یکشنبه , 26 مرداد 1404
آخرین مطالب
خانه » آيين بندگى و نيايش (ترجمه ى عدة الداعى – شيخ احمد بن فهد حلى ) قسمت سوّم

آيين بندگى و نيايش (ترجمه ى عدة الداعى – شيخ احمد بن فهد حلى ) قسمت سوّم

تلفظ غلط در دعا (1)
از آنچه گفته شد مى توان اينگونه نتيجه گرفت كه در روايات (2) آمده است خداوند متعال دعايى را كه غلط تلفظ گردد، قبول نمى كند، اين بدين معناست كه آن را به شكل درستش مى پذيرد. توضيح مطلب اينكه: از امام جواد – عليه السلام – روايت شده است كه فرمود:
21 – مَا اسْتَوَى رَجُلَانِ فِي حَسَبٍ‏ وَ دِينٍ قَطُّ إِلَّا كَانَ أَفْضَلُهُمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آدَبَهُمَا قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ عَلِمْتُ فَضْلَهُ عِنْدَ النَّاسِ فِي النَّادِي‏ وَ الْمَجَالِسِ فَمَا فَضْلُهُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ ع بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كَمَا أُنْزِلَ وَ دُعَائِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَيْثُ لَا يَلْحَنُ‏ وَ ذَلِكَ أَنَّ الدُّعَاءَ الْمَلْحُونَ لَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
يعنى: اگر دو نفر در ديانت و مفاخر اباء و اجدادى برابر باشند، آن يك كه ادبش بيشتر است، نزد خداوند متعال برتر و با فضيلت تر است. رواى گويد پرسيدم: فدايت شوم! برترى فرد مودب نزد مردم و در مجالس معلوم مى باشد، اما نزد خداوند عزوجل چگونه است؟ فرمود: فضيلتش به اين است كه قرآن را همانگونه كه نازل شده قرائت مى كند و در دعا كردن از غلط گوئى پرهيز دارد؛ چون دعاى غلط به سوى خداوند متعال بالا نمى رود، شبيه همين مضمون، سخن امام صادق عليه السلام است كه فرمود:
22- نَحْنُ قَوْمٌ فُصَحَاءُ إِذَا رَوَيْتُمْ عَنَّا فَأَعْرِبُوهَا
يعنى: ما قومى فصيح و خوش سخن هستيم، هرگاه از ما سخنى را نقل مى كنيد، درست نقل كنيد.
همينجا اشكال مى شود كه اگر مواد اين دو حديث همان معناى ظاهرشان باشد، ما در واقع خلاف آن را مشاهده مى كنيم، چون چه بسا افرادى كه دعايشان از نظر ادبى غلط است، اما مستجاب مى شود و چه بسا انسانهاى پاك و اهل تقوا و پرهيزكار از گناه را مى بينيم كه اميد اجابت دعايشان مى رود، ولى اصلا چيزى از ادبيات (فعل، فاعل، مفعول و…) نمى دانند.
علاوه براين، اگرخداوند متعال به چنين دعائى توجه نمى كند، پس چه فايده اى دارد كه انسان را مامور به دعا كردن نموده بنابر اين، بايد بگوئيم تنها اديبان زبردست مامور به دعا هستند، حتى آنان نيز از اشتباه و غلط در امان نيستند، زيراچه بساهنگام دعا، غرق در ذكر وتوجه به ذات اقدس ‍ الهى باشند كه در آن حالت، از توجه به قواعد ادبى غافل بمانند.(3)
ولى ما يقين به بطلان تمامى اين سخنان داريم، زيرا هم بالعيان خلاف آن را مشاهده مى كنيم و هم ائمه اطهارعليهم السلام برضدّ اين پندارها فرمان داده اند.
اهل بيت عليه السلام در آداب و شروط دعا، امور زيادى را ذكر كرده اند كه ان شاء الله تعالى خواهد آمد. اما از رعايت نكات ادبى و دستورى، هيچ سخنى به ميان نياورده اند. بنابراين معناى آن دو حديثى كه در اين رابطه از امام جواد و امام صادق عليهماالسلام در آداب و شروط دعا، امور زيادى را ذكر كرده اند كه ان شاء الله تعالى خواهد آمد. اما از رعايت نكات ادبى و دستورى، هيچ سخنى به ميان نياورده اند. بنابر اين معناى آن دو حديثى كه در اين رابطه از امام جواد و امام صادق عليهما السلام نقل شد، چه مى باشد؟
در حل اين شبهه سخنانى گفته شده:
بعضى گفته اند: منظور، دعاى انسان عليه خود است؛ چون هنگام گرفتارى و پريشانى، ناراحت شده، خودش را نفرين مى كند، اين دعاغلط است وخداوند متعال آنرا نپذيرفته، مستجابش نمى كند، دليل بر اين مطلب، آيه شريفه يازدهم از سوره مباركه يونس است كه ذكرش گذشت، اينان آيه را اينگونه تفسير كرده اند كه: اگر همان مقدار كه خداوندمتعال در برآوردن دعاى خير مردم عجله مى كند،در بر آوردن دعاهاى شر نظير: خدا مرا از ميان شما بردارد و… عجله مى كرد، مرگشان بزودى فرا مى رسيد، ولى پروردگار منان، چنين كارى نمى كند بلكه به اينان مهلت مى دهد تا توبه كنند و از كردارشان پشيمان گردند.
برخى ديگر گفته اند: منظور از دعاى غلط، نفرين پدر بر فرزند است؛ چون پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و سلم از خداوند متعال خواست كه نفرين انسان در حق دوست و محبوبش را مستجاب نكند.
و عده اى نيز گفته اند: منظور دعايى است كه داراى شرايط نباشد.
اما هيچ يك از اين سخنان درست نيست، زيرا ابتداى كلام امام صادق عليه السلام كه فرمود: ما قومى فصيح و خوش سخن هستيم اشاره به رعايت كردن قواعد ادبى است؛ چون مراعات نمودن اين قواعد، از شرايط فصاحت است.
سخن حق آن است كه منظور اين دو روايت يك چيز نيست، بلكه هر يك معناى خاصى دارند. اما روايت اول كه فرمود: دعاى غلط به سوى خداوند متعال بالا نمى رود، يعنى ذات اقدس الهى، مطابق مقصود گوينده، پاداش عطا مى نمايد. براى اين تفسير دو دليل داريم:
دليل اول اينكه: افرادى، زيارت امام معصوم عليه السلام را اينگونه قرائت مى كنند:

