متن شایعه: “دوران افول و عقب ماندگی ملتها زمانی شروع شد که; جای اندیشیدن را “تقلید”، جای تلاش و کوشش را “بلند کردن دستها بسوی آسمان”، جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را “قناعت” و جای اراده برای رفتن و رسیدن را “قسمت” گرفت ….”
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر بر این باورند که خدا و معادی در کار نیست و مرگ پایان کار است و در انتها همه چیز پوچ خواهد شد، پس برایشان چه فرقی دارد که گروههای مردمی (به ویژه مسلمانان) به چه چیزی اعتقاد دارند؟ اساساً به آنها چه ربطی دارد که تمام همّ و غمّ خود را صرف ضد تبلیغ علیه خدا و معاد میکنند؟!
پس، ادعا، شعار، انشاء نویسی، قصهپردازی، سخیفگویی و دعوت به باطل، کار آسانی است، آن چه مشکل است و از هر کسی بر نمیآید، عاقلانه، حکیمانه، عالمانه، بصیرانه و صادقانه سخن گفتن و دعوت به حق است.
نویسنده این ادعاها و شعارهای سبک، برای تحلیل چرایی افول و انحطاط بشریت، چه دلایلی بر افاضات خود اقامه نموده است که اکنون شما برای نفی یا رد آن، به دنبال دلایل منطقی میگردید؟! او که (طبق معمول کفار) فقط شعار داده است!
ماجرای ادعاهای شعاری در فضای مجازی [و حتی در نظریهپردازی] از یک سو و کنکاش و دغدغهی دلسوزان برای ارائهی پاسخ متقن و منطقی از سوی دیگر، شبیه حکایت “ملا نصرالدین” شده است! میگویند: میخی جلوی پایش به زمین کوبید و گفت: «اینجا مرکز زمین است»! پرسیدند: به چه دلیل؟ پاسخ داد: اگر قبول ندارید، بروید متر کنید. و یا مدعی شد که ستارگان آسمان، صد هزار میباشند! پرسیدند به چه دلیل؟ گفت: اگر قبول ندارید، بروید بشمارید. اینها هم شعار میدهند و میگویند: اگر قبول ندارید، پاسخی منطقی و مستدل بیاورید؟!!
*- حالا شما باید در مقام پاسخ به آنها بگویید و بپرسید: کِی و کجا در دین خدا، “تقلید” جای “اندیشه” را گرفته است؟! با این ادعا معلوم میشود که نه میدانید “اندیشه” یعنی چه و نه تاکنون تجربهاش کردهاید؟ و نه میدانید که “تقلید” فقطدر احکام است، چرا که همگان در تمامی علوم متخصص نیستند؟ و شما، نه تنها هیچ گاه دغدغهی عمل صالح نداشتید، بلکه همیشه سراپا و حتی در اصول فکری و اعتقادی خود، “مقلد” غرب و شرق و هر جاهل دیگری بودید.
*- یا بگویید و بپرسید: کِی و کجا در دین خدا گفته شده است که به جای کار و کوشش، دست به آسمان بلند کرده و دعا کنید؟!
*- یا بگویید و بپرسید: نقطه مقابل “قناعت”، فکر کردن و اراده و عزم نیست، بلکه اسراف است؛ آیا همین قدر هم نمیدانید؟!
***- بگویید: از یک سو به جای تفکر و تعقل، عمرتان به تقلید از مراجع تقلید غربی و شرقیتان و یا اسلاف کافرتان گذشت – نه کار، سعی و کوشش کردید و نه دعا، و اگر دعا و خواستهای داشتید، با تواضع و کرنش، مقابل کفار و فساق خم و راست شدید و عجز و لابه کردید – به جای قناعت، اهل اسراف و تبذیر بوده و هستید، حالا برای ما انشاء مینویسید؟! خب بروید کمی، فقط کمی فکر کنید، بعد سخن بگویید – اندکی، فقط اندکی کار و تلاش مفید کنید – این همه نیز اسراف نکنید – چه اسراف عُمر، چه اسراف عقل، منطق و شعور، چه اسراف مال و … .
چند آیه، جهت اطلاع شما عزیزان، نه انشاء نویسانِ مغرض:
تفکر:
«الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْوَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آلعمران، ۱۹۱)
ترجمه: همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ (و میگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
«بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (النّحل، ۴۴)
ترجمه: [زیرا آنان را] با دلایل آشکار و نوشتهها [فرستادیم]، و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى، و امید که (باشد که) آنان بیندیشند.
«وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (الجاثیه، ۱۳)
ترجمه: و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کرد؛ همه از اوست. قطعاً در این [امر] براى مردمى که مىاندیشند نشانههایى است.
