پنجشنبه , 20 شهریور 1404
آخرین مطالب
خانه » گزارشی از: تهاجم بر عـزادارى و عاشورای حسینى (قسمت سوّم)

گزارشی از: تهاجم بر عـزادارى و عاشورای حسینى (قسمت سوّم)

تهاجم بر عزاداري 3 – برداشتهايي از حادثه‌ي كربلا

برداشتهايى از حادثه‌ي كربلا

 

«بنا بر اين نتيجه مى‏گيريم كه امام هميشه در مقام دفاع بوده و خيال حمله و خونريزى نداشت و چنانچه به قيام او جنبه تعرّض بدهيم فقط بايد از نظر تبليغاتى كه با خطابه‏هاى مهيّج و آتشين، ستمگريهاى بنى‏اميّه و اعمال ضدّ اسلام يزيد را تشريح مى‏كرد، قيام او را تعرّضى بدانيم».

كتاب: حسين كيست – فضل اللّه كمپانى

 «اباعبداللّه در روز عاشورا در آن ساعات و لحظات آخر استغاثه مى‏كرد، يعنى استنصار مى‏كرد، باز هم يارى مى‏خواست، يعنى ياورهايى كه بيايند كشته بشوند، نه ياورهايى كه بيايند نجاتش بدهند. امام حسين ديگر بعد از كشته شدن اصحاب و برادر و فرزندانش بدون شك نمى‏خواهد زنده بماند».

كتاب: حماسه حسينى – مرتضى مطهّرى

 «حضرت مكرّر قبل از رسيدن به خاك نينوا و كربلا گفته بود ما به استقبال مرگ مى‏رويم؛ امّا لازم بود كه بفهماند كه او براى حكومت كوفه نيامده پس فردا مردم تفسير نكنند بگويند مردم كوفه او را دعوت مى‏كردند بيايد به كوفه بعد ديد حكومت به دستش نمى‏آيد ديگر به غيرتش بر خورد مرگ را بر زندگى ترجيح داد… هدف او حكومت نيست، هدف اعتلاى كلمه حق است… خواه به حكومت برسد، خواه به حكومت نرسد».

كتاب: گفتار عاشورا – سيّد محمّد حسين بهشتى

 «هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن يك واجب عظيمى از واجبات دين… واجبى… كه در بناى كلّى نظام فكرى و ارزشى و عملى اسلام جاى مهمّى دارد… هدف باز گرداندن اسلام به خطّ صحيح است، باز گرداندن جامعه اسلامى به خطّ صحيح در چه زمانى؟ آن وقتى كه راه عوض شده است و جهالت و ظلم و استبداد كسانى، مسلمين را منحرف كرده است… انجام اين واجب به يكى از دو نتيجه مى‏رسد: يا آدم اين واجب را كه انجام داد، نتيجه‏اش اين مى‏شود، كه به قدرت و حكومت مى‏رسد،… يك وقت هم هست كه نه انجام اين واجب به حكومت نمى‏رسد، به شهادت مى‏رسد».

كتاب: بديع‏ترين گفتار در نهضت حسينى

 «… اين هم نامه‏ها و نوشته‏هاى اهل كوفه و فرستادگان آنهاست و بر من واجب است آنها را اجابت كنم و عذرشان را قطع كنم. اينجا هم باز مى‏بينيم كه حضرت فرمود بر من اجابت دعوت واجب است؛ يعنى من وظيفه دارم دعوت آنها را اجابت كنم و از مكّه خارج شوم اين همان حركت بر مبناى انجام وظيفه است».

كتاب: انديشه عاشورا – ابراهيم امينى

 «امام حسين تنها به هدف اقامه حكومت اسلامى قيام كرد و نه به خاطر شهادت… وقتى متوجّه شد كارش به نتيجه نخواهد رسيد كه كار از كار گذشته بود، لذا تن به شهادت داد. زيرا اگر شهادت را انتخاب نمى‏كرد او را ذليلانه مى‏كشتند».

