دين:
واژه اي است عربي که در معاجم و کتب لغت معاني بسياري براي آن ذکر شده است مانند: ملک و پادشاهي، طاعت و انقياد، قهر و سلطه ، پاداش و جزاء، عزت و سرافرازي ، اکراه و احسان، همبستگي، تذلل و فروتني، اسلام و توحيد، عادت و روش، رياست و فرمانبرداري و …
در آيات قرآن نيز به معاني لغوي دين اشاره شده است و کلمه دين در آيات بکار رفته است ودر هر آيه اي معناي مخصوص خودش را دارد. چنانکه خداوند مي فرمايد: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ صف ، 9»
اوست خدايى كه رسولش (محمّد مصطفى صلّى اللَّه عليه و آله) را به هدايت خلق و ابلاغ دين حق فرستاد تا آن را هر چند مشركان خوش ندارند بر همه اديان عالم غالب گرداند. (9)
که در اين آيه دين به معني کيش و شريعت آمده است و يا مي فرمايد: « فَاعْبُدِ اللَّهَ مخُْلِصًا لَّهُ الدِّين ، زمر ،2»
پس خدا را بپرست و دين خود براى او خالص گردان. (2)
و در اينجا دين به معناي توحيد و يگانگي ميباشد. همين موارداستعمال واژه دين درقرآن ميتواند به عنوان راهي براي شناسايي و به دست آوردن تعريف دين از ديدگاه اسلام شمرده شودکه«دين عبارت است از اطاعت،گرايش،فرمانبرداري و تسليم در برابر حقيقت»که در اين صورت، با معاني لغوي نيز سازگاري خواهد داشت.
تعريف دين
واژه دين از مفاهيمي است که همواره در ميدان آراء و نظرات گوناگون صاحبنظران قرار داشته و توافق مشترک درباره آن وجود ندارد. به صورتي که حتي عدهاي از محققان آن راقابل تعريف نميدانند.به هر حال مي توان دين را اينگونه تعريف نمود:
دين:مجموعه ( سيستم ) حقايقي هماهنگ و متناسب از نظامهاي فکري
( عقايد و معارف ) ، نظام ارزشي (قوانين و احکام) و نظام پرورشي
(دستورات اخلاقي و اجتماعي) است که در قلمرو ابعاد فردي، اجتماعي و
تاريخي از جانب پروردگار متعال براي سرپرستي و هدايت انسانها در
مسير رشد و کمال الهي ارسال ميگردد:
مي شود تعاريف دين را به سه قسم طبقه بندي نمود:
تعريف دين از نظر دانشمندان اسلامي
تعريف دين از نظر علماي اديان
تعريف دين از نظر دانشمندان غربي
شريعت : داراي دو معني عام و خاص مي باشد در معناي خاص عبارتست از احکام و دستورات و عبادات و اخلاقياتي است که هر پيغمبر مي آورد. و شريعت هر پيغمبري بر حسب مقتضيات زمان و مکان و امت وقوم او با شريعت ديگري فرق ميکند، شريعت در معناي خاص با مفهوم دين متفاوت است. شريعت در معناي عام به معني ايمان به مبادي غيبي است از روي کمال خلوص قلب و صفاي نيت و تمام پيامبران مردم رابه آن دعوت مي کردند و هيج اختلافي در اين اساس ميانشان نيست و لذا دراين معنا با مفهوم دين يکي است. مثلاً گفته
ميشود شريعت اسلام که منظور دين اسلام ميباشد.
اين اصطلاح به دو مفهوم عام و خاص بکار رفته است.در مفهوم خاص عبارتست از شاخه اي مخصوص از دين مانند :
مذاهب شيـعه و تسنن نسبت به دين اسلام. و در مفهوم عام و کلي با مفهوم دين مترداف و همسان است. چنانکه گفته ميشود مذهب اسلام و مذهب زرتشت که مقصود دين اسلام و دين زرتشت ميباشد. ايدئولوژي :
عبارت است از يک تئوري کلي درباره جهان هستي همراه با يک طرح جامع، هماهنگ و منسجم که راه انسان را در زندگي مشخص ميکند و هدف آن سعادت و تکامل اوست. به عبارت ديگر ايدئولوژي يک سلسله آراء کلي و هماهنگ درباره رفتارهاي انسان است و مجموعه اي از بايدها ونبايدها در زندگي و رفتار انسان ميباشد. در ايدئولوژي بينشها، گرايشها، روشها و کنشهاي انسان مشخص مي شوندو شکل ميگيرند.
جهانبينی :
عبارتست از نگرش انسان به هستي و توجيه و تبيين آن در رابطه با انسان به عبارت ديگر ديد کلي که انسان از جهان هستي دارد و بر اساس آن به تعبير وتفسير آن مي پردازد جهان بيني ناميده ميشود و به طورکلي برداشت کلي انسان ازجهان هستي راجهان بيني او مي گويند.
