جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » عارفان و ارتباط با جن

عارفان و ارتباط با جن

عارفان و ارتباط با جن

در سال های اخیر، کشور ما مواجه با پدیده ای نامبارک شده که اصطلاحاً از آن به «عرفان های دروغین» یا « عرفان های ساختگی» تعبیر می شود. گروهی با بهره گیری از سادگی و صداقت مردم و با نشان دادن چند کشف و کرامت، مریدان ساده لوح را فریب داده و با خود همراه می سازند و از این طریق به شهرت و محبوبیت و گاه ثروت و دارایی دست می یابند.

افرادی که به گرد این عارف نماها جمع شده و شیفته و واله آنها شده اند، در پاسخ ناصحانی که این افراد رااز پیروی کورکورانه مدعیان دروغین ومعنویت نهی می کنند؛ به کارهای خارق العاده وکشف وکرامت هایی که از آنان دیده اند، استدلال کرده و می گویند اگر آنها به دروغ ادعای عرفان و معنویت می کنند، پس این کشف و کرامت ها از کجاست؟!

برای روشن شدن این موضوع که امروزه سبب دل مشغولی بسیاری از خانواده ها شده است، در این مقاله برخی از پرسش های مطرح در این زمینه را بررسی می کنیم:

۱- ریاضت های شیطانی

نخستین پرسش مطرح در این زمینه، این است که:

– آیا نشان دادن کشف و کرامات و انجام کارهایی که برای مردم عجیب و خارق العاده جلوه می کند، لزوماً به معنای این است که صاحب آن کرامات اهل معناست و در رابطه ای الهی به این توامندی ها دست یافته است؟

در پاسخ این پرسش باید گفت: قطعاً هیچ ملازمه ای میان اظهار کشف و کرامات و حقانیت ظاهر کننده آنها وجود ندارد، چون رسیدن به این مقامات هم از طریق سیر و سلوک شرعی و انجام ریاضت های الهی و هم از طریق غیر شرعی و انجام ریاضت های شیطانی امکان پذیر است، بنابراین نمی توان به مجرد ملاحظه امور عجیب و غیر عادی از یک نفر، حکم به الهی و صادق بودن آن فرد کرد و همواره باید این احتمال را داد که شاید او این توانایی ها را از راه های غیر شرعی و غیر الهی به دست آورده باشد.

برای روشن شدن این موضوع، توجه شما را به حکایتی عجیب و شنیدنی جلب می کنم.

آیت الله سید علی علم الهدی (۱۲۷۳-۱۳۵۱ ش.) در کتاب ارزشمند « مناظره با دانشمندان» می نویسد:

مؤلف گوید: مرحوم والد ماجد برای ما نقل کرد:

در ایام تحصیل من در نجف اشرف که در عهد ناصر الدین شاه بود، شخصی به نام ابراهیم خان، مستوفی دیوان اعلا، به نجف اشرف آمد، تا یک سال وارد شهر نشد، فقط مشک را از شط پر آب می کرد و در بین نجف و کوفه سقایی می کرد وبه افرادی که بین نجف وکوفه رفت و آمد می کردند، آب می داد.

پس از یک سال وارد شهر شد، به عبادت و ریاضت پرداخت، رفته رفته مقاماتی پیدا کرد، مردم عوام نجف مرید او شدند و کشف و کراماتی از او می دیدند و حوائج خود را از او می طلبیدند.

کار به جایی رسید که منزل او زیارتگاه عرب و عجم شد، مردم عوام کم کم دسته دسته به زیارتش می رفتند، برای او خدم و حشمی فراهم گردید، ولی خواص از او کناره می گرفتند و عقیده به او نداشتند. او در میان صحن مطهر در غرفه ای می نشست، زن و مرد بر قدم هایش می افتادند و می گریستند.

چند سالی به این منوال گذشت، عرب و عجم قید ارادت او را به گردن انداختند.

در آن ایام ، مرحوم آیت الله شیخ طه نجف در صحن مطهر اقامه جماعت می کرد.

شبی مرد عربی آمد و خود را بر سجاده شیخ طه انداخت، گریه و ناله می کرد و پیوسته می گفت: غلط کردم، غلط کردم. شیخ طه با ملاطفت می پرسید: چه شده؟ داستان چیست؟ پسرم؟ او مرتب ناله می کرد و می گفت: غلط کردم.

