چهارشنبه , 11 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » گزارشي از: تهاجم بر عـزادارى و عاشوراي حسينى(قسمت دوّم)

گزارشي از: تهاجم بر عـزادارى و عاشوراي حسينى(قسمت دوّم)

تهاجم بر عزاداري 2 – انواع امام شناسي‌ها

انواع امام شناسي‌ها

«… اطاعت از ولىّ فقيه يك مسأله بسيار مهمّ است كه اين اطاعت در جريان كربلا نقش تعيين كننده‏اى داشته است… اين بزرگترين درسى است كه ما از حادثه كربلا فرا گرفته‏ ايم».

روزنامه قدس – 24/2/76 – محمّد يزدى.

نكته: اطاعت از ولىّ خدا، خازن علم الهى، مطهّر از همه‌ي عيوب و ناپاكيها، با عنوان اطاعت از ولىّ فقيه مطرح شده است. در حالى كه از اصول اساسى مكتب ما، اطاعت از امام است، كه مستند به نصّ آيات قرآنى و سنّت پيامبر اسلام مي‌باشد. به اين دليل، كه امام، اساس و عمود دين است. زيرا دانايى و فقاهت فقيهى موجب اطاعت ديگران از او نخواهد شد؛ و تقليد از فقها، در عصر غيبت، علاوه بر آنكه يك اصل عقلى است، بنابر مشهور، به‏ دستور ولىّ الله الأعظم حضرت حجّة‏بن الحسن العسكرى  عليهماالسلام نيز مى‏باشد.

«اين دو برادر، حسن و حسين، از حيث اخلاق و مزاج و رفتار با هم اختلاف داشتند، حسن ملايم و ظريف و با نزاكت بود. اين صفات، جنگ و خونريزى را نزد او منفور ساخته بود و صلح را بر جنگ ترجيح مى‏داد. امّا حسين مانند پدرش على در راه حق شديد و سختگير بود و از مسامحه در كارى كه نبايد در آن مسامحه بشود خوشش نمى‏آمد، و از صلح برادرش حسن با معاويه ناراحت بود و زبان به اعتراض گشود، ولى حسن او را تهديد كرد كه تا انجام يافتن صلح او را به زنجير خواهد كشيد».

كتاب: على و فرزندانش – طه حسين (مصرى).

«هنگامى كه امام حسين (ع) تولّد يافت او را خدمت رسول خدا بردند… آنگاه از دختر عزيزش فاطمه (ع) پرسيد: دخترم! چه اسمى براى فرزندم انتخاب كرده ‏ايد؟ على (ع) در جواب گفت: او را جنگاور ناميده ‏ام. رسول خدا (ص)فرمود: او را حسين بناميد».

كتاب: امام حسين (ع) از كودكى تا شهادت – محمّد سالار.

«حسين (ع) هرگز باب مخاصمه را با يزيد نگشود ولى او در هر حال از لحاظ روانشناختى تمايل فطرى بيشترى براى شورش داشت؛ چون نوه پيغمبر (ص) و پسر على (ع) بود».

كتاب: چكيده مقالات دوّمين كنگره بين المللى امام خمينى و فرهنگ عاشورا – محمّد كامل البنّاء.

نكته: اظهارات فوق، نگرش نادرست دو نويسنده‌ي به اصطلاح روشنفكر مصرى خارج از مذهب، و يك نويسنده شيعه نا آگاه به عملكرد امام است. زيرا به گمان هر سه نويسنده علّت قيام امام حسين  عليه‏ السلام به خصوصيّات ذاتى – روانى او بر مى‏گردد نه به امر خداوند حكيم بر اساس مصالح الهيه‌اي كه جز خدا و وليّ او كسي از آن كوچكترين آگاهي ندارد.

«در مجالس عزادارى حسين گفته مى‏شود كه حسين براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت. پس بياييد ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده از زير دستى استعمارگران خلاصى يابيم و مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجيح دهيم».

