جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » تبارشناسی پایه های حدیثی عرفان ابن عربی

تبارشناسی پایه های حدیثی عرفان ابن عربی

images (3)

تبارشناسی پایه های حدیثی عرفان ابن عربی

مقدّمه: ابوبکر محمد ابن علی ابن محمد معروف به ابن سراقه اهل اسپانیا در جهان اسلام معروف به ابن عربی در سال ۵۶۰ هجری قمری متولد و در سال ۶۳۸ در دمشق وفات نمود.

فتوحات مکیّه و فصول الحکم از آثار عرفانی اوست.

وی می گفت: مذهب من نه معتزلی است و نه اشعری است و نه شیعه است و نه سلفی و به قول سید جلال آشتیانی وی دشمن سر سخت شیعه بود.

تصوّف او از تنگه داردانیل تا مرز شرقی تاجیکستان امروزه مستولی است.

ابزار شناخت وی خواب دیدن و ادّعای کشف و شهود بوده است.

۱۳۸ نفر از فقهای بزرگ اسلام او را محکوم و گاهی تکفیر کرده اند و ۳۳ نفر از عرفا از او تمجید کرده اند.

تذکر: عالمان عظیم الشأنی مانند حضرت امام خمینی (قدس سرّه) و آیت الله قاضی طباطبائی (قدس سرّه) نسبت به عرفان محی الدین ابن عربی نظر مثبت داشته اند و این حقیر نیز در بخشی از مسائل که بزرگان عرفان با ابن عربی موافق اند موافقم، امّا ابهاماتی در مطالب ایشان به چشم می خورد که باید به صورت منطقی و نه احساساتی رفع شود لذا مطالب ذیل ناظر به آن ابهامات است و بقای عرفان ابن عربی در عصر حاضر در گرو رفع آن ابهامات است. ما دست حضرت امام و قاضی طباطبائی و آیت الله حسن زاده و جوادی آملی را با کمال خلوص می بوسیم و ارادت ما نسبت به عرفای علاقمند به ابن عربی مستحکم است.

با این حال مطالبی را که در اینجا می آوریم خلاصه مطالبی است که به مدّت ۱۵ ساعت در یکی از شبکه های ماهواره ای ضبط و در آینده نزدیک پخش خواهد شد میباشد.

چند سوال از مدافعین عرفان ابن عربی :

۱- تورات میگوید: حوّاء (علیها السلام) از دنده حضرت آدم (علیه السلام) خلق شده است.(سفر پیدایش باب دوّم)

و قرآن کریم می فرماید: حضرت حوّاء (علیها السلام) از آدم آفریده شده است.(سوره نساء ۱ و اعراف ۱۸۶ و زمر۶۱ )

اهلبیت (علیهم السلام) می فرمایند: یعنی از باقی مانده گِل آدم و نه از دنده آدم.

حال چرا ابن عربی قول یهود در تورات را پایه عرفان خود قرار داده است؟!

۲- قرآن کریم میفرماید: ذبیح غلام حلیم است (سوره الصافات ۱۰۱) و اسحاق (علیه السلام) ذبیح نیست(سوره الصافات ۱۱۲).

اهلبیت (علیهم السلام) هم میفرمایند: ذبیح اسماعیل است و نه اسحاق و پیامبر جهانی از صلب اسماعیل (علیه السلام) است.

ولی تورات میگوید:ذبیح اسحاق است ونه اسماعیل(سفرپیدایش باب۲۳آیه۲و۳)

حال چرا ابن عربی قول یهود در تورات را پایه عرفان خود قرار داده است؟!

۳- قرآن کریم در سوره انعام آیه ۱۵۳ و ۴۴ آیه دیگر میفرماید: پس از نزول قرآن تمام راهها برای حرکت انسان باطل تلقی شده است فقط اسلام صراط مستقیم است.

امّا زبور حضرت داود از ملحقات تورات میگوید: کلّ طرق الربّ رحمه . مزمور ۱۰ از باب ۲۴ زبور عربی و مزمور ۲۵ آیه ۱۰ فارسی.

حال چرا ابن عربی قول یهود در تورات را پایه عرفان خود قرار داده و میگوید : الطرق إلی ألله بعدد أنفس الخلایق.

