اسطوره بیرون کشیدن تیر از پای امیر
بسم الله الرحمن الرحیم
همهی شما در رسالههای عملیه این فرمایش را خوانده و یا شنیدهاید که:
«انسان باید مواظب باشد که با عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز، به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجّه باشد که با چه کسی سخن میگوید. و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند. و اگر انسان در موقع نماز کاملا به این مطلب توجه کند، از خود بی خبر میشود. چنانچه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند».
این یک واقعیته که تقریبا همهی ما از ابتدای نیت نماز، روحمونو به یک بادکنک میبندیم و با یه فوت کوچیک به همهجا سرک میکشیم. و تنها جایی که حواسمون نیست نماز است و خدا. و این نماز اگرچه انشاالله به لطف و کرم و بزرگواری خدای متعال و ائمّهی اطهار ممکنه از ما پذیرفته بشه ولی خب خداییش اگر روز تجسّم اعمال چشممون به نمازمون بیفته از خودمونم خجالت میکشیم چه رسد از خدا و پیغمبر و امام. چون هر نمازی را به یک شکل میبینیم. یکی دست نداره یکی پا نداره یکی سر نداره یکی یه دوش حموم رو سینشه و….
علمای بزرگوار ما فرمودن اینجوری نماز نخونین و موقع نماز حضور قلب داشته باشین و….
تا اینجای قضیه فکر میکنم مشکلی نباشه. اما اون قسمت آخر فتوا که از امیرالمؤمنین نقل شده که هنگام نماز تیر از پای مبارکش کشیدن بیرون و متوجه نشد، این دیگه از اون حرفاست که به ما قالب کردن.
این روایت را خیلی پی گرفتیم و آخرش به اینجا رسیدیم که یک نیمشیخ یا تمام شیخ از تبار اصحاب سقیفه به نام «ابوالفضل رشید الدین میبدی» در سال ۵۲۰ هجری قمری در تفسیر خودش به نام «کشف الأسرار» این روایت را اینجوری آورده:«در آثار بیاورند که علی…» همین. حالا در کدام آثار بیاورن و چه کسی بیاورد دیگه الله اعلم. ما که از قبل ازاین آقا هیچ اثری از این روایت نیافتیم. اگر شما یافتید به ما هم بفرمایید ممنون میشیم.
این از نظر سند روایت که البته همهی شما میدونین روایت بی سندی که به امام متصل نمیشه، اعتباری نداره.
اما اصل کلام:
همهی ما میدونیم که این آیهی قرآن در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون ـ تنها و تنها ولی و صاحب اختیار شما خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده و نماز به پا داشته و در حال رکوع نماز، زکات میدهند».
روایات صحیح و قوی و درست و حسابی و فراوان از شیعه و غیر شیعه در تفسیر این آیه وارد شده که وقتی مولای ما امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نماز میخواند در حالی که به رکوع رفته بود، فقیری وارد مسجد شد و درخواست کمک کرد. امیرالمؤمنین که جز انگشتر چیزی در دست نداشت در حال رکوع نماز دست مبارکش را به سمت فقیر دراز کرد و اشاره کرد که بیاد و انگشر حضرت را دربیاره برای خودش. یعنی مولا با اینکه نماز میخواند و در مقابل خدا قرار گرفته بود، و حضور قلب و خشوع هم در مقابل خدا داشت، اما این حضور قلب او باعث نشد که از محیط اطرافش غافل بشه. و محیط اطراف هم باعث نمیشد که حضور قلب او از بین بره. و این از خصوصیّات امام معصوم هست.
اما دشمن برای اینکه این جریان را زیر سؤال ببره و خرابش کنه، این روایت را جعل کرده که علی علیه السلام وقتی تیر به بدنش اصابت میکرد تنها وقتی که میتونستند تیرها را بیرون بکشند، و درد احساس نمیکرد، موقع نماز بود که حواسش به محیط اطراف نبود. و بر همین اساس، روایت تیر را درست کردن که بگن علی در حال نماز به کلی از خودش بیخود میشد که حتی حواسش به بیرون کشیدن تیر از پاش هم نبود.
بعدشم شروع کردن به اشکالتراشی که ای شیعه! کسی که در حال نماز تیر از پاش میکشن بیرون و متوجه نمیشه و حواسش به تیر نیست، چطور ممکنه که در حال رکوع، متوجّه آمدن فقیر بشه و انگشتر به فقیر بده؟!