كتاب: فرهنگ عاشورا – از قول موريس دوكبرى

نكته: امام كه اشرف مخلوقات است و همه عوالم وجود، مادون اوست، به زعم بى‏معرفتان داخلى و خارجى براى حفظ شرف و ناموس مردم و اجتماع و… ، جان و مال و فرزندان و يارانش را فدا كرده است!! و حال آنكه در زيارت عاشورا مى‏خوانيم:

«… و اصحاب الحسين الّذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السّلام – و ياران حسين آنان كه جان خود را فداى حسين عليه السّلام كردند». و ما در عرض ارادت خود به پيشگاه حضرت بقيّة اللّه الأعظم اظهار مى‏كنيم: «روحى و ارواح‏العالمين لتراب مقدمه الفداء – جان من و جان جهانيان همه فداى خاك پاى او باد».

آيا پس از حادثه‌ي عاشورا و شهادت امام حسين عليه السلام، نواميس مسلمانان محفوظ ماند؟ آيا جان و مال و فرزندان مسلمانان محفوظ ماند؟ يا همه به تاراج رفت…‌ ؟

يادآوري: نقد كامل فدا شدن امام را در «سقيفه تبلور وحدت يا تفرقه» و نيز «مشاهير بي اصل» در همين سايت بخوانيد.

 «… خيلى به دعوت آنها خوش‏بين نيست، در عين اينكه چون در ظاهر او را دعوت كرده‏ اند بايد برود، ولى با آن ذهنيّت، احتمال مساوى براى شكست و پيروزى مى‏دهد؛ 50% احتمال مى‏دهد كه در اين حركت توفيقى باشد و 50% هم احتمال مى‏دهد به شكست بينجامد».

كتاب: انديشه عاشورا – رضا استادى

«… به نظر من چنين نيست كه پيغمبر برنامه قيام و شهادت امام حسين را قبلاً پيش‏بينى و تنظيم نموده و به حضرت دستور داده كه تعبّداً آنرا انجام دهد. اصولاً امام حسين در اين سفر در موارد مختلف، احساس آمادگى براى مرگ و شهادت مى‏كرد، يعنى چنين نبود كه يقين داشته باشد به شهادت مى‏رسد امّا احساس و حدس آن بود».

كتاب: انديشه عاشورا – ابراهيم امينى

نكته: گويندگان ما فراموش كرده‏اند كه حضرت امير مؤمنان على  عليه‏السلام فرموده‏ اند:«لايقاس بنا احد – هيچكس با ما مقايسه نمي‌شود» . چگونه ما به خود جرأت مى‏دهيم كه در مورد احساس و ذهنيّت و يقين امام بحث كنيم؟ آيا خودِ حضرتش اشاره‏ اى فرموده‏ اند؟ و يا ما از راه كشف و شهود به باطن امام راه يافته ‏ايم؟ جايى كه كسى جز خدا به آن راه ندارد. اگر امام با حدس و گمان امامتش را به انجام برساند، آيا از دين چيزي باقي مي‌ماند؟و اگر عصمت در علم و عمل نداشته باشد آيا سزاوار امامت است؟

«… مسأله اين نيست كه امام معصوم باشد؛ ولايت عصمت مى‏آورد ولىّ معصوم است، مخصوصاً كه كامل الولايه باشد. اين يك نكته عميق عرفانى و معرفتى است كه كسى كه به كمال ولايت مى‏رسد معصوم مى‏شود؛ يعنى علم او، علم حق مى‏شود، كلام او كلام حق مى‏شود؛ فعل او، فعل حق مى‏شود. عصمت به جهت مقام ولايت و كمال ولايت است و اين مقام را نه تنها امام حسين كه تمام ائمّه داشتند، هر مرتبه‏اى از ولايت را كه انسان دارا باشد به اندازه آن ولايت معصوم مى‏شود؛ يعنى ديگران هم مى‏توانند عصمت داشته باشند ولى به همان درجه از ولايت كه به آن رسيده‏ اند».

