is awarded to a pro-democracy march in Hong Kong or an anti-Putin rally in Russia.. But a gathering of twenty million in obstreperous defiance of terror and injustice somehow fails even to make it into the TV news ticker! An unofficial media embargo is imposed on the gargantuan event despite the story having all the critical elements of an eye-catching feature; the staggering numbers, the political significance, the revolutionary message, the tense backdrop, as well as originality.. But when such a story does make it through the editorial axe of major news outlets, it creates shockwaves and touches the most random people.
اگرتنها صدها نفر ازمعترضان در لندن به خیابانها بیایند و شعار بدهند ویا درهنگ کنگ راهپیماییهایی اتفاق بیافتد و یا در روسیه مردم تظاهرات ضد پوتین انجام دهند، میگوییم سطح بالایی از دموکراسی در این کشورها وجود دارد و به سرعت در رسانهها منعکس میشود، اما یک گردهمایی ۲۰ میلیونی با وجود وحشت و سرو صدای عراق، حتی موفق نمیشد به زیرنویس اخبار راه پیدا کند. علیرغم این که این رخداد دارای تمام عناصر حیاتی و ویژگیهای چشم نواز: ارقام بزرگ و گیج کننده، اهمیت سیاسی، پیام انقلابی، پیشینه تاریخی و اصل وجود است، یک تحریم غیر رسمی رسانه ای به این رویداد بسیار بزرگ تحمیل شده است. اما زمانی که چنین داستانی نقل میشود، آن هم با وجود تبر تحریریه رسانههای بزرگ، موجی از شوکه شدنها و افکار عمیق را در مردم ایجاد میکند.
Among the countless individuals inspired by it, is a young Australian man I met several years ago who had converted to Islam. Evidently, no one takes such a life-altering decision lightly, so upon inquiry he told me it all started in 2003. One evening, as he was watching the news only to be drawn by scenes of millions streaming towards a holy city known as Karbala, chanting the name of a man he had never heard of: “Hussein”.
نامی که او هرگز نشنیده بود: حسین
در میان تعداد بیشمار افرادی که از این واقعه الهام گرفتهاند، یک مرد جوان استرالیایی وجود دارد که من سالها پیش او را ملاقات کردم، او به دین اسلام گرویده بود. بدیهی است که هیچ کس تصمیم به ایجاد چنین تغییر بزرگی در زندگیاش را به راحتی نمیگیرد. او در پاسخ به پرسشهای من گفت که تمام این داستان برای او از سال ۲۰۰۳ شروع شد. یک روز عصر، زمانی که اخبار نگاه میکرد، توسط یک صحنه که نشان میداد میلیونها نفر در حال رفتن به سمت یک شهر مذهبی به نام کربلا هستند، جذب شد.آنها شعار نام یک مرد را میدادند، نامی که او هرگز نشنیده بود: حسین.
For the first time in decades, in a globally televised event, the world had caught an glimpse into previously suppressed religious fervor in Iraq.
برای اولین بار بعد از چند دهه، اعمال دینی که قبلاً در عراق سرکوب میشد در حال انجام شدن بود و جهان نگاه اجمالی به آن انداخته بود.
With the Sunni Ba’athist regime toppled, Western viewers were eager to see how Iraqis would respond to a new era free from dictatorship persecution. The ‘Republic of Fear’ had crumbled and the genie had irreversibly escaped from the bottle. “Where is Karbala, and why is everyone heading in its direction?” he recalls asking himself. “Who is this Hussein who motivates people to defy all the odds and come out to mourn his death fourteen centuries after the fact?”
