دوشنبه , 9 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » « اوتواالعلم » در آیه 49 سوره عنکبوت چه کسانی هستند؟( قسمت سوّم و پایانی)

« اوتواالعلم » در آیه 49 سوره عنکبوت چه کسانی هستند؟( قسمت سوّم و پایانی)

اشكال ها و پاسخ آن‌ها

اشكال اوّل:اشكال نخست، سخن علامه طباطبايي و مؤلّفان تفسير نمونه است كه ايشان نيز آيه را عام دانسته و ائمّه عليهم السلام را مصداق اتمّ و فرد اكمل خوانده اند ( الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۳؛ تفسير نمونه: ج ۱۶، ص ۳۰۵). علامه طباطبايي در اينباره مي فرمايد:

و هذا المعني، مروي في الكافي و في بصائر الدرجات بعدّة طرق. وهو من الجري بمعني انطباق الآية علي أكمل المصاديق بدليل الرواية الآتيه.

« و منظور در همه آنها تطبيق كلى بر فرد بارز آن است، به دليل اينكه در روايت بعدى خواهيد ديدكه آيه رامنحصر درائمه ندانسته‏اند»

ايشان سپس متن روايتي را از بصائر الدرجات مي آورد كه بريد بن معاويه آن را از امام باقر عليه السلام نقل كرده وعلامه متن آنرااين چنين آورده است: قال: قلت له: «بل هو آيات بيّنات …» فقال: أنتم هم. من عسي أن يكونوا؟ علامه هيچ توضيحي نيفزوده و ظاهراً ضمير «فقال» را به امام بازگردانده و جمله «أنتم هم» را هم به صورت اخباري و نه استفهامي، دانسته اند. بر اين اساس، معنا چنين مي شود كه امام به بريد فرموده است:«شما همان ها هستید.[همان هايي كه علم به آنها داده شده است.] انتظارميرود چه كساني باشند؟».

حلّ اشكال:

پاسخ، بسيار روشن و ساده است. بريد بن معاويه چنين متني را نقل نكرده و چنين روايتي ندارد. مي توان با يك مراجعه ساده به هفده روايتي كه از بصائر الدرجات، نقل كرده ايم،اينرا متوجّه شدكه مقصودعلامه طباطبايي، روايت ابو بصير است كه بلافاصله پس از روايت بريد واقع شده است(روايت بريده،روايت اوّل باب است و روايت ابو بصير، روايت دوم كه باعث اشتباه در ديدن مي شود).

اين يك تصحيف ديداري و خطاي ساده انساني است، امّا خطاي اساسي در متن روايت و فهم اتّفاق افتاده است.

متن روايتي را كه گفتيم از آنِ ابو بصير است و نه بريد، و چنين است:«قال: انتم هم؟ قال أبي جعفر: من عسي أن يكونوا؟» كه در اين صورت، ظاهراً « قال»ي نخست، به راوي بر مي گردد و بايد آن را سؤالي خواند و امام باقر عليه السلام هم فرموده است: انتظار مي رود چه كساني باشند ؟!

حال اگر كسي ظهور اين احتمال را نپذيرد ، حداقل نمي تواند ظهور كلام را در آن معنايي بداند كه علامه طباطبايي فرموده اند .

افزون بر اين، در فقه الحديث، خانواده حديث، تأثير بسزايي در فهم روايت دارند و اگر در اين جا ما به شانزده روايت ديگر و نيز روايت هاي ديگر ابو بصير (روايت سه، نُه و سيزده. گفتني است روايت ششم مجموعه نيز مؤيّد همين برداشت، يعني سؤالي بودن عبارت«من هم»ونيز جزو سخن راوي ونه امام بودن آن است)كه يكي ازآنها بلا فاصله پس از  همين  روايت آمده است ، مراجعه كنيم ، به روشني مي فهميم كه  عبارت  «من هم» سخن ابو بصير و به صورت سؤالي است. پاسخ امام: «من عسي أن يكونوا» كه كلمه «غيرنا» را اضافه دارد،نيز استفهام انكاري امام نسبت به عدم اختصاص مفهوم آيه به ايشان وسايراهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام است؛ يعني امام با شگفتي تمام سؤال كرده و فرموده است: آيا انتظار داريد، اين آيه، شامل غيرماهم بشود؟!

در پايان مي افزاييم كه در ميان روايات بصائر الدرجات، نيز مانند روايات الكافي، چند روايت، (روايت پنجم، يازدهم، دوازدهم و هفدهم) تصريح به اختصاص دارند.

اشكال دوم

اشكال ديگري كه بايد پاسخ داده شود، آن است كه اگر مفهوم حقيقي قرآن، در سينه اهل بيت عليهم السلام باشد و در دل ديگران نباشد، دستورات قرآن به تدبّر در آن و نيز بيان بودنش براي همه مردم، چه مي شود؟

حلّ اشکال:

اين جا سخن از انحصار فهم قرآن نيست، بلكه خود حقيقت قرآن در دل ائمّه عليهم السلام است. به سخن ديگر،آن چه كه براي مردم نازل شده و بيان‌گیربخشي ازحقايق قابل فهم هستي است، به همين شكل الفاظ و معاني متناسب با آنهاست.