كتاب: انديشه عاشورا – اعوانى

نكته: تعميم بخشيدن به ولايت و عصمت الهى كه هر دو از ويژگيهاى حجّت برگزيده‌ي خداوند مى‏باشد، نشانه گمراهى و ضلالت آشكار است؛ همچنين ولايت را علّت عصمت دانستن. زيرا خداوند پيامبر و وصى معصوم او را را از خطا و نقص و گنا و… عصمت بخشيده، و اراده فرموده كه آنان را از هر رجس و پليدي پاك بدارد و با اراده‌ي الهيّه، طيّ ابلاغي رسمى، ولايت بخشيده است.

«… امام حسين قيام كرد تا كشته شود… هدف يارى دين اسلام بوده است؛ منتها اين‏چنين هم نيست كه شهادت ايشان به زيان اسلام بوده است، نه، شهادت ايشان به سود اسلام بوده و درخت تنومند اسلام را آبيارى كرده و نتايج بزرگى به بار آورده است».

كتاب: انديشه عاشورا – به نقل از: شهيد صدر

نكته: در زيارت حضرت امام حسين  عليه‏ السلام فرازهايي وجود دارد كه با مفهوم بالا مغاير است، مانند:

«فالويل للعصاة الفسّاق، لقد قتلوا بقتلك الأسلام، و عطّلوا الصّلوة و الصّيام، و نقضوا السّنن و الأحكام، و هدموا قواعد الأيمان، و حرّفوا آيات القرآن… و فقد بفقدك التّكبير و التّهليل، و التّحريم و التّحليل، و التّنزيل و التّأويل، و ظهر بعدك التّغيير و التّبديل، و الألحاد و التّعطيل، و الأهواء و الأضاليل، و الفتن و الأباطيل…1 پس واى بر سركشان و گناهكاران (آنان كه) با كشتن تو اسلام را كشتند. نماز و روزه را تعطيل كردند. سنّتها و احكام دين را شكستند. پايه‏هاى ايمان را نابود كردند. آيات قرآن را تحريف كردند… با نبود تو تكبير و تهليل خداوند سبحان از بين رفت. حرام و حلال و تنزيل و تأويل از ميان برداشته شد. پس از تو دگرگونى‏ها و جابه‏جايى‏ها در دين آشكار شد. بى دينى و مخالفت با احكام الهى چهره نمود. هواپرستى‏ها و گمراهى‏ها و فتنه ‏ها و باطلها از هر سو خودنمايى كرد…».

امام عمود دين است. با از بين رفتن عمود دين امكان بقاي دين وجود ندارد. هيچگاه با مرگ خورشيد حركت و رشدى باقى نمى‏ماند، مگر با وجود خورشيدى ديگر؛ و هيچگاه دين بر پا نمى‏ماند مگر به وجود پيامبر و يا وصىّ او.

«… با اين همه راه آينده حسين با تمام قطعيّتى كه دارا بود او را از مشورت با روح رسول خدا بى‏نياز نمى‏كرد… او خود را در آغاز مبارزاتى مى‏ديد كه نمونه‏ هايى از آن را در كتاب خدا خوانده و آموخته بود… روز و شب در كنار قبر رسول خدا با نيايش و استغاثه روح پاك خود را جلا مى‏نمود و از خداى يكتا مى‏خواست كه در اين راه، راهى مشكل و طولانى، او را بيش از پيش كمك فرمايد و اراده و تصميمش را قوى‏تر گرداند… حسين نه تنها در كربلا شهيد شد، بلكه او هر لحظه و هر دم، از آن زمانى كه درخواست بيعت از او كردند در راه اسلام، در ميدان روح پهناور خود مى‏كشت و كشته مى‏شد… حسين از زمان كوتاه مخالفت علنى تا هجرت به مكّه، توانسته بود فكر و انديشه و روح خود را آماده راهى مشخّص، راهى خدايى كند».