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست؟
با سرنگونی رژیم بعثی عراق، مشاهده گران غربی مشتاق بودند که ببینند مردم عراق چگونه در این آزادی از بند آزار و شکنجه دیکتاتوری رفتار خواهند کرد.”جمهوری ترس”از هم پاشیده بود و شیشه ی عمر دیو شکسته بود.”کربلا کجاست و چرا این همه انسان حاضرند برای رفتن به آنجا سر بدهند و صف کشیدهاند؟” “این حسین کیست که همه از او بی چون و چرا اطاعت میکنند و برای سوگواری مرگش بعد از ۱۴ قرن چنین صف کشیدهاند؟”
What he witnessed in that 60-second report was especially moving because the imagery was unlike any he had ever seen. A fervent sense of connection turned human pilgrims into iron filings, swarming together other as they drew closer to what could only be described as Hussein’s irresistible magnetic field. “If you want to see a living, breathing, lively religion, come to Karbala” he said.
آنچه در آن خبر ۶۰ ثانیه ای گزارش شد او را به شدت تکان داد، چرا که این صحنهها شبیه هیچ کدام از تصورات او نبودند. یک حرارت و اتصال که همه ی زائران را به برادههای آهن تبدیل کرده و همگی را با هم میکشد و به آنچه که تنها میتوان نام آن را مغناطیس غیر قابل مقاومت حسین نامید نزدیک تر میکند. او میگوید “اگر میخواهید یک دین زنده که تنفس میکند را ببینید، به کربلا بروید”
How could a man who was killed 1396 years ago be so alive and have such a palpable presence today that he makes millions take up his cause, and view his plight as their own? People are unlikely to be drawn into a dispute (much less one that transpired in ancient times) unless they have a personal interest in the matter. On the other hand, if you felt someone was engaged in a fight over your right to freedom, your prerogative to be treated justly, and your entitlement to a life of dignity, you would feel you had a vested interest and would empathize with him to the point where conversion to his beliefs is not a far-fetched possibility.
چگونه یک مرد که در ۱۳۹۶ سال قبل کشته شده است،میتواند این چنین زنده باشد و امروز حضور قابل لمسی را به نمایش بگذارد که باعث شود میلیونها نفر برای او تجمع کنند و برای مشکل او چنان ناراحت باشند که گویی مشکل خودشان بوده است. چگونه است که این مردم با هم دچار مشکل و نزاع نمیشوند، علتی جز این که آنها همگی یک علاقه مشترک دارند وجود ندارد. از طرف دیگر اگر شما احساس کرده باشید که کسی خود را برای مبارزه برای حق آزادی شما درگیر کرده است، حقی که با شما عادلانه برخورد شود، حق شما برای یک زندگی با کرامت، شما با او همدردی خواهید کرد چرا که او برای عقاید شما به مبارزه برخواسته است.
The Ultimate Tragedy
Hussein, grandson of the Prophet Muhammad, is revered by Muslims as the “Prince of Martyrs”. He was killed in Karbala on a day which became known as Ashura, the tenth day of the Islamic month of Muharram, having refused to pledge allegiance to the corrupt and tyrannical caliph, Yazid.
تراژدی نهایی
حسین، نوه ی محمد اکرم، در میان مسلمانان به عنوان “شاه شهدا” پذیرفته شده است. او در کربلا در روزی به نام عاشورا در روز دهم ماه اسلامی محرم کشته شد. چرا که از دست دادن و وفاداری با خلیفه ی فاسد و ستمگر، یزید، خود داری کرده بود.
He and his family and companions were surrounded in the desert by an army of 30,000, starved of food and water, then beheaded in the most macabre manner, a graphic tale recounted from pulpits every year since the day he was slain. Their bodies were mutilated. In the words of the English historian Edward Gibbon: “In a distant age and climate, the tragic scene of the death of Hussein will awaken the sympathy of the coldest reader.”
