پنج شنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. …

ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. …

ایمان همسایه 

ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻣﻦ ﺍﺳﺖ .

ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .

ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ .

ﺭﻭﺯﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .

ﻣﺴﺠﺪ ﻣﯿﺮﻭﺩ … ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺪﺍﯾﯿﺴﺖ …

ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ …

&&&&&&&&&&&&&&&

ﺩﺭ ﺩﻝ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ

ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ …

ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﭘﯿﻨﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ …

ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﯾﺘﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ …

به صندوق صدقه پول نمی اندازم ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻓﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﻓﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ …

ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮒ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻦ ﮐﻠﯽ ﺩﻟﺶ ﺷﺎﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ …

ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﻤﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ …

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﻫﺮ ﻧﻮﺯﺍﺩﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺑﻮﺳﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺗﺠﻠﯽ ﺍﻭ …

ﻣﺎﺩﺭﻡ؛ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻭﺧﺪﺍﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﯾﮑﯿﺴﺖ. ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ …

ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ.

“فریدون فرخزاد”……..

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

ﺩﺭ ﺩﻝ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ

حالا که دم از ایمان می زنی و ادعایت هم محترم، مگر نه اینکه ایمان را باید خدا قبول داشته باشد؟ و امام صادق علیه السّلام فرمودند : اوّل کسی که قیاس کرد(ازروی قیاس حکم کرد)، و بزرگی فروخت، ابلیس بود. و اوّلین معصیتی که خداوند با آن معصیت شد خود بزرگ بینی بود – (امام) فرمود: پس ابلیس گفت: پروردگارا مرا از سجده بر آدم معاف بدار تا من تو را عبادتی کنم که، نه فرشته ای مقرّب، و نه پیامبر فرستاده شده ای تورا آنگونه عبادت نکرده باشند – خداوند تبارک و تعالی فرمود: مرا به عبادت تو نیازی نیست – جز این نیست که  من میخواهم آنگونه عبادت شوم که من میخواهم، نه آنسان که تو میخواهی.(۱)

آیا انسان دنبال رضایت دوست خود است یا رضایت دل خود؟ البته خواهی گفت :

سر که نه در راه عزیزان رود      بار گرانیست کشیدن بدوش

پس عبادت هم باید طبق رضایت و گفته ی دوست باشد نه به سلیقه و دلخواه خود آدم   

ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ …

نماز نخواندن افتخاری ندارد ، البته درود بر کسی که به مادرش احترام کند، امّا برای رضای دوست باید نماز هم بخوانی…

ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﭘﯿﻨﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ …

خدا دست ندارد، امّا دستهای پدر سخت بوسیدنی و محترم است…  

ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﯾﺘﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ …

اگر زیارت عاشورا را بخوانی کارهای خوب دیگرت هم ارزش پیدا می کند…

به صندوق صدقه پول نمی اندازم ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻓﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﻓﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ …

خداوند نیاز به پول ما ندارد و اگر به صندوق صدقات صدقه ای ریخته شود آنهم خرج بیچارگان می گردد (البته به شرطی که بدست آدمهای درست اداره شود)

ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮒ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻦ ﮐﻠﯽ ﺩﻟﺶ ﺷﺎﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ …

احترام مادر بزرگ پیرت وظیفه ی توست، ولی بدان مسجد، مسجد است و هیچ جا خانه خدا نمی شود.    

ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﻤﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ …

نگاه مهربان دوست خیلی خوب است، امّا معلوم است که تو به خدای قرآن و پیامبر اسلام عقیده ای نداری! پس تو خدای ذهنی خودت را می پرستی نه خدای جهان آفرین را ….  

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﻫﺮ ﻧﻮﺯﺍﺩﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺑﻮﺳﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺗﺠﻠﯽ ﺍﻭ …

خداوند تولدی نداشته، ندارد و نخواهد داشت، و تنها بوسه هائی تجلی محبت خداست که حلال و با رضای دوست باشد … و گرنه چراگاه شیطان است.

ﻣﺎﺩﺭﻡ؛ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻭﺧﺪﺍﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﯾﮑﯿﺴﺖ. ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ …

پس مادرت حق دارد که خدای تو و همسایه را یکی نداند. زیرا او خدا را می پرستد و تو، غیر خدارا می پرستی به عبارت دیگر او خداپرست است و تو خود پرست. چون تو برای خدایت تکلیف تعیین می کنی نه خدا برای تو.

ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ.

آری خدای ساخته ذهن تو مخلوق توست نه خالق تو، در حالیکه خدای قرآن در عین «مالک یوم الدین – و واحد القهّار » بودن «اقرب الیه من حبل الورید است » یعنی از رگ گردن به او نزدیکتر است.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

(۱) – قَالَ الصَّادِقُ ع‏ فَأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ الِاسْتِکْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِیَهٍ عُصِیَ اللَّهُ بِهَا- قَالَ فَقَالَ إِبْلِیسُ یَا رَبِّ اعْفُنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَهً لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ- قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا حَاجَهَ لِی إِلَى عِبَادَتِکَ- إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ  مِنْ‏  حَیْثُ‏ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ(تفسیر القمی ؛ ج‏۱ ؛ ص۴۲)

خبرنامه آرمان مهدویت

۲ نظر

  1. باسلام ، به این میگن با پنبه سر بریدن؛ این مطالب را امروزه تحصیل کرده های بی دین یامدعی دینداری با جهت دهی های تعیین شده رواج می دهند وبه آن نیز می بالند وبرخی افراد نیز بدون توجه به عمق مطلب آن را انتشار می دهند.باتشکر مطلب بسر خوبی بود.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*