تهاجم بر عزاداری ۲ – انواع امام شناسیها
انواع امام شناسیها
«… اطاعت از ولىّ فقیه یک مسأله بسیار مهمّ است که این اطاعت در جریان کربلا نقش تعیین کنندهاى داشته است… این بزرگترین درسى است که ما از حادثه کربلا فرا گرفته ایم».
روزنامه قدس – ۲۴/۲/۷۶ – محمّد یزدى.
نکته: اطاعت از ولىّ خدا، خازن علم الهى، مطهّر از همهی عیوب و ناپاکیها، با عنوان اطاعت از ولىّ فقیه مطرح شده است. در حالى که از اصول اساسى مکتب ما، اطاعت از امام است، که مستند به نصّ آیات قرآنى و سنّت پیامبر اسلام میباشد. به این دلیل، که امام، اساس و عمود دین است. زیرا دانایى و فقاهت فقیهى موجب اطاعت دیگران از او نخواهد شد؛ و تقلید از فقها، در عصر غیبت، علاوه بر آنکه یک اصل عقلى است، بنابر مشهور، به دستور ولىّ الله الأعظم حضرت حجّهبن الحسن العسکرى علیهماالسلام نیز مىباشد.
«این دو برادر، حسن و حسین، از حیث اخلاق و مزاج و رفتار با هم اختلاف داشتند، حسن ملایم و ظریف و با نزاکت بود. این صفات، جنگ و خونریزى را نزد او منفور ساخته بود و صلح را بر جنگ ترجیح مىداد. امّا حسین مانند پدرش على در راه حق شدید و سختگیر بود و از مسامحه در کارى که نباید در آن مسامحه بشود خوشش نمىآمد، و از صلح برادرش حسن با معاویه ناراحت بود و زبان به اعتراض گشود، ولى حسن او را تهدید کرد که تا انجام یافتن صلح او را به زنجیر خواهد کشید».
کتاب: على و فرزندانش – طه حسین (مصرى).
«هنگامى که امام حسین (ع) تولّد یافت او را خدمت رسول خدا بردند… آنگاه از دختر عزیزش فاطمه (ع) پرسید: دخترم! چه اسمى براى فرزندم انتخاب کرده اید؟ على (ع) در جواب گفت: او را جنگاور نامیده ام. رسول خدا (ص)فرمود: او را حسین بنامید».
کتاب: امام حسین (ع) از کودکى تا شهادت – محمّد سالار.
«حسین (ع) هرگز باب مخاصمه را با یزید نگشود ولى او در هر حال از لحاظ روانشناختى تمایل فطرى بیشترى براى شورش داشت؛ چون نوه پیغمبر (ص) و پسر على (ع) بود».
کتاب: چکیده مقالات دوّمین کنگره بین المللى امام خمینى و فرهنگ عاشورا – محمّد کامل البنّاء.
نکته: اظهارات فوق، نگرش نادرست دو نویسندهی به اصطلاح روشنفکر مصرى خارج از مذهب، و یک نویسنده شیعه نا آگاه به عملکرد امام است. زیرا به گمان هر سه نویسنده علّت قیام امام حسین علیه السلام به خصوصیّات ذاتى – روانى او بر مىگردد نه به امر خداوند حکیم بر اساس مصالح الهیهای که جز خدا و ولیّ او کسی از آن کوچکترین آگاهی ندارد.
«در مجالس عزادارى حسین گفته مىشود که حسین براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت. پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمارگران خلاصى یابیم و مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجیح دهیم».
کتاب: فرهنگ عاشورا – از قول موریس دوکبرى
نکته: امام که اشرف مخلوقات است و همه عوالم وجود، مادون اوست، به زعم بىمعرفتان داخلى و خارجى براى حفظ شرف و ناموس مردم و اجتماع و… ، جان و مال و فرزندان و یارانش را فدا کرده است!! و حال آنکه در زیارت عاشورا مىخوانیم:
«… و اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام – و یاران حسین آنان که جان خود را فداى حسین علیه السّلام کردند». و ما در عرض ارادت خود به پیشگاه حضرت بقیّه اللّه الأعظم اظهار مىکنیم: «روحى و ارواحالعالمین لتراب مقدمه الفداء – جان من و جان جهانیان همه فداى خاک پاى او باد».