اشهد انك قَتَلتَ و ظَلَمتَ و غَصبت (به صورت فعل معلوم).
يعنى: نعوذ بالله شهادت مى دهم كه تو كشتى و ظلم كردى و غصب نمودى!!.
و حال آنكه صحيح اين است كه بگويد:

يعنى: نعوذ بالله شهادت مى دهم كه تو كشتى و ظلم كردى و غصب نمودى!!.
و حال آنكه صحيح اين است كه بگويد:

 

اشهد انك قُتِلتَ و ظُلِمتَ و غُصِبت (به صورت فعل مجهول).
يعنى: شهادت مى دهم كه تو كشته شدى و مظلوم بودى و حقت غصب گرديد.
اگر بخواهيم همين ظاهر لفظ را نظر كنيم و به موجب آن، حكم نماييم، بايد بگوئيم كه اين فرد كافر شده و حال آنكه احدى اين چنين حكم نمى كند. بنابر اين، پاداش دعا مطابق ظاهر لفظ نمى باشد، بلكه مطابق مقصود گويند خواهد بود.
دليل دوم اينكه: اگر كسى سخن زشتى به ديگرى بگويد به طورى كه اين سخن در عرف و زبان ديگران، دلالت بر نسبت نارواى جنسى كند، اما در عرف و زبان گوينده، چنين نباشد، در اينجا هيچ فقهى نمى گويد كه بايد بر گوينده حد (4) جارى گردد. بنابر اين، دانسته مى شود كه رعايت امور ادبى، در اجابت و ثواب دادن بر دعا شرط نيست بلكه فقط موجب فضيلت و برترى آن مى شود.
پس منظور امام جواد عليه السلام – مدح و ستايش فردى است كه در دعا اصول ادبى را مراعات مى كند. و اما فضيلت و برترى سخنى كه واضح و روشن است و به وضوح دلالت بر معناى گوينده دارد، بر سخنى كه اين چنين نيست و نياز به تاويل و توجيه دارد، بر كسى پوشيده نيست.
مضافا به اينكه: دعاى موافق با قواعد ادبى، فصاحت دارد و دعا خصوصا اگر منقول از معصومين – عليهم السلام – باشد، بايد فصيح ادا گردد تا دلالت بر فضايل آن بزرگواران كند.
به علاوه، اگر سخن درست ادا شود و از غلط پرهيز گردد، طبع انسان به سويش كشيده مى شود و در غير اين صورت، موجب تنفر مى گردد كه قضايايى هم در اين رابطه شده است:

يعنى: شهادت مى دهم كه تو كشته شدى و مظلوم بودى و حقت غصب گرديد.
اگر بخواهيم همين ظاهر لفظ را نظر كنيم و به موجب آن، حكم نماييم، بايد بگوئيم كه اين فرد كافر شده و حال آنكه احدى اين چنين حكم نمى كند. بنابر اين، پاداش دعا مطابق ظاهر لفظ نمى باشد، بلكه مطابق مقصود گويند خواهد بود.
دليل دوم اينكه: اگر كسى سخن زشتى به ديگرى بگويد به طورى كه اين سخن در عرف و زبان ديگران، دلالت بر نسبت نارواى جنسى كند، اما در عرف و زبان گوينده، چنين نباشد، در اينجا هيچ فقهى نمى گويد كه بايد بر گوينده حد (4) جارى گردد. بنابر اين، دانسته مى شود كه رعايت امور ادبى، در اجابت و ثواب دادن بر دعا شرط نيست بلكه فقط موجب فضيلت و برترى آن مى شود.
پس منظور امام جواد عليه السلام – مدح و ستايش فردى است كه در دعا اصول ادبى را مراعات مى كند. و اما فضيلت و برترى سخنى كه واضح و روشن است و به وضوح دلالت بر معناى گوينده دارد، بر سخنى كه اين چنين نيست و نياز به تاويل و توجيه دارد، بر كسى پوشيده نيست.
مضافا به اينكه: دعاى موافق با قواعد ادبى، فصاحت دارد و دعا خصوصا اگر منقول از معصومين – عليهم السلام – باشد، بايد فصيح ادا گردد تا دلالت بر فضايل آن بزرگواران كند.
به علاوه، اگر سخن درست ادا شود و از غلط پرهيز گردد، طبع انسان به سويش كشيده مى شود و در غير اين صورت، موجب تنفر مى گردد كه قضايايى هم در اين رابطه شده است:
الف – عاملش ( كه يكى از دانشمندان ادبيات عرب است) فردى را ديد كه كلامش درست نبود و غلط حرف مى زد، به او گفت: اين كيست كه سخن مى گويد و قلب مرا ناراحت كرده است؟!
ب – گويند فردى به ديگرى گفت: آيا اين لباس را مى فروشى؟
گفت: لا، عافاك الله: نه، خدا تو را ببخشد.
گفت:اگرسخن گفتن را ياد بگيرى بهتر است؛ چون بايد مى گفتى لا، و عافاك الله.(5)
ج – فردى به يكى از بزرگان كه از او سوالى كرده بود، گفت: لا، واطال الله بقاك: نه، خدا تو را باقى بدارد.
آن بزرگ گفت: جايگاهى زيباتر از اينجا براى او نديدم.
بنابر اين، همانطور كه گفتيم، معناى حديث اول اين است كه دعاى غلط به همان صورت غلطش بالا نمى رود و ملائكه به همان شكل بدان شهادت نمى دهند و به همان صورت غلط جزاء داده نمى شود، بلكه طبق مقصود و مراد گوينده به او پاداش مى دهند. شاهد ما روايتى است كه شيخ كلينى (ره) در كتاب شريف كافى از امام صادق – عليه السلام – بيان كرده كه رسول الله – صلى الله عليه وآله و سلم – فرمود:
23 – إِنَّ الرَّجُلَ الْأَعْجَمِيَ‏ مِنْ أُمَّتِي لَيَقْرَأُ الْقُرْآنَ بِعَجَمِيَّةٍ فَتَرْفَعُهُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى عَرَبِيَّتِهِ.

