دوشنبه , 9 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » « اوتواالعلم » در آیه 49 سوره عنکبوت چه کسانی هستند؟( قسمت دوّم)

« اوتواالعلم » در آیه 49 سوره عنکبوت چه کسانی هستند؟( قسمت دوّم)

بررسی و تحلیل

با بررسی اقوال متعدّد مفسّران ذیل همه آیاتی که اصطلاح «اوتوا العلم» را در بر دارند، مشخّص شد که به جز اوّلین آیه (آیه 27 سوره نحل)، ششمین آیه (آیه 56 سوره روم) و احتمالاً آیه مورد بحث (آیه 41 سوره عنکبوت)، احتمال اختصاص در آن‌ها داده نشده است. و در مورد همین سه آیه نیز، تنها برخی از مفسِّران، احتمال اختصاص را مطرح کرده اند. اکنون با این پیش زمینه، به بحث از آیه اصلی، یعنی :

آیه 49 سوره عنکبوت می پردازیم:

بَلْ هُوَ ءَايَاتٌ بَيِّنَاتٌ فىِ صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَ مَا يجَْحَدُ بَِايَاتِنَا إِلَّا الظَّلِمُونَ

«بلكه اين قرآن آيات روشنى است در سينه كسانى كه به آنان معرفت و دانش عطا شده است و آيات ما را جز ستمكاران انكار نمى‏كنند.»

این پیش زمینه دست ما را در رفتن به سوی هر یک از دو احتمال اختصاص و یا عمومیت مفهوم «اوتوا العلم» باز می گذارد؛ زیرا اگر با توجه به ادلّه، قول به عموم را برگزینیم، ملحق به شش آیه از نُه آیه ای می شود که عام هستند، و اگر دلیل ها ما را به اختصاص برساند، می تواند به دو آیه دیگر ملحق شود. به اصطلاح، مورد مشابه دارد و امکان وقوع هر یک از دو احتمال، منتفی نیست. پس کار اصلی، یافتن شواهد و قرائن مقامی و لفظی آیه و بررسی دیدگاه روایات تفسیری و نیز آرای مفسّران در این باره است.

بررسي نظر مفسّران

امين الاسلام طبرسي،ابتدا گفته ی حسن بصري رامي آوردكه مقصود از«اوتوا العلم» در اين آيه، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و مؤمناني هستند كه قرآن را حفظ كرده و در آن تفكّر مي كنند و معاني آن در جان‌هايشان نقش مي بندد. طبرسي سپس به نحو «قيل» كه شايد حاكي از ضعف آن باشد گفته است: «از امام باقر و امام صادق عليهما السلام روايت شده كه مراد از آيه، امامان از اهل بيت محمّد صلي الله عليه و آله هستند». طبرسي در ادامه، قول ضحّاك را آورده كه مراد را دانايان اهل كتاب (يهود و نصاري) دانسته و در پايان نيز قول قتاده را آورده كه همان مؤمنان را مصداق آيه خوانده است ( ترجمه مجمع البيان، ج ۱۹، ص ۷۴). به نظر مي رسد، طبرسي در اين جا همين قول قتاده را پذيرفته است و اعتناي چنداني به روايات در اين باره نداشته است. شگفت اين جاست كه كتاب كليني، يعني الكافي، قرن‌ها پيش از طبرسي نوشته شده و باب خاص و معنوني(دارای عنوان) در اين باره دارد. و از اين رو، تعبير «قيل» از سوي طبرسي، نادرست به نظر مي آيد، مگر آن كه طبرسي به روايات الكافي در اين باره توجّه نداشته است. قرن‌ها بعد، تفاسير روايي ما اين روايات صريح را در يك جا، از الكافي و نيز بصائر الدرجات آورده اند كه ابتدا متن هر پنج روايت الكافي و سپس روايت هاي بصائر الدرجات را مي آوريم و سپس اقوال مفسّران جديد را نقل مي كنيم :

 ۱. أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسي، عَنِ الْـحسَيْنِ بْنِ الْـمُخْتَارِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ فِي هذِهِ الاْيَةِ: «بَلْ هُوَ ءَايَـتٌ بَيِّنَـتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ» (سوره عنکبوت، آيه ۴۹)،فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلي صَدْرِهِ(الوافي،ج۳، ص ۵۳۳، ح ۱۰۵۹؛ الوسائل، ج ۲۷،

ص ۱۷۹، ح ۳۳۵۴۰).

