شنبه , 14 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » محکمترین دستاویز ایمان(قسمت سوّم)

محکمترین دستاویز ایمان(قسمت سوّم)

download

یک بحث مختصر قرآنی :

قرآن به عنوان اولین و معتبرترین منبع شناخت اهل‌بیت(ع)، آیاتی دارد که آنان را به اجمال معرفی می‌کند:    آیه تطهیر با بیان معصوم بودن اهل‌بیت(ع) از هر گونه پلیدی و آلودگی، جایگاه، ارزش­و منزلت­ آنان را دراسلام مشخص می‌کند و وظیفه ومسئولیت الهی آنان رابهتر می‌شناساند. آیات مباهله همراه با رفتارحضرت پیامبر(ص) اشخاص عینی و مصادیق تک‌تک اهل‌بیت (ع) را به مسلمانان می‌نمایاند و بر اهل‌بیت بودن حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(ع)، امام حسن و امام حسینc مهر تأیید می‌زند. آیه شریفه مودت نیز شأن و مقام بسیار والا و عظیمشان را نزد خداوند مشخص می‌کند و وظیفه علمی و عملی مسلمانان را در قبال اهل‌بیت (ع)روشن می‌سازد.

ياوران خدا

خداوند عزيز حکیم، بارها در كلام خود  ما را به یاری خویش فرا خوانده  تا او را ياری كنيم  وبه ما بشارت داده كه اگر او را ياری کنيم، او نیز به ياری ما خواهد آمد.خداوند می فرماید:

[وَ لَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ  إِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ][1]

«خداوند به يقين، كسی راكه ياری اش بكند ياری می كند. راستی كه خداوند توانا و پيروز است.»

 و فرموده است :

]يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكمُ[[2]

«اگرخداوند را ياری كنيد او شما را ياری خواهد كرد و گامهايتان راثابت و استوار می سازد.»

همه میدانيم كه خداوند بی نيازاست و به خودی خود حاجتی ندارد تا ما برای رفع حاجتش  به او ياری رسانيم. به علاوه همه نيروهای مارااوبه ما داده است ومیدهد، پس چه معنا دارد كه با نيروی خود او به او ياری برسانيم؟

 اوخود می فرمايد :

]يَأَيهُّا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلىَ اللَّهِ  وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُ الْحَمِيدُ[[3]

» شماييد كه همه به خداوند محتاج وفقيريد وخداوند است كه بی نياز و ستوده است.»

حقيقت اين است كه خداوند ازميان بندگان خودكسانی را به عنوان نماينده خويش برگزيده است. اين برگزيدگان ،خاضع ترين بندگان اند و به حق سزاوار تجليل و تعظيم میباشند. خداوند آنها را خليفه خود قرارداده است، آنها معدن علم واراده خداوندند.

خداوند رضايت آنها را، رضايت خود و خشم آنها را، خشم خود دانسته. نزديک شدن به آنها را نزديک شدن به خود، و دورشدن از آنها را  دور شدن از خود دانسته است. دشمنی با آنها را دشمنی با خودش و دوستی  با آنها را دوستی  با خودش خوانده است و به همين ترتيب ياری آنها را، ياری به خود برشمرده است. بنابر اين اصول هر كس برگزيدگان خدا را ياری كند گويی خدا را ياری كرده است و خدا  نيز به ياری او می آيد.

اين بندگان برگزيده، پيامبران و جانشينان آنها هستند و ياری آنان ياری خداست. امروز آن كسی كه ازميان اين بزرگان، برگزيده الهی درميان ماست، امام زمان ما می باشد و خداوند ياری اورا درحكم ياری خود دانسته است. با توجه به اين مبانی روشن میشود كه اگر خدا ما را دعوت كرده تا به ياری او بياييم درحقيقت ما را به ياری نماينده  و خليفه خود يعنی امام زنده زمان فرا خوانده است. شاهد بر درستی اين امر روايات فراوانی است كه دراين باره نقل شده است. به علاوه درآيات قرآن نيزبه اين نكته مهم اشاره گرديده است.

بياييد در آيات پايانی  سوره مبارکه ی صفّ تدبّر كنيم و نكات ارزشمندی را كه در باره ياری خداوند و فداكاری در راه او در اين آيات آمده مورد توجه قرار دهيم.  مضمون اين آيات چنين است :

]يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكمُ‏ عَلىَ‏ تِجارَةٍ تُنجِيكمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[[4]

»ای كسانی كه ايمان آورده ايد! آياشما را به تجارتی كه از عذاب درد آور رهايتان سازد راه بنمايم؟»

]تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجُاهِدُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكمُ‏ وَ أَنفُسِكُمْ  ذَالِكمُ‏ خَيْرٌ لَّكُم إِن­ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ[[5]

«(آن تجارت اين است): به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد، و درراه خدا باجان ومال خويش جهاد كنيد. واين برای شما بهتراست، اگر دانا باشيد.»

