علم و دین با هم در تضاد هستند! برای مثال علم پیدایش جهان رو از لحظه بیگ بنگ میدونه؛ اما دین آفرینش الهی رو قبول داره؛ و علم تکامل انسان از میمونها رو تایید میکنه؛ و دین اجداد انسان رو آدم و حوا میدونه؛ و علم خدا رو قبول نمیکنه ولی دین خدا رو تایید میکنه ، به کدام یک ( دین یا علم ) باید اعتماد کنیم و قبولش داشته باشیم؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): حکم قطعی – آن هم بدون هیچ دلیل عقلی و علمی – ندهید، بلکه ابتدا باید اثبات شود که علم و دین در تضاد هستند، سپس پرسیده شود که «حالا کدام را انتخاب نماییم؟!»؛ آیا اگر بیگبنگی باشد، یعنی آفرینش آن الهی نیست؟! به کدام دلیل عقلی یا علمی؟!
●- تضاد و رویایی بین علم حقیقی و واقعی، و دین حق وجود ندارد؛ بلکه اشکال اولاً در برخورد شعاری با دو مقولهی مهم “علم و دین” میباشد و ثانیاً خلط مباحث گوناگون در ذهن؛ و ثانیاً قطعی و حتمی فرض نمودن “نظریاتی” که هنوز به ثبت علمی نرسیدهاند؛ و بدتر از همه، “تبیعت” از ظنّ، گمان و نظریه میباشد که هیچ گاه جای علم را نمیگیرند! لذا فرمود از ظن و گمان و نظریه، تبعیت نکن، نه این که “نظریه” نداشته باش و سپس راجع به آن تحقیق نکن که آیا علمی و عقلی هست یا خیر؟! بلکه فرموده مطالعات علمی بکن، تحقیق کن، تا به اثبات برسد، اما قبل از اثبات علمی، تبعیت نکن!
●- آیا هیچ دقت نمودهاید که نظام سلطه، به جای طرح نظریه و دعوت دانشمندان و صاحبنظران، همگان را به “تبعیت” از آن نظریه دعوت و حتی اجبار میکند و میگوید: «اگر قرار باشد که این نظریه رد شود، باز هم ما هستیم که حق داریم رد کنیم، نه شما! لذا شما از همین تبعیت کنید، تا روزی که ما به شما اعلام نماییم که این نظریه رد شد و نظریهی دیگری جایگزین شده است، پس آن را رها کنید و از این تبعیت نمایید»!
این دیکتاتوری، در القای نظریات، باورها و اعتقادها، جدید نیست، بلکه حتی فرعون، به تبع اسلاف و گذشتگان دورش، همین روش را دنبال میکرد؛ لذا وقتی ساحران با دیدن معجزهی الهی ایمان آوردند، او بر نتافت و گفت: «بدون اجازهی من ایمان آوردید، پس شما را شکنجه داده و میکشم»! مانند امروز که اگر معتقد به کفر، الحاد، شرک، فرویدیسم، داورینسیم، لیبرالیسم، فمینیسم و ایسمهای القایی نباشید، شما را مرتجع، وحشی و حتی تروریست میخوانند و در دولتها و مجامع بین المللی، حکم به تحریم و قتل شما را صادر میکنند!
« قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَذَا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَهِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ * لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ» (الأعراف، ۱۲۴)
ترجمه: فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتماً این نیرنگ و توطئهای است که در این شهر (و دیار) چیدهاید، تا اهلش را از آن بیرون کنید؛ ولی بزودی خواهید دانست! * سوگند میخورم که دستها و پاهای شما را بطور مخالف [= دست راست با پای چپ، یا دست چپ با پای راست] قطع میکنم؛ سپس همگی را به دار میآویزم!
●- «علم چیست و دین کدام است» که با هم تضاد داشته باشند؟! آیا “علم” فقط علوم طبیعی میباشد و آیا این “اسمها و ایسمها”، دین نیستند؟! چنان که انبیای الهی، چون حضرات ابراهیم و یوسف علیهما السلام، به مردم میگفتند: «آن چه میپرستید، فقط “اسم و ایسم” است و تعاریف و وصفتان از آنها، هیچ حقیقت و واقعیتی ندارد»؛ اینها این معرفت، علم نیست؟!
« مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»
ترجمه: [یوسف به هم صحبتیهایش گفت]: این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسمّا) که شما و پدرانتان نامیدهاید، نیستند؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند!
اگر علم حقیقی و واقعی، با دین حقیقی منافات یا تضاد داشته باشد، پس چرا این همه در قرآن مجید تصریح شده که در علوم طبیعی، چون خلقت زمین و آسمانها، پیدایش شب و روز، خلقت حیوان، رفعت آسمان و … تحقیق کنید؟ مگر تحقیق در این موارد، مستلزم علوم طبیعی و تجربی نمیباشد؟ و چرا فرمود که چنین دعا کن: « رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا – پروردگارا! علم مرا زیاد کن / طه، ۱۱۴»
پیدایش جهان:
علم طبیعی و تجربی، فقط دربارهی “پیدایش جهان ماده” تحقیق میکند و سخن میگوید، نه کلّ عالم هستی؛ حال خواه محقق آن یک موحد، مؤمن و مسلمان باشد، و یا یک کافر و ملحد! تفاوتشان این است که مؤمن میگوید: «هستی فقط ماده نیست» و کافر و ملحد میگوید: «جز ماده چیزی نیست»!
بنابراین این که زود میخواهند از یک کشف علمی، نتیجهی فلسفی، کلامی و اعتقادی، آن هم علیه خدا و در جهت انکار او بگیرند، فقط یک حقهبازی و تاکتیک تبلیغاتی در جنگ نرم است.
مسلمانان باید با برخورداری از علوم وحیانی پیشتاز میشدند و شما نیز میتوانید و باید در چگونگی پیدایش جهان مادی، تفکر و تحقیق نمایید و اگر مسلمانان تحقیقات علمی ننمایید، به آموزهها و دستورات قرآن کریم عمل ننمودهاند!
حال فرض کنید که “نظریه بیگ بنگ”، از حد نظریه گذشت و به اثبات علمی رسید و معلوم شد که یک مادهی اولیهای بوده و سپس منفجر شده و این جهان ماده به وجود آمده است. حال کجای این علم، مدعی میشود که پس خدای خالقی وجود ندارد و یا ثابت میکند که آن ماده ازلی بوده، یا از هیچ به وجود آمده و یا تصادف آن قانونمند و علمی نبوده، و آن نیز تصادفی رخ داده است؟! آیا وجود یک پدیدهی علمی، وجود پدیدآورنده، سازنده، به نظم علمی درآورندهی آن را نفی میکند و یا آن که اثبات مینماید؟!
●- بنابراین، کشفیات علمی در عرصهی علوم طبیعی و علوم تجربی، هیچ ربطی به انکار خدا ندارد، مگر این که پس از ارجاع علم کشف شده به عقل، احکام خداشناسی از سوی عقل صادر میگردد؛ حال خواه صاحب آن عقل، حکم عقلش را بپذیرد و قلبش ایمان بیاورد، و خواه نپذیرد و هم چنان انکار نماید، چنان که میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا – ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و پذیرا گردد، یا ناسپاس [شود و حق را بپوشاند = کفر ورزد] / الأنسان، ۳».
بنابراین، نظریه “بیگ بنگ”، در خصوص انفجار ماده است، نه پیدایش ماده! و وجود ماده، به حکم عقل، اثبات کنندهی خالق آن است.
نسل انسان:
در این که در دنیا، روند تکامل وجود دارد که شک و اختلافی نیست! نظریه نمیخواهد، بلکه با چشم میبینیم که نطفه به جنین، و بذر به گیاه و ثمرهاش مبدل شده و نوزاد رشد یافته و بزرگ میشود؛ چنان که فرمود: «من همه شما را از خاک آفریم»! اما این دلیل نمیشود که به خاطر شباهت، «نسل انسان حتماً از میمون باشد و نسل میمون نیز معلوم نباشد که از چیست»؟!