 

يعنى: فردى غير عرب از امت من اگر با همان زبان خودش قرآن بخواند، ملائكه آن را به صورت عربى صحيح، بالا مى برند.
گذشته از اينها، در ادعيه معصومين – عليهم السلام – الفاظى نظير: اسمها، قسمها، حاجتها و… وجود دارد كه ممكن است معانى آنها را ندانيم با اين وصف آنها را بر زبان جارى مى كنيم و حال آنكه كسى نگفته چنين دعائى مردود است. و چه بسا يك فرد عامى و بى سواد، معناى كلمه اى را از يك اديبى كه تنها به تركيبات الفاظ توجه دارد بهتر بفهمد، پس راهى باقى نمى ماند جز اينكه بگوييم: ذات اقدس الهى مطابق قصد دعا كننده جزا مى دهد. دليل ما احاديثى است كه از رسول الله – صلى الله عليه وآله و سلم – صادر شده كه فرمود:
24 – الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ.
يعنى: كارها وابسته به نيتهاست.
25 – نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه‏

يعنى: قصد و نيت مؤ من از كارش بهتر است.
اين بهترين حديث براى اثبات ماست كه ذات اقدس، الهى مطابق قصد دعا كننده پاداش عطا مى كند، چون اگر بخواهد مطابق كارش جزا بدهد، موجب بدبختى بنده خواهد شد( چون دعايى كرده كه به معناى ظاهر، به ضرر اوست).
26 – إِنَّ سِينَ بِلَالٍ عِنْدَ اللَّهِ شِينٌ.
يعنى: هرگاه بلال به جاى حرف شين، حرف سين تلفظ كند، خداوند متعال آن را به جاى حرف شين مى پذيرد.(6)
فردى نزد على – عليه السلام – آمد و عرض كرد: يا امير المومنين – عليه السلام -: فردى با بلال مشغول گفتگوست اما چون بلال قدرت تلفظ صحيح كلمات را ندارد، به همين خاطر بر وى مى خندد، حضرت فرمود:
27 – يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّمَا يُرَادُ إِعْرَابُ الْكَلَامِ وَ تَقْوِيمُهُ لِتَقْوِيمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِيبِهَا مَا يَنْفَعُ فُلَاناً إِعْرَابُهُ وَ تَقْوِيمُهُ لِكَلَامِهِ إِذَا كَانَتْ أَفْعَالُهُ مَلْحُونَةً أَقْبَحَ لَحْنٍ وَ مَا ذَا يَضُرُّ بِلَالًا لَحْنُهُ فِي كَلَامِهِ إِذَا كَانَتْ أَفْعَالُهُ مُقَوَّمَةً أَحْسَنَ تَقْوِيمٍ وَ مُهَذَّبَةً أَحْسَنَ تَهْذِيبٍ.

 يعنى: اى بنده خدا! منظور از درست ادا كردن كلام و سخن اين است كه كارها و اعمال انسان درست و پاك گردد، بنابر اين آن كس كه كردارش بد است، كلام خوب چه نفعى برايش خواهد داشت و بلال كه افعالش نيك و زيباست، لكنت زبان چه ضررى به حالش دارد؟.
از اين حديث شريف گرفته مى شود كه: همچنانكه سخن ممكن است غلط باشد، اعمال نيز احتمال خرابى دارد و خرابى اعمال مضر است نه غلط بودن لفظ و كلام.(7)
تا اينجا مربوط به روايت اول از امام جواد – عليه السلام – بود.
اما روايت دوم كه از امام صادق – عليه السلام – است. اين خبر مربوط به احكام است همچنانكه پيامبر – صلى الله عليه وآله و سلم – فرمود:
28- رَحِمَ اللَّهُ [نَضَرَ اللَّهُ‏] مَنْ سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَاوَأَدَّاهَا كَمَا سَمِعَهَا فَرُبَّ حَامِلِ­عِلْمٍ لَيْسَ بِفَقِيهٍ.