امّا قرآن حقيقي كه قرآن مكتوب، صورت نازله و فروكاسته آن است، بيرون از مسئله عادي لفظ و معناست، بلكه آن در دل و روح ائمّه عليهم السلام رسوخ كرده است. به طورِمسلّم آن‌ چه به صورت لفظ و مكتوب درآمده، ظاهرش حجّت وقابل فهم مردمان است و معناي ظاهر آن، مستقيم و معناي باطني آن، به طور غير مستقيم و با كمك گيري از اهل بيت عليهم السلام قابل صيد انديشه هاي پاك بشري است.

امّا گوهر و حقيقت مكتوم قرآن، اين الفاظ نيست و جز كسي كه به وحي و يا الهام و يا ارث معنوي از آن بهره برده، كسي ديگري را توان رسيدن به آن نيست. اين گوهر، راسخ در روح ائمه عليهم السلام است كه گاه فوران مي كند و جرقه اي از آن بيرون مي زند و عالمان را به تأويل قرآن مي رساند و به آن مؤمن مي كند و منكران و فتنه‌ جويان را به انكارمي كشاند و يا به طمع مي اندازد تا ازآن،نفع شخصي خودرا بجويند. بر اساس اين پاسخ،برداشت تفسير نمونه نيز بيرون از موضوع است. مؤلّفان اين تفسير، مقصود از روايات متعدّد الكافي و بصائر الدرجات را مرحله كامل علم قرآن دانسته اند و از اين رو، مانند علامه طباطبايي، عالمان و حتي مردم فهيم را دراين جا،شريك ائمّه عليهم السلام دانسته اند ( تفسير نمونه، ج ۱۶، ص ۳۰۵).

به خوبي روشن است كه اين برداشت، با سياق آيات، سازگار نيست. آيات، در مقام ردّ تهمتي است كه محتمل بود به پيامبر بزنند. تهمت اين كه قرآن،برگرفته از كتاب هاي پيشينيان و نوشته هاي ديگران است واين تهمت درزمينه اي جاي طرح داردكه قرآن را علمي، همانند ديگر علم هاي عادي بدانيم. خداوند در اين آيه، اساس شبهه رااز بين برده و فرموده : قرآن، واژه و نوشته نيست كه بتوان آنها را رونويسي كرد، بلكه مكاشفه اي وحياني است كه به كساني نازل مي شود وبه سينه افرادي راه مي يابد كه ظرفيت اخذ علم عطا شده خداوند را دارا باشند واينان همان اهل بيت عليهم السلام و در رأس آنان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هستند.

در پايان، مشخّص شد كه فضيلت دريافت حقيقت قرآن و علم به آيات الهي، تنها ويژه اهل بيت عليهم السلام است و اين،به منزله خطا ناپذيري ديگر علوم آنها و منشأ قدسي داشتن سخنان و رفتارهاي آنان است كه خود زمينه ساز عصمت و ديگر فضايل ايشان مي شود.

کتاب‌نامه

ـ البرهان في تفسير القرآن، سيّد هاشم بن سليمان بحراني (م ۱۱۰۷ق)، تحقيق:

مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، اوّل، ۱۴۱۵ ق.

ـ الدرّ المنثور في التفسير المأثور،عبدالرحمان بن أبي بكرالسيوطي(م۹۱۱ق)،بيروت: دار الفكر، اوّل، ۱۴۱۴ ق.

ـ الكافي، محمّد بن يعقوب كليني رازي (م ۳۲۹ ق)،تحقيق:علي اكبرالغفّاري،بيروت: دار صعب و دار التعارف، چهارم، ۱۴۰۱ ق.

ـ الميزان في تفسير القرآن، سيّد محمّد حسين طباطبائي (م ۱۴۰۲ق)، قم: إسماعيليان، سوم، ۱۳۹۴ ق.

ـ بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار القمّي (ابن فَرّوخ) (م ۲۹۰ق)، قم: كتاب‌خانه آية الله مرعشي، اوّل، ۱۴۰۴ق.

ـ ترجمه تفسير الميزان، موسوي همداني، قم: انتشارات جامعه مدرسين، ۱۳۷۴.

ـ ترجمه تفسير مجمع البيان، گروه مترجمان، تهران: انتشارات فراهاني،۱۳۶۰.

ـ تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تهران: دار الكتاب الإسلاميه.

ـ مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي (أمين الإسلام) (م ۵۴۸ ق)،

تحقيق: سيّد هاشم رسولي محلاّتي وسيّدفضل الله يزدي طباطبائي،بيروت: دار المعرفة، دوم، ۱۴۰۸ق.

ـ نور الثقلين، شيخ عبد عليّ بن جمعة العروسي الحويزي (م ۱۱۱۲ ق)، تحقيق: سيّد هاشم رسولي محلاّتي، قم: إسماعيليان، چهارم، ۱۴۱۲ ق.

منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9

دکتر علي راد– محمّدي نيک

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*