مردم به تماشای او جمع شدند، برخی می گفتند: دیوانه شده، برخی می گفتند : مورد ستم قرار گرفته. شیخ هم اصرار می کرد که پسرم چه شده ؟

یک مرتبه به سوی ابراهیم خان اشاره کرد و گفت:

« این ملعون الوالدین».

تا این جمله را بر زبان جاری کرد، چشم ها به سویش خیره شد، دست ها بالا رفت که کتکش بزنند.

شیخ طه بر مردم تشر زد و گفت: صبر کنید ببینم چه می گوید. آن مرد گفت: شغل من سقایی است، به خانه ابراهیم خان آب می بردم و پیوسته به او التماس می کردم که مرا به مقامی برساند و از آنچه دارد، به من نیز عطا فرماید.

او در جواب می گفت: نه، تو لیاقت نداری، تو قابلیت این مقام را نداری.

یک سال من از او تقاضا می کردم و او اجابت نمی کرد.

روزی به گریه افتادم و التماس را از حد گذرانیدم.

ابراهیم خان گفت: اگر مقام می خواهی، باید آنچه می گویم اطاعت و به دستور من عمل کنی.

گفتم: حاضرم.

گفت: برو، امور خانواده ات را فراهم کن و به آنها بگو که من مدتی نخواهم آمد.

رفتم امور خانواده را تأمین کردم و آمدم.

مرا به سرداب خانه برد و گفت: حق ندارید از این مکان خارج شوی. شب و روز باید دراین سرداب باشی تا هنگامی که من اجازه خروج بدهم.

دستوراتی به من داد، اذکار و اورادی تعلیم کرد و گفت: باید در اول وقت وضو بگیری و نماز بخوانی.

من چهل روز در آن سرداب، مطابق دستور عمل می کردم و او خودش برای من غذا می آورد.

پس از چهل روز ظرفی آورد و گفت: از امروز باید در این ظرف ادرار کنی، با ادرار خود وضو بگیری و اعمال خود را با همان وضو انجام بدهی و نمار را هم با همان وضو بخوانی.

چهل روز تمام به این دستور عمل کردم.

بعد از چهل روز تغییراتی در دستور داد وگفت: باید از امروز به همان طریق وضو گرفته، نماز بخوانی و هر روز صد مرتبه…

بر من گران آمد، گفت: چاره نیست، اگر مقام می خواهی، باید به دستور عمل کنی. من نیز انجام دادم. غلط کردم، غلط کردم.

وقتی که چهل روز گذشت و سه اربعین تمام شد، گفت: اکنون وقت آن است که به مقصد برسی، فردا پس از انجام عمل از سرداب خارج شو، برو در خارج شهر، آنچه دیدی و آنچه به تو گفته شد، به آن عمل کن.

فردا، که همان امروز باشد، از سرداب خارج شدم و دیدم اوضاع نجف به کلی تغییر یافته، گویی این همان نجف نیست که چهار ماه پیش دیده بودم.

از دروازه بیرون رفتم، باغ بسیار خوبی دیدم، با درختان زیبا و نباتان خوش منظره، در آخر باغ، جمعی نشسته بودند و منبری نصب شده، شخصی با هیکل خاصی بر فراز منبر نشسته بود و برای آن جمع سخنرانی می کرد.

من متحیرانه به اطراف نگاه می کردم و بر حیرتم افزوده می شد که در بیرون نجف چنین باغی وجود نداشت، این چه منظره ای است که می بینم.

آرام آرام به سوی آن جمع قدم زدم، چون چشم آن گوینده از بالای منبر به من افتاد، گفت:

مرحبا به بنده من! من خدای تو هستم! مرا سجده کن تا به مقاصد خود برسی و تو را مانند ابراهیم خان گردانم.

گفتم: خدا شیطان را لعنت کند.