كتاب: انديشه عاشورا – نعمت اللّه صالحى نجف آبادى

 «امام حسين به اختيار قيام نكرد، ايشان قطعاً نمى‏خواست با يزيد بيعت كند و با بيعت نكردن هم ايشان را به حال خود رها نمى‏كردند، و ايشان را يا دستگير مى‏كردند و يا به شهادت مى‏رساندند، پس اصل قيام امام حسين، از روزى كه او را به بيعت با يزيد فرا خواندند تا خاتمه شهادت قيام اختيارى نبود».

كتاب: انديشه عاشورا – محمودى

 «به هر حال مسلّم است كه امام حسين اميدى به تشكيل حكومت نداشته است. شكّى در اين جهت وجود ندارد… امام حسينى كه نمى‏خواهد زير بار بيعت يزيد برود چه اشكالى دارد كه مبارزه‏اى را هم رهبرى كند، و اگر مبارزه شكست خورد از آن، مبارزه ديگرى متولّد مى‏شود… پس چرا از اين فرصت استفاده نكند. اگر امام حسين در ميدان مبارزه به شهادت برسد طنين فرياد اعتراض او رساتر مى‏شود تا اينكه به تنهايى و در خانه‏اش كشته شود».

كتاب: انديشه عاشورا – معاديخواه

 «امام حسين (ع) جنبشهاى سياسى و اجتماعى را به گونه‏اى مختصر و جامع طبقه‏بندى كرده‏اند، و از ميان انواع جنبشها، فقط يك نوع آنرا شايسته دانسته و نهضت خود را نيز از آن سنخ و دسته معرّفى فرموده‏اند. آن نوع شايسته از جنبش و انقلاب در اصطلاح آن حضرت (خروج اصلاحى) يعنى: انقلاب مُصلِحانه است. حضرت آن را ستوده است، اعمّ از اينكه پيروز شود و در جامعه انقلاب سياسى را تحقّق بخشد و يا اينكه در حدّ يك نهضت و قيام اصلاحى سركوب شود».

كتاب: چكيده مقالات دوّمين كنگره بين المللى امام خمينى و فرهنگ عاشورا – ابوالفضل شكورى

 «بنا بر اين نتيجه مى‏گيريم كه امام حسين منهاى اين‏كه معصوم باشد، مى‏خواهد اعتراض كند، مى‏خواهد امر به معروف كند، مى‏خواهد حجّت را بر مردم تمام كند و بر فرض وفاى مردم به عهدشان، مى‏خواهد حكومت تشكيل دهد. اين هر چهار مطلب درست است؛ يعنى: رأى آنكه مى‏گويد هدف امام اعتراض بوده و ايشان با حركت خود قصد ابراز مخالفت و اعتراض داشته است، صائب است و هركس هدف را امر به معروف بداند درست است. حركت به منظور اتمام حجّت و يا به قصد تشكيل حكومت نيز فرضهاى صحيحى است. اينها همه در يك راستا بوده و با يكديگر قابل جمعند».

كتاب: انديشه عاشورا – رضا استادى

 «به عقيده من امام حسين مى‏خواست جامعه‏اى را كه به جهت كمّى كاملاً گسترده شده و ثروت بسيار زيادى در آن گرد آمده، ولى از نظر كيفى مرتّب رو به تنزّل و انحطاط مى‏رود نجات داده و انحطاط آن را سد كند، و آرمانهاى اوّليّه را در آن احيا كند».

كتاب: انديشه عاشورا – قادرى

 «… غير از عزادارى مسائل ديگرى مانند الهامات عاشورا و پيامها خطبه‏ها شعارها و اشعارى كه خوانده مى‏شود كه بايد زنده بمانند، و طورى نباشد كه كارها تنها منحصر به گريه باشد… امام حسين براى احياى معروفها و مبارزه با منكرها و حفظ دين شهيد شد، تا اساس توحيد و حقيقت قرآن و حقيقت سنّت پيامبر بماند».

