شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » آیا امیر مؤمنان علیه السلام از انبیاء افضل است ؟

آیا امیر مؤمنان علیه السلام از انبیاء افضل است ؟

شاید شما خواننده محترم با دیدن این عنوان که علی علیه السلام از تمام پیامبران علیهم السلام غیر از خاتم انبیاء صلوات اللّه علیه برتر است تعجب کنید و قبل از هر گونه تحقیق و مطالعه ما را متهم به غلوّ و خروج از محدوده شرع و عقل بدانید، ولی توصیه می کنیم که قبل از هر نوع داوری با ما همراه شوید تا با استدلال و برهان پرده از راز قضیه کنار بزنیم ، آنگاه خود قضاوت خواهید نمود که دریافت و رسیدن به حقیقت چندان هم دشوار نیست بلکه با عبور از دیوارهای ضخیم شک و بدبینی آسان نیز می شود. چرا که برتری علی بن ابوطالب علیه السلام در بین افراد بشر حقیقتی است غیر قابل انکار، زیرا کتاب و سنت این اعتقاد را تایید و آن را اثبات می کند، اگر چه دستهای ناپاک از آغاز تا کنون همواره سعی در انکار فضائل و ویژگیهای برتر این مرد الهی را داشته و باتلاش در تحریف واقعیتهای تاریخی ذهن بسیاری از مسلمانان را به گمراهی کشانده‌اند، از این روی بحث در اثبات برتری علی علیه السلام را در سه محور یعنی کتاب و سنت و عقل دنبال می کنیم:   سیمای برتر علی علیه السلام در قرآن الف. آیه تطهیر اولین آیه از بین دهها آیه قرآن که به اعتراف محدثان و مفسران در بیان و توصیف و شرح برتری مقامات معنوی امیر المؤمنین علیه السلام می باشد این آیه است : «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» (جز این نیست که خداوند مى خواهد هرگونه پلیدى را از شما خاندان ببرد وشما را به تمام معنا پاکیزه سازد ) . سوره احزاب: ۳۳٫ در این آیه که معروف به آیه تطهیر است على و اولاد معصوم او علیهم السلام از همه پیامبران جز خاتم انبیا صلى الله علیه و آله و سلم برتر معرفی شده اند زیرا خداوند متعال با صراحت تمام پاکی و عصمت خاندان رسولش را اعلام فرموده است. واژه ها سخن می گویند واژه‌ها و کلمات مهم در این آیه از قبیل:  انّما، یرید، لیذهب، الرجس, اهل البیت, رموز و کلید فهم این آیه هستند که بدون شناخت آن امکان راهیابی به محتوای عمیق آن میسور نخواهد بود و لذا قبل از هر سخنی تفسیر و توضیح این لغات را جویا می شویم:   ۱٫ دلالت واژه “انّما” بر حصر. کلمه انّما در ابتدای آیه بیانگر عنایت ویژه به موضوع و محتوای آن است زیرا این کلمه با ایجاد محدودیت و انحصار در مفهوم ومحتوای آیه عظمت مطلب را بیشتر می فهماند. ابن منظور می گوید: ومعنى إنما إثبات لما یذکر بعدها ونفی لما سواه کقوله : وإنما یدافع عن أحسابهم أنا أو مثلی المعنى : ما یدافع عن أحسابهم إلا أنا أو من هو مثلی ، و کلمه انّما مفهومی را برای آنچه که بعد از او آمده است اثبات می کند مانند: این سخن که کسی به گوید: من و مانند من از شرف و حیثیّتم دفاع می کنم یعنی در واقع می گوید: فقط من و مثل من چنین هستیم نه فردی دیگر. لسان العرب ، ج ۱۳   ص ۳۱، اسم المؤلف:  محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری الوفاه: ۷۱۱ ، دار النشر : دار صادر – بیروت ، الطبعه : الأولى. توجه به این نکته لازم است که حصر در این آیه از نوع حصر حکم در موضوع است مانند آیه ولایت: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله والذین آمنوا…» که در این آیه ولایت فقط مخصوص خدا و رسول و مؤمن تعریف شده با ویژگیهای خاص که پرداخت زکات در حال نماز است می باشد. بطور قطع تطهیردر آیه مورد بحث از نوع اوّل یعنی حصر حکمی است نه حصر موضوعی؛ یعنی پاکی و طهارت و دوری از پلیدی اختصاص به افرادی دارد که تحت عنوان اهل البیت علیهم السلام قرار گرفته اند و این ویژگی مخصوص آنان است و هیچ فردی غر از آنان را شامل نخواهد شد. ۲٫ تاکید ضمیر بر انحصار علاوه بر استفاده حصر از کلمه انّما، کلمه «عنکم» هم تاکید بر انحصار بیشتر است، زیرا مفعول فعل «لیُذهب» که الرجس است باید در پی فعل و پس از آن قرار گیرد ولی این چنین نشده و جمله«عنکم» بین آن دو فاصله شده است که بدون حکمت و علت نیست چون به قول اهل فن: «تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر»  یعنی کلمه ای که جایگاه آن در آخر یک جمله است وقتی که جلوتر می آید و مقدم می شود بیانگر انحصار مفهوم وحکم در آن جمله است. ابن حجر در فصل آیات نازل شده در فضائل اهل بیت می نویسد:  الآیه الأولى: قال الله تعالى: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا. الأحزاب ۳۳ أکثر المفسرین على أنها نزلت فی علی وفاطمه والحسن والحسین لتذکیر ضمیر عنکم وما بعده بیشتر مفسران به دلیل ضمیر مذکّر«عنکم» آیه را در شان علی و فاطمه و حسن و حسین دانسته‌اند. الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضلال والزندقه ، ج ۲   ص ۴۲۱، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاه: ۹۷۳هـ ، دار النشر : مؤسسه الرساله – لبنان – ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۷م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط. الصواعق المحرقه – (ج ۲ / ص ۴۲۱) سپس احتمالاتی را با لفظ (قیل) می آورد که انتساب آن مشخص نیست و همچنین پس از نقل روایاتی می گوید: درباره خاندان نسبی و سببی یعنی همسران و همه بنی هاشم نازل شده است. جا دارد که از او و دیگر هم فکرانش که سعی در شریک کردن افراد عادی و غیر لایق در فضائلی این چنین بزرگ و مهم را دارند سؤال شود که: چرا با وجود اعتراف اکثر مفسران در نزول آیه در شأن افرادی خاص از خاندان نسبی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به سخن اقلیت و افرادی غیر موجّه استناد و در تقویت آن می کوشید؟ آیا این روش جز عناد با علی و فاطمه و فرزندان آن دو چیز دیگری می تواند باشد؟ جناب ابن حجر در نهایت آیه را منبع همه فضائل اهل بیت علیهم السلام معرفی می کند و حصر آن را که با کلمه «انّما» آغاز شده است در شأن اهل بیت با صراحت اعلام می دارد. ثم هذه الآیه منبع فضائل أهل البیت النبوی لاشتمالها على غرر من مآثرهم والاعتناء بشأنهم حیث ابتدئت بإنما المفیده لحصر إرادته تعالى فی أمرهم على إذهاب الرجس الذی هو الإثم أو الشک فیما یجب الإیمان به عنه وتطهیرهم من سائر الأخلاق والأحوال المذمومه. این آیه منبع همه فضائل و برتریهای خاندان نبوت است و توجهی خاص به اهل بیت دارد زیرا با کلمه «انما» هر گونه پلیدی و گناه و شکی را در باره آنان نفی کرده و پاکی آنان را از اخلاق زشت و ناپسند تثبیت کرده است. الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضلال والزندقه ، ج ۲   ص ۴۲۵ – ۴۲۶ ، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاه: ۹۷۳هـ ، دار النشر : مؤسسه الرساله – لبنان – ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۷م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط  ۳٫ اراده خداوند. اراده خداوند در جمله ( یرید الله ) اراده تکوینی است نه تشریعی زیرا در اراده تشریعی همه بندگان خداوند مورد خطاب قرار می گیرند و احدی استثنا نمی شود، اما در اراده تکوینی لازم نیست که شمول و عمومیت داشته باشد و خداوند قادر است افرادی خاص را مخصوص به حکم یا فضیلت و ویژگی‌ای قرار دهد که دیگران از آن محروم باشند. بنا بر این در آیه مورد بحث اراده فقط تکوینی است چون از بین بردن پلیدی و پاک شدن به صورت عام و کلی نیست تا همه انسانها و یا پیروان یک مکتب را شامل شود چون رجس به معنای هر گونه پلیدی و آلودگی ای است که سبب تنفر دیگران و دور شدن از بندگی خالصانه خداوند است و این حقیقت میسر نمی شود مگر با اراده تکوینی حضرت حق، و اراده تکوینی هم هیچ گاه تخلف پذیر نیست .  ۴٫ اِذهاب رجس واژه «اِذهاب» در اینجا به معنای از بین بردن و زدودن و دور کردن قبل از پیدایش است، زیرا  در استعمالات و گفتگو ها نیز با همین هدف کار برد دارد، مثلا کسی که می گوید: «أذهب اللّه عنکم الداء والسوء» خداوند بیماری و ناراحتی را از شما دور نماید، معنایش این نیست که هم اکنون در شخص وجود دارد و او دعا می کند تا از وی دور شود، بلکه این آرزو قبل از گرفتاری هم می تواند مورد داشته باشد. پس اذهاب به معنای دفع است که قبل از پیدایش، موانعی از وجود و حضور آن جلوگیری می کند، نه به معنای رفع که بر داشتن و زدودن بعد از پیدایش است، به همین جهت در آیه شریفه تعبیر «لیذهب» آمده است نه «لیزیل» .   ۵٫ رجس و پلیدی. یکی از واژه های کلیدی این آیه، کلمه «رِجس» است. لغت شناس معروف، فیومی می نویسد:  « الرجس: النتن. و الرجس: القذر. قال الفارابىّ: کلّ شی‏ء یستقذر فهو رجس». رِجس یعنی هر چیز بدبو، فاریابی گفته است: هرچیزی که طبع انسان از آن بدش آید رجس و پلیدی است. احمد بن محمد الفیومی، المصباح المنیر، ج ۱، ص ۲۱۹، مؤسسه دار الهجره، قم، چاپ اول، ۴۰۵ هـ.. مؤلف کتاب العین نیز چنین می نویسد: « رجس: کل شی‏ء یستقذر فهو رجس کالخنزیر، و قد رجس الرجل رجاسه من القذر، و إنه لرجس مرجوس. و الرجس فی القرآن العذاب کالرجز، و کل قذر رجس. و رجس الشیطان وسوسته و همزه…». رجس هر چیزی است که پلید است مانند« خوک، و در قرآن رِجس به معنای عذاب است مانند رِجز، و هر پلیدی رِجس است. کتاب العین ۸ مجلدات ، ج ۶   ص ۵۲، اسم المؤلف:  الخلیل بن أحمد الفراهیدی الوفاه: ۱۷۵هـ ، دار النشر : دار ومکتبه الهلال ، تحقیق : د مهدی المخزومی / د إبراهیم السامرائی. راغب اصفهانی نیز رِجس را به سه دسته طبیعی و عقلی و شرعی تقسیم کرده ودر تعریف آن می نویسد: « الرجس الشیء القذر». رِجس هر چیز ناپاک و آلوده است. المفردات فی غریب القرآن ، ج ۱   ص ۱۸۸، اسم المؤلف:  أبو القاسم الحسین بن محمد  الوفاه: ۵۰۲هـ ، دار النشر : دار المعرفه – لبنان ، تحقیق : محمد سید کیلانی بنابر آنچه در اظهارات اهل لغت آمده است که به برخی اشاره نمودیم، رِجس هر چیزی است که وجود آن در آدمی زمینه نقص را فراهم کند و روح آدمی را بیازارد و موجب نفرت و دوری مردم شود،  و اعم است از هر گونه گناه و معصیت و آلودگی و یا گرفتار شدن در دام و وسوسه های شیطان. اگر چه برخی سعی کرده اند تا دایره مفهوم و مصداق آیه را تنگ کرده و رجس را منحصر در شرک بدانند و هدف از آیه را فقط تطهیر اهل بیت از شرک به خداوند تفسیر کنند و بگویند: شامل گناهان نمی گردد تا شاید بتوانند بعضی از وابستگان سببی را نیز در این آیه داخل نمایند، ولی با توجه به اطلاق و استفاده عموم و استغراق از کلمه «الرِجس» به جهت وجود الف و لام « ال » در کنار کلمه «رجس» بی تردید مفاد آن باید نفی و اِذهاب انواع پلیدیهای مادّی و معنوی، نقصها وعیبهای ظاهری و باطنی ویا هر گونه انحراف در همه زمانها باشدکه نتیجه آن اثبات مقام عصمت تامّه از همه گناهان خواهد بود. سخن بزرگان تفسیر خوشبختانه دانشمندان اهل سنت همانند بزرگان و اندیشمندان شیعه به این نکته اشاره کرده اند که مصداق رِجس نه تنها محدود در شرک نیست بلکه مراد مطلق پلیدیها و زشتیها وگناهان است که در ذیل به سخن تنی چند اشاره می کنیم: فخر رازی در تفسیر آیه می گوید: فقوله تعالى : { لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرجس } أی یزیل عنکم الذنوب ویطهرکم أی یلبسکم خلع الکرامه… خداوند گناهان را از شما دور کرده و لباس کرامت را بر شما پوشیده است. الرازی الشافعی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای۶۰۴هـ) ، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج۲۲ ص۲۰۱،  ناشر : دار الکتب العلمیه – بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م   جصّاص مفسر دیگر اهل سنت در أحکام القرآن می گوید: قال تعالى ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا)  یحتمل التطهیر من الذنوب. احتمال دارد که مقصود طهارت از رجس و پاکی از گناهان باشد. أحکام القرآن ، ج ۴   ص ۳۳، اسم المؤلف:  أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، الوفاه: ۳۷۰ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت – ۱۴۰۵ ، تحقیق : محمد الصادق قمحاوی. شوکانی در فتح القدیر آورده است: « والمراد بالرجس الإثم والذنب المدنسان للأعراض الحاصلان بسبب ترک ما أمر الله به وفعل ما نهى عنه فیدخل تحت ذلک کل ما لیس فیه لله رضا ». مقصود از رجس گناهانی است که با نافرمانی خدا و انجام آنچه که دوست ندارد حاصل می شود. فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه والدرایه من علم التفسیر ، فتح القدیر  ج ۴   ص ۲۷۸، اسم المؤلف:  محمد بن علی بن محمد الشوکانی الوفاه: ۱۲۵۰ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت.   مفسران دیگری مانند: ابن عطیه اندلسی و ثعالبی در تعبیری کاملا مشابه گفته اند: « و الرِّجْسَ اسم یقع على الإثم و على العذاب و على النجاسات و النقائص، فأذهب اللّه جمیع ذلک عن أَهْلَ الْبَیْتِ ». رِجس اسمی است که شامل عذاب و نجاسات و هرگونه نقصی می شود، خداوند تمام آن را از اهل بیت دور کرده است. المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ، اسم المؤلف:  أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطیه الأندلسی الوفاه: ۵۴۶هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – لبنان – ۱۴۱۳هـ- ۱۹۹۳م ، الطبعه : الاولى ، تحقیق : عبد السلام عبد الشافی محمد. عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج‏۴، ص ۳۴۶٫ آلوسی نیز در تفسیرش با تعبیر مشابه به این نکته اشاره کرده و می نویسد: والرجس فی الأصل الشیء القذر…، وقیل : إن الرجس یقع على الإثم وعلى العذاب وعلى النجاسه وعلى النقائص ، والمراد به هنا ما یعم کل ذلک … وأل فیه للجنس أو للاستغراق ، والمراد بالتطهیر قیل: التحلیه بالتقوى ، والمعنى على ما قیل: إنما یرید الله لیذهب عنکم الذنوب والمعاصی فیما نهاکم ویحلیکم بالتقوى تحلیه بلیغه فیما أمرکم ، وجوّز أن یراد به الصون ، والمعنى إنما یرید سبحانه لیذهب عنکم الرجس ویصونکم من المعاصی صوناً بلیغاً فیما أمر ونهى جل شأنه . رِجس در اصل پلیدی است…و گفته شده است که شامل گناه و عذاب و نجاست و هرگونه نقصی می شود، و مقصود از رِجس در آیه تطهیر اعم از همه این معانی است…و الف و لام التطهیر برای جنس و استغراق است، یعنی خداوند اراده کرده است از شما اهل بیت گناهان را دور و به تقوا آراسته و از پلیدی حفظ نماید . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ، ج ۲۲ ص ۱۲، اسم المؤلف:  العلامه أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاه: ۱۲۷۰هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت. طنطاوی دیگر صاحب نظر اهل سنت در تفسیر قرآن می نویسد: « و الرجس فى الأصل : یطلق على کل شئ مستقذر. وأرید به هنا : الذنوب والآثام وما یشبه ذلک من النقائص والأدناس». رِجس در اصل بر هر چیزی که پلید است اطلاق می شود، اما در این آیه (تطهیر) مقصود پاکی از گناه و هر گونه نقص است. طنطاوی، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‏۱۱، ص ۲۰ ۶٫ اهل البیت لفظ “اهل” در لغت، در مورد کسانی به کار می رود که نسبت به آنان نوعی وابستگی جسمی، روحی و فکری، دینی و اعتقادی و خانوادگی داشته باشد. بنا براین اعضای خانواده اعم از همسر، فرزند، نوه و . . . چون انسان با آنان انس و تعلق خاطر دارد “اهل”  او به حساب می آیند، و لذا می توان گفت: نکته‌ی اساسی در معنای ” اهل ” همان وابستگی وانس و تعلق خاطر داشتن است، اگر چه گاهی افرادی غیر از خویشان و نزدیکان نیز می توانند جزو “اهل” انسان محسوب شوند، مانندسلمان فارسی که عنوان ” منّا اهل البیت ” را می گیرد. اما در نقطه‌ی مقابل، افرادی نیز ممکن است  با  وجود داشتن رابطه‌ی خویشاوندی ولی به علّت حرکت بر خلاف فرمان خداوند و سرپیچی از خواسته های پدر جزو ” اهل” انسان به شمار نیایند، مانند فرزند نوح که خداوند می فرماید: « انّه لیس من أهلک ». این لفظ علاوه بر نشان دادن نسبت فامیلی و خانوادگی در برخی از استعمالات معانی دیگری نیز همراه دارد که با کلمه بعدی آن یعنی مضاف الیه مشخص می شود. مثلا: پیروان هر کتاب دینی و یا آئینی را به نام اهل همان کتاب و آئین می خوانند، و گفته می شود: اهل اسلام، اهل کتاب، اهل انجیل، اهل القری، اهل مدینه، اهل جنّت، اهل نار،  … که در قرآن کریم نیز استعمال شده است. در آغاز نگاهی به آراء مفسران لغت در توضیح کلمه اهل داریم سپس سری به آثار نویسندگان قرآن پژوه و مورخان و محدثان خواهیم زد. لغت شناسانی مانند: ابن منظور و دیگران می نویسند:  أَهْل الرجل عَشِیرتُه وذَوُو قُرْباه. اهل الرجل خاندان و نزدیکان او هستند. لسان العرب ، ج ۱۱   ص ۲۸، اسم المؤلف:  محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری الوفاه: ۷۱۱ ، دار النشر : دار صادر – بیروت ، الطبعه : الأولى. تاج العروس من جواهر القاموس ، ج ۲۸   ص ۴۰، اسم المؤلف:  محمد مرتضى الحسینی الزبیدی الوفاه: ۱۲۰۵ ، دار النشر : دار الهدایه ، تحقیق : مجموعه من المحققین. القاموس المحیط ، ج ۱ ص ۱۲۴۵، اسم المؤلف:  محمد بن یعقوب الفیروزآبادی الوفاه: ۸۱۷ ، دار النشر : مؤسسه الرساله – بیروت صاحب فروق اللغه در فرق بین اهل و آل می نویسد: أن الاهل یکون من جهه النسب والاختصاص. الفروق اللغویه: ج ۱   ص ۳۰۹، اسم المؤلف:  العسکری ، دار النشر.: اهل از جهت نسب، بین افراد و خویشاوندان و یا اختصاص است. مرحوم طریحی می نویسد: (أهل) أهل الرجل: آله. و هم أشیاعه و أتباعه و أهل ملته…و قد مر فی (امر): أنهم أهل بیته خاصه. اهل رجل همان آل و خاندان وپیروان او هستند.  مجمع البحرین – الطریحی – (ج ۵ / ص ۲۰۳) پس از بر رسی واژگان آیه و نگاهی به سخنان و آراء اربابان لغت، اشاره ای مختصر به شأن نزول خواهیم داشت تا ببینیم آیا نام علی هم درکنار نام رسول خدا و فاطمه و فرزندان او دیده می شود تا از این فضیلت بزرگ بهره مند شود یا خیر؟ علامه جلال الدین سیوطى در تفسیر الدر المنثور بیست روایت از طرق گوناگون نقل کرده است که مراد از اهل بیت علیهم السلام رسول خدا، علی، فاطمه و حسنین هستند، که به یک مورد اشاره می کنیم: أخرج ابن جریر وابن أبی حاتم والطبرانی وابن مردویه عن أم سلمه رضی الله عنها زوج النبی صلى الله علیه وسلم : « أن رسول الله صلى الله علیه وسلم کان ببیتها على منامه له علیه کساء خیبری ، فجاءت فاطمه رضی الله عنها ببرمه فیها خزیره فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم » ادعی زوجک ، وابنیک ، حسناً ، وحسیناً ، فدعتهم فبینما هم یأکلون إذ نزلت على رسول الله صلى الله علیه وسلم { إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً } فأخذ النبی صلى الله علیه وسلم بفضله ازاره ، فغشاهم إیاها ، ثم أخرج یده من الکساء وأومأ بها إلى السماء ، ثم قال : اللهم هؤلاء أهل بیتی وخاصتی ، فاذهب عنهم الرجس ، وطهرهم تطهیراً ، قالها ثلاث مرات . قالت أم سلمه رضی الله عنها : فادخلت رأسی فی الستر فقلت : یا رسول الله وأنا معکم فقال : إنک إلى خیر مرتین « » . از ام سلمه نقل شده است که گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه من بود وعبایى خیبرى پوشیده بود، فاطمه وارد شد رسول خدا فرمود: همسرت على و دو فرزندت حسن و حسین را فراخوان، فاطمه آنان را فراخواند و مشغول تناول غذا شدند، ناگهان این آیه نازل شد: (خداوند اراده فرموده است تا رجس و پلیدی را از شما خاندان دور نماید و شما را پاکیزه کند) رسول خدا عبا را روی سر آنان کشید و همه را زیر عبا قرار داد سپس دست به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: ( خداوندا ! اینان اهل بیت منند ، خداوندا ! هرگونه پلیدى را از آنان ببر و به تمام معنا پاکشان ساز ) .این سخن را سه بار تکرار کرد، ام سلمه گفت : آیا من از ایشان نیستم ؟ فرمود : تو به راه خیر هستى، و دو بار آن را تکرار نمود. الدر المنثور ، ج ۶ ص ۶۰۳، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ حسکانی دیگر ناقل روایات نازل شده پیرامون آیات قرآن نیز چندین روایت در ارتباط با این آیه آورده است از جمله: روایت جابر بن عبدالله انصاری که می گوید:  نزلت هذه الآیه على النبی ص و لیس فی البیت إلا فاطمه و الحسن و الحسین و علیّ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فقال النبی ص: اللهم هؤلاء أهلی ». وقتی که این آیه نازل شد در خانه کسی نبود جز فاطمه، حسن، حسین وعلی، رسول خدا عرض کرد: خدایا اینان اهل منند. حسکانی، حاکم، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏۲، ص ۲۹، ح ۶۴ نتیجه این بخش از بر رسی پیرامون آیه تطهیر حضور امیر مؤمنان علی علیه السلام را در کنار رسول خدا و همسر و دو فرزندش را نشان می دهد که به بزرگترین منقبت و فضیلت از طرف خداوند بشارت داده می شوند و آن پاکی و طهارت و دور بودن از هر گونه آلودگی و پلیدی است، که خود برتری آن حضرت بر بسیاری از پیامبران را نشان می دهد، (اگر چه او پیامبر نیست وفقط منصب خلافت و جانشینی را دارد). ب. آیه مباهله آیه مباهله یکی از آیاتى است که برترى امیر مؤمنان على علیه السلام را بر همه پیامبران غیر از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم اثبات می کند: فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم و نساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله على الکاذبین . آل عمران: ۶۱٫ ( پس هر که درباره آن ( قرآن یا عیسى ) با تو به بحث و مجادله پرداخت پس از آن که علم آن به تو رسید ، پس بگو : بیایید ما وشما فرزندان و زنان و جانهاى خویش را بخوانیم آن گاه به درگاه خدا زارى کنیم و در حق یکدیگر نفرین کنیم و لعنت خدا را بر هر کدام از ما دو گروه که دروغگوست قرار دهیم ) . شأن نزول بدون شک آیه مباهله در حق اهل عبا و پنج تن برگزیده خدا نازل شده است ، چون این مطلب را بسیارى از محدثان و مفسران و مورخان و متکلمان در کتابهاى خود آورده و جزء مسائل مسلم و غیر قابل تردید دانسته اند، و از سویی مدارک زنده در لابلای آثار تفسیری و تاریخی شهادت می دهد که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در داستان مباهله با نصاراى نجران از زنان جز پاره تن خود فاطمه علیها السلام ، و از فرزندان جز دو نوه اش حسن و حسین و علی علیهم السلام که نفس وی به شمار می رود همراه نیاورد. مسلم در کتاب صحیحش می نویسد: ولمّا نزلت هذه الآیه : (فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائکم) دعا رسول اللّه ص علیّاً وفاطمه وحسناً وحسیناً فقال : اللهمّ هؤلاء أهلی. پس از نزول این آیه رسول خدا علی، فاطمه، حسن و حسین را صدا زد، آنگاه چنین دعا کرد: خداوندا اینان خاندان من هستند.  