او و خانواده و همراهانش توسط یک ارتش ۳۰ هزار نفری در میانه ی صحرا محاصره شدند. از آب و غذا محروم شده و به خوفناکترین شیوه سر زده شدند. از آن روز تا امروز داستان او هزاران بار نقل شده است. به نقل از تاریخدان انگلیسی، ادوارد گیسون “با وجود وقوع این اتفاق در مکان و آب و هوایی بسیار متفاوت،صحنههای تراژدی حسین همدلی سردترین قلبها را نیز برمی انگیزد”
Shia Muslims have since mourned the death of Hussein, in particular on the days of Ashura, then, forty days later, on Arbaeen. Forty days is the usual length of mourning in many Muslim traditions. This year, Arba’een falls on Friday 12 December.
از آن زمان تا کنون مسلمانان شیعه برای مرگ حسین در روز خاص عاشورا و چهل روز بعد از آن در روز اربعین سوگواری کردهاند. یک دوره ی چهل روزه که طول دوره ی عزاداری در سنت اسلام است. امسال اربعین در روز جمعه ۱۲ دسامبر اتفاق خواهد افتاد.
Long Trek
I travelled to Karbala, my own ancestral home, to find out for myself why the city is so intoxicating. What I witnessed proved to me that even the widest-angle camera lens is too narrow to capture the spirit of this tumultuous, yet peaceful gathering.
An avalanche of men, women and children, but most visibly black-veiled women, fill the eye from one end of the horizon to the other.The crowds were so huge that they caused a blockade for hundreds of miles.
سفر طولانی
من به کربلا سفر کردم تا خودم متوجه شوم که چرا این شهر این چنین مستی آور است. آنچه من شاهدش بودم به من اثبات کرد که حتی بزرگترین دوربینها هم برای به تصویر کشیدن روح این گردهمایی بزرگ و صلح آمیز کوچک است. سیلی از مردان، زنان، کودکان و بیش از همه زنان سیاه پوش از افق تا افق را پر میکنند. جمعیت آنقدر زیاد است که صدها مایل مسافت را مسدود میکند.
The 425 mile distance between the southern port city of Basra and Karbala is a long journey by car, but it’s unimaginably arduous on foot. It takes pilgrims a full two weeks to complete the walk. People of all age groups trudge in the scorching sun during the day and in bone-chilling cold at night. They travel across rough terrain, down uneven roads, through terrorist strongholds, and dangerous marshlands. Without even the most basic amenities or travel gear, the pilgrims carry little besides their burning love for “The Master” Hussein. Flags and banners remind them, and the world, of the purpose of their journey:
فاصله ی ۴۲۵ مایل بین اولین شهر مرزی عراق تا کربلا مسافرتی طولانی با ماشین است و باید به طور غیر قابل تصوری سخت باشد وقتی قرار است این مسیر با پای پیاده طی شود. طی این مسیر برای زائران دوهفته کامل طول میکشد. افرادی از تمام گروههای سنی خستگی راه رفتن در زیر آفتاب سوزان در طی روز و سرمای استخوان سوز در شب را متحمل میشوند.آنها حتی بدون اساسیترین تجهیزات سفر و یا کمپینگ از مسیر زمینهای ناهموار و تالابهای خطرناک سفر میکنند.آنها در کنار عشق سوزان و بزرگشان به حسین، چیز زیاد دیگری با خود حمل نمیکنند.پرچمها و پارچه نوشتهها، هفدفشان را به خود آنها و کل جهانیان یاد آوری میکند.
O self, you are worthless after Hussein.
My life and death are one and the same,
So be it if they call me insane!
آه ای جان، تو بعد از حسین بی ارزشی
“مرگ و زندگی هردو نزد من یکی است، پس بگذار من را مجنون بخوانند”
The message recalls an epic recited by Abbas, Hussein’s half-brother and trusted lieutenant, who was also killed in the Battle of Karbala in 680AD while trying to fetch water for his parched nieces and nephews. With security being in the detrimental state that makes Iraq the number one headline in the world, no one doubts that this statement is genuine in every sense.