آیا پس از حادثهی عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام، نوامیس مسلمانان محفوظ ماند؟ آیا جان و مال و فرزندان مسلمانان محفوظ ماند؟ یا همه به تاراج رفت… ؟
یادآوری: نقد کامل فدا شدن امام را در «سقیفه تبلور وحدت یا تفرقه» و نیز «مشاهیر بی اصل» در همین سایت بخوانید.
«… خیلى به دعوت آنها خوشبین نیست، در عین اینکه چون در ظاهر او را دعوت کرده اند باید برود، ولى با آن ذهنیّت، احتمال مساوى براى شکست و پیروزى مىدهد؛ ۵۰% احتمال مىدهد که در این حرکت توفیقى باشد و ۵۰% هم احتمال مىدهد به شکست بینجامد».
کتاب: اندیشه عاشورا – رضا استادى
«… به نظر من چنین نیست که پیغمبر برنامه قیام و شهادت امام حسین را قبلاً پیشبینى و تنظیم نموده و به حضرت دستور داده که تعبّداً آنرا انجام دهد. اصولاً امام حسین در این سفر در موارد مختلف، احساس آمادگى براى مرگ و شهادت مىکرد، یعنى چنین نبود که یقین داشته باشد به شهادت مىرسد امّا احساس و حدس آن بود».
کتاب: اندیشه عاشورا – ابراهیم امینى
نکته: گویندگان ما فراموش کردهاند که حضرت امیر مؤمنان على علیهالسلام فرموده اند:«لایقاس بنا احد – هیچکس با ما مقایسه نمیشود» . چگونه ما به خود جرأت مىدهیم که در مورد احساس و ذهنیّت و یقین امام بحث کنیم؟ آیا خودِ حضرتش اشاره اى فرموده اند؟ و یا ما از راه کشف و شهود به باطن امام راه یافته ایم؟ جایى که کسى جز خدا به آن راه ندارد. اگر امام با حدس و گمان امامتش را به انجام برساند، آیا از دین چیزی باقی میماند؟و اگر عصمت در علم و عمل نداشته باشد آیا سزاوار امامت است؟
«… مسأله این نیست که امام معصوم باشد؛ ولایت عصمت مىآورد ولىّ معصوم است، مخصوصاً که کامل الولایه باشد. این یک نکته عمیق عرفانى و معرفتى است که کسى که به کمال ولایت مىرسد معصوم مىشود؛ یعنى علم او، علم حق مىشود، کلام او کلام حق مىشود؛ فعل او، فعل حق مىشود. عصمت به جهت مقام ولایت و کمال ولایت است و این مقام را نه تنها امام حسین که تمام ائمّه داشتند، هر مرتبهاى از ولایت را که انسان دارا باشد به اندازه آن ولایت معصوم مىشود؛ یعنى دیگران هم مىتوانند عصمت داشته باشند ولى به همان درجه از ولایت که به آن رسیده اند».
کتاب: اندیشه عاشورا – اعوانى
نکته: تعمیم بخشیدن به ولایت و عصمت الهى که هر دو از ویژگیهاى حجّت برگزیدهی خداوند مىباشد، نشانه گمراهى و ضلالت آشکار است؛ همچنین ولایت را علّت عصمت دانستن. زیرا خداوند پیامبر و وصى معصوم او را را از خطا و نقص و گنا و… عصمت بخشیده، و اراده فرموده که آنان را از هر رجس و پلیدی پاک بدارد و با ارادهی الهیّه، طیّ ابلاغی رسمى، ولایت بخشیده است.
«… امام حسین قیام کرد تا کشته شود… هدف یارى دین اسلام بوده است؛ منتها اینچنین هم نیست که شهادت ایشان به زیان اسلام بوده است، نه، شهادت ایشان به سود اسلام بوده و درخت تنومند اسلام را آبیارى کرده و نتایج بزرگى به بار آورده است».
