بنام خدا
نامه ای به حضور همه دانشمندان کیهان شناسی و فیزیک نظری در سراسر جهان
با درود و سلام
پیش از هر چیز اعتراف می کنم که زمانی سخت در اشتباه بودم؛ گمان می کردم در عرصه علمی بویژه کیهان شناسی و فیزیک نظری، صداقتی وجود دارد، و دانشمند کسی است که اگر سکولار و یا اندیشه لائیسم هم داشته باشد باتمسک به «قداست دانش» از دیگر چیزها قداست زدائی می کند، تا چه رسد به دانشمندان معتدل و با متانت شخصیتی و فکری.
نمی دانستم میدان این دانش،عرصه سرقت هاو دزدیها ونا جوانمرد ها است.
اگر هیچ کسی نداند، شما حضرات دست اندرکار علوم کیهانی و فیزیک نظری بهتر می دانید که محافل علمی غربی درباره عمر جهان از بیگ بنگ تا به امروز، میان ۸ میلیارد سال تا ۲۰ میلیارد سال سرگردان بودند. تا من رقم۱۳/۷۸۶/۵۰۰/۰۰۰ سال را از قرآن و مکتب اهل بیت(ع) در آورده و با محاسبات دقیق، اعلام کردم و در کتاب «تبیین جهان و انسان» چاپ و به چندین دانشگاه معروف دنیا فرستادم تا به نام من ثبت شود. غافل از این که به دست خودمان اصول علمی قرآن و اهل بیت(ع) را به سارقان تقدیم می کنیم.
اما برخی از آن جمله آقای پادمانابان از کمبریج، این رقم را با افزودن رقم ناچیز دوازده میلیون و پانصد هزار، مصادره و سرقت کرده و آن را به صورت روند ۱۳/۷۰۰/۰۰۰/۰۰۰ سال اعلام کردند. این افزودن و روند کردن رقم، برای سرپوش گذاشتن به سرقت بود.
دستکم و بازهم دستکم اولین کسی که این اصل رااعلام کرده و در کتابخانه های برخی دانشگاه های معروف غرب، قرار داده، من هستم. چرا حق تقدم به جای رعایت شدن، سرقت می شود؟
در مصاحبه ای که داشتم (و در سایت بینش نو www.binesheno.com موجود است و برخی سایت های معتبر داخل ایران و خارج) با اسناد و مدارک شرح داده ام که غربی ها زمینه سازی می کنند که بقیه اصول کتاب«تبیین جهان و انسان»را سرقت کنند.
اکنون به یک خبر علمی تحت عنوان «زمان پایان عمر جهان اعلام شد» از سایت وزین خبری «جهان نیوز»، (۱۹/۷/۱۳۸۹) که از خبر گزاری مهر، نقل کرده است، توجه فرمائید: «بر اساس فرضیه ای، جهان در حدود ۱۳،۷ میلیارد سال پیش در پی پدیده انفجار بزرگ به وجود آمده و از آن پس با سرعتی فزاینده روبه گسترش گذاشته است. همچنین بر اساس مدل های استاندارد کیهان شناسی، ممکن ترین سرنوشت برای جهان هستی این است که تا ابد گسترش پیدا کند»
لطفاً درباره این خبر به پرسش های زیر توجه فرمائید:
۱- این فرضیه از طرف چه کسی یا کدام گروه یا کدام مرکز علمی، اعلام شده است. چرا نام ارائه دهنده آن (که من باشم) را اعلام نمی کنند-؟!؟!
۲- مگر همه دانشمندان جهان از زمان اینشتین و ژرژ گاموف و امثال شان، تا چاپ کتاب من، همگی معتقد «به گسترش انبساطی» نبودند-؟
۳- و مگر همه دانشمندان در این که «آخر این انبساط چه خواهد بود» سر گردان نبودند-؟
۴- و نیز مگر همگان معتقد نبودند که «انبساط ابدی» محال است-؟ که حتی یک محال فلسفی هم هست به اجماع همه دانشمندان جهان. زیرا هر کس می داند که انبساط یک چیز، باید پایانی داشته باشد.
