طبق دلالت آيه شريفه (إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ) (سوره آل عمران آيه 33) پس از آدم و نوح و دو نسل (آل) خاص [براي نبوت و خلافت] آنتخاب گرديده اند .(آل ابراهيم و آل عمران)
و طبق دلالت آيه شريفه 45 سوره نساء (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَه وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا) در عصر نزول قرآن ديگر از آل عمران خبري نيست که وارث نبوت و امامت باشند اين فقط آل ابراهيم است که وارث کتاب (قرآن) و حکمت (سنت) و ملک عظيم (امامت و خلافت دائمي ) خواهند بود.
طبق نقل چند نفر از محدثين و مفسرين اهل سنت مانند ابن مردويه ، طبري ، ابن حاتم و ……. پيش از نزول آيه فوق يعني پس از آيه 52 و 53 ، سوره کوثر نازل گرديد که تصريح فرمود : شاخه قابل تکثير از آل ابراهيم (کوثر) براي تصدّي امور امامت و خلافت را به شخص تو اعطا کرديم چه حسادت بکنند چه حسادت نکنند . و در سوره بقره آيه 129 فرمود : ابراهيم (عليه السلام) خطاب به خداوند متعال عرض کرد : رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَه وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. در اين آيه فقط براي ذريه اسماعيل دعا کرد که از آنان رسول جهاني مبعوث فرمايد و نه ذريه اسحاق.
و خداوند اين دعا را قبول و پذيرفت و رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) را براي بشريت از شاخه آل اسماعيل از آل ابراهيم انتخاب فرمود . و در آيه شريفه( قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَه حَسَنَه فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ ( سوره ممتحنه آيه 4) تصريح فرمود : آئين ابراهيم در شاخه آل اسماعيل آئين ابدي است و همواره حتي براي امت اسلامي نيز تا روز قيامت حجت و مورد اقتدا خواهد بود و مي دانيم آل اسماعيل پس از نضر بن کنانه قريش ناميده شده سپس در سوره قريش تصريح فرمود : دفاع از بيت الله الحرام در قبال هجوم اصحاب فيل براي خدمت به قريش بوده آن هم در راستاي تحکيم مباني عبادت در بيت الله الحرام و امنيت آن و حل مشکلات اقتصادي قريش و حجاج بيت الله الحرام.
و طبق اخبار متواتر بين شيعه و سني رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بارها تصريح فرمودند خلافت و امامت فقط و فقط مخصوص قريش است و اين مطلب را بدين خاطر فرمودند که خودش و 12 معصوم از قريش بوده اند اما به خاطر عام بودن و يا مطلق بودن جمله رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) يعني جمله ( الامامه في قريش ) تمام قبايل قريش با تکيه بر اين عنوان عام خود را مستحق و شايسته خلافت الهي مي دانستند و همين امر باعث شد قريش از رسالت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حمايت کنند اگر چه براي به قدرت رسيدن خودشان ، بعلاوه قريش به خاطر آل ابراهيم بودن هم مشمول آيه 33 آل عمران بودند و هم مشمول ظاهر آيه 54 سوره نساء البته خداوند متعال به رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) دستور اکيد داده بود (الإمامه في قريش ) را طوري علني سازد که خيال حکومت اسلامي از طرف قريش در آغاز رسالت آسوده و راحت بشود يعني اگر قريش بداند خلافت اسلامي در انحصار ايشان باقي خواهد ماند و به تمام قبايل قريش سهمي از خلافت خواهد رسيد از حکومت اسلامي حداقل در زمان حيات رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) حمايت جدي خواهند کرد و اين شيوه و يا سياست بسيار مفيد واقع شد امّا هنگاميکه آيه شريفه 54 سوره نساء نازل شد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود : اين آيه ديگر اجازه نمي دهد خلافت در تمام شاخه هاي قريش مشروع شود و خلافت مخصوص آن خانداني خواهد بود که کتاب (قرآن) حکمت (سنت) بر آنها نازل شده است.