کتاب: اندیشه عاشورا – به نقل از: شهید صدر
نکته: در زیارت حضرت امام حسین علیه السلام فرازهایی وجود دارد که با مفهوم بالا مغایر است، مانند:
«فالویل للعصاه الفسّاق، لقد قتلوا بقتلک الأسلام، و عطّلوا الصّلوه و الصّیام، و نقضوا السّنن و الأحکام، و هدموا قواعد الأیمان، و حرّفوا آیات القرآن… و فقد بفقدک التّکبیر و التّهلیل، و التّحریم و التّحلیل، و التّنزیل و التّأویل، و ظهر بعدک التّغییر و التّبدیل، و الألحاد و التّعطیل، و الأهواء و الأضالیل، و الفتن و الأباطیل…۱ پس واى بر سرکشان و گناهکاران (آنان که) با کشتن تو اسلام را کشتند. نماز و روزه را تعطیل کردند. سنّتها و احکام دین را شکستند. پایههاى ایمان را نابود کردند. آیات قرآن را تحریف کردند… با نبود تو تکبیر و تهلیل خداوند سبحان از بین رفت. حرام و حلال و تنزیل و تأویل از میان برداشته شد. پس از تو دگرگونىها و جابهجایىها در دین آشکار شد. بى دینى و مخالفت با احکام الهى چهره نمود. هواپرستىها و گمراهىها و فتنه ها و باطلها از هر سو خودنمایى کرد…».
امام عمود دین است. با از بین رفتن عمود دین امکان بقای دین وجود ندارد. هیچگاه با مرگ خورشید حرکت و رشدى باقى نمىماند، مگر با وجود خورشیدى دیگر؛ و هیچگاه دین بر پا نمىماند مگر به وجود پیامبر و یا وصىّ او.
«… با این همه راه آینده حسین با تمام قطعیّتى که دارا بود او را از مشورت با روح رسول خدا بىنیاز نمىکرد… او خود را در آغاز مبارزاتى مىدید که نمونه هایى از آن را در کتاب خدا خوانده و آموخته بود… روز و شب در کنار قبر رسول خدا با نیایش و استغاثه روح پاک خود را جلا مىنمود و از خداى یکتا مىخواست که در این راه، راهى مشکل و طولانى، او را بیش از پیش کمک فرماید و اراده و تصمیمش را قوىتر گرداند… حسین نه تنها در کربلا شهید شد، بلکه او هر لحظه و هر دم، از آن زمانى که درخواست بیعت از او کردند در راه اسلام، در میدان روح پهناور خود مىکشت و کشته مىشد… حسین از زمان کوتاه مخالفت علنى تا هجرت به مکّه، توانسته بود فکر و اندیشه و روح خود را آماده راهى مشخّص، راهى خدایى کند».
کتاب: راه حسین – عبّاسعلى اسلامى
«… انسان مؤمن نزدیک مرگ خویش احساس مرگ مىکند، و من فکر مىکنم خوابى که امام حسین دیده بود و مجموعه کلماتى که در آنها حضرت دم از مرگ و شهادت مىزد نشانه یک حالت آمادگى در ایشان براى پذیرش مرگ و شهادت بود، نه اینکه حضرت قطع داشت که شهید مىشود».
کتاب: اندیشه عاشورا – ابراهیم امینى
«… آیا کسى که احتمال مىدهد امام حسین (علیه السّلام) که عقلش چکیده عقل پیغمبر (صلوات اللّه علیه) است بدون امکان پیروزى براى مردم کوفه بنویسد که: با جدیّت بیشترى آماده باشید که من همین روزها وارد کوفه مىشوم؟ آیا چنین مطلبى را مىتوان به امام که بزرگترین و عاقلترین شخصیّت جهان است نسبت داد؟»
کتاب: شهید جاوید – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى
«امام حسین براى:
۱ – حمایت از استقلال نیروى قانونگزارى.
۲ – حمایت از استقلال نیروى قضایى.
۳ – حمایت از آزادى قلم.
۴ – حمایت از آزادى بیان.
۵ – حمایت از عدالت در امور بودجه عمومى.
۶ – حمایت از موقع جهانى اسلام، قیام کرد».
کتاب: شهید جاوید – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى
«حادثه قتل حسین در اثر بى احتیاطى و بدون مآل اندیشى خودش به پایان رسید. زیرا حسین بن على سخن تمام کسانى را که او را از رفتن به عراق منع نمودند به دیوار زد و فقط به اهل عراق به واسطه نامه هایشان حسن ظن پیدا نمود و همان اهل عراق با او به جنگ برخاستند و حاصل اینکه حسین خطاى بزرگى را مرتکب شد. زیرا خروج او مایه تفرقه امّت اسلام و تا امروز باعث اختلاف و ترک الفت مسلمانان گردیده است. و البتّه این مرد امرى را طلب نمود که شرایط براى او جمع نشده بود».