۴- در قرآن کریم میفرماید: فإنّ ألله غنی عن العالمین (آل عمران ۹۷) و این مطلب را در ۱۷ آیه دیگر بیان فرموده ، أمّا یک روایت صد در صد بی سند إسرائیلی میگوید: خدا به منزله یک گنج و کنز بوده و نیاز به خلقت عالم داشته تا شناخته شود و این روایت اسرائیلی را از حضرت داود (علیه السلام) از انبیاء سلف و اسرائیلی (سلام الله علیهم اجمعین) نقل کرده اند در حالیکه چنین حدیثی حتی در متون بنی اسرائیل هم نیست.

حال چرا ابن عربی قول یهود را در این روایت مجعول و مربوط به حضرت داود (علیه السلام) را پایه عرفان خود قرار داده است؟! و باعث شده ۳۲ نفر از عرفای جهان اسلام هم به سوی این حدیث بی سند اسرائیلی سوق داده شوند؟! و صدها مقاله در تمجید از این حدیث اسرائیلی نوشته شود؟!

۵- قرآن کریم میفرماید: این اسلام رسول خاتم (صلی الله علیه و آله وسلّم) است که درخواست حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خدا بوده. (سوره بقره ۱۲۹ و آیه ۸۴ سوره شعراء) باز قرآن کریم میفرماید : کمال [کاخ] دین  در اسلام محقق شده است (سوره مائده ۳).

امّا یک روایت جعلی ابوهریره مشهور به روایت کیسه ای!!! میگوید: کاخ دین توسط انبیای سابق (موسی و عیسی) تکمیل شده بوده و نقش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حد یک خشت نسبت به یک کاخ است و نه بیشتر!!!

حال چرا ابن عربی قول رابط یهود و جاعل مشهور و شاگرد معروف کعب الاحبار یهودی را پایه عرفان خود قرار داده است؟! و نه قول قرآن کریم را !!!

۶- قرآن کریم میفرماید: گناه نکنید (نازعات آیه ۴۰ و ۴۱).

ابوهریره میگوید : گناه بکنید و إلّا نابود میشوید و قوم دیگر خلق میشود تا گناه کند تا خدا ببخشد تا خداوند غفّار شود !!!

حال چرا ابن عربی قول رابط کعب الاحبار یهودی را پایه عرفان خود قرار داده است!!!

۷- رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده : اسلام دو سر چشمه و دو منبع دارد : قرآن و اهلبیت (علیهم السلام).

ابوهریره جعل کرده که: اسلام دو سر چشمه دارد : قرآن و مبشّرات (یعنی مکاشفات امثال ابن عربی)!!!

حال چرا ابن عربی قول رابط کعب الاحبار یهودی را پایه عرفان خود قرار داده است؟! و مکاشفه خود را مقدّم بر حدیث اهلبیت (علیهم السلام) میداند!!!

۸- قرآن کریم میفرماید: لیس کمثله شیء (سوره شوری ۱۱).

تورات میگوید: خداوند آدم را مثل خودش آفریده است (سفر پیدایش باب اوّل آیه ۲۷).

حال چرا ابن عربی در فصوص الحکم و دیگر آثارش قول تورات را پایه عرفان خود قرار داده است!!!

۹- اهلبیت (علیهم السلام) فرمودند: منظور از نعلین در آیه « فأخلع نعلیک» حُبّ اهل و عیال است ولی کعب الاحبار یهودی می گوید: منظور از آن این بوده که چون نعلین موسی (علیه السلام) از پوست خر میته بوده لذا دستور خلع آمده است.

حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده و نظر کعب الاحبار را پایه عرفان خود قرار داده است؟

۱۰- قرآن کریم فرموده: فأینما تولّوا فثمّ وجه الله. (بقره ۱۱۵) و ابوهریره رابط کعب الاحبار یهودی گفته اگر در زیر زمین مانند دلو چاه به پائین بروید به خدا می رسید.(سنن ترمذی ج۵ص۴۰۴حدیث۳۲۹۸)]یعنی أعلی علّیّین شده

أسفل السافلین!!![

حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده است! و روایت دلّیتم را پایه قرار داده است!!!

۱۱- قرآن کریم فرموده: فلم ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا (غافر ۸۵) و اصل یهودی مأخوذ از کابالا اساسنامه مخفی فراعنه مصر میگوید: فرعون توبه کرده و مومن از دنیا رفته ، طیب است و طاهر!!!

حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده!!! و فرعون را تائب و طاهر معرفی کرده!!!