و چون قريش به خاطر آل ابراهيم بودن و به خاطر قريشي بودن دشمن سرسخت انحصار رسالت و خلافت در يک شاخه از قريش يعني بني هاشم بودند لذا در مقابل موضع قرآن به صورت علني ايستاده ابتدا دو آيه آل ابراهيم و قريش را مستند خود قرار دادند سپس با دست اندازي به متن تورات سفر خروج باب 32 سامري را با هارون جابجا کرده و هارون را دعوت کننده عبادت به گوساله معرفي کردند تا بگويند : رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده : علي (عليه السلام) به من مانند هارون نسبت به موسي است . منظورش اين بوده که علي نيز منحرف کننده امت رسول خدا است چون هارون منحرف کننده امت موسي بوده است.
قريش با تمسک به سوره قريش شعاري براي خود ساخته و انتشار دادند بدين صورت « وسّعوها في قريش تتّسع » يعني خلافت را تابعي از عنوان قريش قرار دهيد تا به تمام قبايل قريش خلافت برسد.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي ابن ابي طالب (عليه السلام) دستور داده بوده تو بايد به اين نکته پافشاري کني که بطن خاص از قريش وارث خلافت هستند و آن بطن خاص هم بني هاشم است و علي (عليه السلام) با تبعيت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در دو خطبه نهج البلاغه فرمود : خلافت فقط در بطن بني هاشم آن هم در شاخه اهل بيت ادامه دارد و سپس تصريح فرمود در شاخه بني اميه خلافت اللهي نيست.
و بارها رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود : من و علي از شجره واحد هستيم ، و در دعاي ندبه که دائر المعارف اين قضيه است و تمام پيام آن دعا اين است که تمام انبياء براي خود وصي داشتند و خلافت و وصايت علي(عليه السلام)چيزتازه اي نيست،علي(عليه السلام)خليفه بوده ازشجره رسالت ،مانندخلافت شيث براي آدم،خلافت سام براي نوح وخلافت هارون در ميقات40روزه براي موسي و وصايت يوشع براي موسي(عليهم السلام).
به هر حال چون بني هاشم آن هم خاندان رسالت جز يک خانواده نبودند لذا در مقابله با قبايل متعدد قريش پس از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شکست خورده و قتل عام شدند و به خاطر اين قتل عام و سپس فضاي تقيه اي حاکم نتوانستند موضع اهلبيت را بدرستي تبيين کنند و چون قادر به تبيين کامل موضع خود نبودند لذا تصميم گرفتند موضع درست خود را در سه قالب و شکل به نسلهاي بعدي منتقل سازند:
الف) دعا مانند صحيفه سجّاديه.
ب) زيارتنامه.
ج) به زيارت رفتن قبور ائمه براي بيان ضرورت مراجعه به امام.
و در طول تاريخ تشيع ، شيعه توانست آن مطالبي را که بنا بوده اهلبيت بيان فرمايند در قالب دعا خطاب خداوند متعال و در قالب زيارتنامه خطاب به ائمه اطهار بيان نمايند و مرحوم علامه حلي در قرن هفتم توانست موضع شيعه را در کتابي با عنوان ( منهاج الکرامه في معرفه الامام ) مستدل تر از علماي سابق تدوين نمايد و يکي از علماي سني معاصر علامه ، که يک ناصبي و دشمن اهلبيت بوده به نام ابن تيميه به مطالعه منهاج الکرامه علامه از توان شيعه در بيان عقايد اهلبيت و پيروان آنها به وحشت افتاد.
و تصميم گرفت با تأليف کتابي به نام منهاج السنه به منهاج الکرامه علامه حلي پاسخ بگويد و اين عالم ناصبي علاوه از کتاب فوق کتابهاي ديگري نيز تأليف کرد و محور عمده کتب ابن تيميه اين بوده تا ثابت کند بخشي از دعاها مانند دعاي توسل و زيارت نامه ها مانند زيارت عاشورا و به زيارت اهل بيت (عليهم السلام ) رفتن براي توسل از مصاديق شرک است تا بدين وسيله سه شکل و قالب انتخاب شده امامان شيعه براي بيان عقائد اهلبيت (عليهم السلام ) را ابطال کند.
کتابهاي ابن تيميه در قرن يازدهم به کمک استعمارگران به يک جريان سياسي با رهبري ظاهري محمد بن عبدالوهاب تبديل شد و توانست در مرکز اسلام که مکه و مدينه است حکومت اسلامي را به کنترل خود در آورد و پس از آن توانست اين تئوري ابن تيميه ( دشمني با زيارتنامه و زيارت اهلبيت (عليهم السلام ) رفتن و توسل به اهلبيت (عليهم السلام)) را در قالب تخريب قبور حرم اهلبيت(عليهم السلام )درحجاز و عراق پياده کند و از آنجائيکه يهود و مسيحيت در دشمني با اهلبيت(عليهم السلام)با ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب مشترکاتي داشته اند در طول تاريخ وهابيت(چه درقالب دفاع از کتابهاي ابن تيميه چه در قالب دفاع از سياست محمد بن عبد الوهاب از اين فرقه ناصبي حمايت کردند ).