يعنى: رحمت كند خداوند كسى را كه سخن مرا بشنود، آنرا فرا بگيرد، سپس همانگونه كه شنيده نقلش كند، چه بسا كسى علمى را حمل كند ولى آن را نفهمد.
چون با تغيير لفظ روايات، احكام الهى نيز تغيير خواهد كرد، به عنوان مثال: از رسول خدا – صلى الله عليه وآله و سلم – سوال شد كه ما شتر و گاو و گوسفند را ذبح مى كنيم و بعد معلوم مى شود كه فرزندى در شكم اين حيوان بوده، آيا اين فرزند را اين مى توانيم بخوريم؟ فرمود:
29- كُلُوهُ إِنْ شِئْتُمْ- فَإِنَّ ذَكَاةَ الْجَنِينِ ذَكَاةُ [ذَكَاةَ] أُمِّهِ.

يعنى: (بعضى ذكات دوم را با ضمه خوانده اند و بعضى ديگر با فتحه (8))، در صورت اول با ضمه معنا چنين مى شود: اگر خواستيد، بخوريد؛ چون تذكيه مادر تذكيه خود جنين هم هست و او را نيز پاك مى كند.
اما در صورت دوم (با فتحه) معنا چنين خواهد شد: اگر خواستيد، بخوريد، چون تذكيه جنين مانند تذكيه مادر است.
يعنى همچنانكه ما در با ذبح، پاك و حلال مى شود، فرزند نيز بايد ذبح شود تا پاك و حلال گردد، پس اگر جنين بعد از ذبح مادر و قبل از ذبح خودش، جان داده باشد، طبق قرائت اول پاك و حلال است،ولى طبق قرائت دوم خير.
—————————————————————

1- در اصطلاح آن را دعاى ملحون يا لحن در دعا گويند.

2- ر، ك: روايات شماره 21 و 22.
3- از اينجا مقامات عاليه ائمه -عليهم السلام- آشكار مى شود كه حتى در عرفانى ترين لحظات عمرشان و در سوز گدازها و مناجاتشان با آن حالات و توجهات كامل به خداى سبحان كه از ايشان نقل شده، يك كلمه يا يك جمله اشتباه و غلط در سراسر ادعيه شان-چه كوتاه و چه بلند- نمى يابند، رجوع كنيد به دعاهايى نظير: كميل، ابى حمزه، دعاى عرفه امام حسين -عليه السلام -، صحيفه سجاديه و….
4- يكى از مقررات عاليه اسلامى اين است كه اگر فردى به ديگرى نسبت عمل جنسى بدهد (مثلا بگويد تو زنا كرده اى) و نتواند نزد قاضى اين نسبت را ثابت كند، در اينجا قاضى حكم مى كند كه بر گوينده حد قذف جارى كنند، يعنى هشتاد ضربه تازيانه بزنند.
5- در صورت اول ممكن است تو هم شود كه لا بر سر فعل عافا در آمده و گويند، مخاطب خود را نفرين كرده است، چون معنايش مى شود: خدا تو را نبخشد، و خلاف صورت دوم كه لا خودش جمله مستقلى است در جواب مخاطب و جمله و عافاك الله جمله مستقل ديگر كه دعاست و عطف بر جمله قبلى مى شود.
و همچنين است: او اطال الله بقاك در ماجراى بعدى.
6- نقل است كه بلال موذن پيامبر -صلى الله عليه و آله و سلم- قدرت تلفظ حرف شين را نداشت فلذا در اذان به جاى اشهد مى گفت: اسهد.
7- ناگفته نماند كه در برخى موارد آموختن تلفظ صحيح كلمات (جهت رعايت حركات و مخارج حروف) واجب است مانند نماز كه در اين زمينه بايد به فقه رجوع شود.
8-كه منصوب به نزع خافض باشد، يعنى در اصل چنين بوده: … كَذَكَاۀ اُمِّهِ.