]يَغْفِرْ لَكمُ‏ ذُنُوبَكمُ‏ وَ يُدْخِلْكمُ‏ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهِا الْأَنْهارُ وَ مَسَاكِنَ طَيِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ  ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[[6]

«(در مقابل، خداوند نيز) گناهان شما را می آمرزد و به باغهايی كه درونش نهرها جاری است و نيز خانه هايی خوش و پاكيزه در بهشتهای جاويد داخلتان میكند، و اين است كاميابی بزرگ.»

]وَ أُخْرَى‏ تُحِبُّونهَا  نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ  وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[[7]

«و(به پاس تلاش وفداكاريتان) نعمتی ديگر كه دوستش داريد (نصيبتان میسازد وآن)، نصرتی است از جانب خداوند و فتحی نزديک، و (ای پيامبر)مؤمنان را بشارت ده!»

]يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسىَ ابْنُ مَرْيمَ‏ لِلْحَوَارِيِّنَ مَنْ أَنصَارِى إِلىَ اللَّهِ  قَالَ الْحوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ  فَامَنَت طَّائفَةٌ مِّن بَنىِ إِسْرَءِيلَ وَكَفَرَت طَّائفَةٌ  فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ ءَامَنُواْعَلیَ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُواْ ظَاهِرِينَ[8][

«ای كسانی كه ايمان آورده ايد! ياوران خدا باشيد، همچنان كه عيسی بن مريم به حواريان گفت: چه كسانند ياوران من به سوی خدا؟ حواريان گفتند: مائيم ياوران خدا. پس گروهی ازبنی اسرائيل ايمان آوردند و گروهی كافرشدند. و ما كسانی را كه ايمان آورده بودند دربرابر دشمنانشان مدد كرديم تا پيروزشدند»

برخی ازنكاتی كه در اين آيات به چشم می خورد از اين قرار است:

١) دراين آيات ما مأمور شده ايم كه به ياری خدا اقدام بكنيم.

در اين آيات ياری خداوند يا رها كردن او به انتخاب و دلخواه ما واگذار نشده است كه اگر خود ما نخواستيم به ياری پروردگار مبادرت ورزيم و اگر نخواستيم، مأمور به آن نباشيم.  

در آيه ی آخر، خداوند به صراحت امر می كند :

«ای كسانی كه ايمان آورده ايد! ياوران خدا باشید»

٢)  شيوه ياری خدا در اين آيات برای ما روشن شده است.

خداوند در اين آيات به ما الگو می دهد و میفرمايد :

« ياوران خدا باشيد، هم چنانكه عيسی بن مريم به حواريان گفت: چه كسانند ياوران من به سوی خدا؟ «

اگردراين عبارت دقت كنيم درمی يابيم  كه به ما دستور داده شده تا مانند حواريان حضرت عيسی به ياری خدا اقدام كنيم .

حضرت عيسی وقتی آنها را به ياری خدا دعوت می كند، آنها را به  ياری خودش كه حجت خداست فرا میخواند. آنحضرت می فرمايد: « چه كسانند ياوران من، به سوی خدا؟ «وحواريان كه قصد ياری خدا كردند اينكار را از طريق ياری مولای زمان خود انجام می دهند.

مانيز بنا براين آيات موظفيم كه خداوند را از همين طريق ياری كنيم ،به اين معنی كه مانيز بايد ياری خداوند را درياری بنده برگزيده ی خداوند در زمان خود، طلب كنيم.

باز هم  درآيه شريفه دقت كنيم و ببينيم  كه چگونه خداوند از ما میخواهد تا براساس الگوی  حضرت عيسی و حواريان به ياری او بشتابيم.

٣)  خداوند دراين آيات اشاره فرموده كه اگر مابه ياری او اقدام كنيم، او نيز به ياری ما می آيد.فرا رسيدن نصرت

خدا و دستيابی اهل ايمان به پيروزی وچيرگی،آرزوی قلبی هرمؤمنی است.  خداوند می فرمايد:

«ما كسانی را كه ايمان آورده بودند (يعنی به دعوت حضرت عيسی لبيک گفته بودند) دربرابر دشمنانشان مدد كرديم تا پيروز شدند. «

اين آيه اشاره ای برای ياوران خداوند دراين امّت دارد كه اگر آنها نيز به ياری خداوند بيايند ، خداوند به ياری آنها خواهد آمد و آنها را پيروز خواهد ساخت.