۵- و باز: مگر تنها پاسخ احتمالی که به این مشکل می دادند «انقباض در پایان انبساط» نبود؟
چرا توضیح نمی دهند که: گسترش ابدی، عقبه و پشتوانه می خواهد، و بدون عقبه و پشتوانه، محال است؟ (همان محال که در بالا گذشت).
آیا شرم دارند که جوانمردی نشان داده و بگویند: این اصل، یک اصل قرآنی و اهل بیتی است که فلانی اثبات کرده است-؟ این است صداقت علمی!؟؟
توجه فرمائید و توجه دارید که تعیین این عقبه و پشتوانه، اساساً از توان دانش کیهان شناسی و فیزیک نظری، خارج است، تکرار می کنم: از توان دانش کیهان شناسی و فیزیک، خارج است.
این بنده بودم که ابتدا هفده سال پیش در کتاب «تبیین جهان و انسان»، اخیراً نیز در کتاب «قرآن و نظام رشته ای جهان»، توضیح داده ام که اصل و اساس«انبساط»در این مسئله بزرگ، غلط است؛ گسترش جهان انبساطی نیست و«جهان می خورد و بزرگ می شود و این گسترش تا ابدخواهد بود».
منشاء این تغذیه جهان و عقبه و پشتوانه این گسترش ابدی را توضیح داده ام؛ که «از مرکز جهان به طور مداوم و تا ابد مواد و انرژی های نو و جدید ایجاد شده و به اطراف می روند و جهان را بزرگ و بزرگترمی کنند».
آقایان یا باید از این ادعا «گسترش ابدی» دست بردارند و در همان چاله «نمی دانیم و جاهلیم و به امیدانقباض خیالی در پایان انبساط» باقی بمانند و یا باید به صراحت و منصفانه و با صداقت علمی (که متاسفانه ندارند) اعلام کنند که این اصل، یک اصل قرآنی و اهل بیتی است.
در این کلّی گوئی و گفتار غیر علمی سالوسانه که می گوید: «بر اساس مدل های استاندارد کیهان شناسی، ممکن ترین سرنوشت برای جهان هستی این است که تا ابد گسترش یابد». به پرسش های زیر توجه فرمائید:
۱- این «استانداردها» چیستند؟ علم و دانش و یک مسئله بزرگ علمی به وسیله بازی با الفاظ، حل نمی شود.
۲- چه شد و چه عاملی باعث شد که فوراً با مطالعه «کتاب تبیین جهان و انسان» به این استانداردها دست یافتید؟ چرا تا مشاهده آن کتاب همچنان در چاله و چالش با بزرگ مشکل انبساط، مانده بودید؟ هنوز هم تا همین دیروز در مقاله ها و کتاب های تان، سخن از «انبساط» نوشته و چاپ کردید، ناگهان- به اصطلاح ایرانیان- خوابنما شده و به «گسترش ابدی» رسیدید و آن را با گزافه گوئی مستند به استانداردهای کیهان شناسی کردید؟
لابد فردا خواهند گفت: مراد از استانداردها، جوشش وجود و ایجاد مواد و انرژی از مرکز جهان است. اما همان طور که گفتم این موضوع و توضیح آن و توجیه آن و اثبات آن از توان و حتی از موضوع دانش کیهان شناسی و فیزیک، خارج است. آقایان باید پیش از آن اسلام، قرآن و اهل بیت(ع) را بپذیرند و به آن ها ایمان بیاورند، سپس این اصل بزرگ علمی را بپذیرند. و درآن صورت نیازی به کلی گوئی های دروغین، مانند«استانداردهای کیهان شناسی» در این باره نمی ماند.
سرقت اصل سوم: در همان خبر آمده است: «اما تیمی از فیزیکدانان دانشگاه کالیفرنیا برکلی اعلام کردند محاسبات آنها نشان می دهد جهان روزی به پایان عمرش خواهد رسید………… احتمال پایان یافتن عمر جهان را طی ۷/۳ میلیارد سال دیگر ۵۰ درصد اعلام کردند».