به مجرد گفتن این جمله، از پشت سر سیلی محکمی به من وارد شد، به زمین افتادم و دیدم ابراهیم خان است. چند لگد به من زد و من بی هوش شدم، پس از مدتی به هوش آمدم و دیدم در خارج نجف در میان آفتاب افتاده ام، نه باغی هست و نه کسی را می بینم. فهمیدم که این ریاضت شیطانی بوده، اکنون توبه می کنم، آیا توبه من قبول است؟

مرحوم شیخ طه که از بزرگان علمای عصر بود و در میان مردم عرب نفوذ داشت، تا این سخنان را شنید، به مردم خطاب کرد و به زبان عربی فرمود:

وای بر شما، که مرید چنین شخصی شده اید!!

مردم با شنیدن این داستان به خانه ابراهیم خان هجوم بردند که او را بکشند، او متوجه شد و فرار کرد.

خانه اش را خراب کردند و اموالش را غارت نمودند، ولی به خودش دسترسی پیدا نکردند، اکنون هم کوچه ابراهیم خان در نجف معروف است .(۱)

۲- بازی شیطان

پرسش مهم دیگر این است که آیا واقعاً ممکن است، کسی از طریق شیطان به بعضی مقامات به ظاهر معنوی برسد و موفق به اظهار امور خارق العاده ، مانند مکاشفه و خبر از غیب شود؟

در پاسخ باید گفت: بله، این امر شدنی است. حتی ممکن است گاهی شخصی به مقاماتی برسد، بی آنکه متوجه باشد این مقامات شیطانی است، نه الهی. توجه به حکایتی که از زندگی آیت الله سیدموسی زر آبادی (ره) نقل شده، در این زمینه بسیار راهگشاست.

آیت الله سید موسی زرآبادی (۱۲۹۴-۱۳۵۳ق.) از علمای بزرگ قزوین، پیشتاز عرصه فقاهت، زهد، تقوا و تهذیب نفس. مرحوم زرآبادی شاگردان برجسته ای تربیت کرده که از آن جمله است:

  1. شیخ هاشم قزوینی (۱۳۸۰ق.)؛
  2. شیخ مجتبی قزوینی (۱۳۸۶ق.)
  3. شیخ علی اکبر الهیان (۱۳۸۰ق.)؛
  4. سید ابوالحسن حافظیان (۱۴۰۱ق.)؛

روز ششم صفر ۱۴۱۵ ق. مرحوم سید جلیل زرآبادی ( فرزند آیت الله سیدموسی زر آبادی) را در صحن مطهر « امامزاده حسین قزوینی» ، درکنار قبر پدرش دفن می کردند که دیواره لحد فرو ریخت و پیکر مطهر مرحوم زرآبادی پس از ۶۲ سال تر و تازه مشاهده گردید.

نگارنده به قزوین رفتم تا این قضیه را از شاهدان عینی بشنوم و در کتاب « اجساد جاویدان» بنویسم.

در آن ایام که شرح حال مرحوم زرآبادی را بررسی می کردم، از آیت الله آقای موسی شبیری زنجانی در مورد ایشان سؤال کردم، فرمودند:

اگر در میان علمای شیعه، دو نفر به طور قطع صاحب کرامت باشد، یکی از آنها سید موسی زرآبادی است.

سپس فرمودند:

ایشان داستان جالبی دارند که من آن را از آیت الله ملکی شنیده ام.

استاد ما، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد باقر ملکی، در آن ایام در قید حیات بود، بنابراین به محضر ایشان رفتم و داستان را از ایشان شنیدم.

و اینک اصل داستان به نقل آیت الله ملکی، توسط مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی، از مرحوم آیت الله زرآبادی:

در ایامی که در قزوین ، امام جماعت بودم، مدتی به سیر و سلوک پرداختم، به قدری پیش رفتم که پرده ها از جلوی چشمم برداشته شد، دیوارها در برابر من حائل نبود، در خانه نشسته بودم، رهگذرها را در کوچه و خیابان می دیدم.

روزی در کنار سجاده نشسته بودم، صدایی از زیر سقف اطاق شنیدم که گوینده ای خطاب به من گفت:

حالا که به این مقام رسیده ای، اگر بخواهی به مدارج بالاتر و مقامات والاتر برسی، فقط یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است!!

گفتم: این اعمال ظاهری با دلایل قطعی و براهین مسلم شرعی به ما ثابت شده است و من تا زنده هستم، هرگز آنها را ترک نخواهم کرد.

گفت: در این صورت آنچه به تو داده ایم، از تو پس می گیریم. گفتم : به جهنم.