كتاب: راه حسين – عبّاسعلى اسلامى

«… انسان مؤمن نزديك مرگ خويش احساس مرگ مى‏كند، و من فكر مى‏كنم خوابى كه امام حسين ديده بود و مجموعه كلماتى كه در آنها حضرت دم از مرگ و شهادت مى‏زد نشانه يك حالت آمادگى در ايشان براى پذيرش مرگ و شهادت بود، نه اينكه حضرت قطع داشت كه شهيد مى‏شود».

كتاب: انديشه عاشورا – ابراهيم امينى

«… آيا كسى كه احتمال مى‏دهد امام حسين (عليه السّلام) كه عقلش چكيده عقل پيغمبر (صلوات اللّه عليه) است بدون امكان پيروزى براى مردم كوفه بنويسد كه: با جديّت بيشترى آماده باشيد كه من همين روزها وارد كوفه مى‏شوم؟ آيا چنين مطلبى را مى‏توان به امام كه بزرگترين و عاقلترين شخصيّت جهان است نسبت داد؟»

كتاب: شهيد جاويد – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى

«امام حسين براى:

1 – حمايت از استقلال نيروى قانونگزارى.

2 – حمايت از استقلال نيروى قضايى.

3 – حمايت از آزادى قلم.

4 – حمايت از آزادى بيان.

5 – حمايت از عدالت در امور بودجه عمومى.

6 – حمايت از موقع جهانى اسلام، قيام كرد».

كتاب: شهيد جاويد – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى

«حادثه قتل حسين در اثر بى‏ احتياطى و بدون مآل انديشى خودش به پايان رسيد. زيرا حسين‏ بن على سخن تمام كسانى را كه او را از رفتن به عراق منع نمودند به ديوار زد و فقط به اهل عراق به واسطه نامه ‏هايشان حسن ظن پيدا نمود و همان اهل عراق با او به جنگ برخاستند و حاصل اينكه حسين خطاى بزرگى را مرتكب شد. زيرا خروج او مايه تفرقه امّت اسلام و تا امروز باعث اختلاف و ترك الفت مسلمانان گرديده است. و البتّه اين مرد امرى را طلب نمود كه شرايط براى او جمع نشده بود».

كتاب: تاريخ الأمم الأسلاميه – محمّد خضرى‏بگ

«… امام حسين تنها به هدف اقامه حكومت اسلامى قيام كرد و نه به خاطر شهادت، و اگر مى‏دانست كه شهيد مى‏شود اين كار را نمى‏كرد، چون شهادت ايشان به سود اسلام نبود، بلكه به زيان اسلام بود».

كتاب: انديشه عاشورا – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى

 «به عقيده من آنها كه گفتند امام بر اساس علم غيب اين كار را كرد، در حقيقت در مقام تخفيفِ مشكل بوده‏ اند؛ يعنى احساسشان اين بوده كه مگر كسى مى‏تواند در باره چنين كار بزرگى تصميم بگيرد و دست به چنين اقدام بزرگى بزند؛ كوشيده‏ اند تا آنرا به علم غيب و وحى و يا الهام امام مستند كنند و چنين نشان دهند كه از آنجا نموده وآموخته شد كه اين كار نيكوست و مورد پسند خداوند است و خوش عاقبت است و… و الاّ امام خود و خانواده‏اش را در معرض چنين خطر بزرگى قرار نمى‏داد. نمى‏توانستند بپذيرند كه كسى دست به چنين كارى بزند و چنين شجاعتى بورزد».

كتاب: انديشه عاشورا – عبد الكريم سروش

«يك احتمال ديگر در باره‌ي انگيزه‌ي امام از به همراه آوردن اهل بيت وجود دارد و آن اينكه جدا بودن اهل بيت از ايشان موجب دغدغه خاطر و نگرانى ايشان بوده است».