این یک نظریهاست که دانشمندی به نام “داروین”، آن را مطرح نمود و از دیگران و آیندگان خواست که در مورد درست یا غلط بودن آن تحقیق کنند. نه خودش به لحاظ علمی اثبات کرد و نه تا کنون در علوم طبیعی و تجربی، به عنوان “علم” به اثبات قطعی رسیده است و همچنان یک نظریهی قابل مطالعه و بررسی میباشد! پس چرا “تبعیت” از این نظریه را القا و به آن اجبار میکنند؟! چرا حکم قطعی میدهند که “علم” آن را پذیرفته است؟!
●- در حالی که دانشمندان جهان با براهینی از علم آمار، اثبات کردهاند که از نسل این آدم فعلی، نمیتواند بیش از ۱۲ تا ۱۴ هزار سال گذشته باشد [که موافق با تاریخ انبیا تا حضرت آدم میباشد]؛ اسکلتهای صدهزار ساله پیدا میشود و بیان نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام اثبات میشود که از ایشان پرسیدند: «قبل از آدم چه بوده است؟! فرمودند: «آدم، و پیش از آن گروه نیز آدم و …»! یعنی هم موجودات شبیه به میمون بسیار بودهاند و هم شبیه به آدم؛ اما دلیل علمی وجود ندارد، که هر کدام، در رشد تکاملی دیگری آمده باشند و ناگهان یک جهش رخ داده باشد!
اما، ما علم دیگری داریم که مبتنی بر عقل است، و آن نیز علم خداشناسی، نبوت و وحی میباشد؛ چون به لحاظ عقلی به ما اثبات شد، پس خبری که با وحی داده شده را میپذیریم.
قبول دین:
چه کسی در این عالم، دین ندارد که گفته شود: «علم دین را قبول نمیکند»؟! حتی کفار نیز دین دارند؛ فرمود به کفار بگو: « لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ – دین شما برای خودتان، دین من برای خودم / الکافرون، ۶».
دین یعنی: جهانبینی (نوع نگرش به عالم هستی)، اعقتادات مبتنی بر آن و قوانین و احکام منطبق بر آن»؛ پس همگان دین دارند؛ از بت پرستی گرفته تا طاغوت و قدرت پرستی، تا ماده پرستی، تا شهوتپرستی، حتی اومانیسم و فردپرستی و اولوهیت قائل شدن برای هوای نفس … و ایسمهای دیروزی و امروزی، همه نوعی “دین” هستند؛ تعریف خود را از جهان هستی و انسان دارند و حقوق خود را منطبق بر آن، تدوین و وضع مینماند؛ و البته اسلام دین خداست برای نوع بشر.
اگر مقصود از علم، همان علوم طبیعی و تجربی میباشد، در حوزهی معارف عقلی چه کاره است و چه توانی دارد که خدا را رد و یا حتی اثبات نماید؟! این “رد یا قبول” کار عقل است؛ و البته عقل نه تنهاهیچ گاه وجود خالق حیّ، عظیم، علیم، حکیم و قادر را رد، تکذیب و انکار نمینماید؛ بلکه به روشنی اثبات مینماید و تصدیق میکند.
اگر دانشمندی با کشف چگونگی پیدایش ماده اولیه، خواست اثبات کند که خدایی هست، باید دلیل عقلی بیاورد، و اگر دانشمندی با همین کشف، خواست وجود خالق و خدا را رد و انکار نماید، باز هم باید دلیل عقلی بیاورد.
بنابراین، این که «علم دین را قبول ندارد» نیز یک گزارهی غیر علمی، غیر عقلی، غیر منطقی و فقط شعاری میباشد که در ضد تبلیغ علیه دین خدا، فرافکنی میشود! آیا این علمی که به قول آنها دین را قبول ندارد، ادیان آنها و ایسمها را نیز قبول ندارد، یا فقط دین خدا [اسلام] را قبول ندارد؟!
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی .
پرسش:
علم و دین با هم در تضاد هستند، مثل نظریهی “بیگ بنگ”، یا نسل انسان از میمون، یا قبول نکردن وجود خدا در علم! حال کدام را انتخاب کنیم؟!
پاسخ: http://www.x-shobhe.com/shobhe/9791.html