همين بشارت درآيه سيزدهم نيز به كسانیكه  در راه خدا و رسول به تلاش و فداكاری مالی و جانی میپردازند، داده شده است، آنجا كه می فرمايد: «و(به پاس تلاش و فداكاريتان) نعمتی ديگر كه دوستش داريد(نصيبتان سازد و آن) نصرتی است از جانب خداوند و فتحی نزديک.  و (ای پيامبر) مؤمنان را بشارت ده! «

۵) پاداش ديگری كه نصيب ياوران خدامیشود، مغفرت و آمرزش الهی است.

همه ما بايد بدانيم  كه جانهايمان در گرو خطاها، غفلتها و لغزشهايمان است. وظايفی كه بر عهده ماست، بسيار بزرگتر از آن كارهای نيكی است كه انجام داده ايم و میدهيم.  همه ما بر لبه پرتگاه غضب الهی هستيم  واگر اين خطر را برای خود احساس نمی كنيم بدين جهت است كه شيطان مارا نسبت به وظايفمان غافل ساخته و از عظمت معاصی و بزرگی گناهان واز جمله گناه غفلت از خدا بی خبريم. در قرآن وديگر تعاليم دينی به ما درباره گناهانمان هشدار داده شده است و برماست كه اين هشدارها راجدی بگيريم. خداوند بزرگ و مهربان در كلمات خويش نه تنها به ما در باره ی نتيجه خطاهايمان هشدار داده، بلكه راه نجات از زنجيرگناهان را نيزپيش پای ما گشوده است.

يكی ازمهم ترين راههای آمرزيده شدن ونجات ازگناهان، فداكاری مالی وجانی در راه خداوند يعنی در راه ولیّ برگزيده اوست.

برای اينكه  مفهوم ياری خداوند  را از خاطر نبريم، باز هم ياد آورمی شویم كه ياری خداوند  در هر زمان تنها و تنها از طريق ياری امام آن زمان ممکن می باشد. و اکنون این ندای « هل من ناصر ینصرنی » امام حسین (ع) است که این بار از حنجره ی فرزند و وصیّ نهم ایشان به گوش ما می رسد.

و كسی كه ندای غربت امام زمان خود رابشنود بايد به ياری او بشتابد و اگر چنين كند مشمول شفاعت پيامبر و شايسته رحمت خداوند می گردد.

نقل است، هنگامی كه امام حسين (ع)  درحال حركت به  سمت كوفه بودند با كسی به نام عبيدالله بن حرّ برخورد كردند. امام به او فرمودند :

«ای مرد! تو انسان گنهكارخطاپيشه ای هستی. اگردراين لحظه از گناهان خود توبه نكنی و به ياری من نيايی وجدم رسول خدا شفاعتت نكند، خداوند تو را به خاطر گناهانت مؤاخذه خواهد کرد.»

عبيدالله گفت: ای فرزند رسول خدا! اگربه ياریت بيايم كشته خواهم شد. من را از اين كار معاف داريد اما اين اسب من در اختيار شماست. اسبی تيز تک است وتاكنون چيزیرا با آن تعقيب نكرده ام، مگر اينكه به آن رسيده ام و هيچ كس مرا دنبال نكرده مگر اينكه با آن از اوگريخته ام. امام ازعبيدالله روی بر گرداند و فرمود: «من نه به تو و نه به اسب تو احتياجی ندارم و گمراهان را بازوی خويش قرار نمیدهم. اينک كه چنين است از اينجا دور شو. نه با ما باش و نه دربرابر ما!چرا كه اگر كسی صدای غربت ما را بشنود و جوابمان ندهد، خداوند او را باصورت درآتش خواهد افكند»[9].

بعدها عبيدالله از كرده خود پشيمان گشت و مورد سوءظن ابن زياد قرار گرفت وبه دست جمعی از اوباش كوفه به قتل رسيد. مباد كه ما هم، چون عبيدالله بن حرّ از ياری امام زمان خود دريغ  ورزيم.

این اعتقاد به امام هر زمان مسئولیت آور بوده و دارای علائم و آثاری است که بررسی آنها تکلیف عملی انسانهارا در زندگی روزمرّه آنها مشخّص می کند. زیرا انسان هدفمند، به علت هدف گذاری نهائی زندگی خود، در مسیر رضایت خدای رحمان، الگوی خود را در زندگی از آنان اقتباس کرده و رضایت خدا را در رضایت آنان می یابد. اکنون در این مرحله به بررسی  این مهم می پردازیم.