این پیام بخشی از دکلمه عباس، برادر ناتنی و سرلشکر مورد اعتماد حسین است، که او نیز در کربلا در حالی که سعی میکرد برای برادر و خواهر زادههای تشنهاش آب ببرد کشته شد.
با این وضعیت خراب امنیت عراق که باعث میشود عراق در تیتر خبرهای جهان باشد، هیچ کس شک ندارد که این واقعه از هر لحاظ، واقعی و قابل لمس است.
Free lunch.. And dinner, and breakfast!
One part of the pilgrimage which will leave every visitor perplexed is the sight of thousands of tents with makeshift kitchens set up by local villagers who live around the pilgrims’ path. The tents (called ‘mawkeb’) are places where pilgrims get practically everything they need. From fresh meals to eat and a space to rest, to free international phone calls to assure concerned relatives, to baby diapers, to practically every other amenity, free of charge. In fact, pilgrims do not need to carry anything on the 400 mile journey except the clothes they wear.
ناهار، شام و صبحانه مجانی
یک بخش از این مراسم سوگواری که هر مشاهده کننده ای را بهت زده میکند دیدن این صحنه است که هزاران چادر که آشپزخانه موقت هستند توسط روستاییان که در مناطق اطراف زندگی میکنند، در کناره ی مسیر زائران برپا شده است. این چادرها که موکب نام دارد مکانهایی هستند که آنچه زائران نیاز دارند را در اختیار آنها میگذارند. از غذای تازه و جایی برای استراحت گرفته تا مکالمات بین المللی رایگان برای زائران (که با وجود این وضعیت ناامن در عراق به خانوادههای خود اطلاع دهند که سلامت اند) پوشک بچه و تا هر رفتار مهربانانه ای، آن هم، همه و همه رایگان. در واقع زائرین نیازی به حمل کردن هیچ چیز جز لباسهایشان در این سفر ۴۰۰ مایلی ندارند.
More intriguing is how pilgrims are invited for food and drink. Mawkeb organizers intercept the pilgrims’ path to plead with them to accept their offerings, which often includes a full suite of services fit for kings: first you can a foot massage, then you are offered a delicious hot meal, then you are invited to rest while your clothes are washed, ironed, then returned to you after a nap. All complimentary, of course.
حیرت بیشتر در نوع دعوت از زائرین برای غذا و نوشیدنی است. گردانندگان موکب ها، جلوی زائرین را میگیرند، با آنها راه میرند و از آنها خواهش میکنند که دعوت آنها را بپذیرند که اغلب شامل یک مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است: در ابتدا پاهای شما ماساژداده میشود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف میکنند و بعد از آن از شما دعوت میشود که استراحت کنید، در حالی که لباسهای شما شسته و اتو زده میشود و بعد از بیداری به شما بازگردانده میشود و البته همه ی این کارها رایگان و با مهربانی صورت میگیرد.
For some perspective, consider this: In the aftermath of the Haiti earthquake, and with worldwide sympathy and support, the UN World Food Programme announceddelivery of half a million meals at the height of its relief efforts..
برای به دست آوردن بینش بهتر، این را در نظر بگیرید: پس از رخ دادن زلزله هائیتی و با همدردی و حمایت جهانی، اتحادیه جهانی غذا در بهترین حالت توانست به ۵۰۰ هزار نفر غذا رسانی کند.
The United States military, launched Operation Unified Response, bringing together the massive resources of various federal agencies and announced that within five months of the humanitarian catastrophe, ۴٫۹ million meals had been delivered to Haitians. Now compare that with over 50 million meals per day during Arbaeen, equating to about 700 million meals for the duration of the pilgrimage, all financed not by the United Nations or international charities, but by poor laborers and farmers who starve to feed the pilgrims and save up all year round so that visitors are satisfied.
