دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » چرا علی (ع) در طول عمر خود، به حدیث غدیر برای اثبات امامت خود، استناد نکرد؟

چرا علی (ع) در طول عمر خود، به حدیث غدیر برای اثبات امامت خود، استناد نکرد؟

استنادهای علی(ع) به حدیث غدیر بر امامت خود

سؤال:چرا علی(ع) در طول عمر خود، به حدیث غدیر برای اثبات امامت خود، استناد نکرد؟

جواب:

برخلاف آنچه که در متن سؤال تلویحاً ادعا شده، باید خاطر نشان ساخت که: امام در طول عمر خود در موارد متعددی با حدیث غدیر بر حقانیت و خلافت خود استدلال نموده است. آن حضرت هر وقت موقعیت را مناسب میدید حدیث غدیر را به رخ مخالفان میکشید، و از این راه موقعیت خود را در قلوب مردم استحکام میبخشید و حقیقت را بر طالبین آن آشکار میساخت.
نه تنها امام، بلکه دخت پیامبر گرامی(ص) حضرت فاطمه(ع) و فرزندان گرامی وی حضرت امام حسن مجتبی(ع) و سالار شهیدان حسین بن علی(ع) و گروهی از شخصیتهای بزرگ اسلام مانند: عبد الله بن جعفر، عمار یاسر،اصبغ بن نباته، قیس بن سعد، و حتی پاره ای ازخلفای اموی و عباسی همچون عمر بن عبد العزیز و مأمون خلیفه عباسی و بالاتر از همه، برخی از مخالفان مشهور آن حضرت مانند عمرو عاص و… با حدیث غدیر احتجاج کرده اند.
بنابراین احتجاج با حدیث غدیر از زمان خود آن حضرت تا کنون ادامه داشته و در هر عصر و قرنی علاقمندان آن حضرت حدیث غدیر را از دلایل امامت و ولایت امام میشمردند، و ما در اینجا به ذکر نمونه هایی از این احتجاجات میپردازیم:
۱- میدانیم که اعضای شورای شش نفره به دستور خلیفه دوم تعیین گشته بود، و ترکیب اعضا نیز طوری بود که همه افراد میدانستند که خلافت به علی نخواهد رسید، زیرا عمر به سرمایه دار بزرگی چون عبد الرحمن بن عوف (که قوم و خویش نزدیک عثمان نیز بود) «حق وتو» داده بود و با روابطی که بین او و جناح مخالف علی(ع) وجود داشت پیداست که این حق را جز به زیان مولا(ع) به کار نمیبرد. باری، امیر مؤمنان(ع) در روز شورا، هنگامی که گوی خلافت از سوی عبد الرحمن بن عوف به سمت عثمان پرتاب شد، امام برای ابطال رأی شورا شروع به سخن کرد و گفت: من بر شما با سخنی احتجاج میکنم که هیچ کس نمیتواند آن را انکار کند، تا آنجا که فرمود: شما را به خدایتان سوگند میدهم آیا در میان شما کسی هست که پیامبر درباره او گفته باشد: «مَن کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللّهمّ وال مَن والاه وانْصُر من نَصره لِیَبلغ الشاهدُ الغائب».
۱- یعنی، [من مولای هر کس هستم علی مولای او است، پروردگارا! دوست بدار هر کس را که علی را دوست بدارد، و یاری کن هر کس که علی را یاری کند و این سخن را حاضرین به غائبین برسانند.[
در این موقع همه اعضای شورا به تصدیق علی برخاستند و گفتند: به خدا سوگند، این فضیلت را جز تو کسی ندارد. (مناقب خوارزمی/۲۱۷) البته احتجاج امام به حدیث غدیر منحصر به این مورد نیست، بلکه در موارد دیگری نیز امام با این حدیث احتجاج کرده که ذیلاً اشاره میکنیم:
۲- روزی امیر مؤمنان(ع) در کوفه سخنرانی مینمود. در خلال سخن رو به جمعیت کرد و گفت: شما را به خدا سوگند میدهم هر کس در غدیر حاضر بوده، و به گوش خود شنیده است که پیامبر مرا به جانشینی خود برگزید، بایستد و شهادت بدهد؛ ولی تنها کسانی بایستند که این مطلب را به گوش خود از پیامبر(ص) شنیده اند، نه آنان که از دیگران شنیده اند. در این موقع سی نفر از جای برخاستند و به حدیث غدیر گواهی دادند.
باید توجه داشت که، در آن تاریخ متجاوز از بیست و پنج سال از واقعه غدیر میگذشت، و برخی از اصحاب پیامبر(ص) در کوفه نبودند و یا پیش از آن درگذشته بودند، و برخی نیز به عللی از دادن شهادت کوتاهی میورزیدند.