بر رسی آثار اعتقاد به امام زمان علیه السّلام

وعده و وعيد خداوند به محبين:

وعده معمولاً در معناي مژده به رحمت خدا ووعيد عموما در مفهوم ترسانيدن از عذاب وغضب خدا بکار مي رود. خداي متعال، صادق في وعده و وعيده«راستگو در وعده ها و وعیدهای خویش است»[10]، از رسول اکرم (ص) بوده، فرموده هاي او درباره بهشت وجهنم، رحمت وعذاب، هر دو صحيح و مطابق واقع است. ولي به علت لطفي که خداوند در حق مومنين يعني پيروان اهل بيت عصمت وطهارت(ع)  دارد مجازات گناهان آنان را موکول به عذاب ابد در جهنم ننموده، وعيد خويش درباره گناهان آنان را – اگر آنها را به رحمت خويش نبخشوده باشد – با بلاها وسختي هاي دنيا، با مرگ سخت وسهمگين، با فشار وعذاب قبر وچه بسا با عذاب موقت او در جهنم اجرا نموده، بدين گونه او را آماده ورود در رحمت جاودان خويش مي سازد.

حضرت عسکري (ع)‏ فرمودند: مردي همسر خويش را به نزد حضرت فاطمه (ع) فرستاد تا از آن حضرت بپرسد: آيا من از شيعيان شما هستم يا خير؟ حضرت فاطمه (ع) فرمودند به او بگو: اگر به آنچه، امر کرده واز آنچه نهي نموده ايم عمل مي نمايي شيعه ما هستي والا خير. زن، پيغام را رسانيد وشوهرش ناله سرداد: اي واي بر من، چه کسي است که گناه واشتباهي نداشته باشد؟ پس من همواره در جهنم خواهم بود، زيرا هر کس که شيعه آنان نباشد، جاودانه در جهنم بسر خواهد برد. همسر او به نزد حضرت فاطمه عليه السلام آمد وسخنان شوهرش را عرضه داشت. آن حضرت فرمودند: اين گونه نيست (که او فهميده است). شيعيان ما از بهترين افراد بهشت هستند وتمام دوستان ما که دوست دوستداران ما بوده با دشمنان ما دشمن باشند وبا قلب وزبان تسليم امر ما گردند، اگر با اوامر ونواهي ما مخالفت کرده، اعمال زشت ديگري نيز مرتکب شوند به بهشت مي روند، ولي پس از اينکه با بلايا و مصائب (دنيا) يا شدائد موجود در مراحل قيامت پاک شدند و يا در طبقه بالاي جهنم عذاب گرديدند. ما آنان را بعلت محبتي که به ما دارند، از جهنم نجات داده به جوار خود در بهشت انتقال مي دهيم.[11]

امير المومنين (ع) فرمودند:

«فَاعْمَلُوا وَ أَطِيعُوا وَ لَا تَتَّكِلُوا وَ لَا تَسْتَصْغِرُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِينَ مَنْ لَا تَلْحَقُهُ شَفَاعَتُنَا إِلَّا بَعْدَ عَذَابِ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ»[12]

 به دستورات خدا عمل کرده واطاعت کنيد وبه پشتوانه شفاعت ما گناه نکنيد وکيفر خداي بزرگ را کوچک نشماريد، زيرا به برخي از گناهکاران (از شيعه) شفاعت ما نمي رسد مگر بعد از اينکه سيصد هزار سال عذاب شوند.  لذا ائمه (ع)در روايات متعدد به ما فرموده اند: «با تقوي و عبادت و اطاعت ما را (به شفاعت خود) کمک کنيد»[13].

نهي از غلو در شأن اهل بيت:

با آن که ما هر چه در وصف اهل بيت (ع) بگوييم، که گفته ايم واوج مقامات ومدارج آنان براي ما قابل درک وبيان نيست، (تعبير زيارت جامعه از امام هادي (ع) : (موالي لا اُحصي ثنائکم ولا أبلغ من المدح کنهکم ومن الوصف قدرکم) ولي در بيان مرتبه آنان، نبايد آنان را از حد مخلوق بالاتر برده، به انديشه هايي همچون: اتحاد آنان با خدا و يا حلول خدا در آنان ويا ازليت وجود آنان ويا استقلال کمالات آنان از خدا گراييد که اين گونه انديشه ها، ولايت نبوده، غلو وچه بسا شرک وباعث خروج از اسلام باشد.[14]

 امير المومنين (ع) فرمودند:

«إِيَّاكُمْ‏ وَ الْغُلُوَّ فِينَا قُولُوا إِنَّا عِبَادٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ»[15]

 از گزافه گويي درباره ما پرهيز کنيد. ما را بنده خدا وتحت سرپرستي او بدانيد و(با قيد اين خصوصيت) در فضائل ما هر چه خواستيد بگوييد.