فوائد دعا

گفته شد كه خداوند حكيم بر خلاف مقتضاى حكمت، عمل نمى كند و وسايلى نظير دعا نيز نمى توانند حكمتش را تغيير بدهند، بااين دو مقدمه، ممكن است كسى گمان كندكه آنچه بنده ازخدا طلب مى كند از دو حال خارج نيست:
– يا مصلحتى ندارد كه خداوند آن را انجام نخواهد داد.
– يا مصلحت دارد كه حتما انجام خواهد داد اگر چه بنده آن را تقاضا نكند.
پس دعا در اين ميان چه نقشى دارد؟
در پاسخ بايد گفت كه تاثير دعا بسيار است: منجمله:
الف – ممكن است آنچه مصلحت گرديده و ذات اقدس الهى آن را انجام خواهد داد، بعد از دعا مصلحت شده باشد، يعنى اگر بنده آن را طلب كند، فعلش مصلحت خواهد داشت در غير اين صورت خير، پس تا نخواهى انجام نخواهد شد. به همين معنا اشاره دارد سخن امام صادق – عليه السلام – به ميسر بن عبد العزيز.
30 – يَا مُيَسِّرُ ادْعُ اللَّهَ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَلَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَاسْأَلِ تُعْطَ يَامُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ يُقْرَعُ‏ بَابٌ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ.

يعنى: اى ميسر! خدا را بخوان و نگو فرمان حق صادر شده (و طلب، فايده اى ندارد)؛ چون نزد خداوند متعال، درجه و منزلتى هست كه انسان بدون درخواست، به آن نمى رسد. اگر بنده دهانش را ببندد و از او چيزى نخواهد، هيچ به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو بدهد. اى ميسر! هيچ در كوبيده شده اى نيست مگر آنكه بزودى باز خواهد شد.
عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ  نيز از آن حضرت روايت كرده كه فرمود :
31 – مَنْ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ افْتَقَرَ.

يعنى: كسى كه از فضل و عنايت ويژه حق، درخواست نكند فقير مى ماند.
و از على – عليه السلام – روايت شده است كه فرمود :
32- مَا كَانَ اللَّهُ لِيَفْتَحَ بَابَ الدُّعَاءِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ [عَلَيْهِ‏] بَابَ الْإِجَابَةِ.

يعنى: مبادا بپندارى كه خداوند متعال، در دعا را گشوده ولى در اجابت را بسته است.
و نيز فرمود:
33 – مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ لَمْ يُحْرَمِ الْإِجَابَةَ.

يعنى: اگر خداوند سبحان به كسى توفيق دعا بدهد،اورا ازاجابت محروم نخواهد ساخت.
ب – دعا خودش ذاتا عبادت است و مطلوب حق مى باشد كه بندگان از اين طريق، خشوع و فقر خود را ابراز مى دارند چنانچه فرمود:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون‏.(1)
يعنى: جنها و انسانها را خلق نكردم مگر اينكه بنده من باشند (يعنى كمال اين دو موجود در اين است كه بندگی مرا بكنند).
عبادت در لغت به معناى ذلت است و در اصطلاح، بهترين و زيباترين مظهر تذلل و خشوع در برابر معبود مى باشد. پيامبر اكرم – صلى الله عليه وآله و سلم – فرمود:
الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة(2)