۱۲- قرآن کریم حضرت هارون برادر حضرت موسی (علیهما السلام) را پیامبر و مشاور و وزیر موسی میداند و امّا تورات در سفر خروج باب ۳۲ هارون را به جای سامری گرفته و دعوت کننده به عبادت گوساله معرفی میکند!!!

حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده و هارون را محکوم به جهل دانسته و مستحق کتک!!! (بگذریم از توجیه یهود در خصوص باب ۳۲)

اگر چه ابن عربی هارون را به جای سامری نگرفته امّا او را به خاطر ممانعت از گوساله پرستی مستحق توبیخ دانسته است!!!

۱۳- قرآن کریم میفرماید : لا نفرّق بین احد من رسله (بقره ۲۸۵) مومن بین انبیا فرقی قائل نیست و اسلام به تمام انبیا احترام خاصی قائل است و در تورات و کتب ملحق به آن و انجیل متی باب اول و یازده و انجیل یوحنا باب ۲ و انجیل لوقا باب ۸ آیه ۲ باز انجیل باب ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ و کتاب حضرت اشعیا باب ۲ و کتاب حضرت حزقیال باب ۴ و کتاب هوشع باب اول و رساله غلاطیان باب ۳ به انبیای عظام اتّهام بسته و اهانت و توهین کرده است و در مجموع در عهد عتیق و جدید در بیش از ۳۰ آیه به پیامبران اهانت شده است!!!

حال چرا ابن عربی خط یهود را پایه عرفان خود قرار داده است!!!

به حضرت داود و هارون اهانت کرده!!! رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را در شناخت امور دنیا از عمر ضعیف تر میداند!!!

۱۴- مذهب تشیّع تنها مذهب در جهان است که یک اطلاعات جامع و کامل از مهدی موعود (عجل الله فی فرجه الشریف) را به جهانیان ارائه میدهد که پسر چه کسی است؟ مادرش کیست؟ کجا غائب شده و در حین غیبت چند ساله بوده؟ امّا سایر ادیان و مذاهب کاملاً اطلاعات مبهم در این خصوص به مردم ارائه میدهند من جمله یهود!!!

حال چرا ابن عربی شش نفر را مهدی معرفی میکند [۱- خودش ۲- مهدی مطابق عقاید شیعه ۳- عیسی (علیه السلام) ۴- خاتم اصغر که ابن عربی او را دیده ۵- مرد عربی که ابن عربی او را در شهر فاس دیده ۶- مهدی یک عجم است] و به بزرگترین مبهم گوئی در قضیه مهدویّت مرتکب شده است !!! اگر ایشان مسلمان است که هست چرا در تعریف مهدی خط یهود را دنبال میکند!!!

۱۵- قرآن کریم میفرماید: و الله من ورائهم محیط (بروج ۲۰) و میفرماید : و

کان الله بکلّ شیء محیطاً(نساء۱۲۶) و ابوهریره مطابق قول یهود میگوید : ان الله ینزل کل لیله الی سماء الدنیا . یعنی هر روز خدا از آسمان یک بار به زمین تشریف می آورد!!! (مسند احمد حدیث ۲۵۴۸۷و ۹۳۰۹ و ۹۳۰۸) و ابن عربی این روایت ضد قرآن را در فصّ هودیّه نقل میکند و از موضع قرآن حرفی نمیزند!!!

حال چرا ابن عربی قول مطابق تورات را پایه عرفان خود قرار داده است!!!

۱۶- در متن اساسنامه کابالا که اساسنامه شفاهی معبد آمون در عصر فراعنه بوده عبادت به بتها و ارباب متفرق ترویج شده است ولی در قرآن کریم فرموده: أ أرباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهّار . (یوسف ۳۹) و یهود اساسنامه فراعنه را تبدیل کردند به عقائد خود!!!

حال چرا ابن عربی در فصّ نوحیّه میگوید : نوح به بتان نفرین نکرده بلکه دعا کرده تا پیروانشان بروند زیر زمین تا به خدا برسند و اینکه خداوند میفرماید : به خاطر خطایا قوم نوح را غرق کردیم منظور غرق در بحار رحمت است نه در آب طوفان!!!

حال چرا ابن عربی اصل کابالائی و اسرائیلی را پایه عرفان خود قرار داده است!!!

۱۷- قرآن کریم عبادت به بت را شرک میداند.

حال چرا ابن عربی عبادت به بت را عبارت ٍ اُخری عبادت به خداوند میداند !!! (مراجعه شود به فصوص الحکم ص ۲۷۶ و ص ۲۷۵ و ۴۸۰ ).