 در جاي ديگري فرمودند:

«هَلَكَ‏ فِيَّ‏ رَجُلَانِ‏ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال‏»[16]

در (اعتقاد به) من دو نفر هلاک وگمراه شدند: کسي که مرا دوست دارد ولي در (مقام) من غلو مي کند، وکسي که با من دشمن بوده در دشمني افراط کند.

شرط ولايت اهل بيت برائت از دشمنان ایشان

بديهي است، انسان، دوستدار هر کسي که باشد، از دشمنان او فاصله مي گيرد والا در محبت او بايد ترديد کرد. قرآن نيز در آيات متعددي به اين اصل، تصريح نموده مي فرمايد:

]لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ[17][

«کسي را که به خدا وقيامت ايمان دارد نخواهي يافت که با دشمن خدا وپيامبر دوستي نمايد.»

 لذا، شرط صحت ولايت اهل بيت، دشمني با کساني است که غاصب حق خلافت آنان بوده، آنان را آزار داده، به قتل رسانيده، فضائل آنان را انکار کرده اند.

رسول خدا (ص) در روايتي در شان حضرت علي (ع) که اهل سنت نيز نقل کرده اند، فرمودند:

«لَا يَقْبَلُ‏ اللَّهُ‏ إِيمَانَ‏ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ‏ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِه»[18]

خداوند ايمان هيچ کسي را نمي پذيرد مگر اينکه او به ولايت حضرت علي معتقد بوده، از دشمنان او بيزار باشد.

بدين جهت در روايات، آن کس از دوستداران اهل بيت (ع) که با دشمنان اهل بيت دوستي نموده، دوستداران اهل بيت را دشمن بدارد، به دجال تشبيه شده، وجود آنان را باعث گمراهي مردم دانسته وفرموده اند:

«إِنَّ مِمَّنْ يَتَّخِذُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمَنْ‏ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَةً عَلَى‏ شِيعَتِنَا مِنَ‏ الدَّجَّالِ‏؛

 از ميان کساني که دوستدار ما اهل بيت هستند کسي است که فتنه او در جمع شيعيان ما از فتنه دجال شديدتر است. راوي پرسيد: به چه جهت؟ اي پسر رسول خدا؟ فرمودند:

بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِيَائِنَا»[19]

 زيرا با دشمنان ما دوستي نموده، دوستان ما را دشمن مي دارند.

 در حقيقت، محبت اهل بيت واقرار به فضائل آن بزرگواران، اختصاصي به فرقه ناجيه، شيعه اثنا عشري نداشته، بسياري از دانشمندان اهل سنت همچون ابن شعيب نشاني (م 303)، ابن مردويه (م 410)، ثعلبي (م 427)، ابو نعيم (م 430)، ابن مغازلي (م 483)، حاکم حسکاني (م حدود 470)، ابن شيرويه (م 509)، خطيب خواندي (م 5680)، ابن عساکر (م 573)، گنجي شافعي (م 658)، محمد بن طلحه (م 652)، سبط ابن جوزي (م 654)، محب الدين طبري (م 694)، مير سيد علي همداني (م 786) و… در اين امر با ما مشترکند. آنچه جدا کننده اعتقاد شيعي از آنها مي باشد، علاوه بر اعتقاد به خلافت ائمه اهل بيت (ع)، توجه به لزوم تبري در کنار تولي است، که بنا بر مدارک فوق: ولايت بي برائت منشا نجات نخواهد بود.

تنها محبت اهل بيت کافي نيست

اگر چه محبت اهل بيت (ع) خود گوهر گرانقدري است، ولي آن کس که از دوستداران اهل بيت بوده، به امامت وخلافت آنان معتقد نباشد (مانند بسياري از دانشمندان اهل سنت) نجات نيافته، به بهشت برين الهي وارد نمي گردد. لذا در روايت مشهوري که سني وشيعه، متواترا از رسول خدا (ص) نقل نموده اند، آن حضرت فرمود:

«مَثَلُ‏ اهل‏ بيتى‏ فِيكُمْ‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَى‏، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَك‏»[20]

مثل اهل بيت من در ميان شما مانند کشتي نوح است، هر کس در آن در آيد نجات يابد وهر که از آن تخلف ورزد هلاک مي شود.