يعنى: دعا جان و مغز عبادت است.
از جمله مواعظه خداوند متعال به حضرت عيسى – عليه السلام – اين است كه فرمود:
يَا عِيسَى أَذِلَّ لِي قَلْبَكَ وَ أَكْثِرْ ذِكْرِي فِي الْخَلَوَاتِ وَ اعْلَمْ أَنَّ سُرُورِي أَنْ تُبَصْبِصَ(3) إِلَيَّ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ حَيّاً وَ لَا تَكُنْ مَيِّتاً .(4)
يعنى: اى عيسى قلبت را در برابر من خوار و ذليل كن و مرا در خلوتها زياد به ياد بياور و بدان كه خوشحالى من در اين است كه با بيم و اميد به سوى من بيايى اما مبادا با قلبى مرده چنين كنى، بلكه بايد قلبت زنده و با نشاط باشد.
ج – روايت شده كه:
34 – دعاء المومن يضاف الى عمله و يثاب عليه فى الاخره كما يثاب على عمله.
يعنى: دعاى مومن موجب اضافه شدن اعمال نيك و پاداش بردن در قيامت مى شود، همچنانكه به ساير كارهاى حسنه اش ثواب و پاداش ‍ مى دهند.
د – مى دانيم كه اگر دعا مطابق مصلحت باشد و مصلحت هم در تعجيل، حتما تعجيل خواهد شد، و اگر مصلحت در تاخير باشد، اجابت، تاخير مى شود .
در اين صورت، فايده دعا اين است كه هم حاجتش انجام مى پذيرد و هم براى صبرش، ثواب مى برد. اما اگر اصلا مصلحت نداشته باشد، بلكه داراى مفسده باشد، در اين حال، خود دعا كردنش ثواب دارد و حتى ممكن است موجب دفع ناگواريها از او بشود. دليل ما روايت ابو سعيد خدرى از پيامبر اكرم – صلى الله عليه و آله و سلم – است كه فرمود:
35 – مَا مِنْ مُؤْمِنٍ دَعَا اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى دَعْوَةً لَيْسَ فِيهَا قَطِيعَةُ رَحِمٍ وَ لَا إِثْمٌ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِهَا إِحْدَى [أَحَدَ] خِصَالٍ ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ دَعْوَتَهُ وَ إِمَّا أَنْ يُؤَخِّرَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ يَدْفَعَ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَنْ نُكْثِرُ- قَالَ اللَّهُ [أكثروا] أَكْثَرُ.وَ فِي رِوَايَةِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَكْثَرُ وَ أَطْيَبُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

يعنى: اگر مومنى خدا سبحان را بخواند و از او اختلاف خانوادگى يا كار گناه را طلب نكند، خداوند متعال يكى از سه خصلت زير را به او عطا خواهد فرمود:
– يا در بر آوردن دعايش تعجيل مى كند.
– يا بر آوردن را به تاخير مى اندازد.
– و يا يك بدى به ميزان آنچه طلب كرده را از او دفع مى نمايد.
اصحاب گفتند: يا رسول الله پس دعايمان را زياد كنيم.
فرمود : خدا بيشتر اجابت مى كند و در روايت انس ابن مالك آمده كه حضرت سه مرتبه فرمود : خدا بيشتر اجابت مى كند.
و نيز از امير المؤ منين – عليه السلام – نقل است كه فرمود:
36 -رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنِ الْعَبْدِإِجَابَةُ الدُّعَاءِلِيَكُونَ أَعْظَمَ لِأَجْرِالسَّائِلِ وَأَجْزَلَ لِعَطَاءِالْآمِلِ. يعنى: گاهى اوقات خداوند متعال اجابت دعا را به تاخير مى اندازد تا هم اجر عظيمترى بدهد و هم عطاى بيشترى ببخشد.
ه – گاهى اوقات،تاخير اجابت به خاطر مقام و منزلت رفيع بنده نزد خداوند متعال است، چون شنيدن صداى بنده اش را دوست دارد. در اين رابطه جابر بن عبد الله انصارى از پيامبر اكرم – صلى الله عليه و آله و سلم – روايت كرده كه فرمود:
37 – إِنَّ الْعَبْدَ لَيَدْعُو اللَّهَ وَ هُوَ يُحِبُّهُ فَيَقُولُ لِجَبْرَئِيلَ اقْضِ لِعَبْدِي هَذَاحَاجَتَهُ وَ أَخِّرْهَا فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ لَاأَزَالَ أَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ يُبْغِضُهُ- فَيَقُولُ يَا جَبْرَئِيلُ اقْضِ لِعَبْدِي هَذَا حَاجَتَهُ وَ عَجِّلْهَا فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ.

يعنى: اگر بنده اى كه محبوب خداست دعا كند، ذات اقدس اله به جبرئيل مى گويد حاجت بنده ام را بدهيد ولى آن را به تاخير بيندازید، چون من دوست دارم هميشه صدايش را بشنوم . و اگر بنده مغضوب حق دعا كند خداوند متعال به جبرئيل مى گويد: اى جبرئيل! حاجت اين بنده ام را بده و در دانش عجله كن، چون من خوش ندارم صدايش را بشنوم.
———————————————————-

1- سوره ذاريات، آيه 56.

2- در حديث 57 خواهد آمد.
3- البصبصه: تحريك الكلب ذنبه طمعا او خوفا (مجمع البحرين).
4- در حديث 419 خواهد آمد.

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*