صحیح مسلم: ۷/۱۲۰ ح ۶۳۷۳، (۵/۲۳ ح۳۲) کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی رضی اللّه عنه، مسند أحمد: ۱/۱۸۵، صحیح الترمذی: ۵/۵۹۶، المستدرک على الصحیحین: ۳/۱۵۰، فتح الباری: ۷/۶۰، تفسیر الطبری: ۳/۲۱۲، الدر المنثور: ۲/۳۸، الکامل فی التاریخ: ۲/۲۹۳٫ أخرج الحاکم وصححه وابن مردویه وأبو نعیم فی الدلائل عن جابر قال » قدم على النبی صلى الله علیه وسلم العاقب ، والسید ، فدعاهما إلى الإِسلام فقالا : أسلمنا یا محمد قال : کذبتما إن شئتما أخبرتکما بما یمنعکما من الإِسلام . قالا : فهات . قال : حب الصلیب ، وشرب الخمر ، وأکل لحم الخنزیر ، قال جابر : فدعاهما إلى الملاعنه ، فوعداه إلى الغد ، فغدا رسول الله صلى الله علیه وسلم ، وأخذ بید علی ، وفاطمه ، والحسن ، والحسین ، ثم أرسل إلیهما فأبیا أن یجیباه ، وأقرا له ، فقال : والذی بعثنی بالحق لو فعلا لأمطر الوادی علیهما ناراً . قال جابر : فیهم نزلت { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم . . . } الآیه . قال جابر : أنفسنا وأنفسکم رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلی ، وأبناءنا الحسن والحسین ، ونساءنا فاطمه. دو نفر از چهره های سرشناس مسیحی به نام عاقب و سیّد محضر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله رسیدند، به آن دو فرمود: مسلمان شوید، گفتند: ما مسلمانیم ، فرمود: دروغ می گوئید، اگر به خواهید ثابت می کنم که شما مسلمان نیستید. گفتند: ثابت کن، فرمود: علاقه شما به صلیب و شراب نوشیدن و خوردن گوشت خوک، سپس آنان را به مباهله  فرا خواند، و قرار شد صبح روز بعد حاضر شوند، هنگام صبح رسول خدا در حالی که دست علی را گرفته بود و فاطمه و حسنین با وی بودند از مدینه بیرون رفت و سید و عاقب را دعوت به مباهله نمود ولی نپذیرفتند و تسلیم شدند، رسول خدا فرمود: قسم به آنکه مرا به حق مبعوث کرده است اگر دعوت به مباهله را می پذیرفتند از آسمان آتش بر آنان می بارید، جابر می گوید: این آیه در شأن خاندان پیامبر نازل شد: { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم . . . } سپس گفت: مراد از انفسنا رسول خدا و علی است و مراد از ابناءنا حسن و حسین و از نساءنا فاطمه است. الدر المنثور ،  ج ۲   ص ۲۳۰، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ أخرج الحاکم وصححه عن جابر » أن وفد نجران أتوا النبی فقالوا : ما تقول فی عیسى؟ فقال : هو روح الله ، وکلمته ، وعبد الله ، ورسوله ، قالوا له : هل لک أن نلاعنک أنه لیس کذلک؟ قال : وذاک أحب إلیکم؟ قالوا : نعم . قال : فإذا شئتم . فجاء وجمع ولده الحسن والحسین ، فقال رئیسهم : لا تلاعنوا هذا الرجل فوالله لئن لاعنتموه لیخسفن بأحد الفریقین فجاؤوا فقالوا : یا أبا القاسم إنما أراد أن یلاعنک سفهاؤنا ، وإنا نحب أن تعفینا . قال قد أعفیتکم ثم قال : إن العذاب قد أظل نجران. گروهی از مردم نجران محضر پیامبر رسیده و گفتند: در باره عیسی چه می گوئی؟ فرمود: او روح خدا وکلمه او و عبد الله و فرستاده او است، گفتند: ما حاضریم با تو مباهله کنیم که او این چنین نیست، فرمود: هر گونه که می خواهید من حاضرم، سپس دو فرزندش حسن و حسین را آماده کرد تا مباهله نماید، ولی آنان نپذیرفته و تسلیم شدند. الدر المنثور ، ج ۲   ص ۲۳۱، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ علامه حسکانی علاوه بر روایات فوق روایات دیگری هم با همان مضمون و با اندک تفاوتی نقل کرده است که به تعدادی اشاره می شود و چون محتوا یکی است از ترجمه آن صرف نظر می کنیم:  وأخرج أبو النعیم فی الدلائل من طریق الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس أن وفد نجران من النصارى قدموا على رسول الله صلى الله علیه وسلم وهم أربعه عشر رجلا من أشرافهم منهم السید وهو الکبیر والعاقب وهو الذی یکون بعده وصاحب رأیهم فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم لهما : أسلما قالا : أسلمنا قال : ما أسلمتما قالا : بلى قد أسلمنا قبلک قال : کذبتما یمنعکم من الإسلام ثلاث فیکما : عبادتکما الصلیب وأکلکما الخنزیر وزعمکما أن لله ولدا ونزل ) إن مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ( الآیه) فلما قرأها علیهم قالوا : ما نعرف ما تقول ونزل ) فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم ( یقول : من جادلک فی أمر عیسى من بعد ما جاءک من العلم من القرآن ) فقل تعالوا ( إلى قوله ) ثم نبتهل ( یقول : نجتهد فی الدعاء أن الذی جاء به محمد هو الحق وأن الذی یقولون هو الباطل فقال لهم : إن الله قد أمرنی إن لم تقبلواهذا أن أباهلکم فقالوا : یا أبا القاسم بل نرجع فننظر فی أمرنا ثم نأتیک فخلا بعضهم ببعض وتصادقوا فیما بینهم قال السید للعاقب : قد والله علمتم أن الرجل نبی مرسل ولئن لاعنتموه إنه لیستأصلکم وما لاعن قوم قط نبیا فبقی کبیرهم ولا نبت صغیرهم فإن أنتم لم تتبعوه وأبیتم إلا إلف دینکم فوادعوه وارجعوا إلى بلادکم وقد کان رسول الله صلى الله علیه وسلم خرج ومعه علی والحسن والحسین وفاطمه فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم : إن أنا دعوت فأمنوا أنتم فأبوا أن یلاعنوه وصالحوه على الجزیه الدر المنثور ، ج ۲   ص۲۳۱ – ۲۳۲، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ وأخرج أبو نعیم فی الدلائل من طریق عطاء والضحاک عن ابن عباس أن ثمانیه من أساقف العرب من أهل نجران قدموا على رسول الله صلى الله علیه وسلم منهم العاقب والسید فأنزل الله ) فقل تعالوا ندع أبناءنا ( إلى قوله ) ثم نبتهل ( یرید ندع الله باللعنه على الکاذب فقالوا : أخرنا ثلاثه أیام فذهبوا إلى بنی قریظه والنضیر وبنی قینقاع فاستشاروهم فأشاروا علیهم أن یصالحوه ولا یلاعنوه وهو النبی الذی نجده فی التوراه فصالحوا النبی صلى الله علیه وسلم على ألف حله فی صفر وألف فی رجب ودراهم. الدر المنثور ، ج ۲   ص ۲۳۲، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ أخرج مسلم والترمذی وابن المنذر والحاکم والبیهقی فی سننه عن سعد بن أبی وقاص قال : « لما نزلت هذه الآیه { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم } دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم علیاً ، وفاطمه ، وحسناً ، وحسیناً ، فقال » اللهم هؤلاء أهلی « » . الدر المنثور ، ج ۲   ص ۲۳۲، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ وأخرج ابن جریر عن غلباء بن أحمر الیشکری قال « لما نزلت هذه الآیه { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم . . . } الآیه . أرسل رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى علی ، وفاطمه ، وابنیهما الحسن ، والحسین ، ودعا الیهود لیلاعنهم فقال شاب من الیهود : ویحکم ألیس عهدکم بالأمس إخوانکم الذین مسخوا قرده وخنازیر؟ لا تلاعنوا . فانتهوا »   الدر المنثور ، ج ۲   ص ۲۳۳، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ علی علیه السلام نَفسِ رسول خدا یکی از آیاتی که از آن استفاده برترى على علیه السلام از همه افراد بشر حتى از انبیا علیهم السلام غیر از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم می شود آیه مباهله است ، زیرا خداوند او را نفس پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خوانده است ، و از روایات و گفتار مورخان و محدثان نیز استفاده مى شود که مراد از انفسنا على علیه السلام است . ابن کثیر می نویسد: قال جابر: (أنفسنا وأنفسکم) رسول اللّه وعلی بن أبی طالب (وأبنائنا) الحسن والحسین (ونسائنا) فاطمه. وهکذا رواه الحاکم فی مستدرکه… ثمّ قال: صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه. جابر گفته است مراد از (أنفسنا و أنفسکم) رسول خدا و علی است. و مراد از (أبنائنا) حسن و حسین و مراد از (نسائنا) فاطمه است. این روایت را حاکم در مستدرکش نقل کرده و می نویسد: طبق شرائط مسلم در صحیحش این روایت صحیح است اگر چه او و بخاری آن را نقل نکرده اند.  تفسیر ابن کثیر:۱/۳۷۹ ط. دار المعرفه ـ بیروت و۱/۳۷۰ ط مصطفى محمد بمصر، ورواه السیوطی قائلا: وصحّحه الحاکم. الدر المنثور: ۲/۳۹٫ هکذا الشوکانی فی فتح القدیر: ۱/۳۴۸٫ زمخشری می گوید: وفیه دلیل لا شئ أقوى منه على فضل أصحاب الکساء علیهم السلام. این آیه قوی ترین و محکم ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء است. الکشاف: ۱/۳۷۰٫ محمد بن طلحه شافعى ضمن بیانى در فضیلت زهرا علیها السلام در این آیه ، می‌گوید : این که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فاطمه را میان خود و میان على علیه السلام که به منزله جان او بوده است قرار داد دلیل بر آن است که مى خواست فاطمه از هر سو حراست گردد و بدین سبب اهمیت شأن او روشن شود ، زیرا حراست با احاطه انفس بیش از حراست با احاطه ابناء است . مطالب السئول: ۷٫ ابن حجر هیتمى می‌گوید : وأخرج الدارقطنی أن علیا قال للسته الذین جعل عمر الأمر شورى بینهم کلاما طویلا من جملته أنشدکم بالله هل فیکم أحد قال له رسول الله صلى الله علیه وسلم ( یا علی أنت قسیم الجنه والنار یوم القیامه غیری قالوا اللهم لا ) . دارقطنى روایت کرده است که : على علیه السلام در روز شورا با حاضران احتجاج کرد و گفت : شما را به خدا سوگند که آیا در میان شما کسى هست که خویشاوندی اش از من به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نزدیکتر باشد ؟ و غیر از من کسى هست که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را نفس خود قرار داده و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را به منزله بلکه برتر از همسر خویش خوانده باشد؟ گفتند: نه، خدایا. الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضلال والزندقه ، ج ۲ ص ۳۶۹، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاه: ۹۷۳هـ ، دار النشر : مؤسسه الرساله – لبنان – ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۷م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط. سخن فخر رازی فخر رازى در نقل ذیل، حقیقت مطلب را گویا پذیرفته و بر خلاف روش همیشگی اش که اگر نقل مطلبی به نفع شیعه و عقائد وی بود آن را نقد و با تلاش فراوان آن را رد می کرد ولی در این مورد سخنی قابل قبول در برابر دیدگاه و موضع حق شیعه نداشته و با استناد به اجماع به برتری رسول خدا قبل از پیدایش علی، می گذرد و پاسخی مناسب از وی دیده نمی شود، او می نویسد: المسأله الخامسه : کان فی الری رجل یقال له : محمود بن الحسن الحمصی ، وکان معلم الاثنى عشریه ، وکان یزعم أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوى محمد علیه السلام ، قال : والذی یدل علیه قوله تعالى : { وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ } ولیس المراد بقوله { وَأَنفُسَنَا } نفس محمد صلى الله علیه وسلم لأن الإنسان لا یدعو نفسه بل المراد به غیره ، وأجمعوا على أن ذلک الغیر کان علی بن أبی طالب رضی الله عنه ، فدلت الآیه على أن نفس علی هی نفس محمد ، ولا یمکن أن یکون المراد منه ، أن هذه النفس هی عین تلک النفس ، فالمراد أن هذه النفس مثل تلک النفس ، وذلک یقتضی الاستواء فی جمیع الوجوه ، ترک العمل بهذا العموم فی حق النبوه ، وفی حق الفضل لقیام الدلائل على أن محمداً علیه السلام کان نبیاً وما کان علی کذلک ، ولانعقاد الإجماع على أن محمداً علیه السلام کان أفضل من علی رضی الله عنه ، فیبقى فیما وراءه معمولاً به ، ثم الإجماع دل على أن محمداً علیه السلام کان أفضل من سائر الأنبیاء علیهم السلام فیلزم أن یکون علی أفضل من سائر الأنبیاء. در رى مردى بود به نام محمود بن حسن حمصى که معلم شیعیان دوازده امامى بود . وى مى پنداشت که على رضى الله عنه از همه پیامبران غیر از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم افضل است و دلیل او آیه انفسنا بود . مى گفت : مراد از انفسنا نمى تواند خود محمد صلى الله علیه و آله و سلم باشد ، زیرا انسان هیچ گاه خودش را دعوت نمى کند ، پس مراد از آن کس دیگرى است ، و همه اجماع دارند بر آن که مراد على بن ابى طالب رضى الله عنه است . بنابر این آیه دلالت دارد بر آن که نفس على همان نفس محمد صلى الله علیه و آله و سلم است . و نیز نمى تواند نفس او عین نفس آن حضرت باشد پس مراد آن است که نفس او مانند نفس آن حضرت است ، و این مقتضى مساوات از همه جهت است ، ولى مسأله نبوت و فضیلت به دلایلى از این عموم بیرون است ، زیرا محمد صلى الله علیه و آله و سلم پیامبر بود وعلى نبود و نیز اجماع منعقد است بر آن که محمد صلى الله علیه و آله و سلم از على رضى الله عنه افضل است ، مى ماند بقیه فضایل که در آنها با یکدیگر برابرند ، و چون اجماع قائم است که محمد صلى الله علیه و آله و سلم از سایر پیامبران علیهم السلام افضل است پس على علیه السلام نیز از همه پیامبران برتر است. التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب: ج ۴ ص ۲۴۱، اسم المؤلف:  فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاه: ۶۰۴ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م ، الطبعه : الأولى سپس در پاسخ می گوید : والجواب : أنه کما انعقد الإجماع بین المسلمین على أن محمداً علیه السلام أفضل من علی ، فکذلک انعقد الإجماع بینهم قبل ظهور هذا الإنسان ، على أن النبی أفضل ممن لیس بنبی ، وأجمعوا على أن علیاً رضی الله عنه ما کان نبیاً ، فلزم القطع بأن ظاهر الآیه کما أنه مخصوص فی حق محمد صلى الله علیه وسلم ، فکذلک مخصوص فی حق سائر الأنبیاء علیهم السلام . جواب این استدلال آن است که : همان گونه که اجماع میان مسلمانان منعقد است که محمد صلى الله علیه و آله و سلم افضل از على است، همچنین پیش