مثال نقل شده در اين روايت که به حديث سفينه شهرت دارد، بيانگر حقيقت فوق است. زيرا فرزند حضرت نوح (ع) با آنکه به پدر علاقمند بود، ولي به علت عدم اطاعت از رهنمود او در عذاب الهي هلاک شد. لذا کساني که محب اهل بيت (ع) بوده، به مقام خلافت الهي آنان بعد از پيامبر (ص) اقرار ندارند وديگران را در اين مقام بر آنان ترجيح مي دهند، مانند فرزند نوح، نجات نمي يابند.

اميرالمومنين (ع) در گفتگو با يکي از رهبران يهود، پس از بيان اين که ملت يهود به هفتاد ويک فرقه، و مسيحيان به (72) فرقه ومسلمانان به (73) فرقه منشعب خواهند گرديد وتنها فرقه ناجيه از ميان آنان، پيروان اوصياء الهي، پس از درگذشت پيامبر آن دين بوده است، فرمودند:

«ثَلَاثَ‏ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ‏ الثَّلَاثِ‏ وَ السَّبْعِينَ‏ كُلُّهَا تَنْتَحِلُ مَوَدَّتِي وَ حُبِّي (وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ) وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ مِنْهَا فِي النَّار»[21]

 از هفتاد وسه فرقه مسلمان، سيزده فرقه، مودت ومحبت مرا پذيرفته اند، ولي فقط يکي از آن سيزده فرقه در بهشت بوده، بقيه دوازده فرقه از محبين در جهنم خواهند بود.

اين دوازده فرقه از محبيني که نجات نيافته، به جهنم در خواهند افتاد، چه گروههايي هستند؟ با مطالبي که در فصول قبل گفته شد برخي از صفات آنان معلوم مي گردد: کساني که محب اهل بيت بوده ولي امامت آنان را نپذيرفته اند، کساني که ولايت و امامت اهل بيت را پذيرفته ولي اهل تبري نيستند يعني با دشمنان اهل بيت دوستي مي کنند، کساني که به تولي وتبري معتقد هستند ولي به همه امامان اثنا عشر ايمان نداشته زيدي يا اسماعيلي هستند، امام زمان حضرت مهدي (عج) را نشناخته ودرباره آن حضرت ترديد دارند، کساني که به تولي وتبري وچه بسا به ائمه اثنا عشر ايمان دارند ولي در شان اهل بيت غلو کرده آنان را به مقام خدايي رسانيده اند.

اولويت ولايت بر ديگر فرائض:

توجه به آيات وروايات نقل شده در فصول گذشته بخوبي مي رساند که پس از توحيد ونبوت، فريضه اي واجب تر ومهم تر از معرفت وولايت اهل بيت (ع) در دين يافت نمي شود وحتي بهره گيري از اعتقاد به توحيد ونبوت نيز مشروط به اين است که فرد، پيرو ولايت ائمه اطهار (ع) باشد وامام زمان خود را بشناسد. اعمال وعبادات او نيز به همين شرط پذيرفته شده، نجات اخروي او نيز مشروط به همين شرط مي باشد. لذا زيبنده است که توجه انسان به ولايت آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين، از هر امر ديگري بيشتر باشد واين امر را خفيف نشمرد.

امام صادق (ع) فرمودند:

«لاتستصغروا مودَّتنا فإنَّها من الباقيات الصالحات»[22]

محبت ما را کم نشمريد زيرا که از مصاديق باقيات صالحات است.() بنابراين انسان بايد همه همت خويش را مصروف به امر ولايت کند، زيرا امام صادق (ع) فرمودند:

«مَا اسْتَأْهَلَ‏ خَلْقٌ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ النَّظَرَ إِلَيْهِ‏ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَنَا»[23]

 کسي شايسته توجه خدا نمي گردد مگر با کوچکي در برابر ما. 

 لذا کساني که رحمت وعنايت خدا را مي طلبند، جز به در خانه امام زمان حضرت بقيه الله (عج) مراجعه نمي کنند، زيرا خداي عزوجل فرمود :  ]فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ[24][

حضرت باقر (ع) درباره اين آيه فرمودند: منظور از خيرات، ولايت است.[25] به اين ترتيب معناي آيه شريفه اين گونه خواهد بود: پس بشتابيد بسوي ولايت. کسي که رعايت مرزهاي اعتقادي را نموده، در حق اهل بيت گزافه گويي نمي کند، هر اندازه در مقام توجه وتوسل وکوچکي در برابر آنان قرار گرفته، درجات ومراتب آنان را توصيف کند، نبايد تصور کند که زياده روي کرده است که امام صادق (ع) فرمودند:

«لَا تَظُنَّنَ‏ أَنَّكَ‏ مُفْرِطٌ فِي‏ أَمْرِنَا»[26]

مبادا گمان کني که در ولايت ما افراط کرده اي.