کتاب: تاریخ الأمم الأسلامیه – محمّد خضرىبگ
«… امام حسین تنها به هدف اقامه حکومت اسلامى قیام کرد و نه به خاطر شهادت، و اگر مىدانست که شهید مىشود این کار را نمىکرد، چون شهادت ایشان به سود اسلام نبود، بلکه به زیان اسلام بود».
کتاب: اندیشه عاشورا – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى
«به عقیده من آنها که گفتند امام بر اساس علم غیب این کار را کرد، در حقیقت در مقام تخفیفِ مشکل بوده اند؛ یعنى احساسشان این بوده که مگر کسى مىتواند در باره چنین کار بزرگى تصمیم بگیرد و دست به چنین اقدام بزرگى بزند؛ کوشیده اند تا آنرا به علم غیب و وحى و یا الهام امام مستند کنند و چنین نشان دهند که از آنجا نموده وآموخته شد که این کار نیکوست و مورد پسند خداوند است و خوش عاقبت است و… و الاّ امام خود و خانوادهاش را در معرض چنین خطر بزرگى قرار نمىداد. نمىتوانستند بپذیرند که کسى دست به چنین کارى بزند و چنین شجاعتى بورزد».
کتاب: اندیشه عاشورا – عبد الکریم سروش
«یک احتمال دیگر در بارهی انگیزهی امام از به همراه آوردن اهل بیت وجود دارد و آن اینکه جدا بودن اهل بیت از ایشان موجب دغدغه خاطر و نگرانى ایشان بوده است».
کتاب: اندیشه عاشورا – رضا استادى
نکته: در عبارتهاى بالا در مورد امام معصوم، «خلیفه اللّه»، «من عنده علم الکتاب»، «الرّاسخ فى العلم»، «سفینه النّجاه»، «مصباح الهدى»،«وارث الأنبیاء و المرسلین»، «سیّد شباب اهل الجنّه»، بهگونه اى سخن به میان آمده که گویى آن بزرگوار نوجوانى بوده که مىخواسته در راه نجات میهن و تودهه اى زحمتکش یک گام بلند انقلابى بردارد، و در مسیر حرکت انقلابى خود با موانع قابل پیشبینى مواجه شده و بهترین تصمیم را گرفته و در راه رسیدن به هدف والاى خود به درجه شهادت رسیده است.
علاوه بر آن در عبارتهاى مذکور بیش از هر چیز دیگر علم امام نسبت به شهادت و حوادث آیندهی حرکتش مورد انکار قرار گرفته، و هر کس به نوعى در ردّ علم امام سخن به میان آورده است که این خود حاکی از نداشتن شناخت کافی این صاحبنظران، نسبت به امام بوده و نشان بارزى از عدم غور آنان در معارف شیعی مىباشد.
دغدغهی خاطر نیز ناشی از فراموش کردن یاد خداست که در غیر معصومان مصداق پیدا میکند. و با یاد خدا دل آرامش پیدا مىکند، و چه نفسى مطمئنتر از نفس ولىّ خدا؟ و چه کسى جز او مصداق اتمّ و اکمل«اهل الذّکر» قرآن است؟
«البتّه تحلیل من یک عیب دارد و یک حسن ، عیبش این است که در نهایت ممکن است در بعضى از برداشتها و تفاسیر، خودِ قضیّه امامت و علم و عصمت امام تحت الشّعاع قرار بگیرد و عملاً موضوعیّت خود را از دست بدهد و به تعبیر شما در این تحلیل منحل شود. حسن آن این است که مىتواند خطابش به ما انسانهاى عادى باشد و ما آنرا مورد توجّه و تحلیل قرار داده و درک و فهمى از آن داشته باشیم».
کتاب: اندیشه عاشورا – دکتر قادرى
«پس این نقص امام نیست که در یک مورد، خداوند علم غیب را در اختیار حضرتش نگذارد و مثلاً او را از زمان شهادتش آگاه نکند».
کتاب: شهید جاوید – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى
نکته: برخى گویندگان و نویسندگان به سبب تحلیلهاى نادرست خود از حادثهی کربلا، دچار گمراهى و سرگردانى شده، و با پایبندى به تحلیلها و برداشتهاى نادرست خود، بناچار قولاً و عملاً به ائمّهی بعدى معترض خواهند بود. بهویژه به وجود مقدّس حضرت بقیهاللّه علیهالسلام . و عمدهی گمراهىهاى ایشان در این است که به جای سنجش فکر خویش با معیارهای الهی، مىخواهند حقّ محض را با فکر کوتاه خود بسنجند؛ بر این اساس، مأمور به ظاهر بودن امام را در برخورد با مسائل و مشکلات، دلیل بر این مىدانند که امام علم غیب نداشته و از حوادث جزئى بىخبر بوده است. و معلوم نیست که این صاحبنظران، برای سخنان صریح امام از خبر شهادت خویش و اسارت اهل بیتش، چه توجیهی دارند.