وبااین اشکال میخوان بگن که آیهی«انما ولیکم الله» درشأن امیرالمؤمنین نیست. و اصلا اون کسی که انگشتر به فقیر داده علی نیست. برای همینم عمر بعد از مدّتی همین کار را کرد. یعنی در حال رکوع انگشتر به فقیر داد تا این آیه در مورد اون باشه نه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام!
فکر کنم خوب فهمیدین کلاه تا کجامون رفته! کلاهی که تا ناف ما که چه عرض کنم تا نوک پامون رفته اینه که متأسّفانه علمای بزرگوار ما به همین داستان ساختگی تیر استناد کردن برای حضور قلب در نماز! بی آنکه به دنبال سند روایت برن و تناقض روایت را با اعتقادات مسلّم شیعی و مخصوصا قضیّهی انگشتری را ببینن. البته توجیهاتی هم کردن که ای کاش نمیکردن. پیروز باشید
منبع:عندلیب آنلاین http://www.andalibonline.com/ftopic-4-days0-orderasc-0.html
با سلام واحترام : جدای از صحت موضوع بیانی دیگر دراین مورد شنیده ام که تحلیل فوق را دچار مشکل می کند و آن اینکه ایشان متوجه کشیدن شدن تیر از پایشان بودند ولی عظمت وشان خداوند وادب احترام ایشان نسبت به خدا مانع از اظهار توجه به آن بود.در این صورت دادن انگشتر در رکوع نیز زیر سوال نخواهد رفت.باتشکر
با سلام
فرمایش منطقی و متینی است .موفق باشید
چه کوتاه و مفید استدلال آوردی احسنت بر شما آقای جعفری
با سلام.
نماز اولیای خدا همان فنا فی ا… است و در رابطه با حکایت بیرون کشیدن تیر (که بنده به یقین نمی دانم که صحیح است یا خیر), بالفرض صحیح بودن, چون بدن ایشان در اوج خشوع و خضوع و تمام توجه ایشان به محبوب بوده است, دردی در بدن خود احساس نمی کرده اند (گرچه آن بزرگ وار آن قدر شجاع و محکم بوده اند که در سخت ترین جنگ ها از هیچ ضربه ای هراس نداشتند و بنابرین کمی بعید به نظر می رسد که ایشان از درد تیر شکایتی داشته و یا به خاطر درد, بیرون کشیدن تیر را به تعویق می انداخته اند). شاید این داستان ساخته ی کسانی باشد که از سر محبت به آن حضرت قصد داشته اند تا حالات خضوع و خشوع ایشان در نماز را به همگان معرفی کنند. باز هم با فرض صحت داشتن این حکایت, در رابطه با حکایت اعطای انگشتری به سائل, باید گفت که شاید چون سائل مخلوقی از خلق محبوب بوده و حضرت همه را از او می دانسته, به سوال سائل هم که خارج از وجود مبارک خود حضرت بوده است التفات پیدا کرده است و در حال نماز, زکات و احسان به خلق را هم به جا آورده است. و این چنین است الگو و اسوه ی همه ی مومنین.
این داستان در بسیاری از منابع حدیثی با نقل های مختلف آمده است. هرچند منابع و کتاب هایی که این داستان را نقل کرده اند از منابع دسته اول روائی نیستند، ولی از آن جا که اولاً: در منابع متعدد اعم از منابع شیعه و اهل سنت؛ مانند: ارشاد القلوب دیلمی، الانوار النعمانیه، المناقب المرتضویه، حلیه الابرار، منتهی الآمال، محجه البیضاء، و هم چنین کتاب های فقهی مثل عروه الوثقی آمده است.[۱]
ثانیاً: مؤلّفان این کتاب ها و ناقلان این داستان از علمای معروف و شناخته شده هستند. ثالثاً: محتوای این داستان بر خلاف عقل و نقل نیست، بلکه عقل و نقل امکان وقوع چنین حادثه را تأیید می کنند؛ بنابراین، براساس معیار های علمی نقل و بیان اصل این داستان اشکالی ندارد.