كتاب: انديشه عاشورا – رضا استادى

نكته: در عبارتهاى بالا در مورد امام معصوم، «خليفة اللّه»، «من عنده علم الكتاب»، «الرّاسخ فى العلم»، «سفينة النّجاة»، «مصباح الهدى»،«وارث الأنبياء و المرسلين»، «سيّد شباب اهل الجنّة»، به‌گونه ‏اى سخن به ميان آمده كه گويى آن بزرگوار نوجوانى بوده كه مى‏خواسته در راه نجات ميهن و توده‏ه اى زحمتكش يك گام بلند انقلابى بردارد، و در مسير حركت انقلابى خود با موانع قابل پيش‏بينى مواجه شده و بهترين تصميم را گرفته و در راه رسيدن به هدف والاى خود به درجه شهادت رسيده است.

علاوه بر آن در عبارتهاى مذكور بيش از هر چيز ديگر علم امام نسبت به شهادت و حوادث آينده‌ي حركتش مورد انكار قرار گرفته، و هر كس به نوعى در ردّ علم امام سخن به ميان آورده است كه اين خود حاكي از نداشتن شناخت كافي اين صاحب‌نظران، نسبت به امام بوده و نشان بارزى از عدم غور آنان در معارف شيعي مى‏باشد.

دغدغه‌ي خاطر نيز ناشي از فراموش كردن ياد خداست كه در غير معصومان مصداق پيدا مي‌كند. و با ياد خدا دل آرامش پيدا مى‏كند، و چه نفسى مطمئن‏تر از نفس ولىّ خدا؟ و چه كسى جز او مصداق اتمّ و اكمل«اهل الذّكر» قرآن است؟

«البتّه تحليل من يك عيب دارد و يك حسن ، عيبش اين است كه در نهايت ممكن است در بعضى از برداشتها و تفاسير، خودِ قضيّه امامت و علم و عصمت امام تحت الشّعاع قرار بگيرد و عملاً موضوعيّت خود را از دست بدهد و به تعبير شما در اين تحليل منحل شود. حسن آن اين است كه مى‏تواند خطابش به ما انسانهاى عادى باشد و ما آن‌را مورد توجّه و تحليل قرار داده و درك و فهمى از آن داشته باشيم».

كتاب: انديشه عاشورا – دكتر قادرى

 «پس اين نقص امام نيست كه در يك مورد، خداوند علم غيب را در اختيار حضرتش نگذارد و مثلاً او را از زمان شهادتش آگاه نكند».

كتاب: شهيد جاويد – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى

نكته: برخى گويندگان و نويسندگان به سبب تحليلهاى نادرست خود از حادثه‌ي كربلا، دچار گمراهى و سرگردانى شده، و با پايبندى به تحليلها و برداشتهاى نادرست خود، بناچار قولاً و عملاً به ائمّه‌ي بعدى معترض خواهند بود. به‏ويژه به وجود مقدّس حضرت بقية‏اللّه  عليه‏السلام . و عمده‌ي گمراهى‏هاى ايشان در اين است كه به جاي سنجش فكر خويش با معيارهاي الهي، مى‏خواهند حقّ محض را با فكر كوتاه خود بسنجند؛ بر اين اساس، مأمور به ظاهر بودن امام را در برخورد با مسائل و مشكلات، دليل بر اين مى‏دانند كه امام علم غيب نداشته و از حوادث جزئى بى‏خبر بوده است. و معلوم نيست كه اين صاحب‌نظران، براي سخنان صريح امام از خبر شهادت خويش و اسارت اهل بيتش، چه توجيهي دارند.

«گريه كردن بر حادثه‌ي كربلا در واقع پيوندى است با مكتب جاودانه‌ي حسين، اين گريه، تنها گريه بر آن عاشورا نيست، بلكه گريه بر تمام عاشوراهاست؛ گريه بر جور و ستم بنى‏ اميّه تنها نيست، گريه بر جور ستم همه بنى‏اميّه ‏ها در طول تاريخ است. هر گاه اين مسائل تبيين شود نه بر گريه‏ اش كسى ايراد مى‏كند، و نه احياى عاشورا مورد سؤال قرار مى‏گيرد، و نه اين اشكال مطرح مى‏شود كه چرا امام حسين خودش را به كشتن داد. همه اينها بر اثر غفلت از تحليل واقعى عاشورا و پيوند آن با تاريخ گذشته و آينده اسلام است».