در متن خبر تصریح شده که آقای «رافائل بوسو» رئیس آن تیم است. در این جانیز به پرسش زیر توجه فرمائید:
آیا آقای بوسو «قانون لاوازیه» را رد می کند؟ قانونی که می گوید: هیچ وجودی عدم نمی شود و هیچ عدمی وجود نمی شود.
قانونی که از مسلمات عقلی است و اذعان به صحت آن، مسلّم تر از اذعان به وجود خود جهان است.
۲- آیا جناب بوسو «قانون نسبیت اینشتین» را رد می کند؟!
مرادش از پایان عمر جهان چیست؟ آیا جهان عدم خواهد شد؟
به نقش لفظ «اَمّا» در این خبر توجه کنید: ابتدا می گوید: جهان تا ابد گسترش خواهد یافت، سپس این اصل، با کلمه «اما» مردود اعلام می شود. بنابراین ایشان سرانجام جهان را «عدم شدن» می داند. بر خلاف دو قانون مسلّم فوق. و بر خلاف اصول عقلی که پایه همه علوم هستند.
اما بدیهی است نه آقای بوسو (همان طور که خودش هم می داند) و نه کسی دیگر، نمی تواند چنین سخنی را بگوید. پس مراد از این اعلامیه تیم پژوهشی(!) بوسو، چیست؟
مراد زمینه سازی برای سرقت اصل دیگر قرآن و مکتب اهل بیت(ع) در هستی شناسی، کیهان شناسی و فیزیک است.
لطفاً توجه فرمائید: در کتاب تبیین جهان و انسان، از آغاز عمر جهان تا کنون وقوع ۶ بیگ بنگ، کاملاً توضیح داده شده که کهکشان های موجود محصول آخرین بیگ بنگ هستند.که ۱۳،۷ میلیارد سال پیش رخ داده است.
و نیز به شرح رفته است که فاصله هر بیگ بنگ با بیگ بنگ بعدی ۱۸،۲ میلیارد سال است و یا به عبارت دقیق تر: فاصله هر بیگ بنگ با بیگ بنگ بعدی ۱۸/۲۵۰/۰۰۰/۰۰۰ سال است. و اینک ۱۳/۷۸۶/۵۰۰/۰۰۰ سال از آخرین بیگ بنگ می گذرد و تا بیگ بنگ بعدی که رخ خواهد داد ۴/۲۶۵/۵۰۰/۰۰۰سال می ماند.
اکنون به سخن آقای بوسو توجه کنید: می گوید ۱۳،۷ میلیارد بر عمر جهان (یعنی کهکشان های کنونی)
می گذرد. و می گوید بقیه عمر جهان ۳،۷ میلیارد سال است. بنابر این عمر کهکشان های کنونی تا پایان شان چنینمیشود: ۱۷،۴=۳،۷+۱۳،۷
یعنی تنها یک میلیارد با آن چه من اعلام کرده ام فرق دارد. و همگان می دانند که چنین رقم های کوچک در مباحثات و پژوهش های کیهان شناسی شبیه هیچ است. و این رقم هیچ را به خاطر پوشش، به جای گذاشته اند.
جنگ زرگری: سپس در متن خبر، آمده است که دانشمندانی از استرالیا به این سخن آقای بوسو خرده گرفته اند.
اما این رویه غربیان است در سرقت علوم؛ ابتدا موضوع را در بستری از بگو، مگو، مطرح می کنند تا پس از گذشت زمانی بگویند: این مطلب از یافته های خودمان است که در طی مدتی مثلاً به تکامل(!) رسیده است. حتی گاهی طرفین این گفتگوها اساساً توجه ندارند که بازیچه شده اند و دارند جاده را برای یک غرض غیر انسانی صاف می کنند.
در اصطلاح ما ایرانیان، نام این گونه «بگو، مگو» ها، جنگ زرگری است.