ارتش ایالات متحده عملیات متحدی را به راه انداخت و منابع گوناگونی از آژانسهای فدرال را به خدمت گرفت و در نهایت اعلام کرد که در طی گذشت ۵ ماه ازین فاجعه انسانی ۴.۹ میلیون غذا به دست زلزله زدگان رسیده است حالا این را مقایسه کنید با بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در هر روز در اربعین، که برابر است با ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای زائران در طی این مدت از زمان، که تماماً نه به وسیله ی ایالات متحده و خیریههای جهانی بلکه به وسیله ی کارگران فقیر و کشاورزانی که در طی سال کار میکنند تا بتوانند رضایت زائرین را جلب کنند فراهم میشود.
Everything, including security is provided mostly by volunteer fighters who have one eye on Daesh, and another on protecting the pilgrim’s path. “To know what Islam teaches,” says one Mawkeb organizer, “don’t look at the actions of a few hundred barbaric terrorists, but the selfless sacrifices exhibited by millions of Arbaeen pilgrims.”
همه چیز که شامل امنیت هم میشود توسط مبارزان داوطلب فراهم میگردد که با یک چشم مواظب داعش هستند و با چشم دیگر زائران را در طی این مسیر راهنمایی میکنند. یکی از گردانندگان موکب ها میگوید”برای آن که ببینید اسلام چه چیزی را آموزش میدهد، به آنچه که چند صد تروریست وحشی انجام میدهند توجه نکنید بلکه به فداکاری خاضعانه ای که میلیونها زائر عرب به نمایش میگذارند توجه کنید”
In fact, Arbaeen should be listed in the Guinness Book of World Records in several categories: biggest annual gathering, longest continuous dining table, largest number of people fed for free, largest group of volunteers serving a single event, all under the imminent threat of suicide bombings.
در واقع نام شیعیان باید در چند زمینه در کتاب ثبت رکوردهای جهانی گینس ذکر شود:بزرگترین گردهمایی سالانه،طولانیترین میز غذاخوری مستمر، بالاترین میزان غذای رایگان به مردم، بیشترین و بالاترین میزان افراد داوطلب برای خدمت در یک واقعه منحصر که تمام آنها تحت خطر قریبالوقوع بمب گذاریهای انتحاری اتفاق میافتد.
Unmatched Devotion
Just looking at the multitudes leaves you breathless. What adds to the spectacle is that, as the security conditions worsen, even more people are motivated to challenge the terrorist threats and march in defiance. Thus, the pilgrimage isn’t a mere religious exercise, but a bold statement of resistance. Videos have been posted online showing how a suicide bomber blows himself up in the midst of the pilgrims, only to have the crowds turn out in even greater numbers, chanting in unison:
صمیمیت بی نظیر
تنها نگاه به انبوه جمعیت، نفس شمارا بند میآورد و آنچه که به این نمایش عظیم اضافه میشود این است که هرچه شرایط امنیتی بدتر میشود افراد بیشتری انگیزه پیدا میکنند که تروریستها را به چالش بکشند و به آنها ثابت کنند که نمیتواند سد راه زائرین شوند. بنابراین، این مراسم سوگواری تنها یک مراسم مذهبی نیست، بلکه نشانه ی پر رنگی از مقاومت است.ویدیوهایی که به صورت آنلاین فرستاده شده است نشان میدهد که چگونه یک فرد بمب گذار در یک عملیات انتحاری خودش را به وسط جمعیت میرساند و منفجر میکند تا جمعیت زیادی را از بین ببرد، اما جمعیت شعار سر میدهند که:
If they sever our legs and hands,
We shall crawl to the Holy Lands!
«حتی اگر دست و پایمان قطع شود خود را به سرزمین مقدس خواهیم رساند».
The horrific bomb blasts which occur year-round, mostly targeting Shia pilgrims and taking countless lives, illustrate the dangers facing Shias living in Iraq, and the insecurity that continues to plague the country. Yet the imminent threat of death doesn’t seem to deter people – young and old, Iraqis and foreigners – from making the dangerous journey to the holy city.