لزوم تربيت فرزندان بر ولايت آل محمد(ع)

آرزوي هر پدر ومادري داشتن فرزندان صالح بوده، دغدغه ذهني آنها همين نکته وتلاش آنان براي فرزندان خويش نيز در همين جهت مي باشد. هنگامي که ما جايگاه اعتقاد به ولايت ومعرفت امام زمان (عج) را در صحنه تفکر ديني دانستيم، لازم است تا اهميت ويژه اي به معرفت وتربيت فرزندان خويش در جهت تولي وتبري داده، آن را محور تربيت ديني فرزندان خويش قرار دهيم. يعني با فراهم آوردن زمينه هاي معرفت ديني، آنان را با اصول ولايت آل محمد (ع) ومنطق شيعه آشنا سازيم. تلاش هاي دشمن در طول قرون متمادي را براي نابودي اهل بيت (ع) واخفاء فضائل ومناقب آل محمد (ع) به آنان گوشزد کنيم. آنان را در مجالس سرور وعزاي اهل بيت (ع) شرکت دهيم وبه اين ترتيب، قلب آنان را از محبت اهل بيت (ع) وتنفر نسبت به دشمنانشان مالامال گردانيم. بايد به آنان بياموزيم که وحدت سياسي با اهل سنت در برابر دشمن مشترک، تعارضي با تفکي مرزهاي حق از باطل در مقام عقيده نداشته، رفتار امير المومنين (ع) در اين جهت بهترين الگوي عصر ما است.

بايد به امر ولايت در اعتقادات فرزندان خويش وبروزات بيروني آن بيشتر اهتمام کنيم که اميرالمومنين (ع) بارها فرمودند:

«أَيُّهَا النَّاسُ دِينَكُمْ دِينَكُمْ تَمَسَّكُوا بِهِ لَا يُزِيلُكُمْ أَحَدٌ عَنْهُ لِأَنَ‏ السَّيِّئَةَ فِيهِ‏ خَيْرٌ مِنَ‏ الْحَسَنَةِ فِي‏ غَيْرِهِ‏ لِأَنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ تُغْفَرُ وَ الْحَسَنَةَ فِي غَيْرِهِ لَا تُقْبَلُ»[27]

 اي مردم، دينتان را مواظب باشيد، مبادا کسي شما را از دينتان لغزانده ومنحرف کند. زيرا گناه اگر همراه با اعتقاد صحيح باشد، بهتر از حسنه اي است که با عقائد باطل انجام گيرد. زيرا گناهي که با دينداري همراه باشد بخشوده شده، حسنه اي که با انحراف فکري قرين باشد، مورد پذيرش خدا قرار نمي گيرد.

يعني که پدر ومادر در عين پيگيري وتوجه به نماز، تقوا، حجاب وديگر فرائض فرزندان، بايد به معرفت ديني آنان: خداشناسي، پيامبر شناسي، معاد شناسي وبالاخص ولايت وامام زمان شناسي آنان بهاي بيشتري داده، همت بيشتري بر آن بگمارند.

در روايت ديگري که اهل سنت از رسول اکرم (ص)  نقل کرده اند، آمده است: جابر بن عبد الله انصاري، صحابي بزرگوار رسول خدا (ص) در کوچه ها ومحله هاي شهر مدينه مي چرخيد ومي گفت:

«مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلَادَكُمْ‏ عَلَى‏ حُبِ‏ عَلِي‏»[28]

اي گروه انصار، فرزندانتان را بر محبت علي عليه السلام تربيت کنيد.

«أدِّبوُا أولادَکُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ:حُبِّ نَبِيِّکُم،وحُبِّ أهلِ بَيتِهِ،وعلى تلاوة القرآن»[29]

 فرزندان خود رابرسه صفت تربيت کنيد : علاقه به پيامبرتان وبر محبت به اهل بيت پيامبر وبر تلاوت قرآن.

درجات بالاتر ولايت،  با تقاضاي از خدا

براي افزايش معرفت ومحبت اهل بيت (ع) بايد از خداي متعال تقاضا کرد. معرفت ومحبت اهل بيت (ع) وپيوند وتوسل به امام زمان (عج)، نعمت، بلکه برترين نعمت خداوند در حق انسان است واينکه اين نعمت، لطف ورزقي است که خداي عز وجل صرفا به بندگان نيک وبرگزيدگان از آنها عطا فرموده است. لذا خداي عز وجل مي فرمايد:

]وَلكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الإْيمانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ[[30]

 «ولي خداوند شما را علاقمند به ايمان گردانيد وايمان را در قلب شما آراست، وکفر وگناه ونافرماني را منفور شما گردانيد.»