كتاب: انديشه عاشورا – ناصر مكارم شيرازى

«هر انقلابى دو چهره دارد: خون و پيام. و هر كس اگر مسؤوليّت پذيرفتن حق را، انتخاب كرده است، و هر كس كه مى‏داند مسؤوليّت شيعه بودن يعنى چه، مسؤوليّت آزاده ‏انسان بودن يعنى چه، بايد بداند كه در نبرد هميشه تاريخ و هميشه زمان و همه جاى زمين كه همه صحنه‏ ها كربلاست، و همه ماهها محرّم، و همه روزها عاشورا – بايد انتخاب كند».

كتاب: امام حسين «عليه السّلام» – على شريعتى

«امام امّت عاشورا را از روز گريه و مصيبت به روز خروش و حماسه تبديل كرد؛ و روح عاشورا را در تظاهر كنندگان ايّام انقلاب و رزمندگان سالهاى دفاع مقدّس دميد… چند نمونه از تعابير امام امّت اين روح احيا شده عاشورايى را نشان مى‏دهد، عاشورا قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمانى و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود. دستور آن است كه اين برنامه سر لوحه زندگى امّت در هر روز و هر سرزمين باشد. اين همان فرهنگ از ياد رفته كلّ يوم عاشورا و كلّ ارض كربلاست كه امام زنده ساخت و عملاً خيابانهاى مبارزه و ميدانهاى نبرد را به كربلا و عاشورا مبدّل ساخت و اين نگرش بارها در پيامهاى آن عزيز مطرح شد».

روزنامه جمهورى اسلامى – 12/3/76

«سوّمين دوره مسابقه‌ي قصّه – خاطره و قطعه‌ي ادبى به مناسبت سالگرد شهادت سيّد الشّهداى كربلاى ايران آية اللّه دكتر بهشتى و 72 تن از ياران با وفاى امام ويژه خانواده هاى معظّم شاهد».

روزنامه كيهان – 10/3/76

«امام صادق (ع) فرمود: كلّ شهر محرّم و كلّ يوم عاشورا و كلّ ارض كربلا».

كتاب: حسين وارث آدم –  على شريعتى

نكته: نخست بايد گفت: كار نيكان را قياس از خود مگير. دوّم: لابد مى‏دانيد هر كس روايت‌نماي فوق يعني: كل شهر محرّم و… را جعل كرده اميدوار بوده كه خواننده، خودش به اين نتيجه برسد كه: «كلّ مجاهد حسين». از اين رو، و واقعه جانسوز كربلا (كه به فرموده حضرت ابامحمّد حسن‏ بن على  عليهماالسلام مثل و مانندى در تاريخ بشر نخواهد داشت، نه در رهبرى و نه در اصحاب و نه در شيوه نبرد و نه… و نه…) را تعميم داده، و به عنوان ابزاري الهي، براى رسيدن به قدرت، در خدمت گروههاى سياسى قرار داده است. به اين هدف كه شيعيان، شعار شيعى: «لا يوم كيومك يا اباعبداللّه2» را از ياد ببرند.

اگر فكر كردن در مسائل روزمرّه را به حجّت خدا نسبت دهيم مانند اين است كه بگوييم مرحوم پرفسور حسابى در پاسخ به اين كه حاصل 2 × 2 چه عددى است مدّتها در انديشه بوده و با بسيارى از دانشمندان علوم رياضى به بحث و گفتگو پرداخته است. زيرا فكر كردن، براى دستيابى به پاسخ مجهولات مى‏باشد و وقتى براى امام، همه عوالم وجود معلوم است تفكّر براى او معنا و مفهوم ديگرى دارد.

و ما مجاز نيستيم احدى از بندگان خدا را با اولياى معصوم او مقايسه كرده و يا همرديف آنان قرار دهيم، و بگوييم مانند امام حسين عليه‏السلام  فكر مى‏كرد و معتقد بود و… . «لايقاس بنا احد».