اينک لازم است به متن منهاج السنه مراجعه کنيم تا موضع نخستين تئورسين
وهابيت نسبت به اهلبيت(عليهم السلام )و شيعه روشن گردد ولي توجه به متن کتاب فوق به يک مقدمه نياز دارد:
مقدمه:
در قرآن کريم در قضيه طالوت و جالوت آيه هاي 246 تا 251 سوره مبارکه بقره از پيامبري سخن به ميان آورده که بني اسرائيل از وي درخواست ميکنند از خدا بخواهد تا پادشاهي براي قوم بني اسرائيل تعيين کند که زير سايه او اين قوم بتواند با دشمنان خود بجنگند و آن پيامبر هم دعائي مي کند و خداوند طالوت را براي قوم بني اسرائيل به عنوان پادشاه تعيين مي کند و در تاريخ آمده آن پيامبر حضرت سموئيل از اولاد لاوي فرزند يعقوب بوده و طالوت هم از نوادگان بنيامين بوده است.
تاريخ نويسان بني اميه يک مطلب بر اين قضيه اضافه کرده بودند مبني بر اينکه در قوم بني اسرائيل يک اصل آسماني بوده و آن اينکه اگر در يکي از اولاد اسرائيل ( يعقوب ) کسي پيامبر مي شد از آن شخص ديگر پادشاه و خليفه نمي شده لذا سموئيل از لاوي و طالوت از بنيامين بوده است و بعدها اين اصل موهوم و ساختگي بني اميه را تبديل کردند به يک اصل اسلامي!!!
و مدعي شدند در بني اسماعيل ( قريش ) نيز اين اصل حاکم است يعني اگر در يکي از قبايل قريش يک نفر پيامبر بشود از آن خاندان نبايد کسي خليفه بشود بر پايه اين اصل ساختگي عمر بن الخطاب به امير المؤمنين علي ( عليه السلام ) گفت : لن تجتمع النبوه و الخلافه في بيت واحد . يعني هرگز نبوت و خلافت در يک قبيله از يک شجره مثل قريش جمع نمي شود يعني چون رسول خدا از بيت بني هاشم است لذا علي نمي تواند خليفه شود چون علي هم از بني هاشم است.
در حاليکه در طول عمر يازده امام معصوم (عليهم السلام ) همواره خاندان رسالت و امامت اين اصل ساختگي را بر خلاف آيه شريفه 54 سوره مبارکه نساء مي دانستند آيه اي که مي فرمايد آل ابراهيم هم داراي رسالت اند هم داراي ملک عظيم . شخص علي بن ابيطالب (عليه السلام ) ، ابن عباس و زيد فرزند امام سجاد (عليه السلام ) بارها به اين آيه براي ابطال آن اصل موهوم تمسک فرمودند.
ابن تيميه و پيروانشان براي دفاع از موضع قريش همواره به جاي تمسک به آيه فوق به اصل ساختگي ( مستند به آيات 246 تا 251 سوره بقره که مربوط به بني اسرائيل بوده ) براي عقب زدن اهلبيت (عليهم السلام ) از خلافت تمسک مي کردند بدون اينکه توجه کنند آن اصل موهوم و ساختگي ( لا تجتمع النبوه و الخلافه في بيت واحد ) حتي در مورد بني اسرائيل هم درست نبوده است . ( چرا که يوشع بن نون هم خليفه و وصي حضرت موسي بوده و هم يک پيامبر از نوادگان حضرت يوسف و پسر افرائيم بوده است ) تا چه رسد به اينکه در مورد بني اسماعيل ( قريش ) درست باشد.
به هر حال ابن تيميه ناصبي و دشمن اهلبيت (عليهم السلام ) منهاج السنه را براي مستند و مستدل ساختن استدلال قريش در مشروعيت خلافت در تمام قبايل قريش به جز قبيله بني هاشم با شعار بازگشت به سلف تدوين نمود.
منبع: سایت اسلام 5000ساله