از ظهور این شخص ( حمصى ) اجماع منعقد است که هر پیامبرى از کسى که پیامبر نیست افضل است ، و همه اجماع دارند که على رضى الله عنه پیامبر نبوده است ، پس قطعا ظاهر آیه مى رساند که همان گونه که محمد صلى الله علیه و آله و سلم افضل از على است سایر انبیا نیز از على افضل مى باشند . التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب: ج ۴ / ص ۲۴۲ ، اسم المؤلف:  فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاه: ۶۰۴ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م ، الطبعه : الأولى نقد سخن رازی   علامه مجاهد شیخ محمد حسن مظفر رحمه الله پیرامون سخن رازى می گوید : از سخنان رازى در تفسیر آیه استفاده مى شود که وى دلالت آیه بر افضلیت على علیه السلام از سایر صحابه را پذیرفته است ، زیرا استدلال شیخ محمود حمصى را نقل کرد که چون على علیه السلام نفس پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم است و پیامبر از سایر انبیا برتر است پس على علیه السلام نیز از آنها برتر است ، و نیز از شیعیان نقل کرد که آنان به این آیه استدلال کرده اند بر افضلیت آن حضرت از سایر صحابه ، و فخر رازى تنها مطلب اول (برترى على علیه السلام از سایر انبیا علیهم السلام ) را رد کرد و درباره مطلب دوم چیزى نگفت،  اما این که مدعى شده است که پیش از ظهور حمصى اجماع منعقد شده بر افضلیت پیامبران بر دیگران ، سخن درستى نیست . زیرا اجماع بر آن است که صنف پیامبران از اصناف دیگر بشر برترند و هر پیامبرى از افراد امت خویش برتر است ، اما چنین نیست که هر پیامبرى از هر غیر پیغمبرى برتر باشد گرچه آن غیر، از امتهاى دیگر باشد . . . و نیز قول به برترى امیرمؤمنان علیه السلام از پیامبران جز حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم اختصاص به شیخ محمود حمصى ندارد تا با اجماعى که فخر رازى ادعا نموده منافات داشته باشد ، بلکه شیعیان پیش از وجود این شیخ و پس از او قائل به آن بوده اند و در این باره به آیه مباهله و آیات دیگر استدلال نموده اند . دلائل الصدق: ۲/۸۶٫ علامه سید شرف الدین نیز پس از نقل سخن رازى می‌گوید : دقت کن ببین او به روشنى دلالت آیه را بر برترى على علیه السلام بیان نموده و ناخود آگاه به درستى آن اعتراف کرده است . وى با آنچه از شیعیان چه در گذشته و حال نقل کرده است معارضه اى ننموده و کلمه اى در رد آنان بر قلم نیاورده است ، گویى اعتقاد آنان را پذیرفته و به دلالت آیه بر عقیده آنان اعتراف نموده است ، و تنها بر محمود بن حسن خرده گرفته است ، در صورتى که اجماعى که رازى آن را بهانه قرار داده و بر حمصى حمله کرده است چیزى است که مورد قبول محمود حمصى و هم عقیده هاى او نیست . الکلمه الغراء: ۵٫ ج. آیه خیر البریه یکی دیگر از آیاتى که دلیل بر برترى على علیه السلام از همه افراد بشر از گذشته و آینده حتى پیامبران اولوا العزم علیهم السلام به جز خاتم انبیا صلى الله علیه و آله و سلم است این آیه است : «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه » سوره البینه: ۷٫ ( آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند ، آنان بهترین آفریدگانند ) . شأن نزول شأن نزول آیات قرآن در بسیاری از موارد کمک به فهم مراد و مقصود از آیه را دارد و در واقع پلی است برای عبور و ورود به گذشته تاریخ و زمان نزول، اما حکم و یا هر نکته‌ی دیگری که به عنوان پیام در آیات وحی وجود دارد، در محدوده زمان و یا هر چیز دیگری محبوس و مدفون نمی شود، آیه مورد بحث نیز از جمله آیاتی است که مصداق خیر البریه را به روشنی بیان می کند. وأخرج ابن مردویه عن عائشه قالت : قلت یا رسول الله : من أکرم الخلق على الله قال : یا عائشه أما تقرئین ) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه ( وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال کنا عند النبی صلى الله علیه وسلم فأقبل علی فقال النبی صلى الله علیه وسلم : والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامه ونزلت ) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه ( فکان أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم إذا أقبل علی قالوا : جاء خیر البریه وأخرج ابن عدی وابن عساکر عن أبی سعید مرفوعا : علی خیر البریه وأخرج ابن عدی عن ابن عباس قال : لما نزلت ) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه ( قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لعلی : هو أنت وشیعتک یوم القیامه راضین مرضیین وأخرج ابن مردویه عن علی قال : قال لی رسول الله صلى الله علیه وسلم : ألم تسمع قول الله : ) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه ( أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرا محجلین أخرج ابن مردویه عن عائشه قالت : « قلت یا رسول الله : من أکرم الخلق على الله؟ قال : » یا عائشه أما تقرئین { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه } . وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال : « کنا عند النبی صلى الله علیه وسلم فأقبل علیّ فقال النبی صلى الله علیه وسلم : » والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامه ، ونزلت { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه }  فکان أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم إذا أقبل علیّ قالوا : جاء خیر البریه . عائشه می گوید: از رسول خدا پرسیدم: گرامی ترین آفریده نزد خدا چه کسی است؟ فرمود: مگر این آیه قرآن را نخوانده ای؟ { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه }. ابن عساکر از جابربن عبد الله روایت کرده است که گفت : ما نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بودیم که على از راه رسید ، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : سوگند به آن که جانم به دست او است ، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند . و این آیه نازل شد : ان الذین آمنوا . . . و یاران رسول خدا هر گاه على از راه مى رسید مى گفتند : بهترین آفریدگان آمد ، الدر المنثور ، ج ۸، ص ۵۸۹،  اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ وأخرج ابن عدی وابن عساکر عن أبی سعید مرفوعاً : علیّ خیر البریه . وأخرج ابن عدی عن ابن عباس قال : « لما نزلت { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه } قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لعلی : » هو أنت وشیعتک یوم القیامه راضین مرضیین « » . وأخرج ابن مردویه عن علیّ قال : قال لی رسول الله صلى الله علیه وسلم : « ألم تسمع قول الله : { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه } أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرّاً محجلین » . و نیز ابن عدى و ابن عساکر از ابو سعید به سند مرفوع روایت کرده اند که : على بهترین آفریدگان است. ابن عدى از ابن عباس روایت کرده که گفت : چون آیه خیر البریه نازل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به على فرمود : اینان تو هستى و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیده اند. ابن مردویه از على علیه السلام آورده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : آیا این آیه را نشنیده اى : ان الذین آمنوا . . . آنان تو و شیعیان تو هستند، قرارگاه من وتو وشیعیانت حوض کوثر است .  