جهان بيني انواع گوناگوني دارد، بر اساس پذيرفتن ماوراءالطبيعه و يا انکار آن ميتوان جهان بيني را به جهان بيني الهي و جهان بيني مادي تقسيم نمود.در کل گفته اند: جهان بيني سه گونه است :
1- جهانبينی علمي،
2-جهانبينی فلسفي،
3-جهانبينی مذهبي.
مکتب :
مجموعه ايست که در ابتدا به تفسير انسان و جهان مي پردازد و سپس بايدها و نبايدهاي انساني را مشخص و معين ميسازد. هم نياز انسان را به جهان بيني مرتفع ميکند و هم يک نظام ارزشي براي زيستن و چگونه زيستن ارائه ميدهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بيني و ايدئولوژي يک انسان ميباشد.
تاريخ پيدايش دين همزمان با پيدايش انسان است و دين خدا که همان دين اسلام است (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ ، آلعمران : 19 )
ازنخستين روز پيدايش بشرهمراه وي بوده و اولين فرد انسان حضرت آدم پيامبر خدا و منادي توحيد و يگانه پرستي بوده است و اديان شرک آميز همگي در اثر تحريفات و اعمال سليقه ها و اغراض فردي و گروهي پديد آمده است. در قرآن کريم تصريح شده نسل کنون بشر به دو نفر مرد و زن منتهي است بنام آدم و حوا.آدم پيغمبر بوده و وحي هاي آسماني به وي نازل مي شده است.
دين آدم بسيار ساده بوده است و پس از آدم و زوجه اش فرزندانش روزگاري با نهايت سادگي بدون اختلاف مي گذرايندند، چون روز به روز شماره افراد افزوده و به قبائل مختلف تقسيم شدند و درهر قبيله نيز بزرگاني يافت مي شدندکه افراد قبيله به آنان احترام مي گذاشتند و حتي پس از مرگ نيز مجسمه هاي ايشان را مي ساختند و مورد ستايش قرار ميداندو از همين روزگار بت پرستي در ميان مردم رواج گرفت چنانکه در اخبار امامان وارد شده((اين عمل چنانکه از روايات اهل بيت بر می آيداز آموزه های اغفال کننده شيطان بوده وبدين وسيله فرزندان آدم را به نرمی از تقديس به سوی بت پرستی سوق داده است))که پيدايش بت پرستي از اين راه بوده است و تاريخ بت پرستي نيز همين معني را تائيدميکند.
کم کم در اثر اجحافاتي که اقويا به ضعفا مي نمودند اختلافاتي بين مردم پيدا شد اين اختلافات باعث به وجود آمدن فرقه هاي مختلف گرديد. به هر حال طبق آيات قرآن مانند :
«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ ، بقره،2/213»
مي توان دوران زندگي ديني بشر را به صورت زير بيان کرد:
اول: دوران سادگي و بي رنگي بشر
دوم : دوران زندگي اجتماعي
سوم : دوران تضادها و تصادمهاي اجتناب ناپذير اجتماعي يا همان دوران اختلافات.
چهارم : مرحله آمدن انبياءاز طرف خداوند براي نجات انسان .
از نظر اسلام و دانشمندان مسلمان دين خداوند يکي است و از نخستين روز پيدايش بشر همراه وي بوده است. لذا تاريخ پيدايش دين همزمان با پيدايش انسان مي باشد .
ولي جامعه شناسان و مردم شناسان غربي مي گويند: دين انسانها به صورت تکاملي رشد نموده است و از طبيعت پرستي شروع شده تا به بت پرستي و در آخر به خدا پرستي رسيده است. آنها دين را فطري بشر نمي دانند و بيان مي کنند:
جهان بيني انسان به موازات رشد و تکامل فرهنگ معنوي و بينش او دائماً در حال تحول و تکامل بوده است و در مسير تکامل خود مراحلي را طي نموده است تا به حرکت کنوني رسيده است.
الف: مرحله اديان ابتدايي
ب: مرحله اديان قديم و چند خدايي
ج: مرحله اديان متکامل و يک خدايي .
سير تکامل دين از نظر دانشمندان اسلامي :
از نظر اسلام و دانشمندان مسلمان دين خداوند يکي است و از نخستين روز پيدايش بشر همراه وي بوده است. لذا تاريخ پيدايش دين همزمان با پيدايش انسان مي باشد . علامه طباطبايي و استاد مطهري درباره اين مسئله نظرات جالبي را بيان نموده اند.
استاد مطهري مي فرمايد:
طبق آيات قرآن دين خدا از آدم تا خاتم يکي است همه پيامبران اعم از پيامبران صاحب شريعت و پيامبران غير صاحب شريعت به يک مکتب دعوت مي کرده اند.