تقلید کور و جاهلانه از جهّال:
« وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ » (البقره، ۱۷۰)
ترجمه: و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید»؛ مىگویند: «نه، بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافتهایم، پیروى مىکنیم.» آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمىکرده و به راه صواب نمىرفتهاند [باز هم در خور پیروى هستند]؟
پرهیز از دعاهای بیفایده:
از جمله دعاهای بیفایده، دعا برای بخشش کافر و منافق میباشد، مثل این است که کسی دعا کند گرگ یا لاشخور، آدم شود! لذا به ما آموزش داده شده که دعای محال و بیفایده ننماییم:
« اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ » (التوبه، ۸۰)
ترجمه: چه براى آنان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى [به حالشان یکسان است، حتى] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید، چرا که آنان به خدا و فرستادهاش کفر ورزیدند، و خدا گروه فاسقان را هدایت نمىکند.
دعا اختصاصی به اهل ایمان ندارد:
دعا، خواستن است، چه انسان از خدا بخواهد و چه از غیر خدا؛ و چون انسان خودش غنی نیست، پس همیشه از دیگران میخواهد. لذا “دعا” اختصاصی به اهل ایمان ندارد، منتهی کافران از غیر خدا میخواهند که همگی مثل خودشان فقیر و نیازمند هستند و نمیتوانند مستجاب کنند و اهل ایمان، از خدای غنی میخواهند:
« لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ » (الرّعد، ۱۴)
ترجمه: دعوت حق از آن اوست! و کسانی را که (مشرکان) غیر از خدا میخوانند، (هرگز) به دعوت آنها پاسخ نمیگویند! آنها همچون کسی هستند که کفهای (دست) خود را به سوی آب میگشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید! و دعای کافران، جز در ضلال (و گمراهی) نیست!
کار و تلاش:
« وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى » (النّجم، ۳۹ و ۴۰)
ترجمه: و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست * و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد.
تلاش کافران و فاسقان:
همه تلاش دارند، چه مؤمن و چه کافر، منتهی هدف، چگونگی و اثر کار و تلاش آنها متفاوت است:
« وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ » (البقره، ۲۰۵)
ترجمه: و چون برگردد [یا ریاستى یابد] کوشش مىکند که در زمین فساد نماید و کِشت و نسل را نابود سازد، و خداوند تباهکارى را دوست ندارد.
افول:
پس، افول، انحطاط، عقبماندگی، وابستگی و سیر قهقرایی بشر از آنجایی شروع شده و میشود که در برابر بندگی خدا “تکبر” به خرج داد، اما با ذلت تمام، بندگی غیر خدا (و بندگان) را گردن نهاد! و از آنجایی شروع شد که با تفکرات و القائات شیطان پرستانه، گمان کرد که میتواند و باید که به جنگ خدای خالق، ربّ و مالک خودش برود! و از آنجایی نشأت گرفته و میگیرد که جهل خود را “هنر” و “امتیاز” قلمداد مینماید و چه بسا نامش را روشنفکری یا پست مدرنیته نیز بگذارد! و از آنجایی این انحطاط [در هر شخص و یا جامعهای]، قوت و سرعت گرفته و میگیرد که با بستن چشم به روی حقایق عالَم هستی و بستن گوش برای شنیدن سخن و دعوت “حق”، مشتری حرف مفت و غیر عالمانه میگردد، تا خودش و دیگران را به گمراهی و تباهی بکشد!
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ » (لقمان، ۶)
ترجمه: و برخى از مردم کسانىاند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى[هیچ] دانشى از راه خدا گمراه کنند، و [راه خدا] را به ریشخند گیرند؛ براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
شایعه: افول بشر، با جایگزینی تقلید به جای تفکر، دعا به جای کار، قناعت به جای اراده (خداباوری) شروع شد؟
منبع : http://www.x-shobhe.com/shobhe/7837.html
تفکر ساعه خیر من عباده سبعین سنه
ترجمه؛ یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بهتر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آورده اند؛ ساعاتی قبل از نماز پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) وارد مسجد شد.
در مسجد گروهی در حال نماز مستحبی، گروهی در حال ذکر گویی ، گروهی درحال درد و دل و گروهی در حال بحث بر سر یک مسئله علمی بودند.
مردم با دیدن پیامبر از جا برخواستند و کنجکاوانه منتظر بودند ببینند پیامبر نزد کدام دسته مینشیند.
چندی نگذشت و پیامبر به سمت گروه جویای علم رفت و با آنان به معاشرت نشست.
حدیث و داستان فوق، همگی به وضوح نشان مےدهد خداوند و پیامبران هممراه به تفکر و عقلانیت اهمیت بسیار بسیار ویژه مےدادند و انسان را به خودسازی عقلانی دعوت مےکردند