مرحوم «علاّمه امینی» مصادر فراوان این احتجاج را در کتاب نفیس خود آورده است، علاقمندان میتوانند به کتاب مزبور مراجعه فرمایند. (الغدیر ۱/۱۵۳ـ۱۷۱)
۳- در دوران خلافت عثمان دویست تن از شخصیتهای بزرگ مهاجر و انصار در مسجد پیامبر گرامی گرد آمده و پیرامون موضوعات مختلف بحث و گفتگو میکردند، سخن به فضایل قریش و سوابق و مهاجرت آنان کشیده شد و هر تیره أی از قریش به شخصیتهای برجسته خود مباهات مینمود.
در طول جلسه، که از نخستین ساعات روز آغاز شده و تا ظهر ادامه داشت و شخصیتها در آن سخن میگفتند، امیر مؤمنان(ع) فقط به سخنان مردم گوش میداد و سخنی نمیگفت، در این موقع ناگهان جمعیت روی به حضرت آوردند و از ایشان درخواست نمودند که زبان به سخن بگشاید. امام به اصرار مردم برخاست و درباره پیوند خود با خاندان پیامبر و نیز سوابق درخشانش به تفضیل سخن گفت، تا آنجا که فرمود:
آیا به خاطر دارید که روز غدیر خداوند به پیامبر مأموریت داد که همان طور که نماز و زکات و مراسم حج را برای آنان روشن کرده است، پیشوایی مرا به خلق نیز اعلام کند، و برای انجام همین کار پیامبر خطبه ای به شرح زیر خواند و فرمود: خداوند انجام کاری را بر عهده من گذارده است، و من از آن میترسیدم که مردم مرا در ابلاغ پیام الهی تکذیب کنند، ولی خداوند امر فرمود که آن را ابلاغ کنم و نوید داد که از شر مردم حفظ میکند.
هان ای مردم! آیا میدانید خداوند مولای من، و من مولای مؤمنان بوده و از خود آنان به خودشان اولی هستم؟ همگی گفتند: بلی. در این موقع پیامبر فرمود: علی! برخیز، و من برخاستم و او رو به جمعیت کرد و گفت: «مَن کُنت مَولاه فَهذا عَلیّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه».
در این موقع سلمان از رسول خدا پرسید، علی چگونه بر ما ولایت دارد؟ پیامبر(ص) فرمود: «وَلائه کِوَلائی، مَن کُنت أولی بِه مِن نَفسه فَعَلیّ أولی بِه مِن نَفسه» [ولایت علی بر شما به سان ولایت من بر شماست، هر کس من بر جان وی اولویت دارم علی نیز بر جان او اولویت دارد.] (فرائد المسمطین، باب ۵۸)
۴- این نه تنها علی است که با حدیث غدیر بر مخالفان احتجاج نموده است، بلکه دخت گرامی پیامبر نیز در یک روز تاریخی که برای احقاق حقّ خود سخنرانی مینمود رو به یاران پیامبر(ص) کرد و گفت: آیا روز غدیر را فراموش کردید که پیامبر به علی فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه.»
۵- هنگامی که حسن بن علی(ع) نصمیم گرفت که با معاویه قرارداد مشهور صلح (آتش بس) را منعقد سازد برخاست و خطبه ای به شرح زیر ایراد فرمود:
خداوند اهل بیت پیامبر را بوسیله اسلام گرامی داشت و ما را برگزید و هر نوع پلیدی را از ما پاک نمود… تا آنجا که فرمود:
همه امّت شنیدند که پیامبر(ص) رو به علی(ع) کرد و گفت: تو نسبت به من، منزلت هارون نسبت به موسی را داری.
همه مردم دیدند و شنیدند که پیامبر دست علی را در غدیر خم گرفت و به مردم گفت: «مَن کُنت مَولاه فَعَلیّ مَولاه اللّهمّ وال من والاه و عادِ مَن عاداه.» (ینابیع الموده/۴۸۲)
۶- حضرت حسین بن علی(ع) نیز به هنگام سخنرانی در اجتماع انبوه سرزمین مکه، که در میان آنان صحابه پیامبر نیز زیاد بودند، چنین فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که پیامبر در غدیر، علی را به خلافت و ولایت برگزید و فرمود: حاضران ماجرا را به گوش غائبان برسانند»؟ آن جمع همگی گفتند: گواهی میدهیم.
۷- علاوه بر اینها، گروهی از اصحاب پیامبر مانند عمار یاسر، زید بن ارقم، عبد الله بن جعفر،اصبغ بن نباته و افراد دیگری غیر از اینها همگی با این حدیث بر خلافت و شایستگی امام استدلال کرده اند. (الغدیر۱/۱۴۶ـ ۱۹۵)

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*