اصول مکتب انبياء که دين ناميده ميشود يکي بوده است ، بشر در تعليمات انبياء مانند يک دانش آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرين کلاس بالا برده اند اين تکامل دين است نه اختلاف اديان قرآن هرگز کلمه دين را به صورت اديان نياورده است از نظر قرآن
آنچه وجود داشته است دين بوده نه اديان .
قرآن کريم دين خدا را از آدم تا خاتم يک جريان پيوسته معرفي ميکند نه چند تا، يک نام روي آن مي گذارد و آن اسلام است، لذا دين در نزد خدا اسلام است (ختم نبوت، 16-17و نيز دين يا اديان، ص 165) .
علامه طباطبائي (ره) در تفسير آيه213 سوره بقره مي نويسد:
« انسان، اين موجودي که به حسب فطرتش اجتماعي و تعاوني است، در اولين اجتماعي که تشکيل داد يک امت بود، آنگاه همان فطرتش وادارش کرد تا براي اختصاص دادن منافع به خود با يکديگر اختلاف کند،ازاينجا احتياج به وضع قوانين که اختلافات پديدآمده را برطرف سازد،پيدا شد واين قوانين لباس دين به خودگرفت،و مستلزم انزار و ثواب وعقاب گرديد، وبراي اصلاح و تکميلش لازم شد ، عباداتي در آن تشريح شود، تا مردم از آن راه تهذيب گردند، و به منظور اين کار پيامبراني مبعوث شدند.
و رفته رفته آن اختلافها در دين راه يافت بر سر معارف دين و مبدأ و معادش اختلاف نمودند و در نتيجه به وحدت ديني هم خلل وارد شد شعبه ها و ضربها پيدا شد، و به تبع اختلاف در دين اختلافهائي ديگر نيز در گرفت و اين اختلاف ها بعداز تشريع دين به جزدشمني از خود مردم دين دار هيچ علت ديگري نداشت، چون دين براي حل اختلاف آمده بود، ولي يک عده از در ظلم و طغيان خود دين را هم با اينکه اصول و معارفش روشن بود و صحبت را بر آنان تمام کرده بود مايه اختلاف کردند.
در نتيجه اختلاف ها دو قسم شد، يکي اختلاف در دين که منشأش
ستمگري و طغيان بود ، ديگري اختلافي که منشأش فطرت و غريزه بشري بود، و اختلاف دومي که همان اختلاف در امر دنيا باشد باعث تشريع دين شد و خدا به وسيله دين خود عده اي را به سوي حق هدايت کرد وحق را که در آن اختلاف مي کردند روشن ساخت، و خدا هر کس را بخواهد به سوي صراط مستقيم هدايت ميکند (الميزان ، ج 2، ص 168).ايشان همين مسئله را درتفسيرآيه25-15سوره يونس ذکر مي کند و مي نويسد: اين آيات و آيه 213 سوره بقره کشف مي کند ، از اينکه در بين مردم دو نوع اختلاف بوده است.
1- اول اختلاف از حيث معاش که برگشت آن به همان دعاوي است که مردم در آن دعواهايشان به دو دسته تقسيم ميشوند يکي مدعي، يکي مدعي عليه، يکي ظالم و ديگري مظلوم. يکي آنکه حق خود را گرفته و ديگري آنکه حقش ضايع شده، و اين اختلاف همان است که خداوند متعال آن را به وسيله تشريع دين و بعثت انبياء و انزال کتاب با انبياء برطرف کرده تا انبياء با آن کتابها در بين مردم حکم کنند و اختلافشان را برطرف سازند معارف و معالم دين را به مردم ياد دهند و آنان را انذار و تبشير کنند.
2- اختلاف دوم اختلاف در خود دين و اين اختلافي است که بعد از آمدن دين درخود دين و درآنچه که کتاب متضمن آن بوده اختلاف کردند.
قرآن کريم در چند جا تصريح دارد بر اينکه چنين اختلافي در بين مردم بوده و ريشه اين اختلاف را در علماي دين نشان مي دهد که به خاطرحسدي که بين خودداشتند،اين اختلافهارا به وجود آوردند. اين نوع اختلاف مانند اختلاف قسم اول از مقتضيات طبيعت بشر نبوده و با همين اختلاف قسم دوم بوده که راه به دو قسم منقسم شد يکي طريق هدايت يعني راهي که خداپيش پاي بشرگذاشت وديگري طريق ضلالت يعني آن بيراهه اي که علماي دين از پيش خود تأسيس نمودند.
به حکم دنباله آيه 213 سوره بقره که مي فرمايد : « فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ »
پس خداوند(به لطف خود) اهل ايمان را از آن ظلمت ( شبهات ) و اختلافات به نور حق هدايت فرمود .