در توجیه عقلایی این مسئله دو دلیل می توان ذکر کرد:
۱٫ از ویژگیهای مهم علی بن ابی طالب (ع)، عشق به عبادت است. تا جایی که ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه مینویسد: “حضرت علی (ع) در عبادت، عابدترین مردم بود؛ نماز و روزهاش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از او آموختند”.[۲]
آن حضرت چنان خاشعانه به عبادت میپرداختند و با تمام وجود به خدا توجّه داشتند که برای خارج کردن تیری که در جنگ صفین به پای حضرت اصابت کرده بود و نمیتوانستند آن را از پایش در آورند، در نماز در حال سجده از پای او خارج کردند. و چون حضرت از نماز فارغ شدند، متوجّه خارج شدن تیر گردیدند. و قسم یاد کردند که اصلاً خارج کردن تیر را احساس نکردند؛[۳] زیرا نماز که عمود دین است، ستون خیمه معراج و مناجات خواهد بود و نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با او است. بنابراین، چشم و گوش و دست و پا در اختیار معبود است نه در اختیار خود نمازگزار و چون ایمان علی بن ابی طالب (ع) بر اساس شناخت حقیقی بود و عبادت خدا را به عنوان زیارت او می دانست و نماز را شهود الاهی و زیارت معبود می داند و خدا را زیبای مطلق می بیند، هرگز خود را نمی بیند و آزادانه خدا را می پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است.[۴]
۲٫ حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال و به یک منوال نیست. گاهی با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آنها غافل نیستند و اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می دهند و گاهی هم غرق در عالم ملکوت می شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی بینند و به آنچه در اطرافشان رخ می دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند انگار که دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند و آنچه را مربوط به بدن هایشان می شود، احساس نمی کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام علی (ع) در هنگام نماز در حال سجده از این قبیل است.[۵]
بنابر این با توجه به این که نقل های متعدد و متفاوتی از این قضیه شده است که در بعضی ها ظاهراً بوی غلو و اغراق استشمام می شود اما این به اصل داستان صدمه ای نمی زند و به نظر ما اصل داستان همان است که از کتاب های شرح نهج البلاغه و حیات عارفانه امام علی (ع) در قسمت توجیه اول بیان کردیم.
و این قضیه، نه تنها موجب آسیب رساندن به مقام و شأن حضرت امام علی (ع) نیست بلکه موجب تکریم و تعظیم نسبت به آن حضرت خواهد شد؛ زیرا همان طور که زنان مصر از دیدن جمال حضرت یوسف (ع)، دیگر خود را ندیدند و در اختیار خود نبودند و به جای ترنج انگشتان خود را بریدند، حضرت علی (ع) هم، چون فقط زیبای مطلق را می بیند و تمام اعضای بدن در اختیار خدای متعال و معبود و معشوق حقیقی است، دیگر خود را نمی بیند و به مظاهر مادی توجهی ندارد و پیکان تیر را از پای آن حضرت در سجده نماز بیرون آوردند و آن حضرت عنایتی نداشتند.
[۱] دیلمی، ارشاد القلوب ج ۲، ص ۲۵و ۲۶، انتشارات ناصر، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶؛ جزایری، سید نعمت الله، الانوار النعمانیه، ج ۲، ص ۳۷۱، چاپ شرکت چاپ تبریز؛ کشفی حنفی ،محمد صالح، المناقب المرتضویه، ص ۳۶۴؛ بحرانی، سید هاشم، حلیه الابرار، ج ۲، ص۱۸۰؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ص ۱۸۱، چاپخانه احمدی، چاپ نهم، ۱۳۷۷؛ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج۱، ص ۳۹۷و ۳۹۸، بیروت؛ انوار النعمانیه، ص۳۴۲؛ و همچنین کتاب های فقهی؛ مثل عروه الوثقی، محمد کاظم یزدی، بحث عبادات، باب صلاه.
[۲] . عبد الحمید ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۷، دار احیاء الکتب العربیه.
[۳] .حبیب الله، خویی، شرح نهج البلاغه، ج ۸، ص ۱۵۲؛ جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی (ع)، ص ۶۳و ۶۴٫ مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۵؛ و کتب مذکور در پاورقی شماره۱٫
[۴]. جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی (ع)، ۶۲ – ۶۴، با تغییر و تلخیص.
[۵] . با استفاده از حیات عارفانه امام علی (ع)، ص۶۲ – ۶۴؛ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری قم: صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۶۵، با استفاده از ص۱۸۰ و ۱۸۱ .
سلام
باتشکر و احترام نظر جنابعالی عیناً منعکس گردید.
اصلا من به این حدیث شک دارم اساسی .شیر شجاع اسلام که تو همه جنگا بوده و بدنش مطمئنا پر از زخمای دشمن بوده (وسط جنگ که حلوا نمی دن می کشن )اونم زخمایی که به قصد کش بهش زدن .خوب این اقا از دراوردن تیر می ترسه ؟؟!!!عجب ?