ماهنامه صبح – شهريور 76 – احمد جنّتى

 «… جهاد ملّت مسلمان فلسطين با اشغالگران صهيونيست ادامه راه سرور شهيدان كربلاست. وى ملّتهاى مسلمان تحت ستم و آزاديخواهان جهان را به پيروى از راه حسين‏بن على فرا خواند».

روزنامه كيهان – 18/4/75 – محمّد حسين فضل اللّه

 «مهمترين دستاورد و نتيجه قيام و شهادت امام حسين (ع) احياى دين رسول اللّه بود. اگر يزيد قادر به تحريف دين رسول اللّه و حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها مى‏شد، زمينه به گونه‏اى فراهم مى‏شد كه او و ديگر خلفاى پس از او يكى بعد از ديگرى پايه‏هاى نبوّت را فرو ريخته، درخت توحيد را از ريشه بر مى‏كندند… مكتبى كه مى‏رفت با كجرويهاى تفاله جاهليّت و برنامه‏هاى حساب شده احياى ملّى‏گرايى و عروبت (لا خبر جاء و لا وحى نزل) محو و نابود شود، و از حكومت عدل اسلامى يك رژيم شاهنشاهى بسازد… نهضت الهى امام حسين (ع) واقعه بزرگى را به وجود آورد و ترفند دشمنان را خنثى كرد… با قيام عاشورا و شهادت امام حسين (ع) شهادت در حدّ يك عنصر عزّت آفرين و نجات بخش جلوه‏گر شد. بعد از عاشورا ديگر هيچ مجاهد و آزاده‏اى عذرى ندارد و نمى‏تواند به هيچ وجهى ستم و ذلّت را تحمّل كند… به تعبير مرحوم شريعتى وقتى در صحنه حق و باطل نيستى… و شهيد حق و باطل جامعه‏ات نيستى هر كجا كه مى‏خواهى باش. چه به نماز ايستاده باشى چه به شراب نشسته باشى».

روزنامه كار و كارگر – 31/3/75 – جميله كديور

 «… مهمترين پيام عاشورا چيست؟ پايدارى در برابر ظلم و دفاع از حق و اقامه آن به قيمت دادن جان خود و عزيزان و اسارت خانواده».

روزنامه كيهان – 21/2/76 – رئيس سازمان تبليغات اسلامى

 «… جمعيّت زنان انقلاب اسلامى در آستانه ماه محرّم، ماه پيروزى خون بر شمشير، با الهام از شير زن قهرمان كربلا حضرت زينب كبرى «سلام اللّه عليها» بر اين اساس پاى به عرصه دفاع از اصول و ارزشهاى انقلاب و آرمانهاى امام راحل (قدّس سرّه الشّريف) نهاده است تا… در خصوص پاسدارى از كرامتها و فضيلتهاى زن مسلمان پرداخته…»

روزنامه اطّلاعات – 22/2/76

 نكته:

برداشتهاى متفاوت و مخالف يكديگر، نشأت گرفته از روحيّات گوناگون، اطّلاعات مختلف، باورهاى ناهمگون و درك و استنباطهاى شخصى است.

نسبت دادن تخيّلات و ذهنيّات مهجور و نارساى خود به وجود مقدّس حضرت اباعبداللّه الحسين عليه‏السلام ، امام معصوم و بر حقّى كه مهبط فرشتگان الهى است، و بي‌اذن خداي متعال، حركتي نمي‌كند، نشان از غفلت و يا باور نداشتن اين حقيقت است كه: امام آينه‌ي تمام‌نماى خداى سبحان است؛ و نسبت دادن هر فكر و سخن و عملى به او همانند نسبت دادن گفتار خود به خالق جهان هستى است، خداوندى كه خطاب به پيامبر عظيم الشّأنش مى‏فرمايد:

«لو تقوّل علينا بعض الأقاويل لأخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين[1] – و اگر به ما سخنانى نسبت مي‌داد، دست راستش او را مى‏گرفتيم، سپس شاهرگش را قطع مى‏كرديم».