امام صادق (ع) مصداق ايمان که خدا مومنين را بدان علاقمند ساخته، به اعتقاد اميرالمومنين (ع) بيان فرموده، منظور از کفر وگناه ونافرمانيرا دشمنان آن حضرت دانسته اند[31]؛ خداي عزوجل نيز فرمود:

«يا محمّد آليت على نفسي وأقسمت على أنّي ألا الهم حبّ علي بن أبي طالب إلاَّ من أحببته»[32]

به خودم سوگند خورده ام که محبت علي بن ابي طالب را جز به(قلب)کساني که آنها را دوست دارم الهام نکنم.

امام صادق (ع) نیز فرمودند:

«محبت ما اهل بيت را خداوند از آسمان، از مخازني زير عرش فرو مي فرستد که مانند معادن طلا ونقره بوده، آن را به مقدار مشخص نازل کرده، به بهترين مخلوقات خويش عطا مي کند.»[33]

 زيرا مقام وفضائل آنها بالاتر از درک وبيان ما بوده، عبادت خدا از طريق اطاعت ومحبت وتوسل به آنها نيز حدي ندارد.

 اکنون که دانستيم معرفت ومحبت اهل بيت (ع) وتوجه وپيوند قلبي با امام زمان (عج)، لطف وکرامت خدا در حق انسان است، لذا علاوه بر انجام اعمال شايسته که شايد مقدمه اين لطف الهي قرار گيرد، بايد به خداي متعال استغاثه نمود وبراي خود وفرزندان خود، تقاضاي مقادير عظيم تر وبهره وافرتري از اين نعمت نمود. همان گونه که امام صادق (ع) وحضرت مهدي (عج) ، در دو حديث گوناگون به ما آموخته اند که بگوييم:

 «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ حُجَّتَكَ‏ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏»[34]

خدايا معرفت حجت خويش را به من ارزاني کن که اگر معرفت او را به من عطا نکني، از دينم گمراه خواهم شد.



[1]  حج/40

[2]  محمد/7

[3]  فاطر/ 15

[4] صفّ/10

[5] صفّ/11

[6] صفّ/12

[7] صفّ/13

[8]  صفّ/14

[9]  مسندالامام الحسین/جلد1/صفحه463

[10]  التوحيد شيخ صدوق: 235/ ح 2

[11]  بحار/ج 68/ص 155/ ح 11

[12]  معاني الأخبار: 288/ ح 2؛ همچنین: بحار/ج 6/ص 154/ ح 9

[13]  تفسير فرات: 551/ ح 705، از امام صادق A

[14]  عروه الوثقي/ مرحوم آيه الله سيد کاظم يزدي 1: 68/ مساله 2

[15]  خصال 2: 614؛ بحار 25: 270/ ح 15

[16]  نهج البلاغه: حکمت 113 و461

[17]   مجادله/ 23

[18]  المناقب/خطيب خوارزمي:32و33/ح2

[19]  صفات الشيعه: 50/ ح 14، از حضرت رضا A

[20]  اين روايت را دانشمندان شيعه از 92 کتاب اهل سنت سند داده اند. مراجعه کنيد به احقاق الحق جلد 9؛ وخلاصه العبقات جلد 4؛ والغدير جلد 2

[21]  کتاب سليم: 175 و176/ ح 39

[22]  بحار 27: 75/ ح 3

[23]  بحار 26: 294/ ح 56

[24]  سوره بقره/ 148؛ سوره مائده/ 48

[25]  کافي 8 : 313/ ح 487؛ بحار 52: 288/ ح 316، و26: ح 369، و10: ح 156

[26]  صفات الشيعه: 37/ ح 37؛ بحار 68: 69/ ح 124

[27]  معاني الأخبار: 6/ و185

[28]  من لا يحضره الفقيه 3: 318

[29]  جامع الصغير/ سيوطي 1: 42

[30]  حجرات/ 7

[31]  کافي 1: 426/ ح 71

[32]  بحار40: 47/ ح 83

[33] تحف العقول: 313

[34]  الغيبه نعماني: 166/ ح 6، از امام صادق A؛ کمال الدين: 512/ ح 43، از حضرت مهدي  (عج)

ادامه دارد….

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*