انفجارهای وحشتناکی که در طی سال اتفاق میافتد به طور غالب زائران شیعه را هدف قرار میدهد و جانهای بیشماری را میگیرد که نشان دهنده خطراتی است که شیعیان مقیم عراق باآن مواجهاند وبیانگر نا امنی است که در کل کشور شیوع میکند. با این وجود به نظر نمیرسد که خطر مرگ بتواند جلوی مردم را بگیرد. جوان و پیر، عراقی و غیر عراقی، این سفر خطرناک را به جان میخرند تا به شهر مقدس برسند.
It isn’t easy for an outsider to understand what inspires the pilgrims. You see women carrying children in their arms, old men in wheelchairs, people on crutches, and blind seniors holding walking sticks. I met a father who had travelled all the way from Basra with his disabled boy. The 12-year-old had cerebral palsy and could not walk unassisted. So for a part of the trek the father put the boy’s feet on top of his and held him by the armpits as they walked. It is the kind of story out of which Oscar-winning films are made, but it seems Hollywood is more concerned with comic heroes and with real life heroes whose superpower is their courage and commitment.
برای یک مشاهده گر آسان نیست که متوجه شود چه چیزی زائران را این چنین به سمت خود میکشد. شما زنانی را میبینید که بچههایشان را در آغوش گرفتهاند، پیرمردهایی که در صندلی چرخ دار هستند، افرادی که عصا به دست دارند و حتی افراد نابینایی که با کمک عصای سفید میتوانند مسیر خود را پیدا کنند. من پدری را دیدم که از بصره کل مسیر را با پسر معلولش پیاده آمده بود. پسرک ۱۲ ساله مبتلا به فلج مغزی بود و نمیتوانست بدون کمک راه برود، بنابراین پدر در مسیر طولانی از سفر کف پای پسر را روی پای خودش قرار میداد و زیر بازوانش را میگرفت تا باهم قدم بردارند. این اتفاق مانند داستان فیلمهای است که برنده اسکار میشوند. اما به نظر میرسد که هالیوود به قهرمانان افسانه ای بیشتر توجه میکند تا قهرمانان زندگی واقعی،آنهایی که دلاور و سر سپردهاند.
Golden Dome of Hussein
Visitors to the shrine of Hussein and his brother Abbas are not driven by emotion alone. They cry be reminded of the atrocious nature of his death, in doing so, they reaffirm their pledge to his ideals.
گنبد طلایی حسین
زائران حرم مطهر حسین و برادرش عباس تنها با احساسی دردلشان به سمت آنها نمیروند. این زائرین برای مرگ سختی که آنها داشتهاند گریه میکنند و در پی این کار تعهد خود به آرمانهای حسین را محکم تر میکنند.
The first thing that pilgrims do upon reaching his shrine is recite the Ziyara, a sacred text which summarizes the status of Hussein. In it, they begin the address by calling Hussein the “inheritor” of Adam, Noah, Abraham, Moses and Jesus. There is something profound in making this proclamation. It shows that Hussein’s message of truth, justice, and love for the oppressed is viewed as an inseparable extension of all divinely-appointed prophets.
اولین کاری که زائرین بعد از رسیدن به حرم حسین میکنند این است که زیارت نامه را با صدای بلند و موزون میخوانند. یک نوشته ی مقدس که خلاصه ای از وضعیت و شرح حال حسین است. در آن متن آنها این گونه آغاز میکنند که حسین را وارث آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی میخوانند. مفاهیم بسیار عمیقی در نگارش این متن وجود دارد. این مطلب نشان میدهد که پیام حسین درباره ی: حقیقت، عدالت وعشق برای مظلومیت به عنوان جزو جدایی ناپذیر از خواسته ی تمام پیامبران الهی بوده است.