۱۸- قرآن کریم فقط کعبه را قبله میداند و بس ، ولی ابن عربی چرا انحصار قبله در کعبه را کفر میداند!!!       (مراجعه شود به فصوص الحکم ص ۵۱۵)

۱۹- اگر ابن عربی یک عارف است و بی غرض چرا با «مه یر بن تو دورس ابو لافی» رئیس یهودیان اسپانیا و نهمانیدُس رهبر دینی و بنیانگذار مرکز آموزش کابالا و جیمز اوّل پادشاه مسیحی در تماس بوده و از کمک رسانی شمال آفریقا به مسلمانان اسپانیا جلوگیری کرده است!!! (محی الدّین در آئینه فصوص ج ۲ ص ۲)

۲۰- ابن عربی چرا در زمان جنگ بین مسیحیان و مسلمانان به جای قرائت آیه جهاد روایت جعلی در فضیلت خانه نشینی و ذکر گفتن را ترویج میکرد و باعث شکست مسلمانان اسپانیا گردید!!!

چرا محصول عالی عرفان او تبدیل به مثنوی سپس به رقص سماء (همان طوریکه در برنامه های سیما دیده شده طرفداران مولوی اطراف قبر مولوی لباس مخصوصی پوشیده و می رقصند) شد و مرجع بازدید توریست های جهان در قبال عرفان متکی بر جهاد حسینی!!!

سرانجام اینکه هدف از الحاق «ذبیح شدن اسحاق» بر مثنوی مولوی پس از شعر مولوی مبنی بر «ذبیح بودن اسماعیل» چیست ؟! مگر مبنای عرفان او تورات است!!!

و صدها چرای دیگر ……!!!

در طول ۷ قرن گذشته ۱۳۸ نفر از علمای بزرگ اسلام او را محکوم و یا تکفیر کردند و ۳۳ نفر دیگر از عرفای یزرگ اسلام از او تمجید فرموده اند، ما نه محکوم میکنیم و نه تمجید ما فقط از حق سوال خود استفاده میکنیم و منتظر پاسخ میمانیم.

۲۱- تورات می گوید : کشتی حضرت نوح در کوه آرارات (ترکیه) فرود آمد. (تورات سفر پیدایش باب ۸ آیه ۴)

اهلبیت (علیهم السلام) فرموده اند: از همان کوفه (نجف) توسط آب بلند شد و پس از طواف بر مکان کعبه بازگشت و در همان کوفه که مبدأ حرکت بود فرود آمد. (البرهان سوره هود آیه ۴۱)

و اهل سنت نقل کرده اند: که هر روز عاشورائی کشتی نوح (علیه السلام) در مهبط خود قرار می گیرد. (در المنثور ذیل آیه) اشاره است به اینکه محل استقرار مومنین سوار بر سفینه النجاه نجف است و مسجد کوفه است و کربلا ، یعنی کشتی نوح و کشتی اهلبیت (علیهم السلام) محل استقرارش عراق یعنی مرکز خلافت علی (علیه السلام) و خلافت امام زمان و خانه آدم و خانه ادریس و خانه ابراهیم است.

و قرآن هم می فرماید: « بسم الله مجراها و مرسیها » یعنی اگر حرکت کشتی از طرف خداوند حساب شده است بدانید لنگرگاه و مهبط کشتی نیز حساب شده و تعیین شده است، بعلاوه بنابراین نبوده کشتی حضرت نوح را باد شدید از منطقه خارج کرده ببرد به آرارات ترکیه ببرد و تبعید کند کشتی از مبدائی حرکت کرد و به همان مبدأ هم بازگشت و اهل سنت روایات متعدد نقل کرده اند که دلالت دارد روز عاشورا روز استقرار کشتی نوح در ایستادگاه خودش (محیط کربلا، نجف، کوفه و فرات) می باشد.(در المنثور ذیل آیه)

یهودیان با درک پیام استقرار کشتی نوح در خانه اهل بیت (مسجد کوفه) آن را بردند به آرارات ترکیه و از ابن عربی هم خواستند منتقل شود به قونیه ترکیه شاهراه اتصال شرق و غرب عالم و فصوص الحکم خود را آنجا تدوین کند تا عرفان عمیق اسلام در قونیه متولد شود و تبدیل شود به ایستگاه عظیم کاروانهای جاده ابریشم و سپس مولوی هم به عنوان عارف و شاعر و ناظم کلام ابن عربی ساکن قونیه شد آنجا دنیا را وداع کند و محصول عرفان ابن عربی بشود رقص سمأ تا حاصل این عرفان بشود چرخیدن حول محور خود و زدن بر ساز خود تا مسلمانان عرفان متکی بر جهاد اهل بیت را ترک و عرفان متکی بر ساز و آواز را به عنوان عرفان اسلامی برای جهانیان معرفی نمایند و اینک استراتژیسین شان آقای مکیندر هم اعلام کرد:

خیلی روی مثلث سرنوشت مسجد کوفه، مسجد الحرام و مسجد قدس حساب نکنید نقطه استراتژیک و حساس و سرنوشت ساز جهان غرب ترکیه است. (کتاب اسرار ماهواره های جاسوسی ص ۴۰ نوشته ویلیام اِی باروز)

اکنون اگر چه زوّار عتبات عالیات بسیار زیادند اما فقط مسلمان اند امّا زوار حرم مولوی در قونیه توریستهای جهان اند.

منتها الیه کلام ائمه ما مسلمانان آن هم شیعه ها هستند اما منتها الیه کلام

مولوی شرق و غرب عالم است مثنوی مولوی بر عرفان تحریف شده حضرت موسی (علیه السلام) متکی است که مأخوذ از ابن عربی است.

قرآن می فرماید: سواران بر کشتی نجات یافتند امّا عرفان ابن عربی در فصوص می گوید: غرق شدگان نجات یافتند چون رفتند زیر زمین تا به خدا برسند آن هم طبق روایت جعلی و روایت مأخوذ از کعب الاحبار.

حاصل پیام قضیه کشتی نوح طبق عرفان ابن عربی این شد: راکبین کشتی به ترکیه رفتند و غرق شدگان هم پیش خدا!!! و حاصلی برای اهل بیت نداشته است!!!

۲۲- در قرآن ۸۴ بار واژه خالدون ، خالدین ، خالد تکرار شده برای بیان این که کفار در جهنم و صالحان در بهشت جاودانه هستند و خروج از جهنم و بهشت ممکن نیست.

و تورات می گوید: بهشت و جهنمی مطرح نیست یعنی در تورات تحریف شده فعلی سخنی از معاد نیست.

و ابن عربی خط تورات را گرفته و می گوید: جهنم یک بازداشتگاه موقت است و کفار پس از مدتی از آن خارج می شوند و در ته جهنم به خاطر عدم حضور مجرم نخود می روید. (شرح فصوص الحکم ص ۳۹۲)

باز می گوید: خلود در جهنم نیست وقتی مجرم و کفار بار خود را در جهنم بر زمین گذاشتند عذاب هم تمام می شود. (شرح فصوص الحکم ص ۳۹۳)

باز می گوید: جهنم خود معنائی جز دوری از حق ندارد و آنگاه که این خیال باطل از میان رفت جهنم نیز منتفی می گردد و عذاب عذب (گوارا) می شود! (شرح فصوص الحکم ص ۴۷۸ و ۴۸۶)

این یعنی جنگ با ۸۴ آیه قرآن برای تأیید عدم معاد در تورات!

۲۳- در قرآن کریم حضرت ابراهیم (علیه السلام) از امتحان الهی در ذبح اسماعیل سرافراز و پیروز از آب درآمد قرآن میفرماید: و اذا ابتلی ابراهیم ربّه فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للناس إماماً (بقره ۱۲۴) یعنی ابراهیم (علیه السلام) در این امتحان پیروز گشت و خداوند او را به عنوان امام انتخاب فرمود امّا ابن عربی می نویسد: ابراهیم در امتحان مردود شد و معلوم گردید که توانائی و بصیرت لازم برای تعبیر خواب (ذبح فرزندش) را ندارد!!! (فصوص الحکم ص ۳۵۱)

علت کوبیدن حضرت ابراهیم (علیه السلام) توسط ابن عربی این است که چون به دو علت یهود از دست حضرت ابراهیم (علیه السلام) ناخشنود و عصبانی است:

الف) چرا کعبه را برای امّت رسول خاتم ساخته!!!

ب)چرامناسک حج رابه اولاداسماعیل ومسلمانان داده ونه به فرزندان اسحاق!!! به هر حال توبیخ حضرت ابراهیم (علیه السلام) و جنگ با آیه ۱۲۴ سوره بقره نشان می دهد عرفان ابن عربی موضع اسرائیلی دارد.

منبع : سایت اسلام پنج هزار ساله

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*