ابا بصیر از امام باقر علیه السّلام نقل میکند که حضرتش در حالی که این آیه « بلكه اين قرآن آيات روشنى است در سينه كسانى كه به آنان معرفت و دانش عطا

شده است » را قرائت می فرمودند : با دستهایشان به سینه خود اشاره می فرمودند .

۲. عَنْهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الله عليه السلام فِي قَوْلِ الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ «بَلْ هُوَ ءَايَـتٌ بَيِّنَـتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ»، قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ عليهم السلام» (بصائر الدرجات، ص ۲۰۵، ح ۷، بسند آخر؛ تفسير القمّي، ج ۲، ص ۱۵۰ من دون الإسناد إلي المعصوم عليه السلام ؛ الوافي، ج ۳، ص ۵۳۳، ح ۱۰۶۰).

راوی از امام صادق علیه السّلام در قول خدای عزّ و جلّ می فرماید: « بَلْ هُوَ ءَايَـتٌ بَيِّنَـتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ » نقل می کند که فرمودند: « آنها ائمه علیهم السّلام هستند » .

۳. وَ عَنْهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسي، عَنْ سَمَاعَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ ،قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام فِي هذِهِ الاْيَةِ:«بَلْ هُوَ ءَايَـتٌ بَيِّنَـتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ»، ثُمَّ قَالَ:أَمَاوَ الله،يَاأَبَا مُحَمَّدٍ، مَا قَالَ:« بَيْنَ دَفَّتَيِ الْمُصْحَفِ».  قُلْتُ: مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: «مَنْ عَسي أَنْ يَكُونُوا غَيْرَنَا؟»(بصائرالدرجات، ص ۲۰۵، ح ۳ (بسنده عن عثمان بن عيسي، عن ابن أبي حمزة، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام؛ الوافي، ج ۳، ص ۵۳۴، ح ۱۰۶۳؛ الوسائل، ج ۲۷، ص ۱۸۰، ح ۳۳۵۴۲)

ابا بصیر از امام باقر علیه السّلام نقل میکند که حضرتش در حالی که این آیه « بلكه اين قرآن آيات روشنى است در سينه كسانى كه به آنان معرفت و دانش عطا شده است » را قرائت می فرمودند : با دستهایشان به سینه خود اشاره می فرمودند .

(ما نافيه است ……)سپس فرمود آري اي ابا محمد بخدا نفرموده بين دوجلد قرآن (بلكه فرموده: درسينه كساني كه به آنها علم داده شده)گفتم فدايت شوم­آنهاچه كساني هستند؟ فرمودند : مگر غيراز ما كسي هم ميتواند باشد؟!!

۴. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيي،عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْـحسَيْنِ،عَنْ يَزِيدَ شَعَرٍ،عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ ،عَنْ أَبِي عَبْدِ الله عليه السلام،قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ:«بَلْ هُوَ ءَايَتٌ بَيِّنَتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ»، قَالَ: هُمُ الْأَئِمَّةُ عليهم السلام خَاصَّةً (بصائر الدرجات، ص ۲۰۵، ح ۵، عن محمّد بن الحسين، و ص ۲۰۷، ح ۱۷ عن محمّد بن الحسين، مع­زيادة في­آخره،وص۲۰۶،ح ۱۱،بسندآخرعن أبي جعفر عليه السلام،مع زيادة في آخره؛الوافي،ج۳،ص۵۳۳،ح۱۰۶۲؛ الوسائل،ج۲۷،ص۱۸۰،ح ۳۳۵۴۳).

راوی از امام صادق عليه السلام، نقل می کند که شنیدم امام علیه السّلام می فرمود:  « بَلْ هُوَ ءَايَتٌ بَيِّنَتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ »،آنها خَاصَّةً ائمه عليهم السلام هستند.