People go to Karbala not to marvel at the city’s landscape – lush with date palms, or to admire the mausoleum’s physical beauty, or to shop, be entertained, or to visit ancient historical sites. They go to cry. To mourn and experience the angelic aura of Hussein.
رفتن مردم به کربلا به این علت نیست که از دیدن صحنه شگفت زده شوند-سرسبزی و نخلهای پرپشت خرما و یا برای تحسین زیبایی ظاهری مسلمانان و یا برای خرید و سرگرمی و نه برای دیدن مکانهای تاریخی و باستانی-آنها میروند تا گریه کنند. تا عزاداری کنند و رایحه بهشتی حسین را از نزدیک استشمام کنند.
They enter the sacred shrine weeping and lamenting the greatest act of sacrifice ever seen.
آنها در حالی که برای بزرگترین فداکاری و جان نثاری که تاکنون دیده شده است اشک میریزند و حسرت میخورند و وارد حرم مطهر میشوند.
It is as though every person has established a personal relationship with the man they have never seen. They talk to him and call out his name; they grip the housing of his tomb; they kiss the floor leading into the shrine; they touch its walls and doors in the same manner one touches the face of a long-lost friend. It is a picturesque vista of epic proportions. What motivates these people is something that requires an understanding of the character and status of Imam Hussein and the spiritual relationship that those who have come to know him have developed with his living legend.
و این چنین است که هریک از آنها با مردی که هرگز او را ندیدهاند رابطه ای شخصی برقرار می کنند، با او صحبت میکنند و نامش را صدا میزنند.آنها به مقبرهاش چنگ میزنند و زمینی را که به ضریح منتهی میشود میبوسند.آنها به نحوی در و دیوارها را لمس میکنند که گویی در حال لمس کردن صورت یک دوست قدیمی و عزیز هستند. این یک چشم انداز زیبا از یک حماسه است. برای فهمیدن آنچه که این مردم را برمی انگیزد باید درکی از شخصیت و جایگاه امام حسین و رابطه روحی کسانی که آمدهاند تا او را بشناسند و با دریافت افسانه ی زندگی او ببالند داشت.
If the world understood Hussein, his message, and his sacrifice, they would begin to understand the ancient roots of Daesh and its credo of death and destruction. It was centuries ago in Karbala that humanity witnessed the genesis of senseless monstrosities, epitomized in the murderers of Hussein. It was pitch black darkness v. Absolute shining light, an exhibition of vice v. a festival of virtue, hence the potent specter of Hussein today. His presence is primordially woven into every facet of their lives. His legend encourages, inspires, and champions change for the better, and no amount of media blackout can extinguish its light.
اگر دنیا حسین، پیامش و جان نثاری اش را شناخته بود، همه میتوانستند ریشههای باستانی داعش را پیدا کنند و بفهمند که عقیده ی این گروه برای مرگ و نابودی از کجا سرچشمه میگیرد.قرنها پیش بود که در کربلا بشریت شاهد بنیان گذاری وحشیگری و جنایت که در قتل حسین خلاصه شد، بود. این اتفاق مواجهه ظلمت مطلق با نور درخشان بود. مقابله ی فساد با فضیلت. ازین روست که روح حسین تا به امروز زنده مانده است و حضورش با تمام جنبههای زندگی این افراد گره خورده. داستان او مبارزه ی قهرمانانه برای زندگی بهتر را تشویق و تحسین میکند و هیچ تحریم رسانه ای نمیتواند نور او را خاموش کند.
“Who is this Hussein”? For hundreds of millions of his followers, a question this profound, which can cause people to relinquish their religion for another, can be answered only when you have marched to the shrine of Hussein on foot.
“حسین کیست؟”، سوالی با این عمق که میتواند باعث شود افراد دین خود را تغییر دهند تنها زمانی میتواند پاسخ داده شود که شما با پای پیاده به حرم حسین رفته باشید.
نویسنده : سید مهدی المدرسی
منبع : http://www.huffingtonpost