الدر المنثور ، ج ۸، ص ۵۸۹،  اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: ۹۱۱ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳٫ طبرى در تفسیر آیه می گوید: قوله:( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ ) یقول تعالى ذکره: إن الذین آمنوا بالله ورسوله محمد، وعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء، وأقاموا الصلاه، وآتوا الزکاه، وأطاعوا الله فیما أمر ونهى( أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ ) یقول: من فعل ذلک من الناس فهم خیر البریه. وقد: حدثنا ابن حمید، قال: ثنا عیسى بن فرقد، عن أبی الجارود، عن محمد بن علیّ( أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ ) فقال النبی صلى الله علیه وسلم: “أنْتَ یا عَلی وَشِیعَتُکَ”. خداى متعال مى فرماید : آنان که به خدا و رسولش محمد صلى الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و خدا را خالصانه و یگانه و بدون شریک پرستیدند ، و نماز را به پاداشتند و زکات دادند ، و خدا را در همه اوامر و نواهى او اطاعت نمودند ، آنانند که بهترین آفریدگانند . مى گوید : از مردم آنان که چنین کنند بهترین آفریدگانند . ابن حمید از عیسى بن فرقد از ابوالجارود از محمدبن على ( امام باقر علیه السلام ) مرا حدیث کرد که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : اى على ، خیرالبریه تو و شیعیان تو هستند . جامع البیان عن تأویل آی القرآن ، ج ۳۰ ص۲۶۴، اسم المؤلف:  محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاه: ۳۱۰ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۵٫ علامه گنجی نقل می کند:  أخبرنا إبراهیم بن برکات القرشی ، أخبرنا الحافظ علی بن الحسن الشافعی ، أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی ، أخبرنا عاصم بن الحسن ، أخبرنا الحافظ أبو العباس ، حدثنا محمد بن أحمد القطوانی ، حدثنا إبراهیم بن الأنصاری ، حدثنا إبراهیم بن جعفر بن عبد الله بن محمد بن مسلمه عن أبی الزبیر عن جابر بن عبد الله قال : کنا عند النبی صلى الله علیه وآله فأقبل علی بن أبی طالب فقال صلوات الله علیه : قد أتاکم أخی ثم التفت إلى الکعبه فضربها بیده ثم قال : والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامه ثم إنه أولکم ایمانا وأوفاکم بعهد الله وأقومکم بأمر الله وأعدلکم فی الرعیه وأقسمکم بالسویه وأعظمکم عند الله مزیه قال : ونزلت : ( ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه ). جابربن عبد الله می گوید: ما نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بودیم که على بن ابى طالب علیه السلام از راه رسید ، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : برادرم نزد شما آمد . آن گاه رو به کعبه نمود و دست به آن زد و فرمود : سوگند به آن که جانم به دست او است ، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند ، او نخستین ایمان آورنده شما ، و وفادارترین شما به عهد خدا ، و قیام کننده ترین شما به امر خدا ، و عادل ترین شما در میان رعیت ، و مساوى تقسیم کننده ترین شما ، و ارجمندترین شما در نزد خداست . آن گاه این آیه نازل شد :ان الذین آمنوا … کفایه الطالب، طبع الغری: ۱۱۸٫ خیر البریه کیست و چیست؟ ازمیان دهها روایت پیرامون آیه خیر البریه شماری از آن را ملاحظه نمودید که با صراحت مصداق و فرد مورد نظر خداوند را معرفی می کرد که برای اهل فکر و تحقیق باید کافی باشد و در نوع خود مشت تحریف گران و بد خواهان علی و فرزندان او را باز و رسوا می کند و از سوئی بر تری آن امام همام را بر پیامبران، غیر از رسول خاتم و منصب نبوت  اثبات می کند، چرا که جمله «خیر البریه» به معنای برترین آفریده است و صفتی است که بدون شک از آغاز خلقت تا پایان نظام هستی را شامل می شود واین افتخاری است که نصیب علی بن ابوطالب علیه السلام شده است.   سیمای برتر علی علیه السلام در حدیث   تصویر چهره ملکوتی امیر مؤمنان علی علیه السلام و بازخوانی سیمای معنوی و ومجسم ساختن زیبائیهای رفتاری و عملی و گفتاری او از میان هزاران سخن رسول گرامی اسلام نیازمند خلق و آفرینش کتابها است، اگر چه بزرگانی در گذشته و حال به این مهم دست یازیده اند، احادیث و سخنان پیامبر اعظم، مربی و معلم امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان شخصیت و فضائل آن حضرت از حد و اندازه خارج است، که از بین این روایات حدیث ذیل را که موافق و مخالف نقل کرده اند و سند گویائی است بر مدعای ما و در حقیقت مکمل آیات پیشین و در وصف برتری امام علی علیه السلام بر تمام پیامبران غیر از خاتم انبیا است، به تفسیر و توضیح آن می پردازیم. «من أراد أن یرى آدم فی علمه ، ونوحاً فی طاعته ، وإبراهیم فی خلته ، وموسى فی هیبته ، وعیسى فی صفوته ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه » ( هر کس به خواهد علم آدم ، طاعت نوح ، محبوبیت ابراهیم ، هیبت موسى و برگزیدگى عیسى را ببیند باید به على بن ابى طالب بنگرد ) . قوله صلى الله علیه وآله وسلم : ( من أراد أن ینظر إلى نوح فی عزمه ، والى آدم فی علمه ، والى إبراهیم فی حلمه ، والى موسى فی فطنته ، والى عیسى فی زهده ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب ) . أخرجه البیهقی فی صحیحه ، والإمام أحمد بن حنبل فی مسنده ). این حدیث را همانگونه که در پایان حدیث قبل مشاهده می کنید از دو تن محدث و نویسنده مشهور و صاحب آثار و تالیفات معتبر یعنی احمد حنبل و بیهقی نقل کرده اند که متاسفانه در چاپهای فعلی دیده نمی شود و گویا دست تحریف این حدیث را نیز به سرنوشتی همانند تحریف و اسقاط دیگر احادیث و منقولات تاریخی در فضائل اهل بیت و علی علیهم السلام دچار کرده است. ابن ابی الحدید معتزلی با اعتراف به ویژگیهای برتر امیر المؤمنین علیه السلام و بدون هیچ گونه شبهه ای این حدیث را با استناد به همان دو شخصیت نقل کرده است. الخبر الرابع : من أراد أن ینظر إلى نوح فی عزمه ، وإلى آدم فی علمه ، وإلى إبراهیم فی حلمه ، وإلى موسى فی فطنته ، وإلى عیسى فی زهده ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب ‘ . رواه أحمد بن حنبل فی المسند ، ورواه أحمد البیهقی فی صحیحه . شرح نهج البلاغه ، اسم المؤلف:  أبو حامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاه: ۶۵۵ هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۸م ، الطبعه : الأولى ، ج ۹   ص ۱۰۰، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری. فخر رازى در ادامه داستان محمود حمصی که در استدلال به آیه مباهله سخن وی را نقل کردیم می گوید: ویؤید الاستدلال بهذه الآیه ، الحدیث المقبول عند الموافق والمخالف ، وهو قوله علیه السلام : ( من أراد أن یرى آدم فی علمه ، ونوحاً فی طاعته ، وإبراهیم فی خلته ، وموسى فی هیبته ، وعیسى فی صفوته ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه ) فالحدیث دل على أنه اجتمع فیه ما کان متفرقاً فیهم ، وذلک یدل على أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوى محمد صلى الله علیه وسلم… در تأیید این استدلال به آیه شریفه حدیثى است که مورد قبول موافق و مخالف است و آن سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم است که فرمود : ( هر که مى خواهد به علم آدم ، طاعت نوح ، محبوبیت ابراهیم ، هیبت موسى و برگزیدگى عیسى بنگرد باید به على بن ابى طالب بنگرد ) . زیرا این حدیث دلالت دارد که همه این صفاتى که در این پیامبران به طور پراکنده موجود است یک جا در على علیه السلام گرد آمده است ، و همین دلیل است که على علیه السلام از همه پیامبران جز پیامبر ما صلى الله علیه و آله و سلم افضل است . التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج ۸   ص ۷۲٫ اسم المؤلف:  فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاه: ۶۰۴ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م ، الطبعه : الأولى ابو حیان آندلسی صاحب تفسیر البحر المحیط چاره ای ندیده است جز اینکه اصل حدیث را انکار و آن را از احادیث موضوعه معرفی کند، که البته دیدگاه افرادی از این قبیل کاملا روشن است، چون موضوع حدیث بیان مناقب علی علیه السلام از زبان فرستاده خدا و پیامبر بزرگ الهی رسول خاتم است و آثاری از این قبیل باید محکوم به جعل و وضع گردد. وی می گوید: وأما الحدیث الذی استدل به فموضوع لا أصل له . وهذه النزغه التی ذهب إلیها هذا الحمصی من کون علی أفضل من الأنبیاء علیهم السلام سوى محمد صلى الله علیه وسلم ) ، وتلقفها بعض من ینتحل کلام الصوفیه ، ووسع المجال فیها ، فزعم أن الولی أفضل من النبی…هذه المقاله مخالفه لمقالات أهل الإسلام . نعوذ بالله من ذلک… حدیث برتری علی بر پیامبران جعلی و ساخته صوفی مسلکان است…فکر برتری ولیّ برنبی با عقائد اسلامی سازگاری ندارد. تفسیر البحر المحیط: ج ۲  ص ۵۰۴ ، اسم المؤلف:  محمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان الأندلسی الوفاه: ۷۴۵هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت – ۱۴۲۲هـ -۲۰۰۱م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : الشیخ عادل أحمد عبد الموجود – الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق ۱) د.زکریا عبد المجید النوقی ۲) د.أحمد النجولی الجمل نویسنده و شارح کتاب «شرح احقاق الحق» مرحوم مرعشی، با تحقیقی عمیق و مفصل به استخراج این حدیث با الفاظ متنوع آن از منابع روائی اهل سنت پرداخته است که به دو حدیث اکتفا نموده و به منابع ذکر شده از سوی ایشان اشاره می کنیم: الحدیث الرابع والعشرون ( من أراد أن ینظر إلى آدم ، إلى نوح ، إلى إبراهیم ، إلى موسى ، إلى عیسى ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب علیه السلام ) رواه جماعه من أعلام العامه فی کتبهم : منهم العلامه المولوی ولی الله اللکنهوئی فی ( مرآه المؤمنین فی مناقب أهل بیت سید المرسلین ) ( ص ۳۵ ) قال : ( فی حدیث ) قال صلى الله علیه وسلم : من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه وإلى نوح فی تقواه وإلى إبراهیم فی حلمه وإلى موسى فی هیبته وإلى عیسى فی عبادته فلینظر إلى علی بن أبی طالب . (هر کس به خواهد علم آدم ، تقوای نوح ، بردباری ابراهیم ، هیبت موسى و عبادت عیسى را ببیند باید به على بن ابى طالب بنگرد ) . سپس مرحوم مرعشی منابع متنوع و فراوانی از بزرگان اهل سنت که این حدیث را با مضامین متعدد نقل کرده اند نام می برد که در ذیل مشاهده می فرمائید: علامه شهاب الدین أحمد حسینی شافعی شیرازی فی ( توضیح الدلائل ) ( ص ۲۳۲ نسخه مکتبه الملی بفارس )و علامه أبو حفص عمر بن محمد بن خضر ملا موصلی فی ( الوسیله) ( ص ۱۶۸ ط حیدر آباد الدکن )، علامه شریف سید حسین علی شاه بن سید روشن علی شاه حسینی نقوی بخاری حنفی هندی، متوفى سنه ۱۳۲۲ فی ( تحقیق الحقایق ، کلزار مرتضوی ، محبوب القلوب ) ( ص ۹ ط لاهور )، علامه سید أحمد بن محمد بن أحمد حسینی شافعی در ( التبر المذاب ) ( ص ۳۳ نسخه مکتبتنا العامه بقم ). علامه جمال الدین محمد بن مکرم أنصاری جزرجی فی ( مختصر تاریخ دمشق ) ( ج ۱۷ ص ۱۴۸ نسخه طوب قبوسرای بإسلامبول )، علامه یحیى بن موفق بالله شجری متوفى سنه ۴۹۹ فی ( الأمالی ) ( ج ۱ ص ۱۳۳ ) علامه شیخ حسام الدین مردی حنفی فی ( آل محمد ) ( ص ۴۲۴ نسخه مکتبه السید الأشکوری ) علامه شریف أبو المعالی مرتضى محمد بن علی حسینی بغدادی فی ( عیون الأخبار فی مناقب الأخیار ) ( ص ۲۶ نسخه مکتبه الفاتیکان ). شرح احقاق الحق للمرعشی: ۲۲/ ۲۹۶ – ۳۰۰٫ علامه امینی نویسنده اثر گران سنگ و ماندگار «الغدیر» نیز با نقل این حدیث از منابع گوناگون اهل سنت همچون مسند احمد و فضائل الصحابه بیهقی و مناقب خوارزمی و… گوشه ای از امتیازات و برتریهای امر مؤمنان را اثبات و بر صحت حدیث مُهر تایید می‌زند.  ۱ – أخرج إمام الحنابله أحمد عن عبد الرزاق بإسناده المذکور بلفظ : من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه ، وإلى نوح فی فهمه ، وإلى إبراهیم فی خلقه ، وإلى موسى فی مناجاته ، وإلى عیسى فی سنته ، وإلى محمد فی تمامه وکماله ، فلینظر إلى هذا الرجل المقبل . فتطاول الناس فإذا هم بعلی بن أبی طالب کأنما ینقلع من صبب ، و ینحط من جبل. و نیز برخی از مشاهیر اهل سنت در آثار خویش با الفاظ مشابه و گاه با تغییر آن را نقل کرده اند که از جمله آنان افراد ذیل است: أبو بکر أحمد بن حسین بیهقی متوفاى ۴۵۸ در ( فضایل الصحابه ). حافظ أحمد بن محمد عاصمی در کتاب [ زین الفتى فی شرح سوره هل أتى ]. خوارزمی مالکی متوفاى ۵۶۸ در ( المناقب ) ص ۴۹ (۸۳ح ۷۰). و ص ۳۹ (۸۸ ح ۷۹). أبو سالم کمال الدین محمد بن طلحه شافعی متوفاى ۶۵۲ در ( مطالب السئول ) به نقل از کتاب ( فضایل الصحابه ) بیهقی. عز الدین ابن أبی الحدید متوفاى ۶۵۵ در ( شرح نهج البلاغه ) ج ۲ ص ۲۳۶ ودر ج ۲ ص ۴۴۹ به نقل از أحمد و بیهقی . حافظ أبو عبد الله گنجی شافعی متوفاى ۶۵۸ ، در ( کفایه الطالب ) ص ۴۵ . حافظ أبو عباس محب الدین طبری متوفاى ۶۹۴ در ( الریاض النضره ) ۲ ص ۲۱۸ . شیخ الاسلام حموئی متوفاى ۷۲۲ ، در ( فراید السمطین ) قاضی عضد أیجی شافعی متوفاى ۷۵۶ ، در ( المواقف ) ج ۳ ص ۲۷۶ تفتازانی شافعی متوفاى ۷۹۲ فی ( شرح المقاصد ) ۲ ص ۲۹۹٫ ابن صباغ مالکی متوفاى ۸۵۵ در ( الفصول المهمه ) ص ۲۱ به نقل از [ فضایل الصحابه ] بیهقی. سید محمود آلوسی متوفاى ۱۲۷۰ در شرح عینیه عبد الباقی عمری ص ۲۷٫ صفوری در ( نزهه المجالس ) ۲ ص ۲۴۰٫» سید أحمد قادین خانی در ( هدایه المرتاب ) ص ۱۴۶ . العلامه الامینی، الغدیر: ج ۳۰، ص ۳۵۵- ۳۶۰٫ نتیجه و خلاصه شهادت خداوند به پاکی و طهارت خاندان پیامبر اعظم و شخص امیر مؤمنان علی بن ابوطالب علیه السلام و ملقب شدن به نفس رسول خدا که برترین مقام معنوی برای آن حضرت است و حدیث معروف (أشباه) که در آن از ویژگیهای بارز و ممتاز پیامبران بزرگی همچون آدم، نوح، موسی، عیسی، ابراهیم و…علیهم السلام، یاد شده و در آن فرد شایسته‌ای‌ که نمادی از این امتیازات و ویژگیهای بی‌مانند است معرفی می شود، تمامی این اوصاف و امتیازات گویای برتری او بر همه آنان غیر از رسول اعظم است.  موفق باشید.منبع:  گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتى حضرت ولى عصر

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*