«گریه کردن بر حادثهی کربلا در واقع پیوندى است با مکتب جاودانهی حسین، این گریه، تنها گریه بر آن عاشورا نیست، بلکه گریه بر تمام عاشوراهاست؛ گریه بر جور و ستم بنى امیّه تنها نیست، گریه بر جور ستم همه بنىامیّه ها در طول تاریخ است. هر گاه این مسائل تبیین شود نه بر گریه اش کسى ایراد مىکند، و نه احیاى عاشورا مورد سؤال قرار مىگیرد، و نه این اشکال مطرح مىشود که چرا امام حسین خودش را به کشتن داد. همه اینها بر اثر غفلت از تحلیل واقعى عاشورا و پیوند آن با تاریخ گذشته و آینده اسلام است».
کتاب: اندیشه عاشورا – ناصر مکارم شیرازى
«هر انقلابى دو چهره دارد: خون و پیام. و هر کس اگر مسؤولیّت پذیرفتن حق را، انتخاب کرده است، و هر کس که مىداند مسؤولیّت شیعه بودن یعنى چه، مسؤولیّت آزاده انسان بودن یعنى چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جاى زمین که همه صحنه ها کربلاست، و همه ماهها محرّم، و همه روزها عاشورا – باید انتخاب کند».
کتاب: امام حسین «علیه السّلام» – على شریعتى
«امام امّت عاشورا را از روز گریه و مصیبت به روز خروش و حماسه تبدیل کرد؛ و روح عاشورا را در تظاهر کنندگان ایّام انقلاب و رزمندگان سالهاى دفاع مقدّس دمید… چند نمونه از تعابیر امام امّت این روح احیا شده عاشورایى را نشان مىدهد، عاشورا قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمانى و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود. دستور آن است که این برنامه سر لوحه زندگى امّت در هر روز و هر سرزمین باشد. این همان فرهنگ از یاد رفته کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست که امام زنده ساخت و عملاً خیابانهاى مبارزه و میدانهاى نبرد را به کربلا و عاشورا مبدّل ساخت و این نگرش بارها در پیامهاى آن عزیز مطرح شد».
روزنامه جمهورى اسلامى – ۱۲/۳/۷۶
«سوّمین دوره مسابقهی قصّه – خاطره و قطعهی ادبى به مناسبت سالگرد شهادت سیّد الشّهداى کربلاى ایران آیه اللّه دکتر بهشتى و ۷۲ تن از یاران با وفاى امام ویژه خانواده هاى معظّم شاهد».
روزنامه کیهان – ۱۰/۳/۷۶
«امام صادق (ع) فرمود: کلّ شهر محرّم و کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا».
کتاب: حسین وارث آدم – على شریعتى
نکته: نخست باید گفت: کار نیکان را قیاس از خود مگیر. دوّم: لابد مىدانید هر کس روایتنمای فوق یعنی: کل شهر محرّم و… را جعل کرده امیدوار بوده که خواننده، خودش به این نتیجه برسد که: «کلّ مجاهد حسین». از این رو، و واقعه جانسوز کربلا (که به فرموده حضرت ابامحمّد حسن بن على علیهماالسلام مثل و مانندى در تاریخ بشر نخواهد داشت، نه در رهبرى و نه در اصحاب و نه در شیوه نبرد و نه… و نه…) را تعمیم داده، و به عنوان ابزاری الهی، براى رسیدن به قدرت، در خدمت گروههاى سیاسى قرار داده است. به این هدف که شیعیان، شعار شیعى: «لا یوم کیومک یا اباعبداللّه۲» را از یاد ببرند.