«متأسّفانه تا اين تاريخ يعنى تا عصر حاضر هيچكس حتّى پيشوايان و رهبران بزرگ عالم تشيّع به آزمايش اين درس آن امام معصوم [امام حسين عليه السلام] نپرداختند، و پيوسته به عذرهاى ناموجّهى از قبيل: عمل امامان ديگر، فقد امكانات، عدم استقبال مردم، تقيّه، و امثال اين امور متشبّث مى‏شدند با اينكه همه اين امور در آن زمان و ساير زمانها مشترك بود».

كتاب: انديشه عاشورا – دكتر گرجى

نكته: همه‌ي امامان نور واحدند. تك‌تك آنان خليفه‌ي خداي متعال بوده و اجزاي يك پيكرند. هيچ عملي از هيچ‌يك از ايشان بي‌اذن خداوند انجام نمي‌شود. عمل هر يك از آنان به امر خدا، و بر همگان حجّت است. و اطاعت از همه‌ي آنان واجب، و سرپيچي از هريك، آتش دوزخ را به دنبال دارد. اين، جعل خداست، و دست و انديشه‌ي بشري، در آن هيچ دخالتي ندارد. تجزيه‌ي رفتار امامان، ناشي از ضعف در امام‌شناسي‌است.

«لذا مى‏بينيم امام على (ع) پس از سكوتى سهمگين با استخوان در گلو و خارى در چشم بيست و پنج سال صبر مى‏كند كه بايد بكند و در پنج تابستان عدالت حكومت خويش نه تنها به كشورگشايى رو نمى‏آورد و تيغ بر سپاه خارجيان نمى‏گذارد كه با ذوالفقار به وجين علفهاى هرز روييده در جامعه اسلامى مى‏پردازد و جمل، صفّين و نهروان – صحنه از ريشه درآوردن چشم فتنه از كاسه سر مى‏شود و ناكثين و قاسطين و مارقين از تيغ على شرنگ مرگ مى‏نوشند و باز امام حسن كه خود در نبردها همراه پدر بود – از نخيله تا پاى ميز امضاى قرارداد با معاويه مى‏آيد و حسين پس از گذر سكوتى ده ساله در دوران امامت خويش عاشورا را به پا مى‏كند و سجّاد (ع) به زبان رمز و راز دعا و نيايش، افشاگرى مى‏كند و امام رضا ولايتعهدى را تقبّل مى‏كند و… هر امامى به شكلى – امّا يك فصل مشترك هميشه بر مبارزه بى‏امان با باطل است و اين پاسخى است به همه حق‏ طلبان تاريخ كه هيچگاه نبايد مبارزه و جهاد تعطيل شود».

روزنامه خراسان – 24/4/75

نكته: اگر چنان است كه گفته شده، اين سؤال مطرح مي‌شود كه: پس چرا شخص حضرت بقيّة اللّه  عليه ‏السلام [با وجودى كه معتقديم آن بزرگوار فرد مورد نظر روايت مشهور: «يملأ اللّه به الأرض قسطاً و عدلاً» است]، اقدام به مبارزه عليه ظالمان زمان خود از آغاز غيبت صغرا تا كنون نكرده است. او كه عالم به كتاب و وارث به حقّ همه انبياء بوده و منتقم ثار اللّه است.

علاوه بر اين، دامنه‌ي ايراد بالا گسترده ‏تر از آن است كه تنها متوجّه علما و فقهاى شيعه باشد. بلكه عمل انبيا و اوصيا را نيز در بر مى‏گيرد. مگر اين‌كه از ترس تكفير، رفتار آنان را توجيه كنيم، و در راه توجيه به هر خار و خسى متوسّل شويم.

1 – بحار الأنوار، جلد 101، صفحه 241.

2 – صريح سخن امام حسن مجتبي عليه السلام به برادر بزرگوار خويش است كه: «اي اباعبدالله، هيچ روزي چون روز تو(عاشورا) نيست».

منبع : http://www.andalibonline.com/static-212.html

 

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*