دانشمندان جهان! اندیشمندان! در انتظار روزی باشید که اصول دیگر قرآن و اهل بیت را به یغما ببرند. از قبیل:
۱- آنان در گودال یک مسئله بس بزرگ مانده اند، در یک بن بست خفه کننده گیر کرده اند که عبارت است از یک پرسش بزرگ که چشم اندیشه آنان را خیره کرده و عقل شان را سر گردان کرده است. پرسش بزرگی که باعث شد بزرگان دانش هستی شناسی دچار اختلال حواس شوند. من نمی گویم چه کسانی در برابر این پرسش دیوانه شده اند؛شما خود بروید و پایان زندگی این بزرگان نام آور را مطالعه کنید.
این پرسش عبارت است از: بدیهی است بیگ بنگ در «عدم» رخ نداده، لابد در یک «چیز موجود» رخ داده است. پس جهان، پیش از بیگ بنگ هم بوده است، و آن چیز پیشین چه بوده است؟
شرح مشروح پاسخ این سؤال بزرگ را در «کتاب تبیین جهان و انسان» از قرآن و مکتب اهل بیت(ع) آورده ام. به طوری که پس از این هیچ دانشمند هستی شناس و کیهان شناس دیوانه نخواهد شد.این خدمتی است که درباره این آقایان کرده ام که متأسفانه برخی از آنان صداقت را فدای سلطه کابالیسم تاریخی می کنند و فدای سلطه قدرت سیاسی و اقتصادی نظام شیطان پرستی، می کنند.
کیهان شناسان سه گروه هستند:
۱- آنان که غیر از یاد گرفتن طوطی گونه،و ردیف کردن گفته های دیگران، توانی ندارند.
۲- آنان که به مسائل این علم تا حدودی اندیشمندانه و باصطلاح مجتهدانه می نگرند و می توان به آنان دانشمند واقعی گفت.
۳- آنان که کیهان شناسی شان به «هستی شناسی» منجر می شود و در افق بلند فلسفی قرار می گیرند. فلسفه ای که زائیده علم است (نه فلسفه ای که چشمش را بر علوم ببندد و در مقام ادعا علوم از آن زائیده شود) مانند نیوتن، اینشتین، ژرژگاموف و… وقتی که علم به این افق رسید اوج اعلای علم است.
اما متاسفانه هر کس به این افق رسیده دچار حیرت و سر گیجه عجیب، شده و سرانجامش اختلال حواس و گاهی جنون، بوده است.
ژرژگاموف خودش را با کلمه «بی نهایت» دلخوش می کرد حتی نام کتابش نیز (یک، دو، سه بی نهایت) حاکی از این «خود سرگرم کردن» است. اما در درونش بخوبی می دانست این جهان و هر چه در آن است هرگز نمی تواند بی نهایت باشد زیرا «شیئ زمانمند و مکانمند» نمی تواند بی نهایت باشد.
اصولی که من از قرآن و مکتب اهل بیت(ع) استخراج و استنتاج کرده ام، راه را باز کرده و این گونه دانشمندان را از حیرت و سر گیجه رها می کند. و با جدّ تمام تکرار می کنم: از این پس کسی از اینان دچار اختلال حواس یا جنون، نخواهد شد.
اما چرا سرقت!؟! اگر همه اصول باقی مانده را نیز سرقت کنند و با کلی گوئی هائی مانند «استانداردهای کیهان شناسی» بر عمل زشت شان پوشش بگذارند، بالاخره در جائی گیر خواهند کرد که مطلوب سلطه کابالیسم نیست و آن عبارت است از «اصل پیدایش جهان». به هر حال و به هر صورت؛ ماده اولیه جهان چگونه به وجود آمده؟ کابالیست ها و جریان کابالیسم که از آغاز پیدایش انسان، با خدا جنگیده اند، از حلّ و پاسخ این پرسش بس بزرگ، خوششان نمی آید. زیرا پذیرش پاسخ این پرسش است که گلوی کابالیسم را فشار داده و آن را به دیار عدم می فرستد.
بلی: دانشمندان و اندیشمندان باید در انتظار سرقت اصول دیگرمذکور، باشند.
مرتضی رضوی
۲۴/۷/۱۳۸۹
منبع : سایت ارزشمند:
بینش نوwww.binesheno.com