اگر فکر کردن در مسائل روزمرّه را به حجّت خدا نسبت دهیم مانند این است که بگوییم مرحوم پرفسور حسابى در پاسخ به این که حاصل ۲ × ۲ چه عددى است مدّتها در اندیشه بوده و با بسیارى از دانشمندان علوم ریاضى به بحث و گفتگو پرداخته است. زیرا فکر کردن، براى دستیابى به پاسخ مجهولات مىباشد و وقتى براى امام، همه عوالم وجود معلوم است تفکّر براى او معنا و مفهوم دیگرى دارد.
و ما مجاز نیستیم احدى از بندگان خدا را با اولیاى معصوم او مقایسه کرده و یا همردیف آنان قرار دهیم، و بگوییم مانند امام حسین علیهالسلام فکر مىکرد و معتقد بود و… . «لایقاس بنا احد».
«متأسّفانه تا این تاریخ یعنى تا عصر حاضر هیچکس حتّى پیشوایان و رهبران بزرگ عالم تشیّع به آزمایش این درس آن امام معصوم [امام حسین علیه السلام] نپرداختند، و پیوسته به عذرهاى ناموجّهى از قبیل: عمل امامان دیگر، فقد امکانات، عدم استقبال مردم، تقیّه، و امثال این امور متشبّث مىشدند با اینکه همه این امور در آن زمان و سایر زمانها مشترک بود».
کتاب: اندیشه عاشورا – دکتر گرجى
نکته: همهی امامان نور واحدند. تکتک آنان خلیفهی خدای متعال بوده و اجزای یک پیکرند. هیچ عملی از هیچیک از ایشان بیاذن خداوند انجام نمیشود. عمل هر یک از آنان به امر خدا، و بر همگان حجّت است. و اطاعت از همهی آنان واجب، و سرپیچی از هریک، آتش دوزخ را به دنبال دارد. این، جعل خداست، و دست و اندیشهی بشری، در آن هیچ دخالتی ندارد. تجزیهی رفتار امامان، ناشی از ضعف در امامشناسیاست.
«لذا مىبینیم امام على (ع) پس از سکوتى سهمگین با استخوان در گلو و خارى در چشم بیست و پنج سال صبر مىکند که باید بکند و در پنج تابستان عدالت حکومت خویش نه تنها به کشورگشایى رو نمىآورد و تیغ بر سپاه خارجیان نمىگذارد که با ذوالفقار به وجین علفهاى هرز روییده در جامعه اسلامى مىپردازد و جمل، صفّین و نهروان – صحنه از ریشه درآوردن چشم فتنه از کاسه سر مىشود و ناکثین و قاسطین و مارقین از تیغ على شرنگ مرگ مىنوشند و باز امام حسن که خود در نبردها همراه پدر بود – از نخیله تا پاى میز امضاى قرارداد با معاویه مىآید و حسین پس از گذر سکوتى ده ساله در دوران امامت خویش عاشورا را به پا مىکند و سجّاد (ع) به زبان رمز و راز دعا و نیایش، افشاگرى مىکند و امام رضا ولایتعهدى را تقبّل مىکند و… هر امامى به شکلى – امّا یک فصل مشترک همیشه بر مبارزه بىامان با باطل است و این پاسخى است به همه حق طلبان تاریخ که هیچگاه نباید مبارزه و جهاد تعطیل شود».
روزنامه خراسان – ۲۴/۴/۷۵
نکته: اگر چنان است که گفته شده، این سؤال مطرح میشود که: پس چرا شخص حضرت بقیّه اللّه علیه السلام [با وجودى که معتقدیم آن بزرگوار فرد مورد نظر روایت مشهور: «یملأ اللّه به الأرض قسطاً و عدلاً» است]، اقدام به مبارزه علیه ظالمان زمان خود از آغاز غیبت صغرا تا کنون نکرده است. او که عالم به کتاب و وارث به حقّ همه انبیاء بوده و منتقم ثار اللّه است.
علاوه بر این، دامنهی ایراد بالا گسترده تر از آن است که تنها متوجّه علما و فقهاى شیعه باشد. بلکه عمل انبیا و اوصیا را نیز در بر مىگیرد. مگر اینکه از ترس تکفیر، رفتار آنان را توجیه کنیم، و در راه توجیه به هر خار و خسى متوسّل شویم.
۱ – بحار الأنوار، جلد ۱۰۱، صفحه ۲۴۱٫
۲ – صریح سخن امام حسن مجتبی علیه السلام به برادر بزرگوار خویش است که: «ای اباعبدالله، هیچ روزی چون روز تو(عاشورا) نیست».
منبع : http://www.andalibonline.com/static-212.html