تا این جمله را بر زبان جاری کردم، آن حال از من گرفته شد، دیگر نه پشت دیوار را می دیدم و نه از درون کسی خبر داشتم و از آن کشف و شهود دیگر هیچ خبری نبود.

تا حدود یک هفته بسیار ناراحت بودم که من پس از سال ها تلاش و تحصیل و تهذیب نفس، چگونه بازیچه شیطان شده بودم؟

پس از یک هفته به حضرت رسول اکرم (ص) متوسل شدم، قلبم آرام شد و متوجه شدم که شیطان از این اعمال ظاهری ما، با آن همه نقصی که دارد، آن قدر در رنج و عذاب است که سال ها تلاش می کند تا آن را از ما بگیرد.

بنابراین تصمیم گرفتم که با تمام قدرت به واجبات و مستحبات بپردازم و در حد توان، هیچ عمل مستحبی را ترک نکنم و از فضل پروردگار در پرتوی التزام به شرع مبین، حالاتی به من دست داد که حالات پیشین در برابر آن بسیار ناچیز بود.

آنگاه آیت الله ملکی چندین کرامت از کرامات مرحوم آیت الله زرآبادی(۲)، توسط مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی(۳) برای این جانب نقل فرمود(۴).

۳- مهم ترین ویژگی مدعیان دروغین

برای بسیاری این پرسش مطرح است که مهم ترین ویژگی کسانی که از طریق غیر شرعی به کشف و کرامات می رسند، چیست و این گروه از چه طریق به این توانمندی ها دست می یابند؟

یکی از مهم ترین ویژگی های عارف نماها ترک فرایض است، برخی از آنها که از مقامات ویژه برخوردار هستند، مطلقاً نماز نمی خوانند، برخی دیگر که در آن حد نیستند، گاهی می خوانند و گاهی نمی خوانند.

اگر بخواهیم این موضوع را ریشه یابی کنیم، باید عرض کنیم که این شیادان هر چه دارند، از شیطان گرفته اند و شیطان چیزی را به رایگان به کسی نمی دهد، اول دین و ایمانشان را می گیرد، سپس چیزی به آنها می دهد که با آن در میان مریدها، آبرویی به دست آورند.

یکی از قراین مهم این موضوع، توقیع شریف حضرت بقیه الله، ارواحنا له الفداء است که آن را شیخ طوسی از احمد بن اسحاق روایت کرده است و اینک متن داستان:

شیخ صدوق به نقل از احمد بن اسحاق بن سعد اشعری (ره)(۵) می گوید:

برخی از اصحاب ما به خدمت ایشان آمده ، اظهار کردند که، جعفر بن علی ( جعفر کذاب) نامه ای برای آنها نوشته و خود را جانشین برادرش، امام حسن عسگری (ع) معرفی نموده است و گفته : آنچه از حلال و حرام و دیگر علوم موردنیاز باشد، در نزد او هست.

احمد بن اسحاق گوید: چون نامه را خواندم، نامه ای به محضر حضرت صاحب الزمان (ع) نوشتم و نامه جعفر را در داخل آن نهادم، پس جواب این گونه آمد:

« من نمی دانم او به چه وجهی امیدوار است که ادعایش کامل شود؟

  1. آیا با فقاهت در دین خدا؟

به خدا سوگند، او حلال را از حرام نمی شناسد و در میان درست و نادرست فرق نمی گذارد.

  1. یا با دانش و فضیلت؟

که حق را از باطل نمی شناسد و محکم را از متشابه تشخیص نمی دهد، حدود نماز را نمی داند، حتی وقت نماز را نمی شناسد.

  1. یا با پارسایی و زهد؟

خدا گواه است که او چهل روز نماز واجب را رها کرد، تا به گمان خود شعبده یاد بگیرد و شاید خبرش به شما رسیده باشد.

این ظرف های شراب اوست که پابرجاست و نشانه های گناهش برای همگان آشکار است.

  1. یا معجزه ای دارد؟ پس آن را بیاورد.
  2. یا دلیل و برهانی دارد؟ پس آن را اقامه کند.