كسانى كه در مورد شرايط زمان و مكان به بحث و گفتگو پرداخته و زمان يزيد را مناسب قيام دانسته‏اند، و پيش از او را به جهت حفظ ظواهر اسلام به دست معاويه مناسب قيام ندانسته‏اند، چه توجيهى براى جنگهاى حضرت امير مؤمنان و امام مجتبى  عليهماالسلام با معاويه دارند؟ و آيا خانه‏ نشينى وصىّ پيامبر و حمله به صدّيقه طاهره  عليهاالسلام دليل بر اسلاميّت جامعه آنروز بود؟ و لابد پس از شهادت امام حسين  عليه‏السلام جامعه‌ي اسلامى سير تكاملى خود را با حكومت حجّاج و مروان و منصور لعنة‏اللّه عليهم اجمعين طى نموده است!

تكرار اين نكته ضرورت دارد كه اين آقايان چه توجيهى براى غيبت حجّت خدا دارند. آيا در طول حدود 1200 سال هيچگاه شرايط قيام فراهم نبوده؟ و يا اينكه امام بى‏ اذن خدا قيام و قعود نمى‏كند؟ و امام هر زمانى حجّت بر مردمان آن زمان است؟

پس از شهادت ثار اللّه  عليه ‏السلام از حضرت سجّاد  عليه ‏السلام تا حضرت بقيّة اللّه عليه ‏السلام هر يك از امامان در زمان خود حجّتى بودند بر بندگان خدا، و آنهايى كه از كساني چون جناب زيد، پيروي نموده ‏اند تبعيّت از امام زمان خود را فراموش كرده‏ اند. گرچه مورد شفاعت واقع شده باشند.

مؤمنان و مجاهدان و جان بركفان واقعى در زمان هر يك از پيشوايان معصوم به تبعيّت از آن بزرگواران مكلّفند. و پيش افتادن و يا باز ماندن از آنان، گمراهى است. زيرا هر امامى وارث حقيقى انبيا و اوصياى پيش از خود مى‏باشد.

 

تأمّل در برخى از عبارتهاى صاحب نظرانى كه گذشت، خالى از لطف نيست:

«اباعبداللّه… استغاثه مى‏كرد يعنى استنصار مى‏كرد باز هم يارى مى‏خواست، يعنى ياورهايى كه بيايند كشته بشوند نه ياورهايى كه بيايند نجاتش بدهند»!!

«امام حسين ديگر بعد از كشته شدن اصحاب و برادر و فرزندانش بدون شك نمى‏خواهد زنده بماند»!!

نسبت دادن مفهوم استغاثه در عبارت بالا، و اراده‌ي رحلت از عالم فانى، آن هم بدون شك و ترديد به امام معصومى كه جز رضاى حق چيزى نمى‏بيند و نمى‏خواهد نسبتي نارواست.

 «امام حسين به اختيار قيام نكرد…امام حسين از روزى كه اورا به بيعت با يزيد فراخواندند تا خاتمه شهادت، قيام اختيارى نبود»!!

 

اگر اختيارى نبود، مي‌توانستند او را به بيعت غير اختيارى بكشانند تا خونى ريخته نشود و بنى‏ اميّه بدنام نگردد.

 

[1] – قرآن، سوره الحاقّة، آيه ‏هاى 44 تا 46.

خبرنامه آرمان مهدویت

2 نظر

  1. با سلام و خسته نباشید
    و باتشکر از سایت عالیتون
    … پس برداشت صحیح رو چرا قید نکردین استاد

    • جمال احمدی اصل

      سلام
      مطلب ادامه دارد و اگر قسمت مبهمی هست بفرمائید تا توضیح تقدیم شود
      موفق باشید التماس دعا. و ممنونم از توجهتون.

پاسخ دادن به امیر مهدی جواب را باطل کن

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*