۵ . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْـحسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ «بَلْ هُوَ ءَايَـتٌ بَيِّنَـتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ»،قَالَ:هُمُ الْأَئِمَّةُ عليهم السلام خَاصَّةً.(بصائرالدرجات، ص ۲۰۶، ح ۸ (عن أحمد بن محمّد، ولم يرد فيه كلمة «خاصّة»،وص۲۰۶،ح۱۲، بسنده عن محمّد بن الفضيل،عن أبي الحسن الرضاعليه السلام،وفيه،ص۲۰۷، ح۱،بسندآخرعن أبي عبد الله عليه السلام، مع زيادة؛ الوافي، ج ۳، ص ۵۳۳، ح ۱۰۶۱).

« راوی می گوید از امام علیه السّلام راجع به قول خدای عزّ و جلّ«بَلْ هُوَ ءَايَـتٌ بَيِّنَتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ» سئوال کردم ، فرمودند : آنها خَاصَّةً ائمه عليهم السلام هستند( یعنی اوتوا العلم فقط ائمه می باشند.).»

گفتني است عنوان كليني، بسيار مشابه عنوان همين باب در بصائر الدرجات است، به گونه اي كه مي توان گفت، كليني عنوان را از صفّار، مؤلّف بصائر الدرجات، اخذ كرده و تنها براي تأكيد آن، دو حرف «انّ» و «قد» را افزوده است. جالب توجّه آن كه روايات موجود در بصائر الدرجات، بسيار بيشتر از روايات كليني است (بيش از سه برابر آن، يعني هفده روايت است) كه اگر روايت باب بعدي (باب نادر) را هم بيفزاييم، بيشتر مي شود. اين تطويل از آن رو لازم است كه اوّلاً حجم روايات تفسيري را به ما بنماياند و ثانياً، به وسيله استفاضه، از خدشه سندي جلوگيري كنيم. در مقدّمه پژوهش گذشت که دو روايت صحيحه در الكافي داريم و اين جا ميگوييم كه برخي نقل هاي بصائر الدرجات نيز از صحّت سندي كامل برخوردارند. روايات بصائر الدرجات را در ادامه ميآوريم (بصائر الدرجات،ص۲۲۷).(دربصائرالدرجات جامع الاحادیث نور5/3 آدرس صفحه204می باشد)

۱ـ بريد بن معاوية، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له قول الله «بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم». قال: إيّانا عني.( فرمود:منظور خداوند از اوتواالعلم ما هستیم)

۲ـ أبي بصير،عن أبي جعفر عليه السلام قال:تلاهذه الآية«بل هوآيات بيّنات في­صدور الذين أوتوا العلم». قال:أنتم هم. قال أبي جعفر: من عسي ان يكونوا؟ «ابابصیرازامام باقر علیه السّلام نقل میکندکه­حضرتش این آیه« بلكه اين قرآن آيات روشنى است در سينه كسانى كه به آنان معرفت و دانش عطا شده است » را قرائت فرمودند. ابا بصیر گفت : آیا شما( اوتواالعلم ) هستید؟ امام باقر علیه السّلام فرمود: انتظار می رود چه کسانی باشند ؟ »

۳ـ أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام انّه قرء هذه الآية «بل هو آيات بيّنات في صدورالذين أوتوا العلم»،ثم قال:ياأبامحمد،و الله،ماقال بين دفتي المصحف. قلت: من هم؟ جعلت فداك؟ قال:من عسي ان يكونوا غيرنا؟

۴ـ حمران، عن أبي جعفر عليه السلام و أبي عبد الله البرقي، عن أبي الجهم، عن أسباط،عن أبي عبدالله عليه السلام في قول الله ـ تبارك و تعالي ـ« بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»، قالوا: نحن.

۵ ـ هارون بن حمزة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول «هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم» قال: هي الأئمّة خاصّة.

 ۶ ـ حمران، قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام يقول عن قول الله ـ تبارك و تعالي ـ «بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»، قلت: أنتم هم؟ قال: من عسي أن يكون؟

۷ ـ أسباط، عن أسباط، قال: سأله الهيسي عن قول الله ـ عزّ و جلّ ـ بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»، قال: هم الأئمّة.