یا نص (از امامان پیشین) دارد؟ پس آن را بیان کند.»(۶)

حضرت بقیه الله (عج) در این توقیع شریف راز ترک نماز جعفر کذاب را فرا گرفتن شعبده بیان می فرماید.

شیادان زمان ما که عنوان عارف به خود بسته اند، از طریق گناه، از جمله ترک فرایض به شیطان تقرب جسته اند و شیطان مطالبی در اختیار آنها گذاشته، تا به این وسیله مرید دور خود جمع کنند.

یکی از چهره های برجسته زمان ما که کشف و کرامات فراوان برای او نقل شده و توفیق انجام فرایض را نداشت، در برخی از گفته هایش ناخودآگاه به ارتباط خود با جن تصریح کرده و می نویسد:

تا آن روز و قبل از شنیدن آن هاتف غیبی و ندای ملکوتی موفق شده بودم، بسیاری از نیروهای نامرئی طبیعت را تحت فرمان درآورم، به طوری که در هر محفلی که حضور داشتم، عده ای از ارواح و جنود جن حاضر بودند و دستوراتی را که به آنها می دادم، اطاعت می کردند.(۷)

مدعیان دروغین، روزی ادعای بابیت، روزی ادعای مهدویت، روزی ادعای نبوت، سرانجام ادعای الوهیت می کنند، چنان که در حالات علی محمد باب مشهود است.

او نیز به ارتباط با جن بسنده نکرده، به ارتباط با ارواح پرداخته، حتی ادعای تسخیر ملک نموده است. او در این باره می گوید:

مهم ترین ختم ها ختم سوره حمد است، موقعی که در مسجد سهله معتکف بودم، بدان مشغول شدم و به واسطه آن مهم ترین موکلان که « الرحمن » و « الرحیم» هستند، در اختیارم گذارده شدند!!

پس از آن بر سر هر قبری که می رفتم و سوره حمد را قرائت می کردم، به محض اینکه به « الرحمن الرحیم» می رسیدم، نه تنها آن دو ملک حاضر می شدند، بلکه صاحب آن قبر نیز از قبر بر می خاست و تحت فرمان من قرار می گرفت!!(۸)

برخی دیگر از این عارف نمایان گاهی نماز می خوانند و گاهی نمی خوانند.

یکی از اینها که چند سال پیش در گذشته ، به یکی از بزرگان که در قید حیات است، گفته بود:

فلانی، مردم چقدر بی ظرفیت هستند، من به یکی از مریدانم گفتم که من ۱۵ روز نماز نخواندم، از من قهر کرد و دیگر به سراغم نیامد!!

او انتظار داشت که آن مرید، تعدادی سکه به او بدهد و ابراز خوش وقتی کند که الحمدلله ایشان دیگر به عرفان واقعی دست یافته، دیگر فرایض از او برداشته شده!

۴- مدعیان دروغین مهدویت

– آنچه تاکنون گفتیم، بیشتر مربوط به مدعیان دروغین عرفان و معنویت بود، حال این پرسش مطرح می شود، آیا می توان این موضوعات را در مورد کسانی که ادعای ارتباط با امام زمان (ع) را دارند، نیز مطرح کرد؟

در پاسخ باید گفت: بسیاری از کسانی که ادعا می کنند با امام عصر (ع) ارتباط دارند یا از ایشان فرمان می گیرند و برای فریفتن مردم امور غیر عادی از خود آشکار می کنند، بی ارتباط با شیطان نیستند.

شیادان زمان

یکی از مدعیان دروغین که در گوشه و کنار مریدان گردآورده ، احمد حسن بصراوی است، که در بصره زندگی می کرد.

او چند سال پیش ادعا کرد که من پسر امام زمان هستم، پس از حضرت بقیه الله من به جای او خواهم نشست!!

سپس ادعا کرد که من همان یمانی هستم که وزیر اول پدرم می باشم!

برای توجیه یمانی بودنش گفت:

یمانی به معنای یمنی نیست، بلکه ازماده «یمین» است و چون من دست راست پدرم هستم، یمانی نامیده می شوم!!

او با ارتباط تنگاتنگش که با شیطان دارد، معلوماتی را درباره افراد مختلف از شیطان می گیرد، او افرادی را به نزد اشخاصی می فرستد و با نقل آن گفته ها، آنها را متقاعد می کند که وی در ادعای خود صادق می باشد!!

من با یکی از افرادی که به او معتقد بود، چندین ساعت نشستم و سخن گفتم، ولی او در عقیده اش متزلزل نشد، وقتی او را لعن می کردم، ایشان به شدت می لرزید.

در حدود ۲۸۰ صفحه از مطالب او را از اینترنت برایم آورند، حتی آیات قرآن را غلط نوشته بود و احادیث را تحریف کرده بود. جالب تر اینکه یکی از علما را تبلیغ کرده بودند و مطالب زیادی از خصوصیات زندگی اش گفته بودند و از ایشان خواسته بودند که با ایشان بیعت کند، گفته بودکه باید من ایشان را از نزدیک ببینم. گفته بودند: دیدارش ممکن نیست، ولی می توانید صدایش را بشنوید.

نوار صدایش را برای او گذاشته بودند، در حدود نیم ساعت خطابه خوانده بود، که ده ها غلط در متن آیات قرآن داشت؟!

عذر آورده بودند که نه، ایشان با قرائت دیگر می خواند! ایشان که اهل فضل بود، گفته بود: اینها ربطی به قرائت ندارد، ایشان حتی از مقدمات صرف و نحو هم بی خبر است.

پسر یکی از مراجع تقلید می گفت:

در صحن امام حسین (ع) چهار نفر از مبلغان ایشان به من رسیدند و مرا به بیعت با او دعوت کردند، گفتم: به چه دلیل؟ گفتند: به دلیل اخبار غیبی.

گفتم: من اخبار غیبی را قبول ندارم، هر کس با شیطان رابطه داشته باشد، شیطان این اخبار را در اختیار او می گذارد.

گفتند: پس شما چه چیز قبول دارید؟ گفتم: مباهله.

فردا صبح ایشان با یکصد نفر از مریدانش به صحن مطهر حضرت قمر بنی هاشم بیاید، من نیز با یکصد نفر از طلاب بیایم. آنجا مباهله کنیم، هر کس صدمه بخورد باطل بودنش معلوم شود.

گفتند: حضرت ایشان را از مباهل نهی کرده است!!

خداوند منان برای بیداری مردم و محفوظ ماندن آنها از شر شیادان، آیه ای در قرآن به صراحت بیان فرموده:

« و ان الشیاطین لیوحون الی أولیائهم؛(۹) شیاطین به اولیای خود وحی می کنند.»

کسانی که در زمان ما ادعای چشم برزخی دارند، غالباً از ارادتمندان ابلیس هستند، که در برابر پرستش شیطان، شیطان نیز مطالبی را از مطالب پشت پرده در اختیار آنها می گذارد و آنها به این وسیله مریدهای عوام را دور خود جمع می کنند.

۵- زمینه سازان تسلط شیطان

برای بسیاری این پرسش مطرح است که چه اموری زمینه تسلط شیاطین بر انسان را فراهم می کند و موجب می شود که آدمی به ابزار دست شیطان تبدیل شود؟

بر اساس روایات در حالات و مواردی شیطان بهتر و راحت تر بر انسان سیطره پیدا می کند:

  1. ترک غسل جنابت یا تأخیر انداختن آن؛
  2. خشم و غضب؛
  3. کبر و خودپسندی؛
  4. دروغپردازی؛
  5. تأخیر انداختن نماز؛
  6. خسوف و ضعف نفس؛
  7. ترس از فقر و تندگستی؛
  8. یأس و نومیدی؛
  9. پر خوری و مجالس عیش و نوش؛
  10. ساز و آواز؛
  11. لهو و لعب؛
  12. خلوت با اجنبی؛
  13. فراموش کردن یاد خدا و روز جزا؛
  14. توجه به زرق و برق دنیا؛
  15. کوچک شمردن گناه؛
  16. آز و طمع؛
  17. حسد و کینه؛
  18. فحش و بدگویی؛

۱۹٫پوشیدن جامه فخر و فاخر؛

۲۰٫بر فراز مرکب تیز پا؛

۶- راه های در امان ماندن از مکر شیطان

– بالاخره آخرین پرسش این است که چگونه می توان از مکر و نیرنگ شیطان در امان ماند و مانع تسلط شیاطین بر خود شد؟

بر اساس آنچه که در روایات معصومان (ع) آمده است، با انجام برخی کارها می توان با تسلط شیطان مبارزه کرد و خود را از شر این دشمن بزرگ انسان در امان نگه داشت. عناوین برخی از این امور به این شرح است:

  1. توکل به خدا؛

۲٫پناه بردن به خدا؛

  1. روزه داری؛

۴٫یاد خدا و روز جزا؛

  1. استغفار؛

۶٫صدقه؛

  1. مواظبت بر اوقات نماز؛
  2. مداومت بر اوقات نماز؛
  3. تلاوت قرآن؛

۱۰٫بلند گفتن اذان؛

  1. بر زبان راندن نام خدا؛

۱۲٫مداومت به آیت الکرسی پیش از خواب؛

۱۳٫تلاوت سوره های معوذتین (فلق و ناس)؛

۱۴٫رعایت بهداشت تن، لباس و خانه؛

۱۵٫شتاب در غسل جنابت؛

۱۶٫تلاوت آیه سخره ( آیه ۵۴ سوره اعراف)؛

۱۷٫تلاوت سوره بقره در خانه؛

۱۸٫تلاوت دو آیه سوره بقره پیش از خواب؛

۱۹٫خوابیدن با طهارت؛

۲۰٫حفظ زبان از دروغ، غیبت، تهمت، فحش؛

۲۱٫پرهیز از سوگند دروغ؛

  1. پرهیز از غذای شبهه ناک؛

۲۳٫پرهیز از ربا، رشوه و مال یتیم؛

۲۴٫پرهیز از پرخوری؛

۲۵٫دوری از مسخره و استهزای مردم؛

۲۶٫اجتناب از گناه؛

۲۷٫پرهیز از لهو و لعب؛

۲۸٫دوری از ساز و آواز؛

  1. پرهیز از دورویی و نفاق؛
  2. پرهیز از تملق و چاپلوسی؛

۳۱٫پرهیز از نگاه به نامحرم؛

۳۲٫اخلاص در عمل؛

۳۳٫پرهیز از شوخی و پر حرفی؛

۳۴٫اجتناب از مجالس لهو؛

پی‌نوشت‌ها:

۱- آیت الله سید علی علم الهدی، مناظره با دانشمندان، صص ۱۲۵-۱۲۸٫

۲- شرح حال جالب و جامعی از مرحوم زرآبادی به قلم محقق عالی قدر استاد، محمد رضا حکیمی به مناسبت شصتمین سال رحلتش در کیهان فرهنگی ( سال نهم، شماره دوازدهم) منتشر شد، سپس در کتاب « مکتب تفکیک»، صص ۱۶۰-۱۷۴ درج گردید.

۳- شرح حال مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نیز در کتاب ارزشمندی به نام: « متأله قرآنی» زیر نظر ایشان تألیف شده است.

فشرده ای از شرح حال مرحوم ملکی نیز درمقدمه کتاب « توحید الامامیه» آمده است.(۴)

۴- ملکی، توحید الامامیه.

۵- اینجا منظور از شیخ صدوق، همان احمد بن اسحاق است، نه شیخ صدوق معروف.

۶- شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۸۹٫

۷- حمید سفید آبیان، لاله ای از ملکوت، ص ۵۰٫

۸- همان، ص ۶۰٫

۹- سوره انعام، آیه ۱۲۱٫

نویسنده : استاد علی اکبر مهدی پور

منبع:نشریه موعود( ویژه جن)، شماره ۱۲۳،۱۲۴

خبرنامه آرمان مهدویت

۵ نظر

  1. با تشکر از استاد بزرگوار، مقاله جذابی بود علی الخصوص که همراهی داستان ها اشتیاق مطالعه را بیشتر مینمود.
    توفیق عمل به توصیه ها را از خداوند منان خواستارم.
    التماس دعا

  2. با تشکر از تمامی عزیزانی که این مقاله ی جالب و هدایت کننده را برای مردم به اشتراک گذاشتند و همچنین وجود مثال ها ،باعث ملموس شدن قضایا شد .

  3. خواهشمندم در مورد مرحوم مجتهدی.، چنین مطلبی را حذف بفرمائید . بنده در صحت آن نوشته تردید دارم .
    متشکرم .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*