۸ ـ محمّد بن الفضيل، قال: سألته عن قول الله تعالي «بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»، قال: هم الأئمّة.

۹ـ أبي بصير، قال: سئلت أبا عبد الله عليه السلام عن هذه الآية «بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم»، فقال: و الله، ما قال في المصحف. قلت: فأنتم هم؟ قال: فمن عسي أن يكون؟

۱۰ ـ عبد الرحمن بن كثير، عن أبي عبد الله عليه السلام في قول الله ـ عزّ و جلّ ـ «بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»، قال: إيّانا عَنَي.

۱۱ ـ حمران و عبد الله عجلان، عن أبي جعفر عليه السلام في قول الله ـ عزّ و جلّ ـ « بل هوآيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم» قال:نحن الأئمّة خاصة. و ما يعقلها الا العالمون فزعم أن من عرف الامام والآيات ممن يعقل ذلك.

۱۲ ـ محمّد بن الفضيل، سألت أبا الحسن الرضا عليه السلام عن قول الله تعالي «بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»،قال: هم الأئمّة خاصة.

۱۳ ـ أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام، قال: الرجس هو الشك و لا نشك في ديننا ابداً. ثم قال:« بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم». قلت: أنتم هم؟ قال: من عسي أن يكون؟

۱۴ـ عبد الرحمن،عن أبي جعفر عليه السلام قال:إن هذاالعلم انتهي إلي­آي في القرآن.ثمّ جمع أصابعه،ثم قال:«بل هوآيات بيّنات في صدورالذين أوتواالعلم».

۱۵ ـ عبد العزيز العبدي، قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله تعالي «بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»،قال: نحن و إيّانا.

۱۶ ـ الحسن الصيقل، قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام «بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم»، قال: نحن و إيّانا عني.

۱۷ ـ هارون بن حمزة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول «بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم»، قال: هم الأئمّة خاصة و ما يعقلها الا العالمون فزعم أن من عرف الامام و الآيات ممن يعقل ذلك.

۱۸ ـ سدير،عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له قول الله ـ تبارك­وتعالي ـ « بل هوآيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم».قال:هم الأئمّة وقوله تعالي «قل هونبأعظيم أنتم عنه معرضون»، قال:الذين أوتوا العلم،الأئمّةوالنبأ،الإمامة.

———————

اكنون با توجّه به مفاد روايات صريح الكافي و نيز بصائر الدرجات، آيا مي توان سخن طبرسي را پذيرفت و مقصود از اعطاي علم و بيّنه بودن قرآن در دل اين عطا‌شدگان علم را حفظ قرآن و تدبّر در آن دانست؟ اگر برخي از اين روايات و بلكه بيشتر آن‌ها، لفظ «خاصّة» و يا «ايّانا عَنيَ= منظور مائیم» را نداشت، مي توانستيم به عموميت «اوتوا العلم» در اين آيه معتقد شويم، امّا تصريح ائمّه عليهم السلام به اختصاص اين آيه به آنها، مانع ازاين مي شودكه مانندبسياري از جاها، از قاعده جري و تطبيق و بيان فرد اتمّ و اكمل استفاده كنيم و بگوييم ديگران را هم شامل مي شود و ائمّه عليهم السلام فرد بارزآن هستند؛بلكه اين آيه را مانند دو آيه اوّل(آيه ۲۷ سوره نمل)و ششم (آيه ۵۶ سوره روم)، مختصّ معصومان عليهم السلام دانست و كوشيد به اشكال‌هاي متوجّه آن پاسخ داد.

خبرنامه آرمان مهدویت

یک نظر

  1. دلت شاد و لبت خندان بماند
    برایت عمرجاویدان بماند
    خدارا میدهم سوگند برعشق
    هرآن خواهی برایت آن بماند
    بپایت ثروتی افزون بریزد
    که چشم دشمنت حیران بماند
    تنت سالم سرایت سبز باشد
    برایت زندگی آسان بماند
    تمام فصل سالت عید باشد
    چراغ خانه ات تابان بماند
    امید وارم سال پر برکتی داشته باشید

پاسخ دادن به